امام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اِمام واژه‌ای عربی و به معنای پیشوا و رهبر است که از اصطلاحات خاص دین اسلام است. امام در اصطلاح شيعه اماميه، پيشواى معصوم و منصوب از جانب خدا است.

واژه «امام» در لغت

«اِمام» به معنی پيشوا و مقتدا است و جمع آن «ائمّة» می باشد. از باب تطبيق كلى بر مصداق بارز خود به: راه روشن «وإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ». (سوره حجر/79) و كتاب آسمانى «وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً». (سوره احقاف/12) و لوح محفوظ «وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ». (سوره یس/12) نيز اطلاق مى شود.

راغب اصفهانی در «مفردات» گويد: «امام» آن است كه از وى پيروى و به وى اقتدا شود، خواه انسان باشد يا كتاب يا جز آن.

واژه «امام» در اصطلاح

امام در اصطلاح شيعه اماميه، پيشواى معصوم و منصوب از جانب خدا، مقام رياست عامّه، متخذ از آيات قرآن کریم: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (سوره انبیاء/73)و «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (سوره بقره/124) مى باشد.

شيعه، دوازده تن را «امام» مفترض الطاعه پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى شناسند كه آنها عبارتند از على بن ابی طالب و يازده نفر از نسل على و فاطمه علیهما السلام و آخرين آنها امام مهدى منتظر عجل الله تعالی فرجه مى باشد.

مرحوم شيخ صدوق در كتاب اعتقادات خود كه مبيّن عقايد شيعه است، در اين باره چنين مى گويد: «اعتقاد ما بر اين است كه حجت هاى خداوند بر مخلوقاتش پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آله عبارتند از دوازده تن كه يكى پس از ديگرى سمت ولایت و سرورى بر خلق خداى را دارند و نامهاى مقدسشان بترتيب از اين قرار است:

  1. اميرالمؤمنين على بن ابى طالب
  2. حسن بن على
  3. حسين بن على
  4. على بن الحسين
  5. محمد بن على
  6. جعفر بن محمد
  7. موسى بن جعفر
  8. على بن موسى
  9. محمد بن على
  10. على بن محمد
  11. حسن بن على
  12. و دوازدهمين آنها محمد بن حسن است كه حجت قائم به امر الله، امام زمان حاضر و خليفة الله فى الارضين مى باشد، در بلاد و امصار حضور دارد ولى از ديدگان پنهان است، درود خداوند بر همه آنها باد».

«اعتقاد شیعیان بر این است كه اينها همان «اولواالامر» (فرمانروايان) مى باشند كه خداوند امر فرموده از آنها اطاعت شود و همين ها هستند كه از سوى خداوند گواه و ناظر بر مردماند و اينانند درهاى ورود بر خدا و راههاى قاصدان وصول به لقاءالله و راهنمايان به معرفت پروردگار، بيانگران وحى و اركان توحيد حضرت حقند، از هر لغزش و خطا پاك و از هر گناه و بزه معصومند و همين هايند كه خداوند از هر پليدى پاكشان داشته و از هر آلايشى منزهشان ساخته است.

چنانكه فرمود:«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (سوره احزاب/آیه 33)، داراى معجزه و برهانند، سبب ايمنى اهل زمين اند، چنانكه ستارگان، اهل آسمان را امانند به كشتى نوح مى مانند كه تنها پيروان آنها اهل نجاتند و بندگان گرامى خدا هستند».

«نيز درباره آنها معتقديم كه دوستيشان ايمان و دشمنيشان كفر، امرشان امر خدا، نهيشان نهى خدا، اطاعت از آنها اطاعت از خداوند و سرپيچى از فرمانشان سرپيچى از فرمان حضرت پروردگار است، دوست آنها دوست خدا و دشمنشان دشمن خدا است و بر اين باوريم كه زمين هرگز خالى از حجت خدا نگردد (تا پيوسته خداوند در مقام بازخواست داراى دليل و برهان بوده و بندگان محكوم حضرتش باشند) هر چند آن حجت (بر اثر ناشايستگى بندگان) از ديد عموم پنهان باشد».[۱]

واژه امام در قرآن

كلمه «امام» و جمع آن «ائمّه» مجموعاً دوازده بار در قرآن بكار رفته كه هفت بار آن به صورت مفرد آمده و پنج بار به شكل جمع؛ بهر جهت اين واژه در قرآن در معاني زير بكار رفته است:

  • 1. لوح محفوظ (1 بار)؛ «وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»؛ (سوره يس/12) و هر چيزي را در كارنامه‎اي روشن برشمرديم.
  • 2. جاده و راه (1 بار)؛ «وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ»؛ (سوره حجر/79) و آن دو (شهر، اكنون) بر سر راهي آشكار است.
  • 3. تورات يا كتاب و پيشوا (2 بار)؛ «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسي إِماماً وَ رَحْمَةً»؛ (سوره احقاف/12، سوره هود/17) پيش از وي (نيز) كتاب موسي راهبر و مايه رحمت بوده است.
  • 4. پيشوايان الهي و صالح (5 بار)؛ «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ (سوره بقره/124) فرمود: من تو را پيشواي مردم قرار دادم.

«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛(سوره انبياء/73، سوره فرقان/74، سوره سجده/24) و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مي‎كردند.

  • 5. پيشوايان كفر و ضلالت (2 بار)؛ «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»؛ (سوره توبه/12 و سوره قصص/41) پس با پيشوايان كفر بجنگيد.
  • 6. مفهوم جامعي كه پيشوايان هدايت و ضلالت را هر دو شامل مي‎شود (1 مورد)؛ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»؛ (سوره اسراء/71) ياد كن روزي را كه هر گروهي را با پيشوايان فرامي‎خوانيم.

رواياتی درباره مقام «امام»

  • حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه السلام فرمودند: امامت زمام دين و نظام مسلمين است، چه اين كه منصب امامت پايه و اساس رشد ياب اسلام و شاخه سر به فلك كشيده آن است و امام ماه منير و چراغ نورافشان و نور تابان است، امام آب گواراى تشنگان و راهنماى هدايت جويان و نجات بخش از پرتگاهها است، امام آتش افروخته بر سر كوهها است (كه راه جويان بدان راه يابند) و سرمازدگان از گرمى آن بهرهمند شوند، امام ابر باران و باران ريزان و خورشيد فروزان و آسمان سايه انداز است، امام امينى همدم و برادرى مهربان است.[۲]
  • امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند حضرت ابراهيم علیه السلام را در آغاز به بندگى خويش پذيرفت و سپس او را نبوت داد و پس از آن او را رسول خود ساخت و پس از رسالت وى را مقام خلّت (دوستى خاص) داد و پس از اين كه اين مراحل عاليه (بندگى، نبوت، رسالت، خلت) را در او گرد آورد. فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (تو را مقام امامت و پيشوائى مردم عطا كردم) و چون اين مقام در نظر ابراهيم بس بزرگ و ارجمند آمد گفت: «و من ذريتى» (در نسلم نيز اين منصب قرار ده) خداوند فرمود: «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» و مراد از اين جمله اينكه سفيه (و ناپرهيزكار) پيشواى پرهيزكار نخواهد شد.
  • و از آن حضرت است كه ذيل آيه «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» فرمود: اگر خداوند بهتر از «امام» نامى را مى دانست همان را بر ما مى نهاد. (بحار: 25/104)

علامه طبرسى ذيل اين آيه مى گويد: همكيشان ما (شيعه) به اين آيه استدلال كنند كه امام بايستى از هر ناشايست معصوم باشد، زيرا خداوند ـ در اين آيه فرموده: ستمگر به عهد من (كه مراد امامت است) نائل نمى گردد و كسى كه معصوم نباشد خواه ناخواه يا به خود يا به ديگرى ستم مى كند، اگر كسى بگويد: آنچه خداوند نفى نموده آن است كه ستمگر در حال ارتكاب ستم به امامت نائل نمى گردد، پس اگر وى بعداً توبه كند، مشمول آيه نخواهد بود. پاسخ آنكه: آيه در همان حالِ ارتكاب ظلم وى را براى هميشه از دستيابى به مقام امامت محروم ساخت، زيرا كلمه «لاينال» (كه زمان مستقبل را مى رساند) مطلق است و اختصاصى به زمان وقوع ظلم ندارد، پس بموجب اطلاق زمان بايستى همه ازمنه را مراد از آن دانست.[۳]

  • محمد بن مسلم گويد: به امام باقر علیه السلام عرض كردم: اگر كسى يكى از شما امامان (معصوم) را منكر شود چه موضعى دارد؟ فرمود: هر كس امامى را كه امامتش از جانب خدا باشد منكر شود و از او و دينش تبرى جويد كافر و مرتد است، زيرا امام از جانب خدا (تعيين شده) و دين او دين خدا است و هر كه از دين خدا بيزارى جويد خونش مباح است مگر اينكه توبه كند.
  • امام رضا علیه السلام از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله روايت كند كه فرمود: اى على! تو و امامان از نسل تو پس از من حجت هاى خدائيد بر خلق خدا و نشانه هاى او هستند در آفريده هايش، پس هر كس يكى از شما را منكر شود مرا انكار نموده است.
  • از امام صادق علیه السلام روايت است كه فرمود: زمين استوار نگردد جز به امام و هر كه بميرد و امام خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده و بيش از هر وقتى هنگام مرگ به شناخت امام نياز داريد كه بگوئيد: من در اين خط بودم.[۴]

پانویس

  1. اعتقادات صدوق.
  2. سفينة البحار.
  3. مجمع البیان.
  4. بحارالانوار.

منابع

  • سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف».
  • مفهوم کلمه امام در قرآن، کتابخانه طهور، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393.
  • عبدالحميد صفائي، واژه امام در قرآن، اندیشه قم، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393.