سید مرتضی پسندیده

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۱۸ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

رازدار امام

خاندان

جد اعلاي ايشان «سيد دين علي شاه» نام داشت. وي اصالتاً نيشابوري و از احفاد مير حامد حسين، صاحب كتاب «عبقات الانوار» بود؛ اما پس از مدتي به ايالت كشمير از توابع هندوستان مهاجرت نمود. فرزند وي (جد آقاي پسنديده) سيد احمد نام داشت. او در بين سال‌هاي 1240 تا 1250 ق. در سفري كه به عتبات عاليات (نجف و كربلا) داشت، با يوسف خان، كه از اهالي روستاي فرفهان خمين بود، آشنا مي شود. يوسف خان كه به مقامات علمي و اخلاقي وي پي برده بود، از او دعوت مي كند به خمين بيايد و به هدايت و ارشاد مردم آن ديار بپردازد. از اين رو، سيد احمد راهي خمين مي شود و پس از ازدواج با سكينه، خواهر يوسف خان، در همين شهر ماندگار مي شود. ثمره اين ازدواج مبارك فرزنداني است كه سيد مصطفي يكي از آنان است.[۱] سيد احمد در اواخر سال 1285 يا اوايل سال 1286 ق. در خمين درگذشت و بنابر وصيت خودش در كربلا به خاك سپرده شد.[۲]

سيد مصطفي در طلوع آفتاب روز پنجشنبه 29 رجب سال 1278 ق. چشم به جهان گشود. هفت يا هشت سال بيشتر نداشت كه پدر را از دست داد. تحصيلات اوليه را در مكتب‌خانه خمين سپري نمود و كتب عربي را نزد مرحوم آقا ميرزا احمد آموخت. در اوان جواني با دختر استاد خود آقا ميرزا احمد مجتهد خوانساري معروف به «آقا آخوند» ازدواج نمود. پس از آن، به همراه همسرش به نجف مهاجرت كرد و سال ها از محضر عالماني چون شيخ انصاري بهره برد و به درجه اجتهاد رسيد. در سال 1312 ق. به خمين بازگشت. او كه مشاهده مي كرد خان هاي ظالم آن منطقه، حق مردم را غصب مي كنند، اسلحه به دست گرفته، به مبارزه با آنان برخاست و در همين راه در روز دوازدهم ذی القعده سال 1325 ق. در بين راه خمين و اراك، به دست دو نفر از اشرار در سن 47 سالگي شربت شهادت نوشيد.[۳]

تولد

سيد مرتضي در روز 17 شوال سال 1313 ق. (1274 ش) در شهر خمين[۴] و در منزلي كه هم اكنون نيز پابرجاست، چشم به جهان گشود. و در سال 1315 ق. به فاصله دو سال، برادرش نورالدين ديده به دنيا گشود و در سال 1320 ق. به فاصله هفت سال، روح الله (امام خمینی قدس سره) در همان خانه به دنيا آمد.

مهمترين حادثه دوران كودكي سيد مرتضي، شهادت پدر بزرگوارش بود كه به طور ناجوانمردانه‌اي به وسيله دو تن از خان‌هاي اطراف خمين صورت گرفت. وي ده ساله بود كه به همراه خانواده به تهران سفر كرد و مجازات اعدام قاتلين پدر خود را در ميدان بهارستان تهران مشاهده كرد.[۵]

تحصيل و استادان

پس از بازگشت از سفر تهران، با برادرش نورالدين شروع به درس خواندن كرد. ابتدا به مكتب ملا ابوالقاسم، سپس به درس آقا ميرزا محمود افتخارالعلماء، كه هر دو از عالمان محلي بودند، رفتند. آقا ميرزا محمود هر سال يك بار به اصفهان مي رفت؛ در اين مدت، مادرش به سيد مرتضي و نورالدين علم هيئت، نجوم و حساب را درس مي داد.[۶] سيد مرتضي چهارده ساله بود كه در سال 1327 ق. به اصفهان رفت و پس از استقرار در مدرسه «ملا عبدالله»، مدت هفت يا هشت سال به تحصيل علوم ديني پرداخت. وي پس از اتمام دروس، به خمين بازگشت.[۷]

ايشان در اصفهان درس شرايع را از حاج رضاي نجفي ملايري[۸] (شوهرخواهرش) فراگرفت. براي فراگيري درس مطول و صرف در محضر آقا ميرزا علي يزدي زانوي شاگردي زد. به گفته آيت الله پسنديده، آقا ميرزا علي يزدي از حافظه عجيبي برخوردار بود. سيد مرتضي در محضر مرحوم محمدعلي تويسركاني (متوفاي 1329 ق) كه از مدرسين مدرسه «نيم آورد» اصفهان بود،[۹] دروس سطح فقه و اصول را تلمذ نمود و سال ها درس خارج فقه و اصول را در محضر حاج محمدصادق خاتون آبادي، كه از عالمان بزرگ آن عصر بود، ادامه داد. مدت زيادي نيز در درس حاج ميرزا رحيم ارباب شركت جست و نزد وي حساب، منطق و... خواند.[۱۰]

هنگامي كه شهيد مدرس در ايوان زير ساعت مدرسه «سپهسالار» (مطهري كنوني) درس خود را آغاز نمود و فقه و اصول را با عالي‌ترين درجه تدريس مي كرد، سيد مرتضي نيز در اين كلاس ها شركت جست.[۱۱]

در اين جا مناسب است به زندگي دو تن از اساتيد وي اشاره شود:

  • 1- ميرزا رحيم ارباب. وي در سال 1297 ق. به دنيا آمد. وي كه در يكي از روستاهاي لنجان اصفهان ديده به دنيا گشود، دروس مقدماتي را در همان جا به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و از عالماني چون: كليشادي، ميرزا بديع امامي، سيد محمدباقر درچه‌اي و سيد ابوالقاسم دهكردي استفاده نمود. وي در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاشاني انواع علوم و فنون فقه، اصول، كلام، فلسفه، رياضي و هيئت را فراگرفت و سال‌ها بر كرسي تدريس تكيه زد.[۱۲]
  • 2- حاج محمدصادق خاتون آبادي. حاج مير محمدصادق مدرس خاتون آبادي فرزند حاج ميرزا حسن نايب الصدر، عالم و محققي كم نظير و از مدرسين بزرگ اصفهان بشمار مي رفت. وي مقدمات را در اصفهان طي نمود و براي تكميل به نجف اشرف عزيمت كرد. او در آن جا از بزرگاني مثل آخوند خراساني و آقا سيد محمدكاظم يزدي استفاده كرد. وي به آخوند خراساني بسيار نزديك بود و حتي در تأليف كتاب كفايه به استاد خود كمك كرد. پس از رجعت به اصفهان و برپايي كلاس درس، بسياري از طلاب در زمره شاگردان وي وارد شدند. اين مرد الهي پس از عمري تلاش در راه اهل بيت علیهم السلام در شب 7 جمادی الاول، سال 1348 ق. وفات يافت و در بقعه «تكيه سيدالعراقين» مدفون گرديد. جزواتي در زمينه فقه و اصول و همچنين تقريرات فقهي و اصولي اساتيد خود را به رشته تحرير درآورد كه تاكنون به چاپ نرسيده است.[۱۳]

اجازه اجتهاد

آيت الله پسنديده از عالماني چون: مرحوم آقا ضياء عراقي و آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري اجازه اجتهاد داشت. به همين خاطر، در زمان كشف حجاب و متحدالشكل شدن، مدركي در اثبات اجتهاد خود ارائه داد و آنان نيز جوازي صادر كردند. متن نامه شماره 150 وزارت داخله بدين شرح بود: «شماره 150 ورقه تصديق وزارت داخله - آقاي سيد مرتضي هندي (پسنديده)، مقيم خمينِ كمره، بر طبق اجازه حضرتين آقاي حاج شيخ عبدالكريم حائري و آقاي ضياءالدين نجفي دامت بركاته و تصديق اهالي، مطابق فقره 1 و 4 از ماده 2 قانون متحدالشكل بودن البسه، در پوشيدن لباس روحانيت مجاز خواهد بود. تاريخ 14/2/1309».[۱۴]

شاگردان

آيت الله سيد مرتضي پسنديده، پس از اتمام دروس در اصفهان، به خمين بازگشت و ضمن اقامه نماز جماعت، حوزه دروس فقه، اصول، كلام، منطق و نحو را تشكيل داد. البته از شمار شاگردان ايشان اطلاعي دقيق در دست نيست. امام خمینی قدس سره نيز كتاب هاي منطق و مطول را از برادر بزرگ خود فراگرفت. همچنين ايشان خط زيبايي داشته و امام خميني قدس سره از او سرمشق مي گرفته است.

آقاي پسنديده در اين باره مي گويد: «چون خط نستعليق من خوب بود، (امام خميني) نزد من مشق مي كردند؛ به طوري كه خط ايشان با من شبيه بود و اين شباهت به اندازه‌اي بود كه گاهي اتفاق مي افتاد، نصف كاغذ را من مي نوشتم و نصف ديگر را به ايشان مي دادم، مي نوشت و هيچ كس متوجه نمي شد كه صاحب اين خطها دو نفر است».[۱۵]

تذكر

شايد در ذهن بسياري اين سؤال مطرح شود كه چگونه نام خانوادگي امام خميني، «مصطفوي» و آقا سيد مرتضي «پسنديده» و آقا نورالدين «هندي» انتخاب شده؛ در حالي كه هر سه برادرند؟ پاسخ اين سؤال را از زبان آيت الله پسنديده مي خوانيم: «در سال 1304 ش. كه فاميل گذاري مي كردند، من فاميل مصطفوي را پيشنهاد دادم، گفتند: نمي شود؛ زيرا مشابه آن هست. هندي را پيشنهاد دادم، قبول نكردند؛ اما گفتند: ممكن است شبهه انگليسي بودن پيش مي‌آيد (چون آن زمان هند، مستعمره انگليس بود). احمدي را پيشنهاد دادم، گفتند: عربي است، نمي شود. چند اسم به تهران فرستادم تا در بين آن ها يكي را انتخاب كنند، «پسنديده» را برگزيدند؛ ولي نام برادر ديگرمان همان هندي ماند و نام امام هم از اول مصطفوي بود».[۱۶]

ظلم ستيزي و پيگيري تحولات سياسي و اجتماعي

سيد مرتضي نيز همانند پدر روحيه‌اي ظلم ستيز داشت. هنوز نوجوان بود كه براي دفاع از نواميس مردم در مقابل اشراري كه وابسته به حكومت جور آن زمان بودند، اسلحه بر دوش گرفت و به مبارزه با آنان برخاست. در جريان جنگ جهاني اول نيز براي ايستادگي در برابر قواي متجاوز انگليس تعليمات نظامي ديد و در اردوي نظامي روحانيون منطقه شركت جست. با اين كه روحيه ظلم ستيزي داشت، اما اين باعث نمي شد كه سمتي دولتي (كه به معني ياري دستگاه طاغوت بود) بپذيرد. از اين رو، هنگامي كه از سوي حكومت طاغوتي پهلوي به او پيشنهاد شد تا به اراك برود و محضر شرع (رسيدگي به امور قضايي و...) داير كند، اين پيشنهاد را رد كرد و حاضر به همكاري با دولت نشد.[۱۷]

در جريان مبارزات با رژيم شاهنشاهي در كلاس درس روحاني مبارز و پاكباخته، شهيد مدرس، شركت مي جست كه اين، به معناي طرفداري از او و آرمان‌هاي او بود. زماني كه كشف حجاب در كشور به اجرا درآمد، به خاطر مخالفت‌هاي پي در پي محاكمه شد.[۱۸]

ملاقات هاي مكرر ايشان با آيت الله كاشاني و سران نهضت ملي نفت، نشان دهنده آن است كه ايشان نيز همانند برادرش امام خمینی، تحولات سياسي را پيگيري مي‌كرده است.[۱۹] نمونه ديگر، نامه او به آيت الله العظمي مرعشي نجفي است كه در اين نامه، دلسوزانه نسبت به دخالت‌هاي اوقاف در امور مذهبي هشدار مي دهد؛ زيرا او دريافته بود كه اداره اوقاف حكومت شاه با احداث مدارس علميه و واگذاري آن به طلاب، مي خواهد مديريت آنان را نيز بر عهده گيرد.[۲۰]

آيت الله پسنديده در بيت پدري خود در خمين، زندگي مي‌كرد و همين بيت از قديم محل رجوع مردم بوده و از قداست خاصي برخوردار است. به همين علت تمامي دستجات عزاداري در ايام سوگواري محرم، صبح روز عاشورا از تمام نقاط شهر به سوي اين بيت حركت مي كردند و پس از مرثيه خواني و عزاداري در آن، به مسير خود ادامه مي‌دادند. اين منزل در ايام مبارزه و انقلاب، محل تشكيل جلسات و انتشار نامه‌ها، پيام‌ها، نوارهاي امام و كانون گرم مبارزه و باعث دلگرمي مردم خمين بود.[۲۱]

هرگاه در خمين يكي از فعالان سياسي انقلاب، دستگير و زنداني مي شد، ايشان از نفوذ خود براي آزادي او استفاده مي كرد و بارها موفق به آزادي آنان مي شد. از اسناد ساواك برمي‌آيد كه روحانيون ديگر خمين به پشتوانه ايشان به فعاليت مي‌پرداختند؛ در يكي از اسناد ساواك چنين آمده است: «سيد مرتضي پسنديده بين روحانيون مخالف و (امام خميني) رابط مي‌باشد. كليه دستورات و اعلاميه‌هاي (امام خميني) به نحوي از آن ها به پسنديده مي‌رسد و از طريق او در سطح كشور اجرا و توزيع مي گردد».[۲۲] وي با احداث سينما (كه مركز فساد بود) در شهر خمين، به شدت مقابله كرد و مخالفت صريح خود را ابراز داشت.[۲۳]

ايستادگي در برابر چپاول

پس از سال 1320 ش. كه ايران به اشغال انگليس و روس درآمد، تمام امكانات و منابع ايران از قبيل نفت، راه آهن، كارخانجات و... به دست آنان افتاد و اشغالگران براي وابسته نگهداشتن مردم، شروع به خريد اجناس و غلات و ارزاق مردم كردند؛ در حالي كه فقر و تنگدستي بيداد مي كرد و گرسنگي مردم به حدي رسيد كه حتي حيوان مرده و هر چيز ديگر را براي مصرف به خانه مي‌بردند. خمين نيز در چنين شرايطي بسر مي‌برد.

آقاي پسنديده مي‌گويد: «من به عظام الدوله، رئيس دارايي گلپايگان و خمين و خوانسار، گفتم: نمي گذارم اين جا تمام غلات و ارزاق مردم را بخرند و تاراج كنند، مگر اين كه نان محل تأمين شود، اگر مازادي داشت آن وقت بخرند. او هم عيناً گزارش داد. به دنبال آن، دستوري از وزارت كشور مبني بر تبعيد من صادر شد...».[۲۴]

هنگامي كه امام خمینی قدس سره رفراندوم اصلاح اراضي را تحريم كرد و علي رغم اين تحريم، رژيم شاه اين كار را در بهمن 1341 ش. انجام داد، كشاورزان خمين به مخالفت برخاستند و عليه اين اقدام طوماري امضاء نمودند كه آيت الله پسنديده از عوامل مؤثر اين حركت مردمي بود. در يكي از اسناد ساواك چنين آمده است: «...اخيراً اكثر كشاورزان خمين به تحريك سيد مرتضي پسنديده و... طوماري مبني بر تحريم اصلاحات ارضي امضاء نموده‌اند، بديهي است دستگيري اين دو نفر در اين موقع، اثر تبليغات سوء آنان را در مورد اصلاحات ارضي خنثي خواهد كرد».[۲۵]

قيام پانزده خرداد

قبل از 15 خرداد سال 1342 ش. كه سال آغاز مبارزات پرشور مردم بر ضد رژيم ستم شاهي است و آن روزها مصادف با ايام محرم بود، مانند سال هاي قبل براي برپايي مراسم سوگواري و تجديد ميثاق با امام، حدود 250 نفر از عزاداران، به همراه آيت الله پسنديده از خمين راهي قم شدند. پس از چندي در عصر پانزدهم خرداد كه مصادف با دوازدهم محرم و ايام عاشورا بود، امام خميني در مدرسه فيضيه قم سخنراني معروف خود را ايراد كرد و پس از آن دستگير شد. به دنبال انتشار خبر دستگيري حضرت امام، مردم خمين به قصد تخريب شهرباني به آن جا هجوم بردند كه آيت الله پسنديده مردم را از اين كار بازداشت؛ اما ايشان طي يك سخنراني كوبنده، عامل همه اين اقدامات را رئيس ساواك و مقامات بالاي كشور دانست. پس از سخنراني، نوار سخنان آتشين امام در 15 خرداد پخش شد.[۲۶]

به دنبال گزارش ساواك از اين واقعه، كه در اسناد موجود است،[۲۷] آيت الله پسنديده به اتهام تحريك مردم خمين در ماجراي دوازدهم محرم (15 خرداد) به دادگاه احضار شد و مورد بازجويي قرار گرفت. يك مأمور ساواك كه به صورت ناشناس مراقب امام بود، در گزارش خود نوشته است: «...آقاي خميني مي‌گويد: همه مي‌دانند كه آمدن دستجات از خمين در روزهاي سوگواري مسبوق به سابقه بوده؛ به علاوه قبل از 15 خرداد صورت گرفته است. بنابراين، هيچ ربطي به اين پرونده ندارد. و اضافه نموده عجيب است از طرفي به من وعده استخلاص و آزادي مي‌دهند و از طرف ديگر برادرم را در اين باره به دادرسي احضار مي كنند...».[۲۸]

مدافع مرجعيت امام

طبق قانوني كه در رژيم شاهنشاهي نيز وجود داشت، مراجع از مصونيت قضايي برخوردار بودند. به همين جهت، پس از قيام 15 خرداد و دستگيري امام، بسياري از مراجع و علما، در تهران اجتماع كردند تا با تأييد اجتهاد امام، مانع از مقاصد پليد آنان گردند. آيت الله پسنديده نيز به تهران مي رود و در همين راستا تقاضاي ملاقات با امام - كه در زندان پادگان عشرت آباد بسر مي‌برد - مي‌كند كه با چند واسطه موفق به اين ملاقات مي شود، به شرط آن كه در محضر امام از مسايل سياسي سخن نراند. اما ايشان با زيركي تمام، با بيان چند جمله ساده هر چه را مي خواست به امام منتقل مي كند.

ايشان چنين مي‌گويد: «(به امام) گفتم: آقاي مرعشي سلام رساندند. گفتند: مگر به تهران آمدند؟ گفتم: آري، تازه آمده و در منزل آيت الله خوانساري وارد شدند. گفتم: آقاي ياوري و بحرالعلوم هم از رشت آمده بودند، آيت الله آملي سلام رساندند، آقاي ميلاني هم آمده بودند، سلام رساندند و... تك تك اسامي علما را گفتم كه ايشان متوجه جمع شدن آنان گردند، پرسيدم: شهريه طلاب قم وصل شود؟ ايشان گفتند: مانعي ندارد. پرسيدم: آقاي آملي ظاهراً تقاضا داشتند، اجازه بدهيد بازارهاي تهران و شهرستان ها كه تعطيل است، باز شود. امام گفتند: مگر تعطيل است؟ گفتم: آري. گفتند: مانعي ندارد. گفتم: حوزه ها هم درس را آغاز كنند؟ گفتند: آري و...».[۲۹]

به هرحال، اين اجتماع نيز ثمربخش بود و در 2 مرداد همان سال، اعلاميه مشترك علماي مهاجر به تهران، با 36 امضاء صادر شد كه با اين اعلاميه مرجعيت امام ثابت شد و از مصونيت قضايي برخوردار شدند. پس از اين اعلاميه، امام آزاد و به خانه اي در داوديه تهران منتقل شدند.[۳۰]

حضور فعال در هنگام تبعيد امام

رژيم سفاك و خونخوار پهلوي با اين تفكر كه پس از تبعيد امام آتش قيام فروكش خواهد كرد، امام را به تبعيد محكوم نمود؛ غافل از اين كه ياران باوفاي او، از جمله برادر ارجمندش، اجازه رسيدن به چنين هدفي را به آنان نخواهند داد. آيت الله پسنديده با فداكارهاي بي‌مانند خويش و با وجود فشارهاي مستمر رژيم، وكيل تام الاختيار امام و حلقه ارتباط مقلدين و مبارزين با حضرت امام در تبعيدگاه بود و با تحمل رنج‌هاي فراوان، مانع از آن شد كه چراغ بيت امام، كه كانون گرم قيام بود، خاموش شود.[۳۱]

ايشان در ايام تبعيد امام امت فعاليت‌هاي مالي امام و تأمين بودجه مبارزات را برعهده داشت؛ به طور مثال مقداري از هزينه‌هاي مبارزاتي شهيد اندرزگو را تأمين مي‌كرد.[۳۲] و با كمك مالي به خانواده زندانيان و تبعيدشدگان و پرداخت شهريه امام در حوزه‌هاي سراسر كشور، بخشي از مسئوليت‌هاي امام را برعهده داشت.

وي از طريق نامه يا هر طريق ممكن ديگر، هميشه با امام در تماس بود و همه را با تأييد امام انجام مي داد. گاهي شدت جو خفقان به حدي مي رسيد كه وجوهات را با رمز دريافت مي نمود و با همان رمز جهت مصرف را نيز مي فهميد.[۳۳]

آيت الله پسنديده علاوه بر ارتباط با توده مردم، با علماي حوزه نيز ارتباط داشت. اين امر از آن جا اهميت مي‌يابد كه وي در اين ارتباط ها، آنان را از وقايع آگاه مي‌ساخت. به عنوان نمونه پس از تبعيد به خمين، طي نامه‌اي موضوع را به اطلاع آيت الله العظمي مرعشي رساند. نامبرده با آيت الله ميلاني نيز مكاتبه داشت؛ آيت الله ميلاني در نامه اي در مورد تبعيد امام با ايشان ابراز همدردي مي كند و چنين مي نويسد: «آقاي اخوي محترمتان حضرت آيت الله خميني بر حسب وظيفه‌اي كه از طرف پيغمبر اكرم و ائمه هدي علیهم السلام داشت و رفتار نمود و به حكم قوانين مملكتي كه براي طراز اول از مجتهدين است، آن چه را كه صلاح اين مملكت است بگويند، بيان كرد».[۳۴]

تبعيد

تأثير فعاليت‌هاي آيت الله پسنديده موجب شد كه رژيم شاه ايشان را، كه در منزل امام سكونت داشت، تحت مراقبت شديد قرار دهند و علناً به بازجويي از مراجعين و جلوگيري از رفت و آمد مردم بپردازند. اما فعاليت‌هاي او موجب شد كه وي را به خمين تبعيد و در منزلش محصور كنند. وي پس از مدتي، بي اعتنا به حكم تبعيد، به قم مراجعت و فعاليت هاي خود را مجدداً آغاز كرد كه اين بار به اتهام برپايي مراسم سوگواري در منزل امام، دستگير و دوباره به خمين تبعيد شد؛ اما پس از مدتي مجدداً بدون توجه به حكم تبعيد، راهي قم شد كه اين بار نيز دستگير و به سه سال تبعيد در شهر كويري انارك محكوم و بدان جا اعزام شد؛ ولي براي چندمين بار با ناديده گرفتن حكم تبعيد، به قم بازگشت. پس از چندي بار ديگر دستگير و به دارانِ اصفهان تبعيد شد و اين بار با پيام امام خمینی قدس سره مبني بر اين كه تبعيديان به حكم تبعيد اعتنا نكنند و به شهر خود بازگردند، ايشان نيز بلافاصله روانه قم شدند.

تأثير حضور در انارك

انارك يكي از نقاط بدآب و هواي كوير طبس و نايين است. تبعيد ايشان به اين شهر در 22 ارديبهشت سال 57، در سن 83 يا 84 سالگي رخ داد. اخلاق و صبر و استقامت وي در تبعيد، چنان بود كه بسياري تحت تأثير رفتار او قرار مي‌گرفتند.

آقاي كشاورز (نوه ايشان) مي‌گويد: «ايشان در يك بالاخانه خيلي محقر زندگي مي كرد. وقتي وارد شديم و من حالت ايشان را اين گونه ديدم، اشك به چشمانم دويد. آقا كه من را اين گونه ديده بودند، فرمودند: شما چرا ناراحت شديد؟ و آقاي پسنديده در حالي سخن مي گفت كه محكم و قرص ايستاده بود. ايشان در مدتي كه در آن جا بود تأثير زيادي بر مردم آن ديار گذاشت؛ به حدي كه روزي مادر بخشدار كه آقا را در خيابان مشاهده كرد، به ايشان احترام فراواني كرد. روزي نيز همسر رياست پاسگاه انارك در حالي كه به شدت مي‌گريست و متأثر بود، گفت: ما دار و دسته يزيد و شمر هستيم و دار و دسته امام حسين علیه السلام را زنداني كرده‌ايم. و مداوماً مي‌گفت: اگر لباسي داريد، من مي شويم و اگر كاري داريد، برايتان انجام مي دهم».[۳۵]

آيت الله پسنديده در ايام حبس و تبعيد امام، بارها به دادگاه فرمايشي نظامي احضار و محاكمه شد؛ حتي در بعضي موارد اجازه نماز خواندن به وي را هم نمي‌دادند.[۳۶]

پس از پيروزي

مرحوم آيت الله پسنديده، پس از پيروزي انقلاب اسلامي علي رغم مبارزات مستمر و مراتب علم و تجربه، همچون گذشته افتخار وكالت امام خميني را در امور شرعي مردم، بر هر سمت و امتيازي ترجيح داد و در اين سال‌ها بي هيچ ادعا و توقعي و بدون كمترين تغيير در مواضع و شيوه زندگي خويش، همان مسير روشن گذشته را تعقيب نمود.[۳۷]

فرزندان

وي داراي سه پسر به نام‌هاي ناصر، محمدرضا و تقي[۳۸] و يك دختر به نام بدرالسادات است. داماد ايشان مرحوم حاج علي بهرامي پوري بود.[۳۹] از فرزندان ايشان فقط آقا ناصر از دنيا رفته است. البته مرگ وي مشكوك است و احتمال مي رود كه به دست ايادي رژيم سفاك شاهنشاهي به قتل رسيده باشد.[۴۰]

بعد از وفات وي، مجلس بزرگداشتي در تاريخ 24/6/1350 برگزار شد. در اين مجلس مرحوم فلسفي سخنراني كوبنده‌اي بر ضد سياست‌هاي خصمانه شاه عليه دين، ايراد كرد.[۴۱] امام قدس سره نيز مراسم بزرگداشتي همزمان در نجف اشرف برگزار كرد.[۴۲]

رابطه امام و آيت الله پسنديده

ارتباط ديرين و مستمر امام با وي و اعتماد امام به صداقت و درستكاري وي، باعث شد كه هيچ كس به اندازه او در انتقال اخبار و گزارش مسائل مختلف قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با امام خميني قدس سره مكاتبه نداشته باشد. تعداد نامه‌ها و گزارش‌هاي موجود بيش از هزار مورد است كه با مهر و محبتي خاص نگاشته شده است. يكي از نامه‌ها كه نشانگر اعتماد امام خميني قدس سره به مرحوم آقاي پسنديده است، نامه ذيل است:

«بسم الله الرحمن الرحيم. چون در اين اوقات وصول قبوض وجوه به اينجانب و ايصال صاحبان وجوه بسيار مشكل است، لهذا به جميع اهالي محترم ايران و افغانستان و پاكستان و ساير بلاد اعلام مي‌نمايد كه مهر و امضاي حضرت مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد مرتضي پسنديده دامت بركاته اخوي معظم اينجانب و وكيل من در اين امور به منزله مهر و امضاي اينجانب است و مؤمنين هر چه وجوه از هر باب به معظم له برسانند، مورد قبول اينجانب است و بريئي الذّمه مي شوند و محتاج به مهر و امضاي اينجانب نيستند. والسلام علي المؤمنين و عبادالله الصالحين، 20 شهر جمادی الثانی 1395».

امام هميشه در نامه هايي كه براي اعضاي خانواده مي نوشت، بر مراقبت از آيت الله پسنديده تأكيد مي كرد و ايشان را با لفظ «حضرت آقا» نام مي‌برد. حتي هنگامي كه وي به انارك تبعيد شده بود، امام از طرق مختلف جوياي حال برادر بزرگوارش بود؛ از جمله در نامه‌اي مي‌نويسد: «...خدمت حضرت حجت الاسلام والمسلمين عم مكرم سلام برسانيد. براي ايشان نگران هستم. مي ترسم اين رفت و آمد براي مزاج ايشان ناراحتي توليد كند و موجب استراحت ايشان در قم نباشد.» آيت الله پسنديده نيز در بيشتر نامه‌هاي رسمي، امام را با «روحي فداك» يا «جعلت فداك» خطاب مي‌كرد كه اين نكته، نشانگر ايمان عميق وي به امام است.[۴۳]

از لابه‌لاي سخنان گذشته اين نكته بدست مي‌آيد كه آيت الله پسنديده، به ويژه در امور سياسي، به ديدگاه‌هاي امام توجه داشت. وي نظرات خود را صريحاً بيان مي‌كرد و از امام نيز نظرخواهي مي كرد و به آن چه امام تشخيص مي داد، احترام مي گذاشت.[۴۴] و حتي نظر امام را بر نظر خود مقدم مي‌داشت؛ به عنوان نمونه بعضي اعضاي جبهه ملي يا نهضت آزادي به ملاقات آقاي پسنديده مي‌رفتند؛ اما پس از چندي، آنان را به حضور نمي‌پذيرد و مي‌گويد: «براي اين كه آقا (امام) ميلشان نيست كه آن ها را من ارتباط داشته باشند، فهميدم كه اين ها خيلي نسبت به آقا تسليم نيستند».[۴۵] و همچنين بر اثر منع حضرت امام، ايشان علي اميني را به خانه راه نداد.[۴۶]

خانم زهرا مصطفوي (دختر امام) درباره احترام امام به آيت الله پسنديده چنين مي‌گويد: «حضرت امام براي دو نفر به طور خاص احترام مي‌گذاشتند، چنانچه بارز بود: يكي براي خانم و يكي براي آقاي پسنديده. وقتي اطلاع مي‌دادند كه آقاي پسنديده تشريف آورده‌اند، امام به صورت خاصي به استقبال ايشان مي رفتند. وقتي از امام مي پرسيديم كه به چه دليل اين قدر به آقاي پسنديده احترام مي‌گذاريد؟ مي‌فرمودند: شما نمي‌دانيد! آقاي پسنديده نسبت به من، هم سِمَت پدري دارند و هم سمت استادي. امام مكرراً مي‌فرمودند كه: اگر آقاي پسنديده نبودند، من نمي‌توانستم درسم را به اين راحتي ادامه بدهم؛ زيرا ايشان بدون آن كه من دغدغه زندگي را داشته باشم، زندگي مرا با نظارت بر اموال خمين اداره مي كردند».[۴۷]

امام هيچ گاه جلوتر از برادر راه نمي‌رفت؛ به گفته آقاي پسنديده، امام فقط دوبار جلوتر حركت كرد كه آن هم علت داشت. در واقعه زير اوج احترام امام به برادرش نمايان است: هنگامي كه هواپيماي حامل امام در سال 57 در فرودگاه مهرآباد به زمين نشست، آقاي پسنديده به داخل هواپيما مي رود تا احوال امام را بپرسد. هنگام پياده شدن، امام حاضر نمي شود كه جلوتر از برادرش از پلكان هواپيما پياده شود. از اين رو، ابتدا آقاي پسنديده از هواپيما پايين مي‌آيد و سپس امام به جمع ملت عزيز ايران مي‌پيوندد.[۴۸]

خصوصيات اخلاقي

با وجود اين كه ايشان وكيل تام الاختيار امام در وجوه شرعي بود، هيچ گاه از اين اموال استفاده نكرد. هنگامي كه امام مبلغي پول براي ايشان ارسال كردند، ايشان پيغام داد كه اگر از وجوه شرعي است، قبول نمي كنم. لذا امام از اموال شخصي خود براي ايشان مبلغي را فرستادند. از خصوصيات ديگر ايشان انس با قرآن و كثرت تلاوت آن بود. سجاده ايشان چه در قم و چه در جماران هميشه پهن بود. ميان هر نمازي، قسمتي از وقت خود را به قرائت قرآن مي‌گذراند.[۴۹]

آيت الله پسنديده از منظر ديگران

آيت الله توسلي: «ايشان فردي بودند بسيار مؤدب. در زماني كه در خمين بودند، هيچ گاه نبود كسي بر ايشان وارد شود و بدون عبا و عمامه در مجلس، و اگر چه ملاقات كننده يك نفر باشد، حاضر شوند. از جهت نظافت نيز كمتر كسي را نظير ايشان ديدم».

آيت الله استادي: «وقار، اصالت، دقت، و ديانت، تيزهوشي و آگاهي هاي فراوان سياسي، بي توجهي در جهات مادي و خلاصه، آقايي و بزرگواري امام امت را مي‌توانستيم در او ببينيم».

محمدرضا پسنديده (فرزند ايشان): «افرادي كه گرفتاري پيدا مي كردند از هر جهت، خدمت آقا مي‌رسيدند و آقا نسبت به همه در حدي كه مي‌توانستند، كمك مي كردند و عمدتاً نامه‌هايي را ايشان مي‌نوشتند براي رفع گرفتاري افراد. در مرقوماتي كه داشتند يك دفعه خدمت امام گفته بودند كه آقا از اين توصيه‌ها مي كنند. حضرت امام فرمودند كه آقا! شنيدم كه سفارش براي افراد مي‌رسد؟ ايشان گفتند: در نامه‌ها هميشه سفارش به رعايت قانون و حق و شرع است؛ يعني به آن كس كه مي‌نويسند، شما مطابق با قانون و شرع نسبت به اين كار رسيدگي بكنيد، توجه بكنيد. امام فرمودند كه: خوب، اين اشكال ندارد.

از خصوصيات ديگر ايشان تحمل خارج از اندازه ماها بود. آقا خيلي تحملشان زياد بود، چه تحمل روحي و رواني، چه تحمل جسمي؛ نمي شد يك وقتي از ايشان احوالي بپرسيد، در عين ناراحتي جسمي شديد، ناراحتي شان را ابراز كنند. مي گفتند: نه، الحمدلله خوبه. همين اواخر پايشان هم شكسته بود، استخوان انتهاي ران جدا شده بود، اصلاً شكايت نمي كردند، گله نمي كردند، اظهار درد نمي كردند».[۵۰]

آيت الله مسعودي خميني: «ايشان از افراد بسيار صبور و شكيبا بودند... حتي فرزند و پسر بزرگ ايشان كه در راه اسلام از بين رفت، ايشان كوچكترين گله‌اي نداشت. آيت الله پسنديده از متانت خاصي برخوردار بود. از هر كس، كوچكتر و بزرگتر با احترام و ادب پذيرايي مي‌كرد. ايشان به تجملات بي اعتنا بود. در سال 1340 ش. من ديده بودم يك چمدان كوچك داشت كه همراه مي برد و مي‌آورد. تا آخر عمر همان چمدان را داشت و با آن كه مندرس شده بود، مي‌گفت: لزومي ندارد كه عوض شود. در عين حالي كه وجوهات زيادي از امام در دست ايشان بود».[۵۱]

آقاي قرهي: «باوجود اين كه سن ايشان نزديك 90 سال بود، هيچ گاه قبل از نماز افطار نمي‌كرد».[۵۲]

غروب

آيت الله پسنديده پس از سپري كردن عمري طولاني در راه تحصيل و مبارزه عليه استعمار و استبداد و خدمت به انقلاب و مردم ايران، شب چهارشنبه، شب اول ماه رجب 1417 ق. مصادف با 23 آبان سال 1375 ش. در سن 104 سالگي دارفاني را وداع گفت و به ملكوت اعلي پيوست.[۵۳]

پيام مقام معظم رهبري حفظه الله

پس از اين حادثه غم‌انگيز، مقام معظم رهبري پيامي به اين شرح صادر كردند: «بسم الله الرحمن الرحيم. انّا لله و انّا اليه راجعون. برادر بزرگ و بزرگوار امام راحل عظيم الشأن: جناب حجت الاسلام آقاي حاج سيد مرتضي پسنديده پس از عمر بابركتي كه يكسره بر تقوا و پاكدامني سپري شد، به ديار باقي و ديدار احبه و اولياء شتافت. رحمت و فضل خدا بر او و ثناي پرهيزكاران و پاكدامنان نثار او باد! اين روحاني شريف و امين و شجاع و صادق براي امام كبير ما در يك دوره، همچون پدر و سرپرستي مهربان و دلسوز و مصلحت انديش، و در يك دوره، همچون رعيت و پيروي مؤمن و فرمانپذير و مطيع بود. اين افتخار براي او بس كه بزرگترين انسان زمان ما همواره او را بزرگ و گرامي مي‌داشت و به او احترام مي‌كرد؛ از او راضي بود و به حفظ رضايت او اهتمام مي‌ورزيد. اين موجود عزيز و مكرم اكنون از ميان ما رفته و به جوار رحمت و مغفرت حق تعالي پيوسته است. تكريم ياد و نام امام عظيم الشأن مقتضي تكريم و تجليل اوست. اينجانب اين مصيبت را به بيت شريف و معزز امام خميني رضوان الله تعالي عليه، به ويژه به فرزندان و بازماندگان محترم آن مرحوم، صميمانه تسليت مي گويم و علو درجات آن روحاني عالي قدر را از خداوند متعال خواستارم».[۵۴]

نماز و تدفين

پس از تشييع، آيت الله العظمي بهجت بر پيكر پاك اين مرد الهي نماز گزارد. آن گاه بدن پاك وي در ميان غم و اندوه بستگان و مريدان امام در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها، مسجد بالاسر به خاك سپرده شد.[۵۵]

مراسم ياد بود

از سوي مقام معظم رهبري و حاج سيد حسن خميني، مجلس يادبودي در مدرسه عالي شهيد مطهری برگزار شد و مقام معظم رهبري با حضور در اين مجلس، ياد و نام آن عزيز را گرامي داشتند. در مسجد اعظم قم نيز مراسمي به همين مناسبت برگزار شد كه آيات عظام در اين مجلس شركت جستند. آيت الله فاضل لنكراني نيز پيامي به همين مناسبت به بيت امام ارسال داشت. در خمين نيز مراسم يادبودي برگزار شد.[۵۶]

پانویس

  1. فرازهاي فروزان، غلامرضا گلي زواره، اول، 1379، حضور، قم، ص 22.
  2. خاطرات آيت الله پسنديده، محمدجواد مرادي نيا، حديث، تهران، اول، 1374، ص 8.
  3. همان، ص 14 و فرازهاي فروزان، ص 25.
  4. ياران امام به روايت اسناد ساواك، كتاب سيزدهم، زبان گوياي اسلام، مركز بررسي اسناد تاريخي، 1378، ص 66 و روزشمار انقلاب اسلامي، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، 1377، ج 2، ص 458.
  5. خاطرات آيت الله پسنديده، ص 44.
  6. آيت الله پسنديده در خاطراتش مي‌گويد: ما به او «آخوند» مي‌گفتيم اطلاعات بيشتري در مورد اين زن بدست نيامد.
  7. خاطرات آيت الله پسنديده، ص 49-44.
  8. فرازهاي فروزان، ص 24.
  9. گلزار مشاهير، زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358 تا 1376، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، مريم آقا شيخ محمد و سعيد نوري نشاط، اول 1377، ص 22 و تذكرة القبور، دوم، 1348 ش، كتابفروشي ثقفي، اصفهان، ص 182.
  10. خاطرات آيت الله پسنديده، ص 24.
  11. ديدار با ابرار، شهيد مدرس؛ ماه مجلس، غلامرضا گلي زواره، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، اول، 1375، ص 50 و 51.
  12. دايرة المعارف تشيع، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سوم، 1375، ج 2، ص 52.
  13. تذكرة القبور، ص 379 و 380.
  14. خمين در گذر تاريخ، محمدجواد مرادي نيا، 1380، ص 118 و 119.
  15. خاطرات آيت الله پسنديده، ص 50 و روزنامه اطلاعات، ويژه‌نامه، 26/8/1375، ص 1.
  16. خاطرات آيت الله پسنديده، ص 53.
  17. همان، ص 49.
  18. گلزار مشاهير، ص 22.
  19. روزنامه اطلاعات، ويژه‌نامه 26/8/1375، ص 1 و 3 و گلشن ابرار، ج 2، ص 565.
  20. اسناد انقلاب اسلامي، ج 2، ص 199.
  21. خمين در انقلاب، بررسي رخدادهاي انقلاب در خمين 40 تا 57، محمدجواد مرادي نيا، اول، 1377، نشر عروج، ص 29 و 67 و خاطرات آيت الله يزدي، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، اول، 1380، ص 217 و 218.
  22. جلوه محراب، مركز بررسي اسناد تاريخي، 1378، ص 443.
  23. خمين در انقلاب، ص 80، 119 و 316.
  24. خاطرات آيت الله پسنديده، ص 93-90.
  25. خمين در انقلاب، ص 27.
  26. همان، ص 36، 39-41.
  27. همان، ص 42.
  28. همان، ص 39 و 40.
  29. خاطرات آيت الله پسنديده، ص 102.
  30. خمين در انقلاب، ص 50.
  31. ويژنامه اطلاعات 26/8/75، ص 1.
  32. حماسه شهيد اندرزگو، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 50، 1379.
  33. خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، اول، 1376، ص 80.
  34. نهضت روحانيون ايران، علي دواني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، دوم، 1377، ص 65 و اسناد انقلاب اسلامي، ج 2، ص 199.
  35. نشريه حضور، ش 17، پاييز 1375، ص 359، (با اندكي تغيير).
  36. ويژه‌نامه اطلاعات 26/8/75، ص 1 و روزشمار انقلاب اسلامي، ج 3، ص 309.
  37. ويژه‌نامه اطلاعات، ص 1.
  38. رازتوفان، يادنامه آيت الله سيد مصطفي خميني، واحد پژوهش هاي تاريخي، بنياد انقلاب اسلامي و نشر ذره، 1376، ص 94.
  39. خمين در گذر تاريخ، ص 17.
  40. مصاحبه با آقاي قرهي.
  41. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، اول، 1376، ص 321.
  42. مصاحبه با آقاي قرهي.
  43. نشريه حضور، ش 17، پاييز 1375، ص 346 و 347.
  44. ويژه‌نامه اطلاعات، 26/8/75، ص 2.
  45. نشريه حضور، ش 17، پاييز 1375، ص 360.
  46. زبان گوياي اسلام، ص 674.
  47. ويژه‌نامه اطلاعات، 26/8/75، ص 4.
  48. نشريه حضور، ش 17، پاييز 1375، ص 362.
  49. ويژه‌نامه اطلاعات، 26/8/75، ص 3.
  50. نشريه حضور، ش 17، پاييز 1375، ص 358-356.
  51. همان، ص 361.
  52. مصاحبه با آقاي قرهي.
  53. روزنامه اطلاعات، 23/8/75.
  54. همان.
  55. نشريه حضور، ش 17، پاييز 1375، ص 363.
  56. همان، ص 364 و ويژه نامه اطلاعات، 23/8/75.

منبع

مهدي احمدي, ستارگان حرم، جلد 13، صفحه 187-208