دولتهای شیعی در ایران
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
منبع: دولتهای شیعی در ایران، سایت اندیشه قم
نویسنده: مختار اصلانی (پژوهشگر مركز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه)
دولتهای شیعی در ایران
ایرانیان در زمان خلیفه دوم، اسلام را رسماً پذیرفتند و پس از مدتی گرایش خاصی از آن را (اسلام شیعی) پسندیدند. پذیرش تشیع به وسیله ایرانیان، پیامد عواملی از قبیل سازگاری باورها و اعتقادات ایرانیان با مذهب تشیع، فعالیت علویان و شیعیان در محدوده جفرافیایی ایرانیان و... بود از آنجا كه ایرانیان استعداد پذیرش آموزههای شیعی را داشتند، مذهب تشیع به تدریج گسترش یافت و در مواردی به صورت دولت رسمی نمود، پیدا كرد كه به دولتهای شیعی تشكیل شده در ایران به طور خلاصه میپردازیم.
دولت شیعی طبرستان
فشار خلفای عباسی به سادات علوی موجب مهاجرت آنان به سوی ایران شد. در ایران نیز مناطق شمالی بهترین جا برای استقرار آنان بود. مردم نیز به سادات علوی گرایش داشته و همین گرایش زمینهساز حضور علویان در منطقه و قیام آنان علیه حاكمان عباسی شد. منطقه دیلم و مناطق شمالی ایران از نظر جغرافیایی، سیاسی و امنیتی آمادگی ایجاد یك نهضت شیعی نه الزاماً شیعه دوازده امامی را داشت. البته آشنایی بیشتر مردم كرانههای دریای مازندران با تشیع در قرن سوم هـ.ق بود كه به قیام و استقلال این سرزمین انجامید. در قرن سوم به ویژه زمان متوكل علویان مورد تعقیب بودند فرزندان اهلبیت به مناطق دور دست و امن، مانند كرانههای دریای مازندران پناه میبردند.[۱]
محمدبن زید پس از آن كه توانست با قیامهای متعدد، حكومت خود را در طبرستان مستقر سازد از علویان حمایت كرد.[۲]
محمدبن زید نخستین كسی بود كه بنایی بر قبر امام علی علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام بنا كرد و در این راه بیست هزار دینار خرج كرد. وی هر سال سی هزار درهم به مشاهد علی علیهالسلام و حسنین علیهمالسلام و سایر اقربای خویش میفرستاد.[۳]
در كتاب تاریخ طبرستان آمده است: «محمد بن زید اقدام به تشكیل حكومت نكرد بلكه وی زمانی كه گروهی از بزرگان دیلم نزد وی رفتند از پذیرش حكومت خودداری ورزید و حسن بن زید معروف به «حالب الحجاره» را كه در ری ساكن بود معرفی كرد و نمایندگان مردم نزد وی در ری رفتند و حسن بن زید دعوت آنان را پذیرفت و در 25 ماه رمضان سال 250 هـ.ق به دعوت مردم رویان و كلای، عازم طبرستان شد. سادات آن دیار و بزرگان شهر مقدمش را گرامی داشتند و به استقبال وی شتافتند و بر اساس كتاب خدا و سنت رسول الله و امر به معروف و نهی از منكر با وی بیعت كردند».[۴]
حكومت علویان كه از سال 250 هـ.ق در مناطق مختلف شمال ایران آغاز شده بود تا سال 316 ادامه یافت.
دولت آل بویه
در آستانه قرن چهارم دولت عباسی به دلایل چندی رو به ضعف گذاشت و در همین زمان پسران بویه ماهیگیر در مناطق مختلف ایران حاكمیت پیدا كردند آنان پس از استقرار در شهرهای ری، اصفهان و شیراز به سوی بغداد مركز حكومت عباسی حركت كردند و خلافت و شخص خلیفه را در اختیار گرفتند.
علامه مجلسی در بحارالانوار حدیثی از امام علی علیهالسلام نقل میكند كه براساس آن، حضرت خبرِ به حكومت رسیدن آل دیالمه را داده است. حضرت میفرماید: «یخرج من دیلمان بنو الصیاد... ثم استوی امرُهُم حتی یملكوا الزوراء و یخلموا الخلفاء»[۵] از دیلم پسران ماهیگیر، خروج و ظهور میكنند سپس حكومت آنها برقرار میگردد و تا سرزمین زوراء (بغداد) در تسخیر آنها درمیآید و خلفای عباسی بركنار میشوند. شخصی پرسید: آنها چقدر حكومت میكنند؟ امام فرمود: صد و اندی سال.
آلبویه با تصرف بغداد بر تمام مسلمانان شیعه و سنی حكومت میكردند، بنابراین جهت تحكیم قدرت سیاسی و دینی خود تأیید خلیفه را لازم میدانستند.
در گرایش آلبویه به مذهب تشیع شكی نیست، آنچه محل تردید است نوع تشیع آنان است كه آیا تشیع آنان اعتقادی (اثنی عشری) بود یا به فرقههای دیگر شیعی تعلق داشتند یا دارای تشیع سیاسی و مبارز بودند و آموزههای مذهبی خویش را چه مقدار در سیاست و حكومتداری دخالت میدادند.
باید به اجمال گفت آنان با دستگاه خلافت سنی مدارا میكردند و از همین رویكرد نیز سودی به حال آلبویه میرسید، زیرا كلیه مسلمانان سلطنت آلبویه را بر مسلمین میپذیرفتند. ولی از لحاظ مذهب و گرایشهای اعتقادی نشانهها و قرائن بسیار گویای آن است كه آنان به مذهب شیعه اثنی عشری تعلق داشتند. قرائنی مثل:
- الف. معزالدوله، از رهبران آلبویه، مسائل فقهی و حكومتی خود را از ابن جنید اسكافی از علمای طراز اول شیعه امامیه دریافت و كشور را بر اساس دیدگاههای فقهی و حكومتی او اداره میكرد.[۶]
- ب. صاحب بن عباد از علمای شیعه امامی، وزیر مؤیدالدوله دیلمی بود و با اختیارات وسیع به امور مسلمانان به خصوص شیعیان رسیدگی میكرد.[۷]
- د. برگزاری مراسم عید غدیر و عاشورای حسینی كه مختص شیعیان اثنی عشری است، در زمان حكومت آل بویه گویای شیعه بودن آنان است. در برخی منابع آمده است كه معزالدوله در سال 352 هـ.ق در بغداد مقر خلافت عباسی مراسم عاشورا برگزار كرد و مورد استقبال شیعان قرار گرفت.[۹]
ابن كثیر در كتاب خود درباره علل ناتوانی اهل تسنن و خلفا در جلوگیری از این مراسم مینویسد: «لكثره التشیع و ظهورهم و كون السلطان معهم»[۱۰] زیرا تشیع گسترش یافته و آشكار شده بود و سلطان هم با آنان بود.
قرن چهارم هـ.ق دوره گسترش تشیع در جهان اسلام است. این گسترش معلول عوامل گوناگون است كه تشكیل چهار دولت شیعی با فرقههای مختلف فاطمیان در مصر، آل بویه در ایران و عراق، دولت حمدانیها در شامات و دولت زیدیها در یمن از جمله آنها است. به اعتراف برخی مورخان در زمان حكومت آلبویه در ایران و عراق شعارهای شیعی آشكارا رواج یافت و میتوان گفت كه در ایران مرحله بسیار مهمی برای مذهب تشیع به وجود آمد كه تا آن زمان سابقه نداشت.
ابن اثیر مینویسد: در سال 351 هـ.ق به دستور معزالدوله بر در مساجد تحت حاكمیت آل بویه نوشتند: «خداوند لعنت كند معاویه پسر ابیسفیان را و لعنت كند كسی را كه فدك را از فاطمه غصب كرد و كسی را كه مانع از دفن حسن در كنار قبر جدش شد و كسی كه ابوذر غفاری را تبعید كرد و...».[۱۱]
با تشكیل دولت آلبویه و تسلط آنان بر خلیفه و مقر خلافت، امنیت نسبی برای شیعیان در سرزمینهای تحت حاكمیت آلبویه به وجود آمد و آنان با استفاده از این فرصت در صدد ترویج شیعه برآمدند؛ به گونهای كه طی حكومت 126 ساله عقاید شیعی به شیوههای مختلف رواج پیدا كرد و علمای بزرگ شیعه مانند ثقه الاسلام كلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید با استفاده از تمام امكانات به وجود آمده با قلم و بیان به نشر مذهب تشیع پرداختند.
دولت ایلخانیان مغول
پس از سقوط آلبویه، حاكمان سنی مذهب بر ایران حكومت میكردند و در این دوره تشیع به وسیله عالمان شیعی رواج داده میشد. به خاطر وجود دانشمندان شیعی و نقش آنان در اداره جامعه اسلامی، آخرین خلیفه عباسی نیز وزیری شیعی به نام ابنالعلقمی برگزید كه با خواجه نصیرالدین طوسی همكاری و مشاوره داشت. با حمله مغولان به رهبری هلاكوخان به بغداد در سال 656، خلافت عباسی و به دنبال آن حكومتهای محلی تابع خلافت بغداد سقوط كردند و ایلخانان مغول به تثبیت و گسترش حاكمیت خود در سرزمینهای اسلامی پرداختند.
با گذشت زمان، حاكمان ایلخانی با فرهنگ اسلام آشنا شدند و اسلام را پذیرفتند، هر چند گفته میشود هلاكوخان بر مذهب شرك خود از دنیا رفت. آنها كه اسلام را پذیرفتند سعی كردند موضع میانهای نسبت به دو گرایش شیعه و اهلسنت داشته باشند. غازان خان كه از سال 694 تا 709 حكومت مغولان را در اختیار داشت متمایل به مذهب تشیع بود و اجمالاً مورخان پذیرفتند كه دوستدار اهلبیت بود. برخی از نویسندگان نیز معتقدند مذهب تشیع را به نوعی در آن زمان رسمیت داده است.[۱۲]
پس از مرگ غازان خان در سال 709 هـ.ق ولیعهد وی كه برادرش نیز بود به ریاست حكومت دست یافت وی خود را «الجایتو» لقب داد كه در زبان مغولی به معنای «سلطان بزرگ» و در فارسی به مفهوم و معنای «خدابنده» میباشد از این رو به حاكم ایلخانی سلطان محمد خدابنده میگفتند.[۱۳]
قبل از استقرار مغولان، مناظره و مباحثه میان فرقهها و مذاهب اسلامی آغاز شده بود. سلطان هم كه شاهد این مناظرات مخصوصاً بین شیعه و سنی بود نمیتوانست از این مباحث نتیجهای بگیرد تا اینكه خوابی در عظمت علی علیهالسلام میبیند و بعد از بیدار شدن میگوید: دانستم كه حال چیست و یقین پیدا كردم كه مذهب شیعه بر دیگر مذاهب غالب است و در آن هیچ شك و شبههای نیست، دانسته و با تحقیق این مذهب را اختیار كردم تا ناجی و رستگار باشم و دیگر مذاهب را رد كردم تا هالك و زیان كار نباشم.[۱۴]
علاقه سلطان محمد خدابنده به تشیع و همینطور بدست آوردن اطلاعات بیشتر از این آیین، موجب شد علمای شیعه را از عراق به ایران فراخواند و موجبات رشد این مذهب را فراهم آورد. پس از آن كه سلطان مغول مذهب شیعه را پذیرفت، خبر گرویدن وی در سراسر ممالك اسلامی انتشار یافت و تلاش شد مردم نیز به این آیین درآیند و در صورت سرپیچی تأدیب شوند. در بعضی از شهرها سلطان با مقاومت مردم مواجه شد. به نظر میرسد، مقاومت در برابر گسترش تشیع در تمام شهرها بوده است به گونهای كه سلطان محمد خدابنده در پایان رساله خود، شیعه شدن را امری اختیاری میداند و نسبت به كسانی كه این مذهب را اختیار نكنند، اجبار روا نمیدارد.
او مینویسد: هر كه نیكبخت باشد قبول كند و هر كه نخواهد بر وی حكمی و زوری نیست...[۱۵]
تشیع سلطان محمد خدابنده، نقطه عطفی در تاریخ تشیع ایران بود و موجب استحكام و رونق تشیع در این عصر و در نهایت زمینهساز رسمیت یافتن آن در زمان صفویان شد. به دستور خدابنده علاوه بر ضرب سكه به نام علی علیهالسلام و اولادش و خواندن خطبه به نام رسول و خاندانش، نام ائمه در كتیبههای مساجد و بارگاههای عرفا و امامزادگان و... نوشته شد.
در قسمتی از خراسان و حوالی شهر سبزوار، سلسلهای در سال 738 هـ.ق با تصرف شهر سبزوار دولتی تشكیل دادند كه از شرق تا نیشابور و از غرب تا دامغان و گرگان پیش رفت. امرای سربدار سیاست مذهبی خود را طرفداری از طریقت حق كه همان مذهب شیعه است اعلام كردند و سبزوار را كه از قدیم مردم آن به تشیع اشتهار داشتند، مركز حكومت خود قرار دادند.
آنان با دراویش و مردانی كه به دوستی با آل علی مشهور بودند، رابطه برقرار كردند. شعرا را به مدیحهسرایی اهل بیت علیهمالسلام تشویق كردند و با برخی علمای شیعه در خارج از ایران به خصوص در جبل عامل لبنان كه مركز مهم تشیع بود، باب مكاتبه و مراوده را گشودند و از آنان دعوت كردند جهت هدایت و اجرای شعائر مذهب تشیع به خراسان بیایند.
بر اثر همین دعوتها بود كه فقیه اهل بیت «شهید اول» كتاب مشهور خود «اللمعه الدمشقیه» را با نام خواجه علی مؤید سربداری تألیف كرد و به خراسان فرستاد تا شیعیان بر طبق فتواهای او عمل كنند.[۱۶]
هر چند درباره شیعه امامی بودن این سلسله بحث و گفتگوها زیاد است. ولی اجمالاً میتوان گفت كه گرایش شیعی در آنان قوی بود و به عنوان مبلِّغ شیعه نیز شناخته شدهاند.
دولت قراقویونلوها
همزمان با اواخر دوره تیموریان، حكومتهایی در قسمت غربی و شمال غربی ایران توسط قراقویونلوها بنا شد. این حكومت كوتاه مدت در محدوده مكانی آذربایجان و عراق، میتواند در تاریخ تشیع ایران نقطه مثبتی تلقی شود.
آنان با داشتن تمایلات، باورها و اعتقادات شیعی زمینه باروری و ظهور مذهب تشیع را به منزله مذهب رسمی حكومت صفویه فراهم ساختند. تبریز كه در زمان «اولجایتو» مركز حكومت ایلخانی محسوب میشد، با تصمیم وی به رسمی كردن مذهب تشیع آمادگی یافت تا در زمانهای بعد نیز مهد تشیع ایران باشد. حضور قراقویونلوها در آذربایجان و تبریز محیط مناسبی برای پذیرش شیعه فراهم ساخت.[۱۷]
«قرایوسف» (810ـ823 هـ.ق) بنیانگذار حكومت قراقویونلوها به داشتن تمایلات شیعی معروف بود و نفوذ تشیع در زمان او كه حكومتش همزمان با شاهرخ تیموری بود، در عدم اطاعت مردم تبریز و ساوه و پیروی از قراقویونلوها در قالب سیاسی تجلی یافت. در زمان «جهانشاه قراقویونلو» شهرتشان در داشتن تمایلات شیعی چنان بود كه وقتی تیمور به جانب ساوه و قم تاخت مردم این شهرها به اینها النّجا نمودند و تركمانان این دو شهر را به سلطه گرفتند.[۱۸]
دولت صفوی
تشكیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم هـ.ق از رویدادهای مهم تاریخ تشیع ایران است. پیدایش این دولت كه باید آن را سرآغاز عصر تازهای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست، موجب استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و سازمان اداری نسبتاً متمركز شد. قبل از ظهور صفویان گروهها و اقوام مختلفی در ایران حكومت میكردند و هیچگونه تمركز اداری به عنوان دولت ملی وجود نداشت. ایجاد دولت صفوی نقطه اوج نهضتهایی بود كه طرفداری از تشیع علیه حكومتهای بنیامیه و بنیعباس و قدرتهای همسوی آنان صورت گرفت.
شیخ صفیالدین اسحاق اردبیلی، نیای بزرگ صفویان و پیشوای فرقه صفویه در عصر ایلخانی زندگی میكرد و معاصر غازان خان و سلطان ابوسعید بهادرخان بود. از سال 700 هـ.ق شیخ صفی الدین به ارشاد مردم اردبیل و اطراف پرداخت تا حدی كه نفوذ وی در شهرهای گیلان، آذربایجان و آناتولی تركیه گسترش یافت. از اوائل قرن هشتم تا 830 هـ.ق رهبران طریقت صفوی كوشش خود را تنها صرف تبلیغ و ارشاد مریدان خود در مناطق دور و نزدیك میكردند تا این كه اعتبار و قدرت فرقه صفویه میان عشایر محروم و تهیدست آناتولی و شامات بالا گرفت. از سال 835 كه شیخ جنید رهبری خانقاه طریقت صفوی را بر عهده گرفت خانقاهشان انحصاراً به تبلیغ مذهب تشیع پرداخت.
بروز اختلاف بین حكام سلسلههای آققویونلو و قراقویونلو و موقعیت خانقاه در این كشمكش موجب شد طریقت صفوی علاوه بر ارشاد و تبلیغ به جریانهای سیاسی و نظامی وقت كشانده شود. مبارزه شیوخ طریقت صفوی با حاكمان وقت ادامه داشت تا این كه شاه اسماعیل در سال 905 هـ.ق در حالی كه تنها دوازده سال داشت، نهضت خود را آغاز كرد و در سال بعد شهر تبریز را فتح و دولت صفوی را تأسیس كرد.[۱۹]
شاه اسماعیل بعد از نخستین حمله پیروز خود، دستور داد خطیب شهر خطبه ائمه اثنی عشر را بخواند و مذهب دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی كشور اعلام شد. پیدایش دولت صفوی و ایستادگی آن در برابر دولت سنی عثمانی سبب برافروخته شدن آتش منازعات مذهبی شد. صفویان پس از استقرار در مبارزه با اهلسنت به نوعی دست به انتقامجویی زدند زیرا قبل از آن اعدام شیعیان در قلمرو حاكمیت اهلسنت و عثمانی امری رایج بود.
سیاست صفویان به رهبری شاه اسماعیل در رسمیت دادن به تشیع اثنی عشری با مقاومت چندانی روبرو نشد. حال این مسأله به خاطر برخورد تند شاه با مخالفان بود یا زمینههای فراوانی برای تشیع وجود داشت، چندان تأثیری در نتیجه كار نداشت زیرا مردم ایران به هر دلیل مذهب تشیع را به راحتی پذیرفتند. البته تشیع مردم در زمان صفویه به صورت تدریجی به تكامل رسید. این روند از زمان شاه اسماعیل آغاز شد و زمان شاه عباس نیز این حركت تدریجی ادامه داشت به طوری كه در دو منطقه سرخه سمنان سنگ نوشتههایی از شاه عباس بر جای مانده كه اگر كسی شیعه شود از مالیات معاف خواهد بود.[۲۰]
شاه اسماعیل صفوی برای تقویت بنیان تشیع در ایران، علمای دوازده امامی شیعه از شامات، بحرین و سرزمینهای شمال شرقی عربستان و عراق را به ایران دعوت كرد. البته موفقیت این مذهب نه فقط از قدرت سلسله صفویان بلكه از جاذبههای دینی ـ ذاتی خود مذهب نیز نشأت میگرفت.
صفویان برای تثبیت آموزههای شیعی در شعائر و مراسم مذهبی از خلفای نخستین با مذمت یاد میكردند. در این دوره زیارتگاه صوفیان تخریب و زیارتگاه سادات و امامزادگان جای آنها را گرفت. مراسم سوگواری به صورت دسته جمعی شامل زنجیرزنی، شبیهخوانی و روضه خوانی همگی گویای اقدامات صفویان در راستای تثبیت اعتقادی شیعی دوازده امامی است.
بعد از دولت صفوی تشیع به عنوان یك مذهب رسمی در چارچوب یك نظام سیاسی مورد قبول در جهان مطرح شد و با استمرار حكومتهای مختلف مثل زندیه، افشاریه، قاجاریه و... كه همگی تشیع را به عنوان یك اصل مسلم و حیاتی برای قدرت خود میدیدند همراه به عنوان یك نظام سیاسی مطرح بوده و تاكنون حضور جدی در جهان داشته است.
پانویس
- ↑ بهاءالدین محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، ج 2، ص 224.
- ↑ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 474.
- ↑ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، انتشارات انصاریان، قم، ج 1، ص 296.
- ↑ تاریخ طبرستان، ص 442.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 25.
- ↑ قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، كتاب فروشی اسلامیه، ج 1، ص 439.
- ↑ شیخ عباس قمی، سفینه البحار، دارالاسوه، تهران، ج 2، ص 13.
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، انتشارات جهان، ج 2، ص 263.
- ↑ ابنعماد، شذرات الذهب، دار احیاء التراث العربی (بیروت)، ج 3، ص 49.
- ↑ ابنكثیر، البدایه والنهایه، دارالكتب العلمیه، بیروت، ج 11، ص 243.
- ↑ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج 11، ص 327.
- ↑ قاشانی، تاریخ الجایتو، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ص 91.
- ↑ علامه سید محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف، بیروت، ج 5، ص 99.
- ↑ علی شیرخانی، تشیع و گسترش آن در ایران، دفتر نشر معارف، ص 107.
- ↑ نشریه دانشكده ادبیات تبریز، سال 1352، ش 106.
- ↑ یعقوب آژند، قیام شیعی سربدار.
- ↑ دیار بكر، ص 89.
- ↑ پروین تركمنی آذر، تاریخ سیاسی شیعیان در ایران، ص 231.
- ↑ هنیس والتر، تشكیل دولت ملی در ایران، ترجمه كیكاوس جهانداری.
- ↑ رسول جعفریان، تایخ تشیع در ایران، ص 760.