اعجاز قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد صفحه)
سطر ۱: سطر ۱:
'''تعریف معجزه''':
+
'''''تعریف اعجاز''''':
  
[[اعجاز]] از ريشه «عجز» (ناتواني) به معناي ناتوان ساختن مي‌باشد ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكي آن كه توانايي كسي قهرا از وي سلب شود و او به عجز درآيد، مثلا اگر شخصي قدرت مالي يا مقامي دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاك مذلت بنشيند ديگر آن كه كاري انجام گيرد كه ديگران از انجام و يا هم آوردي با آن عاجز باشند، بدون آن كه درباره آنان هيچ گونه اقدام منفي به عمل آمده باشد، مثلا ممكن است كسي در كسب كمالات روحي و معنوي به اندازه‌اي پيش رفت كند كه دست ديگران بدو نرسد و از روي عجز دست فرونهند در مثل گويند: «فلان اخرس اعداه، فلاني زبان دشمنان خود را بندآورد» مقصود آن است كه آن اندازه آراسته به كمالات گرديده و كاستي‌ها را از خود دور ساخته كه جايي براي رخنه عيب جويان باقي نگذارده است.
+
[[اعجاز]] از ريشه «عجز» (ناتواني) به معناي ناتوان ساختن مي‌باشد ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكي آن كه توانايي كسي قهرا از وي سلب شود و او به عجز درآيد، مثلا اگر شخصي قدرت مالي يا مقامي دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاك مذلت بنشيند.
  
شاعر گويد: «شجو حساده و غيظ عداه ان يري مبصر و يسمع واع». «براي فزوني غم و اندوه حسودان وي و خشم و نگراني دشمنانش، همين بس كه بيننده‌اي چشم خود را بگشايد و شنونده‌اي گوش فرادهد». يعني آن اندازه فضايل محاسن اخلاقي وي فراگير شده كه هر كس چشم بگشايد و گوش فرادهد جز آن نبيند و نشنود، به همين جهت دشمنان و حسودان خود را به زانو درآورده است.
+
ديگر آن كه كاري انجام گيرد كه ديگران از انجام و يا هم آوردي با آن عاجز باشند، بدون آن كه درباره آنان هيچ گونه اقدام منفي به عمل آمده باشد، مثلا ممكن است كسي در كسب كمالات روحي و معنوي به اندازه‌اي پيش رفت كند كه دست ديگران بدو نرسد و از روي عجز دست فرونهند در مثل گويند: «فلان اخرس اعداه، فلاني زبان دشمنان خود را بندآورد» مقصود آن است كه آن اندازه آراسته به كمالات گرديده و كاستي‌ها را از خود دور ساخته كه جايي براي رخنه عيب جويان باقي نگذارده است.
  
 
اعجاز قرآن از نوع دوم است، يعني در [[بلاغت]]، [[فصاحت]]، استواري گفتار، رسابودن بيان، نوآوري هاي فراوان در زمينه معارف و [[احكام]] و ديگر ويژگي‌ها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترس بشريت قرار گرفته است از اين جهت [[قرآن]] را «[[معجزة خالدة]]، [[معجزه جاويد]]» گويند اين حالت براي قرآن، هميشگي و ثابت است، چرا كه اين كتاب بزرگ قدر، سند شريعت جاويد [[اسلام]] است.
 
اعجاز قرآن از نوع دوم است، يعني در [[بلاغت]]، [[فصاحت]]، استواري گفتار، رسابودن بيان، نوآوري هاي فراوان در زمينه معارف و [[احكام]] و ديگر ويژگي‌ها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترس بشريت قرار گرفته است از اين جهت [[قرآن]] را «[[معجزة خالدة]]، [[معجزه جاويد]]» گويند اين حالت براي قرآن، هميشگي و ثابت است، چرا كه اين كتاب بزرگ قدر، سند شريعت جاويد [[اسلام]] است.
  
  
'''پيشينه بحث'''
+
'''''پيشينه بحث'''''
  
مساله «اعجاز قرآن» از دير زمان مورد بحث و نظر دانشمندان بوده است شايد اولين كسي كه در اين زمينه بحث كرده و مساله را به صورت كتاب يا يك رساله درآورده طبق گفته [[ابن نديم]]<ref> ر.ك: الفهرست، ص 63 آن جا كه از [[علوم قرآنی]] سخن مي‌گويد و ص 259 آن جا كه از [[مذاهب اهل اعتزال]] بحث مي‌كند. (چاپ قاهره ـ الاستقامة)</ref> [[محمد بن زيد واسطي]] (متوفي 307) است وي از بزرگان اهل [[كلام]] مي‌باشد و كتاب‌هايي در اين زمينه به نام «[[الامامة]]» و «[[اعجاز القرآن في نظمه و تاليفه]]» نگاشته است.
+
مساله «اعجاز قرآن» از دير زمان مورد بحث و نظر دانشمندان بوده است شايد اولين كسي كه در اين زمينه بحث كرده و مساله را به صورت كتاب يا يك رساله درآورده طبق گفته [[ابن نديم]]<ref> ر.ك: الفهرست، ص 63 آن جا كه از [[علوم قرآنی]] سخن مي‌گويد و ص 259 آن جا كه از مذاهب اهل اعتزال بحث مي‌كند. (چاپ قاهره ـ الاستقامة)</ref> [[محمد بن زيد واسطي]] (متوفي 307) است وي از بزرگان اهل [[كلام]] مي‌باشد و كتاب‌هايي در اين زمينه به نام «الامامة» و «اعجاز القرآن في نظمه و تاليفه» نگاشته است.
  
 
برخي پيش از او، [[ابوعبيدة معمر بن المثني]] (متوفي 209) را ياد مي‌كنند، او كتابي در دو مجلد درباره اعجاز قرآن نوشته است همچنين [[ابوعبيد قاسم بن سلام]] (متوفي 224) كتابي در اعجاز قرآن دارد اما اين نوشته‌ها اكنون در دست نيست.
 
برخي پيش از او، [[ابوعبيدة معمر بن المثني]] (متوفي 209) را ياد مي‌كنند، او كتابي در دو مجلد درباره اعجاز قرآن نوشته است همچنين [[ابوعبيد قاسم بن سلام]] (متوفي 224) كتابي در اعجاز قرآن دارد اما اين نوشته‌ها اكنون در دست نيست.
  
قديمي‌ترين اثري كه در اين زمينه در دست است، رساله «[[بيان اعجاز القرآن]]» نوشته [[ابوسليمان حمد بن محمدبن ابراهيم خطابي بستي]]<ref> بست: شهركي در نزديكي [[كابل]] محل اقامت وي بوده است. ر.ك: مقدمه كتاب «[[ثلاث رسائل في اعجاز القرآن]]»، و نيز مقدمه [[التمهيد]]، ج 1، ص 8.</ref> (متوفي 388) است اين اثر ضمن مجموعه‌اي با عنوان «[[ثلاث رسائل في اعجاز القرآن]]» اخيرا به چاپ رسيده است مؤلف اين رساله، مساله اعجاز القرآن را از بعد «بياني» با شيوه‌اي جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژه‌ها در [[قرآن]] و نكته‌سنجي‌ها متناسب و هم‌آهنگ سخن گفته و برجستگي قرآن را در اين انتخاب و چينش شگفت‌آور كاملا آشكار ساخته و به خوبي از عهده آن برآمده است.
+
قديمي‌ترين اثري كه در اين زمينه در دست است، رساله «[[بيان اعجاز القرآن]]» نوشته ابوسليمان حمد بن محمدبن ابراهيم خطابي بستي(متوفي 388) است اين اثر ضمن مجموعه‌اي با عنوان «ثلاث رسائل في اعجاز القرآن» اخيرا به چاپ رسيده است. مؤلف اين رساله، مساله اعجاز القرآن را از بعد «بياني» با شيوه‌اي جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژه‌ها در [[قرآن]] و نكته‌سنجي‌ها متناسب و هم‌آهنگ سخن گفته و برجستگي قرآن را در اين انتخاب و چينش شگفت‌آور كاملا آشكار ساخته و به خوبي از عهده آن برآمده است.
  
دو رساله ديگر اين مجموعه يكي تاليف [[ابوالحسن علي بن عيسي رماني]] (متوفي 386) از بزرگان اهل كلام و انديشمندان [[جهان اسلام]] است نوشته‌هاي او در زمينه‌هاي قرآني بسيار ارزشمند و مورد عنايت [[شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي]] در تفسير گرانقدرش «[[التبيان]]» قرار گرفته است ديگري رساله «[[شافيه]]» نوشته [[شيخ عبدالقاهر جرجاني]] (متوفي 471) است جرجاني پايه‌گذار علوم بلاغت، به صورت علم مدون مي‌باشد اين شخصيت بزرگ جهان علم و ادب، سه نوشته ارجمند در اين زمينه براي هميشه به يادگار گذارده است:
+
دو رساله ديگر اين مجموعه يكي تاليف ابوالحسن علي بن عيسي رماني (متوفي 386) از بزرگان اهل كلام و انديشمندان [[جهان اسلام]] است نوشته‌هاي او در زمينه‌هاي قرآني بسيار ارزشمند و مورد عنايت [[شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي]] در تفسير گرانقدرش «[[التبيان]]» قرار گرفته است.
 +
ديگري رساله «شافيه» نوشته شيخ عبدالقاهر جرجاني (متوفي 471) است جرجاني پايه‌گذار علوم بلاغت، به صورت علم مدون مي‌باشد اين شخصيت بزرگ جهان علم و ادب، سه نوشته ارجمند در اين زمينه براي هميشه به يادگار گذارده است:
  
[[اسرارالبلاغة]]، [[دلايل الاعجاز]] و آخرين آن‌ها رساله «شافيه» است رساله شافيه خلاصه و چكيده مباحث دو كتاب پيش را كه به مثابه مقدمه براي وصول به اعجاز مي‌باشد به گونه‌اي موجز و فشرده عرضه كرده است وي خدمتي شايسته به عالم ادب در راه رسيدن به اعجاز قرآن انجام داده است.
+
اسرارالبلاغة، دلايل الاعجاز و آخرين آن‌ها رساله «شافيه» است رساله شافيه خلاصه و چكيده مباحث دو كتاب پيش را كه به مثابه مقدمه براي وصول به اعجاز مي‌باشد به گونه‌اي موجز و فشرده عرضه كرده است وي خدمتي شايسته به عالم ادب در راه رسيدن به اعجاز قرآن انجام داده است.
  
[[ابوبكر باقلاني]] (متوفي 403) و امام [[فخر رازي]] (متوفي 606)، و [[كمال الدين زملكاني]] (متوفي 651) هر يك كتابي مبسوط در اين زمينه نوشته و مساله اعجاز قرآن را به گونه تفصيلي مورد بحث قرار داده‌اند امام [[يحيي بن حمزه بن علي علوي زيدي]] (متوفي 749) كتاب «[[الطراز في اسرار البلاغة و حقائق الاعجاز]]» را در سه مجلد نوشته كه در جلد سوم تمامي نكات بلاغي و اسرار بديع را بر آيه‌هاي قرآن پياده كرده، و به خوبي از عهده اين كار برآمده است جلال الدين [[سيوطی]] (متوفي 910) نيز به طور گسترده كتابي در سه مجلد ضخيم با عنوان «[[معترك الاقران في اعجاز القرآن]]» به رشته تحرير درآورده است.
+
ابوبكر باقلاني (متوفي 403) و امام [[فخر رازي]] (متوفي 606)، و كمال الدين زملكاني (متوفي 651) هر يك كتابي مبسوط در اين زمينه نوشته و مساله اعجاز قرآن را به گونه تفصيلي مورد بحث قرار داده‌اند.
 +
جلال الدين [[سيوطی]] (متوفي 910) نيز به طور گسترده كتابي در سه مجلد ضخيم با عنوان «[[معترك الاقران في اعجاز القرآن]]» به رشته تحرير درآورده است.
  
اخيرا كتاب‌ها و رساله‌هاي فراواني در زمينه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترين آن‌ها عبارت‌اند از: «[[المعجزة الخالدة]]» [[علامه سيد هبة‌الدين شهرستاني]]، «اعجازالقرآن» [[استاد مصطفي صادق رافعي]]، «[[النبا العظيم]]» [[استاد عبدالله دراز]]، «[[اعجاز قرآن]]» [[علامه طباطبايی]] علاوه نوشته‌هايي نيز به عنوان مقدمه تفسير نوشته‌اند مانند مقدمه تفسير «[[آلاء الرحمان]]» [[شيخ محمدجواد بلاغي]] و «[[البيان]]» [[استاد آيت الله خويي]].
+
اخيرا كتاب‌ها و رساله‌هاي فراواني در زمينه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترين آن‌ها عبارت‌اند از: «المعجزة الخالدة» علامه سيد هبة‌الدين شهرستاني، «اعجازالقرآن» استاد مصطفي صادق رافعي، «النباء العظيم» استاد عبدالله دراز، «اعجاز قرآن» علامه طباطبايی. به علاوه نوشته‌هايي نيز به عنوان مقدمه تفسير نوشته‌اند مانند مقدمه تفسير «آلاء الرحمان» شيخ محمدجواد بلاغي و «البيان» استاد آيت الله خويي.<ref> علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 342. </ref>
  
 +
                       
 +
'''''قرآن معجزه الهى'''''
 +
 +
هر كس با تاريخ اسلام و قرآن آشنايى دارد، اين مطلب را به يقين مى‌داند و بر آن اذعان و ايمان دارد كه محمد (ص) تمام ملل جهان را به سوى اسلام دعوت كرده، با قرآن بر آنان احتجاج و اتمام حجت نموده است و به وسيله اعجاز قرآن قدم به ميدان مبارزه نهاده، با صداى رسا و بلند به جهانيان اعلام داشته است كه همگان دست به دست هم دهند و كتابى را به مانند اين قرآن عرضه كنند تا او از دعوت و ادعاى خويش دست بردارد.
 +
ولى پس از مدت كمى از اين مرحله تنزل و به آوردن ده سوره به مانند سوره‌هاى قرآن اكتفا نموده، باز هم تنزل كرد و آوردن تنها يك سوره از قرآن را پيشنهاد نمود و بدين گونه به تحدى و مبارزه خود ادامه داد تا به امروز نيز اين تحدى و مبارزه‌طلبى ادامه داشته، تا دامنه رستاخيز همچنان هم ادامه خواهد داشت.
  
'''معجزه يك ضرورت دفاعي'''
+
اما براى عرب آن زمان كه در فصاحت و بلاغت و در شعر و ادب، تخصص و بلكه يك نوع نبوغ داشت، بهترين و ساده‌ترين راه مبارزه با قرآن اين بود كه يكى از سوره‌هاى كوچك قرآن را بياورد و جوابگوى تحدى و پيشنهاد رسول خدا (ص) گرديده با بلاغت و فصاحت قرآن مجيد، معارضه و مبارزه كند و ادعاى وى را كه رايج‌ترين عقايد و روشن‌ترين سنن و آداب آنان را مى‌كوبيد، محكوم نمايد و از اين طريق پيروزى خود را ثابت و نام خويش را در تاريخ ماندگار سازد و بر ارزش و موقعيت خويش بيفزايد و با اين معارضه و مبارزه ساده، ملت عرب را از جنگ‌هاى كوبنده و صرف هزينه‌هاى سنگين و نثار خون‌هاى رنگين راحت و آسوده كند و از تحمل سختى‌ها و فشارها و ترك نمودن خانه‌ها و اوطانش، آسوده خاطر شود.
 +
                     
 +
ولى عرب فصيح و بليغ آن روز وقتى در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت و بلاغت آيات قرآن دقت و تفكر كرد، هر چه زودتر به معجزه بودن آن اذعان نمود و به اين حقيقت پى برد كه مبارزه با قرآن با شكست قطعى مواجه خواهد شد و جز تسليم و سر فرود آوردن در برابر حق و اظهار عجز و ناتوانى در برابر قرآن چاره و راه ديگر ندارد.
  
بدون شك [[معجزه]] براي [[پیامبران]] به ويژه [[اولوالعزم]]<ref> [[پيامبران اولوالعزم]] پيامبراني اند كه داراي شريعتي نو و كتابي تازه باشند، آنان پنج نفرند: [[حضرت نوح]] و [[حضرت ابراهیم]] و [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] و [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله.</ref> يك وسيله اثباتي بشمار مي‌رود تا سند [[نبوت]] و شاهد صدق دعوت آنان قرار گيرد و گواه آن باشد تا كه از جهان غيب پيام آورده‌اند لذا معجزه‌اي كه بدست آنان انجام مي‌گيرد بايد نشانه‌اي از «[[ماوراء الطبيعه]]» باشد، يعني كاري انجام گيرد كه طبيعت اين جهان از عهده انجام آن عاجز باشد، به همين جهت آن را «خارق العادة»<ref> يعني خارج از محدوده عوامل مؤثر كه متعارف و شناخته شده است ولي هرگز برخلاف ناموس طبيعت نيست، چه اين كه [[قانون عليت]]، طبيعي و خدشه بردار نيست تنها علت به وجود آمدن [[معجزه]]، غيرمتعارف بودن آن است ولي براي بشريت امكان شناخت آن بر اساس موازين طبيعي هرگز ميسر نيست وگرنه هيچ پديده‌اي در صحنه هستي بدون علت متناسب خود، امكان وجود ندارد و علت العلل اراده خداوندی است و چگونگي تاثير در باب عليت نيز تحت اراده او است كه مي‌تواند دگرگون سازد يا سرعت بخشد و معجزه از همين طريق صورت مي‌گيرد لذا خارق العاده مي‌گويند نه خارق الطبيعه.</ref> توصيف مي‌كنند، يعني بيرون از شعاع تاثيرات طبيعي مالوف (عوامل طبيعي شناخته شده و معروف) قرار گرفته است.
+
روى همان اذعان و يقين بود كه عده‌اى از آنان وحى بودن قرآن را پذيرفته، نبوت پيامبر اسلام را تصديق نمودند و در برابر دعوت قرآن سر تسليم فرود آورده، با تشرف به دين اسلام به سعادت ابدى نائل گرديدند ولى گروه ديگرى راه عناد و لجاجت در پيش گرفته، مبارزه با شمشير را بر مبارزه با سخن ترجيح دادند و به جاى معارضه با بيان، معارضه با نيزه و سنان را انتخاب نمودند.
  
<I>اكنون اين سؤال پيش مي‌آيد كه معجزه يك ضرورت تبليغي است يا ضرورت دفاعي؟ يعني پيامبران دعوت خود را از همان روز نخست با معجزه آغاز مي‌كنند، يا موقعي كه با شبهه‌هاي منكران روبرو مي‌شوند معجزه ارائه مي‌دهند؟</I>
+
اين عجز و درماندگى، خود بزرگ‌ترين دليل و روشن‌ترين گواه بر وحى بودن قرآن مى‌باشد و ثابت مى‌كند كه آوردن كتابى مثل قرآن از دايره قدرت بشر بيرون و از حد امكان او خارج است.
  
[[سيره پيامبران]] و [[صراحت قرآن]] بر امر دوم دلالت دارد اساسا هيچ پيامبري از همان آغاز، دعوت خود را با معجزه همراه ننمود، ولي هنگامي كه با منكران روبرو گرديد و درخواست معجزه نمودند يا بدون درخواست و صرفا براي دفع [[شبهات]] آنان [[معجزه]] آورده است دعوت انبيا عين صراحت حق است كه با [[فطرت]] اصيل انسان دمساز و با [[عقل سليم]] هم‌آهنگ مي‌باشد چيزي را مي‌گويند كه فطرت و عقل بشري بي‌درنگ و آزادانه آن را مي‌پذيرد.
+
'''''قرآن معجزه جاودان'''''
  
* «و بالحق انزلناه و بالحق نزل<ref> [[سوره اسراء]] 17: 105.</ref>، ما قرآن را كه عين حقيقت است فروفرستاديم (يعني حقيقتي آشكار و انكارناپذير) و همين گونه فرود آمد».
+
تنها راه شناخت انبياء معجزه مى‌باشد و چون نبوت پيامبران گذشته به دوران معين و محدودى اختصاص داشت، دوران معجزه آنان نيز طبعا كوتاه و محدود و تنها براى مردم آن دوران بوده است...
  
* «له دعوة الحق<ref> [[سوره رعد]] 13: 14.</ref>، خدا را دعوتي است حق و روشن».
+
ولى يك شريعت و نبوت جاودانى بايد داراى يك معجزه جاويد نيز باشد زيرا معجزه اگر محدود و منحصر به يك زمان گردد، مردم ازمنه و اعصار آينده نمى‌توانند آن را با چشم خود درك نمايند و اخبار و نقل‌هاى متواتر نيز در اثر مرور زمان ممكن است، از بين برود و يا لااقل در اثر عوامل مختلف ترديدهايى به وجود آيد...
  
* «فتوكل علي اللّه انك علي الحق المبين<ref> [[سوره نمل]] 27: 79.</ref>، بر خداي خود تكيه كن راهي كه مي‌روي [[حق]] و آشكار است».
+
به همين دليل است كه گفتيم: نبوت جاودانى، معجزه جاودانى مى‌خواهد كه هميشه دليل بر صدق چنين نبوت گردد و خداوند قرآن مجيد را به همين منظور نازل نموده است كه معجزه جاويد براى نبوت جاودانه خاتم پيامبران باشد، همان طور كه حجت و دليل بر گذشتگان بود، بر آيندگان نيز گواه روشن و وسيله اتمام حجت گردد.                      
  
* «ذلك الكتاب لاريب فيه<ref> [[سوره بقره]] 2: 2.</ref>، اين كتاب جاي ترديدي در آن نيست»، يعني آن اندازه شواهد صدق، آن را فراگرفته كه راه تشكيك و ترديد در آن را بسته است.
+
و از همه آن چه گفته شد، چنين به دست می آید که:
 +
اولا قرآن بر تمام معجزاتى كه پيامبران گذشته و همچنين بر ديگر معجزات خود پيامبر اسلام تفوق و برترى دارد، زيرا قرآن معجزه جاودانى است كه اعجاز آن در طول قرن‌ها براى تمام مردم جهان خود را نشان داده، يكه‌تاز صحنه مبارزه و مسابقه كرده تا دامنه رستاخيز نيز بى‌رقيب و يكه‌تاز خواهد ماند.
  
* «لقد جات رسل ربنا بالحق<ref> [[سوره اعراف]] 7: 43.</ref>، پيامبران همگي حق آور بودند».
+
و دیگر اینکه دوران شرايع و قوانين گذشته به پايان رسيده است، به دليل اين كه معجزات آن شرايع كه شاهد و گواه صدق آن‌ها بود، منقطع و زمان آن‌ها پايان رفته است.<ref> ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی، ص 65. </ref>  
  
* «يا ايها الناس قد جاكم الحق من ربكم<ref> [[سوره يونس]] 10: 108.</ref>، اي مردم! آن چه را كه براي شما آمده صرفا حقيقت آشكاري است».
 
  
* «اللّه الذي انزل الكتاب بالحق والميزان<ref> [[سوره شورى]] 42: 17.</ref>، خداوندي كه كتاب و [[شريعت]] را حقيقتي آشكار و معيار سنجش حق از [[باطل]] قرارداد».
+
'''''وجوه اعجاز قرآن'''''
  
از اين رو در جاي جاي [[قرآن]] تصريح شده كه صاحب نظران انديشمند، بي‌درنگ دعوت حق را مي‌پذيرند و به نداي حقيقت [[لبيك]] مي‌گويند تنها كساني كه حق را خوش آيند ندارند يا با مصالح موهوم خويش سازگار نمي‌بينند، آن را نمي‌پذيرند، گرچه در دل به حق بودن آن اذعان و اعتراف دارند.
+
اعجاز قرآن تنها در بلاغت و جنبه‌هاى ادبى آن تمام نمى‌شود بلكه در علوم و معارف نيز به حد اعجاز رسيده است؛ اینک به برخی از جنبه های اعجاز قرآن کریم اشاره می شود:
  
* «و يري الذين اوتوا العلم الذي انزل اليك من ربك هو الحق و يهدي الي صراط العزيز الحميد»<ref> [[سوره سبا]] 34: 6.</ref>، دانشمندان انديشمند بخوبي درمي‌يابند آن چه بر تو نازل گشته، صرف حقيقت است و به سوي راه حق تعالي كه عزيز و حميد است هدايت مي‌كند». مقصود از عزيز، يگانه قدرت قاهره حاكم بر جهان هستي است و حميد به معناي ستوده و پسنديده است.
+
'''اعجاز قرآن از نظر معارف عقلى و فلسفى'''
  
* «وليعلم الذين اوتوا العلم انه الحق من ربك فيؤمنوا به فتخبت له قلوبهم<ref> [[سوره حج]] 22: 54.</ref>، تا دانشوران بدانند كه [[شريعت الهی]] محض حق است و آن را باور دارند و دل‌هاي شان در برابر آن خاشع و حالت نرمش پيدا كند».
+
قرآن مجيد اين مطلب را در آيات متعدد و به صراحت بيان مى‌كند كه محمد اُمّى و درس نخوانده است...
 +
ولى با اين كه رسول خدا (ص) درس نخوانده، سوادى ياد نگرفته بود كتابى آورد كه مالامال از معارف عقلى و دقايق علمى و فلسفى است،... و اين خود از بزرگ‌ترين جنبه‌هاى اعجاز قرآن مجيد است.
  
* درباره [[فرهيختگان]] از ترسايان نجران در پيشگاه قرآن، با ستايش از آنان، چنين گويد: «و اذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق<ref> [[سوره مائده]] 5: 83.</ref>، همين كه بشنوند آن چه را كه بر پيامبر نازل گشته، مي‌بيني ديدگانشان (از شدت شوق و وجد دروني) لبريز از اشك گردد، زيرا حق را دريافته‌اند».
 
  
* آري، كساني كه حق ستيزند در برابر آن ايستادگي مي‌كنند: «لقد جئناكم بالحق ولكن اكثركم للحق كارهون<ref> [[سوره زخرف]] 43: 8.</ref>، ما آن چه كه آورديم حقيقت آشكاري است، ولي بيشتر شما حق را خوش نداريد».
+
'''اعجاز در هماهنگى قرآن'''
  
* «وجحدوا بها واستيقنتها انفسهم ظلما و علوا<ref> [[سوره نمل]] 27: 14.</ref>، گرچه (با زبان) آن را انكار نموده، ولي در دل آن را شناخته، باور داشته‌اند و اين انكار ناشي از حالت [[ظلم]] و [[استكبار]] آنان است».
+
دومين جنبه اعجاز قرآن هماهنگى كامل و نظم و انسجام حاكم در آيات قرآن است، يعنى كوچك‌ترين اختلاف و تناقضى در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد...
 +
قرآن مجيد در تمام شئون و امور زندگى انسان‌ها به طور وسيع و دامنه‌دار وارد شده، در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذارى نموده است، با اين حال كوچك‌ترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است.
  
لذا طبق منطق قرآن، همواره حق آشكار است و باطل خودنما و براي پذيرفتن حق دليلي جز فطرت و حجتي جز خرد حاجتي نيست براي حق جويان و حقيقت پويان دليلي روشنتر از بيان خود حق نمي‌باشد و به حجت و [[برهان]] نياز ندارد، زيرا حق، خود آشكار است و [[فطرت]] پاك آن را پذيرا است.<ref> علوم قرآني، صفحه 342.  </ref>
+
'''اخبار غيبى در قرآن'''
  
 +
قرآن مجيد در قسمتى از آياتش از امور مهمى كه مربوط به آينده بود، خبر داده از حوادث و پيشامدهايى كه بعدا واقع مى‌شد، پيشگويى نموده است و همه آن‌ها نيز پس از مدتى به وقوع پيوسته، هيچ يك از آن‌ها مخالف با واقع نگرديده است.
  
'''لزوم معجزه'''
+
البته جاى ترديد نيست كه اين همه اخبار از غيب و پيشگويى است كه به جز طريق وحى، راهى بر آن نيست.
  
به دلايل استوار عقلى و براهين غير قابل ترديد فطرى ثابت و روشن گرديده كه خداوند بايد براى عموم افراد بشر تكاليف و برنامه‌هايى مقرر بدارد و آنان را در راه تكامل و سعادت جاودانى راهنمايى كند زيرا بشر در مسير رشد و تكاملش به تكاليف و قوانين الهى و راهنمايى‌هاى پروردگارش شديدا نيازمند است و بدون اين تكاليف و راهنمايى‌ها، به هيچ مرحله‌اى از كمال و سعادت نمى‌تواند فائز گردد.
+
نمونه ای از این اخبار غیبی، پيشگويى در باره جنگ ايران و روم است:
 +
«غُلِبَتِ الرُّومُ. فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».(سوره روم آیه2-3)
  
اگر خداوند چنين تكاليف و قوانينى را كه سعادت و كمال انسانى در گرو و رهين آن‌هاست، براى بشر مقرر ندارد و علتى براى آن نخواهد بود جز اين كه: خداوند از احتياج و نياز بشر بى‌اطلاع باشد. در صورتى كه خداوند از جهل و ندانستن منزه و مبراست.
+
آن چه اين آيه خبر داده بود، در مدت كم‌تر از ده سال واقع گرديد و شاه روم بر پادشاه ايران غالب شد و سپاه روم وارد سرزمين فارس گرديد.
  
و يا در اثر اين است كه خداوند اصلا نمى‌خواهد، افراد بشر به چنين كمال و سعادتى نائل شود و اين همان صفت بخل است كه بر خداوند كريم و بخشايشگر محال و غير ممكن مى‌باشد.
 
و يا اين كه خداوند مى‌خواهد كه سعادت انسان تأمين گردد ولى انجام دادن آن براى وى مقدور نيست، اين هم همان عجز و ناتوانى است كه به ساحت قدس خداوند توانا راهى ندارد.
 
  
بنابراين، بر خداست كه براى تأمين سعادت و تكامل بشر تكاليف و قوانينى مقرر بدارد و آن‌ها را به اطلاع بشر برساند.
+
'''اسرار آفرينش در قرآن'''
از آن چه به عنوان مقدمه اول يادآورى شد، چنين استفاده مى‌شود كه خداوند بايد براى بشر تكاليف و قوانينى مقرر بدارد و او را در مسير تكامل و سعادت راهنمايى كند.
 
  
ولى روشن است كه اين تكاليف الهى بايد به وسيله يك فرد از افراد بشر براى آنان ابلاغ گردد و اين فرد كه پيامبر ناميده مى‌شود و افراد ديگر بشر را با وظايف و تكاليفى كه خداوند در راه تكامل و هدايت آنان مقرر داشته است، آشنا سازد تا حجت خدا بر آنان تمام گردد و هركس از روى برهان و دليل يكى از دو راه سعادت و يا هلاكت را انتخاب كند. اين است معناى آن چه قرآن مى‌گويد:
+
قرآن مجيد در آيات متعددى از مسائل مربوط به قوانين آفرينش و عالم طبيعت و كرات آسمانى و امثال آن‌ها سخن گفته است. قرآن در عصرى از اين حقايق و اسرار، پرده برداشته است كه راهى به اين گونه مسائل و مطالب نبود و كسى نمى‌توانست به اين حقايق پى‌برد، مگر از راه وحى و اخبار غيبى.
«لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‌ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ».(انفال،42)
+
از جمله آیات شریفه قرآن در این زمینه، آیاتی است که به کروی بودن زمین اشاره می کند: خداوند متعال مى‌فرمايد:
  
و اين هم روشن است كه پيامبرى و سفارت الهى مقام و منصبى است بس بزرگ و با عظمت كه افراد زيادى چشم طمع بر آن دوخته و آرزوى رسيدن بر چنين مقامى را- گرچه از روى دروغ و حيله- در مغز خود مى‌پرورانند.
+
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ. «2»
 +
او پروردگار آسمان‌ها و زمين و آن چه در ميان آن‌هاست و پروردگار مشرق‌ها است.
  
اين است كه بايد مدعى اين مقام براى اثبات ادعاى خود شاهد و گواه روشنى ارائه دهد تا شيادان و مدعيان دروغگو و گمراه كننده نتوانند، از اين مقام سوء استفاده نموده، در لباس مدعيان واقعى و راهنمايان حقيقى، خودنمايى كنند. اين شاهد و گواه نيز نمى‌تواند از كارها و اعمال عادى باشد كه ديگران هم بتوانند نظير آن را بياورند و ادعاى دروغين‌شان را ثابت نمايند و حق جلوه دهند.
+
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ. «3»
 +
سوگند! به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها كه ما تواناييم.
  
بنابراين، بايد اين شاهد و گواه از اعمالى باشد كه نواميس و قوانين طبيعت را درهم شكند و بر خلاف مسير عادى و طبيعى جريان يابد و ديگران را از آوردن چنين گواه و شاهدى، ناتوان سازد اين گونه اعمال خارق العاده را كه تنها پشتوانه و شاهد پيامبرى و نبوت است «معجزه» و انجام دادن آن را «اعجاز» مى‌نامند.<ref> بيان درمسائل قرآن، ص: 56. </ref>
+
اين آيات در عين اين كه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت مى‌كند، بر كروى بودن زمين نيز اشاره دارد زيرا اگر زمين كروى باشد، طلوع كردن و تابيدن آفتاب بر هر جزئى از اجزاى كره زمين مستلزم اين است كه از جزء ديگر آن غروب بكند و در اين صورت تعدد مشرق‌ها و مغرب‌ها بدون هيچ‌گونه تكلف و زحمتى، روشن و واضح مى‌گردد ولى در غير كروى بودن زمين، تعدد مشرق‌ها و مغرب‌ها كه از آيه استفاده مى‌شود، قابل درك و مفهوم نيست.
  
 
==منابع==
 
==منابع==

نسخهٔ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۶

تعریف اعجاز:

اعجاز از ريشه «عجز» (ناتواني) به معناي ناتوان ساختن مي‌باشد ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكي آن كه توانايي كسي قهرا از وي سلب شود و او به عجز درآيد، مثلا اگر شخصي قدرت مالي يا مقامي دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاك مذلت بنشيند.

ديگر آن كه كاري انجام گيرد كه ديگران از انجام و يا هم آوردي با آن عاجز باشند، بدون آن كه درباره آنان هيچ گونه اقدام منفي به عمل آمده باشد، مثلا ممكن است كسي در كسب كمالات روحي و معنوي به اندازه‌اي پيش رفت كند كه دست ديگران بدو نرسد و از روي عجز دست فرونهند در مثل گويند: «فلان اخرس اعداه، فلاني زبان دشمنان خود را بندآورد» مقصود آن است كه آن اندازه آراسته به كمالات گرديده و كاستي‌ها را از خود دور ساخته كه جايي براي رخنه عيب جويان باقي نگذارده است.

اعجاز قرآن از نوع دوم است، يعني در بلاغت، فصاحت، استواري گفتار، رسابودن بيان، نوآوري هاي فراوان در زمينه معارف و احكام و ديگر ويژگي‌ها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترس بشريت قرار گرفته است از اين جهت قرآن را «معجزة خالدة، معجزه جاويد» گويند اين حالت براي قرآن، هميشگي و ثابت است، چرا كه اين كتاب بزرگ قدر، سند شريعت جاويد اسلام است.


پيشينه بحث

مساله «اعجاز قرآن» از دير زمان مورد بحث و نظر دانشمندان بوده است شايد اولين كسي كه در اين زمينه بحث كرده و مساله را به صورت كتاب يا يك رساله درآورده طبق گفته ابن نديم[۱] محمد بن زيد واسطي (متوفي 307) است وي از بزرگان اهل كلام مي‌باشد و كتاب‌هايي در اين زمينه به نام «الامامة» و «اعجاز القرآن في نظمه و تاليفه» نگاشته است.

برخي پيش از او، ابوعبيدة معمر بن المثني (متوفي 209) را ياد مي‌كنند، او كتابي در دو مجلد درباره اعجاز قرآن نوشته است همچنين ابوعبيد قاسم بن سلام (متوفي 224) كتابي در اعجاز قرآن دارد اما اين نوشته‌ها اكنون در دست نيست.

قديمي‌ترين اثري كه در اين زمينه در دست است، رساله «بيان اعجاز القرآن» نوشته ابوسليمان حمد بن محمدبن ابراهيم خطابي بستي(متوفي 388) است اين اثر ضمن مجموعه‌اي با عنوان «ثلاث رسائل في اعجاز القرآن» اخيرا به چاپ رسيده است. مؤلف اين رساله، مساله اعجاز القرآن را از بعد «بياني» با شيوه‌اي جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژه‌ها در قرآن و نكته‌سنجي‌ها متناسب و هم‌آهنگ سخن گفته و برجستگي قرآن را در اين انتخاب و چينش شگفت‌آور كاملا آشكار ساخته و به خوبي از عهده آن برآمده است.

دو رساله ديگر اين مجموعه يكي تاليف ابوالحسن علي بن عيسي رماني (متوفي 386) از بزرگان اهل كلام و انديشمندان جهان اسلام است نوشته‌هاي او در زمينه‌هاي قرآني بسيار ارزشمند و مورد عنايت شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي در تفسير گرانقدرش «التبيان» قرار گرفته است. ديگري رساله «شافيه» نوشته شيخ عبدالقاهر جرجاني (متوفي 471) است جرجاني پايه‌گذار علوم بلاغت، به صورت علم مدون مي‌باشد اين شخصيت بزرگ جهان علم و ادب، سه نوشته ارجمند در اين زمينه براي هميشه به يادگار گذارده است:

اسرارالبلاغة، دلايل الاعجاز و آخرين آن‌ها رساله «شافيه» است رساله شافيه خلاصه و چكيده مباحث دو كتاب پيش را كه به مثابه مقدمه براي وصول به اعجاز مي‌باشد به گونه‌اي موجز و فشرده عرضه كرده است وي خدمتي شايسته به عالم ادب در راه رسيدن به اعجاز قرآن انجام داده است.

ابوبكر باقلاني (متوفي 403) و امام فخر رازي (متوفي 606)، و كمال الدين زملكاني (متوفي 651) هر يك كتابي مبسوط در اين زمينه نوشته و مساله اعجاز قرآن را به گونه تفصيلي مورد بحث قرار داده‌اند. جلال الدين سيوطی (متوفي 910) نيز به طور گسترده كتابي در سه مجلد ضخيم با عنوان «معترك الاقران في اعجاز القرآن» به رشته تحرير درآورده است.

اخيرا كتاب‌ها و رساله‌هاي فراواني در زمينه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترين آن‌ها عبارت‌اند از: «المعجزة الخالدة» علامه سيد هبة‌الدين شهرستاني، «اعجازالقرآن» استاد مصطفي صادق رافعي، «النباء العظيم» استاد عبدالله دراز، «اعجاز قرآن» علامه طباطبايی. به علاوه نوشته‌هايي نيز به عنوان مقدمه تفسير نوشته‌اند مانند مقدمه تفسير «آلاء الرحمان» شيخ محمدجواد بلاغي و «البيان» استاد آيت الله خويي.[۲]


قرآن معجزه الهى

هر كس با تاريخ اسلام و قرآن آشنايى دارد، اين مطلب را به يقين مى‌داند و بر آن اذعان و ايمان دارد كه محمد (ص) تمام ملل جهان را به سوى اسلام دعوت كرده، با قرآن بر آنان احتجاج و اتمام حجت نموده است و به وسيله اعجاز قرآن قدم به ميدان مبارزه نهاده، با صداى رسا و بلند به جهانيان اعلام داشته است كه همگان دست به دست هم دهند و كتابى را به مانند اين قرآن عرضه كنند تا او از دعوت و ادعاى خويش دست بردارد. ولى پس از مدت كمى از اين مرحله تنزل و به آوردن ده سوره به مانند سوره‌هاى قرآن اكتفا نموده، باز هم تنزل كرد و آوردن تنها يك سوره از قرآن را پيشنهاد نمود و بدين گونه به تحدى و مبارزه خود ادامه داد تا به امروز نيز اين تحدى و مبارزه‌طلبى ادامه داشته، تا دامنه رستاخيز همچنان هم ادامه خواهد داشت.

اما براى عرب آن زمان كه در فصاحت و بلاغت و در شعر و ادب، تخصص و بلكه يك نوع نبوغ داشت، بهترين و ساده‌ترين راه مبارزه با قرآن اين بود كه يكى از سوره‌هاى كوچك قرآن را بياورد و جوابگوى تحدى و پيشنهاد رسول خدا (ص) گرديده با بلاغت و فصاحت قرآن مجيد، معارضه و مبارزه كند و ادعاى وى را كه رايج‌ترين عقايد و روشن‌ترين سنن و آداب آنان را مى‌كوبيد، محكوم نمايد و از اين طريق پيروزى خود را ثابت و نام خويش را در تاريخ ماندگار سازد و بر ارزش و موقعيت خويش بيفزايد و با اين معارضه و مبارزه ساده، ملت عرب را از جنگ‌هاى كوبنده و صرف هزينه‌هاى سنگين و نثار خون‌هاى رنگين راحت و آسوده كند و از تحمل سختى‌ها و فشارها و ترك نمودن خانه‌ها و اوطانش، آسوده خاطر شود.

ولى عرب فصيح و بليغ آن روز وقتى در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت و بلاغت آيات قرآن دقت و تفكر كرد، هر چه زودتر به معجزه بودن آن اذعان نمود و به اين حقيقت پى برد كه مبارزه با قرآن با شكست قطعى مواجه خواهد شد و جز تسليم و سر فرود آوردن در برابر حق و اظهار عجز و ناتوانى در برابر قرآن چاره و راه ديگر ندارد.

روى همان اذعان و يقين بود كه عده‌اى از آنان وحى بودن قرآن را پذيرفته، نبوت پيامبر اسلام را تصديق نمودند و در برابر دعوت قرآن سر تسليم فرود آورده، با تشرف به دين اسلام به سعادت ابدى نائل گرديدند ولى گروه ديگرى راه عناد و لجاجت در پيش گرفته، مبارزه با شمشير را بر مبارزه با سخن ترجيح دادند و به جاى معارضه با بيان، معارضه با نيزه و سنان را انتخاب نمودند.

اين عجز و درماندگى، خود بزرگ‌ترين دليل و روشن‌ترين گواه بر وحى بودن قرآن مى‌باشد و ثابت مى‌كند كه آوردن كتابى مثل قرآن از دايره قدرت بشر بيرون و از حد امكان او خارج است.

قرآن معجزه جاودان

تنها راه شناخت انبياء معجزه مى‌باشد و چون نبوت پيامبران گذشته به دوران معين و محدودى اختصاص داشت، دوران معجزه آنان نيز طبعا كوتاه و محدود و تنها براى مردم آن دوران بوده است...

ولى يك شريعت و نبوت جاودانى بايد داراى يك معجزه جاويد نيز باشد زيرا معجزه اگر محدود و منحصر به يك زمان گردد، مردم ازمنه و اعصار آينده نمى‌توانند آن را با چشم خود درك نمايند و اخبار و نقل‌هاى متواتر نيز در اثر مرور زمان ممكن است، از بين برود و يا لااقل در اثر عوامل مختلف ترديدهايى به وجود آيد...

به همين دليل است كه گفتيم: نبوت جاودانى، معجزه جاودانى مى‌خواهد كه هميشه دليل بر صدق چنين نبوت گردد و خداوند قرآن مجيد را به همين منظور نازل نموده است كه معجزه جاويد براى نبوت جاودانه خاتم پيامبران باشد، همان طور كه حجت و دليل بر گذشتگان بود، بر آيندگان نيز گواه روشن و وسيله اتمام حجت گردد.

و از همه آن چه گفته شد، چنين به دست می آید که: اولا قرآن بر تمام معجزاتى كه پيامبران گذشته و همچنين بر ديگر معجزات خود پيامبر اسلام تفوق و برترى دارد، زيرا قرآن معجزه جاودانى است كه اعجاز آن در طول قرن‌ها براى تمام مردم جهان خود را نشان داده، يكه‌تاز صحنه مبارزه و مسابقه كرده تا دامنه رستاخيز نيز بى‌رقيب و يكه‌تاز خواهد ماند.

و دیگر اینکه دوران شرايع و قوانين گذشته به پايان رسيده است، به دليل اين كه معجزات آن شرايع كه شاهد و گواه صدق آن‌ها بود، منقطع و زمان آن‌ها پايان رفته است.[۳]


وجوه اعجاز قرآن

اعجاز قرآن تنها در بلاغت و جنبه‌هاى ادبى آن تمام نمى‌شود بلكه در علوم و معارف نيز به حد اعجاز رسيده است؛ اینک به برخی از جنبه های اعجاز قرآن کریم اشاره می شود:

اعجاز قرآن از نظر معارف عقلى و فلسفى

قرآن مجيد اين مطلب را در آيات متعدد و به صراحت بيان مى‌كند كه محمد اُمّى و درس نخوانده است... ولى با اين كه رسول خدا (ص) درس نخوانده، سوادى ياد نگرفته بود كتابى آورد كه مالامال از معارف عقلى و دقايق علمى و فلسفى است،... و اين خود از بزرگ‌ترين جنبه‌هاى اعجاز قرآن مجيد است.


اعجاز در هماهنگى قرآن

دومين جنبه اعجاز قرآن هماهنگى كامل و نظم و انسجام حاكم در آيات قرآن است، يعنى كوچك‌ترين اختلاف و تناقضى در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد... قرآن مجيد در تمام شئون و امور زندگى انسان‌ها به طور وسيع و دامنه‌دار وارد شده، در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذارى نموده است، با اين حال كوچك‌ترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است.

اخبار غيبى در قرآن

قرآن مجيد در قسمتى از آياتش از امور مهمى كه مربوط به آينده بود، خبر داده از حوادث و پيشامدهايى كه بعدا واقع مى‌شد، پيشگويى نموده است و همه آن‌ها نيز پس از مدتى به وقوع پيوسته، هيچ يك از آن‌ها مخالف با واقع نگرديده است.

البته جاى ترديد نيست كه اين همه اخبار از غيب و پيشگويى است كه به جز طريق وحى، راهى بر آن نيست.

نمونه ای از این اخبار غیبی، پيشگويى در باره جنگ ايران و روم است: «غُلِبَتِ الرُّومُ. فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».(سوره روم آیه2-3)

آن چه اين آيه خبر داده بود، در مدت كم‌تر از ده سال واقع گرديد و شاه روم بر پادشاه ايران غالب شد و سپاه روم وارد سرزمين فارس گرديد.


اسرار آفرينش در قرآن

قرآن مجيد در آيات متعددى از مسائل مربوط به قوانين آفرينش و عالم طبيعت و كرات آسمانى و امثال آن‌ها سخن گفته است. قرآن در عصرى از اين حقايق و اسرار، پرده برداشته است كه راهى به اين گونه مسائل و مطالب نبود و كسى نمى‌توانست به اين حقايق پى‌برد، مگر از راه وحى و اخبار غيبى. از جمله آیات شریفه قرآن در این زمینه، آیاتی است که به کروی بودن زمین اشاره می کند: خداوند متعال مى‌فرمايد:

رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ. «2» او پروردگار آسمان‌ها و زمين و آن چه در ميان آن‌هاست و پروردگار مشرق‌ها است.

فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ. «3» سوگند! به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها كه ما تواناييم.

اين آيات در عين اين كه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت مى‌كند، بر كروى بودن زمين نيز اشاره دارد زيرا اگر زمين كروى باشد، طلوع كردن و تابيدن آفتاب بر هر جزئى از اجزاى كره زمين مستلزم اين است كه از جزء ديگر آن غروب بكند و در اين صورت تعدد مشرق‌ها و مغرب‌ها بدون هيچ‌گونه تكلف و زحمتى، روشن و واضح مى‌گردد ولى در غير كروى بودن زمين، تعدد مشرق‌ها و مغرب‌ها كه از آيه استفاده مى‌شود، قابل درك و مفهوم نيست.

منابع

(1).ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی،

(2).علوم قرآنی، محمد هادی معرفت،


پانویس

  1. ر.ك: الفهرست، ص 63 آن جا كه از علوم قرآنی سخن مي‌گويد و ص 259 آن جا كه از مذاهب اهل اعتزال بحث مي‌كند. (چاپ قاهره ـ الاستقامة)
  2. علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 342.
  3. ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی، ص 65.