ابن عبد ربه اندلسی
«احمد بن عبد ربّه قرطبی اندلسی» معروف به «ابن عبد ربّه» (۲۴۶-۳۲۸ ق)، مورخ، ادیب و شاعر نامدار مسلمان اهل اندلس در قرن چهارم هجری است. کتاب «العقد الفرید» از تألیفات مشهور وی میباشد.
نام کامل | احمد بن عبد ربّه اندلسی |
زادروز | ۲۴۶ قمری |
زادگاه | قرطبه، اندلس |
وفات | ۳۲۸ قمری |
مدفن | قرطبه |
اساتید |
بقی بن مخلد، محمد بن عبدالسلام خُشنی، محمد بن وضّاح،... |
شاگردان |
عائذی،... |
آثار |
العِقد الفرید، الممحّصات، دیوان شعر،... |
زندگینامه
شهابالدین ابوعمر احمد بن محمد، در ۱۰ ماه رمضان ۲۴۶ قمری در قرطبه اندلس (اسپانیا و پرتغال کنونی) زاده شد و دوران کودکی را همانجا گذراند. وی از دودمان بنیعباس بود، اما چون نیای چهارمش، سالم، در ولای هشام بن عبدالرحمن، دومین امیر سلسلۀ امویان اندلس در آمده بود، وی را «مروانی» و «اموی» میخواندند.[۱]
وی ظاهراً در کنار زندگی پرتشریفات و پرهیاهوی درباری، به خانه و خانواده و به خصوص به مطالعه و تألیف مستمر نیز عشق میورزید. طرح کتاب دائرةالمعارف گونۀ «العقد الفرید» که بخش اعظم زندگی او را فراگرفت، دلیل بر این مدعاست. ابن عبدربه مردی خوش مشرب و شوخ طبع و بذلهگوی بود و فکاهیات را موجب آرامش جان آدمی میدانست. به همین جهت، بخشهایی از العقد را به این موضوع اختصاص داده است.
درباره مذهب و عقیده این دانشمند اطلاع چندانى در منابع وجود ندارد، اما عده اى او را مالکى مذهب (در فقه) دانسته اند و از عقاید او سخنى به میان نیاورده اند، ولى نسبت به شیعه نظراتى را در کتابش ذکر کرده است که نشانه دشمنى او با شیعیان و حتى با بزرگان آنان مى باشد. اما بر خلاف کتاب دیگرش در کتاب العقد الفرید، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به عنوان خلیفه چهارم ذکر کرده و درباره شخصیت آن حضرت برخى مطالب را نقل کرده است. و البته بسیارى از حوادث و وقایع مهم تاریخ صدر اسلام که همسوى عقاید شیعه بوده مثل ماجراى سوزاندن در خانه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) توسط عمر (به دستور ابوبکر) را نقل کرده است. او در کتاب العقد چندان به ذکر فضایل و مناقب امام علی (علیه السلام) و اولادش میپردازد که ابن کثیر[۲] در او گمان تشیع میبرد. ابن عبدربه از جهت فضل، وثاقت و دانش سرشار مورد تأیید و توثیق علما و دانشمندان مسلمان، از جمله اهل سنت میباشد. ولیکن به خاطر تمایل قلبی و قلمی به تشیع، مورد انتقاد برخی از مورخان اهل سنت قرار گرفته است.
ابن عبدربه، در دوران پیری و زمینگیری، به یمن اعتبار و شهرتی که در شهر داشت، خانهاش محل آمد و شد طبقات مختلف مردم بود. میتوان وی را در زیّ حکیمی وارسته و ادیبی سالخورده در نظر آورد که با توشهای کلان از خرد و دانش و هنر، پیراسته از شائبههای جاهطلبی و دنیاپرستی، در همان بستر بیماری، اجازۀ روایت کتابش را برای اهل علم و دوستداران شعر و ادب صادر میکند.[۳] بر اثر این حسن عاقبت و نیک فرجامی، ابن عبدربه نزد مردم چنان محبوبیتی یافت که در روز مرگش، شهر بزرگ قرطبه سراسر سوگوار گردید و جمعیت انبوهی در تشییع جنازۀ او شرکت کرد.[۴]
ابن عبدربه چند سال پیش از مرگش (ظاهراً حدود ۶ سال) مفلوج و زمینگیر شد.[۵] او این بیماری دردناک را پیک مرگ تلقی کرد و چنان به خود آمد که گویی آتش پر شرارۀ دوزخ را رویاروی مینگریست. لاجرم به توبۀ «خلصاء» روی آورد و دست از همۀ تعلقات بشست و دل در آمرزش پروردگار بست.[۶] او در هیجدهم جمادی الاول سال ۳۲۸ قمری در اندلس دیده از جهان فروبست.[۷]
فعالیتهای علمی
برادر بزرگتر احمد بن عبدربه، ابوبکر یحیی، از فقیهان و محدثان قرطبه بود و بعید نیست که احمد، قرآن و حدیث و مقدمات ادب را نخست نزد این برادر دانشمند آموخته باشد. در دوران نوجوانی وی، قرطبه هنوز مدارس عمدهای نداشت و جلسات درس و بحث بیشتر در مساجد و منازل استادان تشکیل میشد.[۸]
ابن عبدربه، به رغم همۀ کششی که مشرق زمین برای دانش طلبان اندلسی داشت، از اندلس پای بیرون ننهاد. اما از محضر استادان بزرگی چون بقی بن مخلد، محمدبن عبدالسلام خُشَنی و محمدبن وضّاح که از انتقال دهندگان فرهنگ و ادب مشرق به اندلس بودند، بسیار سود جست و به یاری هوش و حافظۀ نیرومند خویش توانست به زودی در محافل علمی قرطبه در صف فقیهان و محدثان نشیند،[۹] اما او به شعر و شاعری گرایش بیشتری داشت و پیوسته به مطالعۀ کتب ادب و حفظ شعر میپرداخت. تنها شاگرد وى که از او نامى مانده است «عائذى» مى باشد.
ابن عبد ربه کتاب هاى زیادى نوشته است که تنها دو کتاب از او به جا مانده و در دست است: یکی «الممحّصات» (یا المحمّصات) که مجموعه شعر است و کتاب «العِقد الفرید» در زمینه مسائل دینى، فرهنگی، اجتماعى، سیاسى و تاریخى صدر اسلام، که آن را به تقليد از «عيون الاخبار» ابن قتيبه دینوری نگاشت.
شعر ابن عبدربه
ابن عبدربه نخستین بار در مراسم افتتاح قصر مُنْیه در شهرکِ کِنْتُش، نزدیک قرطبه که امیر محمد بن عبدالرحمن (م، ۲۷۳ق) بنا کرده بود، با سرودن قصیدهای بلند و زیبا پیشۀ شاعری را آغاز کرد.[۱۰] از آن پس، او عمر نسبتاً طولانی خود را بیشتر در دربار فرمانروایان اندلس گذرانید و در پرتو مدیحه سرایی برای امرا و رجال و اعیان اندلس، در سدۀ ۴ق، بزرگترین شاعر اندلس به شمار آمد.[۱۱] ملازمت دربار، مدیحهسرایی، شرکت در مجالس بزم امیران و ندیمی آنان، ابن عبدربه را در صف متنفذان قرطبه نشاند و توانگر گردانید. صله و هدیه از هر سو برایش میرسید و او نیز با ابیاتی چند، صاحبان هدایا را خرسند میساخت، ولی هرگاه خواستههایش پذیرفته نمیشد، به حربۀ هجا دست میبرد و صاحب منصبان را به وحشت میانداخت.[۱۲]
او با برادرزادۀ طبیبش ابوعثمان سعیدبن عبدربه و نیز ادیب و شاعر معاصرش، ابن ابی عبدۀ لیتی دادوستد شعری داشت.[۱۳] در بدیههسرایی زبردست بود و چون اراده میکرد شعر بر زبان و قلمش جاری میشد. شعر ابن عبدربه از مقبولیت عامه نیز برخوردار بود. از این رو بعضی از سرودههای او ضرب المثل شده است.
بیشتر شعر ابن عبدربه از نوع غزل است. همین چیرهدستی در غزلسرایی بود که متنّبی را در حجاز بر آن داشت تا وی را «ملیح الاندلس» بخواند.[۱۴] غزل ابن عبدربه ساده و آهنگین و دور از تکلف است. او حدود ۰۰۰‘۱۰ بیت شعر در کتابش نقل کرده.
ابن عبدربه نخستین بار در اندلس به سرودن شعر «تعلیمی» پرداخت. وی فنّ عروض را به منظور سهولت یادگیری به نظم آورد و مثالهایی که خلیل برای هر یک از بحور عروض آورده بود، چون به نظرش دشوار آمد، ابیاتی از سرودههای خود را به جای آنها نهاد.
از ابن عبدربه به عنوان شاعری صاحب دیوان نام بردهاند، هر چند اشارۀ صریحی به رؤیت دیوان شعر او یا نقل از آن نکردهاند. در عصر حاضر محمد رضوان دایه اشعار پراکندۀ او را از منابع مختلف گردآورده و همراه با مقدمه و تعلیقاتی با عنوان دیوان ابن عبدربه منتشر کرده است.
پانویس
- ↑ تاریخ علماء الاندلس، ابن فرضی، ۱ / ۳۸؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۵ / ۲۸۳، العبر، ۲ / ۲۹.
- ↑ البدایة والنهایه، ۱۱ / ۱۹۳-۱۹۴.
- ↑ ادبا، یاقوت، ۴ / ۲۱۹.
- ↑ جذوةالمقتبس، حمیدی، ۲ / ۶۰۸.
- ↑ ابن فرضی، ۱ / ۳۸؛ ابن خلکان، ۱ / ۱۱۲.
- ↑ حمیدی، ۱ / ۱۶۶؛ یاقوت، ۴ / ۲۲۳-۲۲۴؛ مقری، ۴ / ۳۲۱.
- ↑ البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۱۹.
- ↑ الصلة، ابن بشکوال، ۱ / ۴۱.
- ↑ وفیات، ابن خلکان، ۱ / ۱۱۰؛ بغیةالوعاة، سیوطی، ۱ / ۳۷۱.
- ↑ المقتبس، ابن حیان، ۲۳۷، ۲۴۱؛ ابن عبدربه، دیوان، ۸۳-۸۴.
- ↑ ابن دحیه، ۱۵۱؛ ابن عذاری، ۲ / ۱۲۷؛ ابن سعید، عنوان المرقصات، ۵۶.
- ↑ ابن عبدربه، العقد، ۱ / ۲۸۶؛ حمیدی، ۲ / ۶۳۳-۶۳۴.
- ↑ طبقات الامم، ابن صاعد، ۷۹؛ حمیدی، ۱ / ۱۱۵.
- ↑ مطمح الانفس، فتح بن خاقان، ۲۷۳؛ یاقوت، ۴ / ۲۲۲-۲۲۳.
منابع
- "ابن عبد ربه، شهاب الدین"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، محمدعلی لسانی فشارکی.
- "ابن عبد ربّه"، پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.
- سيد تقى واردى، روزشمار تاريخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الاول.