تحدی در قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد صفحه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو




واژه «تحدی» در لغت و اصطلاح

«تحدى» از ريشه «حدا» (با آواز شتر را پيش‌راندن)[۱] به معناى هماورد خواستن و به مبارزه طلبيدن[۲]، براى ظاهر شدن عجز آن هماورد[۳] و در اصطلاح عبارت است از مبارزه‌ طلبى خداى متعال از مخالفان رسول‌اكرم(صلى الله عليه وآله) كه اگر آن حضرت را فرستاده خداوند نمى‌دانند، براى آنچه وى آورده است مانندى بياورند.[۴]

قرآن‌كريم در آيات‌ 49‌ سوره قصص/28، 88 اسراء /17، 38 يونس/10، 34 طور/ 52، 13 هود/11 و 23 بقره/2، با هدف اثبات رسالت رسول‌اكرم(صلى الله عليه وآله) و وحيانى بودن قرآن کریم از مخالفان وى خواسته است اگر در حقانيت رسالت آن حضرت شك دارند كتابى مانند قرآن يا 10‌ سوره يا يك سوره يا سخنى مانند آن بياورند.

البته تحدى به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)اختصاص ندارد و معجزات همه پيامبران همراه با تحدى بوده است؛ براى نمونه، حضرت موسى با ساحران تحدى كرد[۵] و فرمود: «اَلقوا ما اَنتُم مُلقون»(يونس/10، 80)، زيرا «معجزه» مشروط به ادعاى نبوت، تحدى، عدم معارضه ديگران به سبب عجز و خارق‌العاده بودن است[۶]؛ گرچه «ابن حزم»، شرطيت تحدى در معجزه را نپذيرفته است[۷]؛

به هر روى، تحدى بر اين قياس استثنايى مشتمل است كه اگر اين كار از سوى خدا نباشد كارى بشرى است و اگر چنين باشد شما هم كه بشر هستيد بايد بتوانيد همانند آن را بياوريد و اگر نتوانستيد معلوم مى شود معجزه الهى‌است.[۸]


آيات تحدى

چنانكه اشاره شد قرآن‌كريم در شمارى از آيات با معاندان و منكران وحى و نبوت بدين شرح تحدى كرده است:

1. در آيه 49 سوره قصص/28 كه چهل و نهمين سوره نازل شده در مكه است، خطاب به پيامبر مى‌فرمايد: بگو اگر شما راست مى‌گوييد كه اين دو كتاب (تورات و قرآن)[۹] از سوى خدا نيست، كتابى روشن‌تر و هدايت‌ بخش‌ تر از آنها از سوى خدا بياوريد تا من از آن پيروى كنم[۱۰]: «قُل فَأتوا بِكِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدى مِنهُما اَتَّبِعهُ اِن كُنتُم صـدِقين».

2. سوره اسراء/17 كه دومين تحدى در آن آمده، بنابر روايت مشهور، پنجاهمين سوره از سُور مكى است.[۱۱] اين سوره در سال يازدهم بعثت و بعد از سوره قصص و پيش از سوره يونس نازل شده است. در آيه 88 اين سوره آمده است: اگر جن و انس گرد هم آيند تا نظير قرآن را بياورند نمى‌توانند مانند آن را بياورند، هرچند بعضى از آنها پشتيبان بعضى ديگر باشند: «قُل لـَئِنِ اجتَمَعَتِ الاِنسُ والجِنُّ عَلى اَن يَأتوا بِمِثلِ هـذا القُرءانِ لا يَأتونَ بِمِثلِهِ ولَو كانَ بَعضُهُم لِبَعض ظَهيرا».

3. سوره يونس/10 سومين سوره مشتمل بر تحدى است. اين سوره در اكثر روايات ترتيب نزول، بعد از سوره اسراء قرار گرفته است.[۱۲] در آيه‌38 اين سوره، خداوند سبحان بعد از ردّ صريح ادعاى مشركان مبنى بر جعلى بودن قرآن و نيز نفى هرگونه شك و ترديد در الهى بودن آن، به آنان مى‌گويد: اگر راست مى‌گوييد سوره‌اى مانند آن را بياوريد و هركس را جز خدا مى‌توانيد به كمك فرا خوانيد: «اَم يَقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِسورَة مِثلِهِ وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن كُنتُم صـدِقين».

4. چهارمين تحدى قرآن در سوره هود/11 آمده است كه زمان نزول آن طبق غالب روايات ترتيب نزول، بعد از سوره يونس است. [۱۳] آيه 13 اين سوره پس از نقل سخن مشركان درباره جعلى بودن قرآن، خطاب به آنان مى‌فرمايد: اگر راست مى‌گوييد 10 سوره ساختگى كه در فصاحت و بلاغت همانند قرآن باشد بياوريد و غير از خدا هركس را مى‌توانيد فرا خوانيد:«اَم يَقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَيـت وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن كُنتُم صـدِقين».

5. سوره طور/52 پنجمين سوره دربردارنده تحدى است. نزول اين سوره بعد از 4 سوره پيشين بوده است. در آيات 32 ـ 33 اين سوره، خداوند در پاسخ مدعيان خودساخته بودن قرآن، مى‌فرمايد: اگر راست مى‌گويند سخنى مانند آن را بياورند:«اَم يَقولونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤمِنون * فَليَأتوا بِحَديث مِثلِهِ اِن كانوا صـدِقين». در اين آيه به آوردن سخنى مثل قرآن تحدى شده است، بى‌آنكه به مقدار آن اشاره شود.[۱۴]

6. آخرين تحدى قرآن در سوره بقره، يعنى اولين سوره نازل شده در مدينه است. آيات 23 ـ 24 اين سوره، خطاب به منكران وحيانى بودن قرآن مى‌فرمايد: اگر راست مى‌گوييد سوره‌اى مانند قرآن بياوريد و در اين كار ياوران خود را از غير خدا فراخوانيد؛ ولى هرگز نخواهيد توانست: «و اِن كُنتُم فى رَيب مِمّا نَزَّلنا عَلى عَبدِنا فَأتوا بِسورَة مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللّهِ اِن كُنتُم صـدِقين * فَاِن لَم تَفعَلوا ولَن تَفعَلوا...».

اين پيشگويى خود از معجزات قرآن به شمار آمده است.[۱۵] اين آيه، «سوره» را به سوره‌اى خاص مقيد نساخته است، بنابراين مراد از «سوره» جنس است و شامل سوره‌هاى كوچك و بزرگ مى‌شود.[۱۶]

درباره مرجع ضمير «مثله» در اين آيه، كه «ما»ى موصول است يا «عبدنا»، دو قول است: بيشتر مفسران، مرجع ضمير را «ما» مى‌دانند كه در اينجا مراد از آن قرآن است، زيرا اولاً در اين صورت اين آيه با ساير آيات تحدى به ويژه آيه سوره يونس هماهنگ خواهد بود.[۱۷]

ثانياً بحث در مُنزَل (قرآن) است نه مُنزَلٌ‌عليه (پيامبر).

ثالثاً وجه اعجازى آيه قوى‌ تر خواهد بود، زيرا آيه در اين صورت دلالت دارد كه مخالفان قرآن، خواه انفرادى يا به صورت جمعى و با هر ويژگى، قادر به آوردن مثل آن نيستند.

رابعاً اگر ضمير به پيامبر(صلى الله عليه وآله)بازگردد، وجه اعجازى قرآن، امى بودن پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى‌شود؛ ولى اگر به قرآن برگردد وجه اعجازى آن، كمال فصاحت و بلاغت آن مى‌شود.[۱۸]

آیت الله جوادى آملى هرچند وجوه ياد شده را براى تضعيف قول دوم (رجوع ضمير به عبد) كافى نمى‌داند، ولى با توجه به نكات زير ارجاع ضمير را به «ما»، يعنى قرآن، ترجيح مى‌دهد:

1. تحدى قرآن در آيه 88 اسراء/17 كه مكى است عام است و شامل امى و غير امى مى‌شود، بنابراين لازم نيست در مدينه گفته شود از شما نيز فردى امى مثل قرآن را بياورد.

2. محور تحدى در آيات تحدى، قرآن است نه عبد، به ويژه كه عدّه‌اى مى‌گفتند: اين قرآن باز نوشته همان خرافه‌ها و افسانه‌هاى پيشينيان است كه هر صبح و عصر بر پيامبر خوانده مى‌شود تا آن را فراگيرد و بر مردم بخواند: «و قالوا اَسـطيرُ الاَوَّلينَ اكتَتَبَها فَهِىَ تُملى عَلَيهِ بُكرَةً و اَصيلا».(فرقان/25،5)

3. جمله «وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللّه»، با توجه به اينكه مراد از «شهيد» در آن، ياور و معين است، نشان مى‌دهد در اين آيه مانند ساير آيات تحدى، به قرآن تحدى شده است.

4. اعجاز قرآن ذاتاً مربوط به محتواى خود آن است و امّى بودن شرط اعجاز نيست.[۱۹]

از تعبير «مثله» اين نكته نيز برمى‌آيد كه خداوند با اين تعبير، به آوردن «همانند سوره قرآن» تحدى كرده است نه «سوره قرآن»، تا عذر نياورند كه هيچ انسانى به سبب ويژگيها و عوامل ذاتى، نمى‌تواند شيوه‌اى مانند شيوه انسان ديگر داشته باشد.[۲۰]


هماورد نمايان

تحدى و هماورد خواهى قرآن از مسلّماتى است كه افزون بر قرآن در تاريخ نيز به تواتر گزارش شده است، همان‌گونه كه ترديدى نيست كه با وجود جمع بودن همه زمينه‌هاى تحدى، مانند تحدى صريح، دعوت پيامبر به مفاهيم جديدى كه با فرهنگ اعراب ناسازگار بود، تعصب عربى كه همه همت خود را در شكست اين پديده به كار گرفته بود، آنان نتوانستند با قرآن هماوردى كنند، زيرا اگر با قرآن هماوردى درخورى شده بود به يقين در تاريخ بازگو مى‌شد.[۲۱]

آنچه در معارضه با قرآن نقل شده است سخنانى بى‌ارزش و ناچيز است كه هرگز توان هماوردى با آن را ندارد.

براى نخستين بار نضربن حارث، دشمن سرسخت پيامبر، با نقل داستانهاى رستم و اسفنديار ادعاى هماوردى با قرآن كرد. طبق برخى روايات شأن نزول[۲۲]، آيه شريفه «لَو‌نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هـذا»(انفال/8،31) ناظر به وى است.

به گزارش اصمعى، هذيل يعفور نيز جملاتى را در معارضه با سوره اخلاص آورد.[۲۳] از مسيلمه نيز جملاتى ركيك در معارضه با قرآن نقل شده است. گفته شده عمرو‌بن عاص بعد از شنيدن برخى از اين سوره‌هاى ساختگى به او گفت: من و خودت مى‌دانيم كه دروغگويى.[۲۴]

گفته شده: عبدالله بن مقفع نيز درصدد هماوردى با قرآن برآمد؛ ولى پس از مدتى منصرف شد و همه آنچه را گرد آورده بود نابود كرد.[۲۵] باقلانى و ابن‌ قيم آورده‌اند كه وقتى او به آيه « وَ قِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَ يَا سَمَاء أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْمَاء وَ قُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ » (44 سوره هود) رسيد به ناتوانى بشر درآوردن مثل آن اعتراف كرد و از اين كار منصرف شد.[۲۶]

ابن‌ابی العوجاء، ابوشاكر ديصانى و عبدالملك بصرى نيز براى هماوردى با قرآن تلاش كردند؛ ولى سرانجام به عجز خويش اعتراف كردند.[۲۷]


پانویس

  1. ترتيب العين، ص‌169، «حدا».
  2. لسان‌العرب، ج‌3، ص‌90، «حدا».
  3. مقاييس اللغه، ج‌2، ص‌35، «حدا»؛ المصطلحات الكلاميه، ص‌64.
  4. المصطلحات الكلاميه، ص‌64.
  5. التبيان، ج‌5، ص‌416؛ ج‌8، ص‌20.
  6. الاقتصاد، ص‌166.
  7. المحلّى، ج‌1، ص‌36.
  8. تفسير موضوعى، ج‌1، ص‌128 ـ 129، «قرآن در قرآن»؛ تسنيم، ج‌2، ص‌413 ـ 414.
  9. مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌402.
  10. التبيان، ج‌8، ص‌159؛ التفسير الكبير، ج‌24، ص‌261؛ التسهيل، ج‌3، ص‌107.
  11. البرهان فى علوم القرآن، ج‌1، ص‌281؛ التمهيد، ج‌1، ص‌105.
  12. جمال القراء، ج‌1، ص‌136؛ البرهان فى علوم القرآن، ج‌1، ص‌281.
  13. جمال القراء، ج‌1، ص‌136؛ البرهان فى علوم القرآن، ج‌1، ص‌281.
  14. فى الاعجاز البلاغى، ص‌16؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌158؛ احكام‌القران، ج‌1، ص‌40 ـ 41.
  15. التفسير الكبير، ج‌2، ص‌117.
  16. من وحى القرآن، ج‌1، ص‌174؛ تسنيم، ج‌2، ص‌421.
  17. مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌157.
  18. التفسير الكبير، ج‌2، ص‌118.
  19. تسنيم، ج‌2، ص‌424 ـ 427.
  20. من وحى القرآن، ج‌1، ص‌174.
  21. الاقتصاد، ص‌168 ـ 170؛ اعجازالقران، ق 2، ص‌3؛ شرح الاصول الخمسه، 396 ـ 397.
  22. السيرة النبويه، ج1، ص195؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص316؛ البرهان فى علوم قرآن، ج‌1، ص‌246.
  23. اعجاز القرآن، ص‌114.
  24. تفسير ابن كثير، ج1، ص65؛ البداية والنهايه، ج5، ص‌61.
  25. اعجاز القرآن، ص‌119.
  26. همان.
  27. الاحتجاج، ج‌2، ص‌306 ـ 307؛ التمهيد، ج‌4، ص‌240 ـ 241.


منبع: دائرة المعارف قرآن كريم (جلد هفتم)

نویسنده مقاله: سيد عبد الرسول حسينى زاده