حاج ملاهادی سبزواری

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۱ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: ملاهادی سبزواری، آثار ملاهادی سبزواری،...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 359

نویسنده: سيد حسين قريشي

ملا هادی سبزواری

تولد

در سال 1212 ق. در شهر سبزوار و در خانه حاج میرزا مهدی یكی از انسان‌های وارسته و مؤمن سبزوار كودكی پا به عرصه وجود گذاشت و هادی نام گرفت.

او هشت سال داشت كه به جمع محصلان علوم مقدماتی پیوست و در اوان نوجوانی ادبیات عرب (صرف و نحو) را فراگرفت و دیری نگذشت كه به جلسات درس‌های بالاتر راه یافت. وی هر چند در ده سالگی پدرش را از دست داد. توانست به كمك یكی از اقوام خویش راه‌های سخت آینده را هموار سازد. پسرعمه‌اش حاج ملا حسین سبزواری كه خود اهل فضیلت و دانش بود در ادامه تحصیل وی را یاری كرد.[۱] و با كمك او راهی حوزه علمیه مشهد شد و ده سال در كنار بارگاه امام رضا علیه‌السلام به تحصیل پرداخت.

به دنبال حكمت

اصفهان در داشتن حوزه‌های علمیه پررونق، تاریخ درخشان دارد و گذشته این شهر با خاطرات بزرگان بسیاری نقش بسته است. حضور ملا هادی در حوزه اصفهان از روزی آغاز شد كه وی در سفر حج از راه اصفهان گذر می‌كرد و چون هنوز موسم حج نبود مدتی در این شهر اقامت گزید. در حوزه پررونق اصفهان آن زمان استادانی چون حاج شیخ محمدتقی مؤلف كتاب هدایه المسترشدین و حاج محمدابراهیم كلباسی نگارنده كتاب اشارات الاصول و آیت الله ملا اسماعیل كوشكی در آن، محفل درس و بحث علمی داشتند.

ملا هادی كه هنوز تا موسم حج فرصت داشت لحظاتش را مغتنم شمرده، در درس بزرگان شركت جست او چند وقتی به درس آیت الله كوشكی رفت و احساس كرد این درس برایش چون گمشده گرانقیمتی بوده كه اكنون بدان دست یافته است. بیان شیوا و عمق معلومات استاد وی را هر روز شیفته‌تر می‌نمود. از همین رو تصمیم گرفت سفر حج خود را به سفر در سلوك دانش و معارف تبدیل كند و در اصفهان ماندگار شود. سفر ملا هادی به هشت سال اقامت در اصفهان انجامید و در این مدت خود را به زیور دانش و معارف آراست و به بركت بزرگان آن سامان در علم حكمت افق‌های جدیدی فراراهش گشوده گردید. ملا هادی در سال 1242 به مشهد بازگشت و پنج سال در مدرسه حاج حسن مشغول تدریس شد.

اساتید

1. حاج ملا حسین سبزواری:

حكیم سبزواری پس از برشمردن عظمت این استاد می‌گوید: «...مرا از سبزوار به مشهد مقدس حركت داد و آن جناب انزوا و تقلیل غذا و عفاف و اجتناب از محرمات و مكروهات و مواظبت بر فرایض و نوافل را مراقب بود و داعی را هم در این‌ها چون در یك حجره بودیم سهم و مشاركت داشت و كینونت ما بدین سیاق طولی نكشید و سنواتی ریاضات و تسلیمیتی داشتم و آن مرحوم استاد ما بود در علوم عربیه و فقهیه و اصولیه ولی با آن كه خود كلام حكمت دیده بود و شوق و استعداد هم در ما می‌دید نمی‌گفت مگر منطق و قلیلی از ریاضی پس عشره كامله را با آن مرحوم در جوار معصوم به سر بردم...».[۲]

2. حاج محمدابراهیم كرباسی (1180ـ 1262 ق):

او از محضر سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر كاشف الغطاء و سید علی طباطبایی استفاده برده و پس از بازگشت به وطن عمر خویش را با كمال زهد و احتیاط و قناعت سپری نمود.

تألیفات مشهور این عالم با ورع عبارت است از: اشارات الاصول، الایقاظات، شوارع الهدایه الی شرح الكفایه (در شرح كفایه محقق سبزواری)، منهاج الهدایه الی احكام الشریعه و...[۳]

3. آقا شیخ محمدتقی، معروف به صاحب هدایه المسترشیدن (متوفی 1248 ق):

تبحر او در علم اصول فقه به حدی بوده كه وی را به رئیس الاصولیین خطاب می‌كردند. او در محضر استادان بزرگی همچون علامه سید مهدی بحرالعلوم و سید علی صاحب ریاض و سید محسن كاظمینی رشد كرده است. تألیفات مشهور او عبارت است از تقریرات سید بحرالعلوم، حجه المظنه، شرح الاسماء الحسنی و هدایه المسترشدین.[۴]

4. ملا علی مازندرانی نوری اصفهانی (متوفی 1246 ق):

وی از محضر علمای مازندران و قزوین استفاده كرده و كلام و حكمت را نزد آقا محمد بیدآبادی آموخته بود. تفسیر سوره اخلاص، حاشیه اسفار ملاصدرا و حاشیه مشاعر ملاصدرا از جمله تألیفات مشهور این عالم بزرگوار می‌باشد.

5. ملا اسماعیل كوشكی:

او همیشه پس از فراغت از تدریس با تنی چند از شاگردان خود در حوزه درس ملا علی نوری حاضر می‌شد. حاشیه اسفار ملاصدرا، حاشیه شوارق ملا عبدالرزاق لاهیجی، حاشیه مشاعر ملاصدرا و شرح عرشیه ملاصدرا از جمله تألیفات این عالم فرزانه است.[۵]

شاگردان

حكیم سبزواری علاوه بر حوزه علمیه كرمان نزدیك چهل سال در حوزه علمیه مشهد به تدریس پرداخته و حاصل این تلاش پرورش شاگردان بسیاری بوده است. در این جا تنها به اسامی تنی چند از آنان اشاره می‌شود:

  • 1. آخوند ملا محمد فرزند ارشد حكیم؛
  • 2. آخوند ملا محمدكاظم خراسانی مؤلف «كفایه الاصول»؛
  • 3. ملا محمدكاظم سبزواری؛
  • 4. آقا شیخ علی فاضل تبتی؛
  • 5. شاهزاده جناب؛
  • 6. آیت الله حاج میرزا حسین مجتهد سبزواری؛
  • 7. ملا علی سمنانی؛
  • 8. آقا سید احمد رضوی پیشاوری هندی؛
  • 9. ملا عبدالكریم قوچانی؛
  • 10. شیخ ابراهیم طهرانی معروف به شیخ معلم؛
  • 11. ملا محمدصادق حكیم؛
  • 12. شیخ محمدحسین معروف به جرجیس؛
  • 13. آقا حسین ابن ملا زین‌العابدین؛
  • 14. میرزا اسماعیل ملقب به افتخار الحكماء طالقانی؛
  • 15. میرزا علی‌نقی ملقب به صدرالعلماء سبزواری؛
  • 16. سید عبدالغفور جهرمی؛
  • 17. میرزا حسین امام جمعه كرمانی؛
  • 18. آیت الله حاج میرزا ابوطالب زنجانی؛
  • 19. حاج شیخ ملا اسماعیل عارف بجنوردی؛
  • 20. حاج میرزا حسن حكیم داماد حاج ملا هادی؛
  • 21. وثوق الحكماء سبزواری؛
  • 22. حاج ملا اسماعیل ابن حاج علی‌اصغر سبزواری؛
  • 23. میرزا اسدالله سبزواری؛
  • 24. شیخ عبدالاعلی سبزواری؛
  • 25. شیخ علی‌اصغر سبزواری؛
  • 26. فاضل صد خرومی سبزواری؛
  • 27. میرزا ابراهیم شریعتمدار سبزواری؛
  • 28. فاضل مغیثه‌ای سبزواری؛
  • 29. سید عبدالرحیم سبزواری؛
  • 30. ملا محمدرضا سبزواری متخلص به روغنی؛
  • 31. ملا محمدصادق صباغ كاشانی؛
  • 32. شیخ محمد ابن ملا اسماعیل كاشانی؛
  • 33. میرزا آقا حكیم دارابی؛
  • 34. آقا میرزا محمد یزدی معروف به فاضل یزدی؛
  • 35. ملا غلامحسین شیخ الاسلام؛
  • 36. میرزا عباس حكیم.[۶]

آثار ماندگار

عظمت تألیفات حكیم سبزواری بر اهل دانش و حكمت پوشیده نیست و ما در این جا با بررسی آثار ارزشمند وی گوشه‌ای از افق فكری و وسعت علمی ایشان را معرفی می‌كنیم:

1. منظومه و شرح منظومه سبزواری:

این اثر نفیس و كم‌نظیر حاصل تلاش بیش از بیست سال از عمر بابركت حكیم در سنین جوانی است.[۷] مؤلف خود در آخر كتاب تاریخ شروع را سال 1240 ق و زمان ختم آن را سال 1261 ق یاد كرده است.

حاج ملا هادی پس از فراغت از تألیف منظومه و شرح آن ابتدا خود به تدریس آن پرداخته و پس از پایان دوره اول آن فرزند بزرگ حكیم، آخوند ملا محمد تدریس مجدد آن را برای شیفتگان حكمت به عهده گرفته است.[۸] در اهمیت این كتاب شریف همین بس كه از زمان تألیف تاكنون همواره در حوزه‌های علمیه و حتی در عصر حكیم در مركز علوم عقلی تهران جزو كتاب‌های درسی بوده است.[۹]

شرح منظومه كه اكنون چون ستاره‌ای پرفروغ در محافل علمی و فكری می‌درخشد حاوی دو علم منطق و حكمت می‌باشد. حكیم در بخش حكمت كه نام آن را «غُررُالفرائد» گذاشته است با طبع روان خویش بیش از هزار بیت شعر پیرامون حكمت سروده و در آن به بررسی مسائل مهم فلسفه پرداخته است و چون این بخش دارای مفاهیم بسیار دقیق فلسفی بوده پس از فراغت از نظم آن خود به شرحش پرداخته است.

بخش دیگر كتاب مربوط به مباحث منطق است.[۱۰] نام این بخش «لئالی المنتظمه» و به حق مخزن لؤلؤ و مرجان است. وی در این جا با سردون اشعاری بالغ بر سیصد بیت دقیق‌ترین مباحث منطق را به نظم درآورده و با زبان فصیح عرب معضلات این علم را بیان كرده است و چون این اشعار نیز بسیار پیچیده و دقیق است خود پس از فراغت از نظم به شرح ابیات پرداخته كه اكنون آن شرح در ذیل منظمومه وی به چاپ رسیده و با نام «شرح اللئالی المنتظمه» موسوم است.

مجموع مباحث منطق و فلسفه امروزه به نام شرح منظومه سبزواری كانون باصفای حوزه‌ها را گرم نگه داشته و علاوه بر این كه نشان می‌دهد حاج ملا هادی عالمی منطقی و فیلسوفی بزرگ بوده شاعری زبردست و توانا بوده است.

2. دیوان حاج ملا هادی:

این كتاب كه اشعارش بالغ بر هزار بیت است غزلیات و رباعیات و... بسیار زبیای عرفانی را دربر گرفته است و نشان می‌دهد كه این عالم بزرگوار در فن شعر و ادب نیز توانایی كامل داشته است. در قسمتی از اشعارش كه نكات عرفانی دربر داشته، می‌خوانیم:

شورش عشق تو در هیچ سری نیست كه نیست × منظر روی تو زیب نظری نیست كه نیست

ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان × سگ كویت همه شب تا سحری نیست كه نیست

نه همین از غم او سینه ما صد چاك است × داغ او لاله صفت بر جگری نیست كه نیست

موسی نیست كه دعوی انا الحق شنود × ورنه این زمزمه‌اند شجری نیست كه نیست

گوش «اسرار» شنو نیست وگرنه اسرار × برش از علم معنی خبری نیست[۱۱] كه نیست.

3. اسرار الحكمه فی المفتتح المغتتم:

حكیم بزرگوار این اثر نفیس را در دو بخش تنظیم كرده است. در بخش اول آن كه مربوط به حكمت نظری است. حكمت را پس از مقدمه در اثبات واجب الوجود و مباحث توحید آغاز و به دنبال آن مباحث معاد و نبوت و امامت را به طور استدلالی دنبال كرده است و با آوردن ادله‌ای در اثبات امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف این بخش را به پایان برده است.

در بخش دوم كتاب كه در حكمت عملی است پس از مقدمه، فلسفه تفاوت بلوغ زن و مرد را مطرح ساخته و بر آن چهار دلیل اقامه كرده و به دنبال آن بحث طهارت و اسرار نجاست را بیان فرموده و با طرح مباحث نماز و زكات و روزه این بخش را نیز به پایان برده است.

حكیم در این كتاب از سایر ابواب فقه سخنی به میان نیاورده و در آخر كتاب اشاره كرده كه چون ما در كتاب نبراس سایر ابواب را به نظم درآورده‌ایم از طرح آن در اینجا خودداری نمودیم. این كتاب نشان می‌دهد كه حكیم علاوه بر فلسفه در علوم مختلف از جمله فقه تبحر داشته است:

4. شرح فارسی بر برخی از ابیات مشكل مثنوی مولانا؛

5. مفتاح الفلاح و مصباح النجاح:

شرح دعای شریف صباح منسوب به مولی الموحدین امیرالمومنین علیه‌السلام است.

6. شرح الاسماء:

شرح دعای جوشن كبیر است.

7. النبراس فی اسرار الاساس:

یك دوره فقه به طور خلاصه در قالب نظم ریخته شده و با اسرار و حكمت بیان شده است.

8. راح قراح و كتاب رحیق در علم بدیع؛

9. حاشیه بر الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوكیه:

اثر نفیس مرحوم صدرالحكماء المتألهین ملا صدرالدین شیرازی.

10. حاشیه بر اسفار اربعه ملاصدرالدین شیرازی؛

11. حواشی بر كتاب مفاتیح الغیب ملا صدرالدین شیرازی؛

12. حاشیه بر مبدأ و معاد صدرالدین شیرازی:

البته نسبت به سه حاشیه قبل مختصرتر می‌باشد.

13. حاشیه بر شرح سیوطی لابن مالك (در علم نحو)؛

14. حاشیه بر كتاب «شوارق»:

اثر ملا عبدالرزاق لاهیجی (در حكمت).

15. هدایه الطالبین فی معرفه الانبیاء والائمه المعصومین.

زاهدِ فقیرنواز

حكیم با همه بزرگوار شخصیت علمی خویش روح بلندی داشت و زندگی را تنها از دریچه حكمت و فلسفه نمی‌گریست؛ به گونه‌ای كه گاهی هم‌صحبتی با فقرا و همنشینی با طبقات دیگر جامعه را مغتنم می‌شمرد. زاهدانه می‌زیست و به اشراف و حتی شخص شاه نیز بی‌توجه بود. نقل می‌كنند كه روزی ناصرالدین شاه در سبزوار به خانه وی آمد و او با غذای ساده خود از شاه پذیرایی كرد و در مقابل اصرار شاه هیچ چیز از وی قبول ننمود.

وی باغ انگوری داشت كه با دسترنج خود از آن محصول بر‌می‌داشت و همه ساله به هنگام فصل برداشت ابتدا سهمی را بین نیازمندان تقسیم می‌كرد و سپس دوستان خویش را به همراه طلاب علوم دینی به آن جا دعوت می‌نمود تا حاصل دسترنج خود را با دیگران مصرف كند.[۱۲]

حكیم خود در دوران زندگی كار می‌كرد و بسیار اشتیاق داشت كه از دسترنج خود استفاده كند. وی از بیت‌المال هیچ ارتزاق نمی‌كرد.[۱۳] او در تمام مدت عمر در یك خانه بسیار ساده زیست. دارایی حكیم منحصر به یك جفت گاو و یك باغچه بود. او هر آن چه را كه مورد نیاز بود، با دسترنج خود بدست می‌آورد و نان سالیانه خود را با زراعتی كه خود آن را به عهده داشت مهیا می‌كرد، گفته‌اند: حاج ملا هادی یك روز از قنات عمیدآباد و یك شبانه‌روز از قنات قصبه را مالك بود و خودش با استفاده از این دو آب به كشت گندم و پنبه و سایر مایحتاج زندگی اقدام می‌كرد و سالانه سی خروار غله و ده بار پنبه از زمین خویش برداشت می‌كرد و از باغی كه در بیرون شهر واقع بود سالانه چهل تومان سود بدست می‌آورد، قسمتی از مجموع این درآمدها را برای امرار معاش خویش و باقیمانده را بین فقرا و نیازمندان تقسیم می‌نمود.[۱۴]

وفات

حكیم سبزواری پس از هفتاد و چند سال طلوع بر عالم اندیشه در عصر روز بیست و هشتم ذی الحجه سال 1289 ق. دارفانی را وداع گفت و جامعه مسلمانان و حوزه‌های علمی را در ماتم فرو برد. پیكر پاك و مطهر آن عالم فرزانه با شركت اقشار مختلف مردم سبزوار در حالی كه دوستان و شاگردان آن بزرگوار از شدت حزن و اندوه اشك می‌ریختند، تشییع شد و در بیرون دروازه سبزوار به نام دروازه نیشابور[۱۵] (معروف به فلكه زند) دفن گردید.

مرحوم میرزا یوسف فرزند میرزا حسن مستوفی الممالك وزیر اعظم ایران در سال 1300 ق آرامگاهی در آنجا احداث نمود. این آرامگاه كه در مساحت حدود 110 و عرض 50 قدم ساخته شد در اطراف صحن آن حجره‌های متعددی برای سكونت زوار ساخته بودند كه اكنون هم با همان بقعه و صحن با كیفیت سابق موجود است.

پانویس

  1. شرح زندگانی حاج ملا هادی سبزواری، ولی‌الله اسراری، ص 1.
  2. بنیاد حكمت سبزواری، ص 21.
  3. ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج 2.
  4. همان.
  5. همان.
  6. شرح زندگانی حاج ملا هادی، ص 53ـ70؛ مجموعه رسائل فارسی حاج ملا هادی سبزواری، جلال الدین آشتیانی، ص 65ـ78؛ تاریخ حكما و عرفاء متاخرین صدرالمتالهین، منوچهر صدوقی سها، ص 121ـ128.
  7. مجموعه رسائل حاج ملا هادی، ص 49.
  8. شرح زندگانی حاج ملا هادی، اسرار، ص 41.
  9. مجموعه رسائل حاج ملا هادی، ص 49.
  10. مرحوم حاجی ابتدا حكمت را نوشته بعد منطق را به آن اضافه كرده است.
  11. دیوان اشعار حاج ملا هادی سبزواری.
  12. مطلع الشمس، ج 3، ص 984.
  13. همان.
  14. همان.
  15. این محله اكنون مركز شهر واقع شده است.