اخباریان

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اَخْباریان»، در فقه متأخر امامیه اصطلاحاً گروهی هستند که به پیروی از اخبار و احادیث اعتقاد دارند و روشهای اجتهادی و اصول فقه را نمی‌پسندند و تنها احادیث‌ معصومین را منبع فقه و مبنای استنباط احکام شرعی می‌دانند. در مقابل آنان، فقیهان هوادار اجتهاد قرار می‌گیرند که با عنوان «اصولی» شناخته می‌شوند.

پیشینه اخباریگری

بدون لحاظ عنوانهای «اخباری» و «اصولی»، تقابل این دو گونه نگرش به فقه امامی در سده های نخستین اسلامی ریشه دارد. در مطالعه جناح بندیهای مکاتب فقهی امامیه در ۳ قرن آغازین میتوان جناح هایی را باز شناخت که در برابر پیروان متون روایت به گونه هایی از اجتهاد و استنباط دست می زدند.

سده ۴ قمری را می توان اوج قدرت مکتب حدیث‌گرای قم محسوب داشت، به گونه ای که فقیهان اهل استنباط چون ابن ابی عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی در اقلیت قرار می گرفتند. از برجستگان فقیهان حدیثگرا در این دوره، می توان کسانی همچون محمد بن یعقوب کلینی (م، ۳۲۸ یا ۳۲۹ق)، علی بن بابویه قمی (م، ۳۲۸ ق)، ابن قولویه (م، ۳۶۸ یا ۳۶۹ق) و محمد بن بابویه قمی (م، ۳۸۱ق) را بر شمرد که در تألیف کهنترین مجموعه های فقهی حدیثی نقش عمده ای ایفا نموده اند.[۱]

از سوی دیگر با ظهور شیخ مفید (م، ۴۱۳ق) و در پی او سید مرتضی (م، ۴۳۶ق) و شیخ طوسی (م، ۴۶۰ق) و تألیف نخستین آثار در اصول فقه امامیه، حرکتی نوین در فقه امامی رخ داد که تا قرنها گرایش فقها به استنباط را بر حدیث گرایی برتری داد. به هر روی تقابل این دو گرایش در جای جای آثار عالمان یاد شده، به چشم می خورد. در اوائل المقالات شیخ مفید از فقیهان اهل استنباط با تعبیر مطلق «فقها» و از حدیث گرایان با تعبیرهای «اهل النقل»، «اصحاب الآثار» و تعبیرهای مشابه بارها یاد شده است.[۲] در رساله ای از سید مرتضی، تعبیر فقیهان «اصحاب حدیث» در مقابل فقیهانی به کار رفته است که روش اصولی داشته، و مورد حمایت مؤلف بوده اند.[۳]

کاربرد اصطلاح اخباری برای پیروان متون روایات و اخبار، نخستین بار در نیمه نخست سده ۶ق. در ملل و نحل شهرستانی به چشم می آید[۴] و به دنبال آن در کتاب نقض عبدالجلیل قزوینی رازی، عالم امامی سده ۶ق دو اصطلاح اخباری و اصولی در برابر یکدیگر قرار گرفته اند.[۵]

مکتب فقیهان اهل حدیث که در اواخر سده ۴ و نیمه نخست سده ۵ق با کوشش فقیهان اصولگرا ضعیف گردید، وجود محدود خود را در مجامع فقهی امامیه حفظ نمود، تا آنکه در اوایل سده ۱۱ق. بار دیگر به وسیله محمدامین استرابادی (م، ۱۰۳۳ یا ۱۰۳۶ق) در قالبی نو مطرح شد[۶] که لبه تیز حملات خود را متوجه پیروان گرایش غالب در فقه امامی، یعنی جناح اصولگرایان ساخت. باید به این نکته نیز اشاره کرد که برخی معتقدند ابن ابی جمهور احسایی (زنده در ۹۰۴ق) از جمله کسانی بود که راه را بر اخباریان هموار گردانید. او در رساله ای با عنوان العمل باخبار اصحابنا، به اقامه ادله ای در این زمینه پرداخته بوده است.[۷]

با عنایت به پیشینه تاریخی اخباریگری، در واقع رواج و اطلاق عنوان اخباری بر گروهی خاص و با معنی و اصطلاح مشخص امروزی آن از سده ۱۱ق و با ظهور پیشوای حرکت نوین اخباری، یعنی محمدامین استرابادی که برخی او را با صفت «اخباری صلب» وصف کرده اند،[۸] آغاز شده است.

رواج اخباریگری در سده های ۱۱ تا ۱۳ق. بیشتر در شهرهای مذهبی ایران و عراق و نیز در بحرین و هندوستان بوده است.[۹] از جمله شهرهایی که در ایران پایگاه مهمی برای پیروان این مکتب به شمار می رفت، قزوین بود، زیرا در عصر رواج اخباریگری بیشتر بخش غربی این شهر، جایگاه اخباریان بود که از شاگردان و مریدان ملا خلیل قزوینی (م، ۱۰۸۹ق) به شمار می آمدند،[۱۰] اما پس از مبارزات اصولیان با اخباریان و ضعف روزافزون اخباریگری، دامنه نفوذ این مکتب نیز بسیار محدود گردید. امروزه تنها جایی که آثار اخباریگری به شکل آشکار در آنجا دیده می شود، برخی از مناطق خوزستان (به ویژه خرمشهر و آبادان) است.

مؤسس اخباریگری و پیروان آن

درباره استرابادی به عنوان مؤسس مکتب اخباری در میان شیعیان متأخر گفته اند: او نخستین کسی بوده است که باب طعن بر مجتهدان را گشود و امامیه را به دو بخش اخباریان و مجتهدان (اصولیان) منقسم گردانید.[۱۱] استرابادی نخست در سلک مجتهدان بود و از صاحب مدارک و صاحب معالم اجازه أخذ کرد و مدتی خود از طریقه ایشان تبعیت می کرد، اما دیری نگذشت که از روش استادانش روی برتافت و بر ضد گروه مجتهدان برخاست.[۱۲] برخی چنان می پندارند که کلیه گامهایی که او برداشت، نتیجه تأثیر افکار استادش میرزا محمد استرابادی بر وی بوده است.[۱۳] محمد امین تعالیم خود را در کتابی با عنوان الفوائد المدنیه تدوین کرده که در میان آثار او، اثری شاخص است و از مهمترین منابع در باب نظرات او و به طور کلی اخباریان محسوب می گردد.

علاوه بر محمدامین استرابادی، از پیروان تندرو و متعصب مکتب اخباری در سده ۱۱ق. باید از عبدالله بن صالح بن جمعه سماهیجی بحرانی صاحب منیة الممارسین، نام برد که به کثرت طعن بر مجتهدان شهره بود.[۱۴] شیخ یوسف بحرانی او را از اخباریان شمرده، و افزوده است که وی به اهل اجتهاد بسیار ناسزا می گفت، در حالی که پدرش ملا صالح اهل اجتهاد بود.[۱۵] از دیگر رهبران تندرو اخباریان، ابواحمد جمال الدین محمد بن عبدالنبی، محدث نیشابوری استرابادی (مق ۱۲۳۲ق)، معروف به میرزا محمد اخباری بود که از مجتهدان نامدار اصولی مانند میرزا ابوالقاسم قمی، شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء، میرسیدعلی طباطبایی، سیدمحمدباقر حجت الاسلام اصفهانی و محمدابراهیم کلباسی به زشتی یاد می کرد و با آنان دشمنی آشکار داشت.[۱۶] میرزا محمد هرگز از ابراز مخالفت آشکار با علمای اصول، چه در گفتار و چه در نوشتار، خودداری نمی کرد و همین امر سبب شد تا حکم قتل او توسط علما و مجتهدان بنام آن زمان از جمله سیدمحمد مجاهد، پسر میرسیدعلی طباطبایی و شیخ موسی، پسر شیخ جعفر کاشف الغطاء و سیدعبدالله شبر و نیز شیخ اسدالله کاظمینی امضا گردد.

در میان کسانی که شیوه محمدامین استرابادی را پسندیدند و به اخباریگری گرایش پیدا کردند، فقیهان بزرگی را می توان یافت که در عین اعتقاد داشتن به مکتب اخباری، دارای اعتدال و میانه روی بودند و از شدت لحن و ستیزه جویی اخباریان تندرو پرهیز می کردند که از آن جمله شیخ یوسف بحرانی (م، ۱۱۸۶ق) شایسته ذکر است. او که به سبب تألیف کتاب الحدائق الناضره به «صاحب حدائق» شهرت دارد، به اتفاق منابع گرچه ظاهراً اخباری بود، اما تعصب و تندروی نداشت و شیوه فقهی او روشی میانه بین اخباریان و اصولیان بود.[۱۷] بحرانی خود مدعی بود که در شیوه فقهی بر مسلک محمدتقی مجلسی است که حد وسط میان اخباریگری و اصولیگری است.[۱۸]

از دیگر اخباریان میانه رو، سیدنعمت الله جزایری شوشتری (م، ۱۱۱۲ق) است که گفته شده، با اینکه اخباری بوده، در تأیید و نصرت مجتهدان و هواداران ایشان و ارج نهادن به اقوال آنان اهتمام تمام داشته است.[۱۹] گفتنی است که برخی، ملامحسن فیض کاشانی (م، ۱۰۹۱ق) را نیز در عداد اخباریان نام برده اند.[۲۰] فیض کاشانی خود گوید: مقلد قرآن و حدیثم و نسبت به غیر از قرآن و حدیث بیگانه ام.[۲۱] شاید بتوان این سخنان فیض را نمایانگر تمایل او به اخباریگری دانست. او همچنین معتقد بوده است که عقول مردم عادی ناقص و غیر قابل اعتماد و فاقد حجیت است.[۲۲] محمدتقی مجلسی (م، ۱۰۷۰ق) نیز از پیروان میانه رو و متعادل مکتب اخباری بوده، و چنانکه گفته شده، آموزشهای محمدامین استرابادی را صریحاً تأیید می کرده است. از دیگر اخباریان میانه رو اینان را می توان ذکر کرد: ملا خلیل بن غازی قزوینی (م، ۱۰۸۹ق) که از معاصران شیخ حر عاملی، محمدباقر مجلسی و ملامحسن فیض کاشانی و از شاگردان شیخ بهایی و میرداماد بود و با اجتهاد کاملاً مخالفت می ورزید و آن را انکار می کرد.[۲۳] محمدطاهر قمی (م، ۱۰۹۸ق)[۲۴] شیخ حرعاملی (م، ۱۱۰۴ق) که در خاتمه کتاب معروفش وسائل الشیعه به اخباری بودن خود اشاره کرده، و ادله ای در این زمینه اقامه نموده است.[۲۵]

مبارزه اصولیان و اخباریان

مبارزه اصولیان و اخباریان که از سده ۱۱ قمری آغاز گردید و با تندرویهای اخباریان ادامه یافت، در نهایت از سوی مجتهدان و در رأس ایشان آقا وحید بهبهانی (م، ۱۲۰۵ق) به مبارزه ای جدی و منسجم بر ضد اخباریگری تبدیل شد.[۲۶] در زمان وحید بهبهانی، شهرهای عراق به ویژه کربلا و نجف، پایگاه اخباریان بود و ریاست ایشان را در آن زمان شیخ یوسف بحرانی برعهده داشت. در همان حال طرفداران اصول و اجتهاد شدیداً در انزوا قرار گرفته بودند، تا اینکه وحید به کربلا مهاجرت کرد[۲۷] و به مبارزه ای جدی و شدید بر ضد اخباریگری پرداخت. او در کنار بحثها و استدلالهای علمی خود در رد اخباریگری و اثبات طریقه اجتهاد و ضرورت به کارگیری اصول در استنباط احکام شرعی، از برخوردهای عملی نیز در راه مبارزه با اخباریگری رویگردان نبود، و چنانکه گفته شد، نمازگزاردن به امامت شیخ یوسف بحرانی پیشوای اخباریان را تحریم کرد.[۲۸] در پی اقدامات وحید بهبهانی و دیگر فقیهان اصولی برجسته آن زمان، اصولیان از انزوا به درآمدند و در برابر اخباریان به قدرت رسیدند. از جمله کتب وحید که در رد اخباریان و دفاع از مجتهدان به رشته تحریر در آمده، رسالة الاجتهاد و الاخبار است.

وحید بهبهانی از مخالفت با شیخ یوسف بحرانی پرهیز نداشت و مردم را از خواندن نماز جماعت با او نهی می کرد؛ در حالی که صاحب حدائق حکم کرد که نماز خواندن به امامت وحید بهبهانی صحیح است. چون شیخ یوسف را خبر دادند که وحید درباره وی چنین می گوید، اظهار داشت که «تکلیف شرعی وی همان است که او می گوید و تکلیف شرعی من نیز این است که بیان داشتم و هر یک از ما بر آنچه خداوند بر آن مکلفمان ساخته است، عمل می کنیم».[۲۹] از علمای اصولی نجف اشرف و سایر شهرهای عراق در زمان شیخ یوسف بحرانی، به سبب نفوذ اخباریان، کمتر نامی برده میشد. از دیگر سو اخباریان هم به قدری تندروی کرده بودند که پیشوای آنان، شیخ یوسف بحرانی هرجا که مناسب میدید، آنان را از ادامه این روش ناپسند که موجب بروز شکاف میان شیعیان و نزاع میان علمای اصولی و اخباری می شد، برحذر می داشت.

وحید بهبهانی را به سبب مبارزه نظری و عملی شدید و طولانی اش با اخباریان، مروج مذهب و رکن طایفه شیعه و پایه استوار شریعت در سده ۱۳ ق و نیز مجدد مذهب و مروج طریقه اجتهاد دانسته اند.[۳۰]

پس از وحید بهبهانی، شیخ مرتضی انصاری (م، ۱۲۸۱ق) را باید بنیانگذار علم اصول فقه دانست. از او نقل شده که گفته است اگر محمد امین استرابادی زنده بود، این اصول را می پذیرفت.[۳۱] از دیگر مبارزان بر ضد اخباریان، شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء (م، ۱۲۲۷ یا ۱۲۲۸ق) است که از مخالفان میرزا محمد اخباری بود و در همین راستا رساله ای با عنوان کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء تألیف کرد. او این رساله را برای فتحعلی شاه قاجار فرستاد تا از حمایت میرزا محمد دست بردارد.[۳۲]

اختلافات اخباریان و اصولیان

سیدنعمت الله جزایری در منبع الحیاة و ملا رضی قزوینی در لسان الخواص اختلافات عمده میان اخباریان و اصولیان را ذکر کرده اند. همچنین عبدالله بن صالح سماهیجی بحرانی در منیة الممارسین ۴۰ فرق میان اخباریان و اصولیان را بر شمرده است. شیخ جعفر کاشف الغطاء نیز در الحق المبین فرقه ای میان اخباریان و اصولیان را مورد بررسی قرار داده، و نیز میرزا محمد اخباری در کتاب الطهر الفاصل به ۵۹ فرق اشاره کرده است. سیدمحمد دزفولی در فاروق الحق اختلافات را به ۸۶ رسانیده است و شیخ حر عاملی نیز در فائده ۹۲ از الفوائد الطوسیه، به ذکر اختلافات این دو گروه پرداخته است. اینک به برخی از عمده ترین این اختلافات اشاره می شود:

  • اخباریان اجتهاد را حرام می دانند، اما اصولیان آن را واجب کفایی و حتی برخی از آنان واجب عینی میدانند، چنانکه ملامحمدامین استرابادی در کتاب الفوائد المدنیه منکر اجتهاد شده، و گفته است که روش علمای پیشین اجتهادی نبوده است.[۳۳]
  • اخباریان ادله را به کتاب و سنت منحصر می دانند و بر خلاف اصولیان، اجماع و عقل را حجت نمی شمارند؛
  • اخباریان تحصیل احکام از طریق «ظن» را منع کرده، بر خلاف مجتهدان جز «علم» را حجت نمی دانند؛
  • احادیث نزد اخباریان بر دو نوع صحیح و ضعیف است، اما در آثار مجتهدان اخبار بر ۴ نوع صحیح، موثق، حسن و ضعیف تقسیم می شود؛
  • اصولیان مردم را به دو گروه مجتهد و مقلد تقسیم می کنند، اما اخباریان همه مردم را مقلد معصوم می شمارند و تقلید از غیر معصوم را مجاز نمی دانند؛
  • اصولیان ظاهر قرآن را حجت می دانند و آن را بر ظاهر خبر ترجیح می دهند، اما اخباریان تمسک به ظاهر کتاب را تنها در صورت وجود تفسیری از معصوم مجاز می شمارند؛
  • اخباریان کلیه اخبار کتب اربعه را صحیح و قطعی الصدور می دانند، اما اصولیان همه این احادیث را صحیح نمی دانند؛
  • اخباریان حسن و قبح عقلی را می پذیرند، اما برخلاف اصولیان، احکام مستقل عقلی را حجت شرعی نمی شمارند؛ اصولیان هم در شبهه حکمیه تحریمیه و هم در شبهه حکمیه وجوبیه اصالت البرائه را جاری می دانند، اما اخباریان تنها در مورد دوم با آنان موافقند؛
  • اخباریان بر خلاف اصولیان در هنگام تعارض اخبار، ترجیح را با تمسک به برائت اصلیه جایز نمی شمارند، چنانکه استرابادی در فوائد المدنیه می گوید: من معتقدم که تمسک به برائت اصلیه به طور کلی، تا پیش از اکمال دین صحیح بود، لیکن پس از آنکه دین به سر حد کمال رسید، برای برائت مزبور محلی باقی نماند، زیرا اخبار متواتر از ائمه در هر واقعه ای که مردم نیازمند بدان هستند، رسیده و تا روز قیامت حقایق موضوعات ثابت گردیده و نیز برای هرگونه اختلافی که دو نفر با هم دارند، حکمی تعیین شده است.[۳۴]
  • اخباریان گونه هایی از قیاس چون قیاس اولویت، قیاس منصوص العله و نیز تنقیح مناط را که اصولیان آنها را معتبر می شمارند، در شمار قیاسهای نهی شده در احادیث شمرده اند و آن را باطل می انگارند.[۳۵]

پانویس

  1. مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمه ای بر فقه شیعه، ترجمه محمدآصف فکرت، ج۱، ص۴۰
  2. مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۶۴
  3. سیدمرتضی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۸
  4. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۷
  5. قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، ج۱، ص۲۵۶
  6. مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمه ای بر فقه شیعه، ترجمه محمدآصف فکرت، ج۱، ص۵۷
  7. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۷، ص۲۶
  8. بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۱۱۷
  9. حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت ایران، ج۱، ص۸۶
  10. صالحی، عبدالحسین، مقدمه بر غنیمة المعاد فی شرح الارشاد (موسوعه) برغانی، ج۱، ص۲۶
  11. کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ج۱، ص۴۱
  12. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۱، ص۱۲۰
  13. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۱، ص۱۲۰
  14. تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ج۱، ص۳۱۰
  15. بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۹۸
  16. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۷، ص۱۲۷
  17. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۳۶۰
  18. کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ج۱، ص۲۸۳
  19. مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانة الادب، ج۳، ص۱۱۳
  20. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۶، ص۸۵
  21. فیض کاشانی، محسن، ده رساله، ج۱، ص۱۹۶
  22. فیض کاشانی، محسن، ده رساله، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰
  23. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۳، ص۲۷۰
  24. مدرس، محمد علی، ریحانة الادب، ج۴، ص۴۸۹
  25. شیخ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۰۵ ۱۱۲
  26. مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمه ای بر فقه شیعه، ترجمه محمدآصف فکرت، ج۱، ص۶۰
  27. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۲، ص۹۴-۹۵
  28. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۸۵
  29. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۸۵
  30. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۲، ص۹۴
  31. مدرس، محمد علی، ریحانة الادب، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲
  32. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۲، ص۲۰۲
  33. استرابادی، محمدامین، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۴۰
  34. استرابادی، محمدامین، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۲۷۸
  35. امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۲۳

منابع

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه