اسحاق بن عمار صیرفی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ اسحاق بن عمار صيرفى را به اسحاق بن عمار صیرفی منتقل کرد)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
اسحاق بن عمّار
  
 +
نخستین بار شیخ طوسى در الفهرست (ص ۵۴) از اسحاق بن عمّار ساباطى نام برده و او را فطحى، اما ثقه و صاحب اصلى مورد اعتماد معرفى کرده است. ابن شهرآشوب (ص ۲۶) با افزودن این مطلب که اسحاق از یاران امام صادق بوده، سخن طوسى در الفهرست را نقل کرده است. در قرن هفتم، احمدبن طاووس حلّى در حل الاشکال عبارتى از کشّى درباره دو برادر به نامهاى اسحاق بن عمّار و اسماعیل بن عمّار را نقل کرده و آن دو را فرزندان عمّاربن موسى فرض کرده و گفته است که این دو فطحى مذهب بوده اند (← ابن طاووس، ص ۳۸ـ۳۹). ابن داوود حلّى (ص ۲۳۱) نیز نظر طوسى را درباره اسحاق بن عمّار بازگو کرده و او را فطحىِ ثقه دانسته است. اما علامه حلّى (ص ۳۱۷ـ۳۱۸) سخن شیخ طوسى را راجع به راوى دیگرى به نام اسحاق بن عمّاربن حیان صیرفى* دانسته و بر پایه آن گفته است باید درخصوص آنچه فقط اسحاق روایت مى کند، توقف کرد.
  
 +
شایان ذکر است که در منابع دیگرى نیز اسحاق بن عمّار ساباطى با اسحاق بن عمّاربن حیان صیرفى خلط شده و این امر میان رجالیان اختلاف نظر پدید آورده است. گروهى که بیشتر علما ازجمله شیخ صدوق، نجاشى، احمدبن طاووس، علامه حلّى و ابن داوود حلّى در آن جاى مى گیرند، مقصود از اسحاق بن عمّار را همه جا اسحاق بن عمّاربن حیان صیرفى دانسته اند (براى تفصیل نامهاى این گروه و دیدگاهشان ← شَفتى بیدآبادى، ص۲۲۰ـ۲۳۶). به نظر آنان دور از ذهن است که دو راوى همنام که نام پدرشان نیز یکى باشد، در یک طبقه باشند. همچنین اینکه در روایات و نیز در آثار شیخ صدوق، رجال طوسى و رجال کشّى نام وى، بى هیچ توضیح دیگرى، به صورت اسحاق بن عمّار آمده است، درحالى که اگر آنها دو شخص بودند صاحبان این کتب به لقب یا نسبت یا شهرت هر دو اشاره مى کردند و با اوصافى میان آنها تمیز مى نهادند (← بحرالعلوم، ج ۱، ص ۳۱۵ـ۳۱۶؛ شوشترى، ج ۱، ص ۷۶۱)؛ چنان که مثلا ابن بابویه در مشیخه کتاب من لا یحضره الفقیه (ج ۴، ص ۴۲۲) از عمّاربن موسى با وصف ساباطى یاد کرده است. در برابر اینان، گروه دیگر ازجمله شیخ بهائى، محقق استرآبادى، محمدتقى مجلسى و فیض کاشانى آنها را دو تن دانسته اند که یکى ساباطى و دیگرى صیرفى است (← شفتى بیدآبادى، ص ۲۳۶ـ۲۳۷؛ مازندرانى حائرى، ج ۲، ص ۲۶ـ۲۸). قُهپائى (ج ۱، ص ۱۸۹)
 +
 +
با استناد به گزارشهاى شیخ طوسى در الفهرست (همانجا) که اسحاق بن عمّار ساباطى را در زمره صاحبان اصل معرفى کرده، و نجاشى (ش ۱۶۹) که اسحاق بن عمّار صیرفى را صاحب کتاب نوادر دانسته است، و با توجه به تفاوتهایى که میان اصل و کتاب در اصطلاح علماى متقدم وجود دارد، اسحاق بن عمّار را نام دو شخص دانسته است (نیز ← بحرالعلوم، ج ۱، ص ۳۰۷ـ۳۰۸؛ براى نقد این دلیل ← شوشترى، ج ۱، ص ۷۶۲؛ براى ادله دیگر ← قهپائى، ج ۱، ص ۱۸۸ـ۱۹۳).
 +
 +
سیدمحمدباقر شفتى در رساله ای از اتحاد این دو تن دفاع کرده است.
  
 
==اسحاق بن عمار صيرفى كوفى==
 
==اسحاق بن عمار صيرفى كوفى==
  
از اصحاب حضرت [[امام صادق]] عليه السلام و موسى بن جعفر عليه السلام است. علماء رجال در حق او گفته‌اند كه او شيخ اصحاب ما است و ثقه است، او و برادران او يونس و يوسف و قيس و اسماعيل بيت بزرگى از [[شيعه]] مى‌باشند، پسران برادرش على و بشير پسران اسماعيل از وجوه اهل [[حديث]] مى‌باشند و روايت است كه حضرت صادق عليه السلام هرگاه اسحاق و اسماعيل پسران عمار را مى‌ديد مى‌فرمود: «وقَدْ يَجْمَعُهُما لاَقْوامٍ؛ حق تعالى گاهى [[دنيا]] و [[آخرت]] را براى بعضى جمع مى‌فرمايد».<ref> رجال كشى، 2/705.</ref>
+
از اصحاب [[امام صادق]] و [[امام کاظم]] عليهما السلام است. علماء رجال در حق او گفته‌اند كه او شيخ اصحاب ما است و ثقه است، او و برادران او يونس و يوسف و قيس و اسماعيل بيت بزرگى از [[شيعه]] مى‌باشند. و روايت است كه حضرت صادق عليه السلام هرگاه اسحاق و اسماعيل پسران عمار را مى‌ديد مى‌فرمود: «وقَدْ يَجْمَعُهُما لاَقْوامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ؛ حق تعالى گاهى [[دنيا]] و [[آخرت]] را براى بعضى جمع مى‌فرمايد».<ref> رجال كشى، 2/705.</ref>
 +
 
 +
علما، اسحاق بن عمار را فطحى مى‌دانستند به جهت تصريح شيخ در (فهرست) و از اين جهت حديث را از جهت او موثق مى‌شمردند تا نوبت به [[شيخ بهائى]] رسيد، ايشان اسحاق بن عمار را دو نفر گرفتند يكى را امامى گفتند و اسحاق بن عمار بن موسى را فطحى گرفتند ولهذا در سند بايد رجوع به تميز كنند تا معلوم شود كه كدام يك مى‌باشند، و عمل علما بر همين بود تا زمان علامه بحرالعلوم رحمه الله، اين بزرگوار قرائنى بدست آورد كه اسحاق بن عمار يك نفر بيشتر نيست و آن هم ثقه و امامى مذهب است، و شيخ ما علامه [[محدث نورى]] رضى الله عنه نيز همين را اختيار كرده در خاتمه ([[مستدرك الوسائل]]).<ref> مستدرك الوسائل، 3/562، چاپ سه جلدى.</ref>
 +
 
 +
=
 +
 
 +
مراد از عنون یاد شده، ابو یعقوب اسحاق بن عمار بن حیان الصیرفی مولی بنی تغلب است. او از راویان کثیرالروایه و جلیل القدر کوفی است که با عناوین مختلفی مانند اسحاق الصیرفی، الصیرفی، اسحاق بن عمار الصیرفی و اسحاق بن عمار الساباطی و در بیشتر موارد با عنوان اسحاق بن عمار در طرق و اسناد روایات قرار گرفته و حدیث نقل کرده و یک اثر علمی در حوزه حدیث با نام نوادر از خودش به یادگار گذاشته است.
 +
 
 +
اسحاق بن عمار از اصحاب و راویان امام صادق و امام کاظم(ع) بوده و در خانواده‌ای بزرگ و شیعی در کوفه که به شغل صرافی اشتغال داشتند و بیشتر آنها عالم و از راویان و محدثان به شمار می‌آمدند، پرورش یافته است.
  
و روايت است از عمار بن حيان كه گفت: خبر دادم به حضرت صادق عليه السلام از بر و نيكى كردن اسماعيل پسرم به من، فرمود: من او را دوست مى‌داشتم و الحال زياد شد محبت من به او. و بالجمله؛ علما، اسحاق بن عمار را فطحى مى‌دانستند به جهت تصريح شيخ در (فهرست) و از اين جهت حديث را از جهت او موثق مى‌شمردند تا نوبت به [[شيخ بهائى]] رسيد، ايشان اسحاق بن عمار را دو نفر گرفتند يكى را امامى گفتند و اسحاق بن عمار بن موسى را فطحى گرفتند ولهذا در سند بايد رجوع به تميز كنند تا معلوم شود كه كدام يك مى‌باشند، و عمل علما بر همين بود تا زمان [[علامه طباطبائى]] بحرالعلوم رحمه الله، اين بزرگوار قرائنى بدست آورد كه اسحاق به عمار يك نفر بيشتر نيست و آن هم ثقه و امامى مذهب است، و شيخ ما علامه [[محدث نورى]] رضى الله عنه نيز همين را اختيار كرده در خاتمه ([[مستدرك الوسائل]]).<ref> مستدرك الوسائل، 3/562، چاپ سه جلدى.</ref>
+
پدرش عمار بن حیان، پسرش محمد بن اسحاق بن عمار، برادرانش یونس بن عمار صیرفی، یوسف بن عمار صیرفی، قیس بن عمار صیرفی و اسماعیل بن عمار صیرفی و دو برادر زاده‌اش به نام‌های علی بن اسماعیل و بشر بن اسماعیل از سرشناسان راویان حدیث بودند.
  
==پانویس ==
+
نجاشی نوشته است: "إسحاق بن عمار بن حيان مولى بني تغلب أبو يعقوب الصيرفي شيخ من أصحابنا، ثقة، و إخوته يونس و يوسف و قيس و إسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة، و ابنا أخيه علي بن إسماعيل و بشر بن إسماعيل كانا من وجوه من روي الحديث. روي إسحاق عن أبي عبدالله و أبي الحسن(ع)، ذكر ذلك أحمد بن محمد بن سعيد في رجاله. له كتاب نوادر، يرويه عنه عدة من أصحابنا. أخبرنا محمد بن علي قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى قال: حدثنا سعد عن محمد بن الحسين، قال: حدثنا غياث بن كلوب بن قيس البجلي عن إسحاق به.
 +
 
 +
== طبقه راوی ==
 +
تاریخ ولادت و وفات راوی، اسحاق بن عمار در دست نیست؛ ولی برقی و شیخ طوسی وی را در اصحاب امام صادق و امام کاظم(ع) یاد کردند و به تصریح نجاشی و ملاحظه اسناد روایات از این دو امام بزرگوار روایت نیز کردند.
 +
 
 +
از تتبع در اسناد روایات برداشت می‌شود که بیشترین روایاتش از امام صادق(ع) است و روایاتی از امام کاظم(ع) نیز دارد.
 +
 
 +
بر اساس روایت الکافی در باب "مولد أبي الحسن موسى بن جعفر(ع)" و روایت مشابه آن در رجال کشی، اسحاق بن عمار در زمان امام کاظم(ع) وفات کرده است.
 +
 
 +
آیت‌الله بروجردی، اسحاق بن عمار را از طبقه پنجم راویان بر شمرده است.
 +
 
 +
== استادان و شاگردان راوی ==
 +
اسحاق بن عمار از گروهی از راویان حدیث روایت نقل کرده است که از استادان وی به شمار می‌روند؛ مانند أبو بصیر، ابن ابی‌یعفور، کاهلی، عباد بن زیاد، عبید الله بن الولید الوصافی و شماری از وی روایت کردند که از شاگردانش محسوب می‌گردند؛ نظیر غیاث بن کلوب، صفوان بن یحیی، علی بن اسماعیل، المثنی، یونس بن عبد الرحمان، حماد بن عثمان، ابن ابی‌عمیر، محمد بن سنان، ابان بن عثمان، عبدالله بن جبله، یعقوب بن سالم، سماعه، منصور بن یونس، سیف بن عمیره و عبدالرحمن بن سالم.
 +
 
 +
== مذهب راوی ==
 +
قرائن و شواهدی بر استقامت دینی راوی و امامی بودن او دلالت دارند:
 +
 
 +
# عنوان شدن نام راوی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد.
 +
# عبارت نجاشی: "وهو في بيت كبير من الشيعة". علامه بحرالعلوم می‌نویسد: "بل المستفاد من قول النجاشي: وهو في بيت كبير من الشيعة استقامة جميع أهل هذا البيت في المذهب".
 +
# ملاحظه روایات؛ نمونه‌ها:
 +
## «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كُنْتُ فِي الْحِيرَةِ لَيْلَةَ عَرَفَةَ فَرَأَيْتُ نَحْواً مِنْ ثَلَاثَةِ أَلْفٍ أَوْ أَرْبَعَةِ أَلْفِ رَجُلٍ جَمِيلَةٍ وُجُوهُهُمْ طَيِّبَةٍ رِيحُهُمْ شَدِيدَةٍ بَيَاضُ ثِيَابِهِمْ يُصَلُّونَ اللَّيْلَ أَجْمَعَ فَلَقَدْ كُنْتُ أُرِيدُ أَنْ آتِيَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ أُقَبِّلَهُ وَ أَدْعُوَ بِدَعَوَاتِي فَمَا كُنْتُ أَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ كَثْرَةِ الْخَلْقِ فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ سَجَدْتُ سَجْدَةً فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَلَمْ أَرَ مِنْهُمْ أَحَداً فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَ تَدْرِي مَنْ هَؤُلَاءِ قُلْتُ لَا جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ قَالَ مَرَّ بِالْحُسَيْنِ(ع) أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَكٍ وَ هُوَ يُقْتَلُ فَعَرَجُوا إِلَى السَّمَاءِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَا مَعْشَرَ الْمَلَائِكَةِ مَرَرْتُمْ بِابْنِ حَبِيبِي وَ صَفِيِّي مُحَمَّدٍ(ص) وَ هُوَ يُقْتَلُ وَ يُضْطَهَدُ مَظْلُوماً فَلَمْ تَنْصُرُوهُ- فَانْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ إِلَى قَبْرِهِ فَابْكُوهُ شُعْثاً غُبْراً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَهُمْ عِنْدَهُ إِلَى أَنْ تَقُومَ الْقِيَامَةُ [السَّاعَةُ]».
 +
## «... عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنَّ لِي جَاراً مِنْ قُرَيْشٍ مِنْ آلِ مُحْرِزٍ قَدْ نَوَّهَ بِاسْمِي وَ شَهَرَنِي كُلَّمَا مَرَرْتُ بِهِ قَالَ هَذَا الرَّافِضِيُّ يَحْمِلُ الْأَمْوَالَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ فَقَالَ لِي فَادْعُ اللَّهَ عَلَيْهِ إِذَا كُنْتَ فِي صَلَاةِ اللَّيْلِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ فِي السَّجْدَةِ الْأَخِيرَةِ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ فَاحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَجِّدْهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ شَهَرَنِي وَ نَوَّهَ بِي وَ غَاظَنِي وَ عَرَضَنِي لِلْمَكَارِهِ اللَّهُمَّ اضْرِبْهُ بِسَهْمٍ عَاجِلٍ تَشْغَلْهُ بِهِ عَنِّي اللَّهُمَّ وَ قَرِّبْ أَجَلَهُ وَ اقْطَعْ أَثَرَهُ وَ عَجِّلْ ذَلِكَ يَا رَبِّ السَّاعَةَ السَّاعَةَ قَالَ فَلَمَّا قَدِمْنَا الْكُوفَةَ قَدِمْنَا لَيْلًا فَسَأَلْتُ أَهْلَنَا عَنْهُ قُلْتُ مَا فَعَلَ فُلَانٌ فَقَالُوا هُوَ مَرِيضٌ فَمَا انْقَضَى آخِرُ كَلَامِي حَتَّى سَمِعْتُ الصِّيَاحَ مِنْ مَنْزِلِهِ وَ قَالُوا قَدْ مَاتَ».
 +
## «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا رَأَى إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَمَّارٍ قَالَ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا لِأَقْوَامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ».
 +
 
 +
بعضی از بزرگان بر اساس توهم اتحاد اسحاق بن عمار صیرفی با اسحاق بن عمار ساباطی او را فطحی‌مذهب معرفی کردند، در حالی که اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد، چنان که خواهد آمد.
 +
 
 +
== اسحاق بن عمار تعدد یا اتحاد ==
 +
اسحاق بن عمار از راویان کثیر الروایه است که در رجال برقی با عنوان اسحاق بن عمار الصیرفی مولی بنی تغلب کوفی و در رجال کشی با نام اسحاق بن عمار و در رجال نجاشی با اسم اسحاق بن عمار بن حیان مولی بنی تغلب ابو یعقوب الصیرفی و در رجال شیخ طوسی با عنوان اسحاق بن عمار الکوفی الصیرفی از وی یاد شده؛ ولی در فهرست شیخ طوسی با عبارت "إسحاق بن عمار الساباطي؛ له أصل؛ وكان فطحياً إلا أنه ثقة وأصله معتمد عليه" ذکر شده است.
 +
 
 +
'''پرسش:''' آیا اسحاق بن عمار صیرفی و اسحاق بن عمار ساباطی یک نفر هستند و به سخن دیگر، آیا این دو عنوان متحد هستند یا متعدد؟
 +
 
 +
'''پاسخ:''' بزرگانی مانند شیخ بهایی، وحید بهبهانی، علامه مامقانی و... به تعدد دو عنوان نظر دادند و معتقد شدند که اسحاق بن عمار الساباطی مذکور در فهرست شیخ طوسی غیر از اسحاق بن عمار الصیرفی الکوفی است که در رجال نجاشی ذکر شده است، در نتیجه اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی انسانی ثقه و امامی است؛ ولی اسحاق بن عمار ساباطی گرچه ثقه و مورد اعتماد بوده و اصل به جای مانده از او نیز کتابی شایسته اعتماد است، فطحی مذهب و غیر امامی است.
 +
 
 +
بزرگانی نظیر علامه حلی و مقدس اردبیلی به اتحاد دو عنوان نظر دادند و بر این اساس به فطحی بودن وی حکم کردند.
 +
 
 +
علامه حلی: "إسحاق بن عمار بن حيان، مولى بني تغلب، أبويعقوب الصيرفي، كان شيخاً من أصحابنا، ثقة، روى عن الصادق(ع) و الكاظم(ع)، وكان فطحياً. قال الشيخ: الا أنه ثقة و أصله معتمد عليه، وكذا قال النجاشي و الأولى عندي التوقف فيما ينفرد به".
 +
 
 +
== تحقیق ==
 +
مراد از اسحاق بن عمار در طرق و اسناد روایات، اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است که از راویان امامی است و به چند دلیل، شخص دیگری به نام اسحاق بن عمار ساباطی فطحی مذهب وجود خارجی ندارد:
 +
 
 +
# عنوان اسحاق بن عمار در بسیاری از اسناد روایات، مطلق و بی‌قید و در برخی اسناد با پسوند «الصیرفی» آمده است و با عنوان نجاشی مطابقت دارد؛ ولی عنوان اسحاق بن عمار ساباطی یا عنوان اسحاق بن عمار بن موسی در هیچ سندی مشاهده نشده است.
 +
# شیخ طوسی در کتاب الفهرست هنگام ذکر طریق خودش به کتاب غیاث بن کلوب، اسحاق بن عمار را به صورت مطلق ذکر کرده است، درحالی که غیاث بن کلوب راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است.
 +
# شیخ صدوق در مشیخه من لا یحضره الفقیه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق یاد کرده  و روایات فراوانی هم از او با همین عنوان نقل کرده است که در دو مورد، راوی از او غیاث بن کلوب است و غیاث بن کلوب هم راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی بوده است. بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت که مراد از اسحاق بن عمار در طریق و اسناد شیخ صدوق، اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی است.
 +
# شیخ طوسی روایات فراوانی از اسحاق بن عمار به صورت مطلق در دو کتاب حدیثی خود نقل کرده که در موارد متعدد، راوی از او غیاث بن کلوب است که کتاب اسحاق بن عمار صیرفی را روایت کرده است و در مواردی هم با قید الصیرفی روایت کرده، درحالی که از اسحاق بن عمار ساباطی هیچ روایت نکرده است.
 +
# شیخ طوسی در عنوان اسحاق بن عمار الساباطی، ابن أبی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است، درحالی که ابن ابی عمیر در هیچ سندی از اسحاق بن عمار ساباطی روایت نکرده است؛ ولی از اسحاق بن عمار مطلق روایت کرده که انصراف به اسحاق بن عمار صیرفی دارد.
 +
# هیچ یک از رجالیان یادآور نشدند که عمار بن موسی الساباطی فرزندی به نام اسحاق داشته است.
 +
# کشی روایت کرده است: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا رَأَى إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَمَّارٍ قَالَ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا لِأَقْوَامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ». اگر اسحاق بن عمار صیرفی کوفی همان اسحاق بن عمار ساباطی فطحی باشد، معنا ندارد که امام(ع) بفرماید که این دو از کسانی هستند که خداوند دنیا و آخرت را برایشان جمع کرده است؛ زیرا فطحی مذهب اگر در دنیا بهره‌مند باشد و خداوند امکانات مادی در اختیارش قرار بدهد، قطعاً بهره‌ای از نعمت‌های آخرتی به جهت فساد عقیده‌اش نخواهد داشت.
 +
# هیچ یک از رجالیان به جز شیخ طوسی در الفهرست، اسحاق بن عمار را به ساباطی متصف نکرده، بلکه خود شیخ طوسی در کتاب رجالش با عنوان اسحاق بن عمار یاد کرده است.
 +
# شیخ طوسی در طریق خود به کتاب اسحاق بن عمار ساباطی، ابن ابی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است، درحالی که در اسناد روایات، موردی یافت نشده که ابن أبی عمیر از وی روایت کرده باشد، بلکه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق روایت کرده است. اگر اسحاق بن عمار ساباطی که در فهرست شیخ طوسی ذکر شده، غیر از اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است و راوی از او ابن أبی عمیر است، لازم بود در نقل روایت ابن أبی عمیر از او با وصف الساباطی می‌آمد.
 +
 
 +
بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت کسی به نام اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد؛ زیرا اگر وجود و کتاب معتمدی می‌داشت که مورد توجه اصحاب بود، ناگزیر روایاتی از او در کتب حدیثی یا در آثار حدیثی شیخ طوسی مانند تهذیب و استبصار نقل می‌شد.
 +
 
 +
درباره عنوان اسحاق بن عمار ساباطی نیز که در کتاب فهرست شیخ طوسی ذکر شده چند احتمال هست:
 +
 
 +
# ساباطی، مصحّف صیرفی باشد.
 +
# منافاتی بین ساباطی و کوفی نیست؛ زیرا ساباط نام محلی در مدائن از توابع کوفه است، پس مراد شیخ طوسی از اسحاق بن عمار ساباطی همان اسحاق بن عمار کوفی است.
 +
# اشتباهی است که برای شیخ طوسی رخ داده است؛ به این معنی که شیخ طوسی گمان کرده مراد از عمار، عمار بن موسی ساباطی فطحی مذهب است که از راویان معروف است و «اسحاق» فرزند وی است، بدان جهت او را با وصف الساباطی ذکر کرده است.
 +
 
 +
این احتمال از دو احتمال پیشین قوی‌تر و به نظر درست‌تر است.
 +
 
 +
سید بحر العلوم و علامه شوشتری این احتمال را برگزیده و اتصاف اسحاق بن عمار به ساباطی توسط شیخ طوسی را برخاسته از توهم اتحاد عمار بن حیان صیرفی کوفی با عمار بن موسی ساباطی دانسته‌اند.
 +
 
 +
معتقدان به تغایر نیز به اموری ضعیف استدلال کرده‌اند؛ مانند:
 +
 
 +
# اختلاف در جد. (یکی جدش حیان است و دیگری موسی)
 +
# اختلاف در بلد. (یکی کوفی است و دیگری ساباطی)
 +
# یکی صاحب اصل است و دیگری صاحب کتاب.
 +
# یکی کنیه‌اش ابو یعقوب است و دیگری کنیه‌ای برایش ذکر نکردند و....
 +
 
 +
== جایگاه حدیثی راوی ==
 +
در وثاقت و جایگاه بلند حدیثی اسحاق بن عمار تردیدی نیست. نجاشی با تعبیر "شيخ من أصحابنا، ثقة، وهو في بيت كبير من الشيعة و شیخ طوسی با تعبیر "ثقة، له كتاب" از او یاد کرده‌اند.
 +
 
 +
== اسحاق بن عمار بن حفص الاعور ==
 +
اسحاق بن عمار بن حفص الأعور در یک سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر فرات الکوفی آمده است:
 +
 
 +
«قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْهَمَدَانِيُّ الزَّيَّاتُ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ يَعْنِي ابْنَ عَمَّارٍ عَنْ حَفْصٍ الْأَعْوَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا قَالَ لِقَوْمِهِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى قَالَ ثُمَّ قَالَ أَ مَا رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَوَدُّ الرَّجُلَ ثُمَّ لَا يَوَدُّ قَرَابَتَهُ فَيَكُونُ فِي نَفْسِهِ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَحَبَّ اللَّهَ إِنْ أَخَذُوهُ أَخَذُوهُ مَفْرُوضاً وَ إِنْ تَرَكُوهُ تَرَكُوهُ مَفْرُوضاً قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا قَالَ هُوَ التَّسْلِيمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ [وَ التَّصْدِيقُ] فِينَا وَ أَنْ لَا يَكْذِبَ عَلَيْنَا».
 +
 
 +
== شرح حال راوی ==
 +
نام راوی در منبع اصلی (تفسیر فرات الکوفی) و بحارالانوار «عن إسحاق» یعنی "ابن عمار عن حفص الأعور" ثبت شده است و همین صحیح است، به قرینه روایت‌های بسیار صفوان بن یحیی از اسحاق بن عمار، بنابراین عنوان «اسحاق بن عمار بن حفص الأعور» مصحّف است و کلمه «بن» مصحّف «عن».
 +
 
 +
== اسحاق بن عمار الصیرفی ==
 +
اسحاق بن عمار الصیرفی در سه سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از ثواب الأعمال آمده است؛ برای نمونه:
 +
 
 +
«وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى إِسْحَق بْنِ عَمَّارٍ اَلصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَدِيثٌ طَوِيلٌ يَقُولُ فِيهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: بَعْدَ أَنْ قَالَ إِنَّ فِي اَلنَّارِ لَوَادِياً يُقَالُ لَهُ سَقَرُ ، وَ إِنَّ فِي تِلْكَ اَلْوَادِي لَجَبَلاً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلْجَبَلِ لَشِعْباً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلشِّعْبِ لَقَلِيباً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلْقَلِيبِ لَحَيَّةً وَ ذَكَرَ شِدَّةَ مَا فِي اَلْوَادِي وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ اَلْعَذَابِ، وَ إِنَّ فِي جَوْفِ تِلْكَ اَلْحَيَّةِ سَبْعَ صَنَادِيقَ فِيهَا خَمْسَةٌ مِنَ اَلْأُمَمِ اَلسَّالِفَةِ، وَ اِثْنَانِ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَنْ اَلْخَمْسَةُ وَ مَنِ اَلاِثْنَانِ؟ قَالَ: أَمَّا اَلْخَمْسَةُ فَقَابِيلُ اَلَّذِي قَتَلَ هَابِيلَ «إِلَى قَوْلِهِ» وَ يَهُودُ اَلَّذِي هَوَّدَ اَلْيَهُودَ ، وَ بُولَسُ اَلَّذِي نَصَّرَ اَلنَّصَارَى».
 +
 
 +
=
 +
 
 +
اسحاق‌ بن‌عمّار از فرزندان حیّان تغلبی است که از خاندان‌های بزرگ حدیثی شیعه بوده‌اند؛ از این رو، به‌جاست که به مختصری معرفی این خاندان و راویان موجود در آن پرداخته شود که خود مقدمه‌ای برای تعیین هویت وی نیز خواهد بود.
 +
 
 +
نجاشی می‌گوید:
 +
 
 +
إسحاق‌بن‌عمار بن حیان مولى بنی‌تغلب أبویعقوب الصیرفی، شیخ من أصحابنا ثقة و إخوته یونس و یوسف و قیس و إسماعیل و هو فی بیت کبیر من الشیعة و ابنا أخیه علی بن إسماعیل و بشر بن إسماعیل کانا من وجوه من روى الحدیث. روى إسحاق عن أبی‌عبدالله و أبی‌الحسن علیهما السلام ‏، ... له کتاب نوادر یرویه عنه عدة من أصحابنا. أخبرنا محمدبن‌علی قال: حدثنا أحمد بن محمدبن‌یحیی قال: حدثنا سعد عن محمد بن الحسین قال: حدثنا غیاث‌بن‌کلوب‌بن‌قیس البجلی عن إسحاق به؛۱
 +
 
 +
اسحاق بن عمار بن حیان، ابویعقوب صیرفی از موالی۲بنی‌تغلب، از بزرگان اصحاب ما و ثقه است، و برادران او یونس، یوسف، قیس و اسماعیل نیز ثقه‌اند.۳اسحاق متعلق به یکی از خاندان‌های بزرگ شیعه است. هم‌چنین دو برادرزاده او، علی‌بن‌اسماعیل و بشربن‌اسماعیل از راویان شناخته‌شده بوده‌اند. اسحاق از امام‌صادق و امام‌کاظم علیهما السلام روایت نقل کرده... وی دارای کتابی به نام نوادر است که عده‌ای از اصحاب ما آن را از اسحاق روایت کرده‌اند....
 +
 
 +
خاندان حیّان به حرفه صرّافی اشتغال داشته و از خاندان‌های متمول شیعه بوده‌اند و شواهدی نیز بر این مطلب وجود دارد. کشی چنین روایت می‌کند:
 +
 
 +
محمد بن مسعود قال: حدثنی محمد بن نصیر قال: حدثنی محمد بن عیسى عن زیاد القندی قال: کان أبوعبدالله علیه السلام إذا رأی إسحاق‌بن‌عمار و إسماعیل‌بن‌عمار قال: «و قد یجمعهما الأقوام»؛ یعنی الدنیا و الآخرة۶ .
 +
 
 +
امام‌صادق علیه السلام هرگاه اسحاق‌بن‌عمار و اسماعیل‌بن‌عمار را می‌دید، می‌فرمود: «برخی خاندان‌ها هر دو را با هم جمع می‌کنند»،۷مراد امام علیه السلام از «آن دو»، دنیا و آخرت است.
 +
 
 +
ظاهر عبارت نجاشی این است که «اسحاق بن عمّار» نه تنها امامی ثقه، بلکه از بزرگان امامیه است؛ اما شیخ‌طوسی تعبیر دیگری دارد: إسحاق بن عمار الساباطی، له أصل. و کان فطحیا إلا أنه ثقة و أصله معتمد علیه...؛۱ اسحاق‌بن‌عمار ساباطی، دارای اصل۲ است. وی فطحی است، اما ثقه و اصل او مورد اعتماد می‌باشد.
 +
 
 +
شیخ، اسحاق بن عمار را «فطحی» خوانده و این اختلاف عبارت نجاشی و شیخ موجب پیدایش سه نظریه در مورد اسحاق بن عمار شده است:
 +
 
 +
نظریه اول: اتحاد و فطحیت اسحاق
 +
 
 +
قائلان این قول، علامه‌حلی، ابن‌داود و بسیاری دیگر هستند. ایشان این دو عبارت نجاشی و شیخ را ناظر به یک نفر گرفته‌اند؛ چنان‌چه علامه و ابن‌داود، هر دو عبارت را در کنار هم ذکر کرده، و در نتیجه حکم به فطحی‌بودن، اما در عین حال وثاقت اسحاق کرده‌اند.
 +
 
 +
 
 +
نظریه دوم: تعدد و اشتراک در اسم
 +
 
 +
به نظر می‌رسد، این نظریه را اولین بار شیخ بهایی (1031 ه‍. ق) در المشرق‌الشمسین مطرح کرده است. وی می‌گوید: ... و گاهی شخص در واقع متعدد است، اما پنداشته می‌شود که یک نفر است؛ چنان‌چه این پندار نادرست برای علامه‌حلی در مورد اسحاق بن عمار پیش آمده (که او را واحد دانسته، اما حقیقت این است که) این عنوان مشترک بین دو نفر است: یکی از آن دو از اصحاب امامیه و دیگری فطحی است. چنان‌چه اگر کسی در این زمینه دقت کند، برای او روشن می‌شود. پس در این گونه موارد باید دقت کافی را به کار برد.
 +
 
 +
نظریه سوم: اتحاد و امامی‌بودن اسحاق
 +
 
 +
ظاهرا اولین کسی که این نظر را مطرح کرده است، سیدبحرالعلوم (1212هـ .‍ ق) در الفوائدالرجالیه است که فرموده: به نظر من صحیح این است که اسحاق‌بن‌عمار یک نفر است و او اسحاق‌بن‌عمار بن حیان می‌باشد که امامی و ثقه است.
 +
 
 +
مجلسی ثانی و ابوالهدی کلباسی از طرف‌داران این نظریه‌اند. مرحوم ابوالهدی کلباسی می‌نویسد: نظریه اتحاد و این‌که آن متحد، ابن‌صیرفی امامی و ثقه است، درست‌تر به نظر می‌رسد.
 +
 
 +
آیةالله شبیری‌زنجانی نیز در ضمن یکی از مباحث فقهی می‌فرماید:  اسحاق‌بن‌عمار به نظر مختار، فطحى نیست و دوازده‌امامى و صحیح است.
 +
چنان‌چه از دقت در آرای مطرح‌شده روشن می‌شود، «وثاقت» اسحاق‌بن‌عمار در بین قائلان هر سه نظریه، مورد اتفاق است و چیزی که مورد اختلاف است، «تعدد» و «مذهب» اوست؛ بنابراین در ادامه، درباره این دو محور بحث می‌شود.
 +
 
 +
 
 +
ادله قائلان به تعدد
 +
 
 +
قائلان به تعدد، دلایلی را برای نظریه خود مطرح کرده‌اند که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
 +
 
 +
1. مهم‌ترین دلیل بر این قول، دقت در دو عبارت شیخ و نجاشی است، زیرا اسحاق‌بن‌عمار در عبارت نجاشی منسوب به «عماربن‌حیّان التغلبی‌الصیرفی» در عبارت شیخ‌طوسی، منسوب به «عمار بن موسی‌الساباطی» شده و پُر واضح است که این «عمّار»ها یکی نیستند.
 +
 
 +
2. دلیل دیگر بر مغایرت «اسحاق» در کلام نجاشی با «اسحاق» در کلام شیخ آن است که نجاشی برای اسحاق، کتابی را اثبات کرده، ولی شیخ برای او اصلی را ذکر کرده است، در حالی که بین اصطلاح «کتاب» به طور مطلق و «اصل» تفاوت وجود دارد.1
 +
 
 +
3. راوی کتاب اسحاق در رجال نجاشی، «غیاث‌بن‌کلوب» و در فهرست شیخ، «ابن ابی‌عمیر» است.2
 +
 
 +
واضح است، این دو دلیل اخیر قابل خدشه می‌باشند.
 +
 
 +
 
 +
ادله قائلان به اتحاد
 +
 
 +
در مقابل، قائلان به وحدت نیز دلایلی را مطرح کرده‌اند:
 +
 
 +
1. اگر اسحاق‌بن‌عمّارساباطی، غیر از اسحاق‌بن‌عمارصیرفی و یکی دارای اصل و دیگری دارای کتاب بود، باید هر یک از شیخ و نجاشی نام هر کدام را در کتاب خویش بیاورند، زیرا ایشان کتب خود را برای ذکر مصنفان شیعه گشوده‌اند و دلیلی نداشت که هر کدام، یکی از این «اسحاق‌ها» را از کتاب خود حذف کند.
 +
 
 +
آیة‌الله‌خویی این دلیل را چنین تقریر می‌کنند: صحیح آن است که این دو، شخص واحد هستند...، چرا که نجاشی متعرّض صیرفی شده و او را توثیق کرده و متعرض ساباطی نشده است؛ به عکس شیخ که در الفهرست، تنها متعرض ساباطی شده ... حال اگر این دو، واقعاً متعدد بودند دلیلی نداشت که نجاشی، ساباطی را در کتاب خود ذکر نکند _ با این که او کتاب خود را بعد از الفهرست شیخ نگاشته و کتابش ناظر به کتاب شیخ است _ هم‌چنین دلیلی نداشت که شیخ در الفهرست متعرض صیرفی نشود، با این‌که خود شیخ در رجالش تصریح کرده که اسحاق دارای کتاب است و الفهرست را نیز برای بیان صاحبان کتب و مصنفان گشوده است.
 +
2. خود شیخ‌طوسی در الرجال که برای ذکر اصحاب ائمه علیهم السلام تألیف شده، تنها نام «اسحاق‌بن‌عمار الکوفی الصیرفی»۱ را ذکر کرده۲ و متعرض شخصی با نام «اسحاق بن‌عمار الساباطی» ۳ نشده است، در صورتی که اگر او هم شخص دیگری از اصحاب امام‌صادق یا امام‌کاظم علیهما السلام بود، باید نام او را به طور جداگانه در یکی از ابواب کتاب خود می‌آورد.
 +
3. نام اسحاق‌بن‌عمار، به‌جز در رجال ابن‌غضائری در سایر کتب رجالی متقدم که به دست ما رسیده، ذکر شده است، امّا تنها در الفهرست شیخ‌طوسی توصیف به «الساباطی» شده، در صورتی که اگر تعددی در کار بود و وی متغایر با «اسحاق صیرفی» بود، باید سایرین نیز ذکری از او می‌داشتند.
 +
4. شیخ‌صدوق به طور فراوان از «اسحاق‌بن‌عمار» روایت می‌کند، اما در مشیخه الفقیه تنها نام یک اسحاق‌بن‌عمار را می‌آورد و طریق خود را به او ذکر می‌کند، در صورتی که اگر این دو متعدد بودند، می‌بایست طریق خود به هر دو را ذکر و یا دست‌کم مراد خود از «اسحاق» مذکور را معین می‌کرد.
 +
 
 +
 
 +
دلایل امامی‌بودن اسحاق‌بن‌عمار
 +
 
 +
صاحبان نظریه سوم معتقدند، منشأ توهم فطحیت در مورد اسحاق‌بن‌عمار برای شیخ‌طوسی آن است که ایشان در الفهرست تصور کرده اسحاق، فرزند عمار ساباطیِ فطحیِ معروف است و در نتیجه او را در مذهب به پدرش ملحق کرده است. از این رو، دلیل اول و دوم _ که در ذیل بیان شده است _ مبتنی بر ردّ این تصور است.
 +
 
 +
1. در هیچ یک از اسناد روایات، «اسحاق بن عمار» با وصف «الساباطی» ذکر نشده و آن‌چه موجود است یا «اسحاق بن عمار» مطلق است و یا قرینه‌ای بر «ابن‌حیّان» دارد؛۳ در صورتی که اگر اسحاق‌بن عمار، فرزند عمار بن موسی ساباطیِ فطحی بود، وصف «ساباطی» را نیز دارا بود و طبق عادت می‌بایست دست‌کم در چند مورد از اسناد روایات با این وصف می‌آمد، چنان‌چه «عمّار» ساباطی در غالب موارد با این وصف آمده است.1 بنابراین، اسحاق‌بن‌عمار فرزند عمارساباطی فطحی نیست.
 +
2. «عمّاربن‌موسی ساباطی» و «اسحاق بن عمّار الصیرفی» هر دو از راویان پرروایت هستند و اگر اسحاق فرزند عمّاربن‌موسی ساباطی و مانند پدرش فطحی بود، به طور معمول می‌بایست دست‌کم در چند مورد _ هرچند نادر _ از پدرش روایتی نقل می‌کرد، در حالی که چنین چیزی نیست.2
 +
خلاصه آن که بنا بر این دو دلیل، اسحاق فرزند عماربن‌موسی ساباطی نیست. از این رو، نمی‌توان با روایت کافی و کشی که دلالت بر باقی‌ماندن طایفه عماربن‌موسی بر فطحیت دارد،3 فطحی‌بودن او را ثابت کرد.
 +
3. شیخ‌طوسی در الرجال در باب اصحاب امام‌کاظم علیه السلام نام اسحاق‌بن‌عمار را آورده و در آن جا تنها به وثاقت وی تصریح کرده و هیچ حرفی از ساباطی یا فطحی‌بودن وی نزده: «إسحاق بن عمار، ثقة له کتاب».4 با این‌که شیخ، الرجال را پس از الفهرست نوشته است.
 +
4. روایاتی که به ظاهر در ذمّ اسحاق وارد شده، هیچ یک دالّ بر انحراف مذهب او به طور عموم و دالّ بر فطحی‌بودن او به طور خصوص نیستند. (توضیح بیشتر در این‌باره در پایان خواهد آمد.)
 +
بر اساس این دلایل، قائلان به امامی‌بودن اسحاق معتقدند که در الفهرست، سهوی در قلم شیخ رخ داده که پس از نام اسحاق، وصف «الساباطی» و «فطحی» را آورده است. سیدبحرالعلوم این مطلب را چنین توضیح می‌دهند: به نظر می‌رسد، توهم فطحی‌بودن اسحاق، ناشی از شهرت عمار ساباطی و کثرت وقوع او در روایات و رجال، و انصراف «عمارِ» مطلق در روایات و رجال به «عمار ساباطی» است؛ به همین دلیل، شیخ‌طوسی در این‌جا تصور کرده که این اسحاق فرزند عمار ساباطی است؛ پس او را در مذهب، ملحق به پدرش و حکم به فطحی‌بودن او کرده، به دلیل روایتی که می‌گوید: «جز عمار ساباطی و اصحابش کسی بر فطحیت باقی نماند». _ چنان‌چه این روایت در الکافی آمده است _ سپس این تصور نادرست به ابن‌شهرآشوب نیز سرایت کرد و وی اسماعیل‌بن‌عمار را نیز همانند پدر و برادرش، منسوب به فطحیه کرده، در حالی که این کلام در مورد اسماعیل‌بن‌عمار قطعاً نادرست است3 .
 +
پس معلوم می‌شود که «اسحاق‌بن‌عمار ساباطی» اصلاً وجود خارجی ندارد و موجود در خارج همان «اسحاق‌بن‌عماربن‌حیّان» است که در رجال نجاشی به طور بلیغی مدح شده است.
 +
 
 +
با توجه به مباحث مطرح شده، به نظر می‌رسد صحیح‌ترین نظریه در این باب، قول سوم است، چراکه اگر عمّاربن‌موسی ساباطیِ معروف، فرزندی به نام «اسحاق» داشت که در اسناد روایات شیعی واقع شده بود، باید در کتب حدیثی و رجالی نمود پیدا می‌کرد و به طور معمول در چند مورد _ هرچند نادر _، اسحاق‌بن‌عمار در اسناد و روایات، هم‌چون پدر خود متصف به «ساباطی» می‌شد، در حالی که در هیچ کتابی چنین چیزی مطرح نشده است؛ بنابراین، «اسحاق بن عمار» واحد و مطابق نظر نجاشی، فرزند «حیّان تغلبی» است.
 +
 
 +
از سوی دیگر، اگر اسحاق‌بن‌عمار، فطحی‌مذهب بود حتماً این موضوع علاوه بر فهرست شیخ‌طوسی، در سایر کتب رجالی نیز انعکاس پیدا می‌کرد و دست‌کم، نجاشی که به اضبط علمای رجال معروف است، پس از آن همه تفصیل درباره وی و ذکر نام برادران و برادرزادگان و بیان وثاقت و این‌که از بیوت بزرگ شیعه بوده‌اند، اشاره‌ای هم به فطحی‌بودن او می‌کرد. در نتیجه اسحاق‌بن‌عمار، واحد امامی ثقه است و جمیع روایاتش از جانب خود او صحیحه می‌باشند.
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
  
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام
+
* منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه‌السلام.
 +
* [https://rch.ac.ir/article/Details/15003?%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%DB%8C "ساباطی"، دانشنامه جهان اسلام].
 +
* رجال تفسیری، عبدالله جوادی آملی، ج۳، [https://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AD%D8%A7%D9%82_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1_%D8%B5%DB%8C%D8%B1%D9%81%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D9%85_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%84 سایت امامت پدیا].
 +
* بازشناسی جایگاه رجالی «اسحاق بن عمار»، محمدعلی ارجمند، [http://www.hadith.net/post/28031/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%d9%8a-%d8%ac%d8%a7%d9%8a%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b1%d8%ac%d8%a7%d9%84%d9%8a-%d8%a7%d8%b3%d8%ad%d8%a7%d9%82-%d8%a8%d9%86-%d8%b9%d9%85%d8%a7%d8%b1/p169/ پایگاه حدیث نت].
 +
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ ‏۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۰

اسحاق بن عمّار

نخستین بار شیخ طوسى در الفهرست (ص ۵۴) از اسحاق بن عمّار ساباطى نام برده و او را فطحى، اما ثقه و صاحب اصلى مورد اعتماد معرفى کرده است. ابن شهرآشوب (ص ۲۶) با افزودن این مطلب که اسحاق از یاران امام صادق بوده، سخن طوسى در الفهرست را نقل کرده است. در قرن هفتم، احمدبن طاووس حلّى در حل الاشکال عبارتى از کشّى درباره دو برادر به نامهاى اسحاق بن عمّار و اسماعیل بن عمّار را نقل کرده و آن دو را فرزندان عمّاربن موسى فرض کرده و گفته است که این دو فطحى مذهب بوده اند (← ابن طاووس، ص ۳۸ـ۳۹). ابن داوود حلّى (ص ۲۳۱) نیز نظر طوسى را درباره اسحاق بن عمّار بازگو کرده و او را فطحىِ ثقه دانسته است. اما علامه حلّى (ص ۳۱۷ـ۳۱۸) سخن شیخ طوسى را راجع به راوى دیگرى به نام اسحاق بن عمّاربن حیان صیرفى* دانسته و بر پایه آن گفته است باید درخصوص آنچه فقط اسحاق روایت مى کند، توقف کرد.

شایان ذکر است که در منابع دیگرى نیز اسحاق بن عمّار ساباطى با اسحاق بن عمّاربن حیان صیرفى خلط شده و این امر میان رجالیان اختلاف نظر پدید آورده است. گروهى که بیشتر علما ازجمله شیخ صدوق، نجاشى، احمدبن طاووس، علامه حلّى و ابن داوود حلّى در آن جاى مى گیرند، مقصود از اسحاق بن عمّار را همه جا اسحاق بن عمّاربن حیان صیرفى دانسته اند (براى تفصیل نامهاى این گروه و دیدگاهشان ← شَفتى بیدآبادى، ص۲۲۰ـ۲۳۶). به نظر آنان دور از ذهن است که دو راوى همنام که نام پدرشان نیز یکى باشد، در یک طبقه باشند. همچنین اینکه در روایات و نیز در آثار شیخ صدوق، رجال طوسى و رجال کشّى نام وى، بى هیچ توضیح دیگرى، به صورت اسحاق بن عمّار آمده است، درحالى که اگر آنها دو شخص بودند صاحبان این کتب به لقب یا نسبت یا شهرت هر دو اشاره مى کردند و با اوصافى میان آنها تمیز مى نهادند (← بحرالعلوم، ج ۱، ص ۳۱۵ـ۳۱۶؛ شوشترى، ج ۱، ص ۷۶۱)؛ چنان که مثلا ابن بابویه در مشیخه کتاب من لا یحضره الفقیه (ج ۴، ص ۴۲۲) از عمّاربن موسى با وصف ساباطى یاد کرده است. در برابر اینان، گروه دیگر ازجمله شیخ بهائى، محقق استرآبادى، محمدتقى مجلسى و فیض کاشانى آنها را دو تن دانسته اند که یکى ساباطى و دیگرى صیرفى است (← شفتى بیدآبادى، ص ۲۳۶ـ۲۳۷؛ مازندرانى حائرى، ج ۲، ص ۲۶ـ۲۸). قُهپائى (ج ۱، ص ۱۸۹)

با استناد به گزارشهاى شیخ طوسى در الفهرست (همانجا) که اسحاق بن عمّار ساباطى را در زمره صاحبان اصل معرفى کرده، و نجاشى (ش ۱۶۹) که اسحاق بن عمّار صیرفى را صاحب کتاب نوادر دانسته است، و با توجه به تفاوتهایى که میان اصل و کتاب در اصطلاح علماى متقدم وجود دارد، اسحاق بن عمّار را نام دو شخص دانسته است (نیز ← بحرالعلوم، ج ۱، ص ۳۰۷ـ۳۰۸؛ براى نقد این دلیل ← شوشترى، ج ۱، ص ۷۶۲؛ براى ادله دیگر ← قهپائى، ج ۱، ص ۱۸۸ـ۱۹۳).

سیدمحمدباقر شفتى در رساله ای از اتحاد این دو تن دفاع کرده است.

اسحاق بن عمار صيرفى كوفى

از اصحاب امام صادق و امام کاظم عليهما السلام است. علماء رجال در حق او گفته‌اند كه او شيخ اصحاب ما است و ثقه است، او و برادران او يونس و يوسف و قيس و اسماعيل بيت بزرگى از شيعه مى‌باشند. و روايت است كه حضرت صادق عليه السلام هرگاه اسحاق و اسماعيل پسران عمار را مى‌ديد مى‌فرمود: «وقَدْ يَجْمَعُهُما لاَقْوامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ؛ حق تعالى گاهى دنيا و آخرت را براى بعضى جمع مى‌فرمايد».[۱]

علما، اسحاق بن عمار را فطحى مى‌دانستند به جهت تصريح شيخ در (فهرست) و از اين جهت حديث را از جهت او موثق مى‌شمردند تا نوبت به شيخ بهائى رسيد، ايشان اسحاق بن عمار را دو نفر گرفتند يكى را امامى گفتند و اسحاق بن عمار بن موسى را فطحى گرفتند ولهذا در سند بايد رجوع به تميز كنند تا معلوم شود كه كدام يك مى‌باشند، و عمل علما بر همين بود تا زمان علامه بحرالعلوم رحمه الله، اين بزرگوار قرائنى بدست آورد كه اسحاق بن عمار يك نفر بيشتر نيست و آن هم ثقه و امامى مذهب است، و شيخ ما علامه محدث نورى رضى الله عنه نيز همين را اختيار كرده در خاتمه (مستدرك الوسائل).[۲]

=

مراد از عنون یاد شده، ابو یعقوب اسحاق بن عمار بن حیان الصیرفی مولی بنی تغلب است. او از راویان کثیرالروایه و جلیل القدر کوفی است که با عناوین مختلفی مانند اسحاق الصیرفی، الصیرفی، اسحاق بن عمار الصیرفی و اسحاق بن عمار الساباطی و در بیشتر موارد با عنوان اسحاق بن عمار در طرق و اسناد روایات قرار گرفته و حدیث نقل کرده و یک اثر علمی در حوزه حدیث با نام نوادر از خودش به یادگار گذاشته است.

اسحاق بن عمار از اصحاب و راویان امام صادق و امام کاظم(ع) بوده و در خانواده‌ای بزرگ و شیعی در کوفه که به شغل صرافی اشتغال داشتند و بیشتر آنها عالم و از راویان و محدثان به شمار می‌آمدند، پرورش یافته است.

پدرش عمار بن حیان، پسرش محمد بن اسحاق بن عمار، برادرانش یونس بن عمار صیرفی، یوسف بن عمار صیرفی، قیس بن عمار صیرفی و اسماعیل بن عمار صیرفی و دو برادر زاده‌اش به نام‌های علی بن اسماعیل و بشر بن اسماعیل از سرشناسان راویان حدیث بودند.

نجاشی نوشته است: "إسحاق بن عمار بن حيان مولى بني تغلب أبو يعقوب الصيرفي شيخ من أصحابنا، ثقة، و إخوته يونس و يوسف و قيس و إسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة، و ابنا أخيه علي بن إسماعيل و بشر بن إسماعيل كانا من وجوه من روي الحديث. روي إسحاق عن أبي عبدالله و أبي الحسن(ع)، ذكر ذلك أحمد بن محمد بن سعيد في رجاله. له كتاب نوادر، يرويه عنه عدة من أصحابنا. أخبرنا محمد بن علي قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى قال: حدثنا سعد عن محمد بن الحسين، قال: حدثنا غياث بن كلوب بن قيس البجلي عن إسحاق به.

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی، اسحاق بن عمار در دست نیست؛ ولی برقی و شیخ طوسی وی را در اصحاب امام صادق و امام کاظم(ع) یاد کردند و به تصریح نجاشی و ملاحظه اسناد روایات از این دو امام بزرگوار روایت نیز کردند.

از تتبع در اسناد روایات برداشت می‌شود که بیشترین روایاتش از امام صادق(ع) است و روایاتی از امام کاظم(ع) نیز دارد.

بر اساس روایت الکافی در باب "مولد أبي الحسن موسى بن جعفر(ع)" و روایت مشابه آن در رجال کشی، اسحاق بن عمار در زمان امام کاظم(ع) وفات کرده است.

آیت‌الله بروجردی، اسحاق بن عمار را از طبقه پنجم راویان بر شمرده است.

استادان و شاگردان راوی

اسحاق بن عمار از گروهی از راویان حدیث روایت نقل کرده است که از استادان وی به شمار می‌روند؛ مانند أبو بصیر، ابن ابی‌یعفور، کاهلی، عباد بن زیاد، عبید الله بن الولید الوصافی و شماری از وی روایت کردند که از شاگردانش محسوب می‌گردند؛ نظیر غیاث بن کلوب، صفوان بن یحیی، علی بن اسماعیل، المثنی، یونس بن عبد الرحمان، حماد بن عثمان، ابن ابی‌عمیر، محمد بن سنان، ابان بن عثمان، عبدالله بن جبله، یعقوب بن سالم، سماعه، منصور بن یونس، سیف بن عمیره و عبدالرحمن بن سالم.

مذهب راوی

قرائن و شواهدی بر استقامت دینی راوی و امامی بودن او دلالت دارند:

  1. عنوان شدن نام راوی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد.
  2. عبارت نجاشی: "وهو في بيت كبير من الشيعة". علامه بحرالعلوم می‌نویسد: "بل المستفاد من قول النجاشي: وهو في بيت كبير من الشيعة استقامة جميع أهل هذا البيت في المذهب".
  3. ملاحظه روایات؛ نمونه‌ها:
    1. «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كُنْتُ فِي الْحِيرَةِ لَيْلَةَ عَرَفَةَ فَرَأَيْتُ نَحْواً مِنْ ثَلَاثَةِ أَلْفٍ أَوْ أَرْبَعَةِ أَلْفِ رَجُلٍ جَمِيلَةٍ وُجُوهُهُمْ طَيِّبَةٍ رِيحُهُمْ شَدِيدَةٍ بَيَاضُ ثِيَابِهِمْ يُصَلُّونَ اللَّيْلَ أَجْمَعَ فَلَقَدْ كُنْتُ أُرِيدُ أَنْ آتِيَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ أُقَبِّلَهُ وَ أَدْعُوَ بِدَعَوَاتِي فَمَا كُنْتُ أَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ كَثْرَةِ الْخَلْقِ فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ سَجَدْتُ سَجْدَةً فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَلَمْ أَرَ مِنْهُمْ أَحَداً فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَ تَدْرِي مَنْ هَؤُلَاءِ قُلْتُ لَا جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ قَالَ مَرَّ بِالْحُسَيْنِ(ع) أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَكٍ وَ هُوَ يُقْتَلُ فَعَرَجُوا إِلَى السَّمَاءِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَا مَعْشَرَ الْمَلَائِكَةِ مَرَرْتُمْ بِابْنِ حَبِيبِي وَ صَفِيِّي مُحَمَّدٍ(ص) وَ هُوَ يُقْتَلُ وَ يُضْطَهَدُ مَظْلُوماً فَلَمْ تَنْصُرُوهُ- فَانْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ إِلَى قَبْرِهِ فَابْكُوهُ شُعْثاً غُبْراً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَهُمْ عِنْدَهُ إِلَى أَنْ تَقُومَ الْقِيَامَةُ [السَّاعَةُ]».
    2. «... عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنَّ لِي جَاراً مِنْ قُرَيْشٍ مِنْ آلِ مُحْرِزٍ قَدْ نَوَّهَ بِاسْمِي وَ شَهَرَنِي كُلَّمَا مَرَرْتُ بِهِ قَالَ هَذَا الرَّافِضِيُّ يَحْمِلُ الْأَمْوَالَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ فَقَالَ لِي فَادْعُ اللَّهَ عَلَيْهِ إِذَا كُنْتَ فِي صَلَاةِ اللَّيْلِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ فِي السَّجْدَةِ الْأَخِيرَةِ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ فَاحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَجِّدْهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ شَهَرَنِي وَ نَوَّهَ بِي وَ غَاظَنِي وَ عَرَضَنِي لِلْمَكَارِهِ اللَّهُمَّ اضْرِبْهُ بِسَهْمٍ عَاجِلٍ تَشْغَلْهُ بِهِ عَنِّي اللَّهُمَّ وَ قَرِّبْ أَجَلَهُ وَ اقْطَعْ أَثَرَهُ وَ عَجِّلْ ذَلِكَ يَا رَبِّ السَّاعَةَ السَّاعَةَ قَالَ فَلَمَّا قَدِمْنَا الْكُوفَةَ قَدِمْنَا لَيْلًا فَسَأَلْتُ أَهْلَنَا عَنْهُ قُلْتُ مَا فَعَلَ فُلَانٌ فَقَالُوا هُوَ مَرِيضٌ فَمَا انْقَضَى آخِرُ كَلَامِي حَتَّى سَمِعْتُ الصِّيَاحَ مِنْ مَنْزِلِهِ وَ قَالُوا قَدْ مَاتَ».
    3. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا رَأَى إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَمَّارٍ قَالَ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا لِأَقْوَامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ».

بعضی از بزرگان بر اساس توهم اتحاد اسحاق بن عمار صیرفی با اسحاق بن عمار ساباطی او را فطحی‌مذهب معرفی کردند، در حالی که اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد، چنان که خواهد آمد.

اسحاق بن عمار تعدد یا اتحاد

اسحاق بن عمار از راویان کثیر الروایه است که در رجال برقی با عنوان اسحاق بن عمار الصیرفی مولی بنی تغلب کوفی و در رجال کشی با نام اسحاق بن عمار و در رجال نجاشی با اسم اسحاق بن عمار بن حیان مولی بنی تغلب ابو یعقوب الصیرفی و در رجال شیخ طوسی با عنوان اسحاق بن عمار الکوفی الصیرفی از وی یاد شده؛ ولی در فهرست شیخ طوسی با عبارت "إسحاق بن عمار الساباطي؛ له أصل؛ وكان فطحياً إلا أنه ثقة وأصله معتمد عليه" ذکر شده است.

پرسش: آیا اسحاق بن عمار صیرفی و اسحاق بن عمار ساباطی یک نفر هستند و به سخن دیگر، آیا این دو عنوان متحد هستند یا متعدد؟

پاسخ: بزرگانی مانند شیخ بهایی، وحید بهبهانی، علامه مامقانی و... به تعدد دو عنوان نظر دادند و معتقد شدند که اسحاق بن عمار الساباطی مذکور در فهرست شیخ طوسی غیر از اسحاق بن عمار الصیرفی الکوفی است که در رجال نجاشی ذکر شده است، در نتیجه اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی انسانی ثقه و امامی است؛ ولی اسحاق بن عمار ساباطی گرچه ثقه و مورد اعتماد بوده و اصل به جای مانده از او نیز کتابی شایسته اعتماد است، فطحی مذهب و غیر امامی است.

بزرگانی نظیر علامه حلی و مقدس اردبیلی به اتحاد دو عنوان نظر دادند و بر این اساس به فطحی بودن وی حکم کردند.

علامه حلی: "إسحاق بن عمار بن حيان، مولى بني تغلب، أبويعقوب الصيرفي، كان شيخاً من أصحابنا، ثقة، روى عن الصادق(ع) و الكاظم(ع)، وكان فطحياً. قال الشيخ: الا أنه ثقة و أصله معتمد عليه، وكذا قال النجاشي و الأولى عندي التوقف فيما ينفرد به".

تحقیق

مراد از اسحاق بن عمار در طرق و اسناد روایات، اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است که از راویان امامی است و به چند دلیل، شخص دیگری به نام اسحاق بن عمار ساباطی فطحی مذهب وجود خارجی ندارد:

  1. عنوان اسحاق بن عمار در بسیاری از اسناد روایات، مطلق و بی‌قید و در برخی اسناد با پسوند «الصیرفی» آمده است و با عنوان نجاشی مطابقت دارد؛ ولی عنوان اسحاق بن عمار ساباطی یا عنوان اسحاق بن عمار بن موسی در هیچ سندی مشاهده نشده است.
  2. شیخ طوسی در کتاب الفهرست هنگام ذکر طریق خودش به کتاب غیاث بن کلوب، اسحاق بن عمار را به صورت مطلق ذکر کرده است، درحالی که غیاث بن کلوب راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است.
  3. شیخ صدوق در مشیخه من لا یحضره الفقیه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق یاد کرده  و روایات فراوانی هم از او با همین عنوان نقل کرده است که در دو مورد، راوی از او غیاث بن کلوب است و غیاث بن کلوب هم راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی بوده است. بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت که مراد از اسحاق بن عمار در طریق و اسناد شیخ صدوق، اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی است.
  4. شیخ طوسی روایات فراوانی از اسحاق بن عمار به صورت مطلق در دو کتاب حدیثی خود نقل کرده که در موارد متعدد، راوی از او غیاث بن کلوب است که کتاب اسحاق بن عمار صیرفی را روایت کرده است و در مواردی هم با قید الصیرفی روایت کرده، درحالی که از اسحاق بن عمار ساباطی هیچ روایت نکرده است.
  5. شیخ طوسی در عنوان اسحاق بن عمار الساباطی، ابن أبی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است، درحالی که ابن ابی عمیر در هیچ سندی از اسحاق بن عمار ساباطی روایت نکرده است؛ ولی از اسحاق بن عمار مطلق روایت کرده که انصراف به اسحاق بن عمار صیرفی دارد.
  6. هیچ یک از رجالیان یادآور نشدند که عمار بن موسی الساباطی فرزندی به نام اسحاق داشته است.
  7. کشی روایت کرده است: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا رَأَى إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَمَّارٍ قَالَ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا لِأَقْوَامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ». اگر اسحاق بن عمار صیرفی کوفی همان اسحاق بن عمار ساباطی فطحی باشد، معنا ندارد که امام(ع) بفرماید که این دو از کسانی هستند که خداوند دنیا و آخرت را برایشان جمع کرده است؛ زیرا فطحی مذهب اگر در دنیا بهره‌مند باشد و خداوند امکانات مادی در اختیارش قرار بدهد، قطعاً بهره‌ای از نعمت‌های آخرتی به جهت فساد عقیده‌اش نخواهد داشت.
  8. هیچ یک از رجالیان به جز شیخ طوسی در الفهرست، اسحاق بن عمار را به ساباطی متصف نکرده، بلکه خود شیخ طوسی در کتاب رجالش با عنوان اسحاق بن عمار یاد کرده است.
  9. شیخ طوسی در طریق خود به کتاب اسحاق بن عمار ساباطی، ابن ابی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است، درحالی که در اسناد روایات، موردی یافت نشده که ابن أبی عمیر از وی روایت کرده باشد، بلکه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق روایت کرده است. اگر اسحاق بن عمار ساباطی که در فهرست شیخ طوسی ذکر شده، غیر از اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است و راوی از او ابن أبی عمیر است، لازم بود در نقل روایت ابن أبی عمیر از او با وصف الساباطی می‌آمد.

بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت کسی به نام اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد؛ زیرا اگر وجود و کتاب معتمدی می‌داشت که مورد توجه اصحاب بود، ناگزیر روایاتی از او در کتب حدیثی یا در آثار حدیثی شیخ طوسی مانند تهذیب و استبصار نقل می‌شد.

درباره عنوان اسحاق بن عمار ساباطی نیز که در کتاب فهرست شیخ طوسی ذکر شده چند احتمال هست:

  1. ساباطی، مصحّف صیرفی باشد.
  2. منافاتی بین ساباطی و کوفی نیست؛ زیرا ساباط نام محلی در مدائن از توابع کوفه است، پس مراد شیخ طوسی از اسحاق بن عمار ساباطی همان اسحاق بن عمار کوفی است.
  3. اشتباهی است که برای شیخ طوسی رخ داده است؛ به این معنی که شیخ طوسی گمان کرده مراد از عمار، عمار بن موسی ساباطی فطحی مذهب است که از راویان معروف است و «اسحاق» فرزند وی است، بدان جهت او را با وصف الساباطی ذکر کرده است.

این احتمال از دو احتمال پیشین قوی‌تر و به نظر درست‌تر است.

سید بحر العلوم و علامه شوشتری این احتمال را برگزیده و اتصاف اسحاق بن عمار به ساباطی توسط شیخ طوسی را برخاسته از توهم اتحاد عمار بن حیان صیرفی کوفی با عمار بن موسی ساباطی دانسته‌اند.

معتقدان به تغایر نیز به اموری ضعیف استدلال کرده‌اند؛ مانند:

  1. اختلاف در جد. (یکی جدش حیان است و دیگری موسی)
  2. اختلاف در بلد. (یکی کوفی است و دیگری ساباطی)
  3. یکی صاحب اصل است و دیگری صاحب کتاب.
  4. یکی کنیه‌اش ابو یعقوب است و دیگری کنیه‌ای برایش ذکر نکردند و....

جایگاه حدیثی راوی

در وثاقت و جایگاه بلند حدیثی اسحاق بن عمار تردیدی نیست. نجاشی با تعبیر "شيخ من أصحابنا، ثقة، وهو في بيت كبير من الشيعة و شیخ طوسی با تعبیر "ثقة، له كتاب" از او یاد کرده‌اند.

اسحاق بن عمار بن حفص الاعور

اسحاق بن عمار بن حفص الأعور در یک سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر فرات الکوفی آمده است:

«قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْهَمَدَانِيُّ الزَّيَّاتُ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ يَعْنِي ابْنَ عَمَّارٍ عَنْ حَفْصٍ الْأَعْوَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا قَالَ لِقَوْمِهِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى قَالَ ثُمَّ قَالَ أَ مَا رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَوَدُّ الرَّجُلَ ثُمَّ لَا يَوَدُّ قَرَابَتَهُ فَيَكُونُ فِي نَفْسِهِ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَحَبَّ اللَّهَ إِنْ أَخَذُوهُ أَخَذُوهُ مَفْرُوضاً وَ إِنْ تَرَكُوهُ تَرَكُوهُ مَفْرُوضاً قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا قَالَ هُوَ التَّسْلِيمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ [وَ التَّصْدِيقُ] فِينَا وَ أَنْ لَا يَكْذِبَ عَلَيْنَا».

شرح حال راوی

نام راوی در منبع اصلی (تفسیر فرات الکوفی) و بحارالانوار «عن إسحاق» یعنی "ابن عمار عن حفص الأعور" ثبت شده است و همین صحیح است، به قرینه روایت‌های بسیار صفوان بن یحیی از اسحاق بن عمار، بنابراین عنوان «اسحاق بن عمار بن حفص الأعور» مصحّف است و کلمه «بن» مصحّف «عن».

اسحاق بن عمار الصیرفی

اسحاق بن عمار الصیرفی در سه سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از ثواب الأعمال آمده است؛ برای نمونه:

«وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى إِسْحَق بْنِ عَمَّارٍ اَلصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَدِيثٌ طَوِيلٌ يَقُولُ فِيهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: بَعْدَ أَنْ قَالَ إِنَّ فِي اَلنَّارِ لَوَادِياً يُقَالُ لَهُ سَقَرُ ، وَ إِنَّ فِي تِلْكَ اَلْوَادِي لَجَبَلاً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلْجَبَلِ لَشِعْباً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلشِّعْبِ لَقَلِيباً، وَ إِنَّ فِي ذَلِكَ اَلْقَلِيبِ لَحَيَّةً وَ ذَكَرَ شِدَّةَ مَا فِي اَلْوَادِي وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ اَلْعَذَابِ، وَ إِنَّ فِي جَوْفِ تِلْكَ اَلْحَيَّةِ سَبْعَ صَنَادِيقَ فِيهَا خَمْسَةٌ مِنَ اَلْأُمَمِ اَلسَّالِفَةِ، وَ اِثْنَانِ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَنْ اَلْخَمْسَةُ وَ مَنِ اَلاِثْنَانِ؟ قَالَ: أَمَّا اَلْخَمْسَةُ فَقَابِيلُ اَلَّذِي قَتَلَ هَابِيلَ «إِلَى قَوْلِهِ» وَ يَهُودُ اَلَّذِي هَوَّدَ اَلْيَهُودَ ، وَ بُولَسُ اَلَّذِي نَصَّرَ اَلنَّصَارَى».

=

اسحاق‌ بن‌عمّار از فرزندان حیّان تغلبی است که از خاندان‌های بزرگ حدیثی شیعه بوده‌اند؛ از این رو، به‌جاست که به مختصری معرفی این خاندان و راویان موجود در آن پرداخته شود که خود مقدمه‌ای برای تعیین هویت وی نیز خواهد بود.

نجاشی می‌گوید:

إسحاق‌بن‌عمار بن حیان مولى بنی‌تغلب أبویعقوب الصیرفی، شیخ من أصحابنا ثقة و إخوته یونس و یوسف و قیس و إسماعیل و هو فی بیت کبیر من الشیعة و ابنا أخیه علی بن إسماعیل و بشر بن إسماعیل کانا من وجوه من روى الحدیث. روى إسحاق عن أبی‌عبدالله و أبی‌الحسن علیهما السلام ‏، ... له کتاب نوادر یرویه عنه عدة من أصحابنا. أخبرنا محمدبن‌علی قال: حدثنا أحمد بن محمدبن‌یحیی قال: حدثنا سعد عن محمد بن الحسین قال: حدثنا غیاث‌بن‌کلوب‌بن‌قیس البجلی عن إسحاق به؛۱

اسحاق بن عمار بن حیان، ابویعقوب صیرفی از موالی۲بنی‌تغلب، از بزرگان اصحاب ما و ثقه است، و برادران او یونس، یوسف، قیس و اسماعیل نیز ثقه‌اند.۳اسحاق متعلق به یکی از خاندان‌های بزرگ شیعه است. هم‌چنین دو برادرزاده او، علی‌بن‌اسماعیل و بشربن‌اسماعیل از راویان شناخته‌شده بوده‌اند. اسحاق از امام‌صادق و امام‌کاظم علیهما السلام روایت نقل کرده... وی دارای کتابی به نام نوادر است که عده‌ای از اصحاب ما آن را از اسحاق روایت کرده‌اند....

خاندان حیّان به حرفه صرّافی اشتغال داشته و از خاندان‌های متمول شیعه بوده‌اند و شواهدی نیز بر این مطلب وجود دارد. کشی چنین روایت می‌کند:

محمد بن مسعود قال: حدثنی محمد بن نصیر قال: حدثنی محمد بن عیسى عن زیاد القندی قال: کان أبوعبدالله علیه السلام إذا رأی إسحاق‌بن‌عمار و إسماعیل‌بن‌عمار قال: «و قد یجمعهما الأقوام»؛ یعنی الدنیا و الآخرة۶ .

امام‌صادق علیه السلام هرگاه اسحاق‌بن‌عمار و اسماعیل‌بن‌عمار را می‌دید، می‌فرمود: «برخی خاندان‌ها هر دو را با هم جمع می‌کنند»،۷مراد امام علیه السلام از «آن دو»، دنیا و آخرت است.

ظاهر عبارت نجاشی این است که «اسحاق بن عمّار» نه تنها امامی ثقه، بلکه از بزرگان امامیه است؛ اما شیخ‌طوسی تعبیر دیگری دارد: إسحاق بن عمار الساباطی، له أصل. و کان فطحیا إلا أنه ثقة و أصله معتمد علیه...؛۱ اسحاق‌بن‌عمار ساباطی، دارای اصل۲ است. وی فطحی است، اما ثقه و اصل او مورد اعتماد می‌باشد.

شیخ، اسحاق بن عمار را «فطحی» خوانده و این اختلاف عبارت نجاشی و شیخ موجب پیدایش سه نظریه در مورد اسحاق بن عمار شده است:

نظریه اول: اتحاد و فطحیت اسحاق

قائلان این قول، علامه‌حلی، ابن‌داود و بسیاری دیگر هستند. ایشان این دو عبارت نجاشی و شیخ را ناظر به یک نفر گرفته‌اند؛ چنان‌چه علامه و ابن‌داود، هر دو عبارت را در کنار هم ذکر کرده، و در نتیجه حکم به فطحی‌بودن، اما در عین حال وثاقت اسحاق کرده‌اند.


نظریه دوم: تعدد و اشتراک در اسم

به نظر می‌رسد، این نظریه را اولین بار شیخ بهایی (1031 ه‍. ق) در المشرق‌الشمسین مطرح کرده است. وی می‌گوید: ... و گاهی شخص در واقع متعدد است، اما پنداشته می‌شود که یک نفر است؛ چنان‌چه این پندار نادرست برای علامه‌حلی در مورد اسحاق بن عمار پیش آمده (که او را واحد دانسته، اما حقیقت این است که) این عنوان مشترک بین دو نفر است: یکی از آن دو از اصحاب امامیه و دیگری فطحی است. چنان‌چه اگر کسی در این زمینه دقت کند، برای او روشن می‌شود. پس در این گونه موارد باید دقت کافی را به کار برد.

نظریه سوم: اتحاد و امامی‌بودن اسحاق

ظاهرا اولین کسی که این نظر را مطرح کرده است، سیدبحرالعلوم (1212هـ .‍ ق) در الفوائدالرجالیه است که فرموده: به نظر من صحیح این است که اسحاق‌بن‌عمار یک نفر است و او اسحاق‌بن‌عمار بن حیان می‌باشد که امامی و ثقه است.

مجلسی ثانی و ابوالهدی کلباسی از طرف‌داران این نظریه‌اند. مرحوم ابوالهدی کلباسی می‌نویسد: نظریه اتحاد و این‌که آن متحد، ابن‌صیرفی امامی و ثقه است، درست‌تر به نظر می‌رسد.

آیةالله شبیری‌زنجانی نیز در ضمن یکی از مباحث فقهی می‌فرماید: اسحاق‌بن‌عمار به نظر مختار، فطحى نیست و دوازده‌امامى و صحیح است. چنان‌چه از دقت در آرای مطرح‌شده روشن می‌شود، «وثاقت» اسحاق‌بن‌عمار در بین قائلان هر سه نظریه، مورد اتفاق است و چیزی که مورد اختلاف است، «تعدد» و «مذهب» اوست؛ بنابراین در ادامه، درباره این دو محور بحث می‌شود.


ادله قائلان به تعدد

قائلان به تعدد، دلایلی را برای نظریه خود مطرح کرده‌اند که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1. مهم‌ترین دلیل بر این قول، دقت در دو عبارت شیخ و نجاشی است، زیرا اسحاق‌بن‌عمار در عبارت نجاشی منسوب به «عماربن‌حیّان التغلبی‌الصیرفی» در عبارت شیخ‌طوسی، منسوب به «عمار بن موسی‌الساباطی» شده و پُر واضح است که این «عمّار»ها یکی نیستند.

2. دلیل دیگر بر مغایرت «اسحاق» در کلام نجاشی با «اسحاق» در کلام شیخ آن است که نجاشی برای اسحاق، کتابی را اثبات کرده، ولی شیخ برای او اصلی را ذکر کرده است، در حالی که بین اصطلاح «کتاب» به طور مطلق و «اصل» تفاوت وجود دارد.1

3. راوی کتاب اسحاق در رجال نجاشی، «غیاث‌بن‌کلوب» و در فهرست شیخ، «ابن ابی‌عمیر» است.2

واضح است، این دو دلیل اخیر قابل خدشه می‌باشند.


ادله قائلان به اتحاد

در مقابل، قائلان به وحدت نیز دلایلی را مطرح کرده‌اند:

1. اگر اسحاق‌بن‌عمّارساباطی، غیر از اسحاق‌بن‌عمارصیرفی و یکی دارای اصل و دیگری دارای کتاب بود، باید هر یک از شیخ و نجاشی نام هر کدام را در کتاب خویش بیاورند، زیرا ایشان کتب خود را برای ذکر مصنفان شیعه گشوده‌اند و دلیلی نداشت که هر کدام، یکی از این «اسحاق‌ها» را از کتاب خود حذف کند.

آیة‌الله‌خویی این دلیل را چنین تقریر می‌کنند: صحیح آن است که این دو، شخص واحد هستند...، چرا که نجاشی متعرّض صیرفی شده و او را توثیق کرده و متعرض ساباطی نشده است؛ به عکس شیخ که در الفهرست، تنها متعرض ساباطی شده ... حال اگر این دو، واقعاً متعدد بودند دلیلی نداشت که نجاشی، ساباطی را در کتاب خود ذکر نکند _ با این که او کتاب خود را بعد از الفهرست شیخ نگاشته و کتابش ناظر به کتاب شیخ است _ هم‌چنین دلیلی نداشت که شیخ در الفهرست متعرض صیرفی نشود، با این‌که خود شیخ در رجالش تصریح کرده که اسحاق دارای کتاب است و الفهرست را نیز برای بیان صاحبان کتب و مصنفان گشوده است. 2. خود شیخ‌طوسی در الرجال که برای ذکر اصحاب ائمه علیهم السلام تألیف شده، تنها نام «اسحاق‌بن‌عمار الکوفی الصیرفی»۱ را ذکر کرده۲ و متعرض شخصی با نام «اسحاق بن‌عمار الساباطی» ۳ نشده است، در صورتی که اگر او هم شخص دیگری از اصحاب امام‌صادق یا امام‌کاظم علیهما السلام بود، باید نام او را به طور جداگانه در یکی از ابواب کتاب خود می‌آورد. 3. نام اسحاق‌بن‌عمار، به‌جز در رجال ابن‌غضائری در سایر کتب رجالی متقدم که به دست ما رسیده، ذکر شده است، امّا تنها در الفهرست شیخ‌طوسی توصیف به «الساباطی» شده، در صورتی که اگر تعددی در کار بود و وی متغایر با «اسحاق صیرفی» بود، باید سایرین نیز ذکری از او می‌داشتند. 4. شیخ‌صدوق به طور فراوان از «اسحاق‌بن‌عمار» روایت می‌کند، اما در مشیخه الفقیه تنها نام یک اسحاق‌بن‌عمار را می‌آورد و طریق خود را به او ذکر می‌کند، در صورتی که اگر این دو متعدد بودند، می‌بایست طریق خود به هر دو را ذکر و یا دست‌کم مراد خود از «اسحاق» مذکور را معین می‌کرد.


دلایل امامی‌بودن اسحاق‌بن‌عمار

صاحبان نظریه سوم معتقدند، منشأ توهم فطحیت در مورد اسحاق‌بن‌عمار برای شیخ‌طوسی آن است که ایشان در الفهرست تصور کرده اسحاق، فرزند عمار ساباطیِ فطحیِ معروف است و در نتیجه او را در مذهب به پدرش ملحق کرده است. از این رو، دلیل اول و دوم _ که در ذیل بیان شده است _ مبتنی بر ردّ این تصور است.

1. در هیچ یک از اسناد روایات، «اسحاق بن عمار» با وصف «الساباطی» ذکر نشده و آن‌چه موجود است یا «اسحاق بن عمار» مطلق است و یا قرینه‌ای بر «ابن‌حیّان» دارد؛۳ در صورتی که اگر اسحاق‌بن عمار، فرزند عمار بن موسی ساباطیِ فطحی بود، وصف «ساباطی» را نیز دارا بود و طبق عادت می‌بایست دست‌کم در چند مورد از اسناد روایات با این وصف می‌آمد، چنان‌چه «عمّار» ساباطی در غالب موارد با این وصف آمده است.1 بنابراین، اسحاق‌بن‌عمار فرزند عمارساباطی فطحی نیست. 2. «عمّاربن‌موسی ساباطی» و «اسحاق بن عمّار الصیرفی» هر دو از راویان پرروایت هستند و اگر اسحاق فرزند عمّاربن‌موسی ساباطی و مانند پدرش فطحی بود، به طور معمول می‌بایست دست‌کم در چند مورد _ هرچند نادر _ از پدرش روایتی نقل می‌کرد، در حالی که چنین چیزی نیست.2 خلاصه آن که بنا بر این دو دلیل، اسحاق فرزند عماربن‌موسی ساباطی نیست. از این رو، نمی‌توان با روایت کافی و کشی که دلالت بر باقی‌ماندن طایفه عماربن‌موسی بر فطحیت دارد،3 فطحی‌بودن او را ثابت کرد. 3. شیخ‌طوسی در الرجال در باب اصحاب امام‌کاظم علیه السلام نام اسحاق‌بن‌عمار را آورده و در آن جا تنها به وثاقت وی تصریح کرده و هیچ حرفی از ساباطی یا فطحی‌بودن وی نزده: «إسحاق بن عمار، ثقة له کتاب».4 با این‌که شیخ، الرجال را پس از الفهرست نوشته است. 4. روایاتی که به ظاهر در ذمّ اسحاق وارد شده، هیچ یک دالّ بر انحراف مذهب او به طور عموم و دالّ بر فطحی‌بودن او به طور خصوص نیستند. (توضیح بیشتر در این‌باره در پایان خواهد آمد.) بر اساس این دلایل، قائلان به امامی‌بودن اسحاق معتقدند که در الفهرست، سهوی در قلم شیخ رخ داده که پس از نام اسحاق، وصف «الساباطی» و «فطحی» را آورده است. سیدبحرالعلوم این مطلب را چنین توضیح می‌دهند: به نظر می‌رسد، توهم فطحی‌بودن اسحاق، ناشی از شهرت عمار ساباطی و کثرت وقوع او در روایات و رجال، و انصراف «عمارِ» مطلق در روایات و رجال به «عمار ساباطی» است؛ به همین دلیل، شیخ‌طوسی در این‌جا تصور کرده که این اسحاق فرزند عمار ساباطی است؛ پس او را در مذهب، ملحق به پدرش و حکم به فطحی‌بودن او کرده، به دلیل روایتی که می‌گوید: «جز عمار ساباطی و اصحابش کسی بر فطحیت باقی نماند». _ چنان‌چه این روایت در الکافی آمده است _ سپس این تصور نادرست به ابن‌شهرآشوب نیز سرایت کرد و وی اسماعیل‌بن‌عمار را نیز همانند پدر و برادرش، منسوب به فطحیه کرده، در حالی که این کلام در مورد اسماعیل‌بن‌عمار قطعاً نادرست است3 . پس معلوم می‌شود که «اسحاق‌بن‌عمار ساباطی» اصلاً وجود خارجی ندارد و موجود در خارج همان «اسحاق‌بن‌عماربن‌حیّان» است که در رجال نجاشی به طور بلیغی مدح شده است.

با توجه به مباحث مطرح شده، به نظر می‌رسد صحیح‌ترین نظریه در این باب، قول سوم است، چراکه اگر عمّاربن‌موسی ساباطیِ معروف، فرزندی به نام «اسحاق» داشت که در اسناد روایات شیعی واقع شده بود، باید در کتب حدیثی و رجالی نمود پیدا می‌کرد و به طور معمول در چند مورد _ هرچند نادر _، اسحاق‌بن‌عمار در اسناد و روایات، هم‌چون پدر خود متصف به «ساباطی» می‌شد، در حالی که در هیچ کتابی چنین چیزی مطرح نشده است؛ بنابراین، «اسحاق بن عمار» واحد و مطابق نظر نجاشی، فرزند «حیّان تغلبی» است.

از سوی دیگر، اگر اسحاق‌بن‌عمار، فطحی‌مذهب بود حتماً این موضوع علاوه بر فهرست شیخ‌طوسی، در سایر کتب رجالی نیز انعکاس پیدا می‌کرد و دست‌کم، نجاشی که به اضبط علمای رجال معروف است، پس از آن همه تفصیل درباره وی و ذکر نام برادران و برادرزادگان و بیان وثاقت و این‌که از بیوت بزرگ شیعه بوده‌اند، اشاره‌ای هم به فطحی‌بودن او می‌کرد. در نتیجه اسحاق‌بن‌عمار، واحد امامی ثقه است و جمیع روایاتش از جانب خود او صحیحه می‌باشند.

پانویس

  1. رجال كشى، 2/705.
  2. مستدرك الوسائل، 3/562، چاپ سه جلدى.

منابع