تعویذ

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۵ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (افزودن 1 رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

تعویذ در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در اصطلاح به معنای دعاخواندن و حرزآویختن بر آدمیان، جانوران یا اشیا برای محافظت از آنهاست.[۱]

گذشته از واژه های متعددی که در تداول عامة مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم بکار می رود (از جمله: عوذه، معاذه، حِرزْ، تَمیمه، نُفرة، رُقْیَه، عَزیمه، افسون)، تعویذ بنابر شایعترین صورت کاربرد آن در جهان اسلام عبارت است از برخی آیات قرآن، ادعیة مأثوره، اسماءالحسنی، اسامی فرشتگان یا اولیاءاللّه، اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعه هایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن می نویسند و در کیسه هایی کوچک از اجناس مختلف می گذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا بر گردن می آویزند یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان می بندند یا بر جایی از اشیا و مکانها نصب می کنند.

گاه نیز این عبارت را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن بر شخص یا جانوریا شیء مورد نظر می خوانند یا زیر لب زمزمه می کنند.[۲] برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشته های خَفیه) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژه ای استفاده می شود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته الفبای کوفی یا عبری است.

تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکال و محصولات علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیوی بوده و ازینرو با علوم دینی که در پی دستیابی به نجات اخروی یا حقیقت و غایتِ هستی است، متفاوت اند.[۳]

با آنکه تعاویذ گونه ای جادو تلقی می شوند و ساز و کارِ اثر بخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست، در کاربرد آن در میان مسلمانان به ویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزائم، از جنبه های جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده به گونه ای که اثربخشی آنها را باید بیشتر از مقولة ایمان و توکل و خلوص نیت دانست.

در مقایسه با دعا که نیایش و مناجاتِ بنده با پروردگار بدون میانجیگری ابنای بشر است، تعاویذ کاربردِ اختصاصیتری دارند و با وجود مشابهت های ساختاری بسیار با انواع ادعیه، بکاربردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست. از سوی دیگر تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شیء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیان آور حفظ می کنند. در حالی که دعا و همچنین افسون، رقیه، عزیمه و طلسم علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز می توانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوءالقضا» به «حسن القضا» بکار آیند.[۴]

توانایی مفروضِ طلسم در تغییر دادن حوادث و به بارآوردن شرایط مطلوب و معمولاً معجزه آسا، آن را از تعویذ متمایز می سازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیری کننده تعویذ، قدرت های دیگری نیز دارد و از این رو گاه تعویذ را گونه ای از طلسمات و از جنس ضعیفتر آن پنداشته یا آن را یکی از گسترده ترین اَشکال استفاده از طلسمات به شمار آورده اند. همچنین ممکن است متن یک تعویذ را یک «افسون» یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست.

استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است. با آن که ظاهراً در فرهنگهای کهن عمدتاً اشیای مختلف ــ چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگها، گیاهان، صدفها، دندانها و استخوانهای جانوران و...) و چه به شکل فرآورده (مجسمه ها، تمثالها، وسایل دست ساز فلزی، چوبی و...) ــ در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیانکار کاربرد داشته، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقه ای اندکی کمتر، معمول و مرسوم بوده است.

در فرهنگهای نزدیک به فرهنگ عربی ـ اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی) از انواع تعاویذ استفاده می شده است. با وجود جهتگیری توحیدی راسخانة تورات و اسفارِ مقدس یهودی، در این متون به استفاده تودة اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است[۵] که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحت اللفظی از دو فقرة اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبه های کوچکی قرار می دهند و بر پیشانی یا بازو می بندند.[۶]

نمونه های استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و به ویژه افسونها نیست.[۷] اما تأثیر و سریانِ برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی به ویژه جنبه های عامیانة دین زردشتی و نیز فرقه های گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی ـ اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست.[۸]

در فرهنگ اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدودکردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روشهای گوناگونی بکار می رفته است از جمله استفاده از «نُفْرَة» (رماننده؛ مرتضی زبیدی، همانجا)، سحر، رقیه، تمیمه و عزیمه.[۹] در یکی از روشهای رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس»[۱۰]، اشیایی چون استخوانهای مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ نفرت و بیزاری موجودات شریر می شد، بر اندامِ کودکان می آویختند (جوادعلی، همانجا) و برای در امان ماندن از شر جنّیان به ویژه در مسافرتها گاه به بزرگ آنها پناه می جستند.[۱۱] قرآن با اشاره ای (سوره جن: 6) این رسم را محکوم کرده است.[۱۲]

رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رام کردن و بیرون کشیدن مارها و عقربها و جز آنها از لانه هایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان می خوانده یا می نوشته یا می دمیده اند [۱۳] و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار می رفته است با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کرده اند.[۱۴]

عزیمه نیز در شمار افسونها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و به ویژه برای مارگیری بکار می رفته است و در اشعار عربی و فارسی بسیار از آن یاد شده است.[۱۵]

تمیمه که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیکتر می نُماید عبارت بود از مهره های به رشته کشیده ای که کودکان و زنان بیشتر برای دفع چشم زخم * (العین) و اثر سوء حَسَد (النَفْس) به گردن می آویختند. با این حال این مهره ها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسونها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز بکار می رفته اند. از اقسام تمایم می توان به تِوَلَه، عُقْرَه، یَنْجَلِب، خَصمَه و عَطفَة اشاره کرد.[۱۶]

در میان تعبیرهای مختلف اعراب جاهلی در این باره، بیش از همه واژة عوذَه یا مَعاذَة[۱۷] به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیک است.

پربسامدترین واژه های مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در جهان اسلام عبارت بوده اند از حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب، حِماله، حافظ، حمایل، عُوذَه و مِعوَذَه در میان اعراب مشرق؛ یافتَه، نسخه و حمایل در میان ترکان؛ و تعویذ، دعا، حمایل در فارسی و به ویژه حِرز در میان عموم شیعیان.[۱۸]

امروزه استفاده از تعاویذ همچون دیگر ابزار و روشهای ماوراءطبیعی به نسبت کاهش یافته، لیکن همچنان در جوامع اسلامی ــ نظیر دیگر جوامع ــ موسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقه های صوفی مآب و بعضی متقدّسان اند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی، تعویذ ویژه ای به درخواست کننده تحویل می دهند.[۱۹]

از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمینهای اسلامی به ذکر نمونه هایی استفاده می کنیم: «حُرز»، تعویذ مورد استفاده دختران بَدَوی در افریقای شمالی، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبه ای از طلا یا نقره می گذارند و به گردن می آویزند [۲۰]؛ «امام ضامن» تعویذی که همه فرقه های شیعی در هند از آن استفاده می کرده اند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچه ای نهاده، می دوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواستِ حمایت از امام مهدی بر بازو می بندند .[۲۱]؛ «شِشَه دعاسی» تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشته می شود و آن را بر شانة نوزاد می بندند[۲۲]؛ در سراسر ایران گاه آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِنْ یکاد» و «هذا مِنْ فَضْل ربّی» را که بر قطعه ای سنگ یا کاشی حک شده بر سر درِ ساختمانهای نوساز نصب می کنند یا پس از خروج از منزل در چهار جهت اصلی می گردند و آیه ای از قرآن را می خوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین/حلقه یاسین» عبور می دهند؛ برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن می آویزند یا پس از عطسه کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیه ای از قرآن را زمزمه می کنند.[۲۳]؛ گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقره نشان می گذاشتند و به گردن می آویختند.[۲۴]

از شایعترین تعاویذ، کیسه کوچکی حاوی نودونُه اسم خداوند (اسماءالحسنی) است.(<دایرة المعارف دین>) نمونه های متعددی از تعاویذ مکتوب در کشورهای عربی استفاده می شود و در این باره برای کودکان، زنان و مردان، تقسیم بندیهای ویژه ای قائل شده اند.[۲۵] در دفع شر جنّیان (رجوع کنید به جن) نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله ساده ترین و شایعترین آنها پس از «بسمله»، عبارت «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً و هو اَرحمُ الرّاحمین» (سوره یوسف: 64) است.[۲۶]

همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان ساده دل می نویسند و آنها را از بازکردن و نشان دادن این نوشته ها به باسوادان برحذر می دارند.[۲۷] در افریقا، تعویذنویسان گاه بریده های روزنامه های عربی را در کیسه های چرمی می گذارند و به بومیان می فروشند.[۲۸] در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر می شود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمد کبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه ختم می شود.[۲۹] ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از خاورمیانه (احتمالاً سوریه) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجة باز انسان (یکی از نمادهای خمسه که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیرة ایبری برده اند و از آنجا به پرو راه یافته است.(آمریکانا)

تعویذ در قرآن و حدیث

با آنکه واژه تعویذ در قرآن نیامده، بنابر وجود واژه های هم ریشه با آن در سوره های مختلف [۳۰]، روشن است که مخاطبانِ قرآن ــ شاید به سببِ تماسِ اعراب شبه جزیره با یهودیان که از تعاویذِ برگرفته از تورات استفاده می کردند ــ با مفهومِ تعویذ آشنایی داشتند. با این حال رونقِ اصطلاحیِ این تعبیر، طبعاً پس از نزول سوره فلق و سوره ناس (مُعَوّذتان) بوده است.[۳۱]

در احادیث و سیرة پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می شود، از جمله گفته شده است که عبدالمطلب، پیامبر را در کودکی هنگام طواف به دور کعبه با خواندن دعاهایی تعویذ کرد.[۳۲] همچنین در روایاتِ متعددی [۳۳] آمده است که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم، پیش از نزول معوذتان برای حفاظت از خود و خانواده اش از برخی اوراد استفاده می کرده است. در دسته ای از روایات نیز آمده است که پیامبر دو نواده اش، حسن و حسین را با همان عباراتی تعویذ می کردند که ابراهیم دو پسرش اسماعیل و اسحاق و موسی دو پسرِ هارون را تعویذ می کردند .[۳۴]

در برخی روایات اشاره شده که جبرئیل، تعاویذی را برای حسنین به پیامبر آموخت.[۳۵] صرفِنظر از صحت و سقمِ این روایات و علاوه بر اقوالی که در کتبِ حدیث و تفسیر درباره شأنِ نزولِ معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است.[۳۶]

برخی سوره های قرآن به ویژه سوره فاتحه و سوره یس و برخی آیات از جمله آیة الکرسی (سوره بقره: 255ـ256) و آیة العرش (سوره توبه: 129) نیز بنابر احادیث و کتابهایی که در ادبیات اسلامی به خواص الایات/ خواص القرآن/ فضائل القرآن معروف اند برای تهیه تعاویذ و گاه افسونها و پاره ای طلسمات، مناسب دانسته شده اند.

در سنت اسلامی، برخی عناوینِ ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار می روند، تحریم شده اند. از جمله «نُشْرَه» که روشی برای دفع اثر سوء شیاطین و جنّیان بود.[۳۷] از اعمال شیطانی شمرده شده است.[۳۸] ظاهراً پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم «تِوَل» ــ آنچه که زنان به وسیلة آنها، محبتِ شوهرانشان را جلب می کنند ــ را نهی کرده اند.[۳۹]

در حدیثِ دیگری توسل به تِوَلَه شرک خوانده شده است.(مجلسی، ج60، ص19) در حدیث «عبداللّه» [۴۰] استفاده از تمائم و رُقی نیز شرک محسوب شده است، شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیله آنها مقدراتِ الاهی را بر گردانند یا دفعِ ضرر را از غیرخدا درخواست کنند.

با این حال علیرغمِ نهی کلی روشهای جادویی در اسلام، ظاهراً شریعت در قبال تعاویذ با این شرط که آیات قرآن و اسمای الاهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است. در حدیثِ مشهوری[۴۱] آمده است که هر کس بر خود تمیمه ای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات قرآن و نامهای خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست.[۴۲]

در روایتی از امام صادق علیه السلام، آویختن مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است.[۴۳] در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است. مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندامِ کودکان و زنان به این شرط جایز است که مکتوب را در قطعه ای چرمین بنهند.[۴۴]

در روایتِ کاملتری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مرد در حالِ جنابت نیز می تواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند.[۴۵]

در دسته ای از روایات که در آنها، رقیه به معنای تعویذ بکار رفته، مویّداتی در باب جواز رقیه یافت می شود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است. از جمله اسماء بنت عمیس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره پسران جعفر بن ابی طالب که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم می خوردند. اجازه خواست برای محافظت از آنان در برابر عین (=چشم زخمِ اختیاری)، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند.[۴۶] گفته شده است [۴۷] که جبرئیل، خود پیامبر را نیز رقیه کرد با این حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از رقیه کردن به غیر قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند، منع کرده است.[۴۸] از امام باقر علیه السلام نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد.[۴۹]

علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کرده اند. فخررازی که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده روایتی از جابر را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، رقیه کردن و روشهای مشابه، منافی توکل به خداوند تلقی شده است.[۵۰]

دمیدن در تعاویذ و رقیه ها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است.[۵۱] در بسیاری دیگر از احادیث، رقیه در غیرمعنای تعویذ بکار رفته و کاربرد آن در درمانِ عوارضِ سوء ــ معمولاً ناشی از گزیدنِ جانوران سمّی، تب، چشم زخم و نیز خونریزیِ شدید ــ است نه پیشگیری از آنها.[۵۲]

در کتب حدیثی شیعه، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و ائمة اطهار علیهم السلام نقل شده است از جمله: پیامبر اکرم، تعویذی برای علی علیه السلام قرار داد که او را از شر سحر، جن، صرع، سم، دزد، درندگان، ماران و عقربها مصون می داشت. در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهوم نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده از اسامی عبری یا سریانی باشد.[۵۳]

از امام علی علیه السلام، تعویذی برای در امان ماندن از شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعه ای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند [۵۴] همچنین تعویذ دیگری از ایشان برای استفاده کسی که از شیر می ترسد، روایت شده است.[۵۵] مشابه همین تعویذ از قول امام صادق علیه السلام [۵۶] آمده است که در تعاویذ اخیر نام دانیال نبی به مناسبت آنکه شیران/درندگان به او گزندی نمی رساندند، ذکر می شود.

تعاویذی برای ایمن ماندن از سرقت یا آتش سوزی یا بلایای مشابه،[۵۷] برای حفاظتِ زنان و حیواناتِ باردار[۵۸]، برای ایمن داشتن زنان در ایامِ نفاس[۵۹]، برای حفاظتِ اسب و سوارِ آن [۶۰] و نیز تعاویذی تحت عنوان «العُوذات الجامعة» از ائمه علیهم السلام [۶۱] روایت شده است. البته بسیاری از نمونه هایی که مجلسی آورده، دعاهایی برای شفای بیمار و علاج پیشامدهای سوء است.[۶۲]

مثلاً دعای معروف به یمانی/ حرزیمانی/ دعای سیفی[۶۳] در واقع تعویذ نیست بلکه دعایی در دفع شر دشمن است. همچنین دعای مشهورِ علوی مصری [۶۴] یک تعویذ محسوب نمی شود.[۶۵]

در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی، آیات، ادعیه، اذکار و اورادی که برای این گونه استفاده ها توصیه شده ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ اسلام مثل سحر و طلسم و تمیمه و جز آنها نیامده بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع شیعه به ویژه با عنوان احراز/اَحْرُز طبقه بندی و نقل شده اند؛ از جمله مجلسی در بحارالانوار، هفده باب (36ـ52) را به عوذات و احرز منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، همسران ایشان، فاطمه سلام اللّه علیها و امامان شیعه علیهم السلام اختصاص داده است.

از میان انبوه کتابهایی که در این زمینه موردِ استفاده دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است می توان به مجمع الدعوات مولا عبدالمطلب بن غیاث الدین محمد و مهج الدعواتِ ابن طاووس اشاره کرد.[۶۶]

منابع مقاله

  • علاوه بر قرآن و کتاب مقدس عهد عتیق
  • آقا بزرگ طهرانی
  • ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1362ش.
  • ابن بسطام (حسین بن بسطام) و ابن بسطام (عبداللّه بن بسطام)، طب الائمة علیهم السلام، نجف 1385، چاپ افست بیروت [بی تا].
  • ابن سینا، کنوزالمعزّمین، چاپ جلال الدین همائی، تهران 1331ش، ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت 1399/1979.
  • ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن علیه السلام، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت 1400/1980.
  • ابن ماجه، سنن ابن ماجة، استانبول 1401/1981.
  • ابن منظور.
  • ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، [بی تا].
  • سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، [قاهره، بی تا]، چاپ افست [بیروت، بی تا].
  • ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة.
  • اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت 1403/1983.
  • محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی و منصور کیائی، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، تهران 1358ش.
  • شهرام اصغر نیاویند و فاطمه عبادی آق قلعه، «کتابشناسی ادعیه»، کتاب ماه دین، سال4، ش9 و 10 (تیر و مرداد 1380).
  • ایرج افشار سیستانی، نگاهی به آذربایجان شرقی: مجموعه ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی، تهران 1369ش.
  • احمد امین، قاموس العادات و التقالید والتعابیرالمصریة، قاهره 1953.
  • محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول 1401/1981.
  • عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر [1385ـ1389/1965ـ1969]، چاپ افست بیروت 1388/1969.
  • حر عاملی؛ عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، قم 1413.
  • دهخدا
  • ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران 1363ش.
  • عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ1298، چاپ افست 1377.
  • حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم1392/1972.
  • فضل بن حسن طبرسی
  • طبری، جامع
  • فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران 1362ش.
  • عبدالکریم ملّا، «المعلّقات الشعبیة»، التراث الشعبی، سال5، ش4 (1394/1974).
  • عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران 1367 ش.
  • جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1413/1993.
  • محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره [بی تا]، چاپ افست تهران [بی تا].
  • نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکرالحلال والحرام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، [قاهره 1963ـ1965].
  • زکریا بن محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: دارالشرق العربی، [بی تا].
  • ژاک لانتیه، دهکده های جادو: جادو و جادوگری در قبایل انسانهای نخستین (آنتروپولوژی)، ترجمة مصطفی موسوی (زنجانی)، تهران 1373ش.
  • اوستن هنری لایارد، سفرنامة لایارد، یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمة مهراب امیری، تهران 1367ش.
  • محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000.
  • هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز 1355ـ1357ش.
  • مجلسی
  • محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994.
  • مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول 1401/1981.
  • احمد بن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم 1375ش.
  • محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، جامع الاخبار والآثار عن النبی و الائمة الاطهار علیهم السلام، قسم 1، قم 1411.
  • جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش.
  • صادق هدایت، فرهنگ عامیانة مردم ایران، تهران 1378 ش.
  • حسینعلی یزدانی (حاج کاظم)، صحنه های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان: از 1250 تا 1320 ق، مشهد 1370 ش.

پانویس

  1. ابن منظور؛ طُرَیْحی؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «عوذ»؛ دهخدا، ذیل واژه.
  2. برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص299ـ300؛ امین، ذیل «الاحْجِبة».
  3. برای نمونه ای از این نگرش به علوم خفیه رجوع کنید به اخوان الصفا، ج1، ص266ـ267.
  4. برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص236، پانویس.
  5. برای نمونه رجوع کنید به کتاب مقدس به روشنی در کتاب اشعیاءنبی، 3:20 و به کنایه در سفر تثنیه، 6:8 و 11:18.
  6. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به د.جودائیکا، هاکس، ذیل «تعویذ» و «عصابه».
  7. قس ایرانیکا، د.دین و اخلاق.
  8. برای نمونه رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص229؛ قزوینی، ص83.
  9. جوادعلی، ج6، ص745.
  10. آلودن رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «نجس»؛ آلوسی، ج2، ص319.
  11. رجوع کنید به جاحظ، ج6، ص217.
  12. تفاسیر، ذیل آیه از جمله: طبری، ج29، ص68؛ فضل بن حسن طبرسی، ج10، ص555.
  13. ابن سینا، مقدمة همائی، ص86.
  14. رجوع کنید به ابن ماجه، ج2، ص1162ـ1163، ش3517ـ3519، ص1166، ش 3528ـ3529؛ ابوداوود، ج4، ص10ـ15؛ تِرْمِذی، ج4، ص398.
  15. رجوع کنید به جاحظ، ج4، ص187ـ190؛ ابن سینا، همان مقدمه، ص71؛ دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم».
  16. جوادعلی، ج6، ص749ـ750.
  17. رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج3، ص2080ـ2081؛ ابن ماجه، ج2، ص1163ـ1166، ش3520ـ3529؛ ابن منظور، ذیل مادّه.
  18. امین، ذیل «الاحجبة»، «حرز»؛ د.دین و اخلاق، ذیل د.اسلام؛ ایرانیکا، همانجاها؛ د.ترک.
  19. برای نمونه رجوع کنید بهاسدیان خرم آبادی و دیگران، ص171ـ180؛ برای آگاهی بیشتر درباره کار تهیه و فروش تعاویذ رجوع کنید به دعانویسی.
  20. د.دین و اخلاق، همانجا.
  21. عزیز احمد، ص67.
  22. افشار سیستانی، ج2، ص864.
  23. ماسه، ج2، ص26، 52، پانویس1، ص101، 127.
  24. رجوع کنید به لایارد، ص100.
  25. برای نمونه هایی در عراق رجوع کنید به عبدالکریم مُلّا، ص123ـ142.
  26. هدایت، ص158؛ نیز رجوع کنید به مُعوّذتان، خواص قرآن.
  27. برای نمونه رجوع کنید به ماسه، ج2، ص128.
  28. رجوع کنید به لانتیه، ص295.
  29. رجوع کنید به یزدانی، ص84.
  30. سوره بقره: 67؛ سوره آل عمران: 36؛ نیز رجوع کنید به استعاذه.
  31. رجوع کنید به جوادعلی، ج6، ص748.
  32. رجوع کنید به ابن هِشام، ج1، ص176.
  33. مثلاً رجوع کنید به ابن ماجه، ج2، ص1161، ش3511؛ ترمذی، ج4، ص395؛ قس ایرانیکا، همانجا.
  34. رجوع کنید به قاضی نعمان، ج2، ص139ـ140؛ ابن عساکر، ص111؛ فخررازی، ج32، ص189ـ190؛ مجلسی، ج60، ص6.
  35. رجوع کنید به مجلسی، ج60، ص18؛ مقدس اردبیلی، قسم1، ص140.
  36. رجوع کنید به فضل طبرسی، ج6، ص287؛ فخررازی، ج32، ص187؛ نیز رجوع کنید به دیگر تفاسیر قرآن، ذیل سوره های فلق و ناس؛ ابن ماجه، ج2، ص1164ـ1165، ش3525؛ ترمذی، ج4، ص396.
  37. رجوع کنید به جاحظ، ج4، ص185.
  38. رجوع کنید به ابوداوود، ج4، ص6؛ مرتضی زبیدی، ذیل «نشر»؛ قس مجلسی، ج60، ص25.
  39. رجوع کنید به قاضی نعمان، ج2، ص142.
  40. رجوع کنید به همانجا.
  41. رجوع کنید به صفی پوری، ذیل «تمم»؛ موحد ابطحی اصفهانی، قسم1، ج1، ص435ـ437.
  42. نیز رجوع کنید به حِمْیَری، ص110ـ111؛ ابن بسطام، ص48ـ49؛ حرّ عاملی، ج6، ص237؛ مجلسی، ج91، ص192.
  43. رجوع کنید به ابن بسطام، همانجا.
  44. رجوع کنید به همان، ص49.
  45. رجوع کنید به مجلسی، ج92، ص5.
  46. رجوع کنید به مجلسی، ج60، ص61؛ نیز درباره اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشم زخم رجوع کنید به همان، ج60، ص9.
  47. رجوع کنید به همان، ج60، ص13، 61.
  48. قاضی نعمان، ج2، ص141؛ مازندرانی، ج11، ص466ـ467؛ مجلسی، ج60، ص18.
  49. رجوع کنید به ابن بسطام، ص48.
  50. رجوع کنید به ج32، ص190.
  51. رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج2، ص1723ـ1724؛ ابن بابویه، ج1، ص158.
  52. رجوع کنید به حمیری، ص110؛ ابن بسطام، ص48؛ مجلسی، ج60، ص18ـ20، ج92، ص4، 6.
  53. رجوع کنید به مجلسی، ج91، ص193.
  54. رجوع کنید به ابن بسطام، ص35.
  55. رجوع کنید به ابن بابویه، ج2، ص618ـ619.
  56. رجوع کنید به حسن طبرسی، ص402.
  57. رجوع کنید به همان، ص403.
  58. رجوع کنید به ابن بسطام، ص98ـ99.
  59. رجوع کنید به همان، ص97.
  60. رجوع کنید به مجلسی، ج92، ص46ـ47.
  61. رجوع کنید به همان، ج93، ص6ـ19.
  62. رجوع کنید به همان، ج92، ص12ـ14، 20ـ39.
  63. رجوع کنید به ابن طاووس، ص105ـ111؛ مجلسی، ج92، ص252.
  64. رجوع کنید به همان، ص281ـ293.
  65. رجوع کنید به دعا.
  66. برای آگاهی از سایر کتابها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و به ویژه حرزهای معروف شیعه رجوع کنید به آقا بزرگ تهرانی، ج6، ص392ـ394، ج20، ص28؛ اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه، ص 113ـ153؛ نیز رجوع کنید به چشم زخم؛ حرز؛ دعانویسی؛ طلسم/طلسمات.


منابع