حضرت زکریا علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

کلیدواژه: حضرت زکریا

وجه تسميه زکریا

گرچه زكريا بازاء از ريشه ذكر با «ذال» است كه به معنى ياد كردن است وليكن چون در عبرانى حرف ذال ندارد لذا بازاء نوشته مى شود.[۱]

نسب حضرت زکریا علیه السلام

زكريا بن برخيا بن شوا بن نحرائيل بن سهلون بن ارسوا بن شويل بن نعود بن موسى بن عمران اگر چه نسب حضرت زكريا علیه السلام را در منابع ديگر از قبيل معارف ابن قتيبه و تاريخ طبرى و قصص الانبياء ثعلبى مختلف نوشته اند.[۲]

حضرت زکریا در قرآن

زکریا یکی از پیامبران بنی اسرائیل می باشد که نام مبارک ایشان در قرآن هفت بار در سوره های: سوره آل عمران / سوره انعام / سوره مريم / سوره انبياء آمده است.

  • «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِاللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ»: پروردگارش او را به طرز نيكويى پذيرفت و به طرز خوب نمو داد، و زكريا را سرپرست او كرد، هر وقت زكريا وارد غرفه او مى شد، غذاى بخصوصى نزد او مى يافت، گفت: اى مريم اين براى تو از كجا آمده؟ گفت: آن از پيش خداست، خدا هر كه را خواهد بى حساب روزى مى دهد. (سوره آل عمران، آیه 37)
  • «هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء»: در اين هنگام زكريا (كه اين همه كرامت و مائده آسمانى را ديد) پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خود نسلى پاك و پسنديده به من عطا كن كه همانا تو شنونده دعائى. (سوره آل عمران، آیه 37)
  • «ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا»: اى پيامبر! (اين كه اكنون مى گويم) خبر بخشايش پروردگار تو است بر بنده اش زكريا. (كه دعاء او را مستجاب كرده) (سوره مریم، آیه 2)
  • «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا»: اى زكريا ما تو را به فرزندى بشارت مى دهيم كه نامش يحيى است، پسرى كه همنامش پيش از اين نبوده است. (سوره مریم، آیه 7)
  • «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَاتَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ»: و زكريا را ياد كن هنگامى كه پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگانى. (سوره انبیاء، آیه 89)
  • «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ»: و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند. (سوره انعام، آیه 85)

قرآن کریم از تاريخ زندگى آن جناب غير از دعاى او در طلب فرزند و استجابت دعايش و تولد فرزندش يحيى چيزى نياورده، و اين قسمت از زندگى آن جناب را بعد از نقل سرگذشتش با مريم كه چگونه عبادت مى كند و چگونه خدا كرامت ها را به او داده نقل كرده است.

آرى در اين قسمت فرموده زكريا متكفل امر مريم شد، چون مريم پدرش عمران را از دست داده بود و چون بزرگ شد از مردم كناره گيرى كرد و در محرابى كه در مسجد به خود اختصاص داده بود مشغول عبادت شد و تنها زكريا به او سر مى زد و هر وقت به محراب او مى رفت، مى ديد نزد او رزقى آماده است، مى پرسيد اين غذا را چه كسى برايت آورده؟ مى گفت: اين از ناحيه خداى تعالى است كه خداى تعالى به هر كه بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.

در اين جا طمع زكريا به رحمت خدا تحريك شد، خداى خود را خواند و از او فرزندى از همسرش درخواست نمود و ذريه طيبه اى مسألت كرد و با اين كه او خودش مردى سالخورده و همسرش زنى نازا بود، دعايش مستجاب شد و در حالى كه در محراب خود به نماز ايستاده بود ملائكه ندايش دادند: اى زكريا خداى تعالى تو را به فرزندى كه اسمش يحيى است بشارت مى دهد، زكريا براى اين كه قلبش اطمينان يابد و بفهمد اين ندا از ناحيه خدا بوده و يا از جاى ديگر، پرسيد: پروردگارا! آيتى به من بده كه بفهمم اين ندا از تو بود، خطاب آمد آيت و نشانه تو اين است كه سه روز زبانت از تكلم با مردم بسته مى شود و سه روز جز با اشاره و رمز نمى توانى سخن بگويى و همين طور هم شد، از محراب خود بيرون شده نزد مردم آمد و به ايشان اشاره كرد كه صبح و شام تسبيح خدا گوئيد و خدا همسر او را اصلاح نموده يحيى را بزائيد. (سوره آل عمران، آيات 37-41، سوره مريم، آيات 2-11، سوره انبياء آيات 89-90)

قرآن كريم درباره سرانجام و مال امر او و چگونگى درگذشتش چيزى نفرموده ولى در اخبار بسيارى از طرق شيعه و سنى آمده كه قومش او را به قتل رساندند، بدين صورت كه وقتى تصميم گرفتند او را بكشند او فرار كرده و به درخت پناهنده شد، درخت شكافته شد و او در داخل درخت قرار گرفته درخت به حال اولش برگشت، شيطان ايشان را به نهانگاه وى خبر داد و گفت: كه بايد درخت را اره كنيد، ايشان همين كار را كردند و آن جناب را با اره دو نيم نمودند و به اين وسيله از دنيا رفت.

در بعضى از روايات آمده كه سبب كشتن وى اين بود كه او را متهم كردند كه با حضرت مريم عمل منافى عفت انجام داده و از اين راه مريم به حضرت عیسی علیه السلام حامله شده و دليلشان اين بود كه غير از زكريا كسى به مريم سر نمى زد، جهات ديگرى نيز روايت شده است.[۳]

حضرت زکریا در روايات

  • امام صادق عليه السلام فرمودند: زكريا از ترس گريخت و به درختي پناه برد. درخت براي او شكاف خورد و گفت: اي زكريا، داخل من شو. زكريا رفت و داخل درخت شد. تعقيب كنندگان در جستجوي او برآمدند اما پيدايش نكردند.

ابليس كه او را ديده بود، نزد تعقيب كنندگان آمد و جاي زكريا را به آنها نشان داد و گفت: او داخل اين درخت است، درخت را قطع كنيد. مردم كه آن درخت را مي پرستيدند، گفتند: ما آن را قطع نمي كنيم. ابليس آنقدر به سر آنان خواند تا سرانجام درخت و زكريا را (كه داخل آن بود) شقه كردند.[۴]

  • پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: زكريا، نجار بود.[۵]

اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت زکریا علیه السلام

  • خداى تعالى زكريا علیه السلام را در كلام خود به صفت نبوت و وحى توصيف نموده و نيز در اول سوره مريم او را به عبوديت و در سوره انعام در عداد انبيايش شمرده و از صالحينش و از مجتبينش خوانده كه عبارتند از مخلصون و همچنين از مهديونش دانسته است.[۶]
  • به سند حسن از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه: روز اول محرم روزى است كه زكريا عليه السلام از خدا فرزندى طلبيد و خدا دعاى او را مستجاب فرمود، هر كه آن روز را روزه بدارد و دعا كند، خدا دعاى او را مستجاب مى گرداند چنانچه دعاى زكريا عليه السلام را مستجاب گردانيد.[۷]

پانویس

  1. حجة التفاسير و بلاغ الإكسير (بلاغى سيد عبدالحجت)، جلد اول، مقدمه، ص450.
  2. ترجمه تاريخ يعقوبى (محمدابراهيم آيتى)، ج1، ص83.
  3. ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمدباقر)، ج14، ص35.
  4. قصص الأنبياء عليهم السلام (قطب راوندى)، ص217.
  5. حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم (فارسى)(محمدى رى شهرى)، ج3، ص479.
  6. ترجمه الميزان، ج14، ص34.
  7. حيوة القلوب، ج2، ص1055.

منابع

  • ترجمه الميزان، سيد محمد باقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، پنجم، 1374 ش.
  • حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، سيد عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حكمت، 1386 ق.
  • حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
  • حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم، فارسى، محمدى رى شهرى؛ قم: دارالحديث، اول، 1386 ش.
  • قصص الأنبياء عليهم السلام، قطب راوندى؛ مشهد: مؤسسة البحوث الإسلامية، 1409 ق.
  • ترجمه تاريخ يعقوبى، محمدابراهيم آيتى؛ تهران: علمى و فرهنگى، ششم، 1371 ش.