حسن بن خرزاذ قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
از محدثان والامقام شيعي قم  
+
«حسن بن خُرّزاذ قمی» از [[محدث|محدثان]] و راویان والامقام [[شیعه|شیعه]] قرن سوم هجری در [[قم]] بود که پس از هجرت به [[سامرا]] در زمره یاران [[امام هادی]] (علیه‌السلام) قرار گرفت. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] برای او این دو کتاب را ذکر کرده است: «اسماء رسول الله (صلی الله علیه و آله)» و «کتاب المُتعه».
  
== زندگی‌نامه ==
+
==زندگی‌نامه==
تاريخ تولد حسن بن خُرّزاذ قمي روشن نيست، اما با توجه به اين كه او را از ياران [[امام هادی]] علیه‌السلام شمرده‌اند و آن بزرگوار در سال 254 ق. ديده از جهان فروبست، شايد بتوان حدس زد كه او در نيمه اول سده سوم هجري پا به عرصه وجود گذاشته است. وي به تناسب اين كه زادگاهش [[قم]] بوده، به «قمي» اشتهار دارد.<ref> رجال نجاشي، ص 33، چاپ داوري قم؛ رجال شيخ طوسي، ص 413-463؛ قاموس الرّجال، ج 3، ص 229؛ رجال ابن داود، ص 238؛ تهذيب المقال، ج 2، ص 59، چاپ نجف، 1390 ق؛ مجمع الرجال، ج 2، ص 106، چاپ دارالكتب العلميه؛ معجم رجال الحديث، ج 5، ص 316، ش 2801؛ اعيان الشيعه، ج 5، ص 63؛ لسان الميزان، ابن حجر عسقلاني، ج 2، ص 220، منشورات امامی ‌‌بيروت، ش 1171؛ الجامع في الرجال، ص 490؛ نقدالرجال، سيد مصطفي تفرشي، ص 88؛ طبقات الفقهاء، ج 3، ص 182، ش 864؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 276؛ جامع الروات، ج 1، ص 196؛ رجال كشي، ج 1، ص 54 و 55.</ref>  
+
تاریخ ولادت حسن بن خُرّزاذ قمی روشن نیست، اما با توجه به این که او را از یاران [[امام هادی]] علیه‌السلام شمرده‌اند و آن بزرگوار در سال ۲۵۴ ق. دیده از جهان فروبست، شاید بتوان حدس زد که او در نیمه اول سده سوم هجری پا به عرصه وجود گذاشته است. وی به تناسب این که زادگاهش [[قم]] بوده، به «قمی» اشتهار دارد.<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳،؛ رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳-۴۶۳.</ref>  
  
حسن بن خُرّزاذ قمي، مقطع آغازين عمر خويش را در [[قم]] سپري كرد و در فضاي معنوي و علمی ‌‌اين شهر كه از ديرباز، به عنوان مركز درخشش انوار اخبار [[اهل بيت]] علیهم‌السلام، مطرح بود، تنفس كرد و در همين راستا شاكله و بنياد باورهاي مذهبي او، استوار شد.  
+
حسن بن خُرّزاذ قمی، مقطع آغازین عمر خویش را در [[قم]] سپری کرد و در فضای معنوی و علمی ‌‌این شهر که از دیرباز، به عنوان مرکز درخشش انوار اخبار [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، مطرح بود، تنفس کرد و در همین راستا شاکله و بنیاد باورهای مذهبی او، استوار شد.  
  
ابن خرّزاذ سپس از قم به [[سامرا]] هجرت نمود و خود را به محضر پاك و نوراني حجت خدا، [[امام هادی]] علیه‌السلام رسانيد و برهه‌اي از عمر خود را از محضر امام بهره‌مند شد. وي پس از مدتي اقامت در [[عراق]]، راهي ديار خود شد و از قم هجرت دوباره‌اي را شروع كرد.  
+
ابن خرّزاذ سپس از قم به [[سامرا]] هجرت نمود و خود را به محضر پاک و نورانی حجت خدا، [[امام هادی]] علیه‌السلام رسانید و برهه‌ای از عمر خود را از محضر امام بهره‌مند شد. وی پس از مدتی اقامت در [[عراق]]، راهی دیار خود شد و از قم هجرت دوباره‌ای را شروع کرد.  
  
اين بار، سوي [[ماوراءالنهر]]، قلمرو شرق آسيا - كه در آن روزگار يكي از مراكز مهم نهضت و جنبش نشر اخبار [[اهل البیت|اهل بيت]] علیهم‌السلام بود - هجرت نمود. بزرگاني از [[محدث|محدثان]] نام‌آور شيعي همچون: [[محمد بن مسعود عیاشی|عياشي سمرقندي]]، [[حسین بن اشکیب قمی|حسين بن اشكيب]]، جبرئيل بن احمد فاريابي و... در شهرهاي سمرقند، مرو، كشّ زندگي می‌‌كردند و بدين سبب بود كه جمعي از محدثان قمی‌‌ راهي آن ديار شدند. حسن بن خرزاذ، به ماوراءالنهر رفت و در شهر تاريخي كشّ، اقامت گزيد. او به قدري در آن سرزمين توقف كرد كه به عنوان محدثي كه اهل شهر كشّ است، از او نام می‌‌برند.<ref> تنقيح المقال، ج ص 276.</ref> و بدين گونه است كه [[شیخ طوسی|شيخ طوسي]] در يك مورد می‌‌گويد: حسن بن خرزاذ قمی ‌‌است و در جاي ديگر می‌‌نويسد: او اهل شهر كش است.
+
این بار، سوی [[ماوراءالنهر]]، قلمرو شرق آسیا - که در آن روزگار یکی از مراکز مهم نهضت و جنبش نشر اخبار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام بود - هجرت نمود. حسن بن خرزاذ، به ماوراءالنهر رفت و در شهر تاریخی کشّ، اقامت گزید. او به قدری در آن سرزمین توقف کرد که به عنوان محدثی که اهل شهر کشّ است، از او نام می‌‌برند.<ref> تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref> و بدین گونه است که [[شیخ طوسی|شیخ طوسی]] در یک مورد می‌‌گوید: حسن بن خرزاذ قمی ‌‌است و در جای دیگر می‌‌نویسد: او اهل شهر کش است.
  
در منابع تاريخي در مورد تاريخ رحلت، مكان رحلت و مكان به خاكسپاري اين محدث گرانقدر خبري وجود ندارد و سرنوشت وي مانند سرنوشت بسياري از محدثان بر ما پوشيده مانده است.
+
در منابع تاریخی در مورد تاریخ رحلت، مکان رحلت و مکان به خاکسپاری این محدث گرانقدر خبری وجود ندارد و سرنوشت وی مانند سرنوشت بسیاری از محدثان بر ما پوشیده مانده است.
  
== استادان و شاگردان ==
+
==استادان و شاگردان==
اين محدث والامقام، در راستاي فراگيري اخبار [[اهل البیت|اهل بيت]] علیهم‌السلام، نزد گروهي از شاگردان مكتب اهل بيت حاضر شد و از آن منابع معرفت و [[حدیث|حديث]]، كسب فيض نمود. نام گروهي از آنان عبارت است از:
+
این محدث والامقام، در راستای فراگیری اخبار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام، نزد گروهی از شاگردان مکتب اهل بیت حاضر شد و از آن منابع معرفت و [[حدیث|حدیث]]، کسب فیض نمود. نام گروهی از آنان عبارت است از:
  
*1- [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علي بن فضال كوفي]]، كه از بزرگان محدثان شيعي است.<ref> همان، ص 490؛ رجال كشي، ج ص 75، 57، 56، 55 و 54؛ رجال نجاشي، ص 19، فهرست طوسي، ص 110، چاپ رضي [[قم]].</ref>
+
*۱- [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علی بن فضال کوفی]]، که از بزرگان محدثان شیعی است.<ref> رجال کشی، ج ۱، ص ۷۵، ۵۷، ۵۶، ۵۵ و ۵۴؛ رجال نجاشی، ص ۱۹، فهرست طوسی، ص ۱۱۰.</ref>
  
*2- اسماعيل بن مهران كوفي: لقب او سكوني و كنيه‌اش ابويعقوب است. او بنا به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشي]]، يكي از ياران [[امام رضا]] علیه‌السلام و چهره‌اي بزرگوار است.
+
*۲- اسماعیل بن مهران کوفی: لقب او سکونی و [[کنیه|کنیه‌اش]] ابویعقوب است. او بنا به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]]، یکی از یاران [[امام رضا]] علیه‌السلام و چهره‌ای بزرگوار است.
  
*3- محمد بن حماد ساسي؛
+
*۳- محمد بن حماد ساسی؛
  
*4- احمد بن حسن بن فضال كه او نيز مانند پدرش از محدثان برگزيده است.
+
*۴- احمد بن حسن بن فضال که او نیز مانند پدرش از محدثان برگزیده است.
  
*5- علي بن اسباط كوفی: او در يك مقطع از عمر خود، به علت تمايل به «[[فطحیه|فطحيه]]» دچار لغزش و انحراف شد؛ ولي به دنبال مناظره و تبادل نامه‌هايي بين او و [[علی بن مهزیار اهوازی|علي بن مهزيار اهوازي]]، آن مرام باطل را رها كرد و در جرگه محدثان شيعي درآمد. در منزلت او گفته‌اند: موجه‌ترين و راستگوترين محدث شيعه است.<ref> رجال نجاشي، ص 177 و 255، (ثقةٌ، ثَبت، معتمد عليه).</ref>  
+
*۵- علی بن اسباط کوفی: او در یک مقطع از عمر خود، به علت تمایل به «[[فطحیه|فطحیه]]» دچار لغزش و انحراف شد؛ ولی به دنبال مناظره و تبادل نامه‌هایی بین او و [[علی بن مهزیار اهوازی|علی بن مهزیار اهوازی]]، آن مرام باطل را رها کرد و در جرگه محدثان شیعی درآمد. در منزلت او گفته‌اند: موجه‌ترین و راستگوترین محدث شیعه است.<ref> رجال نجاشی، ص ۱۷۷ و ۲۵۵، (ثقةٌ، ثَبت، معتمد علیه).</ref>
  
*6- حسن بن راشد؛
+
*۶- حسن بن راشد؛
  
*7- موسي بن القاسم البجلي؛
+
*۷- موسی بن القاسم البجلی؛
  
*8- محمد بن علي كوفي؛
+
*۸- محمد بن علی کوفی؛
  
*9- محمد بن موسي بن فرات؛
+
*۹- محمد بن موسی بن فرات؛
  
*10- حسن بن علي بن نعمان اعلَم؛ وی يكي از ياران [[امام حسن عسكری]] علیه‌السلام و از نخبگان راويان شيعي است. نجاشي در موقعيت بلند او می‌‌نگارد: او محدثي داراي وجاهت و مورد اطمينان است و كتابي دارد كه رواياتش صحيح و بسيار پرفايده است.<ref> رجال كشي، ج ص 32، چاپ مؤسسه آل البيت؛ رجال طوسي، ص 458.</ref>
+
*۱۰- حسن بن علی بن نعمان اعلَم؛ وی یکی از یاران [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام و از نخبگان راویان شیعی است. نجاشی در موقعیت بلند او می‌‌نگارد: او محدثی دارای وجاهت و مورد اطمینان است و کتابی دارد که روایاتش صحیح و بسیار پرفایده است.<ref> رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲، چاپ مؤسسه آل البیت؛ رجال طوسی، ص ۴۵۸.</ref>
  
ابن خرّزاذ خود به عنوان استاد [[حديث]]، بر كرسي نشر و گسترش اخبار، قرار گرفت و گروهي از شيفتگان به معارف و مكتب اهل بيت وجود بابركت او را قدر دانستند و از ذخيره گرانبهاي دانش و كمال او بهره‌مند شدند. گروهي از اين دانش آموختگان، عبارتند از:
+
ابن خرّزاذ خود به عنوان استاد [[حدیث]]، بر کرسی نشر و گسترش اخبار، قرار گرفت و گروهی از شیفتگان به معارف و مکتب اهل بیت وجود بابرکت او را قدر دانستند و از ذخیره گرانبهای دانش و کمال او بهره‌مند شدند. گروهی از این دانش آموختگان، عبارتند از:
  
*1- جبرئيل بن احمد فاريابي؛ كنيه‌اش ابومحمد بود و در شهر كشّ می‌‌زيست. او از محدثان كثيرالروايه بوده و بيشتر از محضر راويان عراقي، قمی‌‌ و خراساني كسب فيض كرده است.<ref> همان، ج ص 75.</ref>
+
*۱- جبرئیل بن احمد فاریابی؛ کنیه‌اش ابومحمد بود و در شهر کشّ می‌‌زیست. او از محدثان کثیرالروایه بوده و بیشتر از محضر راویان عراقی، قمی‌‌ و خراسانی کسب فیض کرده است.<ref> همان، ج ۱، ص ۷۵.</ref>
  
*2- [[حسین بن اشکیب قمی|حسين بن اشكيب قمي]]؛<ref> تهذيب الاحكام، ج ص 346، حديث 100.</ref>
+
*۲- [[حسین بن اشکیب قمی|حسین بن اشکیب قمی]]؛<ref> تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۳۴۶، حدیث ۱۰۰.</ref>
  
*3- احمد بن محمد بن يحيي قمي؛<ref> الجامع في الرجال، ص 490.</ref>
+
*۳- احمد بن محمد بن یحیی قمی؛<ref> الجامع فی الرجال، ص ۴۹۰.</ref>
  
*4- ابوعلي بن حسن بن علي قمي؛
+
*۴- ابوعلی بن حسن بن علی قمی؛
  
*5- احمد بن علي سلولي شقران قمي؛<ref> رجال نجاشي، ص 33؛ رجال طوسي، ص 438؛ تنقيح المقال، ج ص 703.</ref> او قمی ‌‌است؛ اما جايگاه زندگي‌اش شهر كش<ref> رجال مامقاني، ج ص 100.</ref> در ماوراءالنهر بود. او از درد پا رنج می‌‌برد؛ ولي به شوق آموختن، بسيار به سفر می‌‌رفت.<ref> رجال نجاشي، ص 33.</ref> وي از شاگردان حسن بن خُرزاذ و شوهرخواهر وي بود.  
+
*۵- احمد بن علی سلولی شقران قمی؛<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳؛ رجال طوسی، ص ۴۳۸؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۷۰۳.</ref> او قمی ‌‌است؛ اما جایگاه زندگی‌اش شهر کش<ref> رجال مامقانی، ج ۳، ص ۱۰۰.</ref> در ماوراءالنهر بود. او از درد پا رنج می‌‌برد؛ ولی به شوق آموختن، بسیار به سفر می‌‌رفت.<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳.</ref> وی از شاگردان حسن بن خُرزاذ و شوهرخواهر وی بود.
  
*6- محمد بن حسن براثي؛ او يكي از استادان معروفِ [[ابوعمرو کشی|ابوعمر كشّي]] است كه در [[رجال کشی (کتاب)|رجال]] خود، بارها از او روايت نقل می‌‌كند. بر همين اساس است كه او را از راويان ارزشمند شيعي به شمار آورده‌اند.<ref> رجال كشي، ج ص 32، محدث، به ضم ميم و فتح دال بر وزون مكرم (مرآت العقول، ج 3، ص 162، چاپ دارالكتب اسلاميه سال 1363).</ref>
+
*۶- محمد بن حسن براثی؛ او یکی از استادان معروفِ [[ابوعمرو کشی|ابوعمر کشّی]] است که در [[رجال کشی (کتاب)|رجال]] خود، بارها از او روایت نقل می‌‌کند. بر همین اساس است که او را از راویان ارزشمند شیعی به شمار آورده‌اند.<ref> رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲.</ref>
  
== آثار و تألیفات ==
+
==آثار و تألیفات==
اين [[محدث]] فرزانه، ظاهراً داراي تأليفات و آثار فراواني بوده است كه در رهگذر زمان، از ميان رفته، اما در كتاب‌هاي ترجمه به دو اثر از آثارش اشاره شده است: [[احمد بن علی نجاشی|نجاشي]] می‌‌گويد: او داراي دو كتاب است.
+
این [[محدث]] فرزانه، ظاهراً دارای تألیفات و آثار فراوانی بوده است که در رهگذر زمان، از میان رفته، اما در کتاب‌های ترجمه به دو اثر از آثارش اشاره شده است: [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] می‌‌گوید: او دارای دو کتاب است.
  
*1. اسماء رسول الله صلی الله علیه و آله؛
+
*۱. اسماء رسول الله صلی الله علیه و آله؛
  
*2. كتاب المُتعه.<ref> همان، ص 55.</ref>
+
*۲. کتاب المُتعه.<ref> همان، ص ۵۵.</ref>
  
== در نظر محدثان ==
+
از جمله روایات منقول از ابن خرّزاذ -که نشان دهنده باورهای ژرف و اعتقاد راسخ او به [[ولایت]] امامان معصوم است- در اینجا ذکر می شود. وی نقل می کند:
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشي]] او را چنين توصيف می‌‌كند: «حسن بن خُرّزاذ قمي، يكي از راوياني است كه بسيار روايت نقل كرده است؛ گرچه گفته شده كه در فرجام عمر، دچار تفكر غلوآميز شده است».<ref> رجال نجاشي، ص 33، (كان كثيرالرواية و قيل انّه غلاني آخر عمره).</ref> [[علامه حلی|علامه حلي]] و [[ميرداماد]] نیز سخن نجاشي را نقل كرده‌اند.<ref> خلاصة الاقوال، ص 214؛ حاشيه رجال كشي، ج 1، ص 54.</ref>
 
  
[[شيخ طوسی]] در اثر رجالي خود، در دو مورد از او ياد نموده و او را به عنوان يكي از ياران [[امام هادی]] علیه‌السلام و راويان شيعي، محسوب كرده است.<ref> رجال شيخ طوسي، ص 413 و 463.</ref>
+
«[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: [[سلمان فارسی|سلمان]] در یک سخنانی گفت: سپاس خداوند متعال را که مرا به دین خود راهنمایی فرمود، بعد از این که من مدتی از عمر خودم را مسئول روشن کردن آتشکده بودم و از این راه، ارتزاق می‌‌کردم. تا این که خداوند عشق به سرزمین تهامه - [[حجاز]] - را در دل من افکند. من با حالت گرسنگی و تشنگی، از سرزمین خودم خارج شدم و طائفه من، مرا بیرون کردند، ثروتم را گرفتند و پیاده حرکت کردم، نه مالی داشتم و نه مرکبی، وضعیت من چنین بود؛ تا این که به خدمت [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله رسیدم. نشانه‌های [[نبوت]] را در او یافتم و به او [[ایمان]] آوردم. او بود که مرا از آتش نجات داد. و زندگی‌ام را بر مبنای معرفت [[اسلام]] بنا کردم. ای مردم! سخن مرا بشنوید و سپس بیاندیشید! به من دانش فراوانی داده شده و اگر من به آنچه می‌‌دانم به شما خبر دهم. شاید عده‌ای بگویند او دیوانه است و جمعی خواهند گفت: خدا رحمت کند قاتل سلمان را. ای مردم! اینک بلا به دنبال بلا خواهد آمد و نزد [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه‌السلام تمام علوم هست. او همانند [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] برادر [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] است. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای علی! تو وصی و خلیفه من هستی. همانند هارون در رابطه با موسی، ولی ای مردم شما راه را اشتباه می‌‌روید، از شاهراه منحرف شده‌اید! قسم به آن کس که جان من در دست اوست، همان اختلافات بین بنی اسرائیل، بعد از موسی در میان شما به وجود خواهد آمد. به خدا قسم! اگر شما علی را رهبر و امام خود انتخاب می‌‌کردید، برکات الهی از آسمان و زمین بر شما می‌‌بارید. تا این که در ادامه می‌‌گوید: هر زمان که فتنه‌ها همانند تاریکی شب تا به شما روی آورد، بر شما باد به آل محمد: آن‌ها پیشوایان [[بهشت]] و دعوت کننده به سوی بهشت‌اند. بر شما باد که از علی علیه‌السلام پیروی کنید و به دامن او چنگ بزنید. چرا گروهی از مردم نسبت به علی علیه‌السلام رشک می‌‌ورزند، آن گونه که قابیل به هابیل رشک برد. شما کجا می‌‌روید؟ چرا بی‌راهه حرکت می‌‌کنید؟ آل محمد را همانند سر نسبت به تن قرار دهید؛ بلکه بالاتر. آل محمد مانند دو چشم‌اند در سر انسان. من با شما اتمام حجت کردم. پدر و مادرم به قربان آن شهیدی که در [[کربلا]] به [[شهادت]] می‌‌رسد. جانم به فدای آن اطفال کوچک [[امام حسین]] علیه‌السلام. جان من به قربان [[امام حسن]] علیه‌السلام باد؛ آن امامی ‌‌که رسول خدا به او شجاعت، حجب و حیاء و به امام حسین علیه‌السلام عزت و جود و سخاوت را بخشید. جان من فدای آن انسان‌هایی که بدن‌های آن‌ها بر روی زمین کوفه افتاده است و آن زنانی که به اسارت برده می‌‌شوند. در فرجام سخنرانی خود گفت: علی، امیرالمؤمنین است. هر کس که مؤمن باشد، ولایت او را خواهد پذیرفت. هر کس داخل ولایت آن حضرت شود مؤمن است و هر کس که از ولایت او خارج شود، کافر است».
  
[[محمدتقی شوشتری|علامه شوشتري]] در [[قاموس الرجال شوشتری (کتاب)|قاموس الرجال]]، از شخصيت او تجليل نموده و صاحب كتاب گرانقدر الجامع في الرجال در منزلت او می‌‌نويسد: او يكي از بزرگان محدثان شيعي و اخبارش در نهايت خوبي و درستي است.<ref> قاموس الرجال، ج ص 229.</ref>
+
==در نظر محدثان==
 +
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] ابن خرّزاذ را چنین توصیف می‌‌کند: «حسن بن خُرّزاذ قمی، یکی از راویانی است که بسیار روایت نقل کرده است؛ گرچه گفته شده که در فرجام عمر، دچار تفکر غلوآمیز شده است».<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳، (کان کثیرالروایة و قیل انّه غلانی آخر عمره).</ref> [[علامه حلی|علامه حلی]] و [[میرداماد]] نیز سخن نجاشی را نقل کرده‌اند.<ref> خلاصة الاقوال، ص ۲۱۴؛ حاشیه رجال کشی، ج ۱، ص ۵۴.</ref>  
  
[[عبدالله مامقانی|علامه مامقاني]] می‌‌گوید: در پيرامون شخصيت اين راوي، هم ستايش نقل شده و هم انتقاد؛ اما آنچه نمودار ستايش است، دو جهت است: او كثيرالروايه است. و اینکه [[محمد بن حسن بن ولید|محمد بن حسن بن وليد قمی‌‌]] و شاگردش [[شيخ صدوق]]، اين محدث را از سلسله راويان [[محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی|محمد بن احمد بن يحيي]] استثنا نكرده‌اند، (چون اين دو، راوياني را كه از محمد بن احمد روايت كرده‌اند، قبول نداشته‌اند، از گروه راويان او، جدا می‌‌كردند؛ در حالي كه درباره حسن بن خرّزاذ، چنين روشي را اعمال نكرده‌اند) و اين نشان بزرگي اين محدث قمی ‌‌است. اما انتقادي كه از او شده، سخن نجاشي است كه گفته: گويا او در آخر عمر دچار [[غلوّ]] شده است. سپس مامقاني در مقام دفاع برآمده می‌‌گويد: اين كه گفته شده او اهل غلوّ است، اولاً اين را نجاشي به عنوان اعتقاد و باور خود نقل نكرده؛ بلكه گفته: گفته شده است كه او چنين گرايشي پيدا كرده. ثانياً آن مقامات و فضائلي كه در روزگاران اخير، عالمان و مردم [[شیعه|شيعه]]، جزء ضروريات مذهب می‌‌دانند، در نزد گروهي از دانشمندان پيشين به عنوان تفكر غلوآميز، مورد انكار قرار می‌‌گرفت، مثلا عالمی که ‌‌سهو و نسیان را از [[پیامبر اسلام|پيامبر]] و [[ائمه اطهار|امامان]] به دور می‌‌دانست، بلافاصله او را متهم به غلو می‌‌كردند. بنابراين اين نقد، بي‌مورد است.
+
[[شیخ طوسی]] در اثر رجالی خود، در دو مورد از او یاد نموده و او را به عنوان یکی از یاران [[امام هادی]] علیه‌السلام و راویان شیعی، محسوب کرده است.<ref> رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳ و ۴۶۳.</ref>
  
به هر حال از آنچه گفته شد، می‌‌توان چنين برداشت كرد كه حسن بن خرزاد، محدثي والامقام و ارزشمند و نيكوسرشت است.<ref> طبقات الفقهاء، ج ص 182، (شرح حالش در مجموعه ستارگان آمده است).</ref>
+
[[محمدتقی شوشتری|علامه شوشتری]] در [[قاموس الرجال شوشتری (کتاب)|قاموس الرجال]]، از شخصیت او تجلیل نموده و صاحب کتاب گرانقدر «الجامع فی الرجال» در منزلت او می‌‌نویسد: او یکی از بزرگان محدثان شیعی و اخبارش در نهایت خوبی و درستی است.<ref> قاموس الرجال، ج ۳، ص ۲۲۹.</ref>
  
== روایات ابن خرزاذ ==
+
[[عبدالله مامقانی|علامه مامقانی]] می‌‌گوید: در پیرامون شخصیت این راوی، هم ستایش نقل شده و هم انتقاد؛ اما آنچه نمودار ستایش است، دو جهت است: او کثیرالروایه است. و اینکه [[محمد بن حسن بن ولید|محمد بن حسن بن ولید قمی‌‌]] و شاگردش [[شیخ صدوق]]، این محدث را از سلسله راویان [[محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی|محمد بن احمد بن یحیی]] استثنا نکرده‌اند، (چون این دو، راویانی را که از محمد بن احمد روایت کرده‌اند، قبول نداشته‌اند، از گروه راویان او، جدا می‌‌کردند؛ در حالی که درباره حسن بن خرّزاذ، چنین روشی را اعمال نکرده‌اند) و این نشان بزرگی این محدث قمی ‌‌است. اما انتقادی که از او شده، سخن نجاشی است که گفته: گویا او در آخر عمر دچار [[غلوّ]] شده است. سپس مامقانی در مقام دفاع برآمده می‌‌گوید: این که گفته شده او اهل غلوّ است، اولاً این را نجاشی به عنوان اعتقاد و باور خود نقل نکرده؛ بلکه گفته: گفته شده است که او چنین گرایشی پیدا کرده. ثانیاً آن مقامات و فضائلی که در روزگاران اخیر، عالمان و مردم [[شیعه|شیعه]]، جزء ضروریات مذهب می‌‌دانند، در نزد گروهی از دانشمندان پیشین به عنوان تفکر غلوآمیز، مورد انکار قرار می‌‌گرفت، مثلا عالمی که ‌‌سهو و نسیان را از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[ائمه اطهار|امامان]] به دور می‌‌دانست، بلافاصله او را متهم به غلو می‌‌کردند. بنابراین این نقد، بی‌مورد است.
در فرجام اين نوشتار كوتاه مناسب است پاره‌اي از رواياتي كه از اين بزرگوار به دست ما رسيده -كه ضمناً نشان دهنده باورهاي ژرف و اعتقاد راسخ او به [[ولايت]] امامان معصوم است- را يادآور شويم.
 
  
'''ياران ويژه اميرالمؤمنين علیه‌السلام'''
+
به هر حال از آنچه گفته شد، می‌‌توان چنین برداشت کرد که حسن بن خرزاد، محدثی والامقام و ارزشمند و نیکوسرشت است.<ref> طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>
 
 
علي علیه‌السلام فرمود: زمين با وسعتي كه دارد، تاب تحمل هفت تن را ندارد. آن هفت تن كساني هستند كه: شما به بركت وجود آنان روزي می‌‌خوريد و ياري می‌‌شويد و به بركت وجود آنان بر شما باران فرو می‌‌ريزد. از آنهاست: [[سلمان فارسی]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]]، عمار، حذيفه و حضرت اميرالمؤمنين علیه‌السلام می‌‌فرمود: «و انا اِمامهم؛ من پيشواي آنان هستم و آنان بودند كه در نيمه شب بر بدن مبارك [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها [[نماز]] خواندند».<ref> همان.</ref>
 
 
 
'''منزلت سلمان'''
 
 
 
[[امام باقر]] علیه‌السلام فرمود: «كان علّي محدّثاً و كان سلمان محدّثاً<ref> همان، ص 56.</ref>؛ علي علیه‌السلام محدث بود - يعني فرشته‌ها و [[جبرئيل]] با حضرت ارتباط داشتند - سلمان نيز چنين بود - ولي بدين معني كه حقايق و معارف از غيب بر دل و جان او الهام می‌‌شد».<ref> همان، ص 58.</ref>
 
 
 
امام جعفرصادق علیه‌السلام در شأن سلمان فرمود: «سلمان عُلِّم اسمُ الاعظم؛ اسم اعظم به سلمان ياد داده شده است».<ref> همان، ص 75، (فعليكم بآل محمد فانهم القادةُ الي الجنّه والدعاة اليها الي يوم القيامة).</ref>
 
 
 
'''شتر عايشه'''
 
 
 
روايت می‌‌كند كه: هر گاه سلمان شتري را كه به نام عسكر ناميده شده، می‌‌ديد. او را می‌‌زد و به او گفته می‌‌شد، يا ابا عبدالله! - كنيه سلمان است - از اين حيوان زبان بسته چه می‌‌خواهي؟ می‌‌فرمود: اين يك حيوان معمولي نيست؛ بلكه اين عسكر بن كنعان است، اي اعرابي! حيوان تو در اين جا آن چنان قيمت دارد شرّ ندارد؛<ref> عسكر نام شتر عايشه بود همان شتر معروف عايشه كه در جنگ جمل، سوار بر آن شده و به جنگ اميرالمؤمنين علیه‌السلام آمده بود اين شتر را در زمان خلافت عثمان، استاندار او در يمن از مردي بنام ابن كنعان خريد، تا اين كه در [[جنگ جمل]] مركب [[عايشه]] قرار گرفت بنابراين عسكرِ ابن كنعان، يعني شتري كه از ابن كنعان بوده است.</ref> لكن او را ببر به منطقه «حَوأب» - منطقه‌اي كه [[جنگ جمل]] در آنجا، شروع شد - در آنجا هر چه بخواهي به تو داده می‌‌شود.<ref> همان، ص 60.</ref>
 
 
 
'''سخنراني سلمان'''
 
 
 
[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: سلمان در يك سخناني گفت: سپاس خداوند متعال را كه مرا به دين خود راهنمايي فرمود، بعد از اين كه من مدتي از عمر خودم را مسئول روشن كردن آتشكده بودم و از اين راه، ارتزاق می‌‌كردم. تا اين كه خداوند عشق به سرزمين تهامه - حجاز - را در دل من افكند. من با حالت گرسنگي و تشنگي، از سرزمين خودم خارج شدم و طائفه من، مرا بيرون كردند، ثروتم را گرفتند و پياده حركت كردم، نه مالي داشتم و نه مركبي، وضعيّت من چنين بود؛ تا اين كه به خدمت محمد صلی الله علیه و آله رسيدم.
 
 
 
نشانه‌هاي نبوت را در او يافتم و به او [[ايمان]] آوردم. او بود كه مرا از آتش نجات داد. و زندگي‌ام را بر مبناي معرفت اسلام بنا كردم. اي مردم! سخن مرا بشنويد و سپس بيانديشيد! به من دانش فراواني داده شده و اگر من به آنچه می‌‌دانم به شما خبر دهم. شايد عده‌اي بگويند او ديوانه است و جمعي خواهند گفت: خدا رحمت كند قاتل سلمان را.
 
 
 
اي مردم! اينك بلا به دنبال بلا خواهد آمد و نزد علي علیه‌السلام تمام علوم هست. او همانند هارون برادر موسي است. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به او فرمود: اي علي! تو وصي و خليفه من هستي. همانند هارون در رابطه با موسي، ولي اي مردم شما راه را اشتباه می‌‌رويد، از شاهراه منحرف شده‌ايد! قسم به آن كس كه جان من در دست اوست، همان اختلافات بين بني اسرائيل، بعد از موسي در ميان شما به وجود خواهد آمد.
 
 
 
به خدا قسم! اگر شما علي را رهبر و امام خود انتخاب می‌‌كرديد، بركات الهي از آسمان و زمين بر شما می‌‌باريد. تا اين كه در ادامه می‌‌گويد: هر زمان كه فتنه‌ها همانند تاريكي شب تا به شما روي آورد، بر شما باد به آل محمد: آن‌ها پيشوايان<ref> همان، ص 75.</ref> [[بهشت]] و دعوت كننده به سوي بهشت‌اند. بر شما باد كه از علي علیه‌السلام پيروي كنيد و به دامن او چنگ بزنيد. چرا گروهي از مردم نسبت به علي علیه‌السلام رشك می‌‌ورزند، آن گونه كه قابيل به هابيل رشك برد. شما كجا می‌‌رويد؟ چرا بي‌راهه حركت می‌‌كنيد؟
 
 
 
آل محمد را همانند سر نسبت به تن قرار دهيد؛ بلكه بالاتر. آل محمد مانند دو چشم‌اند در سر انسان. من با شما اتمام حجت كردم. پدر و مادرم به قربان آن شهيدي كه در [[كربلا]] به [[شهادت]] می‌‌رسد. جانم به فداي آن اطفال كوچك [[امام حسين]] علیه‌السلام. جان من به قربان [[امام حسن]] علیه‌السلام باد؛ آن امامی ‌‌كه رسول خدا به او شجاعت، حجب و حياء و به امام حسين علیه‌السلام عزت و جود و سخاوت را بخشيد.
 
 
 
جان من فداي آن انسان‌هايي كه بدن‌هاي آن‌ها بر روي زمين كوفه افتاده است و آن زناني كه به اسارت برده می‌‌شوند. در فرجام سخنراني خود گفت: علي، اميرالمؤمنين است. هر كس كه مؤمن باشد، ولايت او را خواهد پذيرفت. هر كس داخل ولايت آن حضرت شود مؤمن است و هر كس كه از ولايت او خارج شود، كافر است.<ref> همان، ص 80.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۱۰۴: سطر ۷۷:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
* ابوالحسن رباني سبزواري، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد 18، صفحه 103-113.
+
*ابوالحسن ربانی سبزواری، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۸، صفحه ۱۰۳-۱۱۳.
  
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 
[[رده:راویان حدیث]]
 
[[رده:راویان حدیث]]
 
[[رده:اصحاب امام هادی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام هادی علیه السلام]]

نسخهٔ ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۲

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«حسن بن خُرّزاذ قمی» از محدثان و راویان والامقام شیعه قرن سوم هجری در قم بود که پس از هجرت به سامرا در زمره یاران امام هادی (علیه‌السلام) قرار گرفت. نجاشی برای او این دو کتاب را ذکر کرده است: «اسماء رسول الله (صلی الله علیه و آله)» و «کتاب المُتعه».

زندگی‌نامه

تاریخ ولادت حسن بن خُرّزاذ قمی روشن نیست، اما با توجه به این که او را از یاران امام هادی علیه‌السلام شمرده‌اند و آن بزرگوار در سال ۲۵۴ ق. دیده از جهان فروبست، شاید بتوان حدس زد که او در نیمه اول سده سوم هجری پا به عرصه وجود گذاشته است. وی به تناسب این که زادگاهش قم بوده، به «قمی» اشتهار دارد.[۱]

حسن بن خُرّزاذ قمی، مقطع آغازین عمر خویش را در قم سپری کرد و در فضای معنوی و علمی ‌‌این شهر که از دیرباز، به عنوان مرکز درخشش انوار اخبار اهل بیت علیهم‌السلام، مطرح بود، تنفس کرد و در همین راستا شاکله و بنیاد باورهای مذهبی او، استوار شد.

ابن خرّزاذ سپس از قم به سامرا هجرت نمود و خود را به محضر پاک و نورانی حجت خدا، امام هادی علیه‌السلام رسانید و برهه‌ای از عمر خود را از محضر امام بهره‌مند شد. وی پس از مدتی اقامت در عراق، راهی دیار خود شد و از قم هجرت دوباره‌ای را شروع کرد.

این بار، سوی ماوراءالنهر، قلمرو شرق آسیا - که در آن روزگار یکی از مراکز مهم نهضت و جنبش نشر اخبار اهل بیت علیهم‌السلام بود - هجرت نمود. حسن بن خرزاذ، به ماوراءالنهر رفت و در شهر تاریخی کشّ، اقامت گزید. او به قدری در آن سرزمین توقف کرد که به عنوان محدثی که اهل شهر کشّ است، از او نام می‌‌برند.[۲] و بدین گونه است که شیخ طوسی در یک مورد می‌‌گوید: حسن بن خرزاذ قمی ‌‌است و در جای دیگر می‌‌نویسد: او اهل شهر کش است.

در منابع تاریخی در مورد تاریخ رحلت، مکان رحلت و مکان به خاکسپاری این محدث گرانقدر خبری وجود ندارد و سرنوشت وی مانند سرنوشت بسیاری از محدثان بر ما پوشیده مانده است.

استادان و شاگردان

این محدث والامقام، در راستای فراگیری اخبار اهل بیت علیهم‌السلام، نزد گروهی از شاگردان مکتب اهل بیت حاضر شد و از آن منابع معرفت و حدیث، کسب فیض نمود. نام گروهی از آنان عبارت است از:

  • ۲- اسماعیل بن مهران کوفی: لقب او سکونی و کنیه‌اش ابویعقوب است. او بنا به گفته نجاشی، یکی از یاران امام رضا علیه‌السلام و چهره‌ای بزرگوار است.
  • ۳- محمد بن حماد ساسی؛
  • ۴- احمد بن حسن بن فضال که او نیز مانند پدرش از محدثان برگزیده است.
  • ۵- علی بن اسباط کوفی: او در یک مقطع از عمر خود، به علت تمایل به «فطحیه» دچار لغزش و انحراف شد؛ ولی به دنبال مناظره و تبادل نامه‌هایی بین او و علی بن مهزیار اهوازی، آن مرام باطل را رها کرد و در جرگه محدثان شیعی درآمد. در منزلت او گفته‌اند: موجه‌ترین و راستگوترین محدث شیعه است.[۴]
  • ۶- حسن بن راشد؛
  • ۷- موسی بن القاسم البجلی؛
  • ۸- محمد بن علی کوفی؛
  • ۹- محمد بن موسی بن فرات؛
  • ۱۰- حسن بن علی بن نعمان اعلَم؛ وی یکی از یاران امام حسن عسکری علیه‌السلام و از نخبگان راویان شیعی است. نجاشی در موقعیت بلند او می‌‌نگارد: او محدثی دارای وجاهت و مورد اطمینان است و کتابی دارد که روایاتش صحیح و بسیار پرفایده است.[۵]

ابن خرّزاذ خود به عنوان استاد حدیث، بر کرسی نشر و گسترش اخبار، قرار گرفت و گروهی از شیفتگان به معارف و مکتب اهل بیت وجود بابرکت او را قدر دانستند و از ذخیره گرانبهای دانش و کمال او بهره‌مند شدند. گروهی از این دانش آموختگان، عبارتند از:

  • ۱- جبرئیل بن احمد فاریابی؛ کنیه‌اش ابومحمد بود و در شهر کشّ می‌‌زیست. او از محدثان کثیرالروایه بوده و بیشتر از محضر راویان عراقی، قمی‌‌ و خراسانی کسب فیض کرده است.[۶]
  • ۳- احمد بن محمد بن یحیی قمی؛[۸]
  • ۴- ابوعلی بن حسن بن علی قمی؛
  • ۵- احمد بن علی سلولی شقران قمی؛[۹] او قمی ‌‌است؛ اما جایگاه زندگی‌اش شهر کش[۱۰] در ماوراءالنهر بود. او از درد پا رنج می‌‌برد؛ ولی به شوق آموختن، بسیار به سفر می‌‌رفت.[۱۱] وی از شاگردان حسن بن خُرزاذ و شوهرخواهر وی بود.
  • ۶- محمد بن حسن براثی؛ او یکی از استادان معروفِ ابوعمر کشّی است که در رجال خود، بارها از او روایت نقل می‌‌کند. بر همین اساس است که او را از راویان ارزشمند شیعی به شمار آورده‌اند.[۱۲]

آثار و تألیفات

این محدث فرزانه، ظاهراً دارای تألیفات و آثار فراوانی بوده است که در رهگذر زمان، از میان رفته، اما در کتاب‌های ترجمه به دو اثر از آثارش اشاره شده است: نجاشی می‌‌گوید: او دارای دو کتاب است.

  • ۱. اسماء رسول الله صلی الله علیه و آله؛
  • ۲. کتاب المُتعه.[۱۳]

از جمله روایات منقول از ابن خرّزاذ -که نشان دهنده باورهای ژرف و اعتقاد راسخ او به ولایت امامان معصوم است- در اینجا ذکر می شود. وی نقل می کند:

«امام صادق علیه‌السلام فرمود: سلمان در یک سخنانی گفت: سپاس خداوند متعال را که مرا به دین خود راهنمایی فرمود، بعد از این که من مدتی از عمر خودم را مسئول روشن کردن آتشکده بودم و از این راه، ارتزاق می‌‌کردم. تا این که خداوند عشق به سرزمین تهامه - حجاز - را در دل من افکند. من با حالت گرسنگی و تشنگی، از سرزمین خودم خارج شدم و طائفه من، مرا بیرون کردند، ثروتم را گرفتند و پیاده حرکت کردم، نه مالی داشتم و نه مرکبی، وضعیت من چنین بود؛ تا این که به خدمت محمد صلی الله علیه و آله رسیدم. نشانه‌های نبوت را در او یافتم و به او ایمان آوردم. او بود که مرا از آتش نجات داد. و زندگی‌ام را بر مبنای معرفت اسلام بنا کردم. ای مردم! سخن مرا بشنوید و سپس بیاندیشید! به من دانش فراوانی داده شده و اگر من به آنچه می‌‌دانم به شما خبر دهم. شاید عده‌ای بگویند او دیوانه است و جمعی خواهند گفت: خدا رحمت کند قاتل سلمان را. ای مردم! اینک بلا به دنبال بلا خواهد آمد و نزد علی علیه‌السلام تمام علوم هست. او همانند هارون برادر موسی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای علی! تو وصی و خلیفه من هستی. همانند هارون در رابطه با موسی، ولی ای مردم شما راه را اشتباه می‌‌روید، از شاهراه منحرف شده‌اید! قسم به آن کس که جان من در دست اوست، همان اختلافات بین بنی اسرائیل، بعد از موسی در میان شما به وجود خواهد آمد. به خدا قسم! اگر شما علی را رهبر و امام خود انتخاب می‌‌کردید، برکات الهی از آسمان و زمین بر شما می‌‌بارید. تا این که در ادامه می‌‌گوید: هر زمان که فتنه‌ها همانند تاریکی شب تا به شما روی آورد، بر شما باد به آل محمد: آن‌ها پیشوایان بهشت و دعوت کننده به سوی بهشت‌اند. بر شما باد که از علی علیه‌السلام پیروی کنید و به دامن او چنگ بزنید. چرا گروهی از مردم نسبت به علی علیه‌السلام رشک می‌‌ورزند، آن گونه که قابیل به هابیل رشک برد. شما کجا می‌‌روید؟ چرا بی‌راهه حرکت می‌‌کنید؟ آل محمد را همانند سر نسبت به تن قرار دهید؛ بلکه بالاتر. آل محمد مانند دو چشم‌اند در سر انسان. من با شما اتمام حجت کردم. پدر و مادرم به قربان آن شهیدی که در کربلا به شهادت می‌‌رسد. جانم به فدای آن اطفال کوچک امام حسین علیه‌السلام. جان من به قربان امام حسن علیه‌السلام باد؛ آن امامی ‌‌که رسول خدا به او شجاعت، حجب و حیاء و به امام حسین علیه‌السلام عزت و جود و سخاوت را بخشید. جان من فدای آن انسان‌هایی که بدن‌های آن‌ها بر روی زمین کوفه افتاده است و آن زنانی که به اسارت برده می‌‌شوند. در فرجام سخنرانی خود گفت: علی، امیرالمؤمنین است. هر کس که مؤمن باشد، ولایت او را خواهد پذیرفت. هر کس داخل ولایت آن حضرت شود مؤمن است و هر کس که از ولایت او خارج شود، کافر است».

در نظر محدثان

نجاشی ابن خرّزاذ را چنین توصیف می‌‌کند: «حسن بن خُرّزاذ قمی، یکی از راویانی است که بسیار روایت نقل کرده است؛ گرچه گفته شده که در فرجام عمر، دچار تفکر غلوآمیز شده است».[۱۴] علامه حلی و میرداماد نیز سخن نجاشی را نقل کرده‌اند.[۱۵]

شیخ طوسی در اثر رجالی خود، در دو مورد از او یاد نموده و او را به عنوان یکی از یاران امام هادی علیه‌السلام و راویان شیعی، محسوب کرده است.[۱۶]

علامه شوشتری در قاموس الرجال، از شخصیت او تجلیل نموده و صاحب کتاب گرانقدر «الجامع فی الرجال» در منزلت او می‌‌نویسد: او یکی از بزرگان محدثان شیعی و اخبارش در نهایت خوبی و درستی است.[۱۷]

علامه مامقانی می‌‌گوید: در پیرامون شخصیت این راوی، هم ستایش نقل شده و هم انتقاد؛ اما آنچه نمودار ستایش است، دو جهت است: او کثیرالروایه است. و اینکه محمد بن حسن بن ولید قمی‌‌ و شاگردش شیخ صدوق، این محدث را از سلسله راویان محمد بن احمد بن یحیی استثنا نکرده‌اند، (چون این دو، راویانی را که از محمد بن احمد روایت کرده‌اند، قبول نداشته‌اند، از گروه راویان او، جدا می‌‌کردند؛ در حالی که درباره حسن بن خرّزاذ، چنین روشی را اعمال نکرده‌اند) و این نشان بزرگی این محدث قمی ‌‌است. اما انتقادی که از او شده، سخن نجاشی است که گفته: گویا او در آخر عمر دچار غلوّ شده است. سپس مامقانی در مقام دفاع برآمده می‌‌گوید: این که گفته شده او اهل غلوّ است، اولاً این را نجاشی به عنوان اعتقاد و باور خود نقل نکرده؛ بلکه گفته: گفته شده است که او چنین گرایشی پیدا کرده. ثانیاً آن مقامات و فضائلی که در روزگاران اخیر، عالمان و مردم شیعه، جزء ضروریات مذهب می‌‌دانند، در نزد گروهی از دانشمندان پیشین به عنوان تفکر غلوآمیز، مورد انکار قرار می‌‌گرفت، مثلا عالمی که ‌‌سهو و نسیان را از پیامبر و امامان به دور می‌‌دانست، بلافاصله او را متهم به غلو می‌‌کردند. بنابراین این نقد، بی‌مورد است.

به هر حال از آنچه گفته شد، می‌‌توان چنین برداشت کرد که حسن بن خرزاد، محدثی والامقام و ارزشمند و نیکوسرشت است.[۱۸]

پانویس

  1. رجال نجاشی، ص ۳۳،؛ رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳-۴۶۳.
  2. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۷۶.
  3. رجال کشی، ج ۱، ص ۷۵، ۵۷، ۵۶، ۵۵ و ۵۴؛ رجال نجاشی، ص ۱۹، فهرست طوسی، ص ۱۱۰.
  4. رجال نجاشی، ص ۱۷۷ و ۲۵۵، (ثقةٌ، ثَبت، معتمد علیه).
  5. رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲، چاپ مؤسسه آل البیت؛ رجال طوسی، ص ۴۵۸.
  6. همان، ج ۱، ص ۷۵.
  7. تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۳۴۶، حدیث ۱۰۰.
  8. الجامع فی الرجال، ص ۴۹۰.
  9. رجال نجاشی، ص ۳۳؛ رجال طوسی، ص ۴۳۸؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۷۰۳.
  10. رجال مامقانی، ج ۳، ص ۱۰۰.
  11. رجال نجاشی، ص ۳۳.
  12. رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲.
  13. همان، ص ۵۵.
  14. رجال نجاشی، ص ۳۳، (کان کثیرالروایة و قیل انّه غلانی آخر عمره).
  15. خلاصة الاقوال، ص ۲۱۴؛ حاشیه رجال کشی، ج ۱، ص ۵۴.
  16. رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳ و ۴۶۳.
  17. قاموس الرجال، ج ۳، ص ۲۲۹.
  18. طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۱۸۲.

منابع

  • ابوالحسن ربانی سبزواری، ستارگان حرم، جلد ۱۸، صفحه ۱۰۳-۱۱۳.