محاصره مکه و سنگ باران کعبه توسط سپاهیان یزید

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۶ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: مکه، 26 محرم، یزید، عبدالله بن زبیر، سنگ باران مکه، ' /> '''کل...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

منبع: نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام

محاصره و سنگ‌باران مكه معظمه از سوي سپاهيان يزيد - سال 64 هجري قمري/ 26 محرم

پس از شهادت ابا عبدالله الحسين علیه‌السلام و يارانش در كربلا بدست سپاهيان يزيد، يك انزجار و تنفر فزاينده‌اي نسبت به يزيد در جامعه اسلامي پديد آمد و روز به روز وي را بي‌مقدار و بي‌اعتبارتر مي‌كرد.

عبدالله بن زبير، از اين وضعيت بهره‌برداري كرد و در مكه معظمه خود را به "العائذ بالبيت" ملقب و ملتزم خانه خدا كرد و مخالفان يزيد را به گرد خود جمع‌آوري و متمركز نمود و به تدريج قوت يافت و در سال 63 قمري شهر مكه معظمه را از دست عامل يزيد بيرون آورد و ادعاي حكومت نمود.

سپاهيان جرار و ستم‌پيشه يزيد كه به تازه‌گي از قيام مردمي مدينه منوره به رهبري عبدالله بن حنظله فارغ شده بودند، به دستور يزيد بن معاويه به سوي مكه معظمه هجوم آوردند. ولي با دفاع هواداران عبدالله بن زبير روبرو گرديدند. به ناچار، اين شهر مقدس را محاصره و بر اهالي آن بسيار سخت گرفتند.

آنان بر بلنداي اطراف مكه، منجنيق و سنگ‌اندازهاي بزرگي نصب كرده و خانه‌هاي اين شهر مقدس و حتي مسجدالحرام و خانه خدا را سنگ‌باران كردند. لشكريان يزيد به سركردگي حصين بن نمير، علاوه بر سنگ‌اندازي با پرتاب بسته‌هاي نفت و مواد سوزنده، بسياري از خانه‌هاي مردم و اماكن مذهبي را دچار آتش سوزي نمودند و بسياري از اهالي مكه را كشته و زخمي كردند.

اين واقعه اسف بار در 26 و به روايتي در 27 محرم سال 64 قمري، آغاز گرديد و تا سوم ربيع الاول همان سال ادامه يافت. ولي سپاهيان يزيد با اين گونه اعمال ننگين خود، كاري از پيش نبرده و بالعكس موجب تقويت عبدالله بن زبير و گستردگي قيام او شدند. سرانجام يزيد بن معاويه در ربيع الاول سال 64 قمري به هلاكت رسيد و نيروهاي شامي به شام بازگشتند و عبدالله بن زبير علاوه بر مكه، بر اكثر نقاط حجاز، يمن و عراق تسلط يافت.[۱]

پانویس

  1. نك: تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 37؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 498؛ وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 171 و ص 203.