حسین بن اشکیب قمی
منبع: ستارگان حرم، جلد 10
نویسنده: ابوالحسن ربانی سبزواری
برجستهترین مشخصه پیشرفت ملتها، وجود دانشمندان و فرهیختگان در میان آنان است که با تلاش مستمر و کنکاش فراوان خود در قلمرو دانش، بشریت را در مسیر تعالی و ترقی قرار میدهند. با شناخت این شخصیتهای علمی، ارادهها و استعدادها در جهت دانش طلبی و گشودن راههای صلاح و سداد، برانگیخته میشوند. در این نوشتار، با یکی از همین شخصیتها که از استوانههای حدیث و کلام شیعه است، آشنا میشویم.
نام و کنیه و تولد
در اواسط سده سوم هجری، کودکی پا به عرصه وجود مینهد که نامش را«حسین» برگزیدند. کنیهاش «ابوعبدالله»[۱] یا «ابومحمد»[۲] است. نام پدرش احمد، ولی اشتهار او «اشکیب» است. بدین جهت این محدث کبیر، به نام «حسین بن اشکیب» اشتهار دارد.[۳]
از آن جا که وی طبق شواهد و قرائن، در شهر قم پا به عرصه وجود نهاده، «قمی» نامیده میشود. از طرف دیگر گویا مدتی از عمر خویش را در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها اشتغال به خدمت داشته و به لقب «خادم القبر» هم شهرت یافته است. همچنین به نظر میرسد بر اثر مسافرتهای مکرر به قلمرو خراسان بزرگ (همانند مرو و سمرقند)، «خراسانی» و «مروزی» نیز به او گفته میشد.خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد. رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.</ref>
این بزرگوار، در مقطعی از عمر گرامی خویش در شهر «کشّ»، زیست میکرده و در آن سرزمین از چهرههای صاحب آوازه و دارای نام و نشان بوده و در مقام استادی علم حدیث و فقه قرار داشته است؛ به طوری که گروهی از محدثان آن سامان از فضل و دانش او بهره میبردند.[۴]
ولادت
در این که این محدث بلندمرتبه در چه سالی دیده به جهان گشود، نمیتوان قاطعانه ابراز نظر کرد، ولی آن چه مورد قبول بیشتر دانشوران شیعی تراجم است، او اواسط قرن سوم هجری و در قم متولد شده است.خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد. اعیان الشیعه، ج 5، ص 458.</ref>
خادم کدام مرقد؟
چنان که گفته شد، یکی از القاب معروف وی «خادم القبر» (خدمتگزار مرقد) است. در این که صاحب قبر چه کسی میباشد، در میان دانشمندان اختلاف است. علامه وحید بهبهانی سه احتمال را مطرح ساختهاند: قبر حضرت امام رضا علیهالسلام، قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و یا مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها در قم.[۵] ولی آن نظری که به واقع نزدیکتر است، همان قبر کریمه اهل بیت در قم است، که بعضی از مورخان طراز اول شیعه بدان اشاره کردهاند.[۶]
شخصیت محدث
از کنکاش در منابع شیعه بدست میآید که حسین بن اشکیب، در قله رفیع دانش و فقه و مناظره قرار داشته است و تمام بزرگان شخصیت سترگ او را ستایش کردهاند. اینک برای شناخت بیشتر این دانشمند فرزانه، قلم را به دست برجستهترین عالمان رجال شناس، میسپاریم.
نجاشی میگوید: «استاد بزرگوار عالمان شیعه، اهل خراسان و دارای وجاهت، برجستگی و مورد اطمینان و یکی از محدثان بسیار سابقهدار شیعه است. شیخ کشی، در کتاب خویش نامش را یادآوری نموده است. شیخ عیاشی از او حدیث نقل میکند و به روایات او اعتماد و اطمینان کامل است. او قمی و خدمتگزار یکی از قبور بزرگان اسلام است».[۷]
شیخ طوسی در کتاب رجال خود مینگارد: «حسین بن اشکیب، خادم القبر[۸]؛ ...که در شهر سمرقند و کش زندگی مینمود، دانشوری توانا بود و در فن مناظره، تخصص داشت. او کتابهایی چند پدید آورد».[۹] همچنین شیخ طوسی، در پایان کتابش در شرح حال این محدث پرآوازه، از وی به عنوان «محدثی مورد اعتماد و متکلمی فقیه، اهل بحث و مناظره، خوش سخن، دارای ذوق و سلیقه و اندیشه دقیق و نیکو[۱۰] نام میبرد.
سایر رجال شناسان نیز، سخنان این بزرگان را که از قدمت ویژهای برخوردار است، تأیید کردهاند.
رفع یک شبهه
در نوشتار بعضی از بزرگان، حسین بن اسکیب (باسین) ثبت و ضبط شده است.[۱۱] این امر موجب شده است که برخی گمان برند که دو شخص میباشند: یکی حسین بن اشکیب قمی و دیگری حسین بن اسکیب مروزی که از دانشمندان خطه ماوراءالنهر است. اما قریب به اتفاق محققان شیعه (از جمله مرحوم شیخ موسی زنجانی[۱۲]، ابن داوود[۱۳] و مرحوم آیت الله خویی)[۱۴][۱۵] بر این باورند که این دو، نام یک محدث است.
نگارنده نیز بر این عقیده است که ایشان، همان حسین بن اشکیب یکی از ستارگان حدیث قم میباشد، ولی در برههای از عمر خویش به سرزمین خراسان بزرگ هجرت کرده و در آن جا به کسب و گسترش دانش اشتغال داشته است.
یار و یاور امام
این روایتگر بزرگ، از این سعادت عظیم برخوردار بوده که در گروه یاران برجسته و ارزشمند امامان معصوم قرار گیرد و با آنان ملاقات و ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. از این رو، وی از اقیانوس بیکران علم و معارف آنان فیض برده است. نجاشی از شیخ کشی روایت میکند که: «حسین بن اشکیب قمی، از یاران امام هادی و امام حسن عسکری علیهمالسلام، است».[۱۶]
علامه حلی مینگارد: «حسین بن اشکیب از یاران امام حسن عسکری علیهالسلام است».[۱۷] علامه تهرانی، مؤلف «الذریعه» نیز در این باره میگوید: «او، استاد کشی و عیاشی، و از اصحاب امام یازدهم است».[۱۸] شیخ شوشتری هم در اثر خود، این سخن را تأیید میکند.[۱۹]
خوشهچین خرمن دانش
حسین بن اشکیب قمی، برای دست یازیدن به معارف ناب و خالص دینی و گردآوردن اخبار و روایات اهل بیت عصمت و طهارت، از محضر جمعی از بزرگان فیضها برده و توشهها اندوخته است و جان تشنه خویشتن را از زلال علم آنان، سیراب کرده است که هم اینک به نام گروهی از آنان اشارت میشود:
- 1- محسن بن محمد؛
- 2- محمد بن اورمه قمی؛
- 3- محمد بن خالد برقی قمی؛
- 4- حسن بن خُرزاد قمی؛
- 5- حسین بن یزید نوفلی؛
- 6- محمد بن سدی؛
- 7- حسن بن حسین مروزی؛
- 8- بکر بن صالح رازی؛
- 9- هارون بن عقبه خزاعی؛
- 10- محمد بن علی کوفی؛
- 11- عبدالرحمن بن محمد.[۲۰]
تربیت شدگان
با این که این محدث از جایگاه رفیع در قلمرو معرفت دینی برخوردار بوده، اما در گزارشهای پژوهشگران، شاگردان زیادی از او سراغ نداریم. تنها نام چند تن از آنان در منابع آمده است که به ترتیب ذکر میشود:
- 1- محمد بن مسعود، معروف به عیاشی؛[۲۱] که یکی از بزرگترین دانشوران شیعه در خطه ماوراءالنهر و آسیای مرکزی است. او نه تنها در راه نشر و گسترش آثار اهل بیت، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد، بلکه تمام ثروت خویش را - که از پدرش به ارث برده بود و به سیصد هزار دینار میرسید. - در راه این هدف ارزنده مصرف کرد. میگویند: خانهاش همانند پژوهشکدهای بود که دینپژوهان و محدثان شیعه، در آن جا به تحقیق، بررسی، نگارش و گردآوری اخبار اهل بیت علیهمالسلام اشتغال داشتند. وی همان مؤلف تفسیر معروف عیاشی است.[۲۲]
- 2- محمد بن عمر بن عبدالعزیز؛ که از چهرههای معروف شیعه در ماوراءالنهر میباشد. ایشان نیز صاحب یکی از بزرگترین تألیفات دانش رجال، به نام «معرفة احوال الرجال» است. او با پدیدآوردن این اثر جاودانه، خدمت بسزایی به جهان تشیع بلکه عالم اسلام نمود.[۲۳]
- 3- محمد بن یعقوب کلینی؛ که چنان در قله اشتهار و بزرگی، قرار گرفته که نیاز به معرفی ندارد؛ ولی یادآور میشویم که او مؤلف کتاب «الکافی»، یکی از کتابهای چهارگانه حدیث شیعه است که شهرت جهانی دارد. این عالم فرزانه در سال 329 هجری زندگی این جهان را بدرود گفت.[۲۴]
- 4- محمد بن الوارث.[۲۵]
آثار قلمی
همان گونه که در آغاز این نوشتار آمد، این محدث قمی، کتابهایی را پدید آورده و تالیف کرده است. شیخ نجاشی به سه کتاب ایشان اشاره میکند:
- 1- الرّد علی من زعم ان النبی صلی الله علیه و آله کان علی دین قومه؛
- 2- الرّد علی الزیدیه؛
- 3- کتاب النوادر.[۲۶]
مناظره کننده چیرهدست
از بررسی زندگی و شرح حالات ابن اشکیب، برمیآید که او در مناظره برای اثبات حقانیت خلافت بلافصل امیرالمومنین علیهالسلام و به طور عام، اثبات حقانیت مذهب شیعه، از برجستگی ویژهای برخوردار بود. این نکتهای است که شیخ طوسی و نجاشی و برخی دیگر بر آن تصریح کردهاند.
در این جا مناسب مینماید که به یکی از فرازهای زندگی او - که کلینی و شیخ صدوق در کتابهای خویش آوردهاند. - اشاره شود.
یکی از دانشمندان کشمیر، به نام «ابوسعید غانم» میگوید: من در هند از موقعیت بلندی برخوردار بودم و شاگردانی داشتم و مورد احترام پادشاه بودم. چون من در کتابهای تورات، انجیل و مصحف ابراهیم درباره پیامبر آخرالزمان مطالب فراوانی خوانده بودم، دوستانم مرا برای کاوش در این امر انتخاب کردند؛ از این رو، برای دستیابی به حقیقت از شهر خویش حرکت کرده، به قلمرو کابل و بلخ رسیدم.
در آن جا با بعضی از دانشمندان، مذاکره کردم که عقیده داشتند: جانشین پیامبر اسلام، ابوبکر و در آخر علی علیهالسلام میباشد. به آنان گفتم: به دنبال آن پیامبری هستم که جانشین او برادر دینی و پسرعمو و شوهر دختر اوست. ولی آنان در مقابل این سخن، مرا متهم کردند و این که او باید کشته شود. به آنها گفتم: من به دنبال حقیقت هستم و از مرام و مسلک خود دست برنمیدارم تا حق را بیابم. هنگامی که سخن من به گوش فرمانروای بلخ رسید، یکی از دانشمندان آن دیار، به نام حسین بن اشکیب را مأمور ساخت که: با این مرد هندی مباحثه و مناظره کن.
در این جا بود که حسین بن اشکیب، با دلایل محکم و متقن خویش، حقیقت را برای ابوسعید اثبات کرد و برایش ثابت کرد که جانشین رسول اکرم صلی الله علیه و آله بعد از رحلت، علی بن ابیطالب و یازده فرزند او هستند و اکنون امام مهدی علیهالسلام آخرین وصی و جانشین آن حضرت است.
ابوسعید میگوید: سخنان حسین بن اشکیب مرا قانع کرد و به مذهب اسلام و خلافت و ولایت علی امیرالمؤمنین گرایش پیدا کردم.[۲۷]
الگوی دانش پژوهان
از داستان مذکور این نکته ارزنده بدست میآید که: در هر عصر و روزگاری، بایسته و شایسته است که همواره جمعی از دانش طلبان علوم دینی با کسب توانایی و تخصص، در زمینههای مناظره، فلسفه و... با دلایل قاطع از باورهای دینی و اعتقادی شیعه، دفاع کنند؛ همان گونه که حضرت امام صادق علیهالسلام برای دفاع از کیان اسلام و تشیع، به تربیت شاگردان متعدد در فقه، حدیث، و نیز در فن مناظره اهتمام داشتند. در برهههای مختلف تاریخ هم همیشه دانشمندانی بودهاند که از جان مایه گذاشته و با تمام نیرو و منطق عقل، از مرزهای عقیدتی شیعه دفاع می کردهاند. حسین بن اشکیب نیز از جمله عالمانی است که با حضور تکلیف گرایانه خود در عرصه علمی، میتواند الگویی مناسب برای دانش پژوهان روزگار ما باشد.
گلچینی از بوستان در روایات او
توحید ناب
حسین بن اشکیب از حضرت امام باقر علیهالسلام روایت میکند که به یکی از یاران بلندمرتبه خویش، جابر بن یزید جعفی فرمود: «جابر! تهمت و دروغ بستنِ اهل شام به خداوند متعال، بسیار بزرگ است. آنها بر این پندار باطلاند که خداوند برای صعود به آسمان، گام خویش را بر صخره بیت المقدس نهاد. در حالی که خداوند منزه از چنین خیالی است. ...ای جابر! این را بدان که پروردگار جهانیان، نظیر و همتا ندارد. ذات مقدس او پیراسته از وصف توصیف کنندگان و توهمات توهم کنندگان است. او از چشمان ظاهری مردم مستور و محجوب است. او نابود ناشدنی است. هر گونه تغییر و تحول در ذاتش محال است و هیچ چیز همانند او نخواهد بود».[۲۸]
کرامت حضرت امام کاظم علیهالسلام
نیز با واسطه از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید حدیث میکند که آنها گفتند: «علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید، ما را طلب کرد. به ما دستور داد: بروید دو شتر بخرید و از شاهراه دوری کنید. سپس مالی به اضافه چندین نامه به ما تحویل داده و گفت: اینها را در مدینه به حضرت امام موسی بن جعفر علیهالسلام تحویل دهید و مراقب باشید که احدی متوجه کار شما نشود. بدین مقصود، از بغداد به کوفه رفتیم و بعد از خرید دو شتر و برگرفتن توشه راه از کوفه خارج شدیم؛ ولی از آن راه اصلی، اجتناب می نمودیم تا این که به محلی به نام «بطن الرّمه» رسیدیم. مرکبهای خویش را بستیم و برایشان علف نهادیم و خودمان سفره را پهن کردیم و مشغول به خوردن غذا شدیم. ناگاه دیدیم شخصی سوار بر مرکب، به همراه خادمی به طرف ما میآید. چون به ما نزدیک شدند، دریافتیم که آن سواره، حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام است. ما به احترام و تعظیم حضرتش، از جای خویش بلند شده و بر آن بزرگوار سلام کردیم و پولها و نامهها را به حضرت دادیم. در این هنگام امام علیهالسلام از آستین خود، نامههایی را درآوردند و به ما دادند.
سپس فرمود: اینها جوابهای نامههای شما است. ما به حضرت گفتیم: زاد و توشه ما رو به تمام شدن است. اگر به ما اجازه دهید، به مدینه برویم و رسول الله را زیارت کنیم و مقداری توشه راه برگیریم. حضرت فرمود: آن چه همراه دارید، به من نشان دهید. ما آنها را به حضرت دادیم. امام علیهالسلام دستی بر آنها کشید و فرمود: این مقدار شما را تا کوفه میرساند، شما که پیامبر را زیارت کردهاید، من نماز صبح را با مردم مدینه خواندم. حالا میخواهم نماز را با آنان بخوانم، شما به کوفه برگردید، خداوند شما را به سلامت دارد».[۲۹]
سفر آخرین
حسین بن اشکیب قمی، که به عنوان الگویی از محدثان و متکلمان برجسته شیعه در عصر خویش نیکو درخشید و خدمات ارزندهای به تشیع بر جای گذاشت، در نهایت بار آخرین سفر بربست و به جهان ملکوت پرکشید؛ اما این که در چه سالی و کدامین سده رخ به نقاب خاک کشید و در کدام سرزمین سر بر تربت نهاد، چندان مشخص نیست و سخن قابل اعتمادی به دست نیامد.
پانویس
- ↑ تهذیب المقال فی تنقیح الرجال، سید محمدعلی ابطحی اصفهانی، نجف، ج 2، ص 60 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215.
- ↑ الذریعة، دارالاضواء، ج 10، ص 227 و 200.
- ↑ الجامع فی الرجال، پیروز قم، ج 1، ص 582؛ رجال نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44؛ رجال شیخ طوسی، ص 413، 429 و 462؛ معالم العلماء، نجف، ص 41؛ رجال ابن داوود، ص 121؛ مجمع الرجال، دارالکتب العلمیه، قم، ج 2، ص 162؛ وسایل الشیعه، ج 20، ص 173؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 458؛ معجم الرجال، ج 5، ص 199؛ قاموس الرجال، جامعه مدرسین، ج 3، ص 422؛ بهجة الآمال، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج 3، ص 253؛ منتهی المقال، ابوعلی مازندرانی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 19؛ خلاصة الاقوال، منشورات رضی، قم، ص 51؛ تنقیح المقال، ممقانی، ج 1، ص 320؛ جامع الروات، کتابخانه آیت الله نجفی، ج 1، ص 233؛ التحریر الطاووسی از صاحب معالم، کتابخانه آیت الله نجفی، ص 471 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215.
- ↑ رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 5، ص 458.
- ↑ موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215 و حاشیه رجال طوسی، ص 413.
- ↑ نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44 و همان، داوری قم، ص 33.
- ↑ رجال طوسی، ص 462.
- ↑ خلاصة الاقوال، ص 51.
- ↑ معالم العلماء، نجف، ص 41.
- ↑ خلاصة الاقوال، ص 51 و رجال ابن داوود، ص 79.
- ↑ الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.
- ↑ رجال ابن داوود، سیرة المصطفی، قم، ص 79.
- ↑ معجم الرجال، ج 5، ص 199.
- ↑ رجال طوسی، ص 413 و 429.
- ↑ قاموس الرجال، ج 3، ص 422.
- ↑ خلاصة الاقوال، ص 50.
- ↑ الذریعة، ج 10، ص 200 و 227.
- ↑ قاموس الرجال، ج 3، ص 422.
- ↑ الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.
- ↑ همان؛ الذریعة، ج 10، ص 227 و رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 735.
- ↑ الکنی والالقاب، بیدار، قم، ج 2، ص 449 و ج 3، ص 94.
- ↑ همان، ج 3، ص 94.
- ↑ الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.
- ↑ الذریعه، ج 10، ص 200.
- ↑ رجال نجاشی، ص 33 و الذریعه، ج 10، ص 200.
- ↑ اصول کافی، ج 1، باب مولد الصاحب علیهالسلام، ص 515 و اکمال الدین و اتمام النعمه، شیخ صدوق، ج 2، ص 437.
- ↑ توحید صدوق، جامعه مدرسین، حدیث 13، باب 29، ص 179.
- ↑ رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 2، ص 736 و بحار، ج 48، ص 34.