محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب
تقویم هجری قمری |
روز واقعه:1 محرم |
سال 7 بعثت |
پس از آنکه قریش موفق به برگرداندن مهاجران حبشه نشد،شروع به مبارزه به صورت ، محاصره اقتصادی و اجتماعی با بنی هاشم کرد. از جمله این مبارزات امضای پیمان نامه ای علیه بنی هاشم بود که به دنبال آن بنی هاشم برای حفظ جان خویش بهشعب ابوطالب پناه بردند.
محتویات
علت امضای این پیمان نامه توسط قریش
مورخان علت امضای این پیمان نامه را این گونه نوشته اند:
- قریش در صدد کشتن رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) برآمدند. این اقدام زمانی میسر بود که بنی هاشم و در رأس آنها، ابوطالب راضی باشد. به دین سبب از او خواستند تا دیه قتل پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) را دو برابر پرداخت کرده و فردی غیر قریشی او را به قتل برساند.[۱] ابوطالب به شدت با خواسته آنان مخالفت کرده و از بنی عبدالمطلب و بنی مطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب خود شده و از جان رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند. قریش نیز در واکنش به این حرکت پیوندهای اقتصادی،اجتماعی،خانوادگی و ... را با آنان قطع کرد و در این باره پیمانی نوشتند و عهد بستند که هیج گونه صلحی را از بنی هاشم نپذیرند و هیچ گونه رآفت و مراودتی با آنان نکنند، مگر زمانی که حاضر شوند رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) را به مشرکان تسلیم کنند تا او را بکشند.[۲]
- زمانی که قریش دریافتند که اصحاب رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) در شهری با امنیت کامل استقرار یافتند و نجاشی نیز از پناهندگان حمایت می کند،مجلسی تشکیل داده و تصمیم گرفتند تا پیمانی بر ضد بنی هاشم و بنی عبدالمطلب ننقد کنند. بر این اساس که با از آنان نه دختر بگیرند و نه به آنان دختر بدهند ، هیچ معامله اقتصادی انجام ندهند. بنی هاشم به دور ابوطالب جمع شدند و همه به شعب او رفتند.[۳]
- از دیگر دلایل امضای این پیمان نامه می توان به اسلام آوردن شخصیت های مهم قریش و به خصوص بنی هاشم مانند حمزة بن عبدالمطلب اشاره کرد.[۴] قریشیان از بیم اینکه مبادا دیگر بزرگان قریش نیز به سرگذشت اینان مبتلا شوند ، دست به امضا چنین پیمان نامه ای زدند.
پیمان نامه قریش
زمانی که قریشیان دیدند نمی توانند به خواسته های خود برسند با خود عهد بستند تا با احدى از بنى هاشم خريد و فروش نكنند و بانان زن ندهند و از آنان زن نگيرند، و با آنها داد و ستد نكنند مگر آنكه محمد را بانها تسليم نمايند تا او را بكشند، و بر اين مضمون صحیفه ای نوشتند و هشتاد مهر بر آن صحيفه زدند. نويسنده آن [منصور بن] عكرمة بن عامر بن هاشم بن عبد مناف بن عبد الدار بود كه دست او شل پس از نوشتن این پیمان نامه فلج شد.[۵]
سختی های شعب ابی طالب
در گزارشات تاریخی آمده است که کسانی که درون شعب بوده اند،قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند. [۶] اینان به قدری دچار سختی بوده اند که صدای ناله آنان از برون شعب شنیده می شد.[۷] تنها در یک زمان بنی هاشم امکان خریدن داشتند ، آن هم در ماه های حج،(ذی الحجه و رجب)، که در این مواقع ابوجهل بسیار مراقب بود تا کسی چیزی به بنی هاشم نفروشد. بیهقی می نویسد که هر نوع طعامی که از ناحیه مسافران در بازارهای مکه عرضه می شد،قریشیان به سرعت ، آن را می خریدند تا مبدا به دست بنی هاشم برسد.[۸]
فشار گرسنگى به حدى رسيده بود كه «سعد وقاص» مىگويد: شبى از ميان درّه بيرون آمدم، در حالى كه نزديك بود تمام قوا را از دست بدهم. ناگهان پوست خشكيده شترى را ديدم، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم و كوبيدم، بعد با آب مختصرى خمير كرده و از اين طريق سه روز به سر بردم. جاسوسان «قريش» در تمام راه مراقب بودند كه مبادا كسى خواربارى به «شعب ابى طالب» ببرد، ولى با اين كنترل كامل، گاه بيگاهى، «حكيم بن حزام» برادرزاده «خديجه» و «ابو العاص بن ربيع» و «هشام بن عمر» نيمه شبها مقدارى گندم و خرما بر شترى حمل كرده و تا نزديكى «شعب» مىآوردند. سپس افسار آن را دور گردنش مىپيچيدند و رها مىكردند و گاهى همين مساعدت موجب گرفتارى آنان مىشد.[۹]
رهایی از شعب ابی طالب
- معجزه خورده شدن پیمان نامه قریش توسط موریانه ها: رسول اكرم(صل الله علیه و آله و سلم) با همه بنى هاشم و بنى مطلب سه سال در شعب ماندند تا آنكه رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم)و نيز ابو طالب و خديجه تمام دارايى خود را از دست دادند و به سختى و نادارى گرفتار آمدند. سپس جبرئيل بر رسول خدا فرود آمد و گفت: خدا موريانه را بر صحيفه قريش فرستاده تا هر چه بى مهرى و ستمگرى در آن بود به جز جاهاى نام خدا، همه را خورده است.رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم)ابو طالب را از اين امر آگاه ساخت، پس ابو طالب همراه رسول خدا و خاندانش بيرون آمد تا به كعبه رسيد و در كنار آن نشست و قريش هم از هر طرفى روى آور شدند و گفتند: اى ابو طالب هنگام آن رسيده است كه عهد (خويشاوندى) را يادآورى و نزديكى با قومت را آرزو كنى و سرسختى درباره برادرزادهات را رها كنى.ابو طالب به آنان گفت: اى قوم من، هم اكنون صحيفه خود را بياوريد، شايد گشايشى و راهى به صله رحم و رها كردن بى مهرى پيدا كنيم، صحيفه را آوردند و مهرها همچنان بر آن بود، پس ابو طالب گفت: اين همان صحيفهاى است كه درباره پيمان خود نوشته ايد و آن را مى شناسيد؟ گفتند: آرى. گفت: آيا هيچ كارى با آن كرده ايد؟ گفتند: نه بخدا قسم. گفت: پس محمد(صل الله علیه و آله و سلم) از طرف پروردگارش به من گويد كه خدايش موريانه را فرستاده است تا هر چه را جز نام خدا در آن بود همه را خورده است، راستى بگوييد كه اگر سخنش راست باشد، چه مىكنيد؟ گفتند: دستبرميداريم و كارى نداريم.گفت: من هم اگر سخنش دروغ در آيد، او را به شما دهم تا بكشيد. گفتند: انصاف دادى و نيكو گفتى. مهر صحيفه شكسته شد و ناگهان ديدند كه موريانه هر چه جز نام خدا در آن بوده، همه را خورده است.[۱۰] امّا چون آن را ديدند گفتند اين هم يكى ديگر از جادوگرىهاى محمد (ص) است و سر بر تافتند و همچنان در كفر، و آزار پيامبر و مسلمانان و قبيله او پافشارى نمودند و مواد عهدنامه را با شدّت بيشترى اعمال كردند.[۱۱]
- پشیمانی بعضی از سران قریش از امضای پیمان نامه :اما جماعتی از قریش از در انصاف در آمده و خود را بر آنچه در این سه سال کرده اند نکوهش کردند. از میان افرادی همچون:«هشام بن عمرو»،« زهیر بن امیه»، « مطعم بن عدی» و «ابوالبختری بن هشام» به همراه « زمعة بن اسود» با هم، هم صدا شدند تا زمانی که عهدنامه را نشکنند،از پای نخواهند نشست. و آن را به قریش اعلام نمودند. و پس از آنکه قریشیان تصمیم به پایان دادن محاصره بنی هاشم گرفتند.
به طور کل می توان گفت که هر دو اتفاق بالا افتاده و توسط آنها بنی هاشم از شعب ابی طالب رهایی پیدا کرده اند.[۱۲]
پانویس
- ↑ الدر فی اختصار المغازی و السیر،ص27
- ↑ ترجمه دلائل النبوه،ترجمه محمود مهدوی دامغانی،ج 2 ص 65-66
- ↑ زندگانی پیامبر(ترجمه السیرة النبویه)،ابن هشام،ج1ص220؛تاریخ طبری ج2 ص 335-336؛سبل الهدی و الرشاد،ج2ص502
- ↑ زندگانی پیامبر(ترجمه السیرة النبویه)،ابن هشام،ج1ص220
- ↑ ترجمه تاريخ يعقوبى ،ج1،ص:389
- ↑ انساب الاشراف ، ج1ص234
- ↑ انساب الاشراف،ج 1 ص 234؛طبقات الکبری ، ج1 ص 209
- ↑ ترجمه دلائل النبوة،ج 2 ص 66
- ↑ فروغ ابديت تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم(ص)،آیت الله جعفر سبحانی ،ص:343
- ↑ ترجمه تاريخ يعقوبى ،ج1،ص:389
- ↑ ترجمه دلائل النبوة ،ج2،ص:67
- ↑ سیرة النبی،ج1،ص 397-399؛الطبقات الکبری ، ج1 ،ص 210؛ بحارالنوار،ج19،ص40
منابع
- سيره رسول خدا صلى الله واله وسلم( تاريخ سياسى اسلام)، رسول جعفريان،انتشارات دلیل ما،1382
- زندگانی پیامبر (ترجمه السیرة النبویه)،ابن هشام،مترجم هاشم رسولی محلاتی، انتشارات کتابچی،1375
- ترجمه دلائل النبوة،ابوبکر بیهقی، مترجم دکتر محمود مهدوی دامغانی،اتشارات عملی و فرهنگی،1361
- ترجمه تاریخ یعقوبی، مترجم ابراهیم آیتی،انتشارات علمی و فرهنگی،1371