اخباریان

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۳۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''«اَخْباریان»'''، در فقه متأخر امامیه اصطلاحاً گروهی هستند که به پیروی ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اَخْباریان»، در فقه متأخر امامیه اصطلاحاً گروهی هستند که به پیروی از اخبار و احادیث اعتقاد دارند و روشهای اجتهادی و اصول فقه را نمی‌پسندند و تنها احادیث‌ معصومین را منبع فقه و مبنای استنباط احکام شرعی می‌دانند. در مقابل آنان، فقیهان هوادار اجتهاد قرار می‌گیرند که با عنوان «اصولی» شناخته می‌شوند.

پیشینه اخباریگری

بدون لحاظ عنوانهای «اخباری» و «اصولی»، تقابل این دو گونه نگرش به فقه امامی در سده های نخستین اسلامی ریشه دارد. در مطالعه جناح بندیهای مکاتب فقهی امامیه در ۳ قرن آغازین میتوان جناح هایی را باز شناخت که در برابر پیروان متون روایت به گونه هایی از اجتهاد و استنباط دست می زدند.

سده ۴ ق/۱۰م را می توان اوج قدرت مکتب حدیث‌گرای قم محسوب داشت، به گونه ای که فقیهان اهل استنباط چون ابن ابی عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی در اقلیت قرار می گرفتند. از برجستگان فقیهان حدیثگرا در این دوره، می توان کسانی همچون محمد بن یعقوب کلینی (د ۳۲۸ یا ۳۲۹ق/۹۴۰ یا ۹۴۱م)، علی بن بابویه قمی (د ۳۲۸ ق)، ابن قولویه (د ۳۶۸ یا ۳۶۹ق/۹۷۹م) و محمد بن بابویه قمی (د ۳۸۱ق/ ۹۹۱م) را بر شمرد که در تألیف کهنترین مجموعه های فقهی حدیثی نقش عمدهای ایفا نموده اند. [۱]

از سوی دیگر با ظهور شیخ مفید (د ۴۱۳ق/ ۱۰۲۲م) و در پی او سید مرتضی (د ۴۳۶ق/۱۰۴۴م) و شیخ طوسی (د ۴۶۰ق/۱۰۶۸م) و تألیف نخستین آثار در اصول فقه امامیه، حرکتی نوین در فقه امامی رخ داد که تا قرنها گرایش فقها به استنباط را بر حدیث گرایی برتری داد. به هر روی تقابل این دو گرایش در جای جای آثار عالمان یاد شده، به چشم می خورد. در اوائل المقالات شیخ مفید از فقیهان اهل استنباط با تعبیر مطلق «فقها» و از حدیث گرایان با تعبیرهای «اهل النقل»، «اصحاب الآثار» و تعبیرهای مشابه بارها یاد شده است. [۲][۳] در رساله ای از سید مرتضی، تعبیر فقیهان «اصحاب حدیث» در مقابل فقیهانی به کار رفته است که روش اصولی داشته، و مورد حمایت مؤلف بودهاند. [۴]

کاربرد اصطلاح اخباری برای پیروان متون روایات و اخبار، نخستین بار در نیمه نخست سده ۶ق/۱۲م در ملل و نحل شهرستانی به چشم می آید [۵] و به دنبال آن در کتاب نقض عبدالجلیل قزوینی رازی، عالم امامی سده ۶ق دو اصطلاح اخباری و اصولی در برابر یکدیگر قرار گرفته اند. [۶][۷]

مکتب فقیهان اهل حدیث که در اواخر سده ۴ و نیمه نخست سده ۵ق با کوشش فقیهان اصولگرا ضعیف گردید، وجود محدود خود را در مجامع فقهی امامیه حفظ نمود، تا آنکه در اوایل سده ۱۱ق/۱۷م بار دیگر به وسیله محمدامین استرابادی (د ۱۰۳۳ یا ۱۰۳۶ق/۱۶۲۴ یا ۱۶۲۷م) در قالبی نو مطرح شد [۸] که لبه تیز حملات خود را متوجه پیروان گرایش غالب در فقه امامی، یعنی جناح اصولگرایان ساخت. باید به این نکته نیز اشاره کرد که برخی معتقدند ابن ابی جمهور احسایی (زنده در ۹۰۴ق/۱۴۹۹م) از جمله کسانی بود که راه را بر اخباریان هموار گردانید. او در رساله ای با عنوان العمل باخبار اصحابنا، به اقامه ادله ای در این زمینه پرداخته بوده است. [۹][۱۰]

با عنایت به پیشینه تاریخی اخباریگری، در واقع رواج و اطلاق عنوان اخباری بر گروهی خاص و با معنی و اصطلاح مشخص امروزی آن از سده ۱۱ق و با ظهور پیشوای حرکت نوین اخباری، یعنی محمدامین استرابادی که برخی او را با صفت «اخباری صلب» وصف کرده اند، [۱۱] آغاز شده است.

رواج اخباریگری در سده های ۱۱ تا ۱۳ق بیشتر در شهرهای مذهبی ایران و عراق و نیز در بحرین و هندوستان بوده است. [۴۶]از جمله شهرهایی که در ایران پایگاه مهمی برای پیروان این مکتب به شمار می رفت، قزوین بود، زیرا در عصر رواج اخباریگری بیشتر بخش غربی این شهر، جایگاه اخباریان بود که از شاگردان و مریدان ملا خلیل قزوینی (د ۱۰۸۹ق) به شمار می آمدند، [۴۷] اما پس از مبارزات اصولیان با اخباریان و ضعف روزافزون اخباریگری، دامنه نفوذ این مکتب نیز بسیار محدود گردید. امروزه تنها جایی که آثار اخباریگری به شکل آشکار در آنجا دیده می شود، برخی از مناطق خوزستان (به ویژه خرمشهر و آبادان) است.

مؤسس اخباریگری و پیروان آن

درباره استرابادی به عنوان مؤسس مکتب اخباری در میان شیعیان متأخر گفته اند: او نخستین کسی بوده است که باب طعن بر مجتهدان را گشود و امامیه را به دو بخش اخباریان و مجتهدان (اصولیان) منقسم گردانید. [۱۲][۱۳][۱۴] استرابادی نخست در سلک مجتهدان بود و از صاحب مدارک و صاحب معالم اجازه أخذ کرد و مدتی خود از طریقه ایشان تبعیت می کرد، اما دیری نگذشت که از روش استادانش روی برتافت و بر ضد گروه مجتهدان برخاست. [۱۵][۱۶] برخی چنان می پندارند که کلیه گامهایی که او برداشت، نتیجه تأثیر افکار استادش میرزا محمد استرابادی بر وی بوده است. [۱۷][۱۸] محمد امین تعالیم خود را در کتابی با عنوان الفوائد المدنیه تدوین کرده که در میان آثار او، اثری شاخص است و از مهمترین منابع در باب نظرات او و به طور کلی اخباریان محسوب می گردد.

علاوه بر محمدامین استرابادی، از پیروان تندرو و متعصب مکتب اخباری در سده ۱۱ق باید از عبدالله بن صالح بن جمعه سماهیجی بحرانی صاحب منیة الممارسین، نام برد که به کثرت طعن بر مجتهدان شهره بود. [۱۹][۲۰] شیخ یوسف بحرانی او را از اخباریان شمرده، و افزوده است که وی به اهل اجتهاد بسیار ناسزا می گفت، در حالی که پدرش ملا صالح اهل اجتهاد بود. [۲۱] از دیگر رهبران تندرو اخباریان، ابواحمد جمال الدین محمد بن عبدالنبی، محدث نیشابوری استرابادی (مق ۱۲۳۲ق/۱۸۱۷م)، معروف به میرزا محمد اخباری بود که از مجتهدان نامدار اصولی مانند میرزا ابوالقاسم قمی، شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء، میرسیدعلی طباطبایی، سیدمحمدباقر حجت الاسلام اصفهانی و محمدابراهیم کلباسی به زشتی یاد می کرد و با آنان دشمنی آشکار داشت. [۲۲][۲۳] میرزا محمد هرگز از ابراز مخالفت آشکار با علمای اصول، چه در گفتار و چه در نوشتار، خودداری نمی کرد و همین امر سبب شد تا حکم قتل او توسط علما و مجتهدان بنام آن زمان از جمله سیدمحمد مجاهد، پسر میرسیدعلی طباطبایی و شیخ موسی، پسر شیخ جعفر کاشف الغطاء و سیدعبدالله شبر و نیز شیخ اسدالله کاظمینی امضا گردد.

در میان کسانی که شیوه محمدامین استرابادی را پسندیدند و به اخباریگری گرایش پیدا کردند، فقیهان بزرگی را می توان یافت که در عین اعتقاد داشتن به مکتب اخباری، دارای اعتدال و میانه روی بودند و از شدت لحن و ستیزه جویی اخباریان تندرو پرهیز می کردند که از آن جمله شیخ یوسف بحرانی (د ۱۱۸۶ق/۱۷۷۲م) شایسته ذکر است. او که به سبب تألیف کتاب الحدائق الناضره به «صاحب حدائق» شهرت دارد، به اتفاق منابع گرچه ظاهراً اخباری بود، اما تعصب و تندروی نداشت و شیوه فقهی او روشی میانه بین اخباریان و اصولیان بود. [۲۴][۲۵][۲۶]بحرانی خود مدعی بود که در شیوه فقهی بر مسلک محمدتقی مجلسی است که حد وسط میان اخباریگری و اصولیگری است. [۲۷]

از دیگر اخباریان میانه رو، سیدنعمت الله جزایری شوشتری (د ۱۱۱۲ق/۱۷۰۰م) است که گفته شده، با اینکه اخباری بوده، در تأیید و نصرت مجتهدان و هواداران ایشان و ارج نهادن به اقوال آنان اهتمام تمام داشته است. [۲۸] گفتنی است که برخی، ملامحسن فیض کاشانی (د ۱۰۹۱ق/ ۱۶۸۰م) را نیز در عداد اخباریان نام برده اند. [۲۹] فیض کاشانی خود گوید: مقلد قرآن و حدیثم و نسبت به غیر از قرآن و حدیث بیگانه ام. [۳۰] شاید بتوان این سخنان فیض را نمایانگر تمایل او به اخباریگری دانست. او همچنین معتقد بوده است که عقول مردم عادی ناقص و غیر قابل اعتماد و فاقد حجیت است. [۳۱] محمدتقی مجلسی (د ۱۰۷۰ق/۱۶۶۰م) نیز از پیروان میانه رو و متعادل مکتب اخباری بوده، و چنانکه گفته شده، آموزشهای محمدامین استرابادی را صریحاً تأیید می کرده است. از دیگر اخباریان میانه رو اینان را می توان ذکر کرد: ملا خلیل بن غازی قزوینی (د ۱۰۸۹ق/۱۶۷۸م) که از معاصران شیخ حر عاملی، محمدباقر مجلسی و ملامحسن فیض کاشانی و از شاگردان شیخ بهایی و میرداماد بود و با اجتهاد کاملاً مخالفت می ورزید و آن را انکار می کرد [۳۲][۳۳] محمدطاهر قمی (د ۱۰۹۸ق/ ۱۶۸۷م) [۳۴] شیخ حرعاملی (د ۱۱۰۴ق/۱۶۹۳م) که در خاتمه کتاب معروفش وسائل الشیعه به اخباری بودن خود اشاره کرده، و ادله ای در این زمینه اقامه نموده است. [۳۵]

مبارزه اصولیان و اخباریان

مبارزه اصولیان و اخباریان که از سده ۱۱ قمری آغاز گردید و با تندرویهای اخباریان ادامه یافت، در نهایت از سوی مجتهدان و در رأس ایشان آقا وحید بهبهانی (د ۱۲۰۵ق/۱۷۹۱م) به مبارزه ای جدی و منسجم بر ضد اخباریگری تبدیل شد. [۳۷][۳۸] در زمان وحید بهبهانی، شهرهای عراق به ویژه کربلا و نجف، پایگاه اخباریان بود و ریاست ایشان را در آن زمان شیخ یوسف بحرانی برعهده داشت. در همان حال طرفداران اصول و اجتهاد شدیداً در انزوا قرار گرفته بودند، تا اینکه وحید به کربلا مهاجرت کرد [۳۹] و به مبارزه ای جدی و شدید بر ضد اخباریگری پرداخت. او در کنار بحثها و استدلالهای علمی خود در رد اخباریگری و اثبات طریقه اجتهاد و ضرورت به کارگیری اصول در استنباط احکام شرعی، از برخوردهای عملی نیز در راه مبارزه با اخباریگری رویگردان نبود، و چنانکه گفته شد، نمازگزاردن به امامت شیخ یوسف بحرانی پیشوای اخباریان را تحریم کرد. [۴۰] در پی اقدامات وحید بهبهانی و دیگر فقیهان اصولی برجسته آن زمان، اصولیان از انزوا به درآمدند و در برابر اخباریان به قدرت رسیدند. از جمله کتب وحید که در رد اخباریان و دفاع از مجتهدان به رشته تحریر در آمده، رسالة الاجتهاد و الاخبار است.

وحید بهبهانی از مخالفت با شیخ یوسف بحرانی پرهیز نداشت و مردم را از خواندن نماز جماعت با او نهی می کرد؛ در حالی که صاحب حدائق حکم کرد که نماز خواندن به امامت وحید بهبهانی صحیح است. چون شیخ یوسف را خبر دادند که وحید درباره وی چنین میگوید، اظهار داشت که «تکلیف شرعی وی همان است که او میگوید و تکلیف شرعی من نیز این است که بیان داشتم و هر یک از ما بر آنچه خداوند بر آن مکلفمان ساخته است، عمل میکنیم». [۳۶] از علمای اصولی نجف اشرف و سایر شهرهای عراق در زمان شیخ یوسف بحرانی، به سبب نفوذ اخباریان، کمتر نامی برده میشد. از دیگر سو اخباریان هم به قدری تندروی کرده بودند که پیشوای آنان، شیخ یوسف بحرانی هرجا که مناسب میدید، آنان را از ادامه این روش ناپسند که موجب بروز شکاف میان شیعیان و نزاع میان علمای اصولی و اخباری میشد، برحذر میداشت.

وحید بهبهانی را به سبب مبارزه نظری و عملی شدید و طولانی اش با اخباریان، مروج مذهب و رکن طایفه شیعه و پایه استوار شریعت در سده ۱۳ ق و نیز مجدد مذهب و مروج طریقه اجتهاد دانسته اند. [۴۱]

پس از وحید بهبهانی، شیخ مرتضی انصاری (د ۱۲۸۱ق/۱۸۶۴م) را باید بنیانگذار علم اصول فقه دانست. از او نقل شده که گفته است اگر محمد امین استرابادی زنده بود، این اصول را می پذیرفت. [۴۲][۴۳][۴۴] از دیگر مبارزان بر ضد اخباریان، شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء (د ۱۲۲۷ یا ۱۲۲۸ق/۱۸۱۲ یا ۱۸۱۳م) است که از مخالفان میرزا محمد اخباری بود و در همین راستا رساله ای با عنوان کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء تألیف کرد. او این رساله را برای فتحعلی شاه قاجار فرستاد تا از حمایت میرزا محمد دست بردارد. [۴۵]

اختلافات اخباریان و اصولیان

سیدنعمت الله جزایری در منبع الحیاة و ملا رضی قزوینی در لسان الخواص اختلافات عمده میان اخباریان و اصولیان را ذکر کرده اند. همچنین عبدالله بن صالح سماهیجی بحرانی در منیة الممارسین ۴۰ فرق میان اخباریان و اصولیان را بر شمرده است. شیخ جعفر کاشف الغطاء نیز در الحق المبین فرقه ای میان اخباریان و اصولیان را مورد بررسی قرار داده، و نیز میرزا محمد اخباری در کتاب الطهر الفاصل به ۵۹ فرق اشاره کرده است. سیدمحمد دزفولی در فاروق الحق اختلافات را به ۸۶ رسانیده است و شیخ حر عاملی نیز در فائده ۹۲ از الفوائد الطوسیه، به ذکر اختلافات این دو گروه پرداخته است. اینک به برخی از عمده ترین این اختلافات اشاره می شود:

•اخباریان اجتهاد را حرام می دانند، اما اصولیان آن را واجب کفایی و حتی برخی از آنان واجب عینی میدانند، چنانکه ملامحمدامین استرابادی در کتاب الفوائد المدنیه منکر اجتهاد شده، و گفته است که روش علمای پیشین اجتهادی نبوده است. [۴۸] •اخباریان ادله را به کتاب و سنت منحصر می دانند و بر خلاف اصولیان، اجماع و عقل را حجت نمی شمارند؛ •اخباریان تحصیل احکام از طریق «ظن» را منع کرده، بر خلاف مجتهدان جز «علم» را حجت نمی دانند؛ •احادیث نزد اخباریان بر دو نوع صحیح و ضعیف است، اما در آثار مجتهدان اخبار بر ۴ نوع صحیح، موثق، حسن و ضعیف تقسیم می شود؛ •اصولیان مردم را به دو گروه مجتهد و مقلد تقسیم می کنند، اما اخباریان همه مردم را مقلد معصوم می شمارند و تقلید از غیر معصوم را مجاز نمی دانند؛ •اصولیان ظاهر قرآن را حجت می دانند و آن را بر ظاهر خبر ترجیح می دهند، اما اخباریان تمسک به ظاهر کتاب را تنها در صورت وجود تفسیری از معصوم مجاز می شمارند؛ •اخباریان کلیه اخبار کتب اربعه را صحیح و قطعی الصدور می دانند، اما اصولیان همه این احادیث را صحیح نمی دانند؛ •اخباریان حسن و قبح عقلی را می پذیرند، اما برخلاف اصولیان، احکام مستقل عقلی را حجت شرعی نمی شمارند؛ اصولیان هم در شبهه حکمیه تحریمیه و هم در شبهه حکمیه وجوبیه اصالت البرائه را جاری می دانند، اما اخباریان تنها در مورد دوم با آنان موافقند؛ •اخباریان بر خلاف اصولیان در هنگام تعارض اخبار، ترجیح را با تمسک به برائت اصلیه جایز نمی شمارند، چنانکه استرابادی در فوائد المدنیه می گوید: من معتقدم که تمسک به برائت اصلیه به طور کلی، تا پیش از اکمال دین صحیح بود، لیکن پس از آنکه دین به سر حد کمال رسید، برای برائت مزبور محلی باقی نماند، زیرا اخبار متواتر از ائمه در هر واقعه ای که مردم نیازمند بدان هستند، رسیده و تا روز قیامت حقایق موضوعات ثابت گردیده و نیز برای هرگونه اختلافی که دو نفر با هم دارند، حکمی تعیین شده است [۴۹] •اخباریان گونه هایی از قیاس چون قیاس اولویت، قیاس منصوص العله و نیز تنقیح مناط را که اصولیان آنها را معتبر می شمارند، در شمار قیاسهای نهی شده در احادیث شمرده اند و آن را باطل می انگارند. [۵۰][۵۱][۵۲]

پانویس

۱. ↑ مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمهای بر فقه شیعه، ترجمه محمدآصف فکرت، ج۱، ص۴۰، مشهد، ۱۳۶۸ش. ۲. ↑ مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۶۴، قم، ۱۴۱۳ق. ۳. ↑ مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۷۰، قم، ۱۴۱۳ق. ۴. ↑ سیدمرتضی، علی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۸، قم، ۱۴۰۵ق. ۵. ↑ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۷، به کوشش محمد بن فتحالله بدرانی، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۶م. ۶. ↑ قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ق. ۷. ↑ قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ق. ۸. ↑ مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمهای بر فقه شیعه، ترجمه محمدآصف فکرت، ج۱، ص۵۷، مشهد، ۱۳۶۸ش. ۹. ↑ حر عاملی، محمد، امل الامل، ج۲، ص۲۵۳، به کوشش احمد حسینی، نجف، ۱۳۸۵ق. ۱۰. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۷، ص۲۶، قم، ۱۳۹۱ق. ۱۱. ↑ بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، قم، مؤسسه آل البیت. ۱۲. ↑ کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ج۱، ص۴۱، چاپخانه جعفری، ۱۳۰۳ق. ۱۳. ↑ تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ج۱، ص۳۲۱، تهران، ۱۳۶۹ق. ۱۴. ↑ بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، قم، مؤسسه آل البیت. ۱۵. ↑ استرابادی، محمدامین، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۱۳. ۱۶. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۱، ص۱۲۰، قم، ۱۳۹۱ق. ۱۷. ↑ استرابادی، محمدامین، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۱۱، چ سنگی. ۱۸. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۱، ص۱۲۰، قم، ۱۳۹۱ق. ۱۹. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۴، ص۲۴۷، قم، ۱۳۹۱ق. ۲۰. ↑ تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ج۱، ص۳۱۰، تهران، ۱۳۶۹ق. ۲۱. ↑ بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۹۸، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، قم، مؤسسه آل البیت. ۲۲. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۷، ص۱۲۷، قم، ۱۳۹۱ق. ۲۳. ↑ نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۱، ص۲۵۰، تهران، ۱۳۳۵ش. ۲۴. ↑ کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ج۱، ص۲۷۹، چاپخانه جعفری، ۱۳۰۳ق. ۲۵. ↑ تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ج۱، ص۲۷۱، تهران، ۱۳۶۹ق. ۲۶. ↑ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۳۶۰، تبریز، ۱۳۴۶ق. ۲۷. ↑ کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ج۱، ص۲۸۳، چاپخانه جعفری، ۱۳۰۳ق. ۲۸. ↑ مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانة الادب، ج۳، ص۱۱۳، تبریز، ۱۳۴۶ق. ۲۹. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۶، ص۸۵، قم، ۱۳۹۱ق. ۳۰. ↑ فیض کاشانی، محسن، ده رساله، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش رسول جعفریان، اصفهان، ۱۳۷۱ش. ۳۱. ↑ فیض کاشانی، محسن، ده رساله، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰، به کوشش رسول جعفریان، اصفهان، ۱۳۷۱ش. ۳۲. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۳، ص۲۷۰، قم، ۱۳۹۱ق. ۳۳. ↑ تنکابنی، محمد، قصص العلماء،ج۱، ص۲۶۳، تهران، ۱۳۶۹ق. ۳۴. ↑ مدرس، محمد علی، ریحانة الادب، ج۴، ص۴۸۹، تبریز، ۱۳۴۶ق. ۳۵. ↑ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۰۵ ۱۱۲، بیروت، ۱۳۸۹ق. ۳۶. ↑ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۸۵، نجف، ۱۳۵۰ق. ۳۷. ↑ صالحی، عبدالحسین، مقدمه بر غنیمة المعاد فی شرح الارشاد (موسوعه) برغانی، ج۱، ص۲۵، تهران، مطبعه احمدی. ۳۸. ↑ مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمهای بر فقه شیعه، ترجمه محمدآصف فکرت، ج۱، ص۶۰، مشهد، ۱۳۶۸ش. ۳۹. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۲، ص۹۴ ۹۵، قم، ۱۳۹۱ق. ۴۰. ↑ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۸۵، نجف، ۱۳۵۰ق. ۴۱. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۲، ص۹۴، قم، ۱۳۹۱ق. ۴۲. ↑ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الاثار، ج۱، ص۱۳۷، چ سنگی، کتابخانه سنائی. ۴۳. ↑ مدرس، محمد علی، ریحانة الادب، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲، تبریز، ۱۳۴۶ق. ۴۴. ↑ مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمهای بر فقه شیعه، ترجمه محمدآصف فکرت، ج۱، ص۶۱، مشهد، ۱۳۶۸ش. ۴۵. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۲، ص۲۰۲، قم، ۱۳۹۱ق. ۴۶. ↑ حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت ایران، ج۱، ص۸۶، تهران، ۱۳۶۰ش. ۴۷. ↑ صالحی، عبدالحسین، مقدمه بر غنیمة المعاد فی شرح الارشاد (موسوعه) برغانی، ج۱، ص۲۶، تهران، مطبعه احمدی. ۴۸. ↑ استرابادی، محمدامین، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۴۰، چ سنگی. ۴۹. ↑ استرابادی، محمدامین، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۲۷۸، چ سنگی. ۵۰. ↑ دزفولی، فرجالله، فاروق الحق، ج۱، ص۳، در حاشیه حق المبین. ۵۱. ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۱، ص۱۲۷-۱۳۰، قم، ۱۳۹۱ق. ۵۲. ↑ امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۲۳، به کوشش محسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق. ۵۳. ↑ رازی، محمد، آثار الحجه، ج۱، ص۱۶۸، قم، ۱۳۳۲ق.

منابع

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه