عبدالرحمن محمدی هیدجی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۲ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} ستاره هيدج '''طليعه''' از جمله بزرگمردان و عالمان وارسته خطه آ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

ستاره هيدج

طليعه

از جمله بزرگمردان و عالمان وارسته خطه آذربايجان كه به رغم برجستگي علمي و مقام عالي فضل و صلاح، گمنام مانده‌اند، عالم بزرگوار و فقيه زاهد مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالرحمن محمدي هيدجي است.

ولادت

اين عالم فرزانه، سال 1304 ش. (1344 ق) در هيدج، 75 كيلومتري زنجان در خانواده‌اي علمي و مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش حاج ميرزا عبدالعظيم و جدش حاج ملا فتح الله و عموي پدرش آيت الله حاج ميرزا عبدالرحيم فقاهتي، صاحب كتاب قضاء، همگي از علماي سرشناس منطقه بوده‌اند.

دوران كودكي

وي دوران كودكي خويش را در آغوش گرم خانواده و در كنار دو خواهرش شروع كرد. از آن جا كه پدرش عالم بود و دوست داشت كه پسري داشته باشد تا ادامه دهنده راه او و اجدادش باشد، از اين رو با تولد يگانه پسر، چشم پدر روشن گرديد و نهايت تلاش خويش را بكار بست تا در آينده فرزندي صالح به جامعه تحويل دهد. لذا از همان اوائل با عشق و شور فراوان او را در آغوش مي‌گرفت و نوازش مي‌كرد و مي‌گفت: اين فرزند من ادامه دهنده راه من و پدرانم خواهد شد.

ورود به عرصه دانش

عشق و علاقه فراوان او و تشويق‌هاي مكرر پدرش به يادگيري، او را از همان چهار سالگي به مكتب كشاند و نزد ملا مجيد و شيخ عزيزالله به فراگيري قرآن مجيد پرداخت. او توانست به خوبي قرآن مجيد را فراگيرد و از شاگردان نمونه مكتب شود. پس از آن در شش سالگي به مدرسه ابتدايي هيدج وارد شد تا ششم ابتدايي قديم را به پايان رساند.

ورود به حوزه علميه

پس از اتمام دوره ابتدايي، با تشويق‌هاي فراوان پدر جهت يادگيري علوم حوزوي و علاقه شديد خود او، وارد حوزه علميه هيدج گرديد. همزمان با تحصيل، همواره در كنار پدر در مزارع و باغات به كشاورزي مي‌پرداخت. ايشان ضمن آن كه تلاش مي‌كرد كه مطالب را به خوبي ياد بگيرد، اشكالات درسي خود را از پدرش مي‌پرسيد. او در حوزه علميه هيدج مقدمات و ادبيات عرب را نزد حاج ملا محمد فخيمي با موفقيت به پايان رسانيد.

ورود به حوزه علميه قم

بعد از اتمام دروس مقدماتي، در سال 1360 ق. راهي شهر مقدس قم گرديد و در اين شهر اقامت گزيد. دروس سطح را نزد اساتيد بزرگواري همچون: آيت الله سيد شمس الدين كاظمي هيدجي و آيت الله شيخ موسي زنجاني فراگرفت و سپس در درس خارج آيات عظام: بروجردي و حجت كوه‌كمري حاضر شد و مباني علمي خويش را استوار كرد.

تأليفات

ايشان همواره در كنار تحصيل، به تحقيق و تفحص در موضوعات مختلف فقهي و حديثي مشغول بود و آثاري به رشته تحرير درآورد. از اين آثار تعدادي به چاپ رسيده و تعدادي هنوز چاپ نشده است.

آثار چاپ شده

  • 1. الحجة علي فصل الخطاب في ابطال القول بتحريف الكتاب: محدث نوری كتابي به نام فصل الخطاب نگاشته و در آن اقوال مدعيان تحريف قرآن را بيان كرده است. كتاب الحجة علي فصل الخطاب در حقيقت براي ابطال آن اقوال و ادله اين عده تحرير شده است. اين اثر به وسيله خود مؤلف در چاپخانه علميه قم، به تعداد دو هزار جلد در سال 1363 ش چاپ گرديده است.
  • 2. النسب و فروعه الفقهيه: در اين كتاب تمام مسائل مربوط به نسب و ادله ثبوت آن و فروعي مثل تلقيح مصنوعي، استحباب ارضاع و... با نقل ادله بيان شده است. اين اثر نيز در چاپخانه علميه قم در سال 1375 ش به چاپ رسيده است.
  • 3. درة التاج في حقيقة المعراج (فارسي): اين اثر به معراج پيامبر اسلام و جرياناتي كه در شب معراج رخ داد، پرداخته است. اين كتاب در سال 1336 ش. به وسيله چاپخانه علميه قم به چاپ رسيده است.
  • 4. انديشه‌هاي روشن (حكايات تاريخي). اثري است تاريخي كه در آن مؤلف حكايات و روايات و داستان‌هاي آموزنده را در پنج بخش: 1.فطانت، 2. فراست، 3. حاضر جوابي و بديهه سرايي، 4. بخش ظرافت و طرفه‌گويي، 5. غرائب (داستان هاي شگفت انگيز) به رشته تحرير درآورده است. اين كتاب نيز به همت چاپخانه علميه قم در سال 1375 ش. زيور طبع پوشيد.
  • 5. ارزنده‌ترين ميراث يا وصيت به فرزندان، كه در چاپخانه علميه قم به سال 1363 ش. به چاپ رسيده است.

آثار چاپ نشده

  • 1. حسن الثواب في تفسير فاتحة الكتاب؛
  • 2. هادي السفينة الي البحار (3 جلد) كه در حقيقت تطبيق سفينه است بر بحار قديم و بحار جديد (چاپ بيروت و چاپ ايران)؛
  • 3. غوص البحار و لآليها. اين اثر موضوع‌بندي بحارالانوار به صورت حروف الفبا است؛
  • 4. مشايخ الاجازات. اين اثر درباره راوياني است كه اجازه نقل روايت داشته‌اند؛
  • 6. عوامل فساد و صلاح، به صورت موعظه و پند و اندرز؛
  • 7. مكتب درختان؛
  • 8. تازه خرماي طبق، ديوان شعر خود آيت الله محمدي هيدجي (فارسي و تركي)؛
  • 9. زنده‌هاي خاموش و روان‌هاي بيدار. در اين اثر به شبهات مربوط به احكام، رفتار ائمه اطهار و قيام ابا عبدالله الحسين علیهم‌السلام پاسخ داده شده است؛
  • 10. وقايع الايام. در اين اثر بر اساس تاريخ قمري، براي هر روز سال حداقل دو يا سه حادثه نقل شده است؛
  • 11. شرح حال حكيم هيدجي. سرگذشت و زندگينامه حكيم نامدار هيدج است؛
  • 12. انتقادات اخلاقي؛
  • 14. حل المسائل في تركيب العوامل. كتابي است در تجزيه و تركيب؛
  • 15. چهل حديث مسند در اخبار آخر الزمان؛
  • 16. چهل حديث مرسل در اخبار ملاحم.

تخصص

ايشان در اكثر مباحث فقهي، ادبي، روايي و شعر فعاليت داشت. وي از بسياري از علماي زمان اجازه نقل روايت داشت. در نقل روايت شيوه خاصي را مي پيمود. او سند حديث را ابتدا به طور مفصل بررسي مي‌كرد؛ اگر سند حديث به يكي از معصومان مي‌رسيد، آن را نقل مي‌كرد و چنان چه صحت سند آن برايش محرز نمي‌گشت، از نقل حديث اجتناب مي‌نمود.

تشكيل خانواده

آيت الله عبدالرحمن محمدي هيدجي در سال 1324 ش. در بيست سالگي، با خانواده‌اي مذهبي وصلت نمود. ثمره اين وصلت، سه پسر و سه دختر بود كه نام پسرانش به اين شرح است:

  • 1. آقاي محمدعلي هيدجي؛
  • 2. آقاي محمدباقر هيدجي؛
  • 3. آقاي جعفر هيدجي.

فرزند ارجمند ايشان، محمدعلي، در همان دوران تحصيل بر اثر حادثه اي از دنيا رفت و موجب اندوه فراوان پدر گرديد. از آن جا كه ايشان آرزو داشت يكي از فرزندانش به سلك روحانيت درآيد، محمدباقر آرزوي پدر را جامه عمل پوشاند و با علاقه به تحصيل علوم اسلامي پرداخت و الآن از جمله روحانيان موفق در حوزه و منطقه بشمار مي‌رود.

خصوصيات اخلاقي

تقيد به نماز اول وقت. ايشان هميشه مقيد بود نماز خويش را در اول وقت بخواند. به هنگام نماز دست از هر فعاليتي برمي‌داشت و به سراغ عبادت مي‌رفت و مي‌فرمود: نماز اول وقت در نزد خداوند صد مرتبه بهتر است از نمازي كه در آخر وقت با عجله خوانده شود.

بعد از هر نماز ايشان به همه مؤمنان و مؤمنات دعا مي‌كرد؛ بخصوص پدر و مادرش را نيز در اين دعاها سهيم مي‌كرد و اهل خانواده‌اش را به دعا، چنين توصيه مي‌فرمود:

دعا يكي از روش‌هاي عقلايي است كه انسان نيازهاي خود را از فردي كريم و پرمحبت و توانا بخواهد و از او مدد جويد. اگر چه خداوند به همه چيز آگاه است و حاجت به بازگو كردن ندارد؛ لكن دوست دارد كه بنده، او را بخواند و در پيشگاهش تذلل كند و حاجت‌هاي خود را بشمارد و او همه آن ها را بر اساس حكمت و مصلحت برآورد؛ چرا كه خداوند فرموده: كساني كه مرا با پاكي بخوانند، من بهره‌مند مي كنم. و من به هر بنده نزديكم اگر مرا به راستي بخواند، اجابت و حاجت او را برآورده مي‌كنم».

استفاده از فرصت‌ها. معظم له هميشه تلاش مي‌كرد كه از فرصت‌هاي بدست آمده به بهترين شكل استفاده كند. به همين جهت اوقات فراغت خود را به مطالعه كتب ديني و اخلاقي مي‌گذرانيد و مي‌فرمود: دقايق فرصت را بايد غنيمت بشماريم و سعي كنيم اوقات خويش را به بطالت نگذرانيم؛ چرا كه اين فرصت، وفا ندارد و زودگذر است و كمتر نصيب انسان مي‌گردد.

احترام به روحانيت. ايشان روحانيت را بسيار محترم مي‌شمرد و هرگاه شخصيتي روحاني را مي‌ديد بسيار خوشحال مي‌شد و مي‌فرمود: ما وظيفه داريم طبقه روحانيت را ارج نهيم؛ زيرا آنان وارثان انبيا بر روي زمينند و طرفداران حقوق و حدود و صلاح اجتماع و برحذر كنندگان مردمان از زشتي‌ها و فسادها هستند.

توسل به خاندان اهل بيت علیهم‌السلام. اين بزرگوار علاقه خاصي به خاندان وحی داشت و همواره در كارها و مشكلات خويش به ائمه اطهار علیهم‌السلام متوسل مي شد؛ مخصوصاً به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و آقا ابوالفضل العباس و امام حسين علیه‌السلام كه هر وقت مي خواست روضه خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها را بخواند يا از كسي مي‌شنيد، به شدت مي‌گريست؛ به نحوي كه انسان فكر مي‌كرد عزيزي را از دست داده است. هميشه خانواده‌اش را توصيه مي‌كرد به توسل كردن به خاندان وحي. و مي گفت: يكي از اسباب گشايش و رسيدن به حاجات، توسل به خاندان عصمت و طهارت و نزديك شدن به بيت نبوت و امامت و برقرار كردن ارتباط با آنان است.

توصيه‌هاي اخلاقي

ايشان مي فرمود: در حفظ دين و نگهداري عقايد حقه خود، كوشا باشيد و اين عقيده پاك را كه ارزنده‌ترين نعمت پروردگار و مايه عزت و عظمت و بزرگواري دنيا و آخرت است، از دست ندهيد. توصيه ديگر ايشان آن بود كه: همواره به ياد خدا باشيد و هيچ وقت او را فراموش نكنيد، تا خداوند به ياد شما باشد؛ چنان كه خود فرموده: «فاذكروني اذكركم»؛ همواره مرا ياد كنيد تا من هم به ياد شما باشم.

از بهره‌هاي نامشروع از قبيل رشوه اجتناب كنيد كه اخلاقاً و شرعاً منفورترين فايده‌اي است كه به دست انسان مي رسد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در اين مورد فرموده: «لعن الله الراشي والمرتشي والماشي بينهما؛ لعن خدا بر رشوه دهنده و گيرنده و واسطه بين ايشان باد».

فعاليت‌هاي فرهنگي

ايشان از همان دوران تحصيل، به تبليغ احكام اسلامي و آگاهي دادن مردم اشتغال داشت. در سال 1337 ش. بنا به دستور آيت الله بروجردي و درخواست اهالي محل، از قم به زادگاهش عزيمت نمود و اداره مدرسه علميه را بر عهده گرفت و به تدريس علوم ديني پرداخت. علاوه بر اين، به كارهاي فرهنگي و اجتماعي ديگري مثل تشكيل صندوق جوانان و انجمن اسلامي به همراه حاج آقاي فخيمي مشغول شد. هدف از تشكيل اين انجمن اسلامي، جذب افراد متعهد و جوانان و آشنا كردن آنان با احكام و معارف الهي بود. همچنين آنان را براي انجام برخي كارهاي تبليغاتي آماده مي‌كرد.

ايشان به اكثر مناطق عزيمت مي‌نمود و مردم را به مسائل مختلف فرهنگي و مذهبي آگاهي مي‌داد و آنان را به حمايت از كساني كه در عرصه‌هاي فرهنگي فعاليت داشتند، تشويق مي‌كرد. برخي ديگر از فعاليت‌هاي فرهنگي آيت الله هيدجي عبارت است از: تأسيس كتابخانه‌اي در مدرسه ديني، تأسيس يك مسجد در روستاي رحمت آباد، اقامه نماز و جماعت در مسجد حاج محمد، اقامه نماز جماعت در مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف، برنامه تفسير قرآن در محل اقامت خويش و مشاركت در فعاليت تبليغي علماي منطقه كه شب‌هاي جمعه گرد هم جمع مي شدند و براي روز جمعه برنامه‌ريزي مي‌كردند و هر كدام به منطقه‌اي اعزام مي‌شدند. ايشان نيز از جمله افراد پيش قدم اين جمع بود و در روستاهايي مثل الوند، نصيرآباد و خليفه لو به امور فرهنگي مي‌پرداخت.

فعاليت‌هاي سياسي

آيت الله محمدي هيدجي در دوران پيش از انقلاب اسلامي در كنار ساير علماي منطقه، جهت تبليغ به روستاهاي مختلف اعزام مي‌شد و مردم را به كارهاي پليد حكومت پهلوي آگاهي مي‌داد. با شروع انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و اوجگيري قيام خونين مردم عليه شاه، وي نيز در سفرهاي تبليغي خود، اعلاميه هاي امام خمینی قدس سره را منتشر مي‌كرد و در سخنراني‌هاي خويش بدون هيچ واهمه‌اي خيانت‌هاي شاه را بيان مي‌داشت و مردم را به قيام عليه رژيم منفور تشويق مي‌كرد. البته در اين راه چندين بار به وسيله ساواك احضار گرديد و از او تعهد گرفته شد كه از اين گونه سخنراني‌ها بپرهيزد؛ ولي او پس از آزادي، به فعاليت سياسي خود ادامه مي‌داد.

بعد از پيروزي انقلاب، تا مدتي دادگاه‌ها تعطيل شدند. از اين رو، كميته‌اي به نام كميته انقلابي حضرت امام تشكيل شد كه از جمله وظايف آن، حل و فصل برخي مرافعات مردمي و گشت شبانه در محل‌ها بود. سرپرستي اين كميته را خود وي بر عهده داشت و به عنوان قاضي تحكيم، كنترل اوضاع و حل و فصل اختلاقات مردم منطقه را به جديت تمام پي مي‌گرفت؛ چه بسا در اين موارد به هنگام ضرورت به اطراف نيز مسافرت مي‌كرد.

خاطرات

يكي از خاطرات آيت الله محمدي هيدجي، قبل از انقلاب، اين است كه نقل مي‌كرد: چون من در سخنراني‌هايم اعلاميه‌هايي را كه به دستم رسيده بود، به مردم مي‌رساندم، لذا بنده را بارها از طرف سازمان امنيت احضار كردند و تذكراتي را به من دادند. در سازمان، سرگردي به نام جعفري بود. او در آن جا به من گفت: نصيحتي مي كنم، گوش كنيد و آن اين كه آقاي خميني مجتهد است و بايد به ايشان دعا كنيم؛ ولي از شما خواهش مي‌كنم در منبرها دعا نكنيد. سپس مطالبي را از ما پرسيد. ما بعداً فهميديم كه همان سرگرد، مريد امام و خيلي علاقه‌مند به ايشان بود.

در خاطره ديگري نقل مي‌كرد كه: در بحبوحه انقلاب در گروهان ابهر شخصي تندخو به نام سرگرد نجاتي بود. يكي از روزهاي محرم، موقع ناهار در زده شد، گفتند: جناب سرگرد، رئيس پاسگاه، شما را مي‌خواهد. رفتم در را باز كردم. ايشان با عصبانيت مرا تهديد كرد و گفت: شما با سخنراني‌هاي خود اين مردم را تحريك مي‌كنيد، من اين جا را به آتش مي‌كشم و شما را هم مي‌توانم با خود ببرم. با ملايمت گفتم: عيب ندارد برويم. در اين موقع دو نفر از دوستان ما (آقايان رضا صالحي و مختار صالحي) جلو آمدند و به جناب سرگرد گفتند: جناب سرگرد! در اين اطراف چند نفر آشوبگر است، شما آن ها را كنترل كن، اين جا درست مي‌شود. بعد از آن، سرگرد با بقيه افرادش محل را ترك كرد.

نقل مي كرد كه: اوايل سكونتم در قم، در منطقه خاكفرج ساكن بودم. هر روز صبح وقتي مي‌خواستم به درس بروم، با پاي پياده مسير را طي مي‌كردم. هنگام طي اين مسير، از قرآن كوچكي كه داشتم و هميشه همراه من بود، آياتي را حفظ مي‌كردم و اين برنامه هر روز صبح من بود. به لطف الهي توانستم در اين مسير، ثلث قرآن را حفظ كنم و راضي نمي شدم كسي از رفقا همراه من باشد؛ چرا كه باعث مي شد نتوانم قرآن را حفظ كنم.

مي گفت: قرار بود به خاطر پيروزي انقلاب جشني در مسجدي كه در آن جلسه تفسير برگزار مي كردم، ترتيب دهم. لذا به همه رفقا گفتم كه هر كسي براي برگزاري اين جشن چيزي را با خود به مسجد بياورد و دسته جمعي استفاده كنيم. از ميان جمعيت، مردي گفت: حاج آقا! نمي شود يك نفر پول بدهد تا چيزي تهيه كنند؟ گفتم: مي خواهيم همه در اين جشن سهيم باشند و اتحاد خويش را بدين وسيله اعلان نماييم.

داماد ارجمندش حجت الاسلام روحاني نقل مي‌كند: در سال 1378 ش. همراه معظم له به عمره مشرف شديم. در كنار خانه كعبه مشغول دعا بودم كه ديدم آيت الله محمدي هيدجي هم تشريف آوردند و در كنار حجرالاسود ايستاد و مي‌خواهد آن را ببوسد؛ ولي به سبب ازدحام زياد جمعيت و كهولت، نمي‌توانست آن را ببوسد. لذا خود را به او رساندم و كمك كردم تا حجرالاسود را بوسيد. بعد از آن، دعا كرد و من نيز آمين گفتم. در دعا يكايك همه رفقا و دوستان، آبا و اجداد را حدود نيم ساعت دعا كردند. همچنين اين دعا را خواند كه ابداع از خودش بود: «اللهم ارحمني اذا اُفيضتُ اليَّ المَنون و بَكَتْ عليَّ العُيون و ودَعّني الاهلُ والاحبابُ و حُثِّيَ عليَّ التُّراب و نُسِيَ اِسمي و بُلي جسمي وانْقَطِعَ ذِكري و هجر قُربي فَلَمْ يَزرْني زائِرٌ ولَم يَذكرني ذاكرٌ ظَهَرْتُ مِنّي المآتم واستولَتْ عَلَيَّ المظالم و طالَتْ شِكايَة الخُصُوم واتَّصلَتْ دَعْوَةُ المظلوم و صَلّ علي محمّد وأرضِ الخَصوم عَنّي بِفَضْلِكَ و اِحسانِكَ وَ جُدْ عَلَيَّ بِعَفْوِكَ و رضوانكَ».

حجت الاسلام روحاني نقل مي كند كه: من و چند نفر از دوستان در حوزه علميه هيدج در درس او حاضر مي‌شديم و هميشه درس فردا را پيش مطالعه مي‌كرديم. لذا گاهي در كلاس اشكالاتي ايراد مي‌نموديم و او جواب مي‌داد و از اين كه ما از قبل درس را مرور كرده بوديم، خوشحال مي‌شد. يك روز كه پيش مطالعه نكرده بوديم، وقتي استاد درس داد، كسي از ما اشكالي مطرح نكرد. معظم له با شوخي گفت: اين شب نشيني باعث شده كه شما نتوانيد پيش مطالعه كنيد و فقط به گوش كردن اكتفا نموديد. او هميشه دوست داشت شاگردان با پيش مطالعه وارد جلسه شوند.

هر ساله مردم از ايشان دعوت مي‌كردند كه در هيدج به منبر برود. در سفر تبليغي آخر، مردم از ايشان تقاضا كردند كه ماه مبارك را در هيدج سخنراني كند؛ اما او به علت ناراحتي قلبي و گوارشي نپذيرفت و فقط اقامه نماز جماعت را بر عهده گرفت. در روز عيد فطر با اصرار فراوان مردم قبول كردند كه موعظه بكنند. بعد از استقرار بر منبر، فرمود: اين، منبر آخر من است و فكر مي كنم ديگر بعد از اين زنده نمانم. لذا دعوت شما را به چند جهت قبول كردم: اول اين كه كسي كه نماز عيد فطر را اقامه مي‌كند، بايد خطبه هم بخواند؛ دليل دوم اين است كه مي‌خواهم اسم من در باب «الذين يبلغون رسالات ربهم» ثبت شود؛ سوم اين كه اين منبر را از من به عنوان يادگار داشته باشيد و مرا از ياد نبريد.

نكات برجسته

1. وي از اكثر مراجع عظام تقليد در نقل روايت و امور حسبيه اجازه داشت؛ از جمله حضرات آيات عظام: سيد محسن حكيم، سيد محمود حسيني شاهرودي، حاج سيد احمد زنجاني، حاج سيد ابوالقاسم خويي، سيد كاظم شريعتمداري، سيد محمدرضا گلپايگاني، سيد شهاب الدين نجفي مرعشي، سيد هادي ميلاني، حاج شيخ عبدالنبي عراقي، سيد محمد حسيني شيرازي و حاج شيخ موسي زنجاني رضوان الله تعالي عليهم اجمعين.

2. ايشان داراي طبع شعر بود و در مدح ائمه اطهار علیهم‌السلام و به مناسبت اعياد اسلامي، شعرهايي را مي‌سرود؛ از جمله قطعه‌اي را در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف سروده است كه چند بيت آن را مي‌آوريم:

يا ناطق قرآن! متوسل به تو هستم بنگر كه شكستم × خواهم تو شوي واسطه در درگه سبحان در نيمه شعبان

چندي است مرا حاجتي اندر دل پرغم، از خالق عالم × مقضي شود گر تو نهي پاي به ميدان در نيمه شعبان

اوّل فَرَجِ تو، دگري مغفرتم را، زين معصيتم را × ديگر پدر و مادر و استاد و بزرگان در نيمه شعبان

اي هيدجي! اي غرق به درياي محبت، مشتاق مودت × بر درگه حقي هستي صاحب عنوان در نيمه شعبان

وفات

سرانجام اين عالم وارسته بعد از 78 سال تلاش خستگي ناپذير در شامگاه عيد غدير، در 24 اسفند 1379 ش. (1421 ق) چشم از جهان فروبست و پيكر مطهرش پس از تشييع باشكوه و اقامه نماز به وسيله آيت الله سيد مهدي روحاني در قبرستان ابوحسين قم به خاك سپرده شد.[۱]

پانویس

  1. منابع مقاله: مصاحبه با همسر محترم ايشان، گفتگو و مصاحبه با فرزندانش حجت الاسلام محمدباقر محمدي هيدجي و آقاي جعفر محمدي هيدجي و داماد محترمشان حجت الاسلام دامت توفيقاتهم.

منبع

ولي عباس زاده, ستارگان حرم، جلد 15، صفحه 271-283