سید ابراهیم دروازه ای

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۵ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

جلوه صداقت

اشاره:

از ستارگان فروزان شهر عالم‌خيز تبريز، فقيه پرهيزگار، آيت الله سيد ابراهيم موسوي دروازه‌اي است. اين فقيه فرهيخته در حوزه‌هاي علميه تبريز و نجف، به امر تعليم و تعلم پرداخت و پس از خلق آثار سودمند و پرورش شاگردان فاضل و تبليغ دين مبين اسلام، دارفاني را وداع گفت و به خيل خاموشان پيوست.

ولادت

هزار و سيصد و سيزده سال پس از هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه در خانه محقر آيت الله سيد مهدي موسوي، طفلي پا به عرصه وجود نهاد كه «سيد ابراهيم» نام گرفت. پدر او كه از عالمان بزرگ و از فقيهان مبرز سده چهاردهم است؛ در سال 1381 ق در تبريز بدرود حيات گفت[۱] سيد ابراهيم، كودكي را با سرپرستي پدر فرزانه‌اش پشت سر نهاد و شروع به تحصيل علوم ديني كرد.

تحصيلات

آيت الله دروازه‌اي[۲] پس از آموزش‌هاي ابتدايي و فراگيري مقدمات در مكتب‌خانه‌ها، به تحصيل علوم ادبي و اسلامي پرداخت. او دروس متداول حوزه (صرف، نحو، منطق، كلام، فقه و اصول) را به نحو شايسته فراگرفت و سپس در محافل علمي و حلقات درسي بزرگان فقه و فقاهت، آيات عظام: حاج ميرزا ابوالحسن انگجي، حاج سيد محمد مولانا و حاج ميرزا حسن مجتهد تبريزي حاضر شد و از محضر علمي آنان بهره‌ها برد.[۳]

به سوي حوزه نجف

دروازه‌اي پس از كسب اجازه اجتهاد از استاد بزرگوارش آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي، براي بهره‌وري از حوزه پررونق و كهن نجف و پژوهش در علوم اسلامي، رهسپار آن ديار گشت. وي در جلسات درسي فقه و اصول حضرات آيات: شيخ محمدحسين شيخ الشريعه اصفهاني، شيخ عبدالله مامقاني و شيخ محمدتقي حائري شيرازي حاضر گرديد. اقامت وي در نجف زياد طول نكشيد و به علت پاره‌اي از گرفتاري‌هاي خانوادگي، بعد از دو سال اقامت در مركز علم و مهد فضيلت، به وطن خويش بازگشت.[۴]

استادان

سيد ابراهيم، در طول چندين سال، با تلاش هاي پيگير و خستگي ناپذير، علوم رايج حوزوي را به خوبي فراگرفت و قله‌هاي علم و ايمان را فتح كرد. او با حضور در محافل علمي عالمان بزرگ و مجتهدان والامقام تبريز و نجف، شايستگي علمي خويش را به اثبات رساند و بر بام بلند اجتهاد صعود كرد. برخي از آن مردان بزرگ عبارتند از حضرات آيات:

1- حاج ميرزا ابوالحسن انگجي (1282-1357 ق):

اين شخصيت بزرگ جهان اسلام، از شاگردان برجسته حاج ميرزا حبيب الله رشتي، شيخ محمدحسن مامقاني، شيخ محمدحسين كاظميني، حاج ميرزا محمود اصولي خويي و حاج ميرزا فتاح سرابي است. آيت الله دروازه‌اي از اين استاد خود اجازه اجتهاد[۵] دريافت نموده است.

2- حاج سيد محمد مولانا (1294-1363 ق):

اين فقيه بزرگوار، متجاوز از چهل سال به امر تدريس پرداخت و صدها شاگرد عالم و فاضل تربيت كرد. وي آثار فراواني در موضوعات مختلف اسلامي پديد آورد كه همواره مورد استفاده استادان و طلاب علوم ديني بوده است.[۶]

3- ملا فتح الله شيخ الشريعه اصفهاني (1266-1339 ق):

وي فقيهي اصولي و عالمي دقيق بود. احاطه كامل بر دروس حوزوي داشت و نظرياتش صائب و در بين فقيهان مقبول بود. حوزه درسي او پر از تشنگان علم و دانش بود، كه از كشورهاي اسلامي به دورش جمع شده بودند. بيشتر شاگردان وي از مراجع تقليد شيعه و از مدرسان بنام حوزه‌ها محسوب مي‌شدند.[۷]

4- شيخ عبدالله مامقاني (1290-1351 ق):

ايشان عالمي عامل، فقيهي بارز، محدثي اديب و صاحب كمالات روحي و اخلاق فاضله بود. وي در سال 1290 ق، در نجف به دنيا آمد. او تحصيلات خود را پيش پدر ارجمندش و شيخ حسن خراساني فراگرفت. ايشان تأليفات و تصنيفاتي در موضوعات فقه، اصول، درايه، رجال و كلام داشت كه از مهمترين آن ها كتاب تنقيح المقال في احوال الرجال است. اين كتاب از زمان تأليف تا حال، همواره مرجع انديشمندان اسلامي بوده است. اين عالم رباني در سال 1351 ق رحلت كرد و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.[۸]

5- حاج ميرزا حسن مجتهدي (متوفاي 1337 ق):

وي در تبريز و خانواده علم، تقوا و فقاهت به دنيا آمد. او علوم مقدماتي را در تبريز آموخت و سپس به نجف اشرف مهاجرت كرد. در آن جا از درس‌هاي فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری، سيد حسين تُرك كوه‌كمري، ميرزا محمدحسن مجدد شيرازي و ملا علي نهاوندي بهره‌مند شد و به مقام والاي اجتهاد دست يافت. آيت الله مجتهدي در زمان خود، بزرگترين مرجع ديني و در علم، تقوا، ذكاوت، دقت نظر، قوت حافظه و سرعت انتقال مطالب علمي بي نظير بود. وي حدود چهل سال، در تبريز به صدور فتوا، تدريس و حل و فصل مرافعات پرداخت. او يكي از مدافعان انقلاب مشروطيت در آذربايجان بود؛ ولي به علت يك سلسله كارهاي ناروا، از مشروطه روگردان شد و به مخالفت با آن پرداخت. حاج ميرزا حسن، در كنار كارهاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و قضايي، به تأليف آثار مفيدي پرداخت كه عبارتند از:

  • 1- تشريع الاصول (مطبوع)؛
  • 2- رساله علميه (مطبوع)؛
  • 3- رساله‌اي در مقدمه واجب؛
  • 5- شيخ محمدتقي حائري شيرازي (متوفاي 1338 ق).

آيت الله حائري شيرازي در شيراز ديده به جهان گشود و در كربلا رشد يافت. وي تحصيلات خويش را نزد شيخ محمدحسين فاضل اردكاني، سيد علي نقي طباطبايي و ميرزا محمدحسن مجدد شيرازي طي كرد. او از مبارزان واقعي عليه استعمار انگليس بود. مبارزات ايشان، جزيي از تاريخ روحانيت شيعه محسوب مي شود.[۱۰]

مشايخ اجازه

آيت الله دروازه‌اي در سايه تلاش و كوشش فراوان و تحمل زحمات بسيار در راه كسب دانش، به دريافت اجازه اجتهاد و روايت از شخصیت هاي بزرگواري نايل آمد كه اسامي آنان بدين قرار است:

1- حاج ميرزا ابوالحسن انگجي:

ميرزا ابوالحسن در اجازه‌نامه مختصري كه براي ايشان مرقوم داشته، اجتهاد او را تصديق نموده و نوشته است: «بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله ربّ العالمين والصلوة والسلام علي اشرف الانبياء والمرسلين محمد و آله الطاهرين. و بعد فان شرف العلم لايخفي و فضلاً لايحصي، و ممن تصدي بالرجوع الي مدارك الاحكام حتي بلغ مرتبة اليقين و ترّقي من حضيض التقليد الي اوج الاجتهاد جناب العالم الفاضل سيد الاعلام و حجة الاسلام الحاج السيد ابراهيم دامت افاضاته فله العمل بما استنبطه من الاحكام و جزاه الله الملك العلام عن الاسلام واهله خير جزاء المجتهدين».[۱۱] كتبه بيده الداثرة ابوالحسن الحسيني.

2- آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني:

ايشان در اجازه‌نامه‌اي كه به آيت الله دروازه‌اي عنايت نموده، مي‌نگارد: بسم الله الرحمن الرحيم بعد الحمد والصلوة فان جناب العالم العامل والفاضل الكامل السيد الجليل صفوة العلماء الاعلام و حجة المسلمين والاسلام السيد ابراهيم الموسوي الدروازه‌اي دامت تأييداته ممن صرف عمره في تحصيل العلوم الشرعيه و تنقيح مبانيها النظرية فاحصاً باحثاً مُجداً مجتهداً حتّي بلغ بحمدالله مرتبة الاجتهاد فله العمل بما يستنبطه من الاحكام علي المنهج المألوف بين الاعلام و قد احرزت اله ان يروي عنّي ما صحّ لي روايته بطرقي المنتهيئة الي المشايخ العظام و منهم الي ائمتنا المعصومين عليهم الصلوة والسلام و اوصيه و نفسي و جميع اخواني المؤمنين بملازمة التقوي و الاخذ بالاحتياط الواقي زلل الصراة و الرّجاء من جنابه دامت توفيقاته ان لاينساني من صالح الدعاء انه ولّي الاعطاء.[۱۲] حرّر في شهر شعبان المكرم سنه 1348. الاحقر ابوالحسن الموسوي الاصفهاني.

3- ملا فتح الله شيخ الشريعه اصفهاني؛

4- شيخ عبدالله مامقاني؛

5- محمدتقي حائري شيرازي؛

6- حاج سيد حسين بروجردي؛

7- سيد محسن حكيم:[۱۳]

كه مراتب علم و پارسايي دروازه‌اي را ستوده است.

تدريس

دروازه‌اي، در تدريس و تفهيم كتاب‌هاي درسي و تقرير و تبيين مطالب علمي، تسلط و مهارت خاصي داشت. بيانش رسا، جذاب و شيوا بود. شاگردان وي در جلسه درسش كمترين خستگي و ناراحتي را احساس نمي كردند و نقطه مبهم و اشكالي برايشان باقي نمي‌ماند، به همين جهت، درس وي همواره مملو از بسياري از فضلاي طلاب و اهل علم بود.[۱۴]

آثار

سيد ابراهيم در كنار تحصيل و تدريس، با نگارش حاشيه‌ها و تعليقه‌هاي فراوان در مسائل و موضوعات مختلف ادبي، فقهي، تفسيري و اصولي، آثار خوبي از خود به يادگار گذاشت. آثار ايشان بدين شرح است:

  • 2- كشكول؛
  • 3- كتاب الصلوة؛
  • 4- تحفة الاخيار في علائم آخر الاعصار؛
  • 5- اللطائف الادبيّة في الحكايات الاصمعية؛
  • 6- حاشيه بر لمعه؛
  • 7- حاشيه بر مغني الاريب؛
  • 8- حاشيه بر مطول؛
  • 9- حاشيه بر رسائل؛
  • 10- حاشيه بر مكاسب.[۱۵]

متأسفانه آثار اين فقيه فرزانه به طبع نرسيده و هم اكنون در كتابخانه فرزند دانشمندش مرحوم آيت الله سيد مهدي دروازه‌اي، نگهداري مي‌شود.

در قلمرو شعر و ادب

دروازه‌اي از دوران جواني، عاشق شعر و ادب بود. در زمينه ادبيات - به خصوص شعر عربي - استاد و كم نظير بود. كتاب‌هاي درسي ادبيات عرب، مانند: مغني و مطول را در دوران جواني‌اش چند دوره تدريس نمود و حواشي و تعليقات سودمندي بر آن ها نوشت. در مواقع مقتضي قسمت‌هايي از كتاب‌هاي ادبي، مانند مقامات حريري و محاضرات راغب اصفهاني و... را از حفظ مي خواند. به قدري استادانه به اشعار و قصايد عربي استشهاد مي‌كرد كه شنونده را بي‌اختيار به اعجاب و تحسين وامي‌داشت. وي از قريحه شعري بسيار سليس و روان برخوردار بود و اشعار خود را در مدح اهل بيت علیهم السلام و مسائل اجتماعي، مواعظ و ارشاد مردم بكار مي‌گرفت.[۱۶]

از جمله مسائلي كه قلب آيت الله دروازه‌اي را به درد آورد، حوادث سال 1347 بود. در آن سال، حوادث دردناكي در تبريز به وقوع پيوست. كارگزاران جنايتكار رضاخان، مجتهدان و عالمان بزرگ را دستگير و به نقاط مختلف كشور تبعيد مي‌كردند. تعداد زيادي از افراد باايمان و مبارز هم به جرم طرفداري از مذهب و روحانيت روانه زندان ها شدند. اين حوادث غم انگيز موجب شد تا آيت الله دروازه‌اي در قصيده مفصلي، با عنوان توسل به حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف، وقايع آن سال را بيان كند. بيتي از شعر چنين است:

بعض الي الري بلدة الطهران قد × سيروا و بعض نحو كرد سيرا

رژيم جنايتكار رضاخان برخي از عالمان را به ري و تهران و بعضي ديگر را به كردستان تبعيد كرد. ايشان همچنين در ضمن اين قصيده به تخريب قبور متبرك امامان بقيع، به دست وهابيان اشاره مي‌كند و مي‌گويد:

و اذلة الاسلام بعد فجيعة × قد تحرق الاكباد اذ ما تذكرا.[۱۷]

بعد از اين فاجعه دردناك (تخريب قبر امامان معصوم:) اسلام ذليل شد و زماني كه اين فاجعه غم بار به ياد انسان مي افتد، جگرها مي‌سوزد.

ويژگي‌هاي اخلاقي

سيد مهدي دروازه‌اي، در مورد صفات و فضايل اخلاقي مرحوم پدر بزرگوارش مي‌نويسد: «او عالمي بود عامل، وارسته و متقي. در برخورد با مردم گشاده‌رو، مهربان و متواضع بود. از منيت و خودپسندي و خودنمايي به دور بود و از ريا و تظاهر به فضل، كه احياناً دامنگير بعضي از ارباب فضل و كمال مي شود، به طور جدي پرهيز داشت. از نفوذ فوق العاده و محبوبيت خاصي كه در ميان طبقات مختلف مردم داشت، هيچ گاه بهره‌برداري شخصي نمي‌كرد و دنبال اسم و رسم‌هاي ظاهري و عناوين فريبنده نبود و در يك كلام، خود را نباخته بود. ولي در عين حال در مقابل ارباب زر و زور و افراد از خود راضي و كساني كه بي جهت در ميان مردم عزيز شده بودند، هرگز خود را كوچك و حقير نمي‌شمرد و عزت نفسش را با هيچ چيز معامله نمي‌كرد. او زندگي بسيار ساده و فقيرانه‌اي داشت و با وجود امكانات وسيع مالي و وجوه شرعي فراواني كه در اختيارش قرار مي‌گرفت، در اداره زندگي خود و خانواده‌اش بسيار مقتصد و محتاط بود. و تمام توان و امكاناتش را در اداره طلاب علوم ديني و تأمين حوايج مستمندان و رفع نياز نيازمندان مبذول مي داشت. او ذاتاً عاشق درس و بحث بود و با اين كه از نظر بدني و مزاجي ضعيف بود - به خصوص در اواخر عمرش از ضعف اعصاب و بيماري قلبي، مدام رنج مي‌برد و قوايش به تحليل رفته بود - تا پايان عمر، مطالعه و درس و بحث برايش نشاط آور و غذاي روحي بود. روزهاي جمعه و شب هاي ماه مبارك رمضان به تفسير قرآن مي‌پرداخت. وي در اين زمينه، مطالب را طوري بيان مي‌كرد كه مورد استفاده همه اقشار مردم باشد. او واقعاً يك عالم رباني بود كه عمر پربركت خود را در يك خانه محقر و قديمي، كه از پدرش به ارث برده بود و با يك زندگي ساده و بي تكلف و به ظاهر كم ارزش ولي توأم با عزت و كرامت نفس به پايان برد».[۱۸]

غروب ستاره

آيت الله سيد ابراهيم دروازه‌اي سرانجام پس از 68 سال عمر بابركت و سال‌ها تلاش در جهت نشر و گسترش علوم آل محمد: و ترويج مذهب جعفري، به سبب عارضه شديد قلبي، در نهم رجب 1381 ق. (28 آذر 1340 ش) در تهران بدرود حيات گفت و از اين زندان خاكي رهايي يافت.[۱۹]

محل دفن

طبق وصيت وي، پيكر پاك و مطهرش به شهر مقدس قم منتقل گرديد و پس از تشييع باشكوهِ مردم متدين و با حضور عالمان و روحانيان شهر، در قبرستان «نو»، در مقبره خاندان «اتفاق»، به خاك سپرده شد. مجالس بزرگداشت باشكوه و متعددي براي وي در شهرهاي تبريز، تهران و قم برپا گرديد و از مقام فقه و فقاهت او تجليل شد.[۲۰]

در رثاي درگذشت آن فقيه پارسا، برخي از شاعران به زبان‌هاي فارسي و عربي شعر سرودند. از جمله اين شاعران برادر بزرگوار او علامه اديب مرحوم سيد هادي سينا (متوفاي 1342 ش) است كه در نود بيت، غم و اندوه خويش را در فراق برادرش اعلام داشت. مطلع شعر چنين است:

جزَعاً أَتت الخطوب هدوئاً × ودَعِ الدموع تفيض منك شجونا.[۲۱]

جزع و ناله كن؛ زيرا حوادث بزرگ از سكون و آرامش ابا دارند (يعني حوادث بزرگ و دردناك آرامش و آسايش را مي‌گيرند) و اشك را واگذار كه در اين اندوه جاري شود.

فرزند دانشمند

آيت الله سيد مهدي امين محرر، مشهور به «دروازه‌اي»، فرزند برومند آيت الله سيد ابراهيم دروازه‌اي، در سيزده بهمن 1313 ش، در تبريز چشم به جهان گشود. وي دروس مقدماتي و سطح را از محضر استاداني چون: شيخ علي اكبر اهري، سيد مهدي انگجي (1322-1384)، سيد كاظم طباطبايي مشهور به «مفيد» (1297-1383 ق)، سيد محمد بادكوبه‌اي (1285-1387 ق) و پدر بزرگوار خود آموخت. او در سال 1333 ش راهي قم شد و از جلسات درس آيت الله بروجردي (1292-1380 ق) سيد كاظم شريعتمداري (1332-1404 ق) و سيد محمدباقر سلطاني طباطبايي به مدت هفت سال، بهره برد.

وي پس از وفات پدرش، در سال 1340 ش به تبريز بازگشت و در سال 1342 ش به دليل همگامي با نهضت امام خمینی به اتفاق شهيد قاضي طباطبايي، سيد احمد خسروشاهي، حاج ميرزا حسن ناصرزاده و حاج ميرزا محمدحسين انزابي، دستگير و در زندان قزل قلعه زنداني گرديد. او در سال 1346 ش در تهران اقامت گزيد و در يكي از مساجد تهران به امامت جماعت و ارشاد مردم پرداخت.[۲۲]

آيت الله دروازه‌اي، يكي از چهره‌هاي سرشناس روحانيت در عرصه‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي بود. نام ايشان ذيل 25 اطلاعيه و نامه از طرف جامعه روحانيت شهرهاي تهران و آذربايجان، عالمان مهاجر به تهران، حوزه علميه قم، سيد كاظم شريعتمداري، كه در موضوعات مختلف، چون: تصويب نامه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي، بازداشت امام خميني، مجلس شوراي ملي و مجلس سنا، مسائل سياسي و اجتماعي ايران، دستگيري علما، اعلام عزاي عمومي و مناسبت‌هاي مهم ديگر صادر شده، ديده مي شود.[۲۳]

آيت الله دروازه‌اي در طول مبارزات، همواره مورد آزار و اذيت ساواك و در موارد متعدد، فعاليت‌هاي ايشان و ديگر روحانيان مبارز، به ساواك مركزي گزارش مي شد.[۲۴] از آثار چاپ شده معظم‌له، مقاله‌اي تحت عنوان سخني در باب انتظار[۲۵] است. وي در 28 آذر 1378 ه.ش رحلت نمود و در جوار يار آرام گرفت.

پانویس

  1. مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، سال اول، ش 3 و 4، ص 267.
  2. دروازه، در اصل «دروازه گجيل» بوده كه بعدها دروازه گلستان ناميده شد و به مناسبت سكونت آن بزرگوار در آن محله، به دروازه‌اي شهرت يافت.
  3. نامداران تاريخ، عمران عليزاده، ج 2، ص 279.
  4. همان.
  5. آشناي جانان، محمد الوانساز خويي، خطي.
  6. همان.
  7. گلشن ابرار، ج 1، ص 471.
  8. مفاخر آذربايجان، عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، ج 1، ص 272.
  9. نامداران تاريخ، ج 2، ص 218.
  10. معارف الرجال، محمد حرزالدين، ج 2، ص 215.
  11. مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، ش 3 و 4، سال اول، ص 269.
  12. همان.
  13. همان.
  14. نامداران تاريخ، عمران عليزاده، ج 2، ص 283.
  15. همان.
  16. مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، سال اول، ش 3 و 4، ص 271.
  17. نامداران تاريخ، ج 2، ص 281.
  18. مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، سال اول، ش 3 و 4، ص 273.
  19. مفاخر آذربايجان، ج 1، ص 342.
  20. همان.
  21. همان.
  22. نامداران تاريخ، ج 2، ص 283.
  23. براي ملاحظه اعلاميه‌ها، اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 223؛ ج 3، 88، 94، 103، 107، 196، 223، 245، 283، 289، 308، 314، 386، 397، 412، 430، 436، 455، 470، 485، 500، 511، 518.
  24. جلوه محراب، مركز بررسي‌هاي تاريخي وزارت اطلاعات، ص 100؛ نامداران تاريخ، ج 2، ص 283.
  25. صبح وصال، ويژه‌نامه نيمه شعبان، 1418 ق، ص 48.

منبع

محمد الوانساز خويي, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 54-64