سید ابوطالب محمودی
آيت اخلاص
مطلع
خِطّه عالم پرور گلپايگان، زادگاه و محل رشد بزرگاني چون حضرات آيات: مرحوم حاج سيد محمدرضا موسوي گلپايگاني، مرحوم ميرزا هدايت الله وحيد، مرحوم حاج [شيخ محمدجواد صافي گلپايگاني|آيت الله صافی] و حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني مدظله و دودمان محترم محمودي[۱] بوده است. حجة الاسلام حاج سيد ابوطالب محمودي يكي از علماي همين سامان است.
تولد
وي در سال 1305 ش (1347 ق). در روستاي «گوگد»[۲] از توابع گلپايگان، پا به عرصه وجود نهاد.[۳] پدر بزرگوارش سيد حسين محمودي نام داشت و از سلسله سادات موسوي بشمار مي رفت.
تحصيلات
سيد حسين، كه به امر كشاورزي اشتغال داشت، با مشاهده استعداد درخشان فرزندش سيد ابوطالب، وي را در هفت سالگي در محل بالاي همان روستا در جوار امامزاده عمران بن علي به مدرسه ميرزا هدايت الله وحيد مي فرستد. وي قرآن و دروس مكتبي را نزد شيخ ابوالفضل اسعدي مي آموزد و بعد از آن كتاب هاي جامع المقدمات، سيوطي، مغني و حاشيه ملاعبدالله را نزد حاج ميرزا محمدهادي (همشيره زاده مرحوم آية الله سيد محمدرضا گلپايگاني)و دو جلد لمعه را نزد ميرزا هدايت الله وحيد و سيد محمد حائري فرا مي گيرد.
بعد از شش سال تحصيل در زادگاهش در سيزده سالگي جهت ادامه تحصيل به قم مشرف مي شود و در آن جا مكاسب و رسائل را نزد امام خمینی و حاج سيداحمد خوانساري مي آموزد و با شركت در درس آيت الله گلپايگاني و با فراگيري كفايه دوره سطح را به اتمام مي رساند. سيد ابوطالب سپس در دروس خارج آيات عظام: [بروجردي|آيت الله بروجردی]، امام خمینی، [گلپايگاني|آيت الله صافی] و [سيد احمد خوانساري|آیت الله سید احمد خوانساری] حضور يافت و از امام خميني و آيت الله گلپايگاني و آيت الله سيد احمد خوانساري و [آيت الله مرعشي نجفي|آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي] در امور حسبيه و تصرف در وجوه شرعي اجازه نامه دريافت كرد.[۴]
اساتيد
در اين قسمت مناسب است به شرح حال كوتاهي از زندگي دو استاد وي اشاره شود:
1- ميرزا هدايت الله وحيد: ميرزا هدايت الله وحيد در 13 رجب 1308 ق. در گوگد به دنيا آمد. مقدمات را در آن جا فراگرفت. در سال 1326 ق. به اراك رفته، از درس آيت الله آقانورالدين اراكي و حاج ميرزا محمدعلي خان استفاده نمود و همراه آيت الله العظمي حايري به قم هجرت كرد و تا سال 1350 ق. از درس ايشان بهره برد.
آن گاه به نجف اشرف مهاجرت نمود و در درس آيت الله محمدحسين اصفهاني شركت نمود. بعد از چند ماه به علت فوت پدرش به گوگد بازگشت و با تشويق آيت الله حايري مدرسه علميه اي تأسيس كرد و فضلايي را تربيت نمود. در سال 1364 ق. دوباره به قم عزيمت كرد و از محضر آيت الله العظمي بروجردي بهره برد. در سال 1367 ق. به تهران مهاجرت نمود و تا سال 1394 ق. به تبليغ و تدريس (در مدرسه عالي سپهسالار يا مدرسه شهيد مرتضی مطهری) پرداخت.
در شب 17 ماه صفر 1394 ق. در سن 86 سالگي دعوت حق را لبيك گفت. پس از تشييع، پيكرش به قم منتقل و در قبرستان شيخان در كنار قبر زكريا بن آدم اشعري به خاك سپرده شد.[۵]
2- سيد محمد حائري: سيد محمد حائري گلپايگاني فرزند آيت الله سيد ميرزا هدايت، در سال 1322 ق. در گلپايگان متولد شد. بعد از فراگيري سطح در تهران، به قم آمد و از محضر مدرسان بزرگي چون: آيت الله سيد محمدتقي خوانساري و آيت الله ميرزا سيد علي يثربي بهره جست. سپس به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آن جا از محضر آيت الله اصفهاني و آيت الله نائيني بهره برد. در سال 1352 ق. به ايران مراجعت نمود و در گلپايگان سكنا گزيد. پس از مدتي به تهران رفت و در مسجد فخرالحاجيه (خيابان راه آهن) به اقامه نماز و تدريس و تبليغ پرداخت.[۶]
فعاليت هاي تبليغي
حاج آقا محمودي در سال 1343 ش. به نمايندگي از طرف آيت الله گلپايگاني به آباده شيراز اعزام شد و در مسجد جامع آن شهر به مدت پنج سال و نيم به امر تبليغ، برگزاري جلسات تفسير قرآن و وعظ و ارشاد مردم پرداخت. او در اين مدت، در سخنراني هاي خود، براهين علمي و منطقي به مبارزه با عقايد فاسد بهاييگري و شيخيگري برخاست. اين امر به شكايت اين دو فرقه از ايشان انجاميد كه با دخالت سازمان امنيت (ساواك)، دولت وقت وي را از آباده اخراج مي كند. البته آيت الله گلپايگاني و مرحوم فلسفي طي نامه اي به رئيس سازمان امنيت، خواستار ابقاي وي در آباده مي شوند؛ اما تلاش آنان ثمري نمي بخشد و او از آباده به قم هجرت مي كند و تا سال 1350 ش. در آن جا اقامت مي گزيند. سپس از سال 1350 تا 1371 ش. در تهران مسجد زعيم (خيابان منيريه)، به اقامه نماز جماعت و تشكيل جلسه تفسير و ارشاد مردم مي پردازد. آن مسجد به خاطر حضور وي، در سال هاي پرالتهاب انقلاب، يكي از كانون هاي مبارزه با دستگاه ستم شاهي مي گردد.[۷]
فعاليت هاي سياسي
آن مرحوم از چهره هاي شاخصي بود كه در مواقع لازم (چه قبل و چه بعد از انقلاب) با قلم و قدم و زبان حمايت خويش را از انقلاب و رهبري آن ابراز مي داشت. در ذيل به مواردي از آن اشاره مي شود:
- 1- امضاي اعلاميه جمعي از روحانيان تهران در محكوميت كشتار مردم بي گناه تبريز در 29 بهمن. در اين اعلاميه آمده است: حادثه خونين و كشتار دسته جمعي مسلمانان بيدار و مجاهد (تبريز) كه در چهلمين روز شهداي قم به عنوان طرفداري از حريم مقدس ديانت و دفاع از مقام شاخص روحانيت واقع شده است، به حضور مبارك مراجع بزرگ شيعه و علماي معظم و اهالي فداكار تبريز را تسليت عرض نموده، بدين وسيله مراتب همدردي خود را با برادران مسلمان و غيور، انزجار و تنفر از مسببين اين غائله اسفبار اظهار، و پشتيباني خود را از منويات حضرات مراجع عظام ادام الله ظلهم ابراز مي داريم.[۸]
- 2- امضاي اعلاميه جمعي از روحانيان تهران در پاسخ به بيانيه مسئولان شركت نفت آبادان، مورخ 1357/10/7.[۹]
- 3- پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با تقاضاي مردم و تشويق مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني، وي نامزد نمايندگي مردم گلپايگان و خوانسار در مجلس شوراي اسلامي مي شود و در دوره هاي اول، دوم و سوم مجلس به انجام وظيفه مي پردازد. همزمان با دوره اول نمايندگي، وي به مدت چهار سال از سوي امام خمینی به امامت جمعه گلپايگان منصوب مي شود.[۱۰]
همچنين، پس از استعفاي آيت الله ابوالفضل خوانساري از سمت امامت جمعه اراك، در سال 1371 ش، وي در دهم شهريور همان سال از سوي مقام معظم رهبري به عنوان امام جمعه اراك و نماينده ولي فقيه در استان مركزي منصوب مي شود. فعاليت هاي ايشان در آن استان به گونه اي بود كه زبانزد عام و خاص مي گردد.[۱۱]
ديدگاههاي اقتصادي
مرحوم حجةالاسلام محمودي در امور اقتصادي، بخصوص در بخش فرش و صادرات آن، صاحب نظر بود و ديدگاه هاي جديد و قابل اعتنايي داشت. نمونههايي از نظريات وي، كه در نطق قبل از دستورِ مجلس ايراد دشده، مؤيد اين ادعا است:
1- حذف سوبسيدها:
اين عقيده بود كه سوبسيدهايي كه دولت نسبت به برخي از كالاها مي دهد، به تدريج بايد حذف شود؛ اما به شكلي كه به قشر كم درآمد فشار نيايد؛ مثلاً به كساني كه توان خريد نان گران ندارند مهر مخصوص خريد نان داده شود.[۱۲] «ما بايد سوبسيدها را به توليد كننده بدهيم، نه مصرف كننده؛ تا آمار توليد بالا برود. سوبسيد بايد به دهاتي كشاورز داده شود، نه شهري؛ تا چهار تن گندم سال قبل او به شش تن افزايش يابد».[۱۳]
2- كاهش آمار كارمندان دولت:
«من عرض مي كنم كه دولت چرا بايد بگذارد به آمار كاركنانش آن قدر اضافه شود كه آن ها فشار بياورند به دولت كه با اين مبلغ حقوق، نمي شود زندگي كرد».[۱۴]
3- واگذاري بخش عمده اقتصاد كشور به تعاوني ها:
«براي جلوگيري از تورم، قسمت عمده اقتصاد كشور به صورت تعاوني ها اداره شود. سرمايه ها يا در حال فرار است يا در حال ركود. دولت بايد براي آن كاري كند و در چارچوب قانون اسلام[۱۵] و مملكت بايد امنيت اقتصادي بيشتري به مردم بدهند؛ چون مسلم است از باب «من لامعاش له لامعاد له»؛ اقتصاد اگر شكست بخورد، انقلاب ما را حداقل به ركود خواهد كشاند؛ هر چند انقلاب ما اقتصادي نيست، اسلامي است».[۱۶]
4- صادرات نفت:
«ما در اوايل انقلاب مي گفتيم رژيم سابق، ما را به نفت وابسته كرد، ما را مقروض كرد، الآن اين وابستگي و قرض شدت بيشتري پيدا كرده است و آمار، حاكي از آن است؛ مثلاً ما در سال 1357، 1219 ميليارد ريال و در سال 60، 1500 ميليارد ريال صادرات نفت داشته ايم. خلاصه حرف ما اين است ملتي هستيم كه انقلاب كرده ايم. انقلاب ما بايد در همه ابعادش، ابعاد اقتصادي اش هم انقلاب باشد».[۱۷]
ونيز در انتقاد از كاهش هفتاد درصدي صادرات فرش در سال 61 نسبت به سال 60 ابراز مي كرد: «70 درصد صادرات فرش ما از پارسال تا امسال كاهش مي يابد؛ در صورتي كه قضيه مهمتر فرش كهنه ما است. وقتي صادرات نشود، تا دو سال ديگر تار و پودش از هم گسيخته و نابود مي شود؛ در حالي كه در گذشته با صادرات آن چقدر ما براي مملكت ارز تهيه مي كرديم و مايحتاج مان را با آن تهيه مي نموديم. بنده علت آن را سختگيري هاي بي مورد مي دانم، كه اين ركود بازار فرش الآن به ضرر توليدكنندگان و بيكاري بافندگان آن شده است. وزارت بازرگاني بايد به اين مسئله توجه كند».[۱۸]
5- ضرورت توجه به كشاورزي و تجهيز كشاورزان:
«كشاورزي محور است؛ عدهاي در توجيه كمبود در كشاورزي، مسئله زمين براي كشاورز را مطرح مي كنند؛ در صورتي كه طبق تحقيق و آمار، مسئله مهم، كشاورز براي زمين است، نه زمين براي كشاورز. كشاورز بي زمين نيست.[۱۹] ما زمين و آب و فضاي مستعد و نيمه مستعد داريم. بايد وسايل را براي آن ها مهيا كنيم. اين اشتباه است كه انتظار داشته باشيم كشاورز به طريق سنتي عمل كند بايد اقلاً به طرز نيمه مدرن وسيله او را (از قبيل تراكتور، وانت، و غيره) در اختيار او قرار دهيم، تا توليد به صرفه باشد و خودكفايي به دنبال داشته باشد».[۲۰]
خدمات عمراني
گازرساني به شهرستان هاي خوانسار و گلپايگان و آبرساني به روستاهاي حومه آن، آسفالت جاده موته در گلپايگان، توسعه شبكه تلفني در آن دو شهر و حومه، تأسيس دانشگاه در رشته بهداشت و ساخت مسجد و حمام با كمك هاي مردمي، نمونه اي از فعاليت هاي فراوان مرحوم حجة الاسلام محمودي در زمان نمايندگي وي در مجلس شوراي اسلامي است.[۲۱]
ويژگي هاي اخلاقي
با توجه به سخنان دوستان و همدرسان ايشان، كه برخي از آنان مراجع تقليد و عدهاي امام جمعه يا جماعت هستند و برخي نيز به تبليغ اشتغال دارند، مي توان به اين ويژگي ها اشاره كرد:
1- اشتهار به خوبي:
[آيت الله حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني|لطفالله صافی گلپایگانی] دامت بركاته درباره آن مرحوم فرمودند: «ايشان بسيار بسيار آدم خوبي بودند و مروج واقعي دين مبين اسلام بودند».[۲۲]
2- عشق به اهل بيت علیهم السلام، خصوصاً سالار شهيدان:
ايشان در مدت اقامت در تهران، علاوه بر ايام سوگواري، هر ماه مجلس بزرگداشت اهل بيت علیهم السلام به پا مي كرد. امام جمعه گلپايگان و اراك بود، براي احياي سنت عزاداري و مصيبت براي اجداد طاهرينش، در منزل خود جلسه روضه و توسل تشكيل مي داد و خود گوش مي داد و گريه مي كرد.[۲۳] وي در يكي از اين مجالس[۲۴]، از جمله فرمود: «سلام بر حسين و يارانش كه مكتب ما شعبه اي از مكتب او است و دعوت ما ملت ها را، نمونه اي از طرز تفكر او است».
3- صاحب رأي و تدبير:
آيت الله حاج شيخ علي افتخاري، يكي از دوستان آن مرحوم، در وصف ايشان چنين فرموده اند: «ايشان عالمي آگاه و دانشمندي روشن، خطيبي توانا، سخنوري زبردست، و در عين حال آشناي به زمان و مرد سياست و صاحب رأي و تدبير و نظر بود. او مردي فعال و خوشفكر و داراي استعداد عالي بود و با آن كه مدت قليلي در اراك در سمت امامت جمعه بود، با تدبير خاصي كه داشت، توانست اختلافات را برطرف كند و بين گروههاي مختلف، ائتلاف محكم ايجاد كند».[۲۵]
نظر ايشان در اوايل جنگ عراق و ايران اين بود كه: «استكبار به سركردگي آمريكا نخواهد گذاشت كه اين جنگ طرف پيروزي داشته باشد. در اين جنگ نه ايران پيروز خواهد شد ونه عراق؛ و هدف آمريكا تضعيف دو دولت مسلمان (ايران و عراق) در مقابل اسرائيل است.»[۲۶] اين مطلب از بينش و ژرفنگري سياسي او حكايت مي كند.
4- ساده زيستي و فروتني:
حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدعلي رسولي اراكي (از منبري هاي معروف قم) در اين خصوص چنين فرموده است: «ايشان در زمان وكالتشان سفره نانش زير بغلش بود (كنايه از تواضع ايشان) و با ماشين باري براي اقامه نماز جمعه در گلپايگان و حضور در مجلس، رفت و آمد مي كرد. بنده به ايشان اعتراض كردم كه: شما نماينده مردم هستيد، به اين شكل نبايد رفت و آمد كنيد. در جواب من فرمودند: هرچه تشكيلات و تجملات ما بيشتر شود، مردم به ما حساستر مي شوند».[۲۷]
و نيز حاج سيد مرتضي محمودي گلپايگاني، امام جمعه ورامين، در اين باره فرموده است: «من در مدرسه فيضيه - طبقه اول، حجره چهارم - چند سال با آن مرحوم هم حجره بودم. در اين مدت مشاهده مي كردم كه ايشان در تحصيل بسيار كوشا و صبور و متواضع و خوش برخورد بودند و در منبر، بيان توانايي داشتند».[۲۸]
5- عدم استفاده از سهم امام علیه السلام:
حجة الاسلام سيد محمود محمودي گلپايگاني در اين مورد نقل مي كرد كه: ايشان از سهم امام استفاده نمي كردند؛ بلكه از طريق منبر و كشاورزي و قناتي كه در گوگد، ارث پدري ايشان بود، و... نيازهاي مادي خويش را تأمين مي كردند؛ او حدود 20 درصد از درآمد منبر را هم به فقرا مي دادند.[۲۹]
خود آن مرحوم هم در اين مورد فرموده اند: «من 25 سال است كه به دفتر امام و ديگر مراجع وجوهات مي برم و با اين كه امام اجازه نصف مصرف را به من مرحمت فرموده اند، دو قرانش را براي خودم نگرفته ام و در عين حال به زندگي كم قانع هستم».[۳۰]
6- رفع نيازهاي مردم در همه حال:
حجة الاسلام سيد ابوالحسن ميرناصري، دفتردار امام جمعه اراك، مي گويد: «يك روزي ايشان به من فرمودند، هر وقت ارباب رجوع با من كار داشت، حتي اگر يكِ نصف شب باشد و من در خواب باشم، مرا بيدار كن تا جواب او را بدهم».[۳۱]
سيد ابوطالب محمودي، در جلسه مسئولان استان اراك، به طور اكيد گوشزد مي كند كه: «اين ميزي كه شما پشت آن نشسته ايد، به خاطر ايثار ايثارگران همين ملت، خصوصاً قشر روستايي، بوده است. مبادا كسي از روستا جهت انجام كار اداري به شما مراجعه كند و خداي ناكرده به او بي توجهي شود و به مشكلش رسيدگي نشود».[۳۲]
7- حفظ انقلاب و ارزش هاي آن:
مرحوم حجة الاسلام سيد ابوطالب محمودي درباره ضرورت و اهميت حفظ انقلاب و دستاوردهاي آن، سخنان زيادي ايراد كرده است. در اينجا، از باب نمونه، متن سخنراني قبل از دستور وي را در مجلس مشروحاً ذكر مي كنيم: «بسم الله الرحمن الرحيم. «وَ لَولا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الارضُ»[۳۳] سلام بر ملت شريف ايران! سلام بر مبارزين و مجاهدين در راه حق و عليه كفر و شرك جهاني! سلام بر شهدا و كساني كه با خون خود درخت اسلام و استقلال ايران را آبياري كردند و آن را به ثمر رساندند! و سلام بر امام عزيز، رهبر كبيرانقلاب و پيشواي ملت مسلمان ايران و ساير مستضعفان جهان! عرض مي كنم كه ويژگي انقلاب ما چند چيز است كه به طور فشرده به سمع ملت شريف ايران مي رسد: اول اين كه دوست و دشمن مي دانند كه انقلاب ما متكي به قدرتي جز نيروي ايمان به خدا و اسلام و ملت نبوده و اين چيزي است كه در انقلابات جهان بي سابقه است. دوم اين كه محور حركت در انقلاب، اساسش بر اسلام بوده ولو اين كه مقاصد ديگر هم به تبع حكومت اسلامي براي ملت بود. سوم اين كه رهبرش مرد داناي تواناي عالم فقيه متكلم فيلسوف عارفي بود كه در شخصيتش نه تنها دوستان، بلكه همه دشمنان اتفاق كلمه دارند؛ مردي كه از دنيا گسسته است و براي دنيا پشيزي قائل نبوده و نيست و جز براي بقاي اسلام و رفاه ملت و از بين رفتن زنجيرهاي استعمار و استبداد و استثمار هدف ديگري ندارد. چهارم اين كه انقلاب ما، جامعه را از يك حالت خمودي و حالت شهوي و حالت مصرفي به يك جامعه مبارز، آگاه و در حال حركت در آورد. و واقعاً اسلام عزيز را به رهبري امام زنده كرد و حماسه هايي را كه در صدر اسلام به وجود آمده بود و در تاريخ ثبت شده بود و خواندن و باور كردنش مخصوصاً براي عده اي مشكل بود، ملموس كرد. جامعه ما آن چنان متحول شد كه مي بينيم مرگ را به زندگي و شهادت را بر لذت و ايثار را بر مال اندوزي ترجيح مي دهند و تمام مظاهر مادي را زير پا نهاده و معنويت زنده شد؛ آن چنان زنده شد كه همين جواناني كه در كنار خيابان ها بعضي از آن ها به آلودگي ها آلوده بودند، الآن در جبهه هاي جنگ شهادت را بر زندگي ترجيح مي دهند، و شب ها در سنگرها نماز شب مي خوانند و حمله خود را به نام ابي عبدالله الحسين علیه السلام شروع مي كنند و روي زمين مينگذاري شده دشمن مي روند تا جاده را براي رزمندگان بعدي صاف كنند و بتوانند رزمندگان نقشه هاي حمله خود را اجرا كنند. پنجم اين كه انقلاب ما نشان داد كه ابرقدرت ها بت خيالي بيشتر نيستند و ملت هاي ضعيف مي توانند با آن ها مبارزه كنند. ششم اين كه انقلاب ما، محاسبات سياستمداران دنيا را به طور كلي به هم ريخت و الآن نه تنها ايران بلكه ملت هاي ديگر جهان، مستضعفين جهان در فكر مبارزه با ابرقدرت ها افتادهاند و در اين راه قدم هايي كم و بيش برداشته اند و اين، اول سخن است و باش تا صبح دولتش بدمد».[۳۴]
در بخش ديگري درباره اهميت حفظ انقلاب فرمودهاند: «ملت ايران بايد بيشتر و بهتر بداند كه به هر قيمت و با هر پيشامد و با هر سختي و فشار چاره اي ندارد جز اين كه انقلاب را حفظ كند؛ چرا كه اگر اين انقلاب حفظ نشود، بردگي شديدتر از بردگي اول است. به ما هيچ گونه رحم نخواهند كرد و تمام نيروهاي ما را از بين خواهند برد. نه تنها معادن ما را مي برند، بلكه هر كسي كه بعد از اين انقلاب بخواهد چيزي بگويد امكان زندگي براي او غير ميسور خواهد بود. پس بنابراين قطع نظر و از وظايف الهي و ديني كه خدا از ما مي خواهد، اگر روي محاسبات دنيوي و سياسي دنيا هم حساب كنيم، چاره اي جز حفظ اين انقلاب به هر قيمت نخواهيم داشت».[۳۵]
فرزندان
از ايشان چهار دختر و دو پسر به يادگار مانده است كه نام دو پسرش حاج سيد حسين محمودي و حاج سيد محسن محمودي است و هر دو در تهران زندگي مي كنند و داراي شغل آزاد هستند.
رحلت
آن مرحوم بعد از عمري تلاش و مجاهدت در راه ترويج دين اسلام و خدمت به محرومان، در 67 سالگي، روز يكشنبه 1372/6/14 در مسير بزرگراه قم - تهران بر اثر حادثه رانندگي، دعوت حق را لبيك گفت و مصداق آيه شريفه «و من يخرج من بيته مهاجراً الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله»[۳۶] گرديد. و دوستان و بستگان و مريدان را در سوگ نشاند.
روزنامه اطلاعات (15/ 6/ 1372) در صفحه اول، خبر رحلت ايشان را چنين درج كرد: «حجةالاسلام والمسلمين محمودي گلپايگاني صبح ديروز در يك حادثه رانندگي به ملكوت اعلا پيوست. امام جمعه اراك براي انجام يك مأموريت عازم تهران بود كه اتومبيل حامل وي در بزرگراه قم - تهران بر اثر حادثه اي واژگون شد».
در پي اين حادثه، آقاي سلطاني فر - استاندار وقت استان مركزي - سه روز عزاي عمومي در اين استان اعلام كرد. وي با ارسال پيام تسليتي به محضر مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، مدظله العالي، اين ضايعه را تسليت گفت. در قسمتي از اين پيام آمده است: «وي از ياران صديق حضرت امام قدس سره و مقام معظم رهبري بود و عمر پربركت خويش را در سنگر مجلس و امامت جمعه وقف خدمت به انقلاب اسلامي و مردم كشور كرد».
پيام تسليت مقام معظم رهبري، مدظله العالي: «بسم الله الرحمن الرحيم. ضايعه ي درگذشت عالم مجاهد بزرگوار، جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيدابوطالب محمودي گلپايگاني امام جمعه خدوم و پرتلاش اراك، كه حقّاً يكي از علماي عاملين و يكي از خدمتگزاران صادق و مخلص اسلام و مسلمين بود، موجب تأسف عميق اين جانب گرديد. اين روحاني آگاه و روشن بين چه در سنگر محراب و مسجد و چه در صحنهي مجلس شوراي اسلامي كه سال ها در آن به خدمت اشتغال داشت، نمايشگر نقش مهم عالم دين در روزگار فرصت براي خدمت به مردم و انجام تكاليف نسبت به اسلام ناب محمدي صلی الله علیه و آله بود؛ به ويژه در دوران كوتاه، ولي پربركت امامت جمعه اراك، چنان كه شايسته است، محور تلاش آگاهانه و مركز هدايت ديني و انقلابي مردم مؤمن و فداكار آن سامان به حساب مي آمد. ارتحال اين سلاله دودمان نبوت و امامت و شاگرد مكتب دين و قرآن، ضايعه و خسارتي براي حوزه ي جهاد مبارك آن عالم عزيز است. اين جانب اين مصيبت را به حوزه ي علميه و علماي اعلام و دوستان و علاقهمندان آن مرحوم و عموم مردم استان مركزي و گلپايگان، بخصوص خانواده ي محترم و فرزندان مكرم ايشان، تسليت مي گويم و صبر جميل و اجر جزيل براي آنان و مغفرت و ثواب الهي براي روح آن عزيز مسئلت مي نمايم. پانزدهم شهريور ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و دو. سيد علي خامنه اي».[۳۷]
مراسم تشييع و خاكسپاري
پيكر پاكش بعد از تشييع از موطنش گوگد و گلپايگان و روستاهاي اطراف، باشكوه خاصي در اراك نيز تشييع شد. روزنامه اطلاعات [۳۸] نحوه تشييع را چنين تشريح كرد: «پيكر مطهر حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد ابوطالب محمودي گلپايگاني، نماينده ولي فقيه و امام جمعه اراك، ساعت هشت صبح امروز در اراك، با حضور ده ها هزار تن از مردم و با حضور نمايندگاني از سوي دفتر مقام معظم رهبري و آيات عظام، از ميدان شهدا به سمت مصلاي بيت المقدس اين شهر تشييع شد و سپس براي خاكسپاري به قم منتقل شد».
روزنامه كيهان [۳۹] نيز نوشت: «به همين مناسبت مجلس ترحيمي از سوي دفتر رهبري در روز پنجشنبه 18/6/72 از ساعت 10 الي 12 در مسجد ارك تهران منعقد مي گردد». شايان ذكر است كه پيكر مطهر آن مرحوم طي مراسم خاصي در قم، كه همراه با هيئات عزاداري و حضور سلسله جليله روحانيت بود، كنار مرقد عمه بزرگوارش حضرت معصومه سلام الله علیها، در قسمتي كه بانوان به زيارت مي پردازند، به خاك سپرده شد. و در قم (مسجد اعظم) و اراك و گلپايگان و گوگد مجالس متعدد يادبود برگزار گرديد.
طالب گلپايگاني در وفات مرحوم محمودي گلپايگاني چنين سروده است:
پيرهن بر قامت گل در عزايت چاك شد × بلبل اندر شاخسار اين گلستان گريه كرد
هر كه در گلپايگان آگاه از مرگ تو شد × ناله اي از دل برآورد و چو باران گريه كرد
چون صداي ربناي تو نمي آيد به گوش × منبر و محراب، اي فرزند ايمان! گريه كرد
هيچ دانستي تو اي اسطوره تقوا و حلم × مرجع تقليد ما، با سوز و افغان گريه كرد
گفت طالب در رثايت: اي عزيز فاطمه! × مادر مظلومه ات در باغ رضوان گريه كرد.[۴۰]
پانویس
- ↑ تعداد زيادي از آن ها ملبس به لباس مقدس روحانيت مي باشند.
- ↑ گوگد فعلاً به شهر تبديل شده و در شرق گلپايگان و در شش كيلومتري آن واقع است و 15 هزار نفر جمعيت دارد.
- ↑ به نقل از حضرت آيت الله حاج شيخ حسين احمدي گلپايگاني، آيت الله احمدي گلپايگاني در اراك به تدريس خارج اشتغال دارد و به طلاب آن شهر شهريه پرداخت مي كند. وي كه در مسجد حاج تقي خان واقع در خيابان محسني، اقامه نماز جماعت مي نمايد، از دوستان صميمي و از جمله كساني است كه از اوايل طلبگي در همه مراحل با مرحوم سيد ابوطالب محمودي همراه بود شايان ذكر است كه مصاحبه با ايشان در روز جمعه مورخ 31/3/1381 ساعت 11 صبح در بيت آيت الله صافي صورت گرفت.
- ↑ همان.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج 4، ص 519.
- ↑ همان، ص 427.
- ↑ به نقل از آقازاده آن مرحوم حاج سيد حسين محمودي گلپايگاني.
- ↑ اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 252.
- ↑ همان، ص 517.
- ↑ به نقل از آقازاده ايشان.
- ↑ روزنامه اطلاعات، يكشنبه 14/6/1372.
- ↑ در بيانات قبل از دستور در مجلس، مورخ 19/12/1372.
- ↑ همان.
- ↑ همان، مورخ 29/9/1360.
- ↑ همان، مورخ 19/12/1361.
- ↑ همان، مورخ 2/9/1361.
- ↑ همان، مورخ 19/12/1361.
- ↑ همان، مورخ 2/9/1361.
- ↑ همان، مورخ 29/8/1362.
- ↑ همان، مورخ 19/9/1361.
- ↑ به نقل از آقازاده ايشان.
- ↑ به نقل از آيت الله احمدي.
- ↑ بيانات قبل از دستور در مجلس، مورخ 2/9/1361.
- ↑ همان، مورخ 29/9/1360.
- ↑ طي مصاحبه با ايشان در مسجد رفعت، مورخ 1/4/1381.
- ↑ به نقل از آقازاده ايشان.
- ↑ طي مصاحبه با ايشان در بيت آيت الله بروجردي، مورخ 8/4/1381.
- ↑ طي مصاحبه با ايشان در مورخ 1381/3/31.
- ↑ طي مصاحبه با ايشان در بيت آيت الله صافی، مورخ 31/3/1381.
- ↑ قسمتي از بيانات ايشان در دفاع از اعتبارنامه سوم مجلس، مورخ 5/11/1367.
- ↑ به نقل از سيد جمال الحسيني، از قول حاج آقا ميرناصري.
- ↑ به نقل از آقازاده ايشان.
- ↑ سوره بقره / 251.
- ↑ بيانات قبل از دستور مجلس، 29/9/1360.
- ↑ همان.
- ↑ سوره نساء / 100.
- ↑ كيهان، مورخ 16/6/72.
- ↑ اطلاعات، مورخ 16/6/72، ص 2.
- ↑ كيهان، مورخ 16/6/72.
- ↑ سيري در تاريخ و جغرافياي گلپايگان، حميدرضا ميرمحمدي، ص 202.
منبع
سيد اكبر ميرصفي, ستارگان حرم، جلد 14، صفحه 194-208