سوره اِسراء
نام هفدهمين سوره قرآن كريم.
اين سوره به اتفاق مكى است[۱] و در نقلهاى مختلف تا 21 آيه آن را به سبب وجود حكم شرعى يا شأن نزولى كه در ذيل آن گزارش شده از آيات مدنى برشمردهاند.[۲] محققان وجود احكام شرعى در سورههاى مكى، نظير سوره اعراف و سوره انعام و ضعف روايات شأن نزولى و سياق آيات را دليل بر سستى اين استثنا دانستهاند.[۳]
وجود شباهتهايى در آيات اين سوره با سورههاى مدنى سبب شده كه برخى اين سوره را در رديف سورههاى مكى شبيه به مدنى قرار دهند.[۴] بنا به مشهورترين روايت پنجاهمين سورهاى است[۵] كه در سال يازدهم بعثت پس از سوره قصص و پيش از سوره يونس نازل شده است.[۶]
نامگذارى آن به «إسراء» به سبب اولين آيه آن است كه به رخداد إسراء و معراج پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره دارد[۷] و چون بخش قابل توجهى از اين سوره در آغاز و پايان به داستان بنىاسرائيل پرداخته است به سوره «بنى اسرائيل» شهرت يافته[۸] و در روايات به اين نام خوانده شده است.[۹] اطلاق نام «سبحان» بر آن نيز به سبب كلمه آغازين آن است. در روايتى از اميرمؤمنان، امام على عليهالسلام نيز از اين سوره به سوره «سبحان» ياد شده است.[۱۰]
اين سوره 111 آيه دارد. بسيارى با ادغام آيات 107ـ108 شمار آياتش را 110 دانستهاند.[۱۱] شمار كلمات اين سوره را 1558[۱۲] و شمار حروفش را 6460 حرف دانستهاند.[۱۳]
در تقسيمبندى سورهها در گروه سورههاى مئين (سورههايى كه حدود 100 آيه دارد) و مسبّحات (7 سورهاى كه با تسبيح آغاز شده) قرار دارد.[۱۴] فواصل آياتش به جز اولين آيه، الف و از آهنگ يكسانى برخوردار است.[۱۵]
جمعى از مفسران درباره پيوند اين سوره با سوره نحل كه قبل از آن قرار دارد، گفتهاند: چون خداوند در آيات پايانى سوره نحل به پيامبرش فرمان داد تا در برابر اذيت و آزار و نسبتهاى نارواى مشركان به وى بردبارى كند، اين سوره را با يادآورى ماجراى معراجش كه نشانهاى از تعظيم و تكريم او از جانب خداست آغاز كرد[۱۶] تا آرامش بخش دردها و رنجهايش باشد.[۱۷]
محتواى سوره:
محور اصلى بحث در اين سوره شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و موضعگيرى مشركان در برابر وى و قرآن است؛ همچنين بحث درباره قرآن، رسالت و رسولان به ويژه امتيازى كه در رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله وجود داشت و معجزه آن حضرت مانند ساير پيامبران عليهمالسلام مادى محض نبود و هلاكت جمعى مكذبان را در پى نداشت.
در اين سوره بارها تسبيح، حمد و شكر خداوند تكرار شده است،[۱۸] به هر روى اين سوره در نخستين آيه به ماجراى معراج پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره دارد. (=>معراج) سپس در آيات 2ـ8 درباره نبوت حضرت موسى علیهالسلام و دعوت بنىاسرائيل به توحيد و عوامل انحطاط و پيشرفت آنان سخن مىگويد و فساد و استكبار را سبب ذلت آنان معرفى مىكند و در آيات 9ـ21 ضمن بر شمردن برخى آيات الهى به هدايتگرى قرآن و حسابرسى از اعمال نيك و بد انسان در قيامت و آزادى وى در گزينش راه خير و شر و بازگشت نتايج اعمال انسان به خود او تصريح مىكند.
در آيات 22ـ39 مردم را به توحيد، نيكى به پدر و مادر و فروتنى در برابر آنان صله رحم، كمك به تهيدستان و بينوايان و درماندگان، ميانهروى در انفاق، وفاى به عهد دعوت مىكند و از تبذير و اسراف، كشتن فرزند به سبب فقر، آدم كشى، زنا، كمفروشى، خوردن مال يتيم، پيروى از غير علم (گمان) و تكبر و غرور نهى مىكند و اين احكام و آداب را از حكمتهايى معرفى مىكند كه خداوند به پيامبرش وحى كرده است: «ذلِكَ مِمّا اَوحى اِلَيكَ رَبُّكَ مِنَ الحِكمَةِ».
در آيات 40ـ55 ضمن پاسخگويى به پارهاى از اوهام و انديشههاى خرافىِ مشركان جاهلى، نظير فرشتگان را دختران خدا دانستن، شريك براى خدا قرار دادن، بعيد شمردن قيامت و زندگى پس از مرگ و مسحور (سحر شده) دانستن پيامبر صلى الله عليه و آله بر اين نكته تأكيد مىكند كه در قرآن همه لوازم هدايت آمده ولى عناد و لجاجت آنها سبب شد تا بر نفرت و دوريشان از حق بيفزايد و خداوند به سبب لجاجت و تعصبشان در برابر آيات الهى بر دلهاى آنان مهرزده و بر گوشهايشان سنگينى قرار داده است.
در آيات 56ـ65 ضمن اقامه دليل بر توحيد پروردگار و اين كه آلهه مشركان به رساندن سود به آنها و دفع زيان از آنها قادر نيستند و اين تنها خداست كه سود و زيان در دست اوست به مشركان هشدار مىدهد كه سرانجامِ اين جهان فنا و نابودى است و آنان بايد از لجاجت در برابر حق دست بردارند زيرا معجزات و دلايل كافى بر صدق پيامبر صلى الله عليه و آله وجود دارد و معجزات پيشنهادى آنان چيزى جز بهانهجويى نيست و بر فرض كه با آنها موافقت شود پس از مشاهده آنها باز ايمان نخواهند آورد، چنان كه امتهاى گذشته چون قوم ثمود به پيامبرانشان معجزاتى پيشنهاد دادند و با تحقق آنها ايمان نياوردند و طبق سنت الهى مستحق كيفر شدند.
در آيات 66ـ72 با پيگيرى مباحث پيشين در زمينه توحيد و مبارزه با شرك اين حقيقت را يادآور مىشود كه انسان به هنگام برخورد با مشكلات به ياد خداوند مىافتد و هر چيزى جز او را از ياد مىبرد اما وقتى از آنها رهايى يافت از خدا اعراض كرده، او را فراموش مىكند. سپس به انسان هشدار مىدهد كه از مجازات الهى در امان نباشد و در ادامه نعمتهاى الهى را به انسان يادآور مىشود كه او را گرامى داشت و بر همه آفريدهها برترى داد و جهان هستى را در خدمت وى مسخر گردانيد تا با عقل خود بينديشد و او را بر بسيارى از آفريدگان برترى داد پس آنكه در اين دنيا به راه راست هدايت شود در قيامت نامه عمل او به دست راستش داده مىشود و كسى كه گمراه شود و چشمش از ديدن حق نابينا گردد در قيامت گمراهتر و نابيناتر است.
در آيات 73ـ82 نيرنگ مشركان را نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله براى منحرف ساختن آن حضرت يادآور مىشود و خطاب به وى مىفرمايد: اگر ما تو را به وسيله نيروى عصمت ثابت قدم نمىداشتيم، نزديك بود به آنها اندكى گرايش پيدا كنى و نيز تلاش مشركان را براى بيرون كردن آن بزرگوار از مكه مطرح مىكند، آنگاه به آن حضرت فرمان مىدهد تا قرآن را بخواند و به اداى نماز قيام كند و پاسى از شب را به تهجد و نافله برخيزد تا به مقام محمود برسد و از خدا بخواهد كه راه ورود و خروج را در برابرش هموار سازد، آنگاه مىافزايد كه ما قرآن را نازل كرديم تا براى مؤمنان شفا و رحمت باشد.
در آيات 83ـ100 به بعضى ديگر از ويژگيهاى انسان اشاره مىكند و مىگويد: هنگامى كه به انسان نعمت مىبخشيم، مغرور مىشود و به پروردگار خويش پشت مىكند و هنگامى كه نعمتى از او گرفته مىشود، مأيوس مىشود. سپس به پرسش كافران درباره روح اشاره مىكند و نعمت وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله را يادآور مىگردد و خطاب به آن حضرت مىگويد به مشركان بگو: اگر همه جن و انس جمع شوند تا همانند قرآن را بياورند توان چنين كارى را ندارند، هر چند يكديگر را در اين كار يارى دهند سپس برخى از كارهاى نامعقولى كه مشركان از پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان معجزه درخواست مىكردند و نيز بهانهجوييها و فرجام شومشان را يادآورى مىكند و به بهانهگيريهاى كسانى كه زندگى پس از مرگ را بعيد مىشمردند با بيانى روشن پاسخ مىدهد.
در آيات 101ـ111 ماجراى حضرت موسى عليهالسلام و فرعون را يادآورى مىكند كه چگونه فرعون و همفكران وى با وجود ديدن انواع معجزات ملموس و مادى باز هم بهانهگيرى كردند و راه انكار حق را در پيش گرفتند و سرانجام دچار هلاكت شدند. سپس حقانيت قرآن و حكمت نزول تدريجى آن را بيان مىكند و به مشركان مىگويد: ايمان بياوريد يا نياوريد حقانيت قرآن چنان مبرهن و آشكار است كه صاحبان علم و دانش آنگاه كه آيات نورانيش برايشان تلاوت مىشود در برابر عظمت آن بىاختيار به سجده مىافتند و سرانجام، سوره اسراء كه با تسبيح پروردگار آغاز شده بود با حمد و تكبير پايان مىپذيرد. علامه طباطبايى اين نكته را از لطايف اين سوره مىداند.[۱۹]
آيه 88 اين سوره از آيات تحدى است كه خداوند در آن مخالفان وحيانى بودن قرآن را به آوردن همانند آن فراخوانده[۲۰] و آيه 109 آن از آيات سجده و مستحب است قارى هنگام تلاوت آن سجده كند.[۲۱] از آخرين آيه آن در روايات با عنوان «آية العزّ» ياد شده است.[۲۲]
فضيلت تلاوت:
از عايشه روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله هر شب سوره بنىاسرائيل و سوره زمر را تلاوت مىكرد.[۲۳] از امام صادق عليهالسلام نقل شده است: هر كس سوره بنىاسرائيل را در شبهاى جمعه بخواند از دنيا نمىرود تا اين كه قائم آلمحمد عليهالسلام را درك كند و از يارانش خواهد بود.[۲۴]
شيخ طوسى تلاوت آن را در شبهاى جمعه مستحب مىداند.[۲۵] فيروزآبادى نيز از آن حضرت روايت كرده است كه هر كس اين سوره را تلاوت كند از دنيا نمىرود تا اين كه به درجه ابدال و اولياى خدا برسد.[۲۶] به نظر مىرسد اين همان روايت پيشين است كه فيروزآبادى به نحوى تفسير كرده است كه با مبانى فكريش سازگار باشد.
از امام امیرالمومنین عليهالسلام نيز نقل است كه هر كس سوره سبحان را تلاوت كند از دنيا نمىرود تا از ميوههاى بهشتى بخورد و از نهرهايش بنوشد و در برابر هر آيهاى كه تلاوت مىكند نخلى در بهشت برايش مىكارند.[۲۷] بىترديد دستيابى به چنين ثوابهايى مربوط به تلاوتى است كه بااخلاص، تدبر و عمل همراه باشد.[۲۸]
پانویس
- ↑ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 288؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 360.
- ↑ التحرير و التنوير، ج 15، ص 6؛ روح المعانى، مج 9، ج 15، ص 3؛ المكى والمدنى فىالقرآن، ج 2، ص 744ـ811، 846.
- ↑ التمهيد، ج 1، ص 187ـ194؛ التفسير الحديث، ج 3، ص 351.
- ↑ الموسوعة القرآنيه، ج 5، ص 61.
- ↑ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ التمهيد، ج 1، ص 134، 136.
- ↑ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ التمهيد، ج 1، ص 134، 136؛ الموسوعة القرآنيه، ج 5، ص 69.
- ↑ المنير، ج 15، ص 5.
- ↑ بصائر ذوىالتمييز، ج 1، ص 288؛ المنير، ج 15، ص 5.
- ↑ ثوابالاعمال، ص 107؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 181.
- ↑ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 288، 296.
- ↑ البيان فى عد آى القرآن، ص 177؛ مجمع البيان، ج 6، ص 607؛ روضالجنان، ج 12، ص 122.
- ↑ المعجمالاحصائى، ج 1، ص 290، 301.
- ↑ كشف الاسرار، ج 5، ص 479؛ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 288؛ البيان فى عد آى القرآن، ص 177.
- ↑ معجم علومالقرآن، ص 238، 268.
- ↑ البيان فى عد آىالقرآن، ص 177؛ بصائر ذوىالتمييز، ج 1، ص 288.
- ↑ مجمع البيان، ج 6، ص 607؛ البحر المحيط، ج 7، ص 7؛ المنير، ج 15، ص 6.
- ↑ روحالمعانى، مج 9، ج 15، ص 4؛ المنير، ج 15، ص 6.
- ↑ فى ظلال القرآن، ج 4، ص 2208.
- ↑ الميزان، ج 13، ص 227.
- ↑ همان، ج 1، ص 59؛ التمهيد، ج 4، ص 23.
- ↑ الخلاف، ج 1، ص 427؛ كلمةالتقوى، ج 1، ص 451؛ جواهرالكلام، ج 10، ص 111.
- ↑ مسند احمد، ج 3، ص 439؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 52؛ الميزان، ج 13، ص 231.
- ↑ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 3؛ جامع الاخبار و الآثار، ج 2، ص 213.
- ↑ تفسير عياشى، ج 3، ص 31؛ ثواب الاعمال، ص 107.
- ↑ مصباح المتهجد، ص 265.
- ↑ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 296.
- ↑ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 296.
- ↑ البرهان فى علومالقرآن، ج 2، ص 66.
منابع
سيد عبدالرسول حسينى زاده، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 196-200.