امیر الحاج

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

انتصاب «امیر الحاج» و سرپرست امور حُجّاج، از شئون حکومت و از اختیارات و وظایف حاکم اسلامى است و کسى نمى‌تواند بدون اذن حاکم، این منصب دینى و اجتماعى را بر عهده بگیرد. عزیمت حجّاج به حجّ براى عبادتى که داراى جنبه‌هاى مختلف فردى، اجتماعى، معنوى، سیاسى، اقتصادى و اخلاقى است، بدون امیر و سرپرست به سامان نمى‌رسد.

اهمیت نصب امیرالحاج

عزیمت حُجّاج به مکّه مکرّمه و انجام مناسک حجّ، با توجه به اهداف متنوع و شؤون مختلف آن، به عنوان عبادتی که دارای جنبه های مختلف فردی، اجتماعی، معنوی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی است، بدون امیر و سرپرست به سامان نمی رسد. اگر حج تنها عبادتی فردی بود و هر کسی وظیفه داشت برای انجام اعمال و مناسک مخصوص عازم خانه خدا شود، ممکن نبود کسی گمان کند عزیمت افراد متعدد در یک زمان برای انجام عبادتی فردی، نیازی به امیر و سرپرست ندارد، ولی با توجه به ابعاد متنوع حج، به ویژه بُعد اجتماعی ـ سیاسی آن، که قراین و شواهد غیرقابل تردید و فراوانی دارد، وجود شخصی به عنوان «امیرالحاج» را ضروری می نماید. از این رو، در طول تاریخ اسلام مسأله مورد شک و تردید نبوده و حتی خلفای جائر، نصب امیرالحاج را از شؤون و وظایف خود دانسته و بدان مبادرت می ورزیدند.

نصب امیرالحاج علاوه بر جهات گوناگونی که در موسم حج و در مکه دارد، در گذشته برای حفاظت و مراقبت از کاروان های حج در بین راه بوده است. با توجه به دشواری سفرها در گذشته و خطرات فراوانی که جان و مال مسافران را تهدید می کرد، وجود فردی به عنوان امیرالحاج را لازم می دانستند. نصب امیرالحاج امر رایجی بوده و ائمه معصوم علیهم السلام نیز در موسم حج حضور می یافتند و مخالفتی از ایشان در انجام اعمال حج با عموم مردم از نظر زمان انجام اعمال یا کیفیت آنها نقل نشده، بلکه همراهی آنان با دیگران در روایات به چشم می خورد. این همه شاهد و تأییدی است بر لزوم وحدت و هماهنگی بین حجاج در امور حج.

البته امروزه «امیرالحاج» به معنای واقعی آن، که امر همه حجاج بیت اللّه الحرام را برعهده داشته باشد وجود ندارد؛ چرا که جهان اسلام از داشتن حاکم واحد و مبسوط الید محروم است. در حال حاضر با اختلافی که بر جهان اسلام حاکم است و مقرراتی که در سرزمین حجاز وجود دارد، هر کشوری سرپرستی را برای حجاج خود نصب نموده تا امور مربوط به حجاج خود را سامان بخشد. البته اگر عنوان «امیرالحاج» بر چنین سرپرستی هم صادق باشد، ثبوت لااقل پاره ای از احکام بر چنین فردی بعید نیست، اما حکم به ثبوت هلال ماه، امروزه از سوی حاکمان حجاز صورت می گیرد و حجاج بیت اللّه الحرام و امرای آنها نیز در این زمینه بدان اکتفا می کنند.

امارت حج در تاریخ اسلام

امارت حج در صدر اسلام :

در صدر اسلام مراسم حج معمولاً با حضور پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و خلفای پس از آن بزرگوار برگزار می شد و طبعا تصدی امر حج و حجاج با آنان بود. گاهی نیز افرادی را به نمایندگی خویش در مراسم حج مأموریت می دادند. علامه محمدتقی مجلسی می نویسد: «همیشه حضرت سید المرسلین و حضرت امیرالمؤمنین ـ صلوات اللّه علیهما ـ امیر حاج از جهت رفع ظلم و ستم مقرر می فرمودند، اگر خود نمی فرمودند از جهت موانع.»[۱]

مسعودی، مورخ معروف، فهرستی طولانی از کسانی را که از زمان حیات پیغمبر تا سال ۳۵۰ هجری امارت حج را برعهده داشتند، ثبت کرده است. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله پس از فتح مکه، در سال هشتم هجری، «عُتّاب بن اُسَید ابی العیص بن امیه» را عامل و کارگزار خویش در مکه قرار داد و برحسب نقل مسعودی مراسم حج در آن سال به سرپرستی او انجام شد، از این رو او را اوّلین امیرالحاج در تاریخ اسلام شمرده است. البته برخی هم معتقدند که در این سال حجاج، امیری نداشته و خود مراسم حج را به جا آوردند.[۲]

ولی به نظر می رسد اولین کسی که مستقلاً به عنوان امیرالحاج از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله عازم سفر حج شد و سرپرستی و امارت حجاج و نیز ابلاغ پیام برائت از مشرکان را برعهده گرفت، امام علی علیه السلام بود. ماجرا آنگونه که از روایات شیعه و اهل سنت استفاده می شود، از این قرار بود که پیامبر پس از نزول آیاتی از سوره برائت، به ابوبکر مأموریت داد تا برای ابلاغ این سوره به مردم در سرزمین منا عازم بیت اللّه الحرام شود. اما پس از مدتی علی بن ابی طالب علیه السلام را احضار فرمود و به او مأموریت داد تا به سراغ ابوبکر رفته، سوره برائت را از او دریافت نماید و خود این مأموریت را انجام دهد. علامه امینی این ماجرا را از ۷۳ تن از مفسّران و مورّخان اهل سنت با اختلافاتی جزئی نقل کرده است.[۳]

گذشته از مباحث کلامی که درباره این ماجرا درگرفته، آنچه به بحث فعلی ما ارتباط دارد آن است که روایاتی که شیعه نقل کرده، دلالت دارد که پیامبر مسؤولیت امارت حج و ابلاغ سوره برائت را به علی علیه السلام محول کردند؛ چون این روایات مطلق بوده و مقید به ابلاغ سوره برائت نیست.[۴] در سال دهم هجری نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله خود عازم سفر حج شد و با انجام حجة الوداع همه احکام و مناسک حج را به مسلمانان آموخت و طبعا حضرت خود امیرالحاج بود.

خلفا و امارت حج:

در زمان خلفای بعد از رسول خدا نیز معمولاً حج به امارت و سرپرستی خلفا برگزار می شد و گاهی هم افرادی را به جای خود مأموریت می دادند. در زمان خلافت خلیفه دوم و خلیفه سوم نیز خود خلفا در موسم حج حضور داشتند.

ائمه معصوم و امارت حج:

با حاکمیت خلفای اموی و عباسی، ائمه اطهار علیهم السلام که شایستگی ولایت بر امت را داشتند، به لحاظ عدم بسط ید، در امر عزل و نصب امیرالحاج نیز مانند سایر شؤون حکومتی دخالت نداشتند. انزوای آنان در جامعه بخصوص در بعضی از مقاطع تاریخ و عدم دخالت در امور حکومت، بازهم حکام و خلفا را راضی نمی کرد. خلفا از اینکه ائمّه به لحاظ شخصیت والای علمی و معنوی مورد توجه مردم بوده و محبتشان در قلوب مردم جای دارد، هراسان و نگران بودند.

در اعصار بعدی نیز اهتمام خلفا به نصب امیرالحاج در تاریخ ثبت شده است.

نصب سرپرست حجّاج در جمهوری اسلامی:

عدم بسط ید فقهای شیعه سبب گردیده است که مباحث حکومت کمتر مورد توجه و عنایت فقها قرار گیرد، حتی در سده های اخیر از مباحثی مهم چون امر به معروف و نهی از منکر نیز صرفنظر شده بود، چنانکه احکام مربوط به «امیرالحاج» نیز در مناسک حج به چشم نمی خورد. هرچند این احکام غالبا استحبابی است، اما در شمار آداب حج نیز بیان نمی شود. مرحوم امام خمینی در پرتو انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و به صحنه آمدن فقهای شیعه، بسیاری از مباحث مهجور دین را احیا کرد؛ ازجمله این موارد ارزشمند و سرنوشت ساز، «بُعد سیاسی ـ اجتماعی حج» است. آن بزرگوار این عبادت اجتماعی ـ سیاسی را از غربتی که بدان دچار بود، نجات داد و چهره آن را از تحریفاتی که آلوده بود، پاک کرد و خواستار احیای حج ابراهیمی ـ محمدی شد. او با نصب سرپرست حجاج بیت اللّه الحرام و تبیین وظایف وی، در جهت سرپرستی حجاج و احیای ابعاد مختلف حج، عرصه های جدیدی را در جهان اسلام گشود. هرچند ولایتی را که شیعه برای فقیه جامع الشرایط قائل است، بر همه مسلمانان نافذ است، اما به مقدار بسط یدی که حضرت امام قدس سره داشت و یا جانشین صالح او دارد، به انجام امور و از آن جمله نصب سرپرست برای حجاج ایرانی مبادرت می ورزد.

حضرت امام در سال ۵۸ طی حکمی دو تن از روحانیان انقلابی را به سرپرستی حجاج بیت اللّه الحرام منصوب کرد. در حکم امام به ایشان آمده است: «چون ایام برگزاری یکی از فرایض بزرگ اسلامی با محتوای عظیم انسانی، روحانی، سیاسی، اجتماعی، یعنی فریضه حج بیت اللّه الحرام نزدیک است و لازم است در آستانه برقراری جمهوری اسلامی با انقلاب شکوهمند ملت شریف ایران این فریضه مقدسه از آثار طاغوت پاکسازی و به اسلام راستین برگردد، به این جهت شما را به عنوان سرپرست حجاج بیت اللّه الحرام تعیین نموده که با مشورت با مقامات صالحه هیأتی از افراد صالح و متعهّد و با ایمان انتخاب و با همکاری آنان کلیّه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهید که ان شاءاللّه تعالی در حکومت جمهوری اسلامی این فریضه مقدسه، با محتوای معنوی خود تحقق یابد.»[۵]

از مجموع احکام حضرت امام در نصب نمایندگان خویش برای سرپرستی حجاج بیت اللّه الحرام در موسم حج،[۶] نکاتی چند استفاده می شود از جمله: ـ پاکسازی فریضه حج از آثار طاغوت ـ احیای ابعاد سیاسی ـ اجتماعی حج ـ دعوت مسلمانان به وحدت و مقابله با استکبار جهانی ـ برنامه ریزی و سازماندهی حجاج بیت اللّه الحرام درجهت اعلام برائت از مشرکان در سرزمین وحی.

از وظایفی که حضرت امام برای سرپرست حجاج و نیز حجاج در رابطه با سرپرست حج بیان کرده اند، برمی آید که آن بزرگوار در اندیشه پاک شدن مراسم عبادی ـ سیاسی حج از انحرافات، نقص ها و کمبودها بود. امام خمینی در اندیشه تصحیح خطاها و انحرافها و بازگرداندن حج به مسیر اصلی خود بود و یکی از مقدمات وصول به این هدف «سازماندهی حجاج بیت اللّه الحرام و نظم بخشیدن به آنان و هدایتشان به سمت اهداف متعالی حج» بود که با نصب سرپرست حجاج و نماینده خویش تأمین می شود. امام خمینی خواستار پیراستن حج از تشریفات و تجملاتی بود که به جایگاه امیرالحاج اگر از این زاویه نگریسته شود و اهدافی که آن رهبر فقید و فرزانه در پی تحقّقش بود، مدنظر قرار گیرد، اهمیت این منصب بیش از پیش آشکار می شود. نقش سرپرست حجاج در جهت نظم بخشیدن به امور حج و حجاج همگی برای رسیدن به مقاصد مهمی است که می تواند بر این عبادت مترتب شود.

پانویس

  1. محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج ۸، ص ۱۹۸.
  2. مسعودی، مروج الذهب، ج ۴، ۳۹۵.
  3. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۶، ص ۳۴۱ـ۳۳۸.
  4. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان ج ۹، ص ۱۶۴.
  5. صحیفه نور، ج ۹، ص ۱۷۶.
  6. حج در کلام و پیام امام خمینی، ص۱۱۹، فصل ۱۸.

منابع

  • "امارت حج و زعامت حجاج"، سید جواد ورعی، میقات حج، ۱۳۷۸، شماره ۳۰.
  • فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى، محمد محمدحسن شرّاب؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.