مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوجندل عامرى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده و ویرایش جزیی متن)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''''عاصى<ref> جمهرة انساب العرب، ص‌ 166.</ref> (عمرو<ref> انساب الاشراف، ج‌ 11، ص‌ 10.</ref>) بن سهیل بن عمرو از تیره بنى‌عامر<ref> الطبقات، ابن‌خیاط، ص‌ 63‌.</ref> از اصحاب ‌پیامبر صلى الله علیه و آله.'''
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
''
+
{{خوب}}
 +
«ابوجندل عامری» فرزند سهیل بن عمرو، از [[صحابی|اصحاب]] ‌[[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله است که پیش از [[صلح حدیبیه]] در [[مکه]] ایمان آورد. نام او در [[شأن نزول]] برخی آیات [[قرآن|قرآن کریم]] ذکر شده است.
  
برخى ابوجندل را با برادرش عبدالله كه از بدریون است، اشتباه گرفته‌اند.<ref> الاستیعاب، ج‌ 4، ص‌ 188؛ الطبقات، ابن‌خیاط، ص ‌63‌.</ref> او در [[مكه]] اسلام آورد و به وسیله پدرش زندانى شد.<ref> الطبقات، ج‌ 7، ص‌ 284.</ref> با شنیدن خبر ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به حدیبیه در سال ششم هجرى با غل و زنجیر از زندان گریخت و به مسلمانان پیوست.
+
==زندگی‌نامه==
  
در این زمان، قرارداد صلح بین پیامبر و سهیل ‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمایندگى از مشركان، به تازگى بسته شده<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 318؛ انساب الاشراف، ج‌ 11، ص‌ 10.</ref> یا به مراحل پایانى‌اش رسیده بود<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 608‌؛ الاصابه، ج‌ 7، ص‌ 59‌.</ref> و سهیل، طبق یكى ‌از بندهاى آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مكى) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلى، كامل ‌شدن قرارداد را مشروط به آن دانست.<ref> همان.</ref>
+
ابوجندل عاصى<ref> جمهرة انساب العرب، ص‌ ۱۶۶.</ref> (عمرو)<ref> انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.</ref> بن سهیل بن عمرو، از تیره [[بنی عامر|بنى‌عامر]]<ref> الطبقات، ابن‌خیاط، ص‌ ۶۳‌.</ref>، در [[مکه]] [[اسلام]] آورد و به وسیله پدرش (سهیل بن عمرو) زندانى شد.<ref>الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.</ref> با شنیدن خبر ورود [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله به [[حدیبیّه|حدیبیه]] در سال ششم هجرى، با غُل و زنجیر از زندان گریخت و به مسلمانان پیوست.
  
پیامبر صلى الله علیه و آله به ابوجندل فرمود: شكیبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند بزودى براى تو و همراهانت گشایش خواهد كرد. ما با این قوم، ‌قرارداد صلح بسته‌ایم.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 608‌؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ ص‌ 318.</ref>
+
در این زمان، قرارداد [[صلح حدیبیه]] بین پیامبر و سهیل ‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمایندگى از مشرکان، به تازگى بسته شده<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.</ref> یا به مراحل پایانى‌اش رسیده بود<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ الاصابه، ج‌ ۷، ص‌ ۵۹‌.</ref> و سهیل، طبق یکى ‌از بندهاى آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مکى) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلى، کامل ‌شدن قرارداد را مشروط به آن دانست.<ref> همان.</ref>
  
عُمَر ابوجندل را به ‌كشتن پدرش تشویق كرد. ابوجندل پرسید: چرا ‌تو او را نمى‌كشى؟ گفت: پیامبر مرا از كشتن او ‌و غیر او نهى كرده است. وى با رد پیشنهاد عمر ‌گفت: تو براى اطاعت رسول خدا شایسته‌تر از من نیستى.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 609‌.</ref>
+
پیامبر صلى الله علیه و آله به ابوجندل فرمود: شکیبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند بزودى براى تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما با این قوم، ‌قرارداد صلح بسته‌ایم.<ref>المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸.</ref>
  
وعده پیامبر بزودى محقق شد و ابوجندل دوباره از زندان گریخت و به ابوبصیر و دیگر مسلمانان مكى پیوست كه از شكنجه مشركان مكه به عیص (منطقه‌اى در اطراف مدینه) رفته بودند و با ناامن كردن راه كاروان‌هاى تجارى قریش، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 125؛ الاستیعاب، ج‌ 4، ص‌ 188.</ref> سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام جنگ‌هاى پیامبر صلى الله علیه و آله شركت كرد.<ref> الطبقات، ج‌ 7، ص‌ 284؛ تاریخ دمشق، ج‌ 25، ص‌ 300.</ref>
+
[[عمر بن خطاب|عُمَر خطاب]]، ابوجندل را به ‌کشتن پدرش تشویق کرد. ابوجندل پرسید: چرا ‌تو او را نمى‌کشى؟ گفت: پیامبر مرا از کشتن او ‌و غیر او نهى کرده است. وى با رد پیشنهاد عمر ‌گفت: تو براى اطاعت رسول خدا شایسته‌تر از من نیستى.<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۹‌.</ref>
  
پس از رحلت پیامبر از نخستین مجاهدانى بود كه به شام رفت<ref> الطبقات، ج‌ 7، ص‌ 284.</ref> و در فتح ‌یرموك<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص ‌339.</ref>(منطقه‌اى نزدیك شام) و مَرْجُ الصُّفر<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 74.</ref> (محلى نزدیك دمشق) شركت جست. ابوجندل با وجود پیشینه نیكو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام، شراب خورد و براى توجیه عملش آیه 93<ref> الاستیعاب، ج‌ ص‌ 188.</ref> (یا 91) [[سوره مائده]]/ 5 را تأویل كرد.
+
وعده پیامبر بزودى محقق شد و ابوجندل دوباره از زندان گریخت و به ابوبصیر و دیگر مسلمانان مکى پیوست که از شکنجه مشرکان مکه به عیص (منطقه‌اى در اطراف [[مدینه]]) رفته بودند و با ناامن کردن راه کاروان‌هاى تجارى [[قریش]]، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۵؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.</ref> سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] پیامبر شرکت کرد.<ref> الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۳۰۰.</ref>
  
به دستور عمر بر او حد جارى و پس از آن، دچار بحران روحى شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 507ـ508‌؛ الاستیعاب، ج‌ ص‌ 188.</ref> عمر در نامه‌اى خطاب به وى، آیه 48 [[سوره نساء]]/ 4 و 53 [[سوره زمر]]/ 39 را (در موضوع توبه) یادآورى كرد كه منجر به توبه<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 507ـ508‌.</ref> او انجامید و سرانجام در سال 18 هجرى در طاعون عمواس (منطقه‌اى نزدیك بیت‌المقدس) كه بسیارى از سربازان اسلام را به كام مرگ فرو برد، از دنیا رفت. از او فرزندى باقى نمانده است.<ref> الطبقات، ج‌ 7، ص‌ 284؛ تاریخ دمشق، ج‌ 25، ص‌ 299.</ref>
+
ابوجندل پس از [[رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|رحلت پیامبر]] صلى الله علیه و آله، از نخستین مجاهدانى بود که به [[شام]] رفت<ref> الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.</ref> و در فتح ‌[[جنگ یرموک|یرموک]]<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص ‌۳۳۹.</ref>(منطقه‌اى نزدیک شام) و مَرْجُ الصُّفر<ref> الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۷۴.</ref> (محلى نزدیک [[دمشق]]) شرکت جست.
  
 +
ابوجندل با وجود پیشینه نیکو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام، [[شراب خواری|شراب]] خورد و براى توجیه عملش، [[آیه 93 سوره مائده|آیه ۹۳ سوره مائده]] را [[تأویل]] کرد.<ref> الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.</ref>
  
== ابوجندل در شأن نزول ==
+
پس به دستور [[عمر بن خطاب|عمر]] بر او [[حدود‌‌‌‌|حد]] جارى و پس از آن، دچار بحران روحى شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.</ref> عمر در نامه‌اى خطاب به وى، [[آیه 48 سوره نساء|آیه ۴۸ سوره نساء]] را (در موضوع [[توبه]]) یادآورى کرد که منجر به توبه او شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌.</ref>
  
 +
ابوجندل سرانجام در سال ۱۸ هجرى در بیماری طاعون عمواس (منطقه‌اى نزدیک [[بیت المقدس|بیت‌المقدس]]) که بسیارى از سربازان سپاه اسلام را به کام مرگ فرو برد، از دنیا رفت.<ref> الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۲۹۹.</ref>
  
مفسران در ذیل سه آیه از ابوجندل یاد كرده‌اند:
+
==ابوجندل در شأن نزول==
  
# [[سوره نحل]]/16، 41 و 42: «وَ‌الّذین هاجَروا فِى اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِموا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِى الدُّنیا حَسنَةً ولأجرُ الأخِرَةِ أكبرُ لَو كانُوا یَعلَمون × الّذین صَبَروا و عَلى رَبِّهم یَتَوكَّلُون؛ و كسانى كه پس از ستم دیدن در راه خدا هجرت كردند در دنیا جایگاه خوبى به آن‌ها مى‌دهیم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است؛ اگر مى‌دانستند. (آنانند) كسانى كه شكیبایى ورزیدند و فقط بر پروردگارشان توكل مى‌كنند».طبرى نقل مى‌كند كه نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛<ref> جامع‌البیان، مج‌ 8‌، ج‌ 14، ص ‌143.</ref> هر چند قرطبى پس از نقل شأن نزولِ مذكور، در روایتى به نقل از قتاده مى‌نویسد: آیه شامل همه اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌شود كه مورد ستم واقع شدند و هجرت كردند.<ref> قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 71.</ref>
+
مفسران در ذیل سه [[آیه]] از ابوجندل یاد کرده‌اند:
# [[سوره نحل]]/16، 110: «ثُمّ إنّ رَبَّك لِلّذین هاجَروا مِن بَعد ما فُتِنوا ثُمّ جهَدوا و صَبَروا إنّ رَبَّكَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ؛ اما پروردگار تو به كسانى كه پس از شكنجه شدن هجرت كردند؛ سپس جنگیدند و (در راه خدا) استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است (و ‌آن‌ها را مشمول رحمت خود خواهد ساخت)».طبرسى مى‌نویسد: گفته شده كه این آیه درباره ابوجندل و گروهى از مسلمانان [[مكه]] نازل شده كه بر اثر شكنجه مشركان به بعضى از خواسته‌هاى آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد ‌كردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 6‌، ص‌ 598‌.</ref>
 
# [[سوره فتح]]/48، 25: «...وَلَولا رِجالٌ مُؤمِنونَ وَ نِساءٌ مُؤمِنتٌ لَم‌تَعلَموهم أن تَطَوهم فَتُصِیبَكُم مِنهم مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ علم؛ و اگر (در مكه) مردان و زنان باایمانى نمى‌بودند كه بدون آگاهى شما در زیر دست و پا از بین مى‌رفتند و از این راه عیب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسید، (خداوند مانع این جنگ نمى‌شد)».<p>گفته‌اند: مقصود از «رِجالٌ مُؤمِنونَ» ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشركان مكه‌اند كه خداوند براى حفظ جان آن‌ها به مسلمانان اجازه ورود به مكه نداد و به [[صلح حدیبیه]] انجامید.<ref> [[سیره ابن ‌هشام]]، ج‌ 3، ص‌ 321؛ قرطبى، ج‌ 16، ص‌ 188.</ref></p>
 
  
 +
*الف. [[سوره نحل]]، ۴۱ و ۴۲: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُواْ یعْلَمُونَ × الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»}}؛ و کسانى که پس از ستم دیدن در راه خدا هجرت کردند در دنیا جایگاه خوبى به آن‌ها مى‌دهیم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است اگر مى‌دانستند. کسانى که شکیبایى ورزیدند و فقط بر پروردگارشان توکل مى‌کنند. 
  
==پانویس ==
+
[[محمد بن جریر طبری|طبرى]] نقل مى‌کند که نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛<ref> جامع‌البیان، مج‌ ۸‌، ج‌ ۱۴، ص ‌۱۴۳.</ref> هر چند قرطبى پس از نقل [[شأن نزول]] مذکور، در روایتى به نقل از قتاده مى‌نویسد: آیه شامل همه [[صحابی|اصحاب]] پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌شود که مورد ستم واقع شدند و هجرت کردند.<ref> قرطبى، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۱.</ref>
 +
*ب. [[سوره نحل]]، ۱۱۰: {{متن قرآن|«ثُمَّ إِنَّ رَبَّک لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّک مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»}}؛ اما پروردگار تو به کسانى که پس از شکنجه شدن هجرت کردند؛ سپس جنگیدند و استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است». 
 +
 
 +
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] مى‌نویسد: گفته شده که این آیه درباره ابوجندل و گروهى از مسلمانان [[مکه]] نازل شده که بر اثر شکنجه مشرکان به بعضى از خواسته‌هاى آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد ‌کردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۶‌، ص‌ ۵۹۸‌.</ref>
 +
*ج. [[سوره فتح]]، ۲۵: {{متن قرآن|«...وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلْمٍ»}}؛ و اگر (در مکه) مردان و زنان باایمانى نمى‌بودند که بدون آگاهى شما در زیر دست و پا از بین مى‌رفتند و از این راه عیب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسید، (خداوند مانع این جنگ نمى‌شد).<p>
 +
 
 +
گفته‌اند: مقصود از {{متن قرآن|«رِجالٌ مُؤمِنونَ»}} ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشرکان مکه‌اند که خداوند براى حفظ جان آن‌ها به مسلمانان اجازه ورود به مکه نداد و به [[صلح حدیبیه]] انجامید.<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۱؛ قرطبى، ج‌ ۱۶، ص‌ ۱۸۸.</ref></p>
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*سید عبدالرسول حسینى‌زاده، دائرة‌المعارف قرآن کریم، جلد ۱، صفحه ۶۳۸-۶۴۰.
سید عبدالرسول حسینى‌زاده، دائرة‌المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 638-640.
+
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
  
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
 
[[رده:شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده:شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۳

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«ابوجندل عامری» فرزند سهیل بن عمرو، از اصحابپیامبر صلى الله علیه وآله است که پیش از صلح حدیبیه در مکه ایمان آورد. نام او در شأن نزول برخی آیات قرآن کریم ذکر شده است.

زندگی‌نامه

ابوجندل عاصى[۱] (عمرو)[۲] بن سهیل بن عمرو، از تیره بنى‌عامر[۳]، در مکه اسلام آورد و به وسیله پدرش (سهیل بن عمرو) زندانى شد.[۴] با شنیدن خبر ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به حدیبیه در سال ششم هجرى، با غُل و زنجیر از زندان گریخت و به مسلمانان پیوست.

در این زمان، قرارداد صلح حدیبیه بین پیامبر و سهیل ‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمایندگى از مشرکان، به تازگى بسته شده[۵] یا به مراحل پایانى‌اش رسیده بود[۶] و سهیل، طبق یکى ‌از بندهاى آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مکى) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلى، کامل ‌شدن قرارداد را مشروط به آن دانست.[۷]

پیامبر صلى الله علیه و آله به ابوجندل فرمود: شکیبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند بزودى براى تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما با این قوم، ‌قرارداد صلح بسته‌ایم.[۸]

عُمَر خطاب، ابوجندل را به ‌کشتن پدرش تشویق کرد. ابوجندل پرسید: چرا ‌تو او را نمى‌کشى؟ گفت: پیامبر مرا از کشتن او ‌و غیر او نهى کرده است. وى با رد پیشنهاد عمر ‌گفت: تو براى اطاعت رسول خدا شایسته‌تر از من نیستى.[۹]

وعده پیامبر بزودى محقق شد و ابوجندل دوباره از زندان گریخت و به ابوبصیر و دیگر مسلمانان مکى پیوست که از شکنجه مشرکان مکه به عیص (منطقه‌اى در اطراف مدینه) رفته بودند و با ناامن کردن راه کاروان‌هاى تجارى قریش، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛[۱۰] سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام غزوات پیامبر شرکت کرد.[۱۱]

ابوجندل پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله، از نخستین مجاهدانى بود که به شام رفت[۱۲] و در فتح ‌یرموک[۱۳](منطقه‌اى نزدیک شام) و مَرْجُ الصُّفر[۱۴] (محلى نزدیک دمشق) شرکت جست.

ابوجندل با وجود پیشینه نیکو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام، شراب خورد و براى توجیه عملش، آیه ۹۳ سوره مائده را تأویل کرد.[۱۵]

پس به دستور عمر بر او حد جارى و پس از آن، دچار بحران روحى شد.[۱۶] عمر در نامه‌اى خطاب به وى، آیه ۴۸ سوره نساء را (در موضوع توبه) یادآورى کرد که منجر به توبه او شد.[۱۷]

ابوجندل سرانجام در سال ۱۸ هجرى در بیماری طاعون عمواس (منطقه‌اى نزدیک بیت‌المقدس) که بسیارى از سربازان سپاه اسلام را به کام مرگ فرو برد، از دنیا رفت.[۱۸]

ابوجندل در شأن نزول

مفسران در ذیل سه آیه از ابوجندل یاد کرده‌اند:

  • الف. سوره نحل، ۴۱ و ۴۲: «وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُواْ یعْلَمُونَ × الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»؛ و کسانى که پس از ستم دیدن در راه خدا هجرت کردند در دنیا جایگاه خوبى به آن‌ها مى‌دهیم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است اگر مى‌دانستند. کسانى که شکیبایى ورزیدند و فقط بر پروردگارشان توکل مى‌کنند.

طبرى نقل مى‌کند که نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛[۱۹] هر چند قرطبى پس از نقل شأن نزول مذکور، در روایتى به نقل از قتاده مى‌نویسد: آیه شامل همه اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌شود که مورد ستم واقع شدند و هجرت کردند.[۲۰]

  • ب. سوره نحل، ۱۱۰: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّک لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّک مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ اما پروردگار تو به کسانى که پس از شکنجه شدن هجرت کردند؛ سپس جنگیدند و استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است».

طبرسى مى‌نویسد: گفته شده که این آیه درباره ابوجندل و گروهى از مسلمانان مکه نازل شده که بر اثر شکنجه مشرکان به بعضى از خواسته‌هاى آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد ‌کردند.[۲۱]

  • ج. سوره فتح، ۲۵: «...وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلْمٍ»؛ و اگر (در مکه) مردان و زنان باایمانى نمى‌بودند که بدون آگاهى شما در زیر دست و پا از بین مى‌رفتند و از این راه عیب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسید، (خداوند مانع این جنگ نمى‌شد).

گفته‌اند: مقصود از «رِجالٌ مُؤمِنونَ» ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشرکان مکه‌اند که خداوند براى حفظ جان آن‌ها به مسلمانان اجازه ورود به مکه نداد و به صلح حدیبیه انجامید.[۲۲]

پانویس

  1. جمهرة انساب العرب، ص‌ ۱۶۶.
  2. انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.
  3. الطبقات، ابن‌خیاط، ص‌ ۶۳‌.
  4. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.
  5. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.
  6. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ الاصابه، ج‌ ۷، ص‌ ۵۹‌.
  7. همان.
  8. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸.
  9. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۹‌.
  10. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۵؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  11. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۳۰۰.
  12. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.
  13. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص ‌۳۳۹.
  14. الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۷۴.
  15. الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  16. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  17. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌.
  18. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۲۹۹.
  19. جامع‌البیان، مج‌ ۸‌، ج‌ ۱۴، ص ‌۱۴۳.
  20. قرطبى، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۱.
  21. مجمع‌البیان، ج‌ ۶‌، ص‌ ۵۹۸‌.
  22. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۱؛ قرطبى، ج‌ ۱۶، ص‌ ۱۸۸.

منابع

  • سید عبدالرسول حسینى‌زاده، دائرة‌المعارف قرآن کریم، جلد ۱، صفحه ۶۳۸-۶۴۰.