علی بن محمد خزاز قمی
نگهبان انديشه ها
حوزه قم، در بستر تاريخ خود، همواره شاهد خيزش دانشوران بزرگى بوده كه با سلاح قلم و خلق تأليفات ارزشمند به مبارزه با كجانديشى ها و انحراف ها برخاسته اند. بنابراين شناساندن ستارگان اين خطه به نسل جوان ارزش بسيارى دارد. در اين نوشتار با يكى از بزرگان به نام على بن محمد خزاز قمى آشنا مى شويد.
خزاز قمى
يكى از دانشوران فرزانه و محدثان و فقيهان قم، على بن محمد خزاز قمى است. اين دانشمند نامدار، در حدود نيمه دوم سده چهارم و اوائل سده پنجم هجرى مى زيست. به هنگام تولد، نامش را على نهادند. نامى كه حكايتگر دلبستگى خاندان او به ولايت اهل بيت عصمت و طهارت علیهمالسلام است. كنيه اش ابوالقاسم مى باشد و لقب معروف او خزاز و منسوب به قم و رى. بر همين اساس برخى او را قمى رازى ناميده اند؛ البته بيشتر تراجمنويسان او را تنها قمى خوانده اند. همان گونه كه يكى از بزرگان عصر گفته است؛ از آن رو كه زادگاه او در شهر قم بود ولى وى براى كسب دانش حديث به شهر رى رفت و در آنجا رحل اقامت افكند.(1)
ولادت
تاريخ دقيق طلوع اين ستاره تابناك شيعه، در هاله اى از ابهام قرار دارد. اما با نظر به دوران حيات استادان وى، همانند شيخ صدوق متوفى 381 قمرى، و ابن عياش جوهرى متوفى 401 قمرى و ابوالمفضل شيبانى متوفى 387 قمرى، مى توان گفت كه اين محدث فرزانه، تقريباً در نيمه دوم سده چهارم هجرى قمرى پا به عرصه وجود نهاده است.(2)
از منظر صاحبنظران
بعد از تتبع فراوان همراه با ژرفانديشى اين نكته بدست مى آيد كه على بن محمد خزاز قمى، در جمع شكوهمند فرهيختگان برجسته تاريخ حديث، فقه و كلام شيعه، موقعيت ممتازى را داراست. تمامى تراجمنگاران شيعه او را با زيباترين بيان ها ستوده اند و مقام بلند دانش وى را بزرگ داشته اند. اينك رشته قلم را بدست اين بزرگان مى سپاريم و از اين منظر نيز عظمت وى را به تماشا مى نشينيم.
برجسته ترين تراجمنويس تاريخ شيعه، نجاشى، مى گويد: على بن محمد خزاز يكى از چهره هاى نامى و موثق دانشمندان شيعه است. او در روزگار خود فقيه بلندمرتبه اى بود.(3)
شيخ طوسى نيز مى نويسد: خزاز رازى، متكلمى بلندمرتبه كه در دانش كلام كتاب ها تأليف كرد، به علم فقه هم گرايش و دلبستگى فراوانى داشت. او در شهر رى مى زيست و در همان جا بدرود حيات گفت.(4)
علامه حلى مى نگارد: خزاز قمى يكى از دانشمندان فقيه و موثق است.(5)
علامه مجلسى هم آورده است: شيخ سعادتمند على بن محمد خزار قمى،(6)... كتاب كفایة الأثر از او، كتابى است كه مانند آن در زمينه امامت تأليف نشده و اين اثر بهترين نشانه بر فضل و كمال و وثاقت و ديانت مؤلف اوست.(7)
صاحب وسائل الشيعه با اين تعبير از او ياد كرده است: دانشور نامدار و راستگو، على بن محمد خزاز قمى.(8)
علامه وحيد بهبهانى در وصف اثر وى نگاشته است: كتاب كفاية الاثر در كمال خوبى و متانت نوشته شده و از تحقيقات خود مؤلف در اين نوشتار بدست مى آيد كه اين شخصيت بزرگوار در كمال فضل و دانش قرار داشته است.(9)
ميرزا محمدباقر خوانسارى نيز آورده؛ خزار قمى يكى از شخصيت هاى سترگ و برجسته شيعه است.(10) تعبير شيخ عباس قمى همچنين است: على بن محمد خزاز كه قمى هم به او گفته مى شود، از قدما و پيشروان شيعه است.(11)
استادان
على بن محمد قمى، توفيق زيستن در روزگارى را داشت كه در جاى جاى جهان اسلام، دانشوران برجسته اى را در دامن خود پرورده بود و پايه هاى دين به وجود آنان ثبات و استقرار مى يافت. عطش حكمت و دانش، دل و جان اين بزرگوار را گداخته بود و او براى اين كه جان خويش را از جام آن زلال معرفت سيراب كند، در نزد استادان برجسته حديث و فقه حاضر شد و از خرمن انبوه دانش آنان توشه ها برگرفت. آن طور كه از بررسى اثر گرانسنگ او بدست مى آيد، وى از استادان زيادى كسب فيض كرده است. در اينجا به شاخص ترين و برجسته ترين اساتيد ايشان اشاره مى كنيم.
- 1 - مشهورترين استادش، محمد بن على بن بابويه قمى، معروف به «شيخ صدوق» است. بدون ترديد او يكى از مفاخر برگزيده شيعه بلكه جهان اسلام مى باشد. نياز به معرفى ندارد. چونان كه آفتاب آيد دليل آفتاب. اين استاد بزرگوار حديث و فقه شيعه با خلق آثار گرانبهائى در زمينه حديث و فقه، حق بس سترگى بر عهده دانشمندان بعد از خود به جاى گذارد.
او در سال 381 قمرى در شهر رى بدرود حيات گفت و جان عرشى او از عالم خاكى بسوى عرش الهى پر كشيد. وى نزديك مرقد حضرت عبدالعظيم حسنى در شهر رى به خاك سپرده شد، قبر او از روزگاران دور تا زمان ما و تا هنگامى كه اين خاك و افلاك موجود است. محل توجه مؤمنان راستين خواهد بود.(12)
- 2- محمد بن عبدالله، معروف به ابوالمفضل شيبانى:(13)
شيبانى يكى از روايتگران برجسته شيعه است كه شاگرد بزرگوارش، خزاز قمى، در جاى جاى اثر گرانسنگ خود، كفاية الاثر از اين استاد مسلم حديث، روايت نقل مى كند و با ديده احترام به او مى نگرد در موارد بسيارى بعد از ذكر نام او مى گويد: «رحمه الله».
نجاشى مى گويد: «شيبانى تشنه روايات اهل بيت عصمت و طهارت علیهمالسلام بود. وى در همين راستا به سفرهاى بسيارى اقدام كرد و عمر خويش را در همين مسير به پايان رسانيد او اهل كوفه بود. در ابتداى حيات مورد اطمينان و اعتماد بود، اما در اواخر عمر دچار اضطراب و لغزش شد». تا اين كه مى نويسد: «خود من او را ديدم و از او روايات زيادى را شنيدم، ولى از خود او بدون واسطه نقل نمى كنم».(14)
علامه محقق، آقا بزرگ تهرانى مى گويد: «اين كه نجاشى بدون واسطه از شيبانى روايت نمى كند، نه براى اين است كه بر او اعتماد ندارد؛ بلكه چون تولد نجاشى در سال 372 قمرى است و استادش ابوالمفضل در سال 387 از دنيا رحلت كرد. در اين هنگام نجاشى 15 ساله بوده. چون در كودكى اخبار را فراگرفته، از جهت اين كه احتياط كرده باشد، و اين كه شايد در فراگيرى روايات اشتباهى رخ داده باشد، با واسطه از او روايت مى كند».(15)
شيخ طوسى مى گويد: «شيبانى بسيار روايت نقل مى كرد. حافظه قوى و نيرومندى داشت. البته بعضى از عالمان شيعه او را ضعيف شمرده اند».(16)
- 3- احمد بن محمد بن حسن جوهرى، مشهور به «ابن عياش»:(17)
ابن عيّاش در زمره دانشوران پرآوازه شيعه است. شيخ طوسى درباره او مى گويد: «جوهرى روايات فراوانى را شنيد و فراگرفت و در نشر حديث كوشش بسيار نمود؛ ولى در آخر عمرش دچار نوعى اختلال شد. پدر و جدش از بزرگان بغداد بودند. كتاب هاى زيادى دارد كه معروفترين آنها مقتضب الاثر فى الائمة الاثنى عشر است. وى در سال 401 هجرى قمرى رخ در نقاب خاك كشيد».(18)
نجاشى هم مى نويسد: «در آخر عمر دچار اضطراب شد و كتابهائى هم تأليف كرد. من خودم او را ديدم با من و پدرم روابط دوستانه اى داشت و از او روايات فراوانى را شنيدم. او يكى از مردان دانشطلب و فرهيخته بود. و گاهى شعرهاى جالب و زيبائى مى سرود. خط بسيار زيبائى هم داشت. خداوند او را رحمت كند و با او مدارا نمايد؛ ولى چون جمعى از عالمان شيعه روى خوش به او نشان نمى دهند، از او روايتى نقل نمى كنم».(19)
- 4- محمد بن وهبان بصرى:(20)
نجاشى درباره اش چنين مى نگارد: «ابوعبدالله دبيلى، ساكن بصره از دانشوران نامدار و موثق شيعه است. رواياتى كه او نقل مى كند بسيار جالب و بدون اشتباه و لغزش است».(21)
- 5- حسين بن محمد بن سعيد خزاعى:(22)
- 6- على بن حسين بن منده:(23) وحيد بهبهانى در عظمت او مى گويد: «خزاز قمى در اثر گرانقدر خود، از اين دانشمند روايات بسيارى نقل نموده و از او تمجيد كرده است. اين نشان از بزرگى ابن منده دارد. وى از لحاظ مرتبت رديف شيخ صدوق مى باشد».(24)
شاگردان
با اين كه خزاز قمى از نخبگان عالمان شيعه است، و طبعاً بايد گروه زيادى از سرچشمه دانش او بهره برده باشند؛ ولى در كتاب هاى تراجم تنها به نام اندكى از شاگردان حديثى وى اشاره شده است: ابوالبركات على بن حسين جوزى؛ محمد بن حسين بن سعيد قمى كه در شهر بغداد مى زيست؛ و محمد بن ابى الحسن بن عبدالصمد القمى.(25)
آثار
بر هيچ خردمندى پوشيده نيست كه كتاب از بهترين ميراث هاى فرهنگ بشرى است. كتاب مى تواند انديشه ها و آراى اشخاص يا گروه ها را جاودانه كند و بر همين بنياد عقلانى است كه دين اسلام، اين همه بر نوشتن تأكيد و سفارش مى كند. نوشتنى كه در راستاى هدايت و رهبرى انسان ها به سوى قله هاى رفيع معنويت و فضائل اخلاقى است.
على بن محمد قمى با عنايت به اهميت و نقش تأليف در قلمرو دين، دست به خلق آثارى گرانبها زد و نام و باورهاى خويش را بر صفحه تاريخ حك كرد. تراجمنويسان نوشته اند كه اين محدث برجسته در عرصه هاى گوناگون، كتاب هايى از خود به يادگار گذاشته است.
- 1- در دانش استدلالى حكام: الايضاح فى اصول الدين،(26) البته امروزه ما، از سرنوشت اين كتاب اطلاعى در دست نداريم.
- 2- در مسائل فقهى: الاحكام الشرعية على مذهب الامامية.(27)
گويا اين كتاب نيز همانند الايضاح - همچون بسيارى از كتاب هاى ديگرى كه عالمان شيعه تأليف كردند - در كشاكش مبارزات سياسى عليه مذهب اهل بيت علیهمالسلام از بين رفته است و اثرى از آنها در دست نيست.
- 3- در مبحث مهم رهبرى معصوم علیهالسلام در جامعه دينى: كفاية الاثر فى النص على ائمة الاثنى عشر.(28)
شايد بتوان گفت كه اين اثر از بهترين و مهمترين تأليفات خزاز قمى است، كتابى كه به مدرك و مأخذ عمده دو كتاب معروف شيعه تبديل شده است: بحارالانوار و وسائل الشيعه.(29) پيش از اين سخن علامه مجلسى را در اين باره آورديم كه: «همانند اين كتاب در زمينه امامت تاكنون تأليف نشده است».(30)
وى در اين كتاب تلاش مى كند تا با دلائل روشن و غيرقابل انكار حقانيت امامت امامان شيعه از بعد از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آله را اثبات كند و البته در اين هدف والاى خويش نيز نردبان توفيق را تا اوج پيموده است.
او در مطلع كتابش، راز و رمز اين تلاش مقدس را چنين مى نگارد: آنچه انگيزه شد تا من در جهت نوشتن اين كتاب گام بردارم، اين بود كه مشاهده كردم گروهى از عوام بلكه خواص شيعه، در مسئله نص و دليل قطعى بر امامت امامان معصوم، دچار نوعى تحيرند و شبهه افكنى هاى گروه معتزله از اهل سنت، آنها را سر در گم كرده است و كار به جائى رسيده كه بعضى از علاقه مندان به خاندان پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مى گويند: از صحابه پيامبر، و حتى از خود امامان علیهمالسلام نيز دليلى بر اين باور شيعه نداريم. چون چنين انحراف و كتمان حقيقت را ديديم، دامن همت به كمر بستم تا حقايق را روشن و شك و شبهه مخالفين را برطرف كنم. اين اقدام را فقط براى خشنودى پروردگار عالم و تقرب به رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان علیهمالسلام انجام دادم.(31)
شبههافكنى معتزله
يكى از محكمترين باورهاى شيعه در مبحث امامت و رهبرى معصومين، بعد از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آله اين انديشه ژرف است كه از جانب رسول اكرم صلی الله علیه و آله، حضرت اميرالمؤمنين علیهالسلام و يازده فرزند او به عنوان رهبران و امامان امت تعيين شدند. پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در مكه و مدينه به دستور خداوند متعال، بارها و بارها مسئله جانشينى على و فرزندان او را با امت مطرح فرمود به ويژه در حادثه شكوهمند غديرخم كه رسماً در حضور جمعيت انبوهى على را به عنوان خليفه و امام بعد از خود به مردم معرفى كرد؛ ولى با كمال تأسف اين توصيه ها و دستورات رسول اكرم صلی الله علیه و آله، نه تنها مقبول كوردلان رياستطلب و تشنگان قدرت قرار نگرفت، بلكه آنها به خاندان على علیهالسلام نيز پشت كردند و زمام خلافت را به نااهلان سپردند. با گذشت زمان آن دلائل روشنى را كه شيعه بر حقانيت رهبرى حضرت امام على علیهالسلام مطرح مى كرد، مورد بىمهرى قرار دادند.
يكى از گروه هاى اهل سنت بنام معتزله ضمن اين كه به ظاهر بر اين باور است كه: حضرت على علیهالسلام از تمام صحابه پيامبر صلی الله علیه و آله بافضيلت تر است، فضل هيچ يك از آنها به پايه شأن و منزلت حضرت على علیهالسلام نمى رسد؛ اما دلائل و نصوصى كه از رسول الله صلی الله علیه و آله بر خلافت على علیهالسلام نقل شده بود را نيز پذيرفت و آنها را تفسير و توجيه كرد كه معناى اين نصوص اين نيست كه خلافت و امامت جامعه اسلامى بعد از رسول اكرم صلی الله علیه و آله مختص على علیهالسلام و حق مسلم اوست؛ بلكه به اين معنا است كه على بن ابى طالب از ديگران براى بر عهده گرفتن رهبرى جامعه، شايسته تر است.
اينان با طرح مسئله «افضل و مفضول» گفتند: آرى ما هم قبول داريم على علیهالسلام افضل و بهتر از تمام صحابى است؛ ولى براى مصحلتى غيرافضل - ابوبكر - رهبرى را به دست گرفت. طرح اين مسائل از يك سو و از سوى ديگر چون حكومت ها در دست مخالفين شيعه بود و آنان تبليغات گسترده اى را عليه باورهاى شيعه راه انداخته بودند. هاى و هوى تبليغات آنها به حدى شد كه جمعى از معتقدان به امامت را كه اطلاع درستى از تاريخ اسلام نداشتند، دچار لغزش كرد.
در اين موقعيت خزاز قمى به عنوان يك عالم روشن ضمير، متعهد و پاسدار مرز عقايد شيعه، دست به سلاح قلم زد و با تأليف كفاية الاثر از باورهاى شيعه به دفاع برخاست او در اين كتاب به نقل از جمع زيادى از صحابه رسول الله، حقانيت حضرت على و امامان بعد از او را به زيبايى اثبات كرد و راه را بر توجيه و تفسيرهاى خودخواهانه ارباب اعتزال فروبست.(32)
او با اين كتاب جلو انحرافات و شبهات مخالفين را سد كرد.
يادگار ماندگار
كتاب كفاية الاثر به عنايت خداوند متعال، از دست تطاول روزگار، مصون و محفوظ ماند و به نسل هاى آينده رسيده و راه روشن و ادله قطعى شيعه را در مسئله امامت، پايدار و جاودانه كرد.
اين اثر به طبع بسيار قديمى در كتابخانه هاى نجف و قم موجود بود تا اين كه در طليعه انقلاب اسلامى ايران با همت مدير محترم انتشارات بيدار قم و تحقيق ارزشمند يكى از محققان حوزه علميه قم، آقاى سيد عبداللطيف كوه كمرى خوئى به صورتى زيبا و وزين به زيور طبع آراسته شد و در دسترس دانشپژوهان حوزه دينپژوهى و امام شناسى قرار گرفت.
برگهايى زرين از كفاية الاثر:
تمام روايات اين كتاب، ارزنده و اصيل است. ما در اين جا به ذكر چند روايت از آن بسنده مى كنيم.
عصمت پيامبر و امامان:
وى باواسطه از ابن عباس روايت مى كند كه گفت: از رسول اكرم صلی الله علیه و آله شنيدم كه به من فرمود: «من و على و حسن و حسين و نه امام از نسل حسين، پاك و معصوم هستيم».(33)
على ترازوى حق:
همچنين باواسطه از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: از رسول اكرم صلی الله علیه و آله بارها و بارها مى شنيدم كه مى فرمود: «على با حق و حق با على است. او پيشوا و خليفه بعد از من است، هر آن كس به ولايت او چنگ بزند رستگار شده و اهل نجات خواهد بود و هر كس از على دور شود گمراه و بدبخت خواهد شد».(34)
اهل بيت ستارگان آسمانى:
با واسطه از ابوسعيد خدرى آورده است كه او مى گويد: از رسول اكرم مرتباً مى شنيدم كه مى فرمود: «اهل بيت من، مايه امن و امان اهل زميناند آن گونه كه ستارگان، امان اهل آسمانند».(35)
ثقلين:
و باز باواسطه از ابوهريره روايت مى كند كه گفت: از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله شنيدم كه مى فرمود: «من در ميان شما دو گوهر گرانبها و ارزشمند، به يادگار مى گذارم.
(1). قرآن، كتاب الهى: هر كس از آن پيروى كند، در مسير هدايت خواهد بود و هر كس از قرآن دورى كند به گمراهى خواهد افتاد.
(2). اهل بيت من: شما را به خدا سوگند مى دهم كه حرمت و عظمت اهل بيت مرا رعايت كنيد». اين را سه مرتبه فرمود.(36)
غروب ستاره
على بن محمد خزاز قمى بعد از تلاش مستمر در راه استوار ساختن باورهاى عميق ولايتى خويش و به جاى نهادن ميراث مكتوبى ارزشمند، در نهايت جان به پيك جان آفرين پاك تسليم كرد و به ديار اولياء دين بال در كشيد.
سال رحلت اين شخصيت سترگ، اطلاع دقيقى در دست نيست. شايد بتوان حدس زد كه اين بزرگوار در نيمه اول سده پنجم هجرى قمرى چشم از جهان فروبسته باشد، مبناى اين سخن اين است كه استاد او، ابن عياش جوهرى در سال 401 قمرى از دنيا رفت. و نيز علامه تهرانى در اثر ارزشمند خويش، خزاز قمى را از بزرگان سده پنجم قمرى بشمار آورده است، به لحاظ اين كه وى بيشتر حيات علمى خود را در اين سده سپرى كرد.(37) او در شهر رى وفات يافت و شايد هم در همين شهر سر بر بالين خاك نهاده باشد.(38)
پى نوشت
(1). روضات الجنات، ج 2، ص 201؛ اعيان الشيعه، ج 4، ص 313؛ رجال، شيخ طوسى، ص 479؛ قاموس الرجال، ج 7، ص 566؛ امل الامل، ج 2، ص 201؛ رجال، نجاشى، ص 191؛ خلاصه، علامه، ص 101، فهرست، طوسى، ص 100؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 307؛ مقدمه كفاية الاثر، ص 11؛ به نقل از معادن الجواهر سيد محسن امين؛ بحارالانوار، ج 1، ص 29 و 10؛ معجم الرجال، ج 8، ص 155.
(2). اعلام الشيعه فى القرن الخامس، ص 127؛ الذريعه، ج 18، ص 86 و ج 2، ص 489.
(3). رجال، نجاشى، ص 191، طبع داورى، قم.
(4). فهرست، شيخ طوسى، ص 100.
(5). خلاصه، ص 101.
(6). بحارالانوار، ج 1، ص 10، مصادرالكتاب.
(7). بحارالانوار، ج 1، ص 29، قسم المصادر.
(8). وسائل الشيعه، ج 20، ص 40.
(9). به نقل از تنقيح المقال، ج 2، ص 184.
(10). روضات الجنات، ج 4، ص 313.
(11). هدية الاحباب، ص 131؛ فوائد الرضويه، ص 325؛ الكنى والالقاب، ج 2، ص 184.
(12). فهرست، شيخ طوسى، ص 156، ش 695؛ نجاشى، ص 286؛ كفاية الاثر، در صفحات متعدد؛ روضات الجنات، ج 4، ص 303؛ اعلام الشيعه فى القرن الخامس، ص 127.
(13). اعلام الشيعه، ص 127؛ كفاية الاثر در موارد متعدد.
(14). رجال، نجاشى، ص 282.
(15). الكنى والالقاب، ج 2، ص 154.
(16). فهرست، شيخ طوسى، ص 140.
(17). اعلام الشيعه فى القرن الخامس، ص 127؛ روضات الجنات، ج 4، ص 313.
(18). فهرست، طوسى، ص 33، شماره 88.
(19). رجال، نجاشى، ص 63.
(20). اعلام الشيعه فى القرن الخامس، ص 127؛ و كفايه الاثر در موارد متعدد.
(21). رجال، نجاشى، ص 282.
(22). كفاية الاثر؛ و اعلام الشيعه، ص 127.
(23). اعلام الشيعه، ص 127؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 283؛ و كفاية الاثر.
(24). تنقيح المقال، ج 2، ص 283.
(25). آقا بزرگ تهرانى در اعلام الشيعه: ص 127 و الذريعه، ج 2، ص 489.
(26) و (27). روضات الجنات، ج 4، ص 314: به نقل از معالم العلماء، ص 71.
(28). روضات الجنات: به نقل از معالم العلماء، ج 4، ص 313؛ الذريعه؛ ج 18، ص 86.
(29). بحارالانوار، ج 1، ص 29، قسم المصادر؛ وسائل الشيعه، ج 20، ص 40.
(30). همان.
(31). كفاية الاثر، طبع سيد عبداللطيف كوهكمره اى، ص 8.
(32). در مورد عقايد معتزله: نك . شرح ابن ابى الحديد بر نهج البلاغه، ج 1، ص 3 و 7 و ج 6، ص 12 و 13.
(33). كفاية الاثر، طبع بيدار، ص 18.
(34). همان، ص 21.
(35). همان، ص 29.
(36). همان، ص 87.
(37). اعلام الشيعه فى القرن الخامس، ص 127.
(38). فهرست، شيخ طوسى، ص 100.
منبع
ابوالحسن ربانى صالحآبادى , ستارگان حرم، جلد 9