شرک

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۱۷ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (افزودن و تکمیل محتوا به کمک منابع جدید)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شرک در لغت به معنای مشارکت[۱] و در اصطلاح، همتا قرار دادن برای خداست و ممکن است در صفات، افعال و یا حتی ذات باشد. ولی آنچه بیش از همه در قرآن مطرح و نقد شده شرک در عبادت است؛ زیرا اکثر مردم گرفتار این نوع از شرک بوده و هستند.[۲]

شرک در قرآن

آنچه در قرآن مقابل شرک قرار گرفته، عنوان ایمان است و در جایی لفظ توحید بیان نشده است. هر جا که عنوان شرک آمده به معنای بت پرستی و خروج از توحید و زمره مسلمانان نیست. زیرا در قرآن علاوه بر اطلاق لفظ مشرک بر بت پرستان، بر اهل کتاب و برخی از اهل ایمان نیز اطلاق شده است.

در اینجا به برخی از آیات که شرک در آنها آمده، اشاره می شود:

  • 1. خداوند در سوره توبه می فرماید: «یهود گفتند: عزیر پسر خداست و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست. این سخنی است که آنها به زبان می آورند، در حالی که همانند گفتار کافران پیشین (و مشرکان) است...».[۳]

در آیه دیگری می فرماید: «و بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند، مگر آن که ایمان خود را با شرک آلوده می کنند».[۴]

شرک در روایات

روایات بسیاری در باب شرک بیان شده که برخی اقسام شرک را بیان کرده و برخی دیگر نفی اقسام آن را عنوان کرده است. در اینجا به چند نمونه از آن اشاره می کنیم.

1. در بخش پایانی روایتی از امام باقر علیه السلام که تفسیر آیه «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ» است، آن حضرت می فرمایند: خداوند نزاییده تا این که برای او فرزندی باشد، تا از او ارث ببرد و از کسی زاییده نشده تا این که برای او پدری باشد که در ربوبیت و ملک با او شریک شود.[۵] این روایت اشاره به نفی شریک قرار دادن برای خداوند در مقام ربوبیت است.

2. امام علی علیه السلام فرموده است: خداوند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث کرده است، تا این که بندگان خودش را از پرستش دیگر بندگان به سوی پرستش خداوند درآورد و از اطاعت دیگر بندگان به اطاعت خودش رهنمون کند.[۶]

اقسام شرک

در یک تقسیم بندی کلی شرک را به دو دسته نظری و عملی تقسیم کرده اند:

شرک نظری

شرک نظری مربوط به عالم عقیده و علم است، به عبارتی شناخت دروغین ذات و صفات خداوند که دارای انواعی است:

  • الف- شرک در ذات خداوند(شرک ذاتی):

شرک در ذات، شریک قرار دادن برای خداست که به دو معنا استفاده می شود: یکی آن که انسان ذات خداوند را مرکب بداند و برای او قائل به جسمانیت باشد چنانکه گروهی از مسلمانان که به «مجسِّمه» مشهورند چنین اعتقادی دارند.

و معنای دیگر آن که کسی معتقد به چند خدای مستقل باشد.[۷] اعتقاد به موجودات قدیم دیگری که در عرض وجود خدای متعال بوده و استقلال درذات داشته باشند شرک ذاتی از این نوع است . کسانی که به تثلیث یا ثنویت رو آورده‌اند توجه‌نکرده‌اند که حق تعالی حقیقت محض و بی نهایتی است که جایی برای وجود شریک‌باقی نمی گذارد در حالی که اعتقاد به شرک ذاتی سبب محدودیت ذات حق می‌شود.خداوند متعال در مورد کسانی که قائل به تثلیث شدند فرموده است: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذیِِنَ قََالُوا اِنَّ اللََّهَ ثََالِثُ ثَلاََثَةِ وَ مََا مِنْ اِلََهٍ اِلاََّ اِلََهٌ وََاحِدٌ، مائده(۵)، آیهء ۷۳، «آنها که گفتند: خداوند، یکی‌از سه خداست به یقین کافر شدند؛ معبودی جز معبود یگانه نیست.» هرگز اعتقاد به توحید و مبدأ بودن خداوند برای جهان با اعتقاد به موجودات دیگ

  • ب- شرک در صفات ذاتی خداوند: شرک در صفات ذاتی خداوند به این معناست که فرد معتقد باشد، صفات الهی با ذات خداوند مغایرت دارد و دارای وجودی مستقل است. بر این اساس کسی که مانند اشاعره معتقد باشد که صفت خالقیت چیزی است و ذات خداوند چیز دیگری، مشرک محسوب می شود.

این نوع شرک بین علمای کلام مطرح است و عموم مردم از آن آگاه نیستند. به همین علت موجب خروج از دایره اسلام نمی شود، اما انسان را از رسیدن به مرحله عالی تقوا و ایمان باز می دارد.[۸]

  • ج- شرک در ربوبیت

این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته است آنان برای هر یک از پدیده­های طبیعی مانند باد، باران، رویش گیاهان و ... معتقد به خدایی مستقل بودند و به ربوبیت و تدبیر استقلالی آنها باور داشتند.

شرک عملی

شرک عملی، مربوط به عبادت و عمل است که خود دارای مراتب گوناگونی است:

  • الف. شرک جلی: اولین و بالاترین مرتبه شرک عملی که سبب خروج از اسلام می شود، شرک در عبادت و استمداد از غیرخداست که شرک جلی نامیده می شود.
  • ب. شرک خفی: مرتبه بعدی از مراتب شرک عملی، شرک خفی است که در مرتبه خود نیز دارای اقسام گوناگونی است:

1- شرک در خالقیت:

به معنای اعتقاد به وجود دو یا چند خالق مستقل به گونه ای که هیچ یک از آنان تحت سیطره و اراده دیگری نباشد که یکی از عمده ترین نمونه های آن اعتقاد به دو خالق شر و خیر است.[۹] عده ای می گویند: چون عالم دارای خوبی ها و بدی ها است، پس دارای دو آفریننده است. یکی یزدان که خالق خوبی ها و دیگری اهریمن که خالق بدی ها است.[۱۰]

2- شرک در اطاعت:

یعنی اطاعت از شیطان در چیزی که رضای خداوند در آن نیست.[۱۱] پس گاهی انسان اطاعت خداوند می کند و گاهی هم در اطاعت، شیطان را شریک خداوند قرار می دهد.[۱۲]

3- شرک در عبادت:

شرک در عبادت به معنای پرستش و خضوع و خشوع در مقابل غیر خداست که به ریا می انجامد.[۱۳]

مفاهیم نزدیک با شرک

1. کفر: کفر در لغت به معنای پوشاندن است.[۱۴]بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام کفر در قرآن به پنج معنا آمده است:[۱۵]

الف. کفر جحود و نفی: که عبارت است از نفی و انکار ربوبیت. به گفته آن حضرت این گروه معتقدند نه پروردگاری هست و نه بهشت و جهنمی. از گمان پیروی می کنند و خداوند انذار این دسته را بی فایده دانسته است.[۱۶]

ب. انکار آگاهانه حق: مانند کسانی که خداوند درباره آنها فرمود: «و آن را از روی ظلم انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند. پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود!».[۱۷]

ج. کفران نعمت های خداوند: مانند آنچه از حضرت سلیمان علیه السلام نقل شد: «اما کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت، گفت: «من بیش از آن که چشم برهم زنی آن را نزد تو خواهم آورد.» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید، گفت: «این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران می کنم؟ و هر کس شکر کند به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید (به خودش زیان رسانده) چرا که پروردگار من بی نیاز و بخشنده است».[۱۸]

د. ترک اوامر خداوند متعال: خداوند فرمود: «آنها که (در مسیر اطاعت و ترک گناه) استقامت می ورزند، راستگو هستند (در برابر خدا) خضوع و در راه او انفاق می کنند و در سحرگاهان از خداوند آمرزش طلب می کنند».[۱۹]

ه. برائت از کافران: مانند برائت جستن حضرت ابراهیم علیه السلام و پیروان او از کافران. نتیجه آن که کفر در قرآن به معانی متعددی آمده که یک معنای آن انکار خداوند و آموزه های دینی است.

2. الحاد: الحاد به معنای انحراف از وسط و میل به کنار است[۲۰] و مقصود از آن انحراف از توحید و میل به شرک است.[۲۱] مانند نسبت دادن اسماء و صفات الهی به غیر. چون صراط مستقیم توحید است و افراط از آن تفکر چند خدایی است و تفریط از آن انکار محض و نفی هرگونه ربوبیت است و هر یک از حد خود بیرون رود شرک محسوب می شود.

3. نفاق: «نفق» یعنی راه زیرزمینی و کانال منتهی به کانال های زیرزمینی.[۲۲] انسان دو چهره را از آن جهت منافق می گویند که در ظاهر اظهار ایمان به خدا و پیامبر می کند ولی در واقع منکر مبدأ و معاد است. در این خصوص آیات فراوانی در قرآن آمده است:

از دیدگاه قرآن:

  • «نفاق» اظهار ایمان و پوشاندن کفر است. یعنی منافقان شهادت ظاهری می دهند ولی در باطن منکرند.[۲۳]
  • منافقان در برخی از احکام با کافران شریکند. مثلاً در سقوط در آتش قهر خدا.[۲۴]
  • منافقان در برخی آیات با احکام مشرکین شریکند. مانند عدم غفران الهی.[۲۵]

علل گرایش به شرک

1. جهالت و نشناختن خدا:

عدم شناخت خداوند و مساوی قراردادن او با مخلوق در یک سطح، یکی از مهمترین عوامل شرک به خداوند است. زیرا کسی که خداوند را آن گونه که باید بشناسد و معتقد باشد که آفرینش آسمانها و زمین از آن خداوند است، دیگر برای خدا شریک و همتا قرار نمی دهد.[۲۶]

2. هواپرستی:

یکی از ریشه های مهم و اساسی شرک که بزرگترین ظلم انسانی است، هواپرستی است.

خداوند در قرآن می فرماید: «بگو من از پرستش کسانی که غیر از خدا می خوانید، نهی شده ام. بگو من از هوا و هوس های شما، پیروی نمی کنم. اگر چنین کنم، گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود».[۲۷]

نتیجه آیه این است که پرستش غیرخدا در واقع تن دادن به هواهای نفسانی است که منجر به شرک خواهد شد.

3. تقلید کورکورانه:

تقلید یعنی قبول و پذیرش گفتار و روش شخص دیگر بدون دلیل. از بسیاری از آیات استفاده می شود که بت پرستان به خاطر پیروی کورکورانه از پدران خود و پیروی از سنت بزرگان خود عقیده به شرک داشته اند.

خداوند در قرآن می فرماید: «و هنگامی که به آنان گفته شد: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید. می گویند: نه بلکه ما از چیزی پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم؟ آیا حتی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیت می کنند؟».[۲۸]

4. شخصیت پرستی:

یکی از علل شیوع بت پرستی بین افراد، شخصیت پرستی است. یعنی برخی افراد چون انبیاء به موجب قداست و پاکی که دارند و یا موقعیت اجتماعی مورد توجه قرار می گیرند و به مرور زمان به مقام ربوبی و واجب بالا برده می شوند.[۲۹]

آثار و پیامدهای شرک

1. محروم شدن از معارف الهی: یکی از اصول مهم این است که خداوند کسی را ابتدائا گمراه نمی کند و بی جهت لطف خود را از هیچ کس دریغ نمی کند، حتی از مشرک منصف بنابراین اگر گفته شده خدا بعضی را گمراه می کند، مقصود کیفری است که در اثر لجاجت شرک و عناد، خود را از رحمت و هدایت خاص الهی محروم می کنند.

2. تفرقه و جنگ: توحید عامل وحدت و هماهنگی و شرک عامل تفرقه و پراکندگی است. شرک از آن جهت که ناشی از هواپرستی است و هواپرستی همواره تابع شهوت و غضب است، هرگز نمی تواند عامل وحدت و همدلی باشد.[۳۰]

3. ذلت و خواری: خداوند در قرآن می فرماید: «هرگز معبود دیگری را با خدا قرار مده که نکوهیده و بی یار و یاور خواهی ماند».[۳۱]

از این آیه استفاده می شود که شرک، مایه ضعف و ناتوانی و مذمت و نکوهش است؛ زیرا مشرکان با بت پرستی، عقل خویش را می کشند و به چیزهایی روی می آورند که عقل آن را توبیخ و ملامت می کند. در نتیجه خداوند بشر را به معبودش واگذار می کند و دست حمایت و عنایت را از سر او بر می دارد و در نتیجه خوار و ذلیل گردد.[۳۲]

4. حبط اعمال: حبط اعمال به معنی محو آثار است. چرا که شرط قبولی اعمال، اعتقاد به اصل توحید است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. شرک آتش سوزانی است که شجره اعمال آدمی را می سوزاند که تمام محصول زندگی او را به آتش می کشد.[۳۳]

موارد عینی وجود شرک

با اندک توجهی به زندگی امروز آدمی درمی یابیم که نمونه های شرک در زندگی روزمره بسیار زیاد است.

1. ریا:

یکی از این موارد که بسیاری از مردم دچار آن هستند، ریا است. ریا به معنای انجام کار برای نشان دادن به دیگری است.[۳۴]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: بی تردید مخوف ترین چیزی که از آن برای شما بیمناکم شرک اصغر است. پرسیدند: شرک اصغر کدام است؟ حضرت فرمودند: ریا. خداوند در روز قیامت، هنگامی که جزای بندگانش را می دهد به ریاکاران می گوید: بروید نزد آنان که برای آنان عبادت کردید و ببینید آیا پاداش اعمال خود را نزد آنان می یابید یا نه.[۳۵]

2. توسل نامشروع:

یکی دیگر از مواردی که منجر به شرک می شود، توسل است. توسل در اصطلاح مسلمانان به معنای تمسک جستن به اولیای الهی در درگاه خداوند، به منظور برآمدن نیازهاست.[۳۶] این نوع از توسل شرک محسوب نمی شود. بلکه آنچه شرک و توسل نامشروع است این است که غیرخدا را مستقل و در برابر خداوند مؤثر بداند و حاجت خود را از غیرخدا بخواهد. اما مراجعه به ائمه علیهم السلام و توسل به آنها برای واسطه قرار دادن آنها به منظور رسیدن به فیض الهی مانعی ندارد و شرک محسوب نمی شود.

راه درمان شرک

1. عبرت از گذشتگان: توجه به سرگذشت مشرکینی که در گذشته بوده اند و عذابی که دچار شده اند و خواهند شد یکی از عواملی است که با توجه به آن انسان به حقیقت شرک پی می برد و توجه به عواقب آن انسان را به سمت خداوند متعال می کشاند.

خداوند در قرآن می فرماید: «هر کسی به خدا شرک آورد، قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و برای ستمکاران یاورانی نیست».[۳۷]

2. توجه به نعمت ها: انسان باید به حالات گذشته خویش بنگرد و ببیند که چگونه خداوند عالم او را بوسیله ی نور هستی از ظملت نیستی خارج ساخته و لباس زیبای وجود که ریشه همه موهبت هاست بر قامت او پوشانیده است. هنگامی که در رحم مادر هم بود و دست او از همه جا کوتاه بود، از لطف خداوند بی بهره نبود بلکه هر چه نیاز داشت در اختیارش بود و پس از گام نهادن در فضای این جهان نیز آنچه مایه حیات و بقای او بود، از شیر گرفته تا نوازش ها و محبت های او را برایش فراهم ساخت.[۳۸]

خداوند متعال در سوره نحل این نعمت ها را از ابتدای به وجود آمدن انسان تا بهره مندی او از نعمات دیگر از جمله میوه ها و... بیان می کند. و در انتها می فرماید: این ها برای مردمی که تفکر می کنند نشانه ای است.[۳۹]

3. توجه به ضعف خدایان دیگر: توجه به این حقیقت که خدایان دیگری که آدمی جایگزین خداوند متعال می کند، هیچ کدام از خصوصیات الوهیت و ربوبیت خداوند را ندارند. حضرت یوسف علیه السلام در زندان به دو رفیق زندانی اش می فرماید: «ای دو رفیق زنداینم، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای یگانه مقتدر؟».[۴۰]

4. توجه به پشیمانی در قیامت: خداوند در قرآن می فرماید: «و چون کسانی که شرک ورزیدند، شریکان خود را ببینند می گویند: پروردگارا، اینها بودند آن شریکانی که ما به جای تو می خواندیم».[۴۱]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، بی جا، ص266، ذیل ماده شرک.
  2. جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، 1383، چاپ اول، 571.
  3. سوره توبه، آیه 30-31.
  4. سوره یوسف، آیه106.
  5. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، 1364، ج3، ص225.
  6. حکیمی، محمدرضا؛ الحیاه، تهران، دائره الطباعه والنشر تحت اشراف جامعه مدرسین قم، 1360، جلد1، ص225.
  7. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1387، ج2، ص123.
  8. جوادی آملی، عبدالله؛ پیشین، ص579.
  9. مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1386، ص128.
  10. جوادی آملی، عبدالله؛ پیشین، ص580.
  11. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، 1385، ص90.
  12. طالقانی، مولی نظرعلی؛ کاشف الاسرار، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، ص463.
  13. جوادی آملی، عبدالله؛ پیشین، ص583؛ طالقانی، مولی نظرعلی، پیشین، ص463.
  14. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ پیشین، ص451، ذیل ماده کفر.
  15. کلینی رازی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، الاصول من کافی؛ تحقیق، غفاری، علی اکبر، بیروت، دارالصعب و دارالتعارف، چاپ چهارم، 1401ق، ج2، ص389.
  16. بقره، آیه 78
  17. سوره نمل، آیه 14.
  18. سوره نمل، آیه 40.
  19. سوره آل عمران، آیه 17.
  20. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ پیشین، ص468،ذیل ماده لحد.
  21. جوادی آملی، عبدالله؛ پیشین، ص574.
  22. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ پیشین، ص523، ذیل ماده نفق.
  23. سوره منافقون، آیه1-3.
  24. سوره نساء، آیه140.
  25. سوره منافقون، آیه6.
  26. سید کریمی، سید عباس، شرک و بت پرستی در قرآن؛ قم، کوثر ادب، 1385، ص 221-224.
  27. سوره انعام، آیه 56.
  28. سوره لقمان، آیه21.
  29. جوادی آملی، عبدالله، پیشین؛ ص 658.
  30. جوادی آملی، عبدالله، پیشین؛ ص685.
  31. سوره اسراء، آیه 22.
  32. شریعتی سبزواری، محمدباقر؛ توحید و شرک و ریا، مجله با معارف اسلامی آشنا شویم، شماره 53، ص 64.
  33. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1367، ج19، ص 527.
  34. سیاح، احمد؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، انتشارات اسلامی، 1378، ج1، ص631.
  35. ری شهری، محمد؛ پیشین، ج4، ص28.
  36. روحانی، سید محمدکاظم؛ شفاعت و توسل، قم، دفتر نشر معارف، چاپ سوم، 1384، ص49.
  37. سوره مائده، آیه72.
  38. نراقی، ملا احمد؛ پیشین، ص270.
  39. سوره نحل، آیات 66 به بعد.
  40. سوره یوسف، آیه39.
  41. سوره نحل، آیه86.

منابع