احصان

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اِحصان» از واژگان قرآنی و به معنای حفظ کردن و عفت پیشه‌کردن است. احصان در اصطلاح فقه جزایى، به ‌معانى متعددی از جمله همسر داشتن و یا پاکدامنى در مرد یا زن آمده است.

احصان در لغت و اصطلاح

«اِحصان» در لغت، معناى مصونیت بخشیدن و حفظ کردن[۱] دارد که با «حِصن»، به ‌معناى بناى مستحکم و غیرقابل نفوذ[۲] یا جایگاه مرتفع[۳] هم‌خانواده است. لطافت واژه احصان از این جهت است که صفتى ارزشى[۴] و ثابت در شخصیت فرد را نشان مى‌دهد با صرفنظر از برخورد با عوامل خارجى؛ ولى به ظاهر این ویژگى‌ها در «حفظ» بکار نرفته است.[۵]

به زره که انسان را از آسیب و جراحت مصون مى‌دارد، درع حصین مى‌گویند.[۶] قرآن مى‌فرماید: صنعت زره‌سازى را به حضرت داود علیه‌السلام یاد دادیم تا مردم از خطرهاى جنگ حفظ شوند: «و ‌عَلَّمناهُ صَنعَةَ لَبوس لَکم لِتُحصِنَکم مِن بَأسِکم‌...». (سوره انبیاء/۲۱،۸۰)

این واژه در اصطلاح فقه جزایى، گاه به ‌معناى همسر داشتن، در زن یا مرد بکار رفته است که ارتکاب زنا در این وضعیت، مجازات را تشدید مى‌کند و از ۱۰۰ تازیانه به سنگسار شدن (رجم) مبدل مى‌شود؛ بدین سبب به آن احصان رجم گویند.[۷]

گاهى نیز به ‌معناى پاکدامنى در مرد یا زن است که اگر کسى با وجود این حالت، او را قذف کند یعنى به او تهمت جنسى بزند، بر تهمت زننده حد جارى مى‌شود؛ بدین جهت به آن، احصان قذف گویند. گاهى نیز احصان به ‌معناى حریت و اسلام و بلوغ مى‌آید. همه معانى پیشین با تکیه بر مفهوم اصلى و لغوى آن (حفظ کردن) در قرآن مطرح است.[۸]

اقسام احصان

احصان با داشتن همسر

در این کاربرد، واژه مُحصَن و محصَنه (به فتح‌ صاد)[۹] به هر یک از زن و مرد، اطلاق مى‌شود؛ زیرا آنان با ازدواج از گناهان بسیارى حفظ مى‌شوند.[۱۰] قرآن مى‌فرماید: «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ...». (سوره نساء/۴، ۲۴)

در این آیه، ازدواج با زنان شوهردار حرام و یک مورد با «إِلاَّ مَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ...» استثنا شده و این جمله به دو گونه تفسیر شده ‌است:

الف) زنان اسیر شده از دشمن در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نکاحشان با اسارت فسخ ‌مى‌شود و پس از استبرا (عده)، مسلمانان مى‌توانند با آنان ازدواج کنند. جریان اسارت زنان قبیله اوطاس در حنین، این تفسیر را تأیید ‌مى‌کند.[۱۱]

ب) اگر کنیزان شوهردار فروخته شوند، علقه زوجیت بین کنیز و شوهرش باطل مى‌شود؛ چون این معامله در حکم طلاق است و مالک جدید پس از استبرا مى‌تواند با او آمیزش کند یا او را به ازدواج شخص دیگرى درآورد.[۱۲]

جمله «اِلاّ ما‌ مَلَکت اَیمانُکم» در هر دو صورت استثناى منقطع است؛[۱۳] زیرا در هر حال نمى‌توان با زن شوهردار (محصَنه) ازدواج کرد.[۱۴]

شرایط احصان رجم عبارتند از:

  • مرد یا زن، همسر دائم (نه متعه) داشته باشد؛ یا مرد، کنیز داشته باشد.[۱۵]
  • هر یک از آنان آزاد باشند.
  • آمیزش صورت گرفته باشد.
  • دسترسى به همسر ممکن باشد؛ بنابراین، هر یک از زن یا شوهر که محبوس یا مسافر باشد، از احصان خارج مى‌شود.[۱۶]

برخى گفته‌اند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نکرده است؛ ولى راوندى از بعضى مفسران نقل مى‌کند که در دو جا (سوره اسراء/۱۷، ۳۲‌ـ‌۳۳؛ سوره انعام/۶، ۱۵۱) پس از آن که از زنا نهى مى‌کند و آن را کارى زشت و راهى ناپسند مى‌شمارد، مى‌گوید: هرگز نفس محترمى را که خدا قتلش را حرام کرده، مکشید مگر آن که به حق مستحق قتل شود: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى... و‌لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ‌...»؛ در نتیجه زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل (به ‌صورت سنگسار شدن) به ‌شمار مى‌رود که در این آیات، به آن اشاره شده است.[۱۷]

از آیات دیگرى که به این‌گونه احصان اشاره دارد، آیه‌ ۲۵ سوره نساء/۴ است. این آیه از ازدواج با کنیزان سخن گفته؛ سپس ارتکاب فحشا از سوى آنان را مطرح مى‌کند که مجازات سبکترى از مجازات زنان آزاد براى آنان در نظر گرفته شده است: «فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ».

احصان بر اثر پاکدامنى

به زن یا مردى که عفت داشته باشد، به این اعتبار که عفاف موجب مصونیت مى‌شود، «مُحصَن و مُحصَنه» و به اعتبار این ‌که او خود را حفظ مى‌کند، «مُحصِن و محصِنه» گویند.[۱۸]

قرآن درباره حضرت مریم علیهاالسلام با آن که هیچ‌گاه ازدواج نکرد، در دو مورد لفظِ احصان را بکار برده است: «وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا». (سوره تحریم/۶۶، ۱۲؛ سوره انبیاء/۲۱،۹۱) طبق گفته برخى این آیات، از مقام والاى مریم علیهاالسلام حکایت مى‌کند و صفت پابرجا و ثابت عفت‌ورزى در او را نشان مى‌دهد که به جاى «حفظ» بکار برده شده است.[۱۹]

این‌گونه احصان، درباره کنیزان نیز بکار رفته است. آیه‌ ۳۳ سوره نور/۲۴ از واداشتن کنیزان به زنا براى کسب درآمد، نهى مى‌کند و مى‌گوید: اگر خود آنان میل به پاکدامنى دارند، فحشا را بر آنان تحمیل نکنید: «وَلَا تُکرِهُوا فَتَیاتِکمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا».

در آیه‌ ۵ سوره مائده/۵ نیز «محصَن» سه بار به همین معنا آمده است. در این آیه، ازدواج با زنان پاکدامن[۲۰] مسلمان و اهل ‌کتاب تجویز شده است: «...‌وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ...»؛ سپس به خود مردان خطاب کرده که شما نیز پاکدامن باشید، نه زناکار و صاحب دوست پنهانى: «...‌مُحْصِنِینَ غَیرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ...».

واژه احصان در آیات ۲۴‌ـ‌۲۵ سوره نساء/۴ نیز درباره مردان: «مُحصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ» و درباره زنان: «مُحصَنات غَیرَ مُسافِحات» آمده ‌است.[۲۱]

از آیاتى که به مجازات متهم‌کننده اشخاص پاکدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح کرده، دو آیه در سوره نور/۲۴ است. در آیه ‌۴ آمده: کسى که بدون آوردن ۴ شاهد، زن محصنه را به زنا متهم کند، سه حکم دارد. نخست آن که حد قذف (۸۰ تازیانه) را بر او مى‌زنند؛ دوم این ‌که شهادتش پذیرفته نمى‌شود و سوم آن که به فسق محکوم مى‌گردد: «وَالَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَائِک هُمُ الْفَاسِقُونَ».

در آیه ‌۲۳ سوره نور/۲۴، بار دیگر مسأله متهم‌سازى زنان پاکدامن که مؤمن و از آلودگى‌ها بى‌خبر هستند، مطرح شده و دورى متهم‌کنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با عذاب را بیان کرده است: «إِنَّ الَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ».

غافل بودن زنان پاکدامن، شاید تعبیر لطیفى از شدتِ احصانِ آنان باشد. این احتمال نیز وجود دارد که غافل بودن به ‌معناى ناآگاه بودن زنان از نسبت‌هاى ناروایى است که به آنان داده شده است و به همین دلیل، از خود دفاع ‌نمى‌کنند؛ بنابراین احتمال، سخن از تهمت زنندگانى است که براى زنان پاکدامن ناشناخته مانده و خود را از حد شرعى مصون نگه ‌داشته‌اند.

قرآن مى‌گوید: تصور نکنند که با این عمل مى‌توانند از کیفر الهى دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خویش دور مى‌کند و در آخرت، کیفرى سخت مى‌دهد.[۲۲] در احصان قذف، شرایطى معتبر است: شخص اتهام زده شده به جز پاکدامنى، باید بالغ، عاقل، آزاد و مسلمان و اتهام زننده نیز باید بالغ و عاقل باشد تا حد قذف اجرا ‌شود.[۲۳]

احصان بر اثر حریت

احصان، گاهى به ‌معناى آزاد بودن است؛ زیرا آزاد بودن، پیشگیرى مى‌کند که کسى مالک انسان شود و در نتیجه فرمانش درباره او نافذ باشد،[۲۴] یا از آن جهت که نقصان بردگى در او وجود ندارد[۲۵] و شاید از آن جهت که آزاد بودن زن، مانع از ارتکاب زنا مى‌شود؛ چرا که در گذشته، زنا در بین کنیزان رایج بوده است و آزادها از آن ننگ داشته‌اند.[۲۶]

این احصان در آیه‌ ۲۵ سوره نساء/۴ آمده که در آن، ازدواج با کنیزان را در ‌صورت عدم امکان ازدواج با زنان آزاد، تجویز کرده[۲۷] و شاهد این ‌که مقصود از «محصنات» در این آیه زنان آزاد هستند، تقابل آن با «فَمِن ما مَلَکت اَیمانُکم» است.[۲۸]

برخى آیه ‌۵ سوره مائده«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ» را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از اهل‌کتاب مربوط دانسته[۲۹] و احتمال اراده زنان پاکدامن را ضعیف دانسته‌اند.[۳۰]

احصان به ‌سبب اسلام

پذیرش اسلام به عنوان صورت دینى، انسان را از پیروى شهوات و هواى نفس حفظ مى‌کند.[۳۱] نیز مى‌توان گفت: با ‌اسلام، جان[۳۲] و مال، محترم و محفوظ مى‌ماند. در آیه ‌۲۵ سوره نساء/۴ احتمال داده‌اند که احصان به ‌معناى اسلام باشد: «...‌فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ».

محصنات در آیه ‌۵ سوره مائده/۵، دو بار تکرار شده که آن را نیز به «زنان مسلمان» تفسیر کرده‌اند؛ با این توضیح که مقصود از «المحصَناتُ مِنَ المُؤمِناتِ» زنانى هستند که در اصل مسلمانند و «الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ» زنانى به ‌شمار مى‌روند که اهل ‌کتاب بوده و ‌مسلمان شده‌اند.[۳۳]

احصان بر اثر بلوغ

برخى، احصان را به ‌معناى «بلوغ» گرفته و جمله «فَإِذَا أُحْصِنَّ...» را به بلوغ کنیزان معنا کرده‌اند؛[۳۴] در نتیجه این آیه، اجراى نیمى از حد زنان آزاد را بر کنیزان بالغ، واجب مى‌کند.

پانویس

  1. مقاییس اللغه، ج‌ ۲، ص‌ ۶۹.
  2. تهذیب‌الاسماء، ج‌ ۱، ق‌ ۲، ص‌ ۶۶ «حصن»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ ۶، ص‌ ۴۴۱.
  3. التحقیق، ج ۲، ص ۲۳۴‌ـ‌۲۳۵؛ المصباح، ص‌ ۱۳۹.
  4. التحقیق، ج‌ ۲، ص‌ ۲۳۶.
  5. همان، ص‌ ۲۳۵.
  6. مفردات، ص‌ ۲۳۹؛ تهذیب الاسماء، ج‌ ۱، ق ۲، ص‌ ۶۶.
  7. سلسلة الینابیع، ج‌ ۲۳، ص‌ ۳۷۷، «الجامع للشرایع».
  8. التفسیرالکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  9. الروضة‌البهیه، ج ۹، ص ۷۲؛ مفردات، ص ۲۳۹‌ـ‌۲۴۰ «حصن».
  10. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  11. جامع البیان، مج ۴، ج‌ ۵، ص‌ ۴‌ـ‌۵.
  12. همان، ص‌ ۵‌ـ‌۶؛ التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۱۶۲.
  13. نمونه، ج ۳، ص‌ ۳۳۳.
  14. همان.
  15. النهایه، ص‌ ۶۹۳.
  16. فقه القرآن، ج‌ ۲، ص‌ ۳۷۱.
  17. همان، ص‌ ۳۷۱‌ـ‌۳۷۲.
  18. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  19. التحقیق، ج‌ ۲، ص‌ ۲۳۶.
  20. جامع‌البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۱.
  21. تفسیر شاهى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۲۲.
  22. المیزان، ج ۱۵، ص ۹۴؛ نمونه، ج ۱۴، ص ۴۱۷ـ۴۱۸.
  23. المبسوط، ج‌ ۸، ص‌ ۱۵‌ـ‌۱۶؛ التفسیرالکبیر، ج ‌۲۳، ص‌ ۱۵۶؛ مسالک‌الافهام، ج‌ ۴، ص‌ ۱۹۷‌ـ‌۱۹۸.
  24. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  25. همان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷؛ الفرقان، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱۲.
  26. المیزان، ج‌ ۴، ص‌ ۲۶۶‌ـ‌۲۶۷.
  27. مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷.
  28. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷.
  29. جامع البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۰؛ التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۴۴۵‌ـ‌۴۴۶؛ تهذیب‌الاسماء، ج ۱، ق ۲، ص‌ ۶۶.
  30. جامع البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۵.
  31. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹؛ تهذیب الاسماء، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷؛ الفرقان، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱۲.
  32. موسوعة الفقه، ج‌ ۳، ص‌ ۲۲.
  33. فقه القرآن، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۴.
  34. شافى العلیل، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۲.

منابع