تدبر در قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تدبر به معنای تفکر و اندیشیدن در ورای ظواهر می‌باشد تا چهره باطنِ امور، جلوه‌گر شده عاقبتش برملا گردد.

شناخت واژه تدبر

«تَدَبُّر» از ریشه «دُبُر»، به معنی اندیشیدن در پشت و ماوراء امور می‌باشد که «ژرف اندیشی» و «عاقبت اندیشی» را نظر دارد که نتیجه‌اش «کشف حقایقی است که در ابتدایِ امر و نظرِ سطحی، به چشم نمی‌آمد».

در «مفردات» می‌گوید: «التَّدبیرُ»: «التَفْکیرُ فی دُبُرِ الأُمُور» که معنی «تَدَبُّر» چنین خواهد بود: «التَّفَکُّرُ فی دُبُرِ الأُمُورِ»:(اندیشیدن در پشت امور).

«مختار الصحاح» می‌گوید: «التَّدبیرُ فی الأمْرِ»: «النَّظَرُ إِلی ما تَؤُلُ إلَیْهِ عاقِبَتُهُ» و «التَّدبُّرُ»: «التَّفَکُّر فیه» که «تدبیر»: «با دقت نگریستن به آنچه که عاقبتِ امر به آن بازمی‌گردد»، و «تدبر»: «تفکر در عاقبتِ امر» می‌باشد.

«مصباح المنیر» می‌گوید: الدُّبُر: خِلافُ القُبُلِ مِنْ کُلِّ شَیءٍ، وَ مِنْهُ یُقالُ لِآخِرِ الْأمْرِ دُبُرٌ وَ أصْلُهُ ما أدْبَرَ عَنْهُ الإِنْسانُ، و «تَدَبَّرْتُهُ تَدَبُّراً»: «نَظَرْتُ فی دُبُرِهِ وَ هُوَ عاقِبَتُهُ وَ آخِرُهُ» که «دُبُر» خلافِ جلو از هر چیز می‌باشد و از این رو به آخر امر «دُبُر» گفته می‌شود و اصل آن، هر آنچه انسان از آن اعراض نماید و به آن پشت کند و «تَدَبَّرتهُ تَدَبُّراً»، «در پشتِ آن با دقت نگریستم که عاقبت و آخرِ امر می‌باشد».

در «مجمع البیان»، «اساس البلاغه»، «غریب القرآن» سجستانی (م330ه) و «مجمع مقاییس اللغه» معانی مشابهی آمده است.

فرق تدبر با تفکر

در فرق «تدبر و تفکر» ابی هلال عسکری در «فروق اللغویه» می‌گوید: «تدبر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در عواقب امور» می‌باشد، اما «تفکر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در دلائل امور» می‌باشد که «مجمع البیان» نیز همین نکته را ذکر می‌نماید: «التَّدَبُّرُ تَصَرُّفُ الْقًلْبِ بِالْنَّظَرِ إلَی الْعَواقِبِ، وَالتَّفَکُّرُ تَصَرُّفُ الْقَلْبِ بِالْنَّظرِ إلَی الدَّلائِلِ».

پس «تدبر» به معنی «تفکر و اندیشیدن در ورای ظواهر» می‌باشد تا چهره باطنِ امور، جلوه‌گر شده عاقبتش برملا گردد؛ «کاوشِ در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر»، دو خصوصیتِ اساسیِ تدبر می‌باشد اما «تفکر» اعم از «بررسی ظواهر و بواطن امور» و اعم از «بررسی علل و اسباب امور و نتایج و عاقبت آن» می‌باشد. چرا که تفکر به راهیابی‌ها و کشف مجهولها، به طور مطلق نظر دارد.[۱]

تلاش برای کشفِ عاقبت امور به ناچار انسان را از سطح به عمق می‌کشاند؛ این نکته در آیاتِ تدبر خصوصاً آیه 82 سوره نساء مورد نظر می‌باشد چرا که پی بردن به الهی بودنِ قرآن، نیاز به تعمق و ژرف اندیشی دارد والّا در نظرِ سطحی، آیات، مرکب از حروف و کلماتی است که عرب با آنها تکلم می‌نماید و تفاوتی در نظر سطحی و ابتدایی با کلام بشر ندارد، بیان نهج البلاغه نیز بر آن تأکید دارد که «خداوند اسلام را مغز قرار داد برای آنکه تدبر نماید»، «مغز» ماورایِ قشر و پوسته می‌باشد که با «تدبر» برملا می‌گردد.

نکته دیگر آنکه «تدبر در قرآن» به «پیگیریِ سیر آیات، یکی پشتِ سرِ دیگری و دقت در باطنِ ارتباطِ آنها نیز نظر دارد، چرا که کشفِ انسجام و هماهنگی و عدمِ وجود اختلاف، نیازمند پیگیری و بررسی آیات در یک سوره و آیات یک سوره با کل قرآن دارد تا معلوم گردد کتابی که در طول 23 سال در فراز و نشیب هایِ زندگیِ پیامبر در شرایط بسیار متفاوت از یکدیگر، مطرح گشته است نمی‌تواند ساخته و پرداخته ذهنِ بشر بلکه هر موجود مادی باشد که پیوسته محکوم به تغییر و تحول و حرکت از نقض به سوی کمال نسبی خویش هستند.

پس در امر «تدبر در قرآن»، «کاوش و اندیشه در کشفِ مفاهیم و روابطِ ناپیدای موجود در هر یک از آیات و ارتباط آیات با یکدیگر و آن آیات با آیاتِ دیگر سورِ قرآن» مدنظر می‌باشد.

فرق تدبر و تفسیر

با دقتِ نظر در آیات معلوم می‌گردد که «تدبر» غیر از «تفسیر مصطلح» می‌باشد و میان آن دو تفاوت‌هایِ بارزی وجود دارد: الف: در «تدبر در قرآن» همه اقشار مردمی در هر رتبه از فهم و درک و مراتب علمی و روحی که باشند، شرکت دارند و صرفِ بهره‌مندی از ترجمه برای اصلِ تدبر کفایت می‌کند حال آنکه «تفسیر» به مجتهدینِ در فهمِ قرآن، ‌اختصاص دارد که حداقل به «کلیدهایِ علمیِ تدبر» مجهز می‌باشند.

نکته فوق در آیاتِ دعوت به تدبر به روشنی دیده می‌شود که عموم مردم حتی منافقین و مشرکین را موردِ خطاب قرار می‌دهد:

  • «أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ».[۲]
  • «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها».[۳]
  • «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِاللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً».[۴]

ب: در «تدبر»، فکر و دل هر دو شرکت دارند لیکن «تفسیر» جریانی است فکری که لزوماً با جریان قلبی همراه نیست.

ت: در «تدبر» ژرفای آیات و نتایج و پی آمدها و لوازم آیات مورد بررسی واقع می‌شود. حال آنکه در «تفسیر» این مسائل لزوماً پیگیری نمی‌شود.

ث: در امر «تدبر» شخص خود را مخاطب آیات می‌بیند و درمان دردِ فکری و قلبی خویش می‌جوید امّا در امر «تفسیر» مفسّر خود را مبلغ و بیانگر آیات می‌شناسد، اگرچه خود را مخاطبِ آیات، نبیند بنابراین هر «تدبری» می‌تواند تبلیغ را در پی داشته باشد، لیکن هر «تفسیری» با جریان تدبر همراه نمی‌باشد.

ج: «تدبر» یک جریانی روحی-فکری است که با قرائت آهنگین و یا استماع آیات، زمینه سازی شده با کاوش در آیات ادامه یافته، به استخراج دارویِ دردِ خویش و بکارگیری آن ختم می‌گردد که «قرائت»‌ زمینه آن و «عمل» نتیجه آن می‌باشد (قرائت فهم عمل)؛ این مسأله با توجهب به حدیثِ معصوم علیه السلام در توضیحِ معنی «حق تلاوت» به روشنی معلوم می‌گردد، حال آنکه در امر تفسیر «آن مقدمه و این نتیجه» الزامی نیست.

ح: در تدبر،‌ کافر و مشرک نیز شرکت دارند حال آنکه «تفسیر» به مسلمان آن هم مجتهدین،‌ اختصاص دارد.

خ: در بسیاری از موارد تدبر، ‌رجوع به احادیث لزومی ندارد بلکه امکان ندارد چرا که به تخصص نیاز دارد بلکه گاهی اصلاً معنی ندارد آنجا که متدبر در آیات،‌ «شخص کافر و مشرک» باشد و می‌خواهد به حقیقت دست یابد، حال آنکه در «تفسیر»، رجوع به احادیث معصوم علیه السّلام امری اساسی و ضروری است و بدون احادیث و تسلط بر آنها، نمی‌توان به تفسیر پرداخت.

بله، «تدبرِ در حد تخصصی» ‌با «حقیقتِ تفسیر» وحدت دارد لیکن با «واقعیت تفسیر»[۵] لزوماً همسانی ندارد.

بنابراین «تدبر» با «حقیقت تفسیر» رابطه «عموم و خصوص مطلق» دارد امّا با «تفسیر مصطلح» رابطه‌اش «عموم و خصوص من وجه» می‌باشد که نه هر «تدبری»، «تفسیر مصطلح» را در پی دارد و نه هر «تفسیر مصطلحی» با «تدبر» همراه است بلکه بعضی از «تفاسیر مصطلح»، «تدبرِ تخصصی» را در ضمن خویش به همراه دارد.

اهمیّت تدبّر در قرآن

خداوند در سوره ص آیه 29، وظیفه بعدی مسلمانان را در قبال قرآن چنین بیان می‌کند: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُواالْأَلْبابِ»؛ قرآن کتاب بابرکتی است که آن را به سوی تو (ای پیامبر) فرستادیم تا (مردم) در آیات آن تدبّر کنند و برای خردمندان تذکّر است.

آیه یاد شده به همه مسلمانان می‌آموزد که یکی از آداب تلاوت قرآن توجه به معانی قرآن و اندیشیدن در آیات آن است. به این معنا که هر مسلمانی موقعی که قرآن می‌خواند باید به معانی آیات توجه کند، پیام آیه را بفهمد و خود را مخاطب کلام خدا بداند تا زمینه عمل به آیات قرآن کریم را در خود فراهم سازد.

برای این منظور از هنگام شروع تلاوت (استعاذه) تا اتمام قرائت لازم است قاری قرآن افکار خود را متمرکز کند، به چیز دیگری جز قرآن و معانی آن فکر نکند. اصولاًَ خواندن قرآن بدون تدبر در آن، ارزش قابل توجهی ندارد؛ زیرا هدف از نزول قرآن، عمل به آیات آن است و توجه به معانی و تدبر در قرآن،‌ مقدمه و دریچه‌ای به سوی عمل است.

امام علی علیه السلام درباره اهمیت تدبر در قرآن چنین می‌فرماید: «اَلا لاخَیْرَ فی قِراءَهٍ لَیْسَ فیها تَدَبُّر...».[۶] بدانید قرائتی که همراه با تدبّر نباشد، خیری در آن نیست.

کلیدهای تدبّر در قرآن

  • 1. استفاده از قرآن های مترجم: کسانی که با زبان عربی آشنا نیستند برای پی بردن به معانی آیات می‌توانند از قرآن‌هایی که ترجمه دارد استفاده کنند. سعی کنند از ترجمه‌هایی بهره گیرند که عباراتش ساده، سلیس و روان باشد. پس از تهیه قرآنهای مترجم، برای پی بردن به معانی آیات می‌توان از دو روش بهره گرفت:

الف. قبل از خواندن هر آیه ترجمه آن را بخوانند و در آن اندیشه کنند. سپس ترجمه آیه بعد و... به همین ترتیب تا پایان قرائت عمل کنند.

ب. هر بار که می‌خواهند قرآن بخوانند مقداری (مثلاً یک یا دو صفحه) را معین کنند. قبل از شروع به قرائت، ترجمه‌های آیات انتخابی را به دقت مطالعه کنند، پس از بهره‌برداری و تدبّر در آن، قرائت قرآن را شروع کنند.

  • 2. ترتیل خواندن: منظور از ترتیل خوانی قرآن، صحیح خواندن و شمرده قرائت کردن آن است، در حالی که به معانی آیات توجه شود. یکی از راههای اندیشیدن و تدبر در قرآن، آرام و شمرده خواندن آن است که به ان روش «ترتیل» می‌گویند. ولی کم نیستند افرادی که سعی آنها موقع قرائت، به آخر سوره رسیدن است و جز آن فکر و ذکر دیگری ندارند.

این نوع قرائت قرآن فضیلت چندانی ندارد، بلکه پیشوایان اسلام آن را ناپسند شمرده‌اند. امام علی علیه السلام فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد آیه «ورتّل القرآن ترتیلاً» سؤال شد، حضرت فرمودند: «بَیِّنْهُ تَبْییناً وَلاتَهُذُّهُ هَذَّ الشِّعْرِ، قِفُوا عِنْدَ عَجائِبِهِ وَ جَرِّحُوا بِهِ الْقُلُوبَ وَلایَکُنْ هَمُّ اَحَدِکُمْ آخِرَ السُّورَهِ».[۷]

آیات قرآن را به روشنی تلاوت نما و همچون شعر آن را به سرعت قرائت نکن، در برابر شگفتی هایش بایستید و دلهای خویش را به وسیله قرآن بشکنید و سعی هیچیک از شما رسیدن به آخر سوره نباشد.

  • 3. دوری از گناهان: قرآن کریم کتاب حق است و برای هدایت همه انسانها نازل شده است. یکی از زمینه‌های هدایت، تلاوت قرآن همراه با تدبّر است. ولی بعضی از انسانها بر اثر گناه، بر دلهایشان قفل‌هایی نهاده می‌شود و توفیق تدبّر در قرآن نصیبشان نمی‌شود.

خداوند در این زمینه می‌فرماید: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها»؛[۸] آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است.

دلبستگی به دنیا و گناه مانع توجه و تفکر در قرآن است. گناه، دل را قفل و می‌بندد همان طوری که درب‌های ظاهری با قفل آهنی بسته می‌شود. اگر کسی چشم دلش باز بود می‌تواند در قرآن تدبّر کند و معانی قرآن را در آن نفوذ دهد.

از خدای رحمان و رحیم می‌خواهیم به همه ما مسلمانان به خصوص پیروان اهل بیت علیهم السلام توفیق قرائت و تدبّر در قرآن عنایت فرماید و موانع تدبّر در قرآن را از سرِ راهِ آنان بردارد. «فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن». (سوره مزمل، آیه20)

قال الامام الصادق عليه السلام: يا مفضل لو تدبر القرآن شيعتنا لما شکوا في فضلنا... [۹]

اهمیت تدبر در روایات

امام صادق عليه السلام فرمود: اي مفضل، اگر شيعيان ما در قرآن تدبر کنند و بينديشند، هر آينه شک نمي کردند در بزرگي و فضل ما.

قال رسول الله صلّي الله عليه و آله: ما انعم الله علي عبدٍ بعد الايمان بالله افضل من العلم بکتاب الله والمعرفة بتأويله.[۱۰]

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: خدا بعد از نعمت ايمان به خود، نعمتي بالاتر از علم به کتاب خدا و شناخت تأويل آن نداده.

قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ويلٌ لمن لاکها بين لحييه ولم يتدبّرها.[۱۱]

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: واي بر کسي که قرآن را در بين لبهاي خود لقلقه کند و در آن تدبر و تفکر نکند.

قال الامام الصادق عليه السلام في دعاء: اللهم نشرتُ عهدک و کتابک فاجعل نظري فيه عبادة و قراءتي فيه تفکراً و فکري فيه اعتباراً ولا تجعل قرائتي قراءةً لاتدبر فيها ولا تجعل نظري فيه غفلة.[۱۲]

امام صادق عليه السلام در دعايي فرمود: خدايا منتشر کردم عهد و کتاب تو را، پس قرار بده نگاه من را بر آن عبادت و خواندن مرا در آن با تفکر و انديشيدن و فکر من در آن را وسيله عبرت قرار ده و قرار نده خواندن من را خواندني که در آن تدبر و تفکر نباشد و قرار نده نگاه مرا در آن، نگاهي غافل و بي خبر (از عمق مطالب آن).

قال الامام الصادق عليه السلام: المقريءُ بلا علم کالمعجب بلامال ولا مُلک يبغض الناس لفقره و يغبضونه لعُجبه فهو ابداً مخاصم للخلق في غير واجب و من خاصم الخلق فيما لم يؤمر به فقد نازع الخالقيه والربوبيّة.[۱۳]

امام صادق عليه السلام فرمود: قاري بدون آگاهي مثل پادشاه بدون مال و زمين است که دشمن مي شود مردم را به خاطر فقرش و مردم هم با او دشمن مي شوند به خاطر عجبش، پس هميشه او در حال جنگ و دعوا با خلق خدا در آنچه واجب نشده است و کسي که با خلق دشمني کند در آنچه به او دستور داده نشده، پس نزاع مي کند در خالقيت و ربوبيت خداوند.

تدبر در قرآن برای خروج از مهجوریت

«يکي از مصاديقي که بتوان قرآن را از مهجوريت خارج کرد، تدبر در قرآن است و قرآن نتيجه تدبر خداوند است». تدبر يعني خوب گوش کردن و باورداشتن و ايمان آوردن به آنچه که گوينده آن براي ما آورده است. تدبر کردن در قرآن را گاهي به نگاه کردن به دريا از راه دور توصيف مي کنند، گاهي لمس کردن آن و گاهي غواصي کردن در دريا و گاهي هم بدست آوردن لوءلوء و مرجان از درياي بيکران که در اختيار داريم.

از اين ديدگاه تدبر کردن يعني غواصي کردن و کشف معارف قرآني و اينکه بفهميم جامعه به چه چيزي نياز دارد و بتوانيم از آن مفاهيم عميقي که قرآن دارد، نيازهاي جامعه را بيرون آوريم.

بنابراين ماه رمضان، ماه عبادت و خودسازي و ترک معصيت و انجام طاعات است و براي تحقق اين امر نياز به تعليم و تربيت داريم.

پانویس

  1. آیه 8 سوره روم به نتایج و اهدافِ خلقت نظر دارد: «أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی». و آیه 219 سوره بقره به اسباب و نتایج و ظاهر و باطن نظر دارد: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْ‌آیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ فِی الدُّنْیا وَالْ‌آخِرَهِ...».
  2. سوره مؤمنون/68.
  3. سوره محمد/24.
  4. سوره نساء/82.
  5. مقصود تفاسیری است که در طول تاریخ اسلام، نوشته یا گفته شده است.
  6. بحارالانوار، ج89، ص211.
  7. کنز العمّال، ج2، ص205، روایت 3035.
  8. سوره محمد(47)، آیه 24.
  9. بحارالأنوار، ج53، ص25.
  10. بحارالأنوار، ج92، ص182.
  11. مجمع البيان، ج2، ص554.
  12. مصباح الانوار، ص141.
  13. مصباح الشريعه، ص44.

منابع