العقد الفرید (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

کتاب «العِقد الفرید» تألیف «ابن عبد ربّه اندلسی» (۲۴۶-۳۲۸ ق)، از کتب مشهور اهل سنت در زمینه مسائل دینى، فرهنگی، اجتماعى، سیاسى و تاریخى اسلام به شمار مى‌رود. ابن عبدربه با تکیه به کتاب‌های تألیف شده در شرق عالم اسلامی و بیش از همه «عیون الأخبار» ابن قتیبه دینوری، توانست مجموعه‌ای پر جاذبه و دائرةالمعارف‌گونه را به یادگار نهد.

عقد الفرید.jpg
نویسنده ابن عبد ربه اندلسی
موضوع دینى، فرهنگی، اجتماعى
زبان عربی
تعداد جلد ۹

معرفی کتاب

«العقد الفرید»، کتاب مشهور ابن عبدربّه، به تقلید از «عیون الاخبار» ابن قتیبه دینوری نگارش یافته و مندرجات و ترتیب و عناوین ابواب آن آشکارا تحت تأثیر کتاب ابن قتیبه است. وقتی عیون الاخبار که یک دائرةالمعارف ادب، به معنای وسیع کلمه در آن روزگار بود، به همت شاگرد اندلسی ابن قتیبه، قاسم بن اصبغ، به قرطبه برده شد و مورد استقبال شایان قرار گرفت، ابن عبدربه به عنوان شاعر رسمی دربار و ادیب نامدار قرطبه بر آن شد تا کتابی همانند آن بنویسد.

هدف ابن عبدربه از نگارش العقد الفرید، اساساً آن بوده است که مجموعه‌ای از معارف و آداب مشرق زمین را در اختیار نسل جوان مغرب قرار دهد. چنانکه صاحب بن عباد وقتی آن را بررسی کرد، مطالب آن را برخلاف انتظار، مربوط به مشرق یافت و چنانکه معروف است، تمثل به این آیه از قرآن کریم کرد: «این بضاعت ماست که به خودمان برگردانیده شده است» (یوسف/ ۶۵).[۱]

ابن عبدربه العقد الفرید را در سالیان دراز تألیف کرده و پیوسته مطالب و مندرجات بخشهای تنظیم یافته و طراحی شدۀ آن را مورد افزایش و کاهش یا آرایش و پیرایش قرار می‌داده است، اما تدوین نهایی کتاب باید در سالهای آخر عمر وی یعنی پس از ۳۲۲ق. صورت گرفته باشد. مقدمۀ کوتاه کتاب ـ که نسبت به بقیۀ آن نثری متفاوت دارد و به گواهی مضمونش در دوران بیماری وی نوشته شده ـ نشان‌دهندۀ تصمیم شتابزدۀ ابن عبدربه بر تدوین و ارائۀ آن بوده است.

منابع عمدۀ ابن عبدربه در نگارش العقد الفرید عبارتند از: قرآن، تورات و انجیل؛ ترجمۀ کتابهایی از ایران و یونان و هند، که آنها را از عیون الاخبار گرفته بوده است؛ نیز ایام العرب و امثال العرب ابوعبیده معمر بن مثنی را تقریباً به تمامی نقل کرده است، جز آنکه خود گوید که ضرب‌المثلهای کهن عربی را از توضیحات و افزوده‌های ابوعبیده پیراسته و به جای آن ضرب المثلهای عامیانۀ رایج در زمان خود را آورده است. از کتابهای جاحظ و مبرّد نیز بسیار بهره جسته و از استادان خود مانند محمد بن عبدالسلام خُشنی، محمد بن وضاح و بقی بن مخلد روایات بسیار نقل کرده، اما به ندرت از آنان نام برده است. از آنجا که بسیاری از منابع ابن عبدربه از دست رفته، این کتاب منبع منحصر به فرد برخی از روایات تاریخی مانند اخبار مربوط به زیاد و حجاج بن یوسف و علویان است.[۲]

العقد الفرید به موازات شهرت کم‌نظیر خود همواره منتقدان سرسختی نیز داشته است. قلفاظ، شاعر معاصر ابن عبدربه، نامگذاری کتاب را به العقد الفرید (سینه‌ریز بی‌مانند) مورد ریشخند قرار می‌داد و آن را «حبل التّوم» (رشتۀ سیر) می‌نامید.[۳] انتقاد اعتراض‌آمیز صاحب بن عباد نیز چون داغی بر پیشانی این کتاب باقی مانده است. ابوعلی بن ربیب تمیمی در نامه‌ای که ابن حزم اندلسی به آن پاسخ داده، بر تألیف ابن عبدربه خردۀ بسیار گرفته است. امروزه هم گه گاه از سوی محققان معاصر انتقاداتی از آن به عمل می‌آید[۴] که به رغم تأکید مؤلف بر تنظیم و تبویب کتاب، بیش از هر چیز، متوجه پراکندگی و عدم انسجام مطالب آن است.

محتوای کتاب

ابن عبدربه، مانند ابن قتیبه، سرِ آن داشته است که کتابش از گزند کهنگی در امان بماند و عامۀ کتاب خوانان را مفید افتد و آنچنان جاذبه‌ای داشته باشد که در سفر و حضر آن را فرو نگذارند. به همین لحاظ، از یک سو سخت به ایجاز می‌پرداخته و گذشته از حذف اسناد روایات و حکایات، از تکرار موضوعات ـ حتی اگر بی‌فایده هم نمی‌بوده ـ دوری جسته و از سوی دیگر، از آوردن داستانها و لطیفه‌های نکته‌آمیز، حتی شوخیهای زننده و تعبیرات مستهجن ابایی نداشته است.

نگاهی به عناوین بخشهای العقد الفرید می‌تواند برآوردی از محتوای ادبی آن به دست دهد و معلوم دارد که ابن عبدربه در این اثر خویش به کدام یک از زمینه‌های ادب پرداخته و کدام یک را فروگذاشته است. فهرست عناوین ابواب کتاب که به نام گوهرهای گرانبها (عِقد الفرید) نامیده شده‌اند، در ۲۱ عنوان ذیل مرتب شده است:

  • ۱ـ کتاب «اللولوه فى السلطان» که مسائل حکومتى و قضایى را در بر دارد؛
  • ۲ـ کتاب «الفریده فی الحروب و مدار امرها» که درباره مسائل جنگ و امور پیرامون آن است؛
  • ۳ـ کتاب «الزبرجده فی الاجواد و الاصفاد» که در زمینه بذل و بخشش هاى اشخاص خیّر سخن گفته است؛
  • ۴ـ کتاب «الجمانه فی الوفود» که در باب سفرای اقوام و قبایل مختلفى است که به حضور مبارک نبى اکرم (صلى الله علیه وآله)، خلفا، و سایر پادشاهان رسیده اند؛
  • ۵ـ کتاب «المرجانه فی مخاطبه الملوک»، که در آن مسائل مربوط به نحوه برخورد با اُمرا و پادشاهان بررسى شده است؛
  • ۶ـ کتاب «الجوهره فی الامثال»، که ضرب المثل هاى مهم و رایج در زبان عربى را گرد آورده و توضیحاتى براى هر یک داده است؛
  • ۷ـ کتاب «الزمرده فی المواعظ و الزهد»، که موعظه هاى انبیاء و حکما در زمینه هاى مختلف را جمع کرده و مسائل مختلف مربوط به موضوع زهد را مورد کنکاش قرار داده است؛
  • ۸ـ کتاب «الدره فی التعازى و المراثى»، که مسائل مربوط به مرگ و مرثیه و تعزیه را در آن آورده است؛
  • ۹ـ «کتاب الیتیمه فى النسب»، که نسب ها و فامیلى ها را در آن بحث و بررسى کرده است؛
  • ۱۰ـ کتاب «المجنبه فی الاجوبه»، که جواب هاى بزرگان تاریخ اسلام در مقابل سخنان دیگران را تحت این عنوان گرد آورده است؛
  • ۱۱ـ کتاب «الواسطه فی الخطب»، که خطبه هاى مهم پیامبر عظیم الشان اسلام، خلفاى سه گانه، و امیرالمومنین على بن ابى طالب(علیه السلام) را در آن نقل و بررسى کرده است؛
  • ۱۲ـ «کتاب المجنبه الثانیه فی التوقیعات و الفصول»، که بحث هاى مهم مربوط به کتابت، نامه نگارى، و نامه هاى شخصیت هاى برجسته اسلامو بزرگانِ غیر عرب (عجم)، را نقل کرده است؛
  • ۱۳ـ کتاب «العسجده الثانیه» (که البته العسجده اولى را نیاورده و یا در نسخه ها یافت نشده است) فی الخلفاء، او در این کتاب سیره نبوى و سیره خلفاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آورده است؛
  • ۱۴ـ کتاب «الدره الثانیه فی ایام العرب»، که ایام و مناسبت هاى مهم عرب را نقل و بررسى کرده است؛
  • ۱۵ـ کتاب «الزمرده الثانیه فی فضائل الشعر»، او در این کتاب، معلقات سبع شعراى جاهلیت را که معجزه فصاحت و بلاغت عرب در دوره جاهلى بودند و شعر شاعران و صحابه و علماى مشهور اسلام، را مورد کنکاش قرار داده است؛
  • ۱۶ـ کتاب «الجوهره الثانیه فی اعاریض الشعر»، که در زمینه علمِ عروض و سکون و حرکت حروف و کلمات است. او در این کتاب انواع وزن ها و قالب هاى شعرى را بررسى و تبیین کرده است که از لحاظ ادبى بسیار حائز اهمیت بوده و به نظر مى رسد که از لحاظ تاریخى جزء اولین منابع در این زمینه باشد؛
  • ۱۷ـ کتاب «المرجانه الثانیه فی النساء و صفاتهنّ»، که درباره مسائل مختلف فقهى، اجتماعى و اخلاقى زنان است؛
  • ۱۸ـ کتاب «الجمانه الثانیه فی المتنبئین و الممرودین و البخلاء»، که اخبار مربوط به مدعیان دروغین نبوت، دیوانگان، انسان هاى بخیل را در آن گرد آورده است؛
  • ۱۹ـ کتاب «الزبرجده الثانیه فى بیان طبائع الانسان و سائر الحیوان و تفاضل البلدان»، که بحث هاى مربوط به نفس شناسى (مراتب روح) انسان، خلق و خوهاى طبیعى انسان ها، اشتراکات و نقاط اختلاف طبیعى انسان و حیوانات و سپس روابط و تفاوت هاى مربوط به شهرهاى مختلف سر زمین هاى اسلامى را مورد بررسى قرار داده است؛
  • ۲۰ـ کتاب «الفریده الثانیه فی الطعام و الشراب» که در آن به انواع و اقسام غذاهاى عرب، نام هاى غذاها و نوشیدنى ها، و مسائل طبى و خواص دارویى مربوط به آنهاپرداخته است؛
  • ۲۱ـ کتاب «اللولوه الثانیه فی النتف و الهدایا الفکاهات و الملح»، که در آن مطالبى پیرامون طنز و خنده جمع کرده است.

«العقد الفرید» از نظر تاریخ اندلس حائز اهمیت است، زیرا مؤلف خود شاهد بسیاری از حوادثی بوده است که در کتاب ذکر شده است. ابن عبدربه مطالب و احادیث فراوانى از على بن ابى طالب (علیه السلام) و فضائل آن حضرت نقل کرده است. او بر خلاف سایر نویسندگان سنّى پیش از خود لقب «امیرالمؤمنین» را فقط براى امام على (علیه السلام) به کار برده است. او همچنین در بخشی از این کتاب، به حکایات تاریخی پرداخته و گزارش کوتاه و ناقصی نیز از حماسه عاشورا آورده است.

ابن عبدربه این کتاب دائرةالمعارف گونه را علاوه بر بخشهای مربوط به تاریخ اندلس، با اشعار خود و دیگر شاعران اندلسی چون غزّال، عباس بن فرناس و مؤمن بن سعید نیز آراسته است.

العقدالفرید با اینکه مجموعۀ دلپذیری از معارف دینی، سیاسی، اجتماعی، تاریخ ادبیات و تاریخ سیاسی اجتماعی عرب و به ویژه فرهنگ عامه است، اما می‌توان برخی از بخشهای آن را، با توجه به جامعیت و استقلال موضوع آنها، کتابهایی جداگانه به شمار آورد. از آن جمله است بخش نوزدهم که بحث مفصلی در باب عروض در بر دارد.

نسخه‌هایی که در عصر ما از العقد شناخته شده، در بردارندۀ شواهدی حاکی از حذف و اضافه و تغییرات گسترده در متن کتاب است: ترتیب بخشهای کتاب با آنچه در گزارش یاقوت آمده تفاوت دارد. شرح حال چهار خلیفۀ عباسی که پس از ابن عبدربه درگذشته‌اند، در کتاب موجود است. برخی گزارشهای جغرافیایی راجع به سرزمینهای مشرق به ویژه مکه و مدینه و بیت‌المقدس، از قول شاهد عینی در کتاب آمده است که اگر آنها را برگرفته از آثار دیگران ندانیم، می‌تواند از اضافات بعد از فوت وی باشد. در باب «معلّقات» تنها مصراع اول از مطلع هر یک از آن هفت قصیدۀ بزرگ به چشم می‌خورد و بقیه حذف شده است. ارجوزۀ تاریخی ابن عبدربه، از آخرین صفحات کتاب به آخر بخش پانزدهم نقل مکان یافته و کتاب عملاً بدون «خاتمه» مانده است. این تغییرات می‌تواند عمدتاً توسط ابن عبدربه مالقی صورت پذیرفته باشد.[۵]

اهمیت کتاب

جایگاه العقدالفرید به عنوان کتاب درسی ادب نیز در خور توجه است. این کتاب همواره به عنوان متن درسی تلقی شده و به خصوص در اندلس از این حیث مورد استفاده قرار می‌گرفته است. از این رو عده‌ای از ادبا و دانشمندان، از جمله ابن منظور (د ۷۱۱ق) به اختصار و تلخیص آن همت گماشته‌اند.[۶] نسخه‌های خطی برخی از این مختصرات هم اکنون موجود است.

در اوایل قرن حاضر، جمعی از ادبای مصر مختار العقد را تنظیم کردند که بارها در قاهره به چاپ رسیده است. در بیروت و ایران نیز اینگونه مختصرات، غالباً با همان انگیزۀ تدارک کتاب درسی به شیوه‌های مختلف فراهم آمده و انتشار یافته است. مجموعه‌های بزرگ ادب که پس از العقد الفرید پدید آمده‌اند، عموماً از این کتاب بهره فروان برده‌اند. بیش از همه قلقشندی در صبح الاعشی، ابشیهی در المستطرف و بغدادی در خزانةالادب از این کتاب نقل کرده‌اند.

در دو قرن اخیر، کتاب العقد الفرید سخت مورد عنایت خاورشناسان قرار گرفته است. پیش از همه، تورنل قسمتهایی از آن را که به تاریخ اقوام قدیم عرب ارتباط می‌یافت، به فرانسه ترجمه کرد و تحت عنوان «رسائلی دربارۀ تاریخ اعراب پیش از اسلام» در سالهای ۱۸۳۶-۱۸۳۸م به چاپ رسانید. فارمر بیشتر مطالب بخش موسیقی و آواز کتاب را با آرایشی نوین و با عنوان «موسیقی: گوهر گرانبها» به انگلیسی برگردانید. لوی پرووانسال از آن بهرۀ بسیار برده و برخی مندرجات آن را به زبان فرانسه در آورده است. نیکل نمونه‌های متنوعی از اشعار ابن عبدربه را به انگلیسی ترجمه و شرح کرده است. کنتیننته به ترجمۀ مجموعه‌ای از اشعار عاشقانۀ ابن عبدربه به زبان اسپانیایی پرداخته است. کوول ضمن ترجمه و شرح یکی از قصاید ابن عبدربه عشق و غزل را از دیدگاه او توضیح داده است. مونرو ارجوزۀ تاریخی ابن عبدربه را همراه با شرح حال مختصری از وی به انگلیسی برگردانیده است. نخستین چاپ العقد در جهان اسلام در بولاق (۱۲۹۳ق) انجام پذیرفته که بارها همراه با تعلیقات محققان کشورهای مختلف اسلامی تجدید چاپ شده است.

پانویس

  1. یاقوت، ۴ / ۲۱۴-۲۱۵.
  2. ابن خلکان، ۲ / ۳۰؛ ابن خلدون، ۲۳، ۲۶.
  3. صفدی، الوافی، ۸ / ۱۴.
  4. برای نمونه، نک‍ : جبری، ۱۶۷-۱۷۱.
  5. جبور، ۱۴۴-۱۴۶.
  6. سیوطی، ۱ / ۲۴۸.

منابع