سید اسماعیل حمیری

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۲ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سید اسماعیل حمیری (۱۷۳-۱۰۵ ق)، از برجسته‌ترین شاعران شیعه و مورد عنایت ‌خاص ائمه‌ (علیهم‌السلام) بود که با شعرهاى پرمغز و حماسى خود در آن جوّ خفقان، از حریم اهل بیت (علیهم‌السلام) دفاع مى‌کرد و فضائل آنها را یادآورى مى‌نمود. او در مدح و مرثیه اهل بیت پیامبر، قصاید ارزنده‌اى مانند «قصیده عینیه» سروده است.

زندگی‌نامه

ولادت و نسب:

اسماعیل بن محمد حمیرى در سال ‌۱۰۵ هجری در عمّان (پایتخت اردن) به دنیا آمد و در بصره پرورش یافت. نسب سید به قبیله حمیر می‌رسد که اصلا از یمن بودند و قریشی نبوده است. سید اسماعیل حمیری، نه فاطمی بود و نه علوی، بلکه سیادت او به معنای لغوی و سید جزء نام او بوده است. او نوه یزید بن ربیعه شاعر اموی بود.

او و خانواده‌اش ابتدا جزء خوارج بوده و از محبت اهل بیت به دور بودند؛ حمیری سپس مذهب کیسانیه[۱] را برگزید و در نهایت به راه راست هدایت شد و به جمع امامیه پیوست.

تحول اعتقادی:

در کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی در مورد سید حمیری داستانی شگفت نقل شده که او روزی در راه مدینه بود، در حالی که کوزه ای از شراب با خود به همراه داشت؛ ناگهان با امام صادق علیه السلام مواجه شد! حضرت [با اینکه می دانست او در کوزه چه به همراه دارد] از او پرسیدند: حمیری در کوزه چه داری؟ او گفت: یا ابن رسول الله، شیر در کوزه به همراه دارم! امام صادق علیه السلام فرمود: مقداری از آن شیر را در کف دست من بریز! پس [کوزه را خم کرد و با تعجب دید] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد! در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: امام زمانت کیست؟ حمیری گفت: امام زمان من کسی است که شراب را تبدیل به شیر می کند![۲] در احوالات سید آورده اند که از گناه خود (شرب خمر) توبه کرد و امام صادق علیه السلام بارها برای او دعا فرمود.[۳]

همچنین ابن شهر آشوب از داود برقی، داستانی نقل می‌کند که خلاصه آن این است: به سید حمیری گفتند که نزد حضرت صادق (علیه‌السلام) نام تو بُرده شد و حضرت فرمود: سید کافر است. پس سید به محضر امام صادق (علیه‌السلام) مشرّف شد و عرض کرد: با اینکه من این همه شما را دوست می‌دارم و به خاطر شما با مردم درگیرم، شما چطور مرا کافر می‌دانید؟ حضرت فرمود: این کارها به درد تو نمی‌خورد، مادام که به حجت زمانت کافر هستی. سپس امام صادق (علیه‌السلام) با استفاده از قدرت امامت، محمد بن حنفیه را به او نشان داد که به امامت حجت زمان، حضرت جعفر بن محمد الصادق (علیه‌السلام) اقرار و اعتراف کرد. در این وقت بود که سید حمیری از خانه امام بیرون آمد در حالی که می‌گفت: تَجَعفرتُ باسم ‌الله فیمن تجعفر... .[۴]

وفات:

سید حمیری سرانجام، در بغداد در سال ‌۱۷۳ هجری دار فانی را وداع گفت و همانجا مدفون گردید.[۵]

شعر سید حمیری

سید حمیری از شاعران متعهد و سلحشورى است که با حماسه‌سرایى‌هاى خود، از حریم حق و فضائل و برترى اهل بیت (علیهم السلام)، دفاع مى‌کرد. زبان شعرى حمیری در مدح دودمان پیامبر و هجو و رسواکردن بنى امیه، بسیار نافذ و بران‌ بود. مجموعه شعر او با عنوان «دیوان السید الحمیرى» چاپ شده است.

طبع شعر وی به قدری روان و شعرش به حدی فراوان بود که تاکنون کسی موفق به تدوین دیوان جامع و ضبط همه اشعار او نشده است. تنها ۲۳۰۰ قصیده از هاشمیات او را جمع آورده ‌اند.

در روایتی آمده که امام صادق‌ علیه السلام به او فرمود: «سمّتک امک ‌سیدا، وفّقت فى ذلک و انت ‌سید الشعراء»[۶] مادرت تو را «سید» نامید، در این باره موفق‌ شدى و تو سالار شاعرانى.

همچنین روزی حضرت صادق‌ علیه السلام در منزل خود او را نشاند و خانواده امام، پشت پرده نشستند. امام‌ از او خواست در سوگ امام حسین علیه السلام شعر بخواند. او هم مرثیه‌اى خواند، با این مطلع: اُمرر على جَدث الحسین * فقل لأعظُمه الزکیه ... . و امام صادق‌ علیه السلام گریست و صداى ناله از خانه آن حضرت بلند شد تا حدى که به او گفتند: دیگر بس است. او نیز شعرش را متوقف کرد.[۷]

حمیری قصاید متعددى سرود. از جمله معروفترین آنها، «قصیده عینیه» است که پس از شهادت زید فرزند امام سجاد (علیه السلام) سرود و مطابق روایتى، حضرت رضا (علیه السلام) در خواب، پیامبر (صلی الله علیه وآله) را همراه على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) مشاهده کرد که در کنارشان، سید حمیرى همین قصیده عینیه را مى‌خواند؛ در پایان، پیامبر (ص) به حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «این قصیده را حفظ کن و به شیعیان ما امر کن تا آن را حفظ کنند و همواره آن را بخوانند که در این صورت، بهشت را براى آنها ضامن مى‌گردم».

ابیاتی از این قصیده طولانی که اشاره به ماجرای غدیر دارد در اینجا ذکر می شود:

  • رَافِعُهَا أَکْرِمْ بِکَفِّ الَّذِی * یَرْفَعُ وَ الْکَفِّ الَّذِی یُرْفَعُ‏
  • یَقُولُ وَ الْأَمْلَاکُ مِنْ حَوْلِهِ * وَ اللَّهُ فِیهِمْ شَاهِدٌ یَسْمَعُ‏
  • مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا لَهُ * مَوْلًى فَلَمْ یَرْضَوْا وَ لَمْ یَقْنَعُوا
  • فَاتَّهَمُوهُ وَ حَنَّتْ مِنْهُمْ * عَلَى خِلَافِ الصَّادِقِ الْأَضْلَعُ‏
  • وَ ضَلَّ قَوْمٌ غَاظَهُمْ فِعْلُهُ * کَأَنَّمَا آنَافُهُمْ تُجْدَعُ‏
  • حَتَّى إِذَا وَارَوْهُ فِی قَبْرِهِ * وَ انْصَرَفُوا عَنْ دَفْنِهِ ضَیَّعُوا
  • مَا قَالَ بِالْأَمْسِ وَ أَوْصَى بِهِ * وَ اشْتَرَوُا الضُّرَّ بِمَا یَنْفَعُ‏
  • وَ قَطَّعُوا أَرْحَامَهُ بَعْدَهُ * فَسَوْفَ یُجْزَوْنَ بِمَا قَطَّعُوا
  • وَ أَزْمَعُوا غَدْراً بِمَوْلَاهُمُ * تَبّاً لِمَا کَانَ بِهِ أَزْمَعُوا
  • لَا هُمْ عَلَیْهِ یَرِدُوا حَوْضَهُ * غَداً وَ لَا هُوَ فِیهِمُ یَشْفَعُ‏ ...
  • پیامبر دست‌ علی‌ را بلند کرد؛ چقدر گرامی‌ و بزرگوار است‌ آن‌ دستی‌ که‌ بلند کرده‌ است‌! و چقدر گرامی و بزرگوار است‌ آن‌ دستی‌ که‌ بلند شده‌ است‌!
  • رسول‌ خدا می‌گفت‌ -در حالیکه‌ صاحبان‌ قدرت‌ و سلطنت‌ بر عشیره‌ و قوم‌، در اطراف‌ او بودند، و در حالی‌ که‌ خداوند در میان‌ آنان‌ شاهد و ناظر بود و می‌شنید-:
  • هر کس‌ که‌ من‌ ولیّ و صاحب‌ اختیار او هستم‌، پس‌ این‌ علی‌ ولی و صاحب‌ اختیار اوست‌! امّا آن‌ طمع‌ کنندگان‌ در إمارت‌ و حکومت‌، بدین‌ گفتار راضی نشدند، و بدان‌ اکتفا نکردند!
  • پس‌ او را متّهم‌ کردند که‌ روی‌ میل‌ نفسانی‌ و محبّت‌ شخصی‌، علی‌ را برگزیده‌ است‌؛ و پهلوهایشان‌ بر خلاف‌ پیامبر راستگو و امین‌ برگشت‌ و از او اعراض‌ کردند.
  • آن‌ گروهی‌ که‌ این‌ فعل‌ پیامبر، آنان‌ را چنان به‌ غیظ‌ و حسد و کینه‌ تحریک‌ کرد، که‌ گویا بینی‌های‌ آنان‌ را می‌برند و با کارد و خنجر جدا می‌کنند، و گمراه‌ شدند.
  • و کار به‌ جائی‌ کشید که‌ چون‌ پیامبر أکرم‌ را در قبرش‌ پنهان‌ کردند و خاک‌ بر روی‌ آن‌ انباشتند، همینکه‌ از دفنش‌ برگشتند، ضایع‌ و خراب‌ نمودند-
  • - آنچه‌ را که‌ دیروز فرموده‌ بود و توصیه‌ و سفارش‌ کرده‌ بود؛ آری‌ آنان‌ ضرر را به‌ منفعت‌ خریدند، و زیان‌ بردند.
  • و حقّ أرحام‌ و ذَوی‌ القربای‌ رسول‌ الله‌ را بعد از مرگش‌ به‌ هیچ وجه‌ رعایت‌ نکردند؛ آری‌ به‌ زودی‌ به‌ پاداش‌ این‌ قطع‌ رحم‌ نمودن‌ خواهند رسید.
  • و آنان‌ بر غَدر و پیمان‌ شکنی‌ با مولای‌ خود علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ پافشاری‌ کردند و إصرار ورزیدند؛ نابود و مرده‌ باد آن‌ منظور و مقصودی‌ که‌ برای‌ وصول‌ آن‌ به‌ چنین‌ خیانتی‌ إقدام‌ کردند.
  • فردای قیامت‌ نه‌ آنان‌ می‌توانند در حوض‌ علی‌ وارد شوند، و نه‌ علی دربارۀ آنها شفاعت‌ می‌کند... .

سید حمیرى، علاوه بر چیرگى در شعر و ادب، در علوم قرآنى، تفسیر، حدیث و کلام نیز چهره‌اى بارز بود و نامش در کنار نام عالمان بزرگ مطرح است.

پانویس

  1. کیسانی یعنی کسانی که به امامت محمد بن حنفیه بعد از امام حسین (علیه السلام) گرائیدند. برای اطلاع بیشتر ر.ک: ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۱۴.
  2. «… فمرّ یوماً فی طریق من‌ طرق المدینه و معه إبریق فیه خمر، فلقیه الصادق علیه السلام، فقال له: یا حمیری! ما فی إبریقک؟ فقال: یابن رسول اللّه! إنّه لبن! فقال له: صبّ‌ فی کفّی من اللبن، فصبّه فی کفّه، فإذا هو لبن! فقال له الصادق علیه السلام: مَن إمام زمانک؟ فقال: الذی حوّل الخمر لبناً».
  3. تنقیح المقال، ج۱۰، ص۳۱۳.
  4. محمدبن علی بن شهرآشوب سروی مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، جزء ۴، ص ۲۴۵.
  5. پیرامون شخصیت او، از جمله ر.ک: «الغدیر»، ج ۲، «شاعر العقیده‌»، محمدتقى حکیم، «سید حمیرى، سالار شاعران‌»، محمد صحتى.
  6. الغدیر، ج ۲، ص ۲۳۲.
  7. اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۸۶.

منابع

  • جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
  • ویکی نور.
  • سایت پرسمان.
  • سایت راسخون.