محمد فاضل لنکرانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۴ نوامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۱ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (افزودن 1 رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مقاله‌ی مربوط به این عنوان از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon article.jpg
محتوای فعلی "مقاله‌ یک نشریه" متناسب با این عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

آيت ‌الله محمد فاضل لنكراني

دوران كودكي و تحصيل

آيت ‌الله حاج ‌محمد فاضل لنكراني در ذی القعده 1350 ق/1310 ش در قم به دنيا آمد. پدرش آيت ‌الله حاج شيخ عبدالله فاضل موحدي مشهور به فاضل لنكراني در 1314 ق در حومه‌ي لنكران، جمهوري آذربايجان به دنيا آمد و در 1330 ق به ايران مهاجرت كرد. ابتدا به اردبيل و پس از سه سال به زنجان رفت و در 1337 ق راهي مشهد شد و از درس‌هاي آقازاده ميرزا احمد كفايي، شيخ مرتضي آشتياني و آيت ‌الله حسين قمي بهره برد.

يك سال پس از تأسيس حوزه‌ي علميه‌ي قم توسط آيت ‌الله عبدالكريم حائري يزدي به قم رفت و فقه و اصول را نزد ‌آيت ‌الله حائري و سپس از آيت ‌الله بروجردي فراگرفت. پس از اتمام بناي مسجد اعظم قم، امامت جماعت آن مسجد به وي سپرده شد.

آيت ‌الله عبدالله فاضل لنكراني مجتهد بود و رساله‌ي علميه‌‌ ‌خود را با نام نهاية ‌الاحكام به عربي نوشت. وي با دختر آيت ‌‌الله سيد ‌عباس فيض برقعي ازدواج كرد كه حاصل آن 4 پسر و 5 دختر بود و محمد فاضل موحدي لنكراني چهارمين فرزند او بود.(1)

آيت ‌الله محمد ‌فاضل لنكراني دوره‌ي ابتدايي را در قم گذراند. پس از پايان دوره‌ي ابتدايي به دليل علاقه به دروس ديني به حوزه‌ي علميه‌ي قم رفت و در مدرسه‌ي فيضيه به تحصيل علوم ديني پرداخت. در آن زمان حوزه‌ي علميه‌ي قم طلاب زيادي نداشت و تعداد كمي مشغول به تحصيل بودند. از هم مباحثه‌اي‌هاي وي در مدرسه فيضيه حاج سيد ‌مصطفي خميني بود كه نقش مهمي در پيشرفت علمي ايشان داشت.

آيت ‌الله لنكراني در اين‌ باره گفته بود: «وجود اين دوست عزيز در شدت علاقه‌ي ما به راهي كه در پيش گرفته بوديم، نقش مهمي داشت و از همان اوان به كمك يكديگر و به عنوان دو هم مباحثه مشغول تحصيل شديم».(2) وي قسمتي از مطول و بخشي از شرح لمعه را نزد آيت ‌الله حسنعلي منتظري و قسمتي ديگر را نزد شيخ‌ اسدالله نوراللهي نجف ‌آبادي خواند، رسايل و مكاسب را نزد چند تن از اساتيد حوزه چون، پدرش آيت ‌الله فاضل موحدي، آيت ‌الله آقا شيخ عبدالجواد جبل عاملي سدهي و ‌آيت ‌الله شيخ مرتضي حائري بهره برد.(3)

آيت ‌الله لنكراني به دليل شور و علاقه به تحصيل علوم ديني در زمان كوتاهي دوره‌هاي ادبيات عربي و سطوح را كه معمولاً طلاب ديگر در 8 يا 9 سال به پايان مي‌رسانند در مدت 6 سال گذراند، لذا در سن 19 سالگي وارد آخرين مرحله‌ي تحصيلات حوزوي يعني درس خارج فقه گرديد.(4) پس از تشكيل كلاس‌هاي آيت ‌الله بروجردي در قم، وي در درس خارج فقه ايشان شركت جست و اين در حالي بود كه هنوز قسمتي از كفايه را به اتمام نرسانده بود. به اين دليل صبح‌ها اول وقت در مسجد عشقعلي دروس كفايه را نزد آقا شيخ عبدالجواد مي‌خواند و پس از پايان درس همراه استاد در درس خارج فقه آ‌يت ‌الله بروجردي شركت مي‌كرد و از جوانترين شاگردان استاد بود.

آيت ‌الله لنكراني از همان روزهاي نخست تقريرات درس خارج فقه آيت ‌الله بروجردي را به عربي مي‌نوشت كه پس از چند سال نگارش تقريرات با نظارت و به دستور استاد جلد اول تقريرات با عنوان نهاية التقرير كه مشتمل بر قسمت زيادي از مباحث صلاة بود به چاپ رساند. چند سال بعد جلد دوم آن را منتشر كرد كه شامل تمامي مباحث صلاة به جز نماز جمعه و نماز مسافر بود، ايشان حدود يازده سال در درس فقه ‌آيت ‌الله بروجردي شركت كرد و علاوه بر بحث صلاة مباحث خمس و آخرين آن كتاب قضا، كه به اتمام نرسيد را نزد آيت ‌الله بروجردي تلمذ كرد و تقريرات آ‌ن دروس را نيز نگاشت. او مدتي نيز در درس اصول آيت ‌الله بروجردي شركت جسته و قسمت اعظم مباحث عقليه را نوشت و نيز بحث راجع به خلل حج كه آن نيز ناتمام ماند.(5)

پس از تشكيل كلاس‌هاي درس اصول امام خمينی، آيت ‌الله لنكراني از همان ابتدا در كلاس‌هاي ايشان حاضر شده و هر روز دو نوبت در درس امام شركت كرده و مباحث اجتهاد و تقليد را به طور كامل با ايشان گذراند. مبحث طهارت در فقه را نيز نزد امام فراگرفت و مطالب دروس امام را نيز تقرير مي‌كرد. زماني كه در سال 1352 ش به يزد تبعيد شده بود، پنج جلد از شرح تحريرالوسيله امام را به اتمام رساند و پس از آن نيز به اين كار ادامه داد و 25 جلد از اين شرح را منتشر كرد. وي در مجموع به مدت 9 سال از دروس امام بهره برد. در 18 ربيع ‌الاول 1386 از امام خمينی اجازه‌ي امور حسبيه را دريافت كرد و از آن براي تأسيس مدارس ديني و تبليغات اسلامي بهره برد.(6)

آيت ‌الله فاضل لنكراني خيلي زود به درجه اجتهاد رسيد. در زمان حيات آيت ‌الله بروجردي و سال‌هاي مرجعيت ايشان به تقليد از وي پرداخت. در 25 سالگي به اجتهاد رسيد و اين امر مورد تأييد آيت ‌الله بروجردي قرار گرفت. پس از وفات آيت ‌الله بروجردي در 1340 ش. وي در سن 30 سالگي به استنباط خود مسايل ديني را اجتهاد مي‌كرد. ايشان علاوه بر دروس فقه و اصول، در درس‌هاي فلسفه و حكمت علامه طباطبايی نيز شركت جسته و قسمتي از مباحث منظومه سبزواري و كتاب اسفار ملاصدراي شيرازي را از ايشان آموخت.

در نخستين سال‌هاي تحصيل در حوزه‌ي علميه قم، در سال‌هاي سوم و چهارم، زماني كه هنوز شانزده سال نداشت. ضمن تحصيل‌، تدريس نيز مي‌كرد. نخستين تدريس وي مربوط به كتاب حاشيه‌ي ملا عبدالله و معالم بود. بعدها شرح لمعه را شروع كرد و طلبه‌هاي بيشتري در درس وي حاضر مي‌شدند. او لمعه را در دو دوره و كتاب ارث را در سه دوره تدريس كرد. سپس به تدريس رسائل و مكاسب مشغول شد. مكاسب را پنج دوره و كفاية‌الاصول را شش دوره تدريس كرد. از آخرين دوره‌ي درس كفاية الاصول وي،‌ نوار تهيه شد و طلاب در قم و شهرستان‌هاي ديگر از آن بهره مي‌بردند. بسياري از شاگردانش از نظر سني بزرگتر از استاد خود بودند و در بيشتر اوقات صدها نفر در كلاس‌هاي درس ايشان شركت مي‌جستند. آيت ‌الله لنكراني از سال 1360 ش به تدريس درس خارج فقه و اصول پرداختند و در مدت 25 سال گروه كثيري از طلاب از محضر وي بهره‌منده شدند. اين درس از راديو معارف نيز پخش مي‌شد.(7)

مبارزات

آيت‌ الله فاضل لنكراني از همان ابتداي مبارزات امام خمينی در دهه‌ي 1340 ش از اقدامات ايشان حمايت مي‌كرد. وي ضمن تحصيل علوم ديني در مكتب امام خميني، مباحث سياسي را در چارچوب مسائل حوزوي دنبال مي‌كرد به نحوي كه عضو گروهي از استادان حوزه‌ي علميه قم شد كه بعدها با عنوان جامعه مدرسين حوزه علميه قم شناخته گرديد.(8)

اين تشكل روحانيون سياسي در موارد مختلف به حمايت از امام خميني پرداخت. از جمله پس از تبعيد امام خميني به عراق در زماني كه رژيم پهلوي مي‌پنداشت با تبعيد امام مسئله ايشان خاتمه يافته است. اما پس از فوت آيت ‌الله حكيم در سال 1349 ش، دوازده نفر از روحانيون طرفدار امام تصميم گرفتند به طور علني مرجعيت امام را طي اعلاميه‌اي به اطلاع مردم برسانند، آيت ‌الله فاضل لنكراني نيز در زمره‌ي افرادي بود كه اين بيانيه را امضا كرد و در چند سطر درباره‌ي صلاحيت رهبري ايشان نوشت:

«بسمه‌تعالي، صلاحيت علمي و تقوايي حضرت مستطاب آيت ‌الله العظمي آقاي خميني مدظله‌ العالي براي مقام شامخ مرجعيت تقليد و حفاظت از حوزه اسلام و حمايت مسلمين محرز و بدون ترديد است. محمد موحدي فاضل».(9)

اين بيانيه در آن دوران تأثير بسزائي در تداوم نهضت امام خميني بجاي گذاشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز عده‌اي از روحانيون و علما اعلميت و اعدليت امام را مورد تأييد و تأكيد قرار دادند، از جمله آيت ‌الله فاضل لنكراني در اطلاعيه‌اي در اين باره نوشته است: «بسمه‌تعالي، با توجه به تحقيقات و مطالعات زيادي كه در رابطه با اين موضوع انجام داده‌اند و با توجه به مقايسه آراء و نظرات و استدلالات معظم‌له با بزرگان ديگر، ‌اعلميت و اعدليت ايشان يعني حضرت مستطاب آيت ‌الله العظمي الامام خميني ادام الله ظله الوارف علي رؤوس المسلمين والمستضعفين جميعاً محرز و جاي هيچ‌گونه ترديد و ابهام نيست. 28 شعبان المعظم 1402 ـ قم ـ حوزه علميه ـ محمد فاضل».(10)

آيت‌ الله فاضل لنكراني در حمايت از نهضت امام خميني در اكثر اعلاميه‌هايي كه در اين باره منتشر مي‌شد مشاركت داشت و در اين رابطه چند بار توسط ساواك دستگير و سپس تبعيد شد. ابتدا چهار ماه دوران تبعيد را در بندر لنگه با تحمل رنج و ناراحتي بسيار گذراند و پس از ‌آن به مدت دو سال و نيم به يزد تبعيد شد. وي در آن شهر با آيت ‌الله صدوقي آشنا گرديد و مراوداتي با آن روحاني انقلابي داشت و با كمك آيت ‌الله صدوقي به طور مخفيانه با مردم يزد ديدار داشته و در روشنگري مردم نقش فعالي ايفا نمود.(11)

از اعلاميه‌هاي بسياري كه امضاي آيت ‌الله فاضل در بين آن‌ها وجود دارد مي‌توان به موضوع چند اعلاميه اشاره كرد كه عبارتند از:

  • 1. اعتراض و اعلام نظر روحانيت تبريز به هيئت اعزامي دولت، درباره‌ي وقايع تبريز در پي چهلم شهداي قم در اسفند 1356‌؛
  • 2. فاجعه‌ي 29 بهمن تبريز؛
  • 3. نامه‌ي جمعي از عالمان و استادان به آيت ‌الله صدوقي درباره‌ي فجايع يزد؛
  • 4. نامه به آيت ‌الله شريعتمداري درباره‌ي حمله ساواك به خانه وي در ارديبهشت 1357؛
  • 5. درباره‌ي اعتصاب در شركت نفت؛
  • 7. تلگرام به آيت ‌الله شيرازي و آيت ‌الله قمي‌؛
  • 8. راهپيمايي تاسوعا و عاشورا؛
  • 9. خلع محمد‌رضا پهلوي از مقام سلطنت؛
  • 10. روي كار آمدن بختيار و اعلام عزاي عمومي و اعلاميه‌هاي بسياري كه در حمايت از انقلاب و نهضت امام خمينی منتشر مي‌شد.(12)

آيت ‌الله فاضل لنكراني پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مدتي مسئوليت دادگاه انقلاب شهرستان قم را به امر امام خميني بر عهده گرفت. سپس به عنوان نماينده‌ي استان مركزي در نخستين دوره‌ي مجلس خبرگان رهبري حضور يافت. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي كمتر به فعاليت‌هاي سياسي روي آورد و بيشتر هم خود را به تقويت نهاد حوزه پرداخت، لذا در ارتباط با مراجع تقليد به عنوان ارشد شوراي مديريت حوزه علميه قم مطرح شد و به مدت ده سال رياست عالي اين شورا را بر عهده داشت.

پس از رحلت آيت ‌الله اراكي به عنوان مرجع اعلم، جامعه روحانيت مبارز او را به عنوان يكي از سه مرجع مسلم تقليد در كنار آيت ‌‌الله خامنه‌اي و ميرزا جواد تبريزي معرفي ‌كرد. همچنين جامعه مدرسين حوزه‌ي علميه‌ي قم ايشان را در زمره‌ي هفت مرجع پيشنهادي خود به مردم معرفي كرد. آيت ‌الله لنكراني پس از اين فقط در جايگاه مرجعيت تقليد قرار گرفت و تدريس حوزوي را در فعاليت‌هاي خود قرار داد و ديگر در مديريت حوزه و فعاليت جامعه مدرسين نقشي ايفا نكرد.(13)

ايشان علاوه بر تأسيس مركز اعزام مبلغ براي ترويج مكتب تشيع و تربيت فقيهان و مجتهدان، مركز فقهي ائمه اطهار كه مركزي آموزشي و پژوهشي است، را تأسيس كرد كه در اين مركز علاوه بر آموزش محققان و تأليف كتاب‌ها، كتابخانه تخصصي فقه را راه‌اندازي كرد.(14)

آيت ‌الله محمد‌ فاضل لنكراني سرانجام پس از مدتي عارضه‌ي قلبي در روز 26 خرداد 1386 دار فاني را وداع گفت و پيكر آن مرحوم روز 28 خرداد مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طي تشييع جنازه‌ي باشكوهي در حرم حضرت معصومه‌ سلام الله علیها به خاك سپرده شد.

تأليفات

  • 1. تفصيل الشريعة، شرحي است عربي بر كتاب تحريرالوسيله‌ي امام خمينی كه 25 جلد آن چاپ شده و 5 جلد ديگر آماده چاپ است. پنج جلد اول اين شرح در زمان تبعيد آيت ‌الله لنكراني در يزد نوشته شده ‌است. اين كتاب يك دوره‌ي كامل فقه است و جديدترين آراء فقهي در آن آمده است.
  • 2. نهاية التقرير، تقريرات درس آيت ‌الله بروجردي در سه جلد به زبان عربي منتشر شد.
  • 3. ‌ائمه اطهار يا پاسداران وحی در قرآن (شامل بحث‌هايي درباره‌ي علم ائمه از نظر قرآن است) اين كتاب با همكاري شهاب‌الدين اشراقي و حاج ‌آقا مصطفي خميني تأليف گرديده است.
  • 4. اهل بيت يا چهره‌هاي درخشان در آيه‌ي تطهير كه با همكاري آيت الله اشراقي و حاج ‌آقا مصطفي خميني منتشر شده است.
  • 5. مدخل التفسير، مشتمل بر بحث‌هايي درباره‌ي اعجاز، تواتر و عدم تحريف قرآن به زبان عربي.
  • 6. حاشيه بر عروة الوثقي، به زبان عربي.
  • 7. حاشيه بر كتاب الطهارة مصباح ‌الفقيه، محقق همداني به زبان عربي.
  • 8. شرح الاجتهاد و تقليد از كتاب عروة الوثقي، به زبان عربي.
  • 9. كتاب الصوم.
  • 10. كتاب القضاء.
  • 11. المسائل المستحدثه.
  • 12. رساله‌اي در حكم نماز در لباس مشكوك به زبان عربي.
  • 13. رساله‌اي در خلل حج و عمره، به زبان عربي.
  • 14. الاحكام الواضحه (فتاوي به زبان عربي).
  • 15. احكام الحج حاشيه بر حج تحريرالوسيله، به زبان عربي.
  • 16. تقريرات الاصول، تقريرات اصول امام در 5 جلد به زبان عربي.
  • 17. القواعد الفقهيه به زبان عربي.
  • 18. تبيان الاصول، تقريرات درس امام در 4 جلد به زبان عربي.
  • 19. رساله‌اي در قاعده‌ي فراغ و تجاوز، به زبان عربي.
  • 20. مناسك حج به زبان فارسي.
  • 22. تقيه مداراتي، به زبان عربي.
  • 23. آيين كشورداري از ديدگاه امام علی علیه السلام.
  • 24. عصمت انبياء.
  • 25. مجمع الفهارس (مجموعه فهرست‌هاي بحارالانوار، الغدير والميزان).
  • 26. مناسك حج به زبان عربي.
  • 27. استفتائات حول الحج.
  • 28. استفتائات حج.
  • 29. جامع‌المسائل (مجموعه‌اي از استفتائات در 2 جلد).
  • 30. تقريرات درس خارج اصول در 16 جلد به زبان فارسي.
  • 31. تقريرات الاصول، تقريرات درسي آيت ‌الله بروجردي به زبان عربي.
  • 32. رساله‌ي توضيح المسائل به زبان فارسي.


منابع

(1). اطلاعات، شماره 20348، 28 آبان 1373، ص 7؛ گلشن ابرار، ج 6، خلاصه‌اي از زندگي اسوه‌‌هاي علم و عمل، تهيه و تدوين جمعي از پژوهشگران پژوهشكده باقرالعلوم علیه السلام، قم، انتشارات نورالجساد، 1385.

(2). «ستارگان هدايت»، رسالت، ‌شماره 2462، 26 تير 1373، ص 4.

(3). خبرگان ملت، شرح حال نمايندگان مجلس خبرگان رهبري، دفتر دوم، دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري، قم، 1379 ش، ص 536.

(4). اطلاعات، همان منبع، ص 7.

(5). خبرگان ملت، ‌ص 537ـ538.

(6). خبرگان ملت، ‌ص 540؛ گلشن ابرار، ‌ج 6، ص 580.

(7). اطلاعات، همان منبع، ص 7.

(8). «مرجعي مدافع استقلال حوزه»، هم ميهن، ‌شماره 29، پياپي، 93، 27 خرداد 1383، ص 3.

(9). روحاني، ‌حميد، نهضت امام خميني، دفتر نخست، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ 15، 1381، ش، ص 81.

(10). روحاني، حميد، همان منبع، ص 85ـ86.

(11). «ستارگان هدايت»، همان منبع، ص 4.

(12). گلشن ابرار، همان منبع، ص 573.

(13). «مرجعي مدافع استقلال حوزه»، همان منبع، ص 3.

(14). همان منبع.

پيوندها