حمزة بن قاسم علوی
حمزةبن قاسم بن علي، معروف به ابويعلي؛ يكي از نوادگان حضرت ابوالفضل علیهالسلام است.
ولادت و نسب
حمزة بن قاسم، مكنّى به «ابويعلى» از نوادگان حضرت ابوالفضل (ع) است كه نسبش با پنج واسطه به آن حضرت مىرسد. حمزه به دليل انتساب به اميرمؤمنان (ع) به «علوى» و به دليل انتسابش به حضرت عباس (ع) به «عباسى» شهرت دارد.[1]
نسبت جناب حمزه را چنين بيان كردهاند: حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبيدالله بن ابىالفضل العباس (ع).[2]
حمزة بن قاسم در خاندانى كه به ادب، شعر و حديث مشهور بودند و از سرآمدان عصر به شمار مىآمدند ديده به جهان گشود.
شخصيت علمى
ابويعلى حمزة بن قاسم، در اوايل قرن چهارم هجرى مىزيست؛ از آن رو كه از سعد بن عبدالله (متوفا ٣٠١) روايت كرده و تَلعَكبرى (متوفا ٣٨۵) نيز از او روايت كرده است.[8] ابىيعلى از راويان مورد اعتماد و بلندمرتبه حديث و از عالمان بزرگ شيعه به شمار مىآمد و دانشمندان بسيارى، افتخار شاگردى ايشان را داشتند. دو نكته مهم در زندگى علمى ابىيعلى مشهود بود: فراوانى احاديث نقل شده از او و تأليف چندين كتاب. شخصيت او را چنين وصف مىكنند:
احمد بن على نجاشى (م، ۴۵٠ ق) مىنويسد: «حمزة بن القاسم بن على بن حمزة بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن على بن أبىطالب (ع) أبو يعلى، ثقة، جليل القدر من أصحابنا، كثير الحديث. له كتاب من روى عن جعفر بن محمد (ع) من الرجال و هو كتاب حسن، و كتاب التوحيد، و كتاب الزيارات و المناسك، كتاب الردّ على محمد بن الأسدى...»؛[9] حمزة بن قاسم. . . ابويعلى، ثقة جليل القدرى است از اصحاب ما؛ حديث بسيار روايت مىكرده؛ از او كتابى است در ذكر افرادى كه از جعفر بن محمد (ع) روايت كردهاند. همچنین كتاب التوحيد، كتاب الزيارات و المناسك كتاب الردّ على محمد بن (جعفر) الاسدى از اوست. حسين بن عبيدالله اينگونه به ما بيان داشت: على بن محمد القلانسى از حمزة بن قاسم جميع كتب او را روايت كرد.[10]
شیخ طوسى (م، ۴۶٩ ق) مىنويسد: حمزة بن القاسم العلوى العباسى؛ حمزة بن القاسم بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن على بن أبىطالب (ع) يروى عن سعد بن عبدالله، روى عنه التلعكبرى إجازة»؛ حمزة بن القاسم... از سعد بن عبدالله روايت مىكند؛ تلعكبرى نيز از او روايت مىكند.[11]
علامه حلى (م، ٧٢۶ ق) مىنويسد: «حمزة بن القاسم ... أبويعلى ثقة جليل القدر من أصحابنا كثير الحديث له كتاب من روى عن جعفر بن محمد (ع) من الرجال»؛[12] حمزة بن القاسم... ثقة جليل القدرى است از أصحاب ما و احاديث بسيارى نقل كرده است. از او كتابى است در ذكر مردانى كه از جعفر بن محمد (ع) روايت كردهاند.
ابن داود حلى (متولد ۶۴٧ ق)،[13] سيد مصطفى تفرشى (متوفا ١٠۴۴ ق) در «نقد الرجال»،[14] حائرى مازندرانى (متوفا 1216 ق) در «منتهى المقال» [15]، شيخ عباس قمى[16] و سيد ابوالقاسم خويى (متوفا ١۴١٣ ق) نيز به بزرگى از ابىيعلى ياد كردهاند.[17]
با درنگ در سلسله اسناد احاديث، جايگاه حديثى حمزه بن قاسم و مشايخ و شاگردان او مشخص مىشود. حمزه بن قاسم از سعد بن عبدالله، محمد بن اسماعيل البرمكى، حسن بن متيل، جعفر بن محمد بن مالك الفزارى و على بن جنيد الرازى روايت نقل مىكند. از سويى تلعكبرى، على بن محمد القلانسى، حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام المؤدب، على بن احمد بن محمد الدقاق از او روايت نقل مىكنند.[18]
ميرزا محمدعلى اردوبادى كه كتابى درباره شخصيت حمزه بن قاسم به نام «المثل الأعلى» در ١٣۶٠ قمرى نگاشته است،[19] درباره ابىيعلى چنين مىنويسد: ابويعلى از علماى اهل بيت و يگانهاى برجسته از خاندان وحى و سروى بلند و افراشته در بوستان بنىهاشم است. او از مشايخ روايت بود و علماى بلاد براى بهرهورى از علوم اهل بيت (ع) نزد وى مىشتافتند.
مدفن حمزه
مزار حمزه بن قاسم در جنوب شهر بزرگ حله، در منطقه «مدحتيه» از توابع «مزيديه» واقع است. اطراف حرم مسكونى بوده و به نام «حمزه» يا «حمزة الغربى» معروف است. اين مزار باشكوه و معروف با گنبد، ضريح، رواق و صحن بزرگ، زائران بسيارى را پذيراست.[۱]
پيشتر اين گمان وجود داشت كه اين حرم از آنِ حمزة فرزند موسى الكاظم (ع) است، وليكن توجه به اين مزار و اختصاصش به ايشان، با حكايتى ارتباط دارد كه برخى از محدثان و انديشمندان بنام بدان اشاره كردهاند. این ماجرا درباره محل دفن حمزة بن قاسم حدود 150 سال قبل رخ داده و نشان دهنده عنايت امام زمان عجل الله تعالی فرجه به وي است. محدث نوري در كتاب شريف «نجم الثّاقب» به سند معتبر، از فرزند آيت الله سيد مهدي قزويني، كه صاحب كرامات فراوان است، نقل میكند:
«پدرم (مرحوم سيد مهدي قزويني) گفت: من همواره به يكي از جزايري كه بين رودخانه دجله و فرات واقع است، براي تبليغ و ارشاد عشاير بني زبيد میرفتم. چون آنان از اهل سنت بودند، میكوشيدم آنان را به مذهب اهل بيت علیهمالسلام هدايت كنم. (با تلاشهاي پدرم همه آنان به تشيع گرايش يافتند و اينك بر همين عقيده باقياند.) پدرم فرمود: در همان جزيره، مزاري است معروف به مرقد حمزه فرزند حضرت موسي بن جعفر علیهالسلام. مردم او را زيارت میكنند و كرامات زيادي هم براي او نقل میكنند. در نزديك آن بارگاه، روستايي حدود صد خانوار بود. هرگاه به جزيره میرفتم، از كنار مرقد حمزه میگذشتم و او را زيارت نمیكردم؛ چون در نزد من ثابت شده بود كه قبر او در شهر ري نزديك قبر حضرت عبدالعظيم حسنی است.
روزي نزد اهل آن روستا مهمان بودم. اهالي آنجا از من درخواست كردند كه من صاحب آن قبر را زيارت كنم؛ ولي من نپذيرفتم و به آنان گفتم: مزاري را كه نشناسم، زيارت نمیكنم. اين سخن موجب كاهش رغبت مردم بدانجا شد. آن گاه از آن روستا به مزيديه رفتم و شب نزد بعضي از سادات آنجا مهمان بودم. سحرگاه برخاستم و نافله شب گزاردم. نشسته بودم و مشغول ذكر و دعا و منتظر طلوع فجر بودم، ناگهان سيدي را كه میشناختم و از اهل تقوا و صلاح و سداد بود، داخل خانه شد و بر من سلام كرد و نشست. آن گاه گفت: مولاي من! ديروز مهمان اهل روستاي حمزه بودي و او را زيارت نكردي؟ گفتم: آري. گفت: چرا؟ گفتم: آن را كه نشناسم، زيارت نمیكنم؛ حمزه در شهر ري مدفون است. گفت: چه بسا چيزهايي كه شهرت دارد ولي اصل و اساسي ندارد. اين قبري كه در اينجا هست، قبر حمزه پسر امام كاظم علیهالسلام نيست، هر چند مشهور شده؛ بلكه آن قبرِ ابويعلي حمزة بن قاسم علوي عباسي است كه يكي از عالمان اجازه و اهل حديث است و دانشمندان علم رجال، او را ستايش كردهاند.
پدرم سيد مهدي گفت: من با خود گفتم: اين از عوام سادات است و اهل اطلاع بر دانش رجال نيست. شايد اين سخن را از بعضي عالمان آنجا فراگرفته است. آن گاه برخاستم تا ببينم كه آيا فجر طالع شده يا نه؟ آن سيد هم برخاست و رفت و من غفلت كردم كه از او بپرسم اين مطلب را از چه كسى فراگرفته، و چون صبح شد و نماز صبح را خواندم و نشستم براى تعقيب نماز صبح تا آنكه آفتاب طلوع كرد و چون همراه من چند جلد از كتب رجال بود، آنها را مطالعه كردم؛ ديدم بيان سيد درست است؛ اين بزرگوار ابويعلى حمزه بن قاسم علويست.
پس اهل قريه به ديدن من آمدند. سيدى شبيه سيد ياد شده در ميان آنها بود؛ پس از او تشكر كردم كه سحر پيش من آمدى و مرا از قبر جناب حمزه بن قاسم علوى خبر دادى. بگو ببينم اين مطلب را از كجا گفتى و از چه كسى شنيدى؟ پس سيد گفت: به خدا قسم من پيش از اين ساعت نزد شما نيامدم و من شب گذشته در بيرون قريه بودم و شنيدم شما آمدهايد، پس امروز مشرف شدم به زيارت شما. من سپس به اهالي روستا گفتم: حالا بايد به جهت زيارت قبر حمزه برگردم و ترديد ندارم آن شخصي را كه ديدم، حضرت صاحب الزمان علیهالسلام بود. من و تمام اهل آن روستا براي زيارت جناب حمزه حركت كرديم. از اين پس، مردمان بسياري از راههاي دور براي زيارت او میآيند و شأن و منزلت او بيش از پيش آشكار شد».[۲]
آيت الله مامقاني مینويسد: قبر اين بزرگوار الآن در روستاي مزيديه، از روستاهاي شرقي شهر حله است و در چهار فرسخي آن و ميان رودخانه دجله و فرات قرار دارد.[۳]
پانویس
منابع
- مجله فرهنگ زیارت، "حيات و مزارحمزۀ علیه السلام"، دیماه سال 1389 شماره 8.
- ابوالحسن رباني سبزواري، ستارگان حرم، جلد 13.