میرزا مهدی آشتیانی
حاج ميرزا مهدى آشتيانى
فيلسوف شرق
درك آراى فيلسوفان بزرگ مسلمان كه بر تارك تاريخ بلند فرهنگ اسلامى در نحله هاى مشائى، اشراقى و حكمت متعاليه درخشيده است، تكيه بر فهم و بيان كسانى دارد كه با درايت نظرى خويش توانسته اند همواره اثرى پرفيض و بركت را بيافرينند؛ يعنى: انتقال آراى دانش ورزان گذشته و كوشش در جهت شرح، بسط و تبيين نظريات ايشان به نسل بعد. بر همين اساس است كه توجه به تاريخ فلسفه و حكمت و شرح حال اهل اين دانش سترگ اهميت مى يابد.
حكيم فرزانه و فيلسوف عالى قدر مرحوم آيت الله ميرزا مهدى آشتيانى در زمره فيلسوفانى است كه عمرى را به درس و بحث و تحقيق و تدريس سپرى كرد و زندگى پاكيزه اش و صفاى باطن و خلوص نيتش الگوى فرهيختگان قرار گرفت. در اين نوشتار سعى مى كنيم به اختصار زندگى و آثار اين دانشمند بزرگ را بررسى كنيم.
خانواده:
پدر و نياكان ميرزا مهدى همه از علماى بزرگ اسلام بوده اند. در رأس اين خاندان آيت الله العظمى حاج ميرزا حسن آشتيانى معروف به ميرزاى آشتيانى است. ايشان از شاگردان برجسته علامه شيخ مرتضى انصارى، و صاحب كتاب گرانسنگ «بحرالفوائد فى شرح الفرائد» مى باشد.
ميرزاى آشتيانى بعد از درگذشت استاد، نجف را ترك كرد و به تهران آمد و حوزه درس گرمى را پايه گذارد.او را اولين كسى مى دانند كه نظرات و آراى شيخ انصارى را در ايران گسترش داده است. محفل علمى وى ميعادگاه جوينده گان معرفت بود و تعداد زيادى از بزرگان در اين محضر به فيض مى رسيدند كه از آن جمله اند: حضرات آيات عظام حاج ميرزا فيض قمى، حاج شيخ محمدعلى شاه آبادى، حاج شيخ محمدعلى حائرى قمى، حاج شيخ محمد كبير قمى و...
ميرزاى آشتيانى به عنوان رئيس علماى تهران در جنبش شكوهمند تحريم تنباكو نقش فوق العاده اى را ايفا مى كرد. ايشان كه نماينده ميرزاى بزرگ شيرزاى نيز بود در انجام رساندن هدف قيام و رهبرى مردم دخالت مستقيم داشت.(1) آن بزرگوار در سال 1319 قمرى درگذشت.
از شاگردان مبرز ميرزاى آشتيانى، برادرزاده اش، مرحوم آيت الله حاج ميرزا جعفر آشتيانى است كه افتخار دامادى استاد را نيز داشته است. او پدر فيلسوف عالى مقام ميرزا مهدى آشتيانى مى باشد.
آيت الله ميرزا جعفر آشتيانى ملقب به ميرزاى كوچك علاوه بر استفاده از محفل پرشور علمى عموى گراميش، از محضر اساتيدى همچون حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه، آقا على حكيم زنوزى، آقا محمدرضا قمشه اى استفاده ها برد و به مقام بلندى از معارف الهيه رسيد. ايشان در ادبيات و رياضيات سرآمد علماى عصر خود و به طب و نجوم و هندسه و عرفان نيز تسلط داشت. حاج ميرزا جعفر در سال 1324 قمرى درگذشت و در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم حسنى علیه السلام مدفون گرديد.(2)
تولد:
در چنين خانواده اى ارجمند و از چنان پدر و مادرى پرهيزگار در ذی القعده سال 1306 قمرى ميرزا مهدى پا به عرصه عرصه وجود گذاشت و بعد از سپرى كردن دوران خردسالى و طفوليت، فراگيرى مقدمات علوم را آغاز كرد. از همان اوان كودكى آثار هوش و استعداد در وى آشكار بود، طورى كه در سن پنج سالگى به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.(3)
ميرزا مهدى علوم ادبى مانند صرف، نحو، معانى، بياى، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فراگرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.
آشتيانى براى آموختن فقه و اصول، نزد بزرگانى همچون آقا شيخ مسيح طالقانى، آخوند ملا عبدالرسول مازندرانى، آقا سيد عبدالكريم لاهيجى و شهيد حاج شيخ فضل الله نورى زانو زد و نيز رياضى را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردى و آقا شيخ محمدحسين رياضى فراگرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمدحسين حكيم و آقا ميرزا ابوالقاسم نائينى و طب جديد را از ميرزا على اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت.(4)
ميرزا مهدى با جديت تمام همه علوم و معارف فوق را نزد دانشمندان و بزرگان عصر آموخت و از بسيارى اساتيد خود به اخذ اجازه و گواهى نامه علمى نائل شد.(5) ايشان اگر چه در فقه و اصول و رياضى و طب صاحب نظر و داراى مقامى ارجمند بود، ولى آن چه بيشتر براى او جاذبه داشت گام نهادن در وادى علوم عقلى و فلسفى بود.
ذهن نقاد انديشه ژرف و جستجوگر او لحظه اى نمى آرميد و در تكاپوى درك معارف بلند عقلى و براى رسيدن به زلال دانش به درس خداوندان حكمت و فلسفه اسلامى عصر شتافت. اينك اساتيد او در مباحث فلسفه، حكمت و عرفان را به اختصار برمى شمريم.
- 1- سيد الحكماء آقا ميرزا ابوالحسن جلوه:
آن بزرگوار در سال 1238 قمرى تولد يافت. تحصيلات مقدماتى را نخست در اصفهان و سپس در تهران گذراند و بزودى در فلسفه و حكمت به مقام بلندى دست يافت به طورى كه مقام استادى فلسفه در تهران به او ختم مى شد. وى بر بسيارى از كتب فلسفى و عرفانى، حاشيه زده است كه از جمله حاشيه ايشان بر اسفار و بر شرح فصوص است. آن حكيم فرزانه در شب جمعه ششم ذی القعده 1324 قمرى درگذشت و در جوار شيخ صدوق در شهر رى به خاك سپرده شد.
اگر چه خيابانى در علماى معاصرين از خود ميرزا مهدى آشتيانى نقل كرده است كه ايشان نزد حكيم جلوه درس گرفته؛(6) ولى همان طور كه آقاى صدوقى سُها در مقدمه اساس التوحيد ذكر فرموده اند، شاگردى آشتيانى نزد حكيم جلوه بعيد است. چرا كه سيد ابوالحسن جلوه در سال 1314 درگذشت حال آن كه در اين سال آشتيانى تنها هشت سال داشته است. و باز همان گونه كه آقاى صدوقى فرموده اند، ممكن است بگوئيم پدر دانشمند ميرزا مهدى، يعنى مرحوم ميرزا جعفر آشتيانى - كه خود از شاگردان حكيم جلوه بوده است.- ميرزا مهدى را با خود به مجلس درس استاد مى برده است و از اين طريق ميرزا مهدى از پرتو فيوض آن حكيم ارجمند نيز، مستفيض شده است.(7)
- 2- حكيم و فيلسوف عالى قدر، مرحوم آقا ميرزا حسن كرمانشاهى:
آن بزرگوار در سال 1250 قمرى در كرمانشاه متولد شد و در تهران نزد آقامحمدرضا قمشه اى و آقا على مدرس زنوزى و آقا ميرزا ابوالحسن جلوه فلسفه و حكمت را به كمال فراگرفت. آثارى همچون تعليقه بر شفاء، تعليقه بر اشارات و تعليقه بر اسفار ملاصدرا از او به يادگار مانده است.
آقا ميرزا حسن در سال 1336 قمرى درگذشت. ايشان استاد حكمت آقا ميرزا مهدى آشتيانى در مكتب مشاء بوده است. از ديگر شاگردان معروف وى مى توان به آقا ميرزا احمد آشتيانى، آقا شيخ محمدتقى آملى، و آقا شيخ مهدى مازندرانى اشاره كرد.
- 3- فيلسوف فرزانه آقا مير شهاب تبريزى:
او حكيم، فيلسوف و عارفى گرانمايه بود كه در حكمت متعاليه نيز تبحر خاصى داشت. وى از شاگردان برجسته آقا محمدرضا قمشه اى، آقا على مدرس و آقا ميرزا ابوالحسن جلوه بشمار مى رفت و در حدود سال 1320 قمرى بسراى باقى شتافت. آثارى از وى بجا مانده است كه از جمله آن ها رسالة فى حقيقة الوجود مى باشد. محفل درس حكيم آقا مير شهاب تبريزى در مدرسه صدر تهران ميعاد جويندگان معرفت بود. ميرزا مهدى آشتيانى، حكمت متعاليه را در محضر افادت او فراگرفته است. از ديگر شاگردان معرفت وى مى توان به آقا ميرزا احمد آشتيانى، آقا سيد كاظم عصار و آقا شيخ مهدى مازندرانى اشاره كرد.
- 4- حكيم آقا ميرزا هاشم اشكورى:
او از بزرگترين فلاسفه و عرفاى معاصر است. نزد حكماى ثلاثه يعنى آقا محمدرضا قمشه اى، آقا على مدرس و آقا ميرزا ابوالحسن جلوه، زانوبه شاگردى ساييد و مدتى نيز در قزوين از محضر آقا سيد على، صاحب حاشيه بر قوانين، بهره برد. و سپس به تهران رفت و در مدرسه سپهسالار كرسى تدريس فلسفه و عرفان را بر عهده گرفت. او به حقيقت عارفى فرزانه بود كه از محضرش جمع كثيرى سيراب مى شدند. مرحوم ميرزا مهدى عرفان و معرفت را از او آموخته است. بعضى ديگر از شاگردان او آقا سيد محمدكاظم عصار، آقا ميرزا احمد آشتيانى و آقا سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى هستند.
آيت الله آشتيانى در محضر اساتيد بزرگ عصر و ارباب فضل، حكمت فلسفه و عرفان را به كمال آموخت و خود به مرتبه بلندى از استادى در اين رشته ها نائل آمد. ايشان در سال 1327 ق. براى اولين بار به عتبات عاليات سفر كرد و مدت كوتاهى در حوزه نجف اشرف اقامت گزيد ولى اندكى بعد به جهت بيمارى و ضعف شديد جسمانى به ايران بازگشت و مجدداً در سال 1329 ق به عراق رفت و ساليانى طولانى به تكميل مبانى فقه و اصول پرداخت.
اساتيد ايشان در نجف اشرف عبارتند از:
1- آيت الله آخوند خراسانى، «صاحب كفايه»؛ ايشان از بزرگترين دانشمندان و اساتيد اصول الفقه در جهان تشيع است. او در سال 1255 ق. در مشهد مقدس پا به عرصه وجود گذاشت. در سن 22 سالگى براى ادامه تحصيل به تهران رفت و سپس راهى عتبات عاليات شد و در زمره بهترين شاگردان شيخ انصارى و سپس ميرزاى شيرازى قرار گرفت. ايشان از مدرسين معروف و موفق بشمار مى رفت. طورى كه در محفل گرم درسش حدود هزار و دويست نفر شركت مى كردند. از معروفترين شاگردان آخوند خراسانى مى توان به آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، حاج آقا حسين بروجردى، حاج آقا حسين قمى و آقا ضياءالدين عراقى اشاره كرد. كتاب كفاية الاصول او از متون درسى و در سطح عالى علمى در حوزه هاى علميه است و محور درس خارج مراجع و اساتيد حوزه ها مى باشد. وى در سال 1329 ق. درگذشت.
2- آيت الله سيد محمدكاظم يزدى؛ صاحب عروه: ايشان در سال 1247 ق متولد شد و بعد از طى مقدمات و سطوح به درس مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى راه يافت و در آن محفل نورانى مراتب اجتهاد را طى كرد. كتاب سترگ او به نام عروة الوثقى به حاشيه همه مراجع و بزرگان بعد از خودش مزين گشته است. صاحب عروه در سال 1337 ق درگذشت.
3- آيت الله سيد محمد فيروزآبادى: او از فقها و اساتيد بنام حوزه نجف اشرف و از شاگردان معروف آخوند خراسانى و صاحب عروه بشمار مى رود. وى در سال 1345 ق بدرود حيات گفت. او آثارى همچون كتاب الطهارة والصلاة و جامع الكلم فى حكم اللباس المشكوك فيه از خود به يادگار گذاشت.
4- آيت الله ميرزا حسين نائينى: ايشان از فقها و اصوليين سترگ شيعه است. نزد ميرزاى شيرازى و سيد محمد فشاركى تحصيل كرد و سپس خود به مقام استادى رسيد و به معارضه علمى با آخوند خراسانى پرداخت. وى در علم اصول نظرات بديعى را ارائه داده است.
5- آيت الله آقا ضياءالدين عراقى: ايشان در سال 1278 ق. متولد شد و بعد از تحصيل مقدمات علوم اسلامى، راهى عتبات عاليات شد و در محضر آخوند خراسانى سيد محمد فشاركى و حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل به تكميل مدارج علمى خود پرداخت. او حوزه تدريس بسيار گرمى داشت كه در آن فقهاى زيادى تربيت يافتند. از آن جمله: آقا جمال گلپايگانى، آقا سيد محسن حكيم، آقا سيد ابوالقاسم خوئى، آقا سيد محمود شاهرودى و آقا سيد محمد حجت. ايشان در سال 1361 ق در نجف اشرف دار فانى را وداع گفت.
6- آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى: ايشان از مراجع نامدار شيعه است. تحصيلات مقدماتى را در مدرسه نيماورد اصفهانى سپرى كرد و در سال 1307 ق به نجف اشرف مشرف شد. او از محضر اساتيد آن حوزه كسب فيض نمود و در اواخر ملازم درس آخوند خراسانى شد. ايشان پس از درگذشت ميرزا محمدتقى شيرازى به عنوان مرجع تقليد شهره و معروف گشت و بعد از فوت مرحوم نائينى در نجف و مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى در قم، مرجعيت شيعه به طور كلى به ايشان انتقال يافت. كتاب وسيلة النجاة كه رساله علميه اوست، مورد تحشيه بسيارى از فقهاى بعد از خودش از جمله حضرت امام خمينى (=تحريرالوسيله) قرار گرفت. آن مرد بزرگ در سال 1365 ق. از دار فانى به سراى باقى شتافت و جهان تشيع را در ماتم خويش فرونشاند.
ميرزا مهدى آشتيانى طى سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم در حوزه سالخورده نجف و در جوار آستان قدس علوى، مضجع حضرت اميرالمؤمنين امام علی علیه السلام موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد.(8) ايشان مدتى را نيز در نجف اشرف به تدريس معقول اشتغال يافت و آن گاه به ايران بازگشت.
يكى از ويژگى هاى برجسته آشتيانى اين بودكه در يك محدوده جغرافيايى نمى ماند و مسافرت هاى متعددى را به مراكز علم و دانش جهان داشت. او طى سفرى به بخارا مدت يك سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس حكمت و فلسفه اسلامى مبادرت ورزيد. بعد از آن به مصر، اسكندريه، برلين، پاريس، رم، هند، بلژيك و ديگر نقاط اروپا مسافرت كرد و با فلاسفه و انديشمندان آن ديار مباحثاتى را انجام داد. ملاقات هاى ايشان كه در واقع نماينده فلسفه و عرفان اسلامى بود - در آشنايى فلاسفه غرب با مبانى بلند و ژرف فلسفه اسلام و ايران تأثير مطلوبى داشت.
آن بزرگوار از نوادر روزگار و مفاخر حوزه هاى علميه بشمار مى رود. در بسيارى از علوم تبحر داشت و البته بيشترين مهارتش در فلسفه و عرفان بود. بى گمان ايشان از شارحان و مدرسان چربدست و با مهارت فلسفه متعالى صدرايى و آثار ابن سيناست. دقت، ظرافت و تسلط او در تدريس، به اعتراف شاگردان و نزديكانش منحصر به فرد بود. آقا منوچهر صدوقى سها از استاد حاج شيخ على محمد جولستانى كه از شاگردان نزديك ميرزامهدى است، نقل مى كند: ميرزا مهدى در اوائل شباب تدريس منظومه مى كرد. شيخ المشايخ آقا ميرزا هاشم اشكورى با استماع غافلانه آن به ايشان فرموده بود، اگر شخص حاجى هم زنده بود بدين نحو درس نمى فرمود.(9)
و نوشته اند كه ديباچه منظومه را به شش ماه مى گفت و گاهى دفتر اول مثنوى معنوى را به پانزده سال تدريس مى فرمود.(10) او نه تنها يك عالم دينى متبحر و فيلسوفى بلند و آشنا به دانش هاى نظرى بود، بلكه انسانى متعبد و عالمى اهل سير و سلوك بود و ذوق عرفانيش بر مشرب عقل غلبه داشت.
آيت الله آشتيانى علاوه بر اين كه از بزرگترين فلاسفه عصر بشمار مى آيد، عارف كم نظيرى است كه مراتب ورع و تقواى باطنى و ارتباطش با دستگاه اهل بيت علیهم السلام، مورد اذعان همه كسانى است كه محضر نيك او را درك كرده اند. آقا شيخ محمد رازى صاحب گنجينه دانشمندان، در جلد چهارم اين مجموعه مكاشفه اى را از آن بزرگوار نقل كرده است بدين شرح: در ماه ذی الحجه سال 1368 ه.ق در منزل مرحوم آيت الله حجت بودم و مرحوم ميرزا مهدى آشتيانى در آن جا وارد بودند.
مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى براى ديدن ايشان آمدند و بعد از تعارفات و تشريفات، آيت الله حجت به آيت الله بروجردى گفتند كه آقاى ميرزا مهدى آشتيانى مكاشفه عجيبى دارند و مناسب است خودشان نقل كنند.
مرحوم آشتيانى فرمودند: من مبتلا به يرقان هستم و براى همين مسافرت به خارج هم نموده ام ولى علاج نشده است. در سال 1365 ق كه توده اى ها - نهايت تسلط را در شمال و غرب ايران داشتند - به مشهد مشرف مى شدم. در اتوبوس حالم منقلب شد به طورى كه مسافرين و راننده خيال كردند من سكته كرده ام. ماشين را متوقف كردند و مرا بيرون آوردند و در آن حال ديدم كه در عرفات هستم و انوار بسيارى از آسمان به زمين مى آيد و ديدم كه مردم به يك طرف متوجه هستند. پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: حضرت رسول صلی الله علیه و آله تشريف آورده اند. من به آن طرف رفتم و ديدم چهارده خيمه در كنار يكديگر نصب است.
خيمه بزرگى بود كه متعلق به حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود من در آن خيمه مشرف شدم و حضرت را زيارت كردم. خواستم از كسالت خود و حوائج ديگرم بگويم. گفتند: چون زائر فرزندم امام رضا علیه السلام هستى برو به خيمه اي كه متعلق به اوست. پس من به خيمه آن حضرت شرفياب شدم و سه حاجت خود را اظهار كردم. اول راجع به كسالتم، فرمودند مقدر شده كه اين كسالت با تو باشد تا از دنيا بروى، دوم راجع به فتنه توده اى ها، فرمودند به همين زودى شر آن ها مرتفع خواهد شد و تا شما با قبور و مجالس سوگوارى ما ارتباط داريد در امان هستيد و سوم راجع به حاجت شخصى بود كه فرمودند: اين حاجت هم رواست».(11)
علامه سيد جلال الدين آشتيانى در مورد خلقيات آن بزرگوار نوشته اند: آقا ميرزا مهدى شخصى آرام و مؤدب و بى ادعا و داراى خلق ملكوتى بود و در عمر خود هرگز با كسى معارض يا تعارض در علميات نداشت و خويشتن را از احدى برتر نشان نمى داد. از عادات آن مرحوم اين بود كه از ديگران صحبت نمى كرد و اگر صحبت به ميان مى آمد به جرح كسى نمى پرداخت».(12)
تدريس
آيت الله آشتيانى حدود 30 سال در مدرسه سپهسالار و مدرسه ميرزا محمدخان قزوينى تدريس داشت. معمولاً روزى سه ساعت و گاهى چهار ساعت تدريس مى كردند. علامه سيد جلال الدين آشتيانى نوشته اند: دوازده دوره الهيات شفا و چهار دوره طبيعيات اين كتاب عظيم را تدريس نموده اند. تمهيد القواعد را پنج بار و شرح فصوص را تا قبل از سال 1316 ش در طول هجده سال، شش دوره و مجلدات اسفار را در دوره هاى متوالى درس داده اند».(13)
تسلط ايشان به مبانى حكمت و عرفان و تبحر در آثار ملاصدرا باعث مى شد تا محفل درس او مورد توجه اهل فضل قرار گيرد. علامه سيد جلال الدين آشتيانى باز نوشته اند: «مرحوم استاد آقا ميرزا مهدى سه سال ايام عيد را به مقصد زيارت حضرت معصومه سلام الله علیها در قم به اين شهر مسافرت كردند؛ و در سفر اخير مغفور له، حضرت امام خمينى درس اسفار خود را تعطيل كردند و فرمودند، آقاى آشتيانى در رتبه اساتيد من هستند...».(14)
شاگردان:
اگر چه آشتيانى به علت مسافرت هاى زياد و كسالت طولانى به صورت پيوسته و شايان نمى توانست به افاده بپردازد، ولى حوزه درس و محفل بحث او تا اواخر عمر شريفش ادامه داشت و جويندگان معارف ناب از زلال درياى علومش استفاده ها بردند. نام برخى از شاگردان زبده وى چنين است:
- 1- آيت الله سيد على سيستانى.
- 2- آيت الله ميرزا ابوالحسن شعرانى.
- 3- آيت الله علامه سيد جلال الدين آشتيانى.
- 4- آيت الله دكتر مهدى حائرى يزدى.
- 5- آيت الله علامه محمدتقى جعفرى.
- 6- آيت الله آخوند ملا على همدانى.
- 7- آيت الله شيخ ابوطالب تجليل تبريزى.
- 8- آيت الله شهيد مرتضى مطهرى.
- 9- پرفسور عبدالجواد فلاطورى.
- 10- استاد بديع الزمان فروزان فر.
- 11- دكتر محمدتقى دانش پژوه.
- 12- دكتر مهدى محقق.
- 13- دكتر ابراهيم آيتى.
- 14- دكتر محمد صادقى.
- 15- دكتر محمدجعفر لنگرودى.
- 16- دكتر موسى جوان.
- 17- دكتر سيد صادق گوهرين.
- 18- حكيم حاج شيخ على محمد جولستانى.
- 19- حكيم شيخ محمدرضا ربانى تربتى.
- 20- شيخ عبدالكريم روشنا تهرانى.
- 21- آقا شيخ جعفر خندق آبادى.
- 22- آقا ميرزا محمدعلى اديب تهرانى.
- 23- آقا شيخ على محقق كاشمرى.
- 24- آقا سيد مهدى لاجوردى كاشانى.
- 25- آقا سيد هوشنگ ميرمطهرى.
- 26- آقا سيد محمدتقى نقوى.
- 27- آقا سيد محمدحسين آل طيب شوشترى و بسيارى ديگر.
همچنين از يادگارهاى آن بزرگوار فرزند دانشمندش، مهندس جلال الدين آشتيانى مى باشد كه از اساتيد و نويسندگان تواناى كشورمان بشمار مى رود. فرزند ديگر ايشان، آقاى ميرزا جعفر آشتيانى است.
افول آفتاب فرزانگى:
سرانجام بعد از سال ها تحقيق و تدريس و عمرى سراسر پارسائى مرغ روح آن عارف فرزانه و فيلسوف و حكيم عالى قدر، پس از يك بيمارى طولانى در حوالى ساعت ده صبح روز پنج شنبه، سوم ارديبهشت 1332 ش، برابر با نهم شعبان 1372 ق در تهران و در حالى كه مشغول افاضه مطالبى در مسئله «شق القمر» بود و گاه گاه بلند مى فرمود: يا رحمن و يا رحيم يا ارحم الراحمين»، به عالم قدس پركشيد و خطه خاك را از انوار آن وجود تابناك محروم ساخت.(15)
پيكر مطهر آن مرحوم به قم منتقل شد و پس از تشييع باشكوهى، در جوار كريمه اهل بيت علیهم السلام، حضرت معصومه سلام الله علیها، نزديك مرقد مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى در مسجد بالاسر مبارك به خاك سپرده شد.
آثار و تأليفات
آيت الله آشتيانى آثار متعددى در فقه و اصول و فلسفه و حكمت و عرفان از خود به يادگار گذاشته است كه بسيارى از آن ها هنوز به چاپ نرسيده است. لذا مناسب است اهل فن به اين مهم اقدام ورزند و آثار باارزش آن حكيم فرزانه را كه از ذخائر باارزش معارف اسلامى است احياء كنند.
تأليفات ايشان به اين شرح است:
- 1- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى؛
- 2- حاشيه بر كفاية الاصول ؛
- 3- حاشيه بر فرائد الاصول ؛
- 4- تعليقه بر حكمت منظومه سبزوارى، تهران، 1352.
- 5- تعليقه بر منطق منظومه سبزوارى ؛
سيد جلال الدين آشتيانى نوشته اند: «تعليقات آن بزرگوار، بهترين تعليقه بر شرح منظومه است».(16)
- 6- تعليقه بر اسفار اربعه؛
- 7- تعليقه بر اشارات بوعلى ؛
- 8- تعليقه بر فصوص فارابى ؛
- 9- تعليقه بر شفاء بوعلى ؛
- 10- تعليقه بر فصوص ابن عربى ؛
- 11- تعليقه بر مصباح الانس ؛
- 12- اساس التوحيد، ط تهران، دانشگاه تهران. اين كتاب كه قبلاً با مقدمه آقاى منوچهر صدوقى سُها چاپ شده بود. اخيراً با مقدمه و تصحيح آيت الله سيد جلال الدين آشتيانى مجدداً به چاپ رسيده است.
- 13- رساله اى در علم اجمالى و طلب و اراده ؛
- 14- رساله در اثبات معراج جسمانى ؛
- 15- رساله اى در اثبات معاد جسمانى ؛
- 16- رساله اى در شق القمر؛
- 17- شرح حديث عمران صابى ؛
- 18- شرح بر مشكلات حافظ؛
- 19- ترجمه اى بر اشارات بوعلى ؛
- 20- ترجمه اسفار اربعه ؛
- 21- رساله اى در حقيقت كتاب و ميزان به مذاق عرفا، ط تهران، 1352؛
- 22- رساله اى در جبر و تفويض .
پى نوشت
(1). ر.ك: تاريخ دخانيه، شيخ حسن كربلائى و تاريخ بيدارى ايرانيان، ناظم الاسلام كرمانى.
(2). ر.ك: اثرآفرينان، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
(3). علماء معاصرين، ص 257.
(4). علماء معاصرين، ص 258 و 257.
(5). همان منبع.
(6). ملا على واعظ خيابانى تبريزى، علماء معاصرين، ص 257.
(7). اساس التوحيد، مقدمه صدوقى سها، ص 6.
(8). علماء معاصرين، ص 258 و 257.
(9). مقدمه اساس التوحيد، از منوچهر صدوقى سُها، ص 11.
(10). همان منبع.
(11). گنجينه دانشمندان، ج 4، ص 369.
(12). اساس التوحيد، ص 14 و 16.
(13). اساس التوحيد، با مقدمه سيد جلال الدين آشتيانى، ص 3.
(14). همان منبع، ص 6.
(15). اساس التوحيد، مقدمه آقاى صدوقى، ص 15.
(16). اساس التوحيد، ص 1، مقدمه سيد جلال الدين آشتيانى.
منابع و مآخذ
(1). اثرآفرينان (زندگينامه نام آوران فرهنگى ايران از آغاز تا سال 1300 ه.ق) زير نظر سيد كمال حاج سيد جوادى، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1377.
(2). اختران فروزان رى و تهران، شيخ محمد شريف رازى.
(3). الذريعه الى تصانيف الشيعه، علامه آقا بزرگ تهرانى.
(4). آئينه دانشوران، سيد على رضا ريحان يزدى، با حواشى و اضافات ناصر باقرى بيدهندى، چاپ كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، قم.
(5). آثار الحجة، محمد شريف رازى، دارالكتاب، قم.
(6). چهارده رساله فارسى، رضا استادى.
(7). فهرست نسخ خطى مدرسه مروى تهران، رضا استادى.
(8). گلزار معانى، احمد گلچين معانى.
(9). گنجينه دانشمندان، شيخ محمد شريف رازى.
(10). اساس التوحيد، ميرزا مهدى آشتيانى، با مقدمه منوچهر صدوقى سُها؛ همچنين چاپ اميركبير، تصحيح و مقدمه: سيد جلال الدين آشتيانى.
(11). زندگينامه رجال و مشاهير، حسن مرسلوند.
(12). دايرة المعارف تشيع.
(13). علماء معاصرين، ملا على واعظ خيابانى تبريزى.
(14). فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، قم.
(15). فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، آذر تفضلى و مهين فضائلى جوان، آستان قدس رضوى.
(16). مجله كلك، به سردبيرى على دهباشى، شماره 83-80، سال 1375.
(17). اعيان الشيعه، امام سيد محسن امين.
(18). مستدركات اعيان الشيعه، حسن امين.
(19). نقباء البشر، علامه آقا بزرگ تهرانى.
منبع
مهدى سليمانى آشتيانى , ستارگان حرم، جلد 9