مؤمن الطاق
«محمد بن علی بن نعمان كوفی» معروف به «مؤمن الطاق» (متوفی حدود ۱۸۰ ق)، متکلم برجسته شیعه و از راویان و اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم علیهماالسلام بود. او متکلمی ماهر و حاضرجواب بود و مناظرات بسیاری با مخالفین شیعه از جمله ابوحنیفه و خوارج داشت.
نام کامل | محمد مؤمن الطاق |
زادگاه | کوفه |
وفات | حدود ۱۸۰ قمری |
مدفن | کوفه |
اساتید |
سلام بن مستنیر،... |
شاگردان |
احمد بن زید خزاعی، حماد بن عثمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، ابومالک احمسی،... |
آثار |
الاحتجاج فی امامة امیرالمؤمنین، اِفعل لا تفعل، الامامة، الردّ علی المعتزله، کتاب فی أمر طلحة و الزبیر و العائشه، المعرفه، اثبات الوصیة، کتاب کلامه علی الخوارج،... |
محتویات
زندگینامه
ابوجعفر محمد بن علی بن نعمان الأحول بجلی كوفی، ملقب و مشهور به مؤمن الطاق، در اواسط قرن دوم قمری در کوفه زندگی می کرد. او گاهی به جدش نعمان منسوب می شد و به او محمد بن نعمان می گفتند.
گفته اند با توجه به این كه محمد بن علی بن نعمان، مغازه ای در محل «طاق المحامل» كوفه داشت، به «مؤمن الطاق» معروف گردید.[۱] همچنین از آن جهت که در کارش بسیار خبرگی داشت و هر چیز تقلبی را که کسی نمیشناخت او تشخیص میداد به او شیطان طاق هم میگفتند. روزی پول تقلبی پیدا شد که ظاهرش چیزی معلوم نبود اما چون به او دادند فهمید و آن را شناخت. از این رو مخالفینش به او شیطان الطاق لقب دادند.[۲]
بنابر قولی، مؤمن الطاق بعد از شهادت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) از دنیا رفت. برخی وفات او را حدود ۱۸۰ ق. نوشته اند.[۳]
جایگاه علمی
بنابر بعضی اقوال، مؤمن الطاق از اشخاص محبوب در نزد امام جعفرصادق علیه السلام به شمار می آمد؛ چنانکه امام فرمود زنده یا مرده او، نزد من از محبوبترین مردم میباشد.[۴]
او متکلمی بسیار حاضر جواب بود، تا آنجا که محاجّه و مناظره اش با مذاهب انحرافی چون خوارج مشهور است و آن طور که در بعضی اخبار آمده در امامت حضرت جعفرالصادق علیه السلام با زید بن علی بن الحسین علیه السلام مناظره کرد و او را ملزم گردانید. همچنین مكالمات او با ابوحنيفه معروف است.[۵]
به نقل بعضی از علمای رجال، او علاوه بر امام صادق، از امام سجاد (علیهالسّلام) و امام باقر (علیهالسّلام) نیز روایت کرده است.[۶] همچنین از سلام بن مستنیر بهره علمی بُرد.[۷]
او خود شاگردانی را تربیت نمود که از جمله آنها میتوان به احمد بن زید خزاعی،[۸] حماد بن عثمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر و ابومالک احمسی اشاره نمود.[۹]
آثار و تألیفات
بعضی از تألیفات کلامی مؤمن الطاق از این قرار است:
- الاحتجاج فی امامة امیرالمؤمنین علیهالسلام
- اِفعل لا تفعل
- الامامة
- الردّ علی المعتزله فی امامة المفضول
- کتاب فی أمر طلحة و الزبیر و العائشه
- المعرفه
- اثبات الوصیة
- کتاب کلامه علی الخوارج
- کتاب مجالسه مع ابی حنیفة والمرجئه
- کتاب الجمل.[۱۰]
مناظرات مؤمن الطاق
مناظره با ابوحنیفه
روزى ابوحنيفه به مؤمن الطاق گفت كه شما شيعيان اعتقاد به رجعت داريد؟ گفت: بلى، گفت: پس پانصد اشرفى (درهم) به من قرض بده و در رجعت كه به دنيا برگشتم از من بگير، ابوجعفر (مؤمن الطاق) گفت: از براى من ضامنى بياور كه چون به دنيا برمىگردى به صورت انسان برگردى تا من پول بدهم؛ زيرا كه مىترسم به صورت بوزينه برگردى و من نتوانم از تو وجه خود را دريافت نمايم.[۱۱]
و هم روايت شده كه چون حضرت امام صادق عليه السلام رحلت فرمود، ابوحنيفه به مؤمن الطاق گفت: يا اباجعفر! امام تو وفات كرد، مؤمن گفت: «لكن امامُكَ مِنَ المُنْظَرين اِلى يَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ»؛[۱۲] (اگر امام من وفات نمود)، امام تو (شيطان) نمىميرد تا وقت معلوم».
و در «مجالس المؤمنين» آمده است كه روزى ابوحنيفه با اصحاب خود در يكى از مجالس نشسته بود كه ابوجعفر از دور پيدا شده و متوجه جانب ايشان شد و چون ابوحنيفه را نظر بر او افتاد از روى تعصب و عناد به اصحاب خود گفت كه «قَدْ جاءَكُمُ الشِّيْطانُ؛ شيطان به سوى شما آمد». ابوجعفر چون اين سخن بشنيد و نزديك رسيد اين آيه را بر ابوحنيفه و اصحاب او خواند: «اِنّا اَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ اَزّاً».[۱۳][۱۴]
مناظره با خوارج
روایت شده است كه چون ضحاك -كه يكى از خوارج بود و در كوفه خروج نمود و نام خود را «اميرالمؤمنين» نهاد و مردم را به مذهب خود مىخواند-، مؤمن الطاق نزد او رفت و چون اصحاب ضحاك او را ديدند، او را گرفته نزد صاحب خود بردند. پس مؤمن الطاق به ضحاك گفت كه من مردىام كه در دين خود بصيرتى دارم و شنيدهام كه تو به صفت عدل و انصاف اتصاف دارى، بنابراين دوست داشتم كه در اصحاب تو داخل باشم. پس ضحاك به اصحاب خود گفت كه اگر اين مرد با ما يار شود كار ما رواجى خواهد يافت. آنگاه مؤمن الطاق به ضحاك خطاب نمود و گفت كه چرا تبرّی از على بن ابى طالب عليه السلام مىكنى و قتل و قتال او را حلال دانستهايد؟
ضحاك گفت: براى آن كه او حَكَم گرفت در دين خدا و هر كه در دين خداى تعالى حكم گيرد، قتل و قتال او و بيزارى از او حلال است. مؤمن الطاق گفت: پس مرا از اصول دين خود آگاه ساز تا با تو مناظره كنم و هرگاه حجت تو بر حجت من غالب آمد در سلك اصحاب تو درآيم و مناسب آن است كه جهت تميز صواب و خطاى هر يك از من و تو در مناظره، كسى را تعيين كنى تا مُخطى را در خطاى او ادب نمايد و از براى مُصيب به صواب حكم نمايد. پس ضحاك به يكى از اصحاب خود اشاره نمود و گفت: اين مرد در ميان من و تو حكم باشد كه عالم و فاضل است. مؤمن الطاق گفت: البته اين مرد را حكم مىسازى در دينى كه من آمدهام تا با تو در آن مناظره نمايم؟ ضحاك گفت: بلى. پس مؤمن الطاق روى به اصحاب ضحاك نموده گفت: اينك صاحب شما در دين خدا حكم گرفت، ديگر شما دانيد! چون اصحاب ضحاك آن سخن را شنيدند چندان چوب و شمشير حواله ضحاك نمودند كه هلاك شد.[۱۵]
پانویس
- ↑ داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در اندیشه قم، بازیابی: 9 بهمن 1391.
- ↑ مجالس المؤمنين، 1/354.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۳۰۲؛ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۲۳۷.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۵.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۶-۱۸۷.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۲۵.
- ↑ سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۳۰۳.
- ↑ شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۳۲.
- ↑ محمدامین کاظمی، هدایة المحدثین، ص۲۵۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۱۴۱.
- ↑ مجالس المؤمنين، 1/354؛ الاحتجاج، 2/313، 314، با مختصر تفاوت.
- ↑ سوره اعراف، 14-15.
- ↑ سوره مريم، آيه 83.
- ↑ مجالس المؤمنين، شوشتری، 1/354.
- ↑ رجال كشى، 2/426؛ مجالس المؤمنين، 1/357.
منابع
- "محمد احول"، دائرةالمعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۵.
- "محمد بن علی بن نعمان بن ابی طریفه بجلی کوفی صیرفی (مؤمن الطاق)"، دانشنامه اسلامی طهور.
- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليهالسلام.
- داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی.