سید محمدجواد ذهنی تهرانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ سيد محمدجواد ذهني تهراني را به سید محمدجواد ذهنی تهرانی منتقل کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۰۳

تولد محمد جواد ذهنی

آيت الله سيد محمدجواد ذهني تهراني، روز هشتم اسفند سال 1326 ش. در يكي از محله هاي قديمي «ميدان خراسان» تهران به دنيا آمد. پدرش، مرحوم سيد علي ذكي الذهني، شغل اداري داشت. پدربزرگش مرحوم سيد حبيب الله، در بازار سيد اسماعيل تهران به كسب و كار مشغول بود. او مردي نيكو نهاد، پيشگام در كارهاي خير و معتمد بازار و اهل محل بشمار مي رفت. مادر ايشان، حاجيه خانم رفيعي، فرزند مرحوم حسينعلي رفيعي (از عابدان و زاهدان روزگار) هم اكنون در قيد حيات بوده و عمر پربركت خويش را به آموزش قرآن و برگزاري جلسات مذهبي براي بانوان مي گذراند.

تحصيلات سید محمد جواد

سيد محمدجواد دوره ابتدايي را در دبستان عاصمي (حوالي ميدان خراسان) با نمرات عالي به پايان رساند و براي ادامه تحصيل به دبيرستان بهبهاني (نزديك ميدان مولوي) رفت. او در دبيرستان نيز دانش آموزي ممتاز بشمار مي رفت. و از نظر اخلاقي نيز نمونه و برجسته بود، به طوري كه در آغاز جواني، به دليل علاقه‌اش به مسائل مذهبي، در مجالس و مواعظ مرحوم «حاجي شيخ مهدي معزالدوله» كه در مسجد معزالدوله برگزار مي شد؛ شركت مي نمود. نفس گرم آن مرد خدايي، مسير زندگي او را تغيير داد. سيد محمدجواد به شوق تحصيل علوم ديني، در سال آخر دبيرستان، درس را رها كرد و دروس حوزوي را شروع نمود.

به دليل شخصيت برجسته حاج شيخ مهدي، به خلاصه‌اي از زندگي و افكار آن بزرگوار اشاره مي شود: عالم بزرگوار، عارف دلسوخته، مربي خستگي ناپذير، آيت الله مرحوم حاج شيخ مهدي معزالدوله اي تهراني در سال 1317 ق. در محله حياطشاهي، واقع در عودلاجان (پامنار جنوبي كنوني) زاده شد. وي دوران كودكي را در خانواده اي اهل علم و تقوا، زير نظر پدر بزرگوارش آيت الله مرحوم حاج شيخ محمدباقر معزالدوله اي سپري نمود. او در آغاز جواني به تحصيل علم پرداخت و به كسوت روحانيت درآمد. وي استادان گران قدري داشت كه به نام آنان اشاره مي شود:

  • 1- اديب اريب؛
  • 2- آقا ميرزا كوچك ساوجي؛
  • 3- شيخ آقا بزرگ ساوجي؛
  • 4- علامه حاج ميرزا احمد آشتياني؛

حاج شيخ مهدي نزد اين بزرگان به فراگيري ادبيات، فقه، اصول و ديگر علوم پرداخت و از آن جا كه استعداد و قريحه سرشاري داشت؛ در مدت كوتاهي به مقام بلند دانش دست يافت كه اجازات وي از تمامي مراجع تقليد و بزرگان علم و دانش دوران زندگي اش، گواه ارزنده اي در اين زمينه است. هنوز بيست سال از عمرش نگذشته بود كه در اثر وفات پدر و برادر بزرگش بار سنگين اداره محضر شرع و مسجد معزالدوله و در كنار آن اداره خانواده به جاي مانده از پدر و برادر، به دوش وي افتاد.

در سال 1306 ش. با تصويب لايحه تشكيلات عدليه و قوانين مربوط به آن در مجلس شوراي ملي، محضر شرع او تعطيل شد. حاج شيخ خود را به تشكيلات عدليه رضاخاني نفروخت و دفتر اسناد رسمي و ثبت ازدواج و طلاق باز نكرد. از وزارت داخله آن روزگار، اجازه پوشيدن لباس هم نگرفت. او يك روز هم لباس روحاني خود را رها نكرد و عمامه از سر برنداشت. با وجود مشكلات و گرفتاري ها به اقامه نماز جماعت، ارشاد مردم و روضه خواني، گاه پنهان و گاه آشكار ادامه داد. او در آغاز اين مرحله از زندگي، به عزلت و انزوا روي آورد و از تمامي آنان كه با وي ارتباط داشتند؛ بريد و تنها با مردم فقيري كه به مسجدش مي آمدند ارتباط داشت. به نسل جوان نيز علاقه فراوان نشان مي‌داد و از سرمايه‌هاي خدادادي خويش براي نجات آنان از گرداب‌هاي هولناك و هلاكت بار سياست رضاخاني بهره فراوان برد و در اين زمينه بسيار موفق بود. هدايت يافتگان و بهره گرفتگان از مكتب تربيتي او - كه بيش از نيم قرن ادامه يافت - از هزاران تن افزون است.

حاج شيخ، سيماي بسيار جذاب داشت. وي لباس ساده و تميز مي پوشيد، آرام و مطمئن سخن مي گفت و زندگي اش به دور از تجمل و زرق و برق بود. آداب و رسوم فرنگي به زندگي او راه نيافت. از دنياداران دل بريده بود و روحي لطيف و دلي مهربان داشت. در گفتار و كردارش خشونت نبود. براي شاگردانش وقت مي گذاشت و از همنشيني با آنان شادمان بود. بياني گرم و دلنشين داشت. از دل مي گفت و چون دلسوخته بود؛ سخنش بر دل ها مي نشست. بودند كساني كه يك بار پاي سخن وي نشستند و براي هميشه دست از گناه شسته و در زمره نيكان زمان درآمدند. رمز و راز موفقيت او را در يك نكته مي توان خلاصه كرد و آن اكسير اعظم (محبت) است. حاج شيخ معتقد بود كه تنها راه نفوذ در دل و ربودن آن، محبت و عشق به خدا، پیامبر اسلام و اهل بيت علیهم السلام است. از او رساله هاي مختلفي به يادگار مانده. رساله درباره نماز، رساله اي پيرامون روزه و دو رساله اي ديگر با موضوع دعا و غيبت.

اين عالم وارسته، سرانجام پس از 85 سال عمر پربركت و تلاش مستمر در خدمت به اهل بيت: و مكتب تشيع در نيمه شب 21 ربيع الاول سال 1402 ق. وفات يافت و در شهر مقدس قم، قبرستان نو به خاك سپرده شد.[۱]

تشكيل خانواده

محمدجواد همزمان با تحصيل، تصميم به ازدواج گرفت و با خانواده اي اصيل، وصلت نمود. پدرخانم ايشان كه از تجار سرشناس و متدين تهران بشمار مي رود؛ مي گويد: «آقاي ذهني طلبه‌اي ساده بود كه به خواستگاري دخترم آمد. براي تحقيق به مدرسه علميه حاج ابوالفتح رفتم. آقا سيد محمدحسين لنگرودي، مسئول مدرسه، گفت: به دليل سه خصلت: تدين، استعداد و پشتكار، اجتهاد را در ايشان مي بينم».[۲]

استادان سید محمد جواد ذهنی تهرانی

سيد محمدجواد پس از ترك دبيرستان، دروس حوزوي را در مدارس علميه تهران، زير نظر استاداني بزرگ آغاز نمود و پس از به پايان رساندن دروس سطح، در سال 1351 ش. وارد حوزه علميه قم گرديد.

استادان سطح در تهران:

  • 1- علامه ابوالحسن شعراني؛
  • 2- شيخ حسين كني؛
  • 3- سيد محمدتقي خوانساري؛
  • 4- سيد مهدي خلخالي؛

استادان در قم:

  • 1- سيد احمد خوانساري؛
  • 2- محمدعلي اراكي؛
  • 3- سيد محمدرضا گلپايگاني؛
  • 4- سيد شهاب الدين مرعشي نجفي؛
  • 5- سيد كاظم شريعتمداري؛
  • 6- حاج شيخ راضي تبريزي؛
  • 7- سيد رسول موسوي تهراني؛
  • 8- شيخ محمدتقي مجلسي.

سيد رسول موسوي تهراني كه آيت الله ذهني، حاشيه ملا عبدالله، شمسيه، مطول و رسائل را نزد ايشان فراگرفته؛ درباره شاگردش، جمله‌اي شنيدني دارد: «در مدت 47 سال تدريس، شاگردي به اين درجه از هوش، استعداد و تقوا نداشته‌ام».[۳]

شاگردان وی

تخصص آيت الله ذهني در تأليف و تدريس در زمينه فقه، اصول، علوم غريبه و ادبيات عرب بود. آن بزرگوار همزمان با تحصيل و تأليف، تدريس را نيز آغاز نمود و در مدت بيش از 35 سال در زمينه‌هاي مختلف، شاگردان بسياري تربيت نمود. طلاب علوم ديني بيش از 15 سال، از درس خارج فقه و اصول ايشان استفاده نمودند. وي در برخي از فصول تحصيلي، روزانه 14 درس از مقدمات تا سطوح عاليه تدريس مي كرد. تعدادي از شاگردان آن بزرگوار عبارتند از حجج الاسلام:

  • 1- محمدرضا كريمي؛
  • 2- موحدي كاشاني؛
  • 3- برادران ملكي اصفهاني، (از استادان حوزه علميه قم)؛
  • 4- سيد مهدي طباطبايي، (پدر سيد محمدحسين طباطبايي خردسالترين حافظ قرآن)؛
  • 5- سيد اكبر طباطبايي؛
  • 6- سيد محمد سجادي؛

آثار سید محمد جواد ذهنی

حضرت استاد به واسطه استعداد سرشار، از ابتداي طلبگي شروع به تأليف و تقرير نمود و در طي عمر كوتاه، ولي پربركت خود، بيش از 170 جلد كتاب در 44 عنوان از خود به يادگار نهاد. اولين تأليف ايشان كتاب درة الثمينه (شرح عربي بر صمديه) و اولين تقرير وي كتاب صلاة جمعه به عربي (تقرير درس آيت الله شيخ محمدتقي مجلسي) است. در خصوص اين تأليفات ذكر چهار نكته ضروري است:

1- هدف ايشان از تأليف و شرح كتاب هاي حوزوي راهنمايي و كمك به طالبان علم بود كه در مقدمه يكي از كتاب‌هايش به اين موضوع اشاره مي كند: «در اين كتاب سعي نمودم نكات و رموزات را به زباني ساده و روشن بيان نمايم؛ تا تمام محصلين بتوانند از آن استفاده نموده و احياناً اگر در نقطه و مكاني باشند كه از فيض درس استاد محرومند؛ با راهنمايي اين كتاب مشكلات متن، حل شده و نيازي به حضور در جلسه درس نداشته باشند».[۴]

2- ايشان داراي ذوقي سرشار و قلمي توانا بود. مطالب را فقط يك بار مي نوشت و ديگر بازنويسي، حك و اصلاح نمي كرد. به طوري كه در نوشته هايش، به ندرت خط خوردگي يا حذف و اضافه ديده مي شود.

3- ايشان خط زيبايي داشت و دو كتاب تحفة الاحباب و اللباب در يك نوبت، با دست خط ايشان، در كتابفروشي كتبي نجفي به طبع رسيد.

4- براي اين كه كتاب ها با قيمت ارزانتري به دست خوانندگان و مشتاقان علم برسد؛ از ناشران كتاب هايش حق التأليف نمي گرفت.

آثار چاپ شده:

  • 1- الكلام اللطيف؛ شرح فارسي بر تصريف، 1 جلد.
  • 2- الافاضه؛ شرح فارسي بر هدايه، 1 جلد.
  • 3- الدرة المثينه؛ شرح عربي بر صمديه، 1 جلد.
  • 4- كلمات العلويه؛ شرح فارسي بر صمديه، 1 جلد.
  • 5- المباحث النحويه؛ شرح فارسي بر صمديه، 4 جلد.
  • 6- الاثار الباقيه؛ شرح فارسي بر حاشيه ملاعبدالله، 1 جلد.
  • 7- اساس الصرف؛ مشتمل بر امهات علم صرف به فارسي، 1 جلد.
  • 8- انيس الطالبين؛ ترجمه آداب المتعلمين، 1 جلد.
  • 9- روش تجزيه و تركيب؛ 1 جلد.
  • 10- گنجينه ذهني؛ مشتمل بر اصطلاحات علوم، 1 جلد.
  • 11- الكلام الغني؛ شرح فارسي بر باب اول مغني؛ 2 جلد.
  • 12- الكلام الغني؛ شرح فارسي بر باب رابع مغني، 1 جلد.
  • 13- توضيح المباني؛ شرح فارسي بر مختصر المعاني، 6 جلد.
  • 14- تفصيل الفصول؛ شرح فارسي بر معالم الاصول، 6 جلد.
  • 15- بيان المراد؛ شرح فارسي بر جلد اول اصول الفقه، 3 جلد.
  • 16- منهج الهدايه، شرح فارسي بر مبحث وقت و قبله، 1 جلد.
  • 17- المباحث الفقهيه، شرح فارسي بر شرح لمعه، 30 جلد.
  • 18- تشريح المقاصد؛ شرح فارسي بر رسائل، 6 جلد.
  • 19- تشريح المطالب؛ شرح فارسي بر مكاسب (ناتمام)، 8 جلد.
  • 20- تحرير الفصول؛ شرح فارسي بر كفاية الاصول، 6 جلد.
  • 21- فصول المنطق؛ شرح فارسي بر لئالي مرحوم حاجي، 2 جلد.
  • 22- فصول الحكمه؛ شرح فارسي بر الهيات منظومه، 3 جلد.
  • 23- تحفة الاحباب؛ شرح فارسي بر تشريح الافلاك، 1 جلد.
  • 24- اللباب؛ شرح فارسي بر خلاصة الحساب شیخ بهایی، 1 جلد.
  • 25- المقامع؛ شرح فارسي بر جوامع الجامع طبرسي (ناتمام)، 2 جلد.
  • 26- ترجمه كامل الزيارات ابن قولويه؛ 1 جلد.
  • 28- رساله در صلوة جمعه؛ 1 جلد.
  • 29- تصحيح و تعليق بر شرح نهج البلاغه ملا فتح الله كاشاني؛ 2 جلد.
  • 31- المباحث الاصوليه؛ يك دوره اصول فارسي، 1 جلد.
  • 33- عناوين الاحكام؛ ترجمه متن لمعه، 4 جلد.
  • 34- تصحيح و تعليق بر گوهر شب چراغ؛ 10 جلد.
  • 35- كشكول ذهني؛ مشتمل بر موضوعات چهارده گانه، 1 جلد.
  • 36- حل المسائل هدايه، 1 جلد.

آثار چاپ نشده:

  • 1- الفوائد النحويه في ما يروي عن الائمة الاثني عشريه؛ 3 جلد.
  • 2- مدارك الاحكام شرح فارسي بر شرايع الاسلام؛ (ناتمام) 10 جلد.
  • 3- حاشيه بر عروة الوثقي سيد محمدكاظم يزدي؛ 1 جلد.
  • 4- شرح و ترجمه كشف المراد؛ 1 جلد.
  • 5- شرح و ترجمه باب حادي العشر؛ 1 جلد.
  • 6- ترجمه گوهر شب چراغ؛ 1 جلد.
  • 7- منطق مقدماتي؛ 1 جلد.

ويژگي هاي اخلاقی سید محمد جواد

سيد محمدجواد ذهني بسيار صبور، مؤدب، باوقار و شهرت گريز بود. خيلي كم مي خوابيد. 2 تا 3 ساعت قبل از اذان صبح بيدار و به عبادت و مطالعه مشغول بود. مناعت طبع عجيبي داشت. پس از هجرت به قم، تا ساليان دراز در محله‌هاي مختلف اقامت گزيد و با وجود داشتن اقوام ثروتمند، دست نياز به سوي كسي دراز نكرد. سرانجام در محله قديمي سيدان، در خانه‌اي ساكن شد كه يك دانگ از آن متعلق به او بود. در اواخر عمر شريفش به كربلاي معلي مشرف شد. سال 1368 ش. به اصرار اهالي و معتمدان محل، امامت جماعت مسجد حبيب الله بيگ (واقع در محله سيدان) را پذيرفت و همواره در رفع مشكلات مردم، به ويژه افراد نيازمند تلاش مي كرد. بناي اين مسجد در سال 1346 ش. با كمك مؤمنان خيرانديش و به اهتمام آقاي سيد محمود برقعي، فرزند سيد حسين، تجديد و به اتمام رسيد. قبول امامت مسجد حبيب الله بيگ، توسط اين عالم بزرگوار داستاني شنيدني دارد. آقاي سيد محمود برقعي، متولي مسجد، در اين باره مي گويد:

«شب قبل از ماه رمضان سال 1368 ش. امام جماعت قبلي مسجد با من خداحافظي كرد و گفت عازم تهران است و بعد از ماه مبارك هم نخواهد آمد. او از من خواست به فكر امام جماعت جديد باشم. متحير ماندم چه كنم؟ به مردم چه بگويم. صبح با ناراحتي درب مغازه‌ام را - كه در همسايگي مسجد است - باز كردم. آن روز صبح حاج آقا ذهني براي اولين بار به مغازه تشريف آوردند. دورادور ايشان را مي شناختم سال ها بود در محله سيدان ساكن بودند؛ اما به ندرت از خانه خارج مي شدند. سلام و عليك كرديم. وقتي خواستند بروند، گفتم: حاج آقا حسابتان را تصفيه كرديد! او با تعجب گفت: بچه هايم چيزي نسيه گرفته‌اند! گفتم: نه! ماه مبارك شروع شده، امام جماعت نداريم. براي اقامه نماز تشريف مي آوريد مسجد! حاج آقا گفت: ما در منزل نماز جماعتي داريم. چند نفر طلبه براي نماز مي آيند. من هم با ناراحتي گفتم: هيچ مسأله اي نيست من همين حالا در مسجد را قفل مي كنم، ظهر براي نماز به خانه شما مي آيم. اگر روز قيامت گفتند چرا در خانه خدا را قفل كردي، مي گويم علتش را از حاج آقا ذهني بپرسيد. ايشان خنديدند و گفتند: باشد آقا سيد، مي آيم؛ اما فقط رمضان المبارك! ماه مبارك تمام شد. ايشان نماز عيد فطر را در مسجد اقامه فرمودند. ظهر هم براي نماز جماعت تشريف آوردند بعد از نماز به من گفتند: آقا سيد، ما به وعده خود وفا كرديم. يك ماه تمام شد! من هم خيلي خونسرد گفتم: يك ماه پيش كه با شما صحبت كردم بيرون مسجد بود. اما حالا در خانه خدا هستيم. به جدم قسم! بايد به امامت خود در اين جا ادامه دهيد. مردم شما را دوست دارند. اگر قبول نكنيد؛ روز قيامت سر پل صراط جلوي شما را مي‌گيرم! حاج آقا مكثي كردند و بعد قبول كردند. بعدها خودشان گفتند وقتي از پل صراط صحبت كردي؛ بدنم به لرزه افتاد. ايشان در كارهاي خير پيشقدم بود. يك بار به مغازه آمد و گفت: خانه كوچكي براي يك خانواده نيازمند فراهم شده، بيشتر پول آن آماده است؛ اما هنوز كسري دارد. بنده خدايي براي حج عمره ثبت نام كرده بود. فيش حج خود را فروخت و آن خانواده آبرومند صاحب خانه شدند».[۵]

آقاي سيد محمود برقعي به كلام خود خاتمه داد در حالي كه بغض راه گلويش را بسته و اشك در چشمانش حلقه زده بود.

علاقه آیت الله ذهنی به اهل بيت علیهم السلام

آیت الله ذهني تهراني ارادت مخصوصي به امامان معصوم: به خصوص سيد و سالار شهيدان حضرت امام حسين علیه السلام داشت و هميشه مهمترين مسأله را در اين دنيا، كسب معارف اهل بيت علیهم السلام مي دانست. ايشان در مصائب معصومان، با تعطيل درس و ملبس شدن به لباس عزا، با ذوق و عبارات مخصوص خود، هميشه اطرافيان را متوجه مناقب عاليه اهل بيت علیهم السلام مي نمود.

مجالس روضه را به طور غيرمستقيم در مسجد حبيب الله بيگ برگزار مي كرد. ايشان در مقدمه كتاب مقتل الحسين علیه السلام اين گونه مي نويسد: «...با خود حديث نفس مي‌نمودم كه گيرم در تمام علوم و فنون اثري از خود به جاي گذاشتي و از هر بوستاني گل‌هايي چيدي، اگر در زمينه مصائب خامس آل عبا و اهل بيت گرامي اش اثري از خويش به يادگار نگذاري، چه كاركردي و كجا دينِ خود را به صاحب شرع ادا نموده اي...؟».[۶]

وفات سید محمد جواد ذهنی

سرانجام عصر پنج شنبه 7 شهريور 1381 ش. برابر با 20 جمادی الثانی 1423 ق. آيت الله سيد محمدجواد ذهني تهراني، پس از يك ماه بستري شدن در بيمارستان باهر تهران، در سالروز ميلاد جده اش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و در حالي كه يكي از دوستان بر بالين ايشان نغمه «حسين جان، من از كودكي عاشقت بودم!» سر مي داد؛ با شنيدن نغمه‌هاي ولايت، قطره اشكي بر گونه‌اش روان شد و چشم از جهان فروبست و به ديدار اجداد طاهرينش شتافت. پيكر مطهر آن فقيه وارسته، به قم انتقال يافت و در بقعه علي بن بابويه (شيخ القميين) پدر بزرگوار شيخ صدوق، به خاك سپرده شد. چند ماه بعد، پيكر عالم رباني آيت الله شيخ كاظم ملكي اصفهاني نيز در جوار ايشان دفن گرديد.

فرزندان سید محمد جواد

از مرحوم آيت الله ذهني پنج فرزند پسر و دو دختر به يادگار مانده است. دو تن از فرزندان ايشان: سيد علي اصغر و سيد محمدرضا، گام در راه پدر نهاده‌اند و به تحصيل علوم ديني اشتغال دارند.

پانویس

  1. تذكرةالصلوة، تذكرةالصوم، الغيبة والدعا، آيت الله حاج شيخ مهدي معزالدوله‌اي تهراني، به اهتمام ناصر شكوري، ص 4-9.
  2. مصاحبه با خانواده مرحوم آيت الله ذهني.
  3. مصاحبه با استاد سيد رسول موسوي تهراني.
  4. تشريح المقاصد، شرح فارسي بر رسائل شيخ (ناتمام)، سيد جواد ذهني تهراني، انتشارات حاذق، انتشارات وجداني، مقدمه كتاب.
  5. مصاحبه با آقاي سيد محمود برقعي، متولي مسجد حبيب الله بيگ (محله سيدان).
  6. مقتل الحسين علیه السلام از مدینه تا مدينه، سيد محمدجواد ذهني، انتشارات گنجينه ذهني، چاپ اول، ص 4 و 5.

منابع

مرتضي عبدالوهابي, ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 172-183