حسین نوری همدانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آثار و تألیفات)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{مقاله از یک نشریه}}
 +
'''آیت الله العظمی حسین نوری همدانی''' (متولد ۱۳۰۴ ش)، از مراجع تقلید [[شیعه]] معاصر و از شاگردان [[امام خمینی]] و [[سید محمد محقق داماد|محقق داماد]] است. ایشان پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بوده و پس از آن نیز به عنوان نماینده حضرت امام، مدتی به کشورهای اروپایی مسافرت کرده و در طی ملاقات‌ها و مصاحبه‌ها، حقایق [[اسلام]] و عظمت انقلاب اسلامی‌‌ را بیان نموده است. بالغ بر ۵۰ جلد کتاب در زمینه موضوعات مختلف اسلامی، توسط آیت الله نوری همدانی تألیف شده است.
 +
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
 
|نام کامل = حسین نوری همدانی
 
|نام کامل = حسین نوری همدانی
|تصویر=[[پرونده:Noori.jpg|220px|center]]
+
|تصویر=[[پرونده:Noori.jpg|۲۲۰px|center]]
|زادروز =  1304 شمسی
+
|زادروز =  ۱۳۰۴ شمسی
 
|زادگاه =  همدان
 
|زادگاه =  همدان
 
|وفات =   
 
|وفات =   
 
|مدفن =   
 
|مدفن =   
|اساتید =  [[آیت الله بروجردی]]، [[امام خمینی]]، [[علامه طباطبایی]] و ...
+
|اساتید =  [[آیت الله بروجردی]]، [[امام خمینی]]، [[سید محمد محقق داماد]]، ‌[[سید محمد حجت کوه کمره ای]]، [[علامه طباطبایی]]،...
 
|شاگردان =  
 
|شاگردان =  
|آثار = رسائل فقهی، يک حرکت انقلابي در مصر، داستان باستان، ما و مسائل روز، بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه و ...
+
|آثار = منطق خداشناسی، جمهوری اسلامی، اقتصاد اسلامی، ما و مسائل روز، بیت‌المال از دیدگاه نهج‌البلاغه، خمس،...
 
}}
 
}}
  
{{مقاله از یک نشریه}}
+
==ولادت==
'''منبع:''' [http://www.noorihamedani.com/index.php?action=article&cat=92&id=10&artlang=fa سایت حضرت آيت الله العظمی‌ ‌نوري همداني دامت برکاته]
+
حسین نوری همدانی در سال ۱۳۰۴ شمسی در یک خانواده روحانی در شهر همدان دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم حجت الاسلام شیخ ابراهیم نوری همدانی از علمای وارسته همدان، معاصر با آیت الله [[آخوند ملا علی همدانی|آخوند ملا علی همدانی]] و هم حجره ایشان بود.
 
 
حسین نوری همدانی(1304- ش)
 
 
 
'''ولادت'''
 
 
 
ايشان در سال 1304 شمسي در يک خانواده مذهبي در شهر همدان ديده به جهان گشودند. پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ ابراهيم نوري همداني از علماي وارسته همدان، معاصر با حضرت آيت الله العظمی ‌‌آخوند ملا علي همداني و هم حجره ايشان بود.
 
 
 
'''تحصيلات'''
 
 
 
معظم‌له در سن هفت سالگي آموختن را آغاز نموده. ادبيات فارسي، گلستان سعدي، انشاء، ترسل نصاب و... تا معالم الاصول را پيش والد مکرم خويش فراگرفتند. سپس در سال 1321 شمسي وارد مدرسه مرحوم آخوند همداني شده و حدود يک سال و نيم در آن جا به فراگيري علوم پرداختند. ولي اشتياق و عطش ايشان به آموختن و استعداد مثال زدني فراگيري در وجود معظم‌له، وادارشان ساخت تا بعد از اقامت مدت کوتاهي در همدان به شهر مقدس [[قم]] عزيمت نموده و در آشيانه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‌السلام اقامت افکنده، ‌با به جان خريدن همه مشقت‌هاي جانفرساي آن روز، به بهره‌گيري از دروس اساتيد برجسته حوزه علميه قم بپردازند.
 
 
 
'''اساتيد'''
 
 
 
همان گونه که بيان شد ايشان دروس ابتدايي را در خدمت پدر بزرگوارشان آموخته،‌ سپس در محضر بزرگان حوزه علميه همدان به ويژه مرحوم آيت الله العظمی ‌‌آخوند ملا علي همداني زانوي شاگردي زدند.
 
 
 
بعد از ورود به [[حوزه علميه]] قم، بيشترين استفاده علمی‌‌ را از خدمت آيات عظام: داماد، ‌حجت کوه‌کمره‌اي، [[‌علامه طباطبايی]]، بروجردي و حضرت [[امام خمينی]] عليهم‌الرحمه داشته‌اند که اين قسمت را از زبان خود حضرت آيت الله العظمی ‌‌نوري همداني می‌‌خوانيم: يکي ديگر از اساتيد مهم ما مرحوم آيت الله العظمی ‌‌سيد محمد داماد می‌‌باشد که حدود 12 سال در درس [[فقه]] و اصول معظم‌له شرکت نمودم.
 
 
 
چند نفر بوديم در حوزه که به شاگردان داماد معروف بوديم. ايشان مرد بسيار دقيقي بود و دقت نظر ايشان انصافاً خيلي خوب بود. در تربيت شاگرد و عنايت به شاگرد هم ممتاز بود. نوشته‌هايي از درس آن مرحوم را بنده دارم. من درس‌هاي ايشان را می‌‌نوشتم و بعداً خدمت ايشان مي‌دادم. مطالعه می‌‌کردند و با دقت در حاشيه‌اش چيزهايي می‌‌نوشتند که اکنون وقتي نگاه مي‌کنم براي من يک يادگار آموزنده و مهمی ‌‌است.
 
 
 
در [[تواضع]]، [[اخلاص]] و ساده‌زيستي کم‌نظير بود. اين را فراموش نمی‌‌کنم يک روز درس مي‌گفتند، در مسئله [[وضو]] به اين جا رسيدند که در موقع گرفتن وضو بايد انسان خودش آب بريزد و خودش وضو بگيرد و کسي کمک نکند. البته کمک هم مراتب دارد. بعضي مراتبش باطل مي‌کند و بعضي مراتبش مکروه است. روايتي خواندند از «وسائل» که حضرت [[امام رضا]] علیه السلام زماني که به مجلس مأمون وارد شدند و مأمون در حال وضوگرفتن بود، بدين نحو که يک نفر آب مي‌ريخت در مشت او و او وضو مي‌گرفت. حضرت [[امام رضا]] علیه السلام به مأمون فرمودند: «لاتشرک بالله يا اميرالمؤمنين».
 
 
 
اين کلمه را که ايشان خواندند، که حضرت رضا به مأمون، اميرالمؤمنين گفته باشد. در اثناي بحث اين کلمه (اميرالمؤمنين) ايشان را منقلب کرد به طوري که به شدت گريه کرد و نتوانست آن روز درس بگويد. متأسف شد که وضع طوري باشد که امام رضا علیه السلام به مأمون بگويد اميرالمؤمنين! اخلاصش را دارم، مي‌گويم که آن روز با گريه‌اش همه را منقلب کرد و نتوانست درس بگويد. عبايش را بر سرش گرفت و جلسه را ترک کرد.
 
 
 
از جمله کساني که باز پيش آن‌ها درس خواندم آيت الله آقاي علامه طباطبايي بود که پنج سال بنده به درس اسفار ايشان رفتم. البته عظمت و بزرگواري آيت الله علامه طباطبايي از لحاظ اخلاق، کمال و معلومات و تربيت شاگرد، معلوم است و نياز به توضيح ندارد. يکي ديگر از اساتيد بزرگ ما حضرت آيت الله العظمی ‌‌آقاي سيد محمد حجت کوه‌کمري بود. من در درس ايشان مدتي شرکت می‌‌کردم. درس معظم‌له، در آن زمان در [[قم]] ممتاز بود.
 
 
 
استادي بسيار بزرگ و خيلي خوش‌بيان بودند. در درس گفتن سليقه خوبي داشتند. مطالب را دسته‌بندي می‌‌کردند. دسته‌بندي مطالب به گونه‌اي بود که نوشتنش خيلي راحت بود. روش آن مرحوم بايد براي ما درس باشد که مطالب را تنظيم کنيم. مثلاً بيع فضولي که می‌‌گفت، در بيع فضولي چند تا مبناست: مبناي مرحوم شيخ انصاري، مبناي مرحوم آخوند خراساني که از حاشيه آخوند بر مکاسب استفاده می‌‌شود - مبناي مرحوم سيد محمدکاظم يزدي، مبناي مرحوم شيخ محمدحسين کمپاني اصفهاني و مبناي خودش، پنج شش تا مبنا بود.
 
 
 
از اول بيع فضولي تا آخر، هر روز مطلب هر کس را روي مبناي خودش، به طوري تنظيم می‌‌کرد که انسان از اين بيان و دسته‌بندي تعجب می‌‌کرد. درس را به اين ترتيب می‌‌گفت و مقتضاي مبناي هر کس را در مسأله بيان می‌‌کرد، يا در صحت و نفوذ بيع فضولي و در بحث اجازه مثلا در نقل و اقسام کشف و... تقسيم‌بندي بسيار جالبي داشت.
 
 
 
نکته ديگري که در رابطه با ايشان به نظرم رسيد، آن است که روزي که در آستانه احتضار قرار گرفته بود رفتم منزل ايشان، نزديک مدرسه حجتيه. من توي حياط بودم و اشخاص ديگري هم بودند. همه ناراحت و متأثر بوديم. يک نفر آمد و گفت: براي ايشان، مقداري تربت [[سيدالشهداء]] علیه السلام آوردند، تربت را با آب قاطي کردند. تا ايشان بخورند. ايشان هم برداشت و نزديک لبش آورد و گفت: (آخر زادي من الدنيا تربة الحسين) و آن‌گاه نوشيد و اشهد ان لا اله الا الله را گفت و رو به قبله، به جوار حق پيوست.
 
 
 
يکي ديگر از اساتيد بنده حضرت آيت الله العضمی‌‌ بروجردي بودند، بنده از روزي که ايشان به [[قم]] تشريف آوردند تا روزي که از دنيا رحلت کردند، يعني: در حدود 15 سال در تمام درس‌هاي ايشان افتخار شرکت کردن را داشتم و مقدار زيادي از درس‌هاي [[فقه]] و [[اصول]] آن استاد بزرگ اعلي الله مقامه را نوشته‌ام و در ضمن شرکت در درس گاهي مطالبي در رابطه با درس می‌‌نوشتم و در درس به محضر مبارکشان تقديم می‌‌کردم، معظم‌له آن را می‌‌خواندند و گاهي هم با بزرگواري خاصي که داشتند مورد تشويق قرار می‌‌دادند.
 
 
 
آيت الله بروجردي،‌ از لحاظ سخاوت و کرم داراي امتياز خاصي بودند. براي نمونه، يک وقت ايشان در بيروني نشسته بودند،‌ زني وارد شد و آقا آن زن راد يد. به پيش خدمت خود فرمودند: ببينيد اين زن چه مي‌خواهد. پيشخدمت گفت: اين زن علويه است، پول يک چادري می‌‌خواست، پنجاه تومان به ايشان داده شد. آقا تا اسم علويه را شنيدند، فرمودند: علويه و پنجاه تومان؟ گويي ايشان، پنجاه تومان را براي علويه توهين دانستند. در حالي که در آن زمان، پنجاه تومان کم پولي نبود. فرمودند: اقلاً چهارصد-پانصد تومان به آن زن بدهيد. به طور کلي، هميشه اشخاصي که نزد ايشان می‌‌آمدند، ايشان بيش از آن مقداري که اشخاص توقع داشتند به آنان عنايت می‌‌کردند.
 
 
 
يکي از اساتيد بزرگ ما، حضرت [[امام خمينی]] رحمه الله بودند. راجع به حضرت امام بايد عرض کنم، اولين وسيله آشنايي من با ايشان، در ابتداي ورودم به [[قم]]، سال هزار و سيصد و شصت و دو قمري، ‌در درس اخلاق ايشان بود ‌که روزهاي جمعه عصرها تقريبا يک ساعت به مغرب مانده در [[مدرسه فيضيه]] ‌زير کتابخانه درس اخلاق می‌‌فرمودند. بعد توسط حضرت آيت الله العظمی ‌‌خوانساري [[نماز جماعت]] اقامه می‌‌شد. بنده هم در درس اخلاقي، عرفاني و علمی ‌‌ايشان‌ شرکت می‌‌کردم. اين درس ‌بسيار سازنده و کامل بود. آيات و [[احاديث]] آميخته با برداشت علمي،‌ اخلاقي با بيان بسيار رسا و کافي از دل برمي‌خاست و بر دل می‌‌نشست. تحولي عميق در شنونده ايجاد می‌‌کرد.
 
 
 
مدرس مملو از جمعيت مي‌شد. صفا و معنويت اعضاي مجلس را فرامي‌گرفت. در همان موقع هم ايشان يکي از علماي بزرگ و مشهور بودند و در تيزبيني و ژرف‌انديشي و واقع‌نگري و وسعت نظر ممتاز بودند. يکي از چيزهايي که در معرفي فکر ايشان، خيلي مؤثر بود کتاب (کشف‌الاسرار) ايشان بود. که آن موقع اين کتاب چاپ شده بود و در دسترس بود. البته هنوز هم اين کتاب بسيار ارزشمند و عالي است.
 
 
 
شخصيت ايشان، داراي ابعاد مختلفي است. يکي از جهت بعد فلسفي که شايد الآن مثل ايشان، کسي را سراغ نداريم. اگر چه در آن زمان در تهران مرحوم آشتياني را داشتيم، [[علامه طباطبائی]] آن موقع در [[نجف]] بودند. همچنين استاد معقول حضرت امام، مرحوم آيت الله العظمی ‌‌آقا سيد ابوالحسن قزويني معروف به [[علامه رفيعی]] بودند که چند ماهي [[قم]] تشريف آوردند و درس معقول مي فرمودند و بنده هم درس ايشان مي رفتم.
 
 
 
درباره شخصيت ايشان از جهات مختلفي مي شود صحبت کرد که از نظر بنده، آن چه مهم است مسأله شناخت زمان است. در متون ديني ما هست که عالم، بايد عارف به زمان باشد. ايشان از لحاظ شناخت جريانات و مقتضيات زمان، داراي امتياز خاصي بودند و در ميان علماء بزرگ هر يک از آنان که فکر و فعاليتشان با زمان هماهنگ بوده است توانسته است تحولي ايجاد کند.
 
 
 
'''تکريم از اساتيد'''
 
 
 
معظم‌له با الهام از آيات قرآني و روايات اسلامی‌‌ و با تأسي بر سلف صالح خويش در مورد تعظيم و تکريم اساتيد خود از هيچ کوششي فروگذار نکرده، پيوسته يکي از توصيه‌هاي ايشان به شاگردان و مخاطبان خود تکريم و تجليل از اساتيد خود می‌‌باشد تا جايي که بارها فرموده‌اند: «من اسامی ‌‌همه اساتيد خود را يادداشت نموده، در [[نماز شب]] خود براي آنان [[دعا]] می‌‌کنم، ‌چرا که اين عمل داراي برکات فراواني بوده،‌ باعث توفيق روزافزون انسان می‌‌گردد».
 
 
 
'''تدريس'''
 
 
 
حضرت آيت الله نوري از بدو ورود به [[حوزه علميه]] [[قم]] همزمان با تحصيل، تدريس را نيز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهي، اصولي،‌ کلامي،‌ اخلاقي و... حوزه درسي شلوغي داشته و شاگردان زيادي از محضر پرفيض ايشان بهره می‌‌گرفتند. تا جايي که درس [[نهج البلاغه]] معظم‌له در مسجد اعظم در زمان طاغوت از درس‌هاي پرمحتواي [[حوزه علميه]] آن روز به حساب آمده، مباحث مطروحه در آن از حيث منطق و استدلال چنان عرصه را بر کارگزاران رژيم طاغوت تنگ کرد که چاره‌اي جر تعطيلي آن نديده و با تعطيل کردن آن صدها تن از فضلاي حوزه علميه را ـ که اينک هر يک از بزرگان حوزه و خدمت‌گزاران نظام مقدس جمهوري اسلامی ‌‌محسوب می‌‌شوند ـ از آن نعمت محروم کردند. و اينک نيز قريب به سي سال است که به تدريس درس خارج مشغولند که حدود يک هزار نفر از فضلاء و علماي برجسته از محضر ايشان کسب فيض می‌‌نمايند.
 
 
 
'''تأليفات'''
 
 
 
حضرت آيت الله العظمی ‌‌نوري همداني از حيث نوشتن مطالب علمی ‌‌تقيد خاصي دارند و يکي از سفارشات جدي ايشان به طلاب اين است که بايد اهل قلم باشند و در زمينه‌هاي گوناگون بتوانند قلم‌فرسايي کنند. روي اين اصل معظم‌له نوشته‌هاي فراواني در زمينه موضوعات مختلف دارند که بالغ بر 50 جلد می‌‌شود. برخي از آن نوشته‌ها چاپ شده و بعضي ديگر در آستانه چاپ قرار دارد و برخي از آن‌ها در حال آماده‌سازي جهت چاپ می‌‌باشد. کتاب‌هايي که تاکنون به زيور چاپ آراسته شده‌اند، عبارت است از:
 
 
 
* 1. الخمس؛
 
 
 
* 2. مسائل من اجتهاد و تقليد؛
 
 
 
* 3. [[امر به معروف و نهي از منکر]] از ديدگاه اسلام، عربي؛
 
 
 
* 4. امر به معروف و نهي از منکر از ديدگاه اسلام، فارسي؛
 
 
 
* 5. اسلام مجسم، شرح حال علماي بزرگ اسلام؛
 
  
* 6. جايگاه بانوان در اسلام؛
+
==تحصیلات و اساتید==
 +
حسین نوری همدانی در سن هفت سالگی آموختن را آغاز نموده و ادبیات فارسی، گلستان سعدی، انشاء، ترسل نصاب و... تا معالم الاصول را پیش والد مکرم خویش فراگرفت. سپس در سال ۱۳۲۱ شمسی وارد مدرسه مرحوم [[آخوند ملا علی همدانی|آخوند ملا علی همدانی]] شده و حدود یک سال و نیم نزد ایشان به فراگیری علوم پرداخت.
  
* 7. جهاد، فارسي؛
+
ایشان بعد از اقامت مدت کوتاهی در همدان، به شهر مقدس [[قم]] عزیمت نموده و به بهره‌گیری از دروس اساتید برجسته [[حوزه علمیه قم]] پرداخت. وی در قم، بیشترین استفاده علمی‌‌ را از خدمت آیات عظام: [[سید محمد محقق داماد|محقق داماد]]، ‌[[سید محمد حجت کوه کمره ای|حجت کوه‌کمره‌ای]]، [[علامه طباطبایی]]، [[آیت الله بروجردی|آیت الله بروجردی]] و [[امام خمینی]] علیهم‌الرحمه داشته‌ است.
  
* 8. ربا؛
+
معظم‌له با الهام از آیات قرآنی و روایات اسلامی‌‌ و با تأسی بر سلف صالح خویش در مورد تعظیم و تکریم اساتید خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده، پیوسته یکی از توصیه‌های ایشان به شاگردان و مخاطبان خود تکریم و تجلیل از اساتید خود می‌‌باشد تا جایی که بارها فرموده‌اند: «من اسامی ‌‌همه اساتید خود را یادداشت نموده، در [[نماز شب]] خود برای آنان [[دعا]] می‌‌کنم، ‌چرا که این عمل دارای برکات فراوانی بوده،‌ باعث توفیق روزافزون انسان می‌‌گردد».
  
* 9. دانش عصر فضا؛
+
== تدریس ==
 +
حضرت آیت الله نوری از بدو ورود به [[حوزه علمیه قم]] همزمان با تحصیل، تدریس را نیز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهی، اصولی،‌ کلامی،‌ اخلاقی و...، حوزه درسی شلوغی داشته و شاگردان زیادی از محضر پرفیض ایشان بهره می‌‌گرفتند. تا جایی که درس [[نهج البلاغه]] معظم‌له در [[مسجد اعظم قم|مسجد اعظم]] در زمان طاغوت از درس‌های پرمحتوای [[حوزه علمیه]] آن روز به حساب آمده، مباحث مطروحه در آن از حیث منطق و استدلال چنان عرصه را بر کارگزاران رژیم طاغوت تنگ کرد که چاره‌ای جر تعطیلی آن ندیدند. اینک نیز قریب به سی سال است که به تدریس درس خارج مشغولند که حدود یک هزار نفر از فضلاء و علمای برجسته از محضر ایشان کسب فیض می‌‌نمایند.
  
* 10. شگفتي‌هاي آفرينش؛
+
== آثار و تألیفات ==
 +
آیت الله نوری همدانی از حیث نوشتن مطالب علمی ‌‌تقید خاصی دارند و یکی از سفارشات جدی ایشان به طلاب این است که باید اهل قلم باشند و در زمینه‌های گوناگون بتوانند قلم‌فرسایی کنند. روی این اصل معظم‌له نوشته‌های فراوانی در زمینه موضوعات مختلف دارند که بالغ بر ۵۰ جلد می‌‌شود. برخی از آن نوشته‌ها چاپ شده و بعضی دیگر در آستانه چاپ قرار دارد و برخی از آن‌ها در حال آماده‌سازی جهت چاپ می‌‌باشد. کتاب‌هایی که تاکنون به زیور چاپ آراسته شده‌اند، عبارت است از:
  
* 11. جهان آفرينش؛
+
*۱. الخمس؛
  
* 12. انسان و جهان؛
+
*۲. مسائل من اجتهاد و تقلید؛
  
* 13. [[خوارج]] از ديدگاه [[نهج البلاغه]]؛
+
*۳. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه اسلام، عربی؛
  
* 14. يک حرکت انقلابي در مصر؛
+
*۴. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه اسلام، فارسی؛
  
* 15. داستان باستان؛
+
*۵. اسلام مجسم، شرح حال علمای بزرگ اسلام؛
  
* 16. ما و مسائل روز؛
+
*۶. جایگاه بانوان در اسلام؛
  
* 17. بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه؛
+
*۷. جهاد، فارسی؛
  
* 18. اقتصاد اسلامي؛
+
*۸. شگفتی‌های آفرینش؛
  
* 19. منطق خداشناسي؛
+
*۹. دانش عصر فضا؛
  
* 20. جمهوري اسلامي؛
+
*۱۰. ربا؛
  
* 21. رساله توضيح المسائل؛
+
*۱۱. جهان آفرینش؛
  
* 22. آمادگي رزمی‌‌ و مرزداري در اسلام؛
+
*۱۲. انسان و جهان؛
  
* 23. هزار و يک مسئله فقهي، استفتائات ج 1 و 2.
+
*۱۳. خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛
  
* 24. مناسک حج، عربي؛
+
*۱۴. یک حرکت انقلابی در مصر؛
  
* 25. مناسک حج، فارسي؛
+
*۱۵. داستان باستان؛
  
* 26. منتخب المسائل، عربي.
+
*۱۶. ما و مسائل روز؛
  
که هر يک از نوشته‌هاي فوق مخاطبان خاصي داشته ‌و مورد استفاده اقشار مختلف قرار می‌‌گيرد.
+
*۱۷. بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه؛
  
'''فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي'''
+
*۱۸. اقتصاد اسلامی؛
  
ايشان به لحاظ اينکه شاگرد حضرت [[امام خمينی]] بوده و در حد عشق به ايشان دلبسته بودند، از هر حيث به ويژه از جهت سياسي به شدت تحت تأثير آموزه‌هاي بنيان‌گذار جمهوري اسلامی ‌‌قرار داشتند، لذا در کنار فعاليت‌هاي علمی ‌‌عميق، از ورود در عرصه سياسي و اجتماعي غفلت نورزيده، پيوسته در صفوف مقدم مبارزه عليه رژيم ستم شاهي حرکت می‌‌کردند و در اين راه از زندان و تبعيد و... نهراسيده و همه خطرها را به جان خريده و با توکل بر خدا در مسير انجام رسالت انقلابي با تمام وجود تلاش فرمودند که بخشي از اين فعاليت‌ها را از زبان معظم‌له می‌‌شنويم:
+
*۱۹. منطق خداشناسی؛
 +
[[پرونده:Marz.jpg|thumb|left|آمادگی رزمی‌‌ و مرزداری در اسلام - یکی از آثار آیت الله العظمی نوری همدانی]]
 +
*۲۰. جمهوری اسلامی؛
  
من از جمله کساني هستم که توفيق داشتم چند سالي در مکتب پرفيض حضرت آيت الله العظمی [[‌‌امام خمينی]]، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمي از سجاياي اخلاقي ايشان نيز بهره ببرم. در طول اين ساليان با توجه به متون و موازين اسلامی‌‌ دريافته بودم که مسؤليت روحانيت، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمي شود. به اين جهت از آن روز که حضرت ايشان انقلاب و تحول را آغاز کردند. من سعي کردم که پشت سر ايشان به قدر توانم گام بردارم.
+
*۲۱. رساله توضیح المسائل؛
  
در آن زمان، جلسات مرتبي با رفقاي هم‌فکر خود داشتيم که در آن نسبت به مسائل جاري گفتگو مي‌شد و براي پيشبرد امور تصميماتي اتخاذ مي گرديد. گاهي اعلاميه هائي عليه رژيم و شاه امضاء مي کرديم. البته متن بعضي از آن اعلاميه ها را نيز گاهي من تنظيم مي کردم. در نشر و توزيع آن‌ها نيز همکاري نزديک داشتم. افرادي را به اين منظور به نقاط مختلف کشور مي فرستاديم.
+
*۲۲. آمادگی رزمی‌‌ و مرزداری در اسلام؛
  
'''زندان قزل قلعه'''
+
*۲۳. هزار و یک مسئله فقهی، (استفتائات)؛
  
بعد از اين که حضرت امام را به ترکيه تبعيد کردند؛ اعلاميه هايي که عليه رژيم از [[قم]] صادر مي شد امضاي من را نيز داشت. به همين جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواک به منزل ما ريختند به طور دقيق همه جا را گشتند. حتي يادم هست که کتاب‌ها را نيز، ورق مي زدند. مقداري از کتاب‌ها را برداشتند بردند و مرا نيز، دستگير کردند و به ساواک قم، که در خيابان راه آهن بود، بردند. شبي را آن‌جا بسر برديم؛ بعد منتقل شدم به تهران، زندان قرل قلعه. قزل قلعه يکي از زندان‌هاي رژيم شاه بود که افراد را در آن زمان به آن جا مي بردند، در زندان، متوجه شدم که آقايان ديگري نيز آنجا هستند؛ البته همگي ما در سلول‌هاي انفرادي بوديم و فقط روزي سه مرتبه صبح، ظهر و شام درب سلول را بازمي کردند و ما حق داشتيم براي تجديد [[وضو]] از آن خارج بشويم. هنگامی‌‌ که مرا براي دستشويي مي بردند از دور اين آقايان را ديدم و فهميدم که اين آقايان هم آنجا هستند.
+
*۲۴. مناسک حج، عربی؛
  
داخل سلول لامپ نبود؛ تنها از روزنه کوچکي که بالاي درها وجود داشت شعاع کم و سوئي از روشنائي داخل سالن به درون سلول مي تابيد. اين سلول‌ها به اندازه اي کوچک بود که اگر دست هايمان را باز مي کرديم به ديوارهاي دو طرف مي رسيد. کف سلول‌ها را با آجرهاي ناهموار فرش کرده بودند به گونه اي که موقع خوابيدن پشت و کمر انسان را به سختي مي آزرد.
+
*۲۵. مناسک حج، فارسی؛
  
حدود سه ماه بدون محاکمه و ممنوع الملاقات با اين وضع، در اين سلول‌ها بودم و به جز هنگام تجديد وضو از آن نمي توانستم خارج شوم. بعد از محاکمه، روزي فقط ده دقيقه ما را به عنوان هواخوري داخل حياط زندان مي بردند که قدم بزنيم. هنگامی‌‌ که مرا براي بازجويي بردند، مهمترين حرف آنان اين بود که شما طرفدار حضرت امام هستيد و به پشتيباني از ايشان اعلاميه مي نويسيد و امضاء مي کنيد. نزديک دو ماه که از تاريخ محاکمه گذشت من آزاد شدم.
+
*۲۶. منتخب المسائل، عربی.
  
چند ماه از آزادي من نگذشته بود که مسافرتي به همدان داشتم. در همدان علماء و غيرعلماء به ديدن بنده آمدند. تابستان بود، من در مدرسه همدان، درسي شروع کردم که مورد استقبال واقع شد. ساواک همدان از اين موضع که جوان‌هاي شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث مي آمدند نگران بود؛ به اين جهت مرا به بهانه اي گرفتند و به تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندين ماه ديگر در آنجا زنداني گشتم. بعد از آزادي از زندان، مدت زيادي به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم به رفسنجان رفتم. بعد از دو سه منبر، ساواک کرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخراني، جلوگيري کرد.
+
== فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ==
 +
ایشان به لحاظ اینکه شاگرد [[امام خمینی]] بوده و در حد عشق به ایشان دلبسته بودند، از هر حیث به ویژه از جهت سیاسی به شدت تحت تأثیر آموزه‌های بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ‌‌قرار داشتند، لذا در کنار فعالیت‌های علمی ‌‌عمیق، از ورود در عرصه سیاسی و اجتماعی غفلت نورزیده، پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستمشاهی حرکت می‌‌کردند و در این راه از زندان و تبعید و... نهراسیده و همه خطرها را به جان خریده و با توکل بر خدا در مسیر انجام رسالت انقلابی با تمام وجود تلاش فرمودند که بخشی از این فعالیت‌ها را از زبان معظم‌له می‌‌شنویم:
  
'''روز تاريخي 19 دي 56'''
+
«من از جمله کسانی هستم که توفیق داشتم چند سالی در مکتب پرفیض حضرت آیت الله العظمی ‌‌امام خمینی، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی از سجایای اخلاقی ایشان نیز بهره ببرم. در طول این سالیان با توجه به متون و موازین اسلامی‌‌ دریافته بودم که مسؤلیت روحانیت، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمی شود. به این جهت از آن روز که حضرت ایشان انقلاب و تحول را آغاز کردند. من سعی کردم که پشت سر ایشان به قدر توانم گام بردارم.
  
از آن تاريخ به [[قم]] برگشتم و مشغول درس بحث شدم و در فرصت هاي مناسب و موقعيت هاي گوناگون هدف خود را تعقيب مي کردم تا اين که جريان 19 دي 56 بوجود آمد و آن به اين شرح است: در روزنامه اطلاعات 17 دي 56 مقاله توهين آميز و تندي عليه حضرت امام، که آن زمان در [[نجف]] تشريف داشتند چاپ شد. انتشار اين مقاله، خشم آقايان اساتيد و فضلاي حوزه قم را برانگيخت. به همين مناسبت جلسه اي در منزل اين جانب برگزار شد که در آن آقايان: مشکيني، وحيد خراساني نيز حضور يافتند.  
+
در آن زمان، جلسات مرتبی با رفقای هم‌فکر خود داشتیم که در آن نسبت به مسائل جاری گفتگو می‌شد و برای پیشبرد امور تصمیماتی اتخاذ می گردید. گاهی اعلامیه هائی علیه رژیم و شاه امضاء می کردیم. البته متن بعضی از آن اعلامیه ها را نیز گاهی من تنظیم می کردم. در نشر و توزیع آن‌ها نیز همکاری نزدیک داشتم. افرادی را به این منظور به نقاط مختلف کشور می فرستادیم.
  
در آن جلسه تصميم گرفته شد که به عنوان اعتراض به انتشار چنين مقاله اي در اولين گام حوزه و بازار [[قم]] تعطيل شود. حوزه قم و بازار تعطيل شد. فضلاي حوزه و آقايان بازاري‌ها به منزل مراجع و اساتيد بزرگ مي رفتند که در آن جا جلسات سخنراني در اعتراض به رژيم برگزار مي شد. روز 19 دي، که قبل از ظهر آقايان به منزل بعضي از اساتيد رفته بودند، قرار گذاشته بودند که بعد از ظهر در منزل ما اجتماع کنند. اين قرار در [[نماز جماعت]] هم اعلام گرديده بود. از حدود ساعت يک بعد از ظهر عده اي آمدند و چندين بلندگو داخل منزل و کوچه نصب کردند. رفته رفته جمعيت مي آمد داخل حياط و پشت‌بام‌ها و کوچه از جمعيت متراکم شده بود به گونه اي که جمعيت به خيابان رسيده بود. نخست داماد اينجانب آقاي سيد حسين موسوي تبريزي سخنراني کردند، سپس بنده وظيفه خود دانستم که صحبت کنم و جنايات رژيم ستم‌شاهي را به صراحت بيان کنم، لذا سخنراني جامع و تندي عليه جنايت‌هاي رژيم شاه، انجام دادم.
+
'''زندان قزل قلعه:'''
  
در آن سخنراني من لازم دانستم که انگشت روي مرکز و منبع اصلي جنايت‌ها بگذارم؛ از اين رو مرکزيت را هدف قرار داده و در مقايسه حرکت نجات بخش حضرت امام که از اسلام و [[قرآن]] و روش اهل بيت عصمت نشأت مي گرفت با عکس العملي که از استکبار جهاني و دست نشاندگان آن صادر شد اين اشعار را خواندم:
+
بعد از این که حضرت امام را به [[ترکیه|ترکیه]] تبعید کردند؛ اعلامیه هایی که علیه رژیم از [[قم]] صادر می شد امضای من را نیز داشت. به همین جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف [[ساواک]] به منزل ما ریختند به طور دقیق همه جا را گشتند. حتی یادم هست که کتاب‌ها را نیز، ورق می زدند. مقداری از کتاب‌ها را برداشتند بردند و مرا نیز، دستگیر کردند و به ساواک قم، که در خیابان راه آهن بود، بردند. شبی را آن‌جا بسر بردیم؛ بعد منتقل شدم به تهران، زندان قرل قلعه. قزل قلعه یکی از زندان‌های رژیم شاه بود که افراد را در آن زمان به آنجا می بردند. در زندان، متوجه شدم که آقایان دیگری نیز آنجا هستند؛ البته همگی ما در سلول‌های انفرادی بودیم و فقط روزی سه مرتبه صبح، ظهر و شام درب سلول را بازمی کردند و ما حق داشتیم برای تجدید [[وضو]] از آن خارج بشویم.
  
مه فشاند نور و سگ عوعو کند × هر کسي بر طينت خود مي تند
+
داخل سلول لامپ نبود؛ تنها از روزنه کوچکی که بالای درها وجود داشت شعاع کم و سوئی از روشنائی داخل سالن به درون سلول می تابید. این سلول‌ها به اندازه ای کوچک بود که اگر دست هایمان را باز می کردیم به دیوارهای دو طرف می رسید. کف سلول‌ها را با آجرهای ناهموار فرش کرده بودند به گونه ای که موقع خوابیدن پشت و کمر انسان را به سختی می آزرد.
  
چون تو خفاشان بسي بينند خواب × کاين جهان ماند يتيم از آفتاب
+
حدود سه ماه بدون محاکمه و ممنوع الملاقات با این وضع، در این سلول‌ها بودم و به جز هنگام تجدید وضو از آن نمی توانستم خارج شوم. بعد از محاکمه، روزی فقط ده دقیقه ما را به عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می بردند که قدم بزنیم. هنگامی‌‌ که مرا برای بازجویی بردند، مهمترین حرف آنان این بود که شما طرفدار حضرت امام هستید و به پشتیبانی از ایشان اعلامیه می نویسید و امضاء می کنید. نزدیک دو ماه که از تاریخ محاکمه گذشت من آزاد شدم.
  
کي شود دريا زپوز سگ نجس × کي شود خورشيد از پف منطمس
+
چند ماه از آزادی من نگذشته بود که مسافرتی به همدان داشتم. در همدان علماء و غیرعلماء به دیدن بنده آمدند. تابستان بود، من در مدرسه همدان، درسی شروع کردم که مورد استقبال واقع شد. ساواک همدان از این موضع که جوان‌های شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث می آمدند نگران بود؛ به این جهت مرا به بهانه ای گرفتند و به تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه دیگر در آنجا زندانی گشتم. بعد از آزادی از زندان، مدت زیادی به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم. به رفسنجان رفتم، بعد از دو سه منبر، ساواک کرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخرانی، جلوگیری کرد.
  
در شب مهتاب مه را بر سماک × از سگان و عوعو ايشان چه باک
+
'''روز تاریخی ۱۹ دی ۵۶:'''
  
کارک خود مي گذارد هر کسي × آب نگدارد صفا بهر خسي
+
از آن تاریخ به [[قم]] برگشتم و مشغول درس و بحث شدم و در فرصت های مناسب و موقعیت های گوناگون هدف خود را تعقیب می کردم تا این که جریان ۱۹ دی ۵۶ بوجود آمد و آن به این شرح است: در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۵۶، مقاله توهین آمیز و تندی علیه حضرت امام، که آن زمان در [[نجف]] تشریف داشتند چاپ شد. انتشار این مقاله، خشم آقایان اساتید و فضلای حوزه قم را برانگیخت. به همین مناسبت جلسه ای در منزل این جانب برگزار شد که در آن آقایان: مشکینی و [[حسین وحید خراسانی|وحید خراسانی]] نیز حضور یافتند.
  
اي بريده آن لب و حلق و دهان × که کند تف سوي ماه آسمان
+
در آن جلسه تصمیم گرفته شد که به عنوان اعتراض به انتشار چنین مقاله ای در اولین گام، حوزه و بازار [[قم]] تعطیل شود. حوزه قم و بازار تعطیل شد. فضلای حوزه و آقایان بازاری‌ها به منزل مراجع و اساتید بزرگ می رفتند که در آنجا جلسات سخنرانی در اعتراض به رژیم برگزار می شد. روز ۱۹ دی، که قبل از ظهر آقایان به منزل بعضی از اساتید رفته بودند، قرار گذاشته بودند که بعد از ظهر در منزل ما اجتماع کنند. از حدود ساعت یک بعد از ظهر عده ای آمدند و چندین بلندگو داخل منزل و کوچه نصب کردند. رفته رفته جمعیت می آمد داخل حیاط و پشت‌بام‌ها و کوچه از جمعیت متراکم شده بود به گونه ای که جمعیت به خیابان رسیده بود... سپس بنده وظیفه خود دانستم که صحبت کنم و جنایات رژیم ستم‌شاهی را به صراحت بیان کنم، لذا سخنرانی جامع و تندی علیه جنایت‌های رژیم شاه، انجام دادم.
  
خس، خسانه مي رود بر روي آب × آب صافي مي رود بي اضطراب
+
در آن سخنرانی من لازم دانستم که انگشت روی مرکز و منبع اصلی جنایت‌ها بگذارم؛ از این رو مرکزیت را هدف قرار داده و در مقایسه حرکت نجات بخش حضرت امام که از [[اسلام]] و [[قرآن]] و روش [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام نشأت می گرفت با عکس العملی که از استکبار جهانی و دست نشاندگان آن صادر شد اشعاری را خواندم.
  
مصطفي مه مي شکافد نيمه شب × ژاژ مي‌خايد ز کينه بولهب
+
مردم از این صحبت جامع و منطقی و کوبنده شارژ شدند و با شعارهای تند از منزل حرکت کردند. من خود نیز، لازم دانستم که با مردم حرکت کنم. آمدیم بیرون، از کوچه که گذشتیم وارد خیابان شدیم. ابتدای جمعیت به چهاراه مقابل کلانتری رسیده بود. در این جا مزدوران رژیم، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمی ‌‌که هیچ‌گونه وسیله دفاعی نداشتند حمله کردند. عده ای از مردم شهید شدند؛ عده ای مجروح و زخمی‌‌ و عده ای هم توانستند جان سالم بدر برند. همین جریان، موجب حرکت و قیام مردم در دیگر شهرهای مختلف [[ایران|ایران]] شد. به مناسبت بزرگداشت شهدای این روز، قیام فراگیر ملت ایران از [[تبریز]] آغاز و رفته رفته تمام ایران را فرار گرفت.
  
آن مسيحا مرده زنده مي کند × آن جهود از خشم سبلت مي کند.
+
به همین مناسب کوچه ما کوچه قیام نامگذاری شد. و وقتی حضرت امام رحمه الله به [[قم]] مشرف شدند به منزل ما نیز تشریف آوردند و به محضر ایشان عرض شد که انقلاب اسلامی‌‌ از این خانه آغاز شده است.
  
مردم از اين صحبت جامع و منطقي و کوبنده شارژ شدند و با شعارهاي تند از منزل حرکت کردند. من خود نيز، لازم دانستم که با مردم حرکت کنم. آمديم بيرون، از کوچه که گذشتيم وارد خيابان شديم. ابتداي جمعيت به چهاراه مقابل کلانتري رسيده بود. در اين جا مزدوران رژيم، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمی ‌‌که هيچ‌گونه وسيله دفاعي نداشتند حمله کردند. عده اي از مردم شهيد شدند؛ عده اي مجروح و زخمی‌‌ و عده اي هم توانستند جان سالم بدر برند. همين جريان، موجب حرکت وقيان مردم در ديگر شهرهاي مختلف ايران شد. به مناسبت بزرگداشت شهداي اين روز، قيام فراگير ملت ايران از تبريز آغاز و رفته رفته تمام ايران را فرار گرفت.
+
بعد از جریان این سخنرانی در روز ۱۹ دی، در انتظار این بودم که ساواک دنبالم بیاید و دستگیرم کند؛ به این جهت در [[تهران]] کاری داشتم رفتم که آن را انجام دهم. وقتی به تهران رفته بودم. شبانه به منزل ما ریخته و همه جا را گشته بودند. وقتی از تهران برگشتم و جریان را به من گفتند، خودم را بیشتر آماده کردم و بعد از خداحافظی و آماده شدن، به ساواک تلفن زدم و گفتم: اگر با من کاری دارید از تهران برگشته ام. حدود نیم ساعت بعد آمدند و مرا به شهربانی قم بردند و از آن جا مرا به خلخال تبعید کردند.
  
به همين مناسب کوچه ما کوچه قيام نامگذاري شد. و وقتي حضرت امام رحمه الله به [[قم]] مشرف شدند به منزل ما نيز تشريف آوردند و به محضر ايشان عرض شد که انقلاب اسلامی‌‌ از اين خانه آغاز شده است.
+
تبعیدی من در خلخال چندین ماه به طول انجامید. در این مدت نسبت به من سخت گیری فراوان می‌شد. هر روز لازم بود به شهربانی رفته و دفتری را امضا کنم. منزل ما را شدیدا کنترل می کردند؛ حتی رفت و آمدهای عادی را زیر نظر داشتند. تهیه ارزاق عمومی‌‌ را برای ما مشکل کرده بودند و به کسبه سفارش می کردند که از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداری کنند.
  
بعد از جريان اين سخنراني در روز 19 دي، در انتظار اين بودم که ساواک دنبالم بيايد و دستگيرم کند؛ به اين جهت در تهران کاري داشتم رفتم که آن را انجام دهم. وقتي به تهران رفته بودم. شبانه به منزل ما ريخته و همه جا را گشته بودند. وقتي از تهران برگشتم و جريان را به من گفتند. خودم را بيشتر آماده کردم و بعد از خداحافظي و آماده شدن، به ساواک تلفن زدم و گفتم: اگر با من کاري داريد از تهران برگشته ام. حدود نيم ساعت بعد آمدند و مرا به شهرباني قم بردند و از آن جا مرا به خلخال تبعيد کردند.
+
یک روز صبح که برای امضا دفتر رفته بودم؛ به من گفته شد که دیگر به منزل برنگردم؛ چون می خواستند مرا به سقز ببرند. هر چه اصرار کردم که بروم و حداقل خبر بدهم پذیرفته نشد. مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل کردند. در سقز چند نفر دیگر از آقایان نیز تبعید بودند. دوران تبعید را با مشکلات فراوان سپری می کردیم. دولت شریف امامی ‌‌که روی کار آمد برای کسب وجاهت - به اصطلاح - زندانی های سیاسی را آزاد می کرد و تبعیدی‌ها را برمی گرداند. در این زمان نیز من از تبعیدگاه آزاد شدم.
  
تبعيدي من در خلخال چندين ماه به طول انجاميد. در اين مدت نسبت به من سخت گيري فراوان مي‌شد. هر روز لازم بود به شهرباني رفته و دفتري را امضا کنم. منزل ما را شديدا کنترل مي کردند؛ حتي رفت و آمدهاي عادي را زير نظر داشتند. تهيه ارزاق عمومی‌‌ را براي ما مشکل کرده بودند و به کسبه سفارش مي کردند که از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداري کنند.
+
از آخرین تبعیدگاه خود یعنی سقز کردستان که آزاد شدم [[امام خمینی]] رضوان الله علیه در پاریس «نوفل لوشاتو» بودند، پس از چند روز در [[قم]] به پاریس رفته، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام رضوان الله علیه شرفیاب و چند روز در جلساتی که در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامی‌‌ و استاد بزرگ تشکیل می شد شرکت می نمودم و چند دفعه با معظم‌له ملاقات خصوصی داشتم.
  
يک روز صبح که براي امضا دفتر رفته بودم؛ به من گفته شد که ديگر به منزل برنگردم؛ چون مي خواستند مرا به سقز ببرند. هر چه اصرار کردم که بروم و حداقل خبر بدهم پذيرفته نشد. مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل کردند. در سقز چند نفر ديگر از آقايان نيز تبعيد بودند. دوران تبعيد را با مشکلات فراوان سپري مي کرديم. دولت شريف امامی ‌‌که روي کار آمد براي کسب و جاهت - به اصطلاح - زنداني هاي سياسي را آزاد مي کرد و تبعيدي‌ها را برمي گرداند. در اين زمان نيز من از تبعيدگاه آزاد شدم.
+
و در هنگام حرکت برای ایران به بنده ورقه ای که با خط مبارک خود نوشته و مطالبی که درباره حکومت اسلامی‌‌ بعد از سقوط رژیم ستم‌شاهی در آن مرقوم داشته بودند دادند که بنده آن را با آقایان [[شهید بهشتی|دکتر بهشتی]] و [[مرتضی مطهری|استاد مطهری]] مورد مذاکره قرار بدهم و نتیجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم که انجام دادم.
  
از آخرين تبعيدگاه خود يعني سقز کردستان که آزاد شدم [[امام خمينی]] رضوان الله عليه در پاريس «نوفل لوشاتو» بودند، پس از چند روز در [[قم]] به پاريس رفته، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام رضوان الله عليه شرفياب و چند روز در جلساتي که در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامی‌‌ و استاد بزرگ تشکيل مي شد شرکت مي نمودم و چند دفعه با معظم‌له ملاقات خصوصي داشتم.
+
'''تلاش برای اعلام مرجعیت امام خمینی:'''
  
و در هنگام حرکت براي ايران به بنده ورقه اي که با خط مبارک خود نوشته و مطالبي که درباره حکومت اسلامی‌‌ بعد از سقوط رژيم ستم‌شاهي در آن مرقوم داشته بودند دادند که بنده آن را با آقايان دکتر بهشتي و استاد مطهري مورد مذاکره قرار بدهم و نتيجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم که انجام دادم.
+
از جمله جریان‌هایی که در آن دوران پیش آمد، جریان درگذشت [[سید محسن حکیم|آیت الله العظمی‌‌ حکیم]] بود. ما به لحاظ خصوصیات علمی‌‌ و دیگر خصائص روشن و بارزی که در حضرت امام سراغ داشتیم، تصمیم گرفتیم کاری کنیم که چهره ایشان، خارج از حوزه های علمیه نیز برای مردم بهتر و کاملتر شناخته شود. از این جهت تصمیم گرفتیم اعلامیه ای بدهیم که بعد از مرحوم آقای حکیم، مردم به حضرت امام مراجعه کنند.
  
'''تلاش براي اعلام مرجعيت حضرت امام خميني رحمه الله'''
+
دوازده نفر از مدرسین حوزه علمیه [[قم]]، که این جانب نیز جزء ایشان بودم، این اعلامیه را در تأیید [[مرجعیت|مرجعیت]] حضرت امام بعد از مرحوم آقای حکیم امضاء کرده و پخش کردیم. علمای شهرستان‌ها از این اعلامیه استقبال خوبی کردند و در بعضی از مراکز، آقایان اعلامیه را روی منبر برای مردم خوانده بودند که تأثیری گذاشته بود. بعد از صدور این اعلامیه، منتظر بودم که دنبالم بیایند؛ چرا که می دانستم صدور چنین اعلامیه ای بی عاقبت نیست. همین طور هم شد، یک روز ظهر مأمورین ساواک به منزل ما ریختند، و ما در این جریانات نیز به وظیفه خود عمل کردیم.»
  
از جمله جريان‌هايي که در آن دوران پيش آمد، جريان درگذشت آيت الله العظمی‌‌ حکيم بود. ما به لحاظ خصوصيات علمی‌‌ و ديگر خصائص روشن و بارزي که در حضرت امام سراغ داشتيم، تصميم گرفتيم کاري کنيم که چهره ايشان، خارج از حوزه هاي علميه نيز براي مردم بهتر و کاملتر شناخته شود. از اين جهت تصميم گرفتيم اعلاميه اي بدهيم که: بعد از مرحوم آقاي حکيم، مردم به حضرت امام مراجعه کنند.
+
'''مسافرت‌های علمی‌‌-فرهنگی:'''
  
دوازده نفر از مدرسين حوزه علميه [[قم]]، که اين جانب نيز جزء ايشان بودم اين اعلاميه را در تأييد مرجعيت حضرت امام بعد از مرحوم آقاي حکيم امضاء کرده و پخش کرديم. علماي شهرستان‌ها از اين اعلاميه استقبال خوبي کردند و در بعضي از مراکز، آقايان اعلاميه را روي منبر براي مردم خوانده بودند که تأثيري گذاشته بود. بعد از صدور اين اعلاميه، منتظر بودم که دنبالم بيايند؛ چرا که مي دانستم صدور چنين اعلاميه اي بي عاقبت نيست. همين طور هم شد، يک روز ظهر مأمورين ساواک به منزل ما ريختند، و ما در اين جريانات نيز به وظيفه خود عمل کرديم.
+
آیت الله العظمی‌‌ نوری همدانی با الهام از توصیه قرآنی مبنی بر «سیروا فی الارض»، سفرهای زیادی به اقصی نقاط جهان داشته و در این سفرها ضمن انجام مباحثات علمی‌‌ با برخورد با افکار و فرهنگ‌های گوناگون بر تجارب خویش می‌‌افزودند.
  
'''مسافرت‌هاي علمی‌‌-فرهنگي'''
+
ایشان در مورد مسافرت‌های خارج از [[ایران|ایران]] خود چنین می‌‌فرمایند: من در سال ۵۸ و ۵۹ که نماینده حضرت امام در اروپا بودم و به آن دیار رفت و آمد داشتم در ظرف این دو سال در موقع تحصیل در [[قم]] اشتغال به تدریس داشتم ولی در موقع تعطیلی حوزه به کشورهای اروپا از قبیل: انگلستان، فرانسه، آلمان، اطریش، ایتالیا، سوئد، بلژیک، هلند، دانمارک، سوئیس، نروژ، فنلاند، اسپانیا، یونان، و [[ترکیه|ترکیه]] مسافرت می کردم و در طی ملاقات‌ها و مصاحبه و تشکیل مجالس حقایق [[اسلام]] و عظمت انقلاب اسلامی‌‌ را بیان می کردم و به سؤالات علمی‌‌ و مذهبی با توفیق خداوند پاسخ می‌‌دادم و سفرهائی به [[پاکستان]]، تایلند، [[بنگلادش]] و هندوستان رفته ام و در این سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه‌های گوناگون و بیان معارف و مبانی اسلام، توجه بیشتر به بیان مزایای انقلاب اسلامی‌‌ ایران و نشان دادن چهره استکبار جهانی بود.
  
آيت الله العظمی‌‌ نوري همداني با الهام از توصيه قرآني مبني بر «سيروا في الارض» سفرهاي زيادي به اقصی نقاط جهان داشته و در اين سفرها ضمن انجام مباحثات علمی‌‌ با برخورد با افکار و فرهنگ‌هاي گوناگون بر تجارب خويش می‌‌افزودند.
+
==منابع==
  
ايشان در مورد مسافرت‌هاي خارج از ايران خود چنين می‌‌فرمايند: من در سال 58 و 59 که نماينده حضرت امام در اروپا بودم و به آن ديار رفت و آمد داشتم در ظرف اين دو سال در موقع تحصيل در [[قم]] اشتغال به تدريس داشتم ولي در موقع تعطيلي حوزه به کشورهاي اروپا از قبيل: انگلستان، فرانسه، آلمان، اطريش، ايتاليا، سوئد، بلژيک، هلند، دانمارک، سوئيس، نروژ، فنلاند، اسپانيا، يونان، و ترکيه مسافرت مي کردم و در طي ملاقات‌ها و مصاحبه و تشکيل مجالس حقايق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی‌‌ را بيان مي کردم و به سؤالات علمی‌‌ و مذهبي با توفيق خداوند پاسخ می‌‌دادم و سفرهائي به پاکستان و يک سفر هم به تايلند، پاکستان، بنگلادش و هندوستان رفته ام و در اين سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه‌هاي گوناگون و بيان معارف و مباني اسلام توجه بيشتر به بيان مزاياي انقلاب اسلامی‌‌ ايران و نشان دادن چهره استکبار جهاني بود.
+
*[http://www.noorihamedani.com/index.php?action=article&cat=92&id=10&artlang=fa سایت آيت الله العظمی‌ ‌نوری همدانی]
  
 
'''پيوندها'''
 
'''پيوندها'''
  
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=38399&scope=nBIWgj8XfboI6Q_SKUcMZ8DXCms8BT9r&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true توضيح المسائل (حسين نوري همداني)]'''
+
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=38399&scope=nBIWgj8XfboI6Q_SKUcMZ8DXCms8BT9r&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true توضيح المسائل (حسين نوری همدانی)]'''
  
 
==آرشیو عکس و تصویر==
 
==آرشیو عکس و تصویر==
<gallery mode=packed heights=170px>
+
<gallery mode="packed" heights="170px">
پرونده:جعفر سبحانی (2).jpg|ردیف پایین از راست: ناشناس، علی رجبی دوانی، ناشناس، جعفر سبحانی، حسین نوری همدانی، ناصر مکارم شیرازی در جوانی و سایر اعضای هیات مدیره مجله مکتب اسلام در منزل علی رجبی دوانی
+
پرونده:جعفر سبحانی (2).jpg|ردیف پایین از راست: ناشناس، علی رجبی دوانی، ناشناس، [[جعفر سبحانی]]، حسین نوری همدانی، [[ناصر مکارم شیرازی]] در جوانی و سایر اعضای هیات مدیره مجله مکتب اسلام در منزل علی رجبی دوانی
 
پرونده:حسین نوری همدانی (1).jpg|حسین نوری همدانی در جوانی
 
پرونده:حسین نوری همدانی (1).jpg|حسین نوری همدانی در جوانی
پرونده:حسین نوری همدانی (2).jpg|از راست: سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی و حسین نوری همدانی
+
پرونده:حسین نوری همدانی (2).jpg|از راست: [[امام خمینی|سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی]] و حسین نوری همدانی
پرونده:حسین نوری همدانی (22).jpg|1. ابوطالب تجلیل تبریزی، 2. حسین نوری همدانی، 3. محمد موحدی (فاضل لنکرانی)، 4. حسین علی منتظری و 5. ناصر مکارم شیرازی
+
پرونده:حسین نوری همدانی (22).jpg|1. ابوطالب تجلیل تبریزی، 2. حسین نوری همدانی، 3. [[فاضل لنكرانى|محمد موحدی (فاضل لنکرانی)]]، 4. [[حسینعلی منتظری نجف آبادی|حسین علی منتظری]] و 5. ناصر مکارم شیرازی
پرونده:حسین نوری همدانی.jpg|از راست: حسین نوری همدانی، سيد على فانی اصفهانی و سید محمد حسینی شیرازی
+
پرونده:حسین نوری همدانی.jpg|از راست: حسین نوری همدانی، [[سيد على فانی اصفهانی]] و سید محمد حسینی شیرازی
 
پرونده:حسین نوری همدانی (4).jpg|حسین نوری همدانی در سفر تبلیغی
 
پرونده:حسین نوری همدانی (4).jpg|حسین نوری همدانی در سفر تبلیغی
 
پرونده:حسین نوری همدانی (5).jpg|حسین نوری همدانی
 
پرونده:حسین نوری همدانی (5).jpg|حسین نوری همدانی
پرونده:ابوالقاسم خزعلی (15).jpg|از راست: سید مهدی یثربی، یوسف صانعی، حسین نوری همدانی، مسلم ملکوتی، سید روح الله خاتمی، میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی)، علی اکبر فیض آلنی (مشکینی)، اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی)، سید علی حسینی خامنه ای، احمد جنتی و ابوالقاسم خزعلی
+
پرونده:ابوالقاسم خزعلی (15).jpg|از راست: سید مهدی یثربی، [[یوسف صانعی]]، حسین نوری همدانی، [[مسلم ملکوتی]]، سید روح الله خاتمی، [[عبدالکریم موسوی اردبیلی|میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی)]]، علی اکبر فیض آلنی (مشکینی)، [[اکبر هاشمی رفسنجانی|اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی)]]، [[سید علی حسینی خامنه ای]]، [[احمد جنتی]] و [[ابوالقاسم خزعلی]]
پرونده:حسین نوری همدانی (7).jpg|از راست: سید حسن نصرالله و حسین نوری همدانی
+
پرونده:حسین نوری همدانی (7).jpg|از راست: [[سید حسن نصرالله]] و حسین نوری همدانی
پرونده:حسین نوری همدانی (77).jpg|از راست:عبدالمجید باقری (بنایی) و حسین نوری همدانی  
+
پرونده:حسین نوری همدانی (77).jpg|از راست: عبدالمجید باقری (بنایی) و حسین نوری همدانی  
پرونده:حسین نوری همدانی (8).jpg|از راست:اسقف اعظم کازان روسیه و حسین نوری همدانی  
+
پرونده:حسین نوری همدانی (8).jpg|از راست: پولیت فيو فان و حسین نوری همدانی  
پرونده:حسین نوری همدانی (10).jpg|از راست: ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی و لطف الله صافی گلپایگانی
+
پرونده:حسین نوری همدانی (10).jpg|از راست: ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی و [[لطف الله صافی گلپایگانی]]
 
پرونده:حسین نوری همدانی (66).jpg|حسین نوری همدانی در حین خرید روزانه
 
پرونده:حسین نوری همدانی (66).jpg|حسین نوری همدانی در حین خرید روزانه
پرونده:مسلم ملکوتی (13).jpg|از راست: مسلم ملکوتی، جعفر سبحانی، حسین نوری همدانی و محمد محمدی گلپایگانی
+
پرونده:حسین نوری همدانی (13).jpg|محفل درس حسین نوری همدانی در [[مسجد اعظم قم]]
پرونده:حسین نوری همدانی (13).jpg|محفل درس حسین نوری همدانی در مسجد اعظم قم
+
پرونده:مصباح2.jpg|اقامه نماز میت [[محمدتقی مصباح یزدی]] توسط حسین نوری همدانی در [[حرم حضرت معصومه عليها السلام|حرم حضرت معصومه سلام الله علیها]]
  
 
</gallery>
 
</gallery>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۷

مقاله‌ی مربوط به این عنوان از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon article.jpg
محتوای فعلی "مقاله‌ یک نشریه" متناسب با این عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

آیت الله العظمی حسین نوری همدانی (متولد ۱۳۰۴ ش)، از مراجع تقلید شیعه معاصر و از شاگردان امام خمینی و محقق داماد است. ایشان پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بوده و پس از آن نیز به عنوان نماینده حضرت امام، مدتی به کشورهای اروپایی مسافرت کرده و در طی ملاقات‌ها و مصاحبه‌ها، حقایق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی‌‌ را بیان نموده است. بالغ بر ۵۰ جلد کتاب در زمینه موضوعات مختلف اسلامی، توسط آیت الله نوری همدانی تألیف شده است.

۲۲۰px
نام کامل حسین نوری همدانی
زادروز ۱۳۰۴ شمسی
زادگاه همدان

Line.png

اساتید

آیت الله بروجردی، امام خمینی، سید محمد محقق داماد، ‌سید محمد حجت کوه کمره ای، علامه طباطبایی،...


آثار

منطق خداشناسی، جمهوری اسلامی، اقتصاد اسلامی، ما و مسائل روز، بیت‌المال از دیدگاه نهج‌البلاغه، خمس،...


ولادت

حسین نوری همدانی در سال ۱۳۰۴ شمسی در یک خانواده روحانی در شهر همدان دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم حجت الاسلام شیخ ابراهیم نوری همدانی از علمای وارسته همدان، معاصر با آیت الله آخوند ملا علی همدانی و هم حجره ایشان بود.

تحصیلات و اساتید

حسین نوری همدانی در سن هفت سالگی آموختن را آغاز نموده و ادبیات فارسی، گلستان سعدی، انشاء، ترسل نصاب و... تا معالم الاصول را پیش والد مکرم خویش فراگرفت. سپس در سال ۱۳۲۱ شمسی وارد مدرسه مرحوم آخوند ملا علی همدانی شده و حدود یک سال و نیم نزد ایشان به فراگیری علوم پرداخت.

ایشان بعد از اقامت مدت کوتاهی در همدان، به شهر مقدس قم عزیمت نموده و به بهره‌گیری از دروس اساتید برجسته حوزه علمیه قم پرداخت. وی در قم، بیشترین استفاده علمی‌‌ را از خدمت آیات عظام: محقق داماد، ‌حجت کوه‌کمره‌ای، علامه طباطبایی، آیت الله بروجردی و امام خمینی علیهم‌الرحمه داشته‌ است.

معظم‌له با الهام از آیات قرآنی و روایات اسلامی‌‌ و با تأسی بر سلف صالح خویش در مورد تعظیم و تکریم اساتید خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده، پیوسته یکی از توصیه‌های ایشان به شاگردان و مخاطبان خود تکریم و تجلیل از اساتید خود می‌‌باشد تا جایی که بارها فرموده‌اند: «من اسامی ‌‌همه اساتید خود را یادداشت نموده، در نماز شب خود برای آنان دعا می‌‌کنم، ‌چرا که این عمل دارای برکات فراوانی بوده،‌ باعث توفیق روزافزون انسان می‌‌گردد».

تدریس

حضرت آیت الله نوری از بدو ورود به حوزه علمیه قم همزمان با تحصیل، تدریس را نیز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهی، اصولی،‌ کلامی،‌ اخلاقی و...، حوزه درسی شلوغی داشته و شاگردان زیادی از محضر پرفیض ایشان بهره می‌‌گرفتند. تا جایی که درس نهج البلاغه معظم‌له در مسجد اعظم در زمان طاغوت از درس‌های پرمحتوای حوزه علمیه آن روز به حساب آمده، مباحث مطروحه در آن از حیث منطق و استدلال چنان عرصه را بر کارگزاران رژیم طاغوت تنگ کرد که چاره‌ای جر تعطیلی آن ندیدند. اینک نیز قریب به سی سال است که به تدریس درس خارج مشغولند که حدود یک هزار نفر از فضلاء و علمای برجسته از محضر ایشان کسب فیض می‌‌نمایند.

آثار و تألیفات

آیت الله نوری همدانی از حیث نوشتن مطالب علمی ‌‌تقید خاصی دارند و یکی از سفارشات جدی ایشان به طلاب این است که باید اهل قلم باشند و در زمینه‌های گوناگون بتوانند قلم‌فرسایی کنند. روی این اصل معظم‌له نوشته‌های فراوانی در زمینه موضوعات مختلف دارند که بالغ بر ۵۰ جلد می‌‌شود. برخی از آن نوشته‌ها چاپ شده و بعضی دیگر در آستانه چاپ قرار دارد و برخی از آن‌ها در حال آماده‌سازی جهت چاپ می‌‌باشد. کتاب‌هایی که تاکنون به زیور چاپ آراسته شده‌اند، عبارت است از:

  • ۱. الخمس؛
  • ۲. مسائل من اجتهاد و تقلید؛
  • ۳. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه اسلام، عربی؛
  • ۴. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه اسلام، فارسی؛
  • ۵. اسلام مجسم، شرح حال علمای بزرگ اسلام؛
  • ۶. جایگاه بانوان در اسلام؛
  • ۷. جهاد، فارسی؛
  • ۸. شگفتی‌های آفرینش؛
  • ۹. دانش عصر فضا؛
  • ۱۰. ربا؛
  • ۱۱. جهان آفرینش؛
  • ۱۲. انسان و جهان؛
  • ۱۳. خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛
  • ۱۴. یک حرکت انقلابی در مصر؛
  • ۱۵. داستان باستان؛
  • ۱۶. ما و مسائل روز؛
  • ۱۷. بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه؛
  • ۱۸. اقتصاد اسلامی؛
  • ۱۹. منطق خداشناسی؛
آمادگی رزمی‌‌ و مرزداری در اسلام - یکی از آثار آیت الله العظمی نوری همدانی
  • ۲۰. جمهوری اسلامی؛
  • ۲۱. رساله توضیح المسائل؛
  • ۲۲. آمادگی رزمی‌‌ و مرزداری در اسلام؛
  • ۲۳. هزار و یک مسئله فقهی، (استفتائات)؛
  • ۲۴. مناسک حج، عربی؛
  • ۲۵. مناسک حج، فارسی؛
  • ۲۶. منتخب المسائل، عربی.

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی

ایشان به لحاظ اینکه شاگرد امام خمینی بوده و در حد عشق به ایشان دلبسته بودند، از هر حیث به ویژه از جهت سیاسی به شدت تحت تأثیر آموزه‌های بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ‌‌قرار داشتند، لذا در کنار فعالیت‌های علمی ‌‌عمیق، از ورود در عرصه سیاسی و اجتماعی غفلت نورزیده، پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستمشاهی حرکت می‌‌کردند و در این راه از زندان و تبعید و... نهراسیده و همه خطرها را به جان خریده و با توکل بر خدا در مسیر انجام رسالت انقلابی با تمام وجود تلاش فرمودند که بخشی از این فعالیت‌ها را از زبان معظم‌له می‌‌شنویم:

«من از جمله کسانی هستم که توفیق داشتم چند سالی در مکتب پرفیض حضرت آیت الله العظمی ‌‌امام خمینی، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی از سجایای اخلاقی ایشان نیز بهره ببرم. در طول این سالیان با توجه به متون و موازین اسلامی‌‌ دریافته بودم که مسؤلیت روحانیت، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمی شود. به این جهت از آن روز که حضرت ایشان انقلاب و تحول را آغاز کردند. من سعی کردم که پشت سر ایشان به قدر توانم گام بردارم.

در آن زمان، جلسات مرتبی با رفقای هم‌فکر خود داشتیم که در آن نسبت به مسائل جاری گفتگو می‌شد و برای پیشبرد امور تصمیماتی اتخاذ می گردید. گاهی اعلامیه هائی علیه رژیم و شاه امضاء می کردیم. البته متن بعضی از آن اعلامیه ها را نیز گاهی من تنظیم می کردم. در نشر و توزیع آن‌ها نیز همکاری نزدیک داشتم. افرادی را به این منظور به نقاط مختلف کشور می فرستادیم.

زندان قزل قلعه:

بعد از این که حضرت امام را به ترکیه تبعید کردند؛ اعلامیه هایی که علیه رژیم از قم صادر می شد امضای من را نیز داشت. به همین جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواک به منزل ما ریختند به طور دقیق همه جا را گشتند. حتی یادم هست که کتاب‌ها را نیز، ورق می زدند. مقداری از کتاب‌ها را برداشتند بردند و مرا نیز، دستگیر کردند و به ساواک قم، که در خیابان راه آهن بود، بردند. شبی را آن‌جا بسر بردیم؛ بعد منتقل شدم به تهران، زندان قرل قلعه. قزل قلعه یکی از زندان‌های رژیم شاه بود که افراد را در آن زمان به آنجا می بردند. در زندان، متوجه شدم که آقایان دیگری نیز آنجا هستند؛ البته همگی ما در سلول‌های انفرادی بودیم و فقط روزی سه مرتبه صبح، ظهر و شام درب سلول را بازمی کردند و ما حق داشتیم برای تجدید وضو از آن خارج بشویم.

داخل سلول لامپ نبود؛ تنها از روزنه کوچکی که بالای درها وجود داشت شعاع کم و سوئی از روشنائی داخل سالن به درون سلول می تابید. این سلول‌ها به اندازه ای کوچک بود که اگر دست هایمان را باز می کردیم به دیوارهای دو طرف می رسید. کف سلول‌ها را با آجرهای ناهموار فرش کرده بودند به گونه ای که موقع خوابیدن پشت و کمر انسان را به سختی می آزرد.

حدود سه ماه بدون محاکمه و ممنوع الملاقات با این وضع، در این سلول‌ها بودم و به جز هنگام تجدید وضو از آن نمی توانستم خارج شوم. بعد از محاکمه، روزی فقط ده دقیقه ما را به عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می بردند که قدم بزنیم. هنگامی‌‌ که مرا برای بازجویی بردند، مهمترین حرف آنان این بود که شما طرفدار حضرت امام هستید و به پشتیبانی از ایشان اعلامیه می نویسید و امضاء می کنید. نزدیک دو ماه که از تاریخ محاکمه گذشت من آزاد شدم.

چند ماه از آزادی من نگذشته بود که مسافرتی به همدان داشتم. در همدان علماء و غیرعلماء به دیدن بنده آمدند. تابستان بود، من در مدرسه همدان، درسی شروع کردم که مورد استقبال واقع شد. ساواک همدان از این موضع که جوان‌های شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث می آمدند نگران بود؛ به این جهت مرا به بهانه ای گرفتند و به تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه دیگر در آنجا زندانی گشتم. بعد از آزادی از زندان، مدت زیادی به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم. به رفسنجان رفتم، بعد از دو سه منبر، ساواک کرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخرانی، جلوگیری کرد.

روز تاریخی ۱۹ دی ۵۶:

از آن تاریخ به قم برگشتم و مشغول درس و بحث شدم و در فرصت های مناسب و موقعیت های گوناگون هدف خود را تعقیب می کردم تا این که جریان ۱۹ دی ۵۶ بوجود آمد و آن به این شرح است: در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۵۶، مقاله توهین آمیز و تندی علیه حضرت امام، که آن زمان در نجف تشریف داشتند چاپ شد. انتشار این مقاله، خشم آقایان اساتید و فضلای حوزه قم را برانگیخت. به همین مناسبت جلسه ای در منزل این جانب برگزار شد که در آن آقایان: مشکینی و وحید خراسانی نیز حضور یافتند.

در آن جلسه تصمیم گرفته شد که به عنوان اعتراض به انتشار چنین مقاله ای در اولین گام، حوزه و بازار قم تعطیل شود. حوزه قم و بازار تعطیل شد. فضلای حوزه و آقایان بازاری‌ها به منزل مراجع و اساتید بزرگ می رفتند که در آنجا جلسات سخنرانی در اعتراض به رژیم برگزار می شد. روز ۱۹ دی، که قبل از ظهر آقایان به منزل بعضی از اساتید رفته بودند، قرار گذاشته بودند که بعد از ظهر در منزل ما اجتماع کنند. از حدود ساعت یک بعد از ظهر عده ای آمدند و چندین بلندگو داخل منزل و کوچه نصب کردند. رفته رفته جمعیت می آمد داخل حیاط و پشت‌بام‌ها و کوچه از جمعیت متراکم شده بود به گونه ای که جمعیت به خیابان رسیده بود... سپس بنده وظیفه خود دانستم که صحبت کنم و جنایات رژیم ستم‌شاهی را به صراحت بیان کنم، لذا سخنرانی جامع و تندی علیه جنایت‌های رژیم شاه، انجام دادم.

در آن سخنرانی من لازم دانستم که انگشت روی مرکز و منبع اصلی جنایت‌ها بگذارم؛ از این رو مرکزیت را هدف قرار داده و در مقایسه حرکت نجات بخش حضرت امام که از اسلام و قرآن و روش اهل بیت علیهم السلام نشأت می گرفت با عکس العملی که از استکبار جهانی و دست نشاندگان آن صادر شد اشعاری را خواندم.

مردم از این صحبت جامع و منطقی و کوبنده شارژ شدند و با شعارهای تند از منزل حرکت کردند. من خود نیز، لازم دانستم که با مردم حرکت کنم. آمدیم بیرون، از کوچه که گذشتیم وارد خیابان شدیم. ابتدای جمعیت به چهاراه مقابل کلانتری رسیده بود. در این جا مزدوران رژیم، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمی ‌‌که هیچ‌گونه وسیله دفاعی نداشتند حمله کردند. عده ای از مردم شهید شدند؛ عده ای مجروح و زخمی‌‌ و عده ای هم توانستند جان سالم بدر برند. همین جریان، موجب حرکت و قیام مردم در دیگر شهرهای مختلف ایران شد. به مناسبت بزرگداشت شهدای این روز، قیام فراگیر ملت ایران از تبریز آغاز و رفته رفته تمام ایران را فرار گرفت.

به همین مناسب کوچه ما کوچه قیام نامگذاری شد. و وقتی حضرت امام رحمه الله به قم مشرف شدند به منزل ما نیز تشریف آوردند و به محضر ایشان عرض شد که انقلاب اسلامی‌‌ از این خانه آغاز شده است.

بعد از جریان این سخنرانی در روز ۱۹ دی، در انتظار این بودم که ساواک دنبالم بیاید و دستگیرم کند؛ به این جهت در تهران کاری داشتم رفتم که آن را انجام دهم. وقتی به تهران رفته بودم. شبانه به منزل ما ریخته و همه جا را گشته بودند. وقتی از تهران برگشتم و جریان را به من گفتند، خودم را بیشتر آماده کردم و بعد از خداحافظی و آماده شدن، به ساواک تلفن زدم و گفتم: اگر با من کاری دارید از تهران برگشته ام. حدود نیم ساعت بعد آمدند و مرا به شهربانی قم بردند و از آن جا مرا به خلخال تبعید کردند.

تبعیدی من در خلخال چندین ماه به طول انجامید. در این مدت نسبت به من سخت گیری فراوان می‌شد. هر روز لازم بود به شهربانی رفته و دفتری را امضا کنم. منزل ما را شدیدا کنترل می کردند؛ حتی رفت و آمدهای عادی را زیر نظر داشتند. تهیه ارزاق عمومی‌‌ را برای ما مشکل کرده بودند و به کسبه سفارش می کردند که از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداری کنند.

یک روز صبح که برای امضا دفتر رفته بودم؛ به من گفته شد که دیگر به منزل برنگردم؛ چون می خواستند مرا به سقز ببرند. هر چه اصرار کردم که بروم و حداقل خبر بدهم پذیرفته نشد. مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل کردند. در سقز چند نفر دیگر از آقایان نیز تبعید بودند. دوران تبعید را با مشکلات فراوان سپری می کردیم. دولت شریف امامی ‌‌که روی کار آمد برای کسب وجاهت - به اصطلاح - زندانی های سیاسی را آزاد می کرد و تبعیدی‌ها را برمی گرداند. در این زمان نیز من از تبعیدگاه آزاد شدم.

از آخرین تبعیدگاه خود یعنی سقز کردستان که آزاد شدم امام خمینی رضوان الله علیه در پاریس «نوفل لوشاتو» بودند، پس از چند روز در قم به پاریس رفته، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام رضوان الله علیه شرفیاب و چند روز در جلساتی که در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامی‌‌ و استاد بزرگ تشکیل می شد شرکت می نمودم و چند دفعه با معظم‌له ملاقات خصوصی داشتم.

و در هنگام حرکت برای ایران به بنده ورقه ای که با خط مبارک خود نوشته و مطالبی که درباره حکومت اسلامی‌‌ بعد از سقوط رژیم ستم‌شاهی در آن مرقوم داشته بودند دادند که بنده آن را با آقایان دکتر بهشتی و استاد مطهری مورد مذاکره قرار بدهم و نتیجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم که انجام دادم.

تلاش برای اعلام مرجعیت امام خمینی:

از جمله جریان‌هایی که در آن دوران پیش آمد، جریان درگذشت آیت الله العظمی‌‌ حکیم بود. ما به لحاظ خصوصیات علمی‌‌ و دیگر خصائص روشن و بارزی که در حضرت امام سراغ داشتیم، تصمیم گرفتیم کاری کنیم که چهره ایشان، خارج از حوزه های علمیه نیز برای مردم بهتر و کاملتر شناخته شود. از این جهت تصمیم گرفتیم اعلامیه ای بدهیم که بعد از مرحوم آقای حکیم، مردم به حضرت امام مراجعه کنند.

دوازده نفر از مدرسین حوزه علمیه قم، که این جانب نیز جزء ایشان بودم، این اعلامیه را در تأیید مرجعیت حضرت امام بعد از مرحوم آقای حکیم امضاء کرده و پخش کردیم. علمای شهرستان‌ها از این اعلامیه استقبال خوبی کردند و در بعضی از مراکز، آقایان اعلامیه را روی منبر برای مردم خوانده بودند که تأثیری گذاشته بود. بعد از صدور این اعلامیه، منتظر بودم که دنبالم بیایند؛ چرا که می دانستم صدور چنین اعلامیه ای بی عاقبت نیست. همین طور هم شد، یک روز ظهر مأمورین ساواک به منزل ما ریختند، و ما در این جریانات نیز به وظیفه خود عمل کردیم.»

مسافرت‌های علمی‌‌-فرهنگی:

آیت الله العظمی‌‌ نوری همدانی با الهام از توصیه قرآنی مبنی بر «سیروا فی الارض»، سفرهای زیادی به اقصی نقاط جهان داشته و در این سفرها ضمن انجام مباحثات علمی‌‌ با برخورد با افکار و فرهنگ‌های گوناگون بر تجارب خویش می‌‌افزودند.

ایشان در مورد مسافرت‌های خارج از ایران خود چنین می‌‌فرمایند: من در سال ۵۸ و ۵۹ که نماینده حضرت امام در اروپا بودم و به آن دیار رفت و آمد داشتم در ظرف این دو سال در موقع تحصیل در قم اشتغال به تدریس داشتم ولی در موقع تعطیلی حوزه به کشورهای اروپا از قبیل: انگلستان، فرانسه، آلمان، اطریش، ایتالیا، سوئد، بلژیک، هلند، دانمارک، سوئیس، نروژ، فنلاند، اسپانیا، یونان، و ترکیه مسافرت می کردم و در طی ملاقات‌ها و مصاحبه و تشکیل مجالس حقایق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی‌‌ را بیان می کردم و به سؤالات علمی‌‌ و مذهبی با توفیق خداوند پاسخ می‌‌دادم و سفرهائی به پاکستان، تایلند، بنگلادش و هندوستان رفته ام و در این سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه‌های گوناگون و بیان معارف و مبانی اسلام، توجه بیشتر به بیان مزایای انقلاب اسلامی‌‌ ایران و نشان دادن چهره استکبار جهانی بود.

منابع

پيوندها

آرشیو عکس و تصویر