ابن قبه
«محمد بن عبدالرحمن بن قبۀ رازى»، معروف به «ابن قِبَة»، فقيه و متكلم شيعه در قرن چهارم هجرى است. او در فن بحث و استدلال مهارتى بسزا داشته. در آغاز معتزلى بود و سپس به مذهب تشيع گرائيد. كتاب هاى الانصاف» والامامة از اوست.
زندگینامه
از تاريخ تولد و درگذشت و سير زندگی «ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبۀ رازی»، اطلاعی در دست نيست، جز آنكه در آغاز معتزلی بود ولی پس از مدتی به مذهب اماميه گرويد. وى معاصر شیخ كلينى (م، 329 ق) و ابوالقاسم بلخى (م، 317 ق) بوده است.
ابوالقاسم كعبى بلخی متكلم معروف را از استادان وی و ابن بُطَّۀ قمی را از شاگردان او شمردهاند.[۱] همچنین ابوالحسن سوسنجردى از او روايت كرده است.
ابن شهر آشوب و نجاشی ابن قبه را به عنوان متكلمی قوی دست و نيكو عقيده ستودهاند. از مناظرهها و مجادلههايی كه او با متكلمان بزرگ عصر خود داشته چنين برمیآيد كه در زمان خود در علم كلام از برجستگی ويژهای برخوردار بوده است. در عصر ابن قبه مهمترين مبحث متكلمان اماميه پاسخ دادن به شبهاتی بوده كه متكلمان فرق ديگر اسلامی بر نظريۀ امامت شيعۀ اثنی عشری وارد میكردند.[۲]
از ابوالحسين سوسنجردی نقل است كه پس از زيارت حضرت رضا (علیه السلام) به ديدار ابوالقاسم بلخی در بلخ رفتم و كتاب «الانصاف» ابن قبه را به او دادم؛ او بر اين كتاب نقضی نوشت به نام «المسترشد فی الامامة». به ری بازگشتم و كتاب را به ابن قبه دادم و او بر آن ردّی نوشت به نام «المستثبت فی الامامة» و چون آن را نزد بلخی بردم، آن را با «نقض المستثبت» پاسخ داد، اما وقتی كه به ری رسيدم ابن قبه از دنيا رفته بود.[۳]
گويند پنجاه بار پياده به سفر حج رفت.
آثار و تألیفات
کتاب «الانصاف»، كه از مراجع ابن ابی الحديد در شرح نهج البلاغة بوده و او بخشی از خطبۀ شقشقيه را در آن كتاب ديده است. از این کتاب جز پارهای كه در «الشافی» سيد مرتضی آمده، چيزی نمانده است.
برخی ديگر از نوشتههای ابن قبه را در «كمالالدين» شیخ صدوق میيابيم كه حاكی از برخوردهای كلامی وی با دو تن از متكلمان ديگر مذهبهاست كه اين دو بر اعتقاد اماميه در مورد مسألۀ غيبت دوازدهمين امام (علیه السلام) خرده گرفتهاند. ابوالحسين علی بن احمد بن بشار يكی از آنهاست كه به فرقهای منسوب است به نام «جعفريّه خُلّص» و ديگری ابوزيد علوی متكلم زيدی است كه ابن قبه به نقد آراء او پرداخته است. ابوزيد علوی در اثبات مذهب خود و رد مذهب اماميه كتابی پرداخته است به نام «الاشهاد» و ابن قبه بر آن ردی به نام «نقض كتاب الاشهاد» نوشته،[۴] كه ابن بابويه صدوق در كتاب ياد شده، از آن نقل كرده است. ابن قبه در اين رساله اشكالهای ابوزيد را يك به يك آورده و به آنها پاسخ داده است.
محقق حلی (م، ۶۷۶ق) در معارج الاصول در مسألۀ جواز عقلی تعبد به خبر واحد، نظر ابن قبه را در آثار كلاميش، مبنی بر عدم جواز، نقل و رد میكند.
افزون بر كتابهای ياد شده، آثار ديگری نيز به نامهای «الرد علی ابن علی الجبائی»، و كتاب «التعريف و المسألة المفردة فی الامامة» از ابن قبه ياد كردهاند.[۵]
منابع
- "ابن قبه"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- فرهنگ معارف و معاريف، سيد مصطفى حسينى دشتى.