بنی اسرائیل
«اسرائیل» لقب حضرت یعقوب علیه السلام است و «بنی اسرائیل» دوازده سبط یا خاندان هستند که آنها را از نسل دوازده پسر حضرت یعقوب می دانند.[۱] بنی اسرائیل در ابتدا در سرزمین کنعان می زیستند و پس از اینکه حضرت یوسف علیه السلام عزیز مصر شد، به سبب قحطی به مصر کوچیدند. آنها در دوره های بعدی مورد ستم ملوک مصر قرار گرفتند تا اینکه حضرت موسی علیه السلام در بین آنان ظهور نمود و آنها به رهبری دینی و سیاسی موسی از سلطه فرعون رها شدند و از مصر خارج گشته به سمت کنعان حرکت کردند. بنی اسرائیل در کنعان ساکن شده و بعدها در آنجا خود تشکیل حکومت دادند. بر قوم بنی اسرائیل پیامبران متعددی مبعوث گردیدند و قرآن در موارد متعددی از این قوم یاد کرده است.
محتویات
- ۱ واژه بنی اسرائیل
- ۲ واژه بنی اسرائیل در قرآن
- ۳ تاریخچه بنی اسرائیل
- ۳.۱ کوچ نمودن بنی اسرائیل به مصر
- ۳.۲ بدرفتاری فراعنه با بنی اسرائیل
- ۳.۳ بنی اسرائیل در زمان حضرت موسی
- ۳.۴ پادشاهان الهی بنی اسرائیل
- ۳.۵ دو نیمه شدن بنی اسرائیل
- ۳.۶ رفتار بد بنی اسرائیل با پیامبران الهی
- ۳.۷ سرانجام بنی اسرائیل ساکن در قسمت شمالی
- ۳.۸ بنی اسرائیل ساکن در قسمت جنوبی
- ۳.۹ تاریخ وقایع بنی اسرائیل
- ۳.۱۰ آوارگی بنی اسرائیل
- ۴ عذابهاى بنى اسرائيل
- ۵ بنی اسرائیل ساکن در شبه جزیره عربستان
- ۶ پانویس
- ۷ پیوند
واژه بنی اسرائیل
«اسرائيل» واژهاى عبرى است كه به صورت «اسرائين»، «اسرال» و «اسرائل» نيز خوانده شده است.[۲] اين واژه نامى براى يعقوب بن اسحاق علیه السلام است[۳] كه در كتاب مقدس به معناى «با خدا كشتى مىگيرد» يا «خدا كشتى مىگيرد» و «مقاوم و پيروز در نزد خدا و مردم» آمده است.[۴] بر اساس گزارش كتاب مقدس اين نامگذارى در پى كُشتى گرفتن يعقوب با خدا يا يكى از فرشتگان در فنوئيل بوده است.[۵]
در مقابل، برخى از مفسران مسلمان آن را عبرى و به معناى بنده و برگزيده خدا دانستهاند.[۶] به رغم پارهاى چالش ها درباره دخيل بودن واژه ياد شده و سبب نامگذارى يعقوب به آن[۷]، در اين كه «اسرائيل» نام ديگر حضرت یعقوب بوده و مراد از بنىاسرائيل فرزندان و نوادگان او هستند، ترديدى نيست.[۸]
بنىاسرائيل، گاه يهود و عبرانيان نيز ناميده مىشوند.[۹]
واژه بنی اسرائیل در قرآن
«بنى اسرائيل» و «بنواسرائيل» تركيبی قرآنى بوده و مجموعاً 42 بار در قرآن کریم با همين عنوان آمده است. بنى اسرائيل از اقوامى است كه به صورت گسترده مورد توجه قرآن قرار گرفتهاند. شمارى از آيات مربوط، بخش هايى از تاريخ و حوادث مهم زندگى آنان را گزارش مىكند. هجرت نياكان نخست آنان به مصر و زندگى در آنجا (سوره يوسف، 99)، خروج از آن و حركت به سوى سرزمين موعود (سوره طه، 77ـ78؛ سوره شعراء، 52ـ66)، سرگردانى در بيابان (سوره مائده، 26)، استقرار در سرزمين موعود (سوره اعراف، 137) و جنگهاى گوناگون بنىاسرائيل با دشمنان و نيز با يكديگر (سوره بقره، 85 و 246 و 251) بخش هاى مهمى از اين تاريخ است.
آموزههاى وحيانى ابلاغ شده به آنان در طول تاريخ به وسيله حضرت موسى عليه السلام و ديگر انبيا، بخش ديگرى از آيات را به خود اختصاص داده است. اين آموزهها حوزه وسيعى از مباحث خداشناسى (بقره، 40 و 83)، معاد (سوره بقره، 48)، نبوت (سوره بقره، 41؛ سوره مائده، 70) و احكام گوناگون عبادى و اجتماعى (سوره بقره، 43 و 81 و 83) را دربر مىگيرد.
انواع نعمت هاى خداوند به بنىاسرائيل، (سوره بقره، 49ـ60؛ سوره جاثيه، 16) و امتياز آنان نسبت به ديگر اقوام و ملل (سوره بقره، 122؛ سوره اعراف، 140) در دسته ديگرى از آيات گزارش شده است و سرانجام نوع برخورد آنان با انبيا، معجزات و نعمت هاى الهى و آموزههاى وحيانى (سوره بقره، 67ـ73؛ سوره آل عمران، 49 و 93)، انواع انحراف هاى اعتقادى و رفتارى، نافرماني ها (سوره بقره، 44؛ سوره اعراف، 138ـ140؛ سوره مائده، 79) و در نتيجه عذاب هايى كه به آن گرفتار شدند (سوره بقره، 54-55؛ سوره مائده، 12ـ13)، موضوعات ديگرى است كه شمار چشمگيرى از آيات به گزارش آن پرداخته است.[۱۰]
درباره اینکه چرا ذکر بنی اسرائیل به این اندازه در قرآن آمده گفته شده است چون پیش از بعثت حضرت عیسی علیه السلام آنها یگانه قوم خداپرست بودند و دین و شریعت آسمانی را پذیرفته، خداپرست اگر در اقوام دیگر بود، بسیار اندک بود مانند اولاد حضرت اسماعیل در میان عرب. از این روی دانستن اخبار بنی اسرائیل و پیغمبران آنها برای مسلمانان مهمتر از دیگران است.[۱۱]
تاریخچه بنی اسرائیل
کوچ نمودن بنی اسرائیل به مصر
بنی اسرائیل یعنی اولاد یعقوب در زمین کنعان می زیستند. تاریخ آنان از آنگاه آغاز می شود که حضرت یوسف علیه السلام عزیز مصر شد و نزد فرعون اعتبار یافت فرزندان یعقوب با خود او در سالهای قحط به مصر رفتند و در آن کشور ماندند. سالها بر آنان گذشت و نسل آنها بسیار شد. آن فرعون که زمان یوسف بود از جهان رفت و فراعنه دیگر جانشین او شدند و مردم مصر با بیگانگان بد رفتار می کردند و آنها را به خدمت گرفته آزار و شکنجه می دادند تا حضرت موسی علیه السلام به پیغمبری برگزیده شد.[۱۲]
بدرفتاری فراعنه با بنی اسرائیل
بنی اسرائیل به رهبری دینی و سیاسی موسی از سلطه فرعون رها شدند و از مصر خارج گشته به سمت کنعان حرکت کردند. اینان حدود چهل سال ، که طی آن یک نسلشان از بین رفت ، در صحرای سینا سرگردان بودند تا اینکه پس از وفات موسی ، یوشع جانشین وی شد و بتدریج کنعان را فتح کرد [۱۳]
بنی اسرائیل در زمان حضرت موسی
خداوند بر موسی علیه السلام تورات را فرستاد و احکام تورات در عهد خود او و پس از او دستور معاملات و عبادات و سیاسات آنها بود.
حضرت موسی علیه السلام تا زنده بود، موفق نشد. زمین مقدس را فتح کند. اما با فلسطینیان و عمالقه جنگها کرد و گزارش آن در قرآن آمده است. (سوره مائده/24) اما یوشع بن نون جانشین وی آن زمین را بگشود و بنی اسرائیل در آنجا ساکن شدند. سیاست و حکومت آنان در زمان حضرت موسی علیه السلام و خلفای وی تا چهارصد سال به طرز خاصی بود که نظیر آن را امروز فدرال گویند.
حضرت موسی علیه السلام بنی اسرائیل را به گروه های مختلف تقسیم کرده بود و کار هر یک را به رئیسی سپرده تا به اختلاف آنان برسند و میان آنها مطابق دستور شریعت حکم کنند هزاره و صده و بیش و کم هر یک زیر فرمان رئیسی بودند و پس از آن که زمین مقدس را تصرف کردند همچنان اراضی را میان دوازده سبط پخش کردند و هر سبط را مانند حضرت موسی علیه السلام به گروهها زیر فرمان رؤسا و قضاة مقرر داشتند و احکام شرع میان آنها اجرا می شد و یک رئیس کل یا کاهن و قاضی بزرگ بر آنها نظر داشت. (شمعون که میان مسلمانان معروف است یکی از قضاة بود)
پادشاهان الهی بنی اسرائیل
نزدیک چهارصد سال بر این گذشت از آنگاه بعللی از بزرگان خویش درخواست پادشاهی کردند مانند سایر امت ها و خداوند طالوت را بر آنها گماشت و پس از وی حضرت داود پادشاه شد و حضرت سلیمان علیه السلام جانشین او گشت و حضرت داود از سبط یهودا بود.
دو نیمه شدن بنی اسرائیل
بعد از آن که ملک به فرزند سلیمان رسید (سال 476 پس از خروج از مصر) اسباط دیگر از فرمان او سر پیچیدند و کشور آنها به دو قسمت شد شمال آن را که از شمال بحرالمیت تا نزدیکی شهر صور حالیه امتداد می یافت در سر حد فنیقیه میان دریای مدیترانه و مرز کشور آشور، چند سلسله از پادشاهان بنی اسرائیل در تصرف داشتند و قسمت جنوب را تا خلیج عقبه، اولاد حضرت داود زیر فرمان گرفتند. هجده پادشاه از نسل داود از سال 975 تا 576 قبل از میلاد مسیح یعنی 399 سال در قسمت جنوبی حکومت کردند اما شمالیان بیش از 209 سال سلطنت نکردند از 931 تا 722 و در این مدت قریب بیست پادشاه از نه خاندان مختلف حکومت یافتند.
پایتخت دودمان داود بیت المقدس بود و پایتخت شمالیان شهر سامریه.
رفتار بد بنی اسرائیل با پیامبران الهی
بنی اسرائیل پس از دوران قضاة که حضرت موسی علیه السلام مقرر داشته بود، آرامش ندیدند مگر همان چند سال سلطنت حضرت داود و حضرت سلیمان علیهماالسلام. پس از آن ملوک آنان غالباً زیر نفوذ همسایگان بت پرست می رفتند و احکام تورات را سست می گرفتند و رسوم و آداب کفار را رواج می دادند و به عیاشی و ستمگری و مردم آزاری خداوند را به خشم می آوردند و غالباً پیغمبران از دست آنان در شکنجه و عذاب بودند یا متواری و سرگردان چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ»؛ (سوره بقره، 61) خداوند بر آنها خشم گرفت که به آیات خداوند کافر می شدند و پیغمبران را بناحق می کشتند.
و نیز فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الِّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»؛ (سوره آل عمران، 21) آنها که کافر می شوند به آیات خدا و می کشند پیغمبران را بناحق و می کشند آن کسان را که به عدل و داد می خوانند پس مژده بده آنها را به عذاب دردناک.[۱۴]
سرانجام بنی اسرائیل ساکن در قسمت شمالی
بنی اسرائیل با آن همه تشبه و تقرب که به همسایگان می نمودند همیشه گرفتار تاخت و تاز و قتل و غارت و اسیری می شدند و بیشتر مغلوب دشمن می گشتند و غالباً باجگذار بودند تا در سال 722 پادشاه آشور بر قسمت شمالی بنی اسرائیل تاخت و مردم آنجا را پراکنده ساخت و دولت آنان را برانداخت و دیگر پس از آن دولتی نداشتند.
اندکی از بقایای آنان که یهودان سامری گویند هنوز در نابلس مانده اند و با دیگر مردم معاشرت نمی کنند
بنی اسرائیل ساکن در قسمت جنوبی
بخت نصر؛ پادشاه بابل در سال 576 به اورشلیم لشکر کشید و دولت یهودا را برانداخت و اهل آنجا را به اسیری به بابل برد چنانکه خداوند در قرآن می فرماید: «فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ»؛ (سوره اسراء، 5) چون وعده فساد اول فرارسید بر شما انگیختیم بندگان خود را که صاحب قدرت سخت بودند. (ج7، ص 188-212)
پس از حمله بخت نصر یهود پراکنده و اسیر بودند تا سال 538 پادشاه فارس از سلسله هخامنشی که کوروش نام داشت بر غالب ممالک مشرق مستولی گشت و بابل را از دودمان بخت نصر بگرفت و یهود را آزاد ساخت تا بیت المقدس را ساختند مانند بنای حضرت سلیمان و اجرای مراسم دینی آنان را موافق شریعت تورات مجاز فرمود و تا هخامنشیان بودند آنان مرفه زیستند و این آبادی دوم بهتر و بیشتر از آبادی اول بود و یهود در این مدت به آسودگی بودند مانند دوران قضاة و از خود پادشاه نداشتند و کار با کاهن بزرگ بود و به این حال خداوند اشارت فرمود: «ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا»؛ (سوره اسراء، 7) آنگاه شما را بر آنها ظفر دادیم و به مال و فرزند مدد کردیم، شماره شما را بسیار گردانیدیم.
پس از دویست سال "دارای اصفر" که آخرین پادشاه هخامنشی بود از اسکندر شکست خورد. اورشلیم و نواحی آن بدست اسکندر افتاد. اسکندر نیز آنان را آزاد گذاشت که موافق شریعت تورات عمل می کردند تا مدتی که جانشینان اسکندر و پس از آنان دولت روم بر آنها حکومت داشتند کسی متعرض دین و معبد آنها نمیشد.
گویند وقتی اسکندر ذوالقرنین به اورشلیم آمد عالم بزرگ یهود به استقبال او بیرون شد چون در کتب انبیا وعده فتح اسکندر و دولت او آمده بود او را به خبر انبیا آگاه ساخت و اسکندر او را بنواخت و هم در بابل نسبت به آنها که در بابل مانده بودند و هم دراورشلیم امت حضرت موسی علیه السلام را در دین آزاد گذاشت.
پس از وی یکی از جانشینان اسکندر تورات را به یونانی ترجمه کرد و میان آنها رواج داد. اما در عهد رومیان نزدیک ظهور حضرت عیسی علیه السلام رفته رفته اخلاق و آداب یونانیان و رومیان در آنان نفوذ کرده و یهودیان عادت زشت آنان را فراگرفته بودند. از غذاهای بت پرستان می خوردند. زنان و مردان با هم در مجالس حاضر می شدند و می رقصیدند و تماشاخانه و امثال آن ساخته بودند و پارسایان را آزاد می کردند و حضرت یحیی را به سبب نهی از منکر کشتند و قصد کشتن مسیح علیه السلام کردند. خداوند یکی از رومیان را بر آنان مسلط کرد تا بار دیگر خانه را خراب کرد و بنی اسرائیل را پراکنده ساختند و گزارش آنان تفصیلی دارد که باید در کتب خود یهود و نصاری خواند و به این خرابی دوم اشاره فرمود: «فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا»؛ (سوره اسراء، 7) چون وعده دیگر آمد روی شما را سیاه کنند و به مسجد درآیند چنان که بار اول درآمدند و آنچه را ساخته بودند، ویران کنند.[۱۵]
تاریخ وقایع بنی اسرائیل
- خروج بنی اسرائیل از مصر در حدود 1500 سال قبل از میلاد.
- پادشاهی طالوت در حدود 1050 سال قبل از میلاد.
- خرابی بیت المقدس بدست بخت نصر 576 سال قبل از میلاد.
- آبادی دوم بیت المقدس در عهد هخامنشیان 500 سال قبل از میلاد.
- خرابی دوم بدست تیطوس رومی 70 سال پس از میلاد مسیح علیه السلام. [۱۶]
آوارگی بنی اسرائیل
بنی اسرائیل پس از خرابی دوم بیت المقدس در جهان پراکنده شدند و این حالت را گالوت گویند که تعریب آن جالوت است و رئیس آنها بنام رأس الجالوت معروف است یعنی رئیس آوارگان چون احکام تورات بی تشکیلات منظم روحانی در بیت المقدس عملی نبود بزرگان علما برای آنها مراسمی چند قرار دادند که به جای احکام تورات بدان مراسم عمل کنند و اعیاد و شنبه را در هر جا نگاه دارند و سایر احکام که نمی توانستند انجام دهند از آنها برداشتند و شریعت آنها عملاً منسوخ گردید. «اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ». (سوره توبه، آیه 31)[۱۷]
عذابهاى بنى اسرائيل
مطابق با آنچه در قرآن آمده، بنىاسرائيل بارها بر اثر گناه و نافرمانى گرفتار انواع عذاب هاى دنيايى شدند، چنان كه عذاب آخرت نيز به آنان وعده داده شده است؛ از جمله:
كشتن همديگر
بنى اسرائيل پس از گوساله پرستى، فرمان يافتند كه به كيفر اين گناه بر روى هم شمشير كشيده، همديگر را بكشند: «اِنَّكُم ظَلَمتُم اَنفُسَكُم بِاتِّخاذِكُمُ العِجلَ... فَاقتُلوا اَنفُسَكُم...».(سوره بقره/2،54)
برخى گفتهاند: حتى كسانى كه گوسالهپرستى نكردند نيز به سبب ترك نهى از منكر دچار اين كيفر شدند. درباره مدت زمان اين كيفر و نيز شمار كشته شدگان، برخى سخنان اغراقآميز نيز گفته شده است. 106 - 106 [۱۸]
سرگردانى در بيابان
بنىاسرائيل پس از خروج از مصر و رسيدن به مرزهاى سرزمين موعود، در پى سرپيچى از فرمان خداوند مبنى بر ورود به آن سرزمين و نبرد با دشمنان، 40 سال در بيابانها سرگردان و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند.(سوره مائده/5، 20 ـ 26) پس از پايان اين 40 سال، آنان هنگام ورود به سرزمين موعود فرمان يافتند كه جمله معينى را مبنى بر استغفار بر زبان جارى كنند؛ اما باز با تغيير آن عبارت نافرمانى كرده، دچار عذاب الهى شدند: «فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ».(سوره بقره/2،59 و نيز سوره اعراف/ 7، 161ـ162)
برخى «رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ»را عذاب آسمانى 107 - 107 [۱۹] و برخى ديگر بيمارى طاعون دانستهاند كه هزاران نفر را به كام مرگ فرستاد. 108 - 108 [۲۰]
لعن الهى و سنگدلى
در آيات 12 ـ 13 سوره مائده/5 مواردى از پيمان شكني هاى بنىاسرائيل و پيامدهاى آن، از جمله دچار شدن به لعن الهى و سنگدلى گزارش شده است: « وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ...وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ... فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ». لعن الهى را، دورى از رحمت خدا، مسخ يا پرداخت جزيه دانستهاند. 109 - 109 [۲۱]
سنگدلى آنان باعث شد كه تورات را تحريف كردند و جز اندكى به پيامبر اسلام ايمان نياوردند. آنان به سبب نافرمانى خدا و پيامبران و استمرار تجاوزگرى، مورد لعن برخى پيامبران نيز قرار گرفتند: «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ».(سوره مائده/5،78)
طبرسى با استناد به روايتى از امام باقر عليه السلام لعن شدگان در زبان حضرت داود را كسانى مىداند كه در پى شكستن حرمت «روز شنبه» با لعن او به ميمون مسخ شدند، چنان كه درخواست كنندگان مائده آسمانى كه پس از نزول بدان كفر ورزيدند، با لعن عيسى عليه السلام خوك شدند. 110 - 110 [۲۲] برخى به احتمال، كافران ياد شده را لعن شدگان در زبور و انجيل دانستهاند. 111 - 111 [۲۳] برخى نيز گروهى دانستهاند كه در آينده به پيامبر اسلام ايمان نمىآورند. 112 - 112 [۲۴]
مسخ شدن
گروهى از بنى اسرائيل با ناديده گرفتن حرمت صيد ماهى در روز شنبه، به صورت ميمون مسخ شدند: «ولَقَد عَلِمتُمُ الَّذينَ اعتَدَوا مِنكُم فِى السَّبتِ فَقُلنا لَهُم كونوا قِرَدَةً خـسِـين».(سوره بقره/2،65)
ذلت و زندگى فقيرانه
خوارى در دنيا و ندارى از كيفرهاى ديگر بنى اسرائيل است: «و ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ والمَسكَنَةُ وباءو بِغَضَب مِنَاللّهِ».(سوره بقره/ 2، 61 و نيز سوره آل عمران/3، 112) برخى، ذلت را پرداخت خراج به برخى حكومت ها در دورههايى از تاريخ دانسته و برخى نيز مسكنت و ذلت را يك چيز دانستهاند 113 - 113 [۲۵]، با اين توضيح كه آنان همواره به سبب احساس فقر، تن به ذلت مىدادند. انكار آيات الهى و تكذيب و قتل انبيا سبب اين كيفر خوانده شدهاست. 114 - 114 [۲۶]
بنی اسرائیل ساکن در شبه جزیره عربستان
نکتة قابل توجه در تاریخ قوم بنی اسرائیل ، مهاجرت آنان به شبه جزیرة عربستان ، زمان این مهاجرت ، نحوة مهاجرت و سکنا گزیدن ایشان در آنجاست . تعیین زمان دقیق این مهاجرت ، میسر نیست و آن را از زمان خرابی معبد دوم اورشلیم، اسارتِ بابلی به دست بختنّصر، حکومت داوود و حتی زمان حیات موسی ذکر کرده اند. به هر ترتیب، در زمان مبعوث شدن حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه و هجرت ایشان، این یهودیان از جمله ساکنان این شهر بودند و سه قبیلة مهم آنان ، بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع، در جریانات اجتماعی سهیم بودند. خطاب قرآن به بنی اسرائیل در برخی آیات متوجه یهودیان است. البته دربارة این که اقوام یهودی ساکن جزیرة العرب، یهودیان اصیل یا عربهای یهودی شده بوده اند، اختلاف نظر هست.[۲۷]
پانویس
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل «بنی اسرائیل».
- ↑ المعرب، ص 14؛ املاء ما من به الرحمن، ج 1، ص 33.
- ↑ غريب القرآن، ص 97.
- ↑ كتاب مقدس، پيدايش 32: 22ـ31.
- ↑ همان؛ ر.ك: قاموس الكتاب المقدس، ص 69ـ72.
- ↑ جامع البيان، مج 1، ج1، ص355؛ مجمع البيان، ج1، ص206؛ مجمعالبحرين، ج1، ص139.
- ↑ واژههاى دخيل، ص 119 ـ 120.
- ↑ غريب القرآن، ص 126؛ تاريخ طبرى، ج 1، ص 192،231.
- ↑ دائرة المعارف قرآن كريم، مدخل "بنی اسرائیل" از ابوالفضل روحى و بخش اديان.[۱]
- ↑ دائرة المعارف قرآن كريم، مدخل "بنی اسرائیل" از ابوالفضل روحى و بخش اديان.[۲]
- ↑ ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی (دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل»
- ↑ ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی(دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل».
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل «بنی اسرائیل».
- ↑ ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی(دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل».
- ↑ ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی(دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل».
- ↑ ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی(دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل».
- ↑ ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی(دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل».
- ↑ تفسير قرطبى، ج 1، ص 273.
- ↑ جامع البيان، مج 1، ج 1، ص 436؛ مجمع البيان، ج 1، ص 248.
- ↑ التبيان، ج 1، ص 268؛ الكشاف، ج 1، ص 143.
- ↑ ر.ك: التبيان، ج 3، ص 469؛ الميزان، ج 5، ص 240؛ كنزالدقايق، ج 4، ص 61.
- ↑ تفسير عياشى، ج 1، ص 335؛ مجمعالبيان، ج 3، ص 357؛ البرهان، ج 2، ص 343.
- ↑ جامع البيان، مج 4، ج 6، ص 426؛ مجمع البيان، ج 3، ص 357.
- ↑ مجمع البيان، ج 3، ص 357.
- ↑ الكشاف، ج 1، ص 146؛ الصافى، ج 1، ص 137.
- ↑ همان؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 292.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل «بنی اسرائیل».
پیوند