بداء

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد صفحه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«بداء»، تغيير مقدّرات غير حتمى بر اثر افعال اختيارى


واژه «بداء» در لغت

«بداء» از ماده «ب ـ د ـ و» و در لغت به معناى ظاهر شدنى آشكار است.[۱] به گفته برخى به صحرانشين از آن رو «بادى» گفته مى‌شود كه وى هنگام سكونت در شهر و قريه، در ساختمانها و محيط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى كه به بيابان مى‌رود در فضايى باز و گسترده كه سايه‌اى در آن نيست آشكار مى‌شود.[۲]


«بداء» در اصطلاح

«بداء» اگر به رأى و عقيده استناد يابد، در صورتى كه شخص مسبوق به رأيى نباشد به معناى پيدايش رأى، و گرنه به معناى تغيير رأى است.[۳] بداء در اصطلاح به معناى تغيير مقدرات از سوى خداوند بر اساس پاره‌اى حوادث و وقايع و تحت شرايط و عوامل ويژه است.[۴]

بداء در جوامع روايى شيعه، به گونه‌اى مورد توجه خاصّ قرار گرفته است كه برخى آن را نقلىِ صِرف دانسته‌اند.[۵]

اهل سنت نيز به رغم عدم پذيرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهى و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شيعه، روايات بداء را بيش از اماميه در كتب خود نقل كرده‌اند[۶].

به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهى از هرگونه جهل و نقص از يك سو و اسناد بداء به خداوند در متون دينى از سوى ديگر زمينه‌اى فراهم آورده تا مسئله بداء به طور گسترده در منابع كلامى و تفسيرى مورد توجه و تحقيق قرار گيرد و به طور مستقل كتابهايى در اين زمينه تأليف شود. در اين‌گونه كتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبيين مفهوم بداء و اينكه چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نيست، و ديگر اينكه اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذيرش نقص نيست، بلكه مى‌تواند در تصحيح نگرش انسان به اداره جهان از سوى خداوند مؤثر باشد.

«بداء» به سبب نقشى كه در جهات تربيتى و تشويق به سرعت گرفتن در كارهاى خير دارد، در روايات شيعه با اهميت فراوان تلقّى شده است. در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه خداوند به چيزى همانند بداء بزرگ شمرده نشده است[۷]

و در مورد ديگر فرموده‌اند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را مى‌دانستند در سخن گفتن از آن سستى نمى‌كردند.[۸]

قرآن كريم گرچه به طور مستقيم به مسئله بداء نپرداخته است، ولى مضمون آن از برخى آيات استفاده مى‌شود. اين آيات در سه دسته جاى مى‌گيرد:

  • آياتى كه ناظر به مبانى و اجزاى مفهوم بداء است؛ از جمله آيات قضا و قدر محتوم و غير محتوم (سوره رعد/13،39)، علم مطلق و ازلى خداوند (انعام/6‌،101)، عدم محدوديت قدرت خدا (سوره بقره/2،106) و نيز تأثير اراده و فعل ذات‌ بارى‌تعالى در هر زمان و بر همه حوادث. (سوره مائده/5‌،64‌؛ سوره الرحمن/55‌، 29)
  • آياتى كه تغيير سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختيارى آنان مطرح مى‌كنند؛ مانند 11‌ سوره رعد/13 و 53 سوره انفال/8‌.
  • آياتى كه ناظر به مصاديق عينى بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: 10 ـ 11 سوره نوح/71؛ 105 ـ 137 سوره صافّات/37؛ 21 و 26 سوره مائده/5‌؛ 96 و 142 سوره اعراف/7؛ 11 سوره فاطر/35 و 4‌ سوره دخان/44.

با درك صحيح مسئله بداء انسان درمى‌يابد كه در جايگاه هر انتخاب و انجام هر كارى خداوند ناظر اوست و براساس همين انتخاب و عملكرد، مقدرات وى در هر لحظه از سوى خداوند رقم مى‌خورد: «... كُلَّ يَوم هُوَ فى شَأن» (سوره الرحمن،‌55/29)، برخلاف پندار يهود كه خداوند پس از خلقت، از تدبير امور عالم دست كشيده است[۹]: «و قالَتِ اليَهودُ يَدُ اللّهِ مَغلولَةٌ غُلَّت اَيديهِم ولُعِنوا بِما قالوا بَل يَداهُ مَبسوطَتانِ يُنفِقُ كَيفَ يَشاءُ....» . (سوره مائده/5‌،64) در چنين زمينه فكرى ارزش امورى همچون توبه، دعا و كارهاى خير در سايه التزام به توكل روشن‌تر مى‌شود.

برخى بر‌اين‌ پندارند كه «بداء» اين ايده فيلسوفان را نيز ردّ‌ مى‌كند‌ كه خدا پس از آفرينش عقول و نفوس فلكى براساس قاعده «الواحد» معزول از تصرف شده است[۱۰]؛ ولى بايد توجه داشت كه اين‌گونه اظهار نظرها ناشى از سوء برداشت و عدم توجه به عمق محتواى قواعد و مبانى عقلى است.

به رغم تصريح به مسئله بداء در صحاح معروف[۱۱] و نيز نقل برخى روايات در اين زمينه از سوى برخى از مفسران اهل سنت[۱۲] برخى از ايشان بداء را ملازم با جهل خدا دانسته‌اند[۱۳]، در حالى كه همچنانكه در روايات امامان معصوم(عليهم السلام)آمده است، «بداء» به هيچ وجه علم الهى را محدود نمى‌كند و ناشى از جهل نيست.[۱۴]

توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا، موجب گرديده تا برخى عالمان شيعه نيز از به كار بردن بداء در مورد خداوند وحشت داشته و حتى آن را انكار كنند[۱۵] يا اينكه بداء را تأويل برده، آن را به معناى اظهار و ابداء بدانند.[۱۶]

بسيارى از صاحب‌ نظران بداء را از سنخ «نسخ»[۱۷] دانسته‌اند، با اين تفاوت كه بداء در تكوين و نسخ در تشريع است[۱۸] يا اينكه بداء فقط در تكوينيّات و نسخ در تكوينيّات و تشريعيّات هر دو جارى است.[۱۹] البته برخى از اهل سنت هم بداء را همان نسخ دانسته و مفاد آيه «يَمحوا اللّهُ ما يَشاءُ...» (سوره رعد/13،39) را با مفاد آيه «ما نَنسَخ مِن ءايَة اَو نُنسِها...» (سوره بقره/2،106) يكى دانسته‌اند.[۲۰]


بداء و قضاء و قدر

بر اساس تعاليم قرآنى، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدوديتى ندارد: «اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَليم». (سوره عنكبوت/29،62) اين بدان معناست كه خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در اين علم هيچ‌ يك از مخلوقات با وى مشاركت ندارند: «فَلا يُظهِرُ عَلى غَيبِهِ اَحَداً» (سوره جنّ/72،26) و ممكن است تنها برخى از آن به صورت استثنا آگاه باشند: «اِلاّ مَنِ ارتَضى مِن رَسول» (جنّ/72،27) و اين همان قضاى حتمى‌است.

در كنار اين حقيقت، حقيقتى در سطح نازل‌تر قرار مى‌گيرد و آن اينكه سرنوشت انسانها و حوادث و وقايعى كه براى آنها پديد مى‌آيد بر اثر عوامل و شرايط ويژه‌اى همانند اختيار افراد و گروههاى انسانى و توانايى ايشان در انتخاب راههاى گوناگون رقم مى‌خورد. اين همان قضاى غير محتوم يعنى «قدر» است كه اطلاع بر آن براى نفس پیامبر يا ولىّ ممكن است.[۲۱]

جايگاه بداء در اين ميان به عنوان يكى از افعال يا اوصاف الهى آن است كه بر اساس وعده‌هاى خداوند به جاى برخى از مقدرات غير حتمى، به جهت اختيار و عملكرد انسان نظير صدقه، صله رحم، نيكى به پدر و مادر و قدردانى از آنان يا ترك اين‌گونه امور، سرنوشت بهتر يا بدترى براى وى رقم مى‌خورد: «يَمحوا اللّهُ ما يَشاءُ و يُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الكِتـب». (رعد/13،39) بخش نخست اين آيه اشاره به قضاى غير محتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضاى محتوم است.[۲۲]

نظير اين معنا را در آيه «قَضى اَجَلاً واَجَلٌ مُسَمًّى عِندَهُ» (سوره انعام/6‌،2) مى‌توان يافت.[۲۳] بر‌اساس روايتى از امام باقر(عليه السلام)مراد از «اَجَل مُسَمًّى عِندَهُ» اجل محتوم نزد خداوند و مقصود از «قَضى‌اَجَلاً» حكم او درباره اجل موقوف است.[۲۴]

تأثير اعمال نيك و بد در سرنوشت انسان و سعادت يا شقاوت وى در احاديث نيز تأييد شده است.[۲۵] بنابراين بداء در حقيقت تغيير در علم الهى نيست، بلكه تغيير در مقدّرات غير محتوم است.

آيات قرآن افزون بر يادآورى اين اصل كلى كه سرنوشت انسانها با خواست خود آنها تغيير پذير است: «اِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوم حَتّى يُغَيِّروا ما بِاَنفُسِهِم» (رعد/13،11) به موارد عينى و مصاديق خارجى آن نيز اشاره كرده است، از جمله:

  • برطرف شدن عذاب از قوم حضرت يونس بر اثر تضرع و دعاى آنان[۲۶]: «فَلَولا كانَت قَريَةٌ ءامَنَت فَنَفَعَها ايمـنُها...»(سوره يونس/10،98)؛
  • تغيير فرمان الهى به حضرت ابراهيم(عليه السلام) در مورد ذبح حضرت اسماعيل(عليه السلام): «اِنّى اَرى فِى المَنامِ اَنّى اَذبَحُكَ...» (سوره صافّات/37،102 ـ 107)؛
  • حرام ساختن ورود بنى‌اسرائيل به سرزمين مقدس به مدت 40 سال در پى مخالفت آنان با فرمان ورود در آن[۲۷]: «يـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَة ... قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيهِم اَربَعينَ سَنَةً»(مائده/5‌،21، 26)؛
  • تكميل ميقات حضرت موسى(عليه السلام) و پايان يافتن آن در 40 شب: «و واعَدنا موسى ثَلـثينَ لَيلَةً واَتمَمنـها بِعَشر...» (سوره اعراف/7،142)؛
  • تأثير ايمان و تقوا و استغفار در گشودن بركاتى از آسمان و زمين و نزول بركات آسمانى: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَى ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولـكِن كَذَّبوا فَاَخَذناهُم بِما كانوا يَكسِبون» (اعراف/7،96)، «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّكُم اِنَّهُ كانَ غَفّارا * يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارا» (سوره نوح 71/10 ـ 11)؛
  • اعتبار تأثير برخى از امور در افزايش يا كاهش عمر، در علم الهى[۲۸]: «...و‌ ما يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّر و لا يُنقَصُ مِن عُمُرِه اِلاّ فى كِتـب اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسير» (فاطر/35،11)؛
  • و نيز نقش دعا و تضرع در شب قدر و تأثير آن در دگرگون شدن تقديرات غير محتوم: «فيها يُفرَقُ كُلُّ اَمر حَكيم» (سوره دخان/44،4) و ارتباط آن با آيات «محو و اثبات» كه در روايات نيز مطرح شده است.[۲۹]


پانویس

  1. مفردات، ص‌113، «بدا».
  2. مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌212، «بدا».
  3. همان؛ النهايه، ص‌109، «بدا».
  4. الميزان، ج‌11، ص‌380‌ـ‌381.
  5. اعتقادات، ص‌67‌.
  6. بحارالانوار، ج‌4، ص‌123.
  7. الكافى، ج‌1، ص‌146.
  8. همان، ص‌148.
  9. الاعتقادات،ص40ـ41؛ رسائل، ج1، ص116ـ119؛ العده، ج‌2، ص‌495.
  10. الذريعه، ج‌3، ص‌53‌.
  11. صحيح البخارى، ج‌4، ص‌176؛ ج‌7، ص‌96.
  12. تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌538‌ـ‌539‌.
  13. التفسير الكبير، ج‌19، ص‌66‌.
  14. الكافى، ج‌1، ص‌148.
  15. تلخيص المحصل، ص‌421‌ـ‌422.
  16. المسائل العكبريه، ص‌99‌ـ‌100.
  17. الانتصار، ص‌93؛ رسائل، ص‌116 - 119، العده، ج‌2 ص‌495.
  18. نبراس الضياء، ص‌55‌.
  19. الميزان، ج‌1، ص‌252.
  20. جامع‌البيان، مج‌8‌، ج‌13، ص‌222 - 223.
  21. اسفار، ج‌6‌، ص‌398‌ـ‌399؛ الميزان، ج‌11، ص‌376‌ـ‌378.
  22. الميزان، ج‌11، ص‌380.
  23. همان، ج‌7، ص‌8‌ـ‌10.
  24. الكافى، ج‌1، ص‌147.
  25. الدرالمنثور، ج‌4، ص‌616‌.
  26. تفسير قمى، ج‌1، ص‌346.
  27. تفسير عياشى، ج‌1، ص‌304.
  28. تفسير قرطبى، ج‌14، ص‌213.
  29. جامع‌البيان، مج‌8‌، ج‌13، ص‌218.


منبع: حسين ديبا و بخش فلسفه و كلام، مدخل «بداء»، دائرة المعارف قرآن کريم، ج5؛