دستور زندگی (سیره نبوی از دیدگاه امام خمینی) (کتاب)
کتاب دستور زندگى (سیره نبوى از دیدگاه امام خمینى)، اثر فاضل عرفان و مرتضى حبیبى کرهرودى، شامل بررسى سیره و ابعاد مختلف زندگى پیامبر اکرم(ص) از دیدگاه امام خمینى(ره) است. مؤلف در این رساله، به بحث در خصوص بازتاب آداب و سنت نبوى در زندگى و سلوک امام خمینی مىپردازد و بهمناسبت، سخنانى از حضرت امام را در بیان زوایایى از سیره نبوى نقل مىکند.
محتوای کتاب
این کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهار فصل، تنظیم شده است. نویسنده در مقدمه، بحث را با ذکر جایگاه سیره آغاز کرده و آنگاه با موضوعاتى چون انحراف از سیره نبوى، قرآن و نقل تاریخ، معنا و مفهوم سیره، لزوم آشنایى مسلمانان با سیره نبوى و پیروى از آن، حجیت و اعتبار سیره نبوى ادامه داده است.[۱]
در فصل اول، به ابعاد مختلفى از سیره فردى پیامبر(ص) که در بیانات امام خمینی(ره) مورد تأکید و سفارش قرار گرفته، پرداخته شده است. این ابعاد عبارتند از: عبادت؛ توکل به خدا؛ اطاعت کامل از خداوند؛ سادهزیستى و بىتوجهى به مادیات؛ صبر و استقامت؛ تواضع؛ حسن معاشرت؛ دلسوزى؛ عفو و جلب قلوب؛ منع از غیبت؛ درمان غضب و رعایت بهداشت.[۲]
دیرزمانى است که دانشمندان شرق و غرب درباره مؤثرترین عامل اصلاح جامعه بحث و گفتگو مىکنند و نظریات گوناگونى دادهاند. هریک از ایشان عاملى را معرفى کرده و از عوامل دیگر غفلت ورزیده است. برخى علم و دانش و فرهنگ و بعضى دیگر اقتصاد و گروهى هم ایمان به خدا و روز رستاخیز و گروهى کیفر را ضامن اصلاحات اجتماعى مىدانند. به نظر نویسنده مسلما در صورت اجتماع این چهار عنصر، مىتوان جامعهاى سالم و دور از فساد و جنایت داشته باشیم و هیچیک بهتنهایى نمىتواند جامعه بشرى را اصلاح کند. در فصل دوم، به بررسى اجمالى چهار عنصر مذکور پرداخته شده است.[۳]
مباحثى چون توأم بودن دیانت و سیاست، تشکیل حکومت، عمل به تکلیف الهى، حامیان سیاسى از میان مردم، ایجاد روابط سیاسى، موضوعهاى فصل سوم با عنوان «سیره سیاسى» است.[۴]
امام خمینى(س) اولین اصلى را که مىتوان از سیره سیاسى پیامبر(ص) استفاده کرد، اصل همراهى سیاسى و دیانت مىداند و معتقد است عدم انزواطلبى و گوشهگیرى در امور سیاسى و براندازى سلطههاى جور و ستم و داشتن نقش فعال و اساسى در امور سیاست مسلمانان، نقطه شروع تبلیغ رسول خدا(ص) با مخالفتهاى بنیادین سیاسى با سردمداران کفر و حاکمان جور همراه بود.[۵]
نویسنده، معتقد است با اندکى تأمل و دقت در سیره حضرت مىتوان به دست آورد که ایشان هیچگاه راضى نبودند که دین تنها به معناى احکام فردى تبلیغ شود و ابعاد دیگر دین مورد غفلت قرار گیرد. در حرکتهاى رسول خدا دیانت و سیاست لازم و ملزوم یکدیگر و هریک از آن دو در خدمت دیگرى بوده تا انسانها را به صلاح و سعادت واقعى برسانند. حضرت امام (ره) در بیان این واقعیت و ارائه تفسیر دقیقى از سیاست مىفرماید: «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمىتوانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست.... انبیا (ع) شغلشان سیاست است. دیانت، همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مىدهد و تمام چیزهایى که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه مىبرد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است».[۶]
به عقیده مرحوم امام(ره)، انحراف در اسلام با جدا شدن دیانت از سیاست آغاز گردید: «سیاستى که در صدر اسلام بود، یک سیاست جهانى بود. پیغمبر اسلام دستش را دراز کرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت مىکرد به اسلام و دعوت مىکرد به سیاست اسلامى و حکومت تشکیل داد و خلفاى بعد حکومت تشکیل دادند و از صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آن وقتى که انحراف در کار نبود، سیاست و دیانت توأم بودند».[۷]
موضوعات فصل چهارم نیز با عنوان «سیره نظامى» عبارتند از: هدف نبودن جنگ، حضور مستقیم و استقامت در میدان نبرد، سرداران سپاه، مسجد و بسیج.[۸]
از آنجا که جنگ از ضروریات و مقتضیات طبیعى اجتماع بشرى است، به همین جهت اسلام آن را انکار نکرده و به مخالفت با مقتضیات فطرت و طبیعت برنخاسته است. اسلام استفاده از جنگ را تا مرز ضرورت، محدود ساخته و آن را بهعنوان آخرین وسیله براى جلوگیرى از تجاوز و طغیان و تأدیب مفسدان و ظالمان پذیرفته است؛ مفسدانى که بر اساس امیال شیطانى خود همیشه در صدد پایمالکردن حقوق مادى و معنوى انسانها بوده و هیچگاه جوامع بشرى از وجود چنین افرادى خالى نبوده است. به اعتقاد نویسنده، حال که دین اسلام، شریعتى کاربردى و اصلاحى بوده و براى خوشبختى فرد و جامعه برنامههایى ارائه مىدهد، نمىتواند از واقعیات خارجى چشمپوشى کند و به نظریهها و تئورىهاى ذهنى و خیالى بپردازد.[۹]
به باور وى، در سیره پیامبر(ص) هرگز شعارهاى فریبکارانه و حرکتهاى غیر واقعبینانه وجود ندارد. اسلام، شریعتى است صریح و گویا و در برابر مشکلات انسانها، داراى روشهایى قاطع و قابل اجراست. در اوج عطوفت و مهربانى و در راستاى آن، داراى شدت عمل در برابر ستمکاران و جباران است. امام خمینى(ره) در تبیین این حقیقت ملموس، چنین مىفرماید: «اسلام از اول، وقتى زاییده شده است، آن روزى که اعلام شد به اینکه حالا دیگر باید قیام کرد در مقابل [طاغوت]، از آن روز برنامهاش این بود که بزند و بکشد و کشته بشود براى اصلاح حال جامعه؛ براى اینکه این دزدها و این خیانتکارها را قطع ایادیشان را بکند، قطع حیاتشان را بکند؛ اینها مضر به جامعه هستند. این باغدارها و این کارواندارهاى قریش، مضر به جامعه هستند، اینها باید از بین بروند».[۱۰]
به اعتقاد نویسنده، جاى تردید نیست که اگر اسلام جنگ را تأیید نمىکرد و آن را بهعنوان یکى از وسایل مقاومت و جلوگیرى از تجاوز و تعدى و برطرف کردن موانع از سر راه دعوت توحیدى خود، نمىپذیرفت، عوامل شر و فساد و نیروهاى شیطانى مانع از گسترش این آیین شده و هرگز انسانها بهسوى کمال و سعادت رهنمون نمىگردیدند.[۱۱]
پانویس
منابع
- مقدمه و متن کتاب.
- علیرضا کریمى، «سیره نبوى از دیدگاه امام خمینى(ره)»، مجله حضور، شماره ۱۲، برگرفته از پایگاه اینترنتى صالحین آذربایجان غربى.