اسماعیلیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اسماعیلیه»، به فرقه‌ای از شیعه گفته می‌شود که معتقدند مقام امامت پس از امام صادق (علیه‌السلام) به فرزند بزرگش «اسماعیل» منتقل شده است، در حالی که به اعتقاد امامیه، اسماعیل در زمان حیات امام صادق از دنیا رفت و امامت به امام کاظم (علیه‌السلام) منتهی شد.

اسماعیل و محمد بن اسماعیل

اسماعیل بزرگترین فرزند امام صادق علیه السلام است. تاریخ‌ تولد اسماعیل‌ دقیقا مشخص نیست‌؛ اما برخی با توجه به اینکه گفته شده اختلاف سنی امام کاظم علیه السلام و اسماعیل حدود ۲۵ سال بوده، - و ولادت امام کاظم را سال ۱۲۸ق گفته اند - حدس زده اند که تولد او در ابتدای سده دوم قمری بوده است.[۱] و مادر اسماعیل، فاطمه‌، دختر حسین بن علی بن حسین (ع) بود.[۲]

مطابق با آنچه در منابع آمده، امام صادق علیه السلام به اسماعیل بسیار علاقه داشت و به او احترام می گذاشت،[۳] گرچه از بعضى برخی روایات که درباره وى آمده ذمّ استفاده وى می شود، ولى علماى شیعه او را بزرگ شمرده اند و شیخ طوسى او را جزء رجال امام صادق و اصحاب وى شمرده است و با توجه به علاقه اى که امام صادق علیه السلام به او داشته، او مردى جلیل القدر بوده است. اما از امام صادق علیه السلام درباره‌ی امامت او سئوال شد و حضرت نفى کرد.[۴]

گرچه بنابر اعتقاد گروهی از اسماعیلیه، وفات اسماعیل پس از وفات امام صادق علیه السلام بوده است، اما به نظر بیشتر منابع، مرگ او در زمان حیات پدر بوده است.[۵]

درباره محمد بن اسماعیل، هفتمین امام اسماعیلیه، نیز اطلاعات چندانی در دست نیست. محمد فرزند ارشد اسماعیل بوده که بنا بر روایات، هنگام فوت پدر 26 سال داشته است و تولد او به احتمال قوی باید در حدود سال 120ق. واقع شده باشد. وی اندکی پس از 148ق. که اکثر امامیه، حضرت موسی کاظم (ع) را به امامت شناختند، از محل سکنای خانوادگی خود مدینه به عراق مهاجرت کرد و زندگی پنهانی خود را آغاز نمود و به همین سبب به «مکتوم» اشتهار یافت. این مهاجرت، مبدأ «دوره ستر» در تاریخ اسماعیلیان نخستین است که تا هنگام تأسیس خلافت فاطمیان و ظهور امام اسماعیلی به طول انجامیده است. [۶]

عقاید اسماعیلیه

اسماعیلیه امامت را تا امام صادق(ع) قبول دارند و پس از او به امامت فرزندش اسماعیل معتقدند و استمرار آن را در فرزندان او مى دانند.

اسماعیلیه معتقدند که زمین هرگز خالى از حجّت که مظهر تمام ربوبیت است نمى شود و حجت خدا بر دو گونه است: ناطق و صامت، و اساس حجت، روى عدد هفت مى چرخد و محمدبن اسماعیل را وصی هفتمین محمد(ص) می دانند. اسماعیلیه معتقدند که علاوه بر حجت خدا، پیوسته در روى زمین دوازده نفر نقیب که حواریین و خواص حجت اند وجود دارد.

اسماعیلیان معتقدند نفس همه انسان ها پس از مرگ، در مکانى به نام اعراف جمع شده و در انتظار قیامت به سر می برند. اما  با وجود باور به معاد روحانى، نمى توان معتقد به وجود برزخ بود، چون با جدایى نفس از بدن، قیامت نفس شروع شده و لذت و حزن معنوى آغاز می گردد. ممکن است اسماعیلیه به سبب تصریح قرآن به برزخ، تأویلاتى را بیان کرده باشند.

یکى از اساسى ترین ویژگى هاى اسماعیلیه، تأکید فراوان آنها بر باطن دین است، به نحوى که یکى از معروف ترین نام هاى آنان باطنیه است. آنان معتقدند کسى که باطن شریعت را نداند، نه تنها از دین بى بهره است، بلکه مورد بیزارى رسول خدا(ص) نیز مى باشد. تأکید اسماعیلیه بر تأویل هاى نامناسب و بدون ضابطه، باعث تکفیر آنان از سوى مسلمانان شده است.

اسماعیلیه با تأثیر از اندیشه فلوطین، معاد را روحانی دانسته و جسمانی بودن آن را بی معنا می دانند. در نگاه آنان روح همواره زنده و فناناپذیر است. اسماعیلیه معتقدند: معاد تنها روحانی است نه جسمانی، زیرا 1- اگر جسمانی باشد، باید احکام تکوینی مانند: بیماری و مرگ و... در آن جهان نیز وجود داشته باشد. 2- در معاد جسمانى، بدن ها پوسیده و تبدیل به بدن هاى جدید می شود و این بدن جدید باید عذاب بچشد، در حالی که  بدن جدید گناهى نکرده است. 3- با وجود آن که عذاب دورنى سهمگین تر از عذاب بیرونى است، چه نیازى به ایجاد یک بدن جدید است. 4- خداوند فرمود: شهدا نزد وى روزى مى خورند در حالی که بدن هایشان پوسیده است. بنابراین معاد جسمانى امکان ندارد.

اسماعیلیان معتقدند که برادر بزرگتر باید به عنوان امام معرفی شود و امام صادق(ع) نیز به امامت اسماعیل نصّ زده است. از نکات جالب این که در بسیارى از کتاب هاى اسماعیلیه، مطلبی درباره این نصّ نیامده است. شیخ مفید مى گوید: در صورتی صحیح است برادر بزرگتر امام باشد که بعد از پدر باقى باشد. شیخ طوسی نیز می فرماید: خبر نقل شده که «بدا لله فى اسماعیل»، یعنى بدا من الله. زیرا مردم خیال مى کردند که اسماعیل امام بعد از امام صادق(ع) است ولى وقتى از دنیا رفت، فهمیدند که اشتباه تصور مى کردند.

اسماعیلیه با تاثیرپذیرى از غلات، ائمه را در امر خلق و رزقِ عالَم، شریک خداوند قرار داده و مى توان آن ها را از مفوّضه دانست. در نگاه اسماعیلیان، امام مرکز آسمان ها و قطب زمین است. بر پایى نظام هستى به وجود امام و بقاى عالم به بقاء اوست. همه اسباب و امکانات زمینى و آسمانى در اختیار و خدمت امام است و او صاحب اختیار انسان ها، ملائکه و دیگر موجودات است.  بنابراین در نگاه اسماعیلیه امام همه کاره عالم است و خداوند به او اذن داده که در تمام امور صاحب اذن باشد.

در دیدگاه آنان لازمه وحدانیت، تنزیه مطلق الهى، نفى مضاعف است. یعنى خداوند نه به وجود توصیف مى شود نه به لاوجود یا عدم. او نه حىّ، نه لاحىّ، نه عالم است نه لاعالم، نه موصوف است نه لاموصوف. خدا بالاتر از آن است که به چیزى توصیف شود. او بالاتر از اسم و رسم و صفت است. حتى لفظ الله بر خدا جایز نیست. توحید به این است که الوهیت را از ما سواى او سلب کنیم و تنزیه او به این است که اسماء و صفات را از او دور کنیم. ولى به ناچار با الفاظى از او یاد مى کنیم.

«اسماعیلیه» با استناد به روایتی که بداء را درباره اسماعیل پسر امام صادق(ع) اثبات می کند، قائلند این بداء، درباره امامت اسماعیل است و امام(ع) ابتدا اسماعیل را به عنوان امام معرفی کرد و چون اسماعیل از دنیا رفت، بداء حاصل شد و پسرش محمد امام شد. اما «شیعه امامیه»، بداء در امر امامت را قبول ندارد. علاوه بر این، چنین روایت مبهم و ضعیف السندی نمی تواند در مقابل احادیث زیادی که بر امامت امام کاظم(ع) دلالت دارد، ایستادگی کند.

تقسیمات اسماعیلیه

اسماعیلیه خود مشتمل بر چند فرقه اند:

الف) کسانی که می گویند پس از امام صادق (علیه السلام)، امامت متعلق به اسماعیل است و او زنده بوده و مهدی و قائمِ منتظَر است. این فرقه را اسماعیلیه خالص می نامند.[۷]

ب) کسانی که می گویند اسماعیل در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) دارای مقام امامت بوده است، و پس از آن که وفات یافت، امامت به پسرش محمد بن اسماعیل رسید. این فرقه در ابتدا به نام مبارکیه خوانده می شدند؛ سپس فرقه خطّابیه در این فرقه داخل شده و عقاید حلول و تناسخ را در عقاید این فرقه داخل نمودند. در حدود سال 274 قمری جمعی که پیشوای ایشان حمدان قرمط بوده است، در حدود کوفه، خود را به این فرقه منسوب داشته و به دعوت پرداخته و در بیشتر ممالک اسلامی نیز طرفدارانی یافته اند. عمده انقلاب آن ها در سواد کوفه، بصره، بحرین و شام بوده است. این فرقه که «قرامطه» نامیده می شوند، قتل و فساد عجیبی برپا کرده و عقاید عجیبی داشته اند.[۸]

ج) اسماعیلیان مصر، که ابتدا دعوت سرّی داشتند و به ادامه سلسله امامت در پسران محمد بن اسماعیل قائل بودند. بعدها دعوت آن ها توسط ابوعبدالله الحسین المشرقی نضج گرفته و بالاخره از ایشان، عبیدالله المهدی به خلافت می رسد. و به این ترتیب این گروه بر مصر غلبه یافته و رقیب سرسخت خلفای عباسی می شوند. این فرقه تا دوران خلافت المستنصر بالله فاطمی دچار دودستگی نشد؛ لکن پس از وی، دو فرقه بزرگ از این گروه زاده می شود: نخست مستعلیه که فعلاً بهره نامیده می شوند و دیگری نزاریه که اکنون آقاخانیه، نامیده می شوند. از اسماعیلیان مصر، فرقه هایی نیز مانند آمریه، حاکمیه و درزیه منحرف گردیده اند.[۹]

پانویس

  1. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل اسماعیل بن جعفر از مسعود حبیبی مظاهری
  2. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۰۹.
  3. مفید، الارشاد، ص۲۸۴-۲۸۵
  4. رجال شیخ، ۱۴۶، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۲۴-۱۲۶
  5. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل اسماعیل بن جعفر از مسعود حبیبی مظاهری
  6. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، مدخل اسماعیلیه از فرهاد دفتری.
  7. الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص81.
  8. تاریخ الرسل و الملوک، ابن جریر طبری، ج9، ص22 / التنبیه و الاشراف، علی بن حسین مسعودی، ص322
  9. دانشنامه فرق اسلامی، مدخل اسماعیلیه

منابع