حسن بن علی وشاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«حسن بن على بن زياد الوشّاء بجلى كوفى» از وجوه طايفه شیعه و از اصحاب و یاران امام رضا و امام هادی (علیهما السلام) بود.[۱]

ولادت و خاندان

حسن بن على بن الوشّاء، کنیه اش ابومحمد و لقب های مشهورش بَجَلّی، وشّاء، خزّاز است. زادگاه او کوفه است و بدین جهت کوفی هم نامیده می شود. آن گونه که شواهد نشان می دهد، او در اواسط سده دوم هجری، پا به عرصه هستی نهاد.[۲]

حسن بن وشاء، با حضرت رضا علیه السلام انس و الفتی خاص داشت و یکی از شیفتگان آن حضرت بود. وی اهل کسب و کار بود و لباس های مخصوصی را از کوفه به مرو و ماوراءالنهر می برد و در آنجا به فروش می رساند.

جدّ مادری او، الیاس بن عمرو بجلّی، از محدثان و علاقمندان به اهل بیت علیهم السلام بود. نجاشی در باره او می نویسد: الیاس بن عمرو یکی از یاران امام صادق علیه السلام و معتقدان به ولایت اهل بیت است و گرایش عمیقی به این خاندان دارد. او جدّ حسن بن علی وشاء است. الیاس سه پسر دارد، به نام های عمرو، یعقوب و رقیم که همگی آنان از حضرت صادق علیه السلام حدیث نقل کرده اند. الیاس کتابی نیز نوشته است.[۳]

در سخن بزرگان

نجاشی: او یکی از بزرگان طائفه شیعه است. او واقعاً بزرگی از بزرگان مذهب شیعه است.7

علامّه حلّی: وشّاء از محدّثین ممتاز و برجسته شیعه است.8

گرچه بعضی از دانشوران خواسته اند قدر و منزلت و مرتبه والای او را از راههای دیگر ثابت کنند، همانند این که احمد بن محمد بن عیسی قمی از او طلب اجازه حدیث می کند و یا این که بزرگان محدّثان، از او روایت نقل کرده اند؛ ولی به این سخنان نیازی نیست، سخنان نجاشی و علاّمه حلّی در باره او، حکایتگر شخصیّت کم نظیر او در عرصه حدیث و فقه است. و لازم به یادآوری است که تمامی شرح حال نویسان، ضمن نقل کلام این دو بزرگوار، بر آن بسنده کرده اند و از او ستایش فراوانی نموده اند.9

چند ویژگی

در اینجا بایسته است به بعضی از ویژگی های این محدّث نامور و دانش طلب، اشاراتی داشته باشیم.

گرایش به حق

از پاره ای از روایات و سخن بعضی از بزرگان حدیث، برداشت می شود که حسن بن علی وشّاء بعد از شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در انتخاب و گزینش حضرت امام رضا علیه السلام اندک زمانی دچار حیرت و سرگردانی شد. بدین خاطر گفته اند که «واقفیّه» بود ولی به زودی از این اعتقاد باطل عدول کرد و به مذهب حق ـ که امامت حضرت رضا علیه السلام و امامان بعد از آن بزرگوار است ـ باور عمیق و ژرفی پیدا کرد.

این محدّث عظیم، به دنبال مشاهده بعضی از کرامات و معجزات از حضرت امام رضا علیه السلام ، از آن عقیده باطل دست شست و به امامت حضرت گرایش یافت و از یاران مخصوص آن حضرت شد. در این جا ناگزیر هستیم که به پاره ای از این روایات اشاره کنیم:

الف) حسن بن علی وشّاء می گوید: من در حالی که مذهب واقفیّه را داشتم و بر این باور بودم، سفری به خراسان کردم و با خود مقداری لباس و بعضی از اجناس دیگر بردم که بفروشم. همراه من یک جامه گلداری بود که در یکی از بسته ها جای داشت و من متوجه آن نبودم و جای آن را هم نمی دانستم. چون به مرو رسیدم، منزلی را کرایه کردم. مردی که اهل شهر مدینه و در آنجا چشم به جهان گشوده بود، نزد من آمد و به من گفت: ابوالحسن الرضا علیه السلام می فرماید: آن جامه گلداری که نزد توست، برای من بفرست. گفتم: من هم اکنون وارد این شهر شدم، چه کسی به ابوالحسن الرّضا علیه السلام خبر آمدن مرا داد؟ من جامه گلدار ندارم. آن مرد رفت و بعد از لحظاتی برگشت و گفت: ابوالحسن الرضا علیه السلام می فرماید: جامه گلدار در فلان جاست و در فلان بقچه است. من بقچه را با دقت نگاه کردم. آن را در همان جایی که آن حضرت فرموده بود، یافتم و آن را برای آن حضرت فرستادم.10

ب) نیز می گوید: من مسائل فراوانی را نوشته بودم، قبل از اینکه به امامت حضرت رضا علیه السلام یقین و باور داشته باشم، تمام آن مسائل را در یک کتابی گرد آورده بودم. آنها مسائلی بود که از پدران آن حضرت روایت شده بود. مسائلی دیگر نیز در آن کتاب بود. متمایل بودم که حضرت را آزمایش کنم که آیا او واقعاً بعد از پدر بزرگوارش، موسی بن جعفر علیه السلام ، امام شیعیان است؟ کتاب را برداشتم و به سمت خانه آن حضرت راه افتادم، تا این که به درب منزل امام رسیدم. در گوشه ای از کوچه، با حالت اندیشناک نشستم. منتظر بودم تا یک موقعیت مناسب و زمان خلوت برسد تا کتاب را بر آن حضرت تحویل دهم. در این هنگام که با خود اندیشه می کردم که از آن بزرگوار طلب اجازه کنم و به خدمتش برسم، گروهی از شیعیان نیز نزدیک منزل آن حضرت حضور داشتند و با یک دیگر گفت و گو می کردند. من غرق افکار خویش بودم. داشتم با خودم فکر می کردم که چگونه و با چه وسیله ای از امام اجازه بطلبم. ناگهان دیدم یکی از خادمان آن حضرت به سمت من می آید در حالی که کتابی در دست او بود، صدا زد: کدام یک از شما حسن بن علی بن بنت الیاس بغدادی هستید؟ من از جایم بلند شدم و گفتم: من هستم، چه کار داری؟ گفت: این کتاب را بگیر، من مأمورم این را به تو برسانم. من کتاب را از او گرفتم و به گوشه ای رفتم. کتاب را مطالعه کردم، به خدا سوگند! دیدم جواب تک تک سؤالات مرا نوشته است و در این هنگام بود که به امامت حضرت رضا علیه السلام یقین پیدا کردم و مذهب واقفیّه را ترک کردم.11

ج) باز او می گوید: ما در شهر مرو نزد مردی بودیم که واقفی مذهب بود. من به او گفتم: از خدا بترس! من هم در برهه ای از زمان همین عقیده تو را داشتم، ولی خداوند متعال دل مرا به نور ولایت حضرت رضا علیه السلام روشن ساخت.12

در آغاز امامت حضرت رضا علیه السلام ، گروهی از شیعیان چون حسن بن علی الوشّاء، مدتی کوتاه در جست و جوی امام حقّ بودند، تا این که خداوند متعال آنها را هدایت کرد.

فراوانی استاد

حسن بن علی وشّاء در میان محدّثان بزرگ شیعه، از جهت داشتن استادان فراوان حدیث و فقه، کم نظیر یا بی همتاست. خودش در این زمینه داستانی را روایت می کند که در تمام کتاب های شیعه و بین محدّثان دینی بی نظیر است. این داستان نشان دهنده شکوفایی و رونق حوزه حدیث در شهر کوفه و زیادی شاگردان امام صادق علیه السلام در آن شهر است.

احمد بن محمد بن عیسی قمی، یکی از محدّثان طراز اوّل، می گوید: من برای جست و جوی احادیث اهل بیت علیهم السلام از قم به کوفه رفتم. در آنجا با حسن بن علی وشّاء ملاقات کردم. از او خواستم که کتاب علاء بن رزین و ابان بن عثمان احمر را به من بدهد. او آن دو کتاب را به من داد. من رو کردم به حسن بن علی الوشّاء و گفتم: دوست دارم که این دو کتاب را به من اجازه دهی.

حسن به من گفت: خدا تو را رحمت کند! چه عجله ای داری؟ برو آنها را بنویس، بعداً نزد من بیا و اخبار را از من بشنو. به او گفتم: من اطمینان ندارم که مرگ به سراغم نیاید و همین امشب از دنیا نروم. اینجا بود که حسن بن علی وشّاء به من گفت: اگر می دانستم که اخبار و روایات اهل بیت علیهم السلام این همه طلب کننده و علاقه مند دارد، اخبار و روایات بیشتری را جمع آوری می کردم. من در همین مسجد کوفه، 900 استاد حدیث را درک کردم و آنها را دیدم که همه آنها می گفتند: امام صادق علیه السلام فرمود:...13

محدّث قمی بعد از نقل این مطلب، می گوید: از این خبر بر می آید که بزرگان حدیث شیعه در زمان گذشته، فقط به آنچه که در کتاب های «اصول» نقل شده بود اعتماد می کردند و آنان روایات را نقل نمی کردند تا این که از استادان حدیث بشنوند یا این که به آنان اجازه نقل روایت بدهند.14

روایات فراوان

این ویژگی هم از بارزترین جلوه های شخصیّت و برازندگی این الگوی حدیث و فقه است. در سراسر اخبار شیعه، در معارف مسائل مربوط به اصول دین، اخلاق و احکام عملی (فقه) نام او به چشم می خورد و این، حکایتگر عشق و میل فراوانش به مکتب ناب ائمه معصومین علیهم السلام است.

حسن بن علی وشّاء، حسن بن علی بنت الیاس صیرفی، حسن بن علی خزّاز و الوشّاء عناوینی هستند که در کتب حدیث، فراوان به چشم می خورد.15

استادان

حسن وشّاء استادان فراوانی داشته؛ از جمله: ابان بن عثمان احمر16، احمد بن عائد17، مُثنّی الحنّاط18، یونس بن یعقوب19، داوود بن علی یعقوبی20، علیّ بن عُقبه21، ثَعلَبة بن میمون22 و مسافر23.

شاگردان

از آنجا که حسن بن وشّاء، اخبار فراوانی را گردآوری کرده بود، طبعاً به عنوان یکی از استادان حدیثی شیعی، محلّ توجّه بزرگان حوزه حدیث و فقه، قرار گرفته بود. افراد زیادی از محضر پرفیض او بهره بردند و روایات را از او فراگرفتند. در اینجا به ذکر نام گروهی از آنان بسنده می شود:

1. یعقوب بن یزید؛

2. احمد بن محمد بن عیسی؛

3. معلّی بن محمد بصری؛

نام دو نفر اخیر در بیشتر روایات حسن بن علی وشّاء به چشم می خورد. اینان از شاگردان معروف و برجسته وی بوده اند.

4. احمد بن ابی عبداللّه برقی؛

5. محمد بن حسن صفّار قمی؛

6. محمد بن عیسی بن عُبَید یَقطینی؛

7. صالح بن ابی حمّاد؛

8. عبداللّه بن صلت قمی؛

9. ابراهیم بن هاشم قمی؛

10. محمد بن یحیی عطّار قمی؛

11. علی بن حسن بن فضّال؛

12. ابراهیم الاحمر.24

رحلت

سرانجام این محدّث بزرگ و شیفته خاندان اهل بیت علیهم السلام دعوت حق را لبیک گفت. اما این که در چه سال و در چه مکانی به سوی دیار باقی شتافت، چیزی در دست نیست. لیکن اما از نگاهی به زندگی شاگردان و اساتید وی چنین به دست می آید که وی در نیمه اوّل سده سوم هجری بدرود حیات گفته است.

در آینه روایات

هرکس چشم به بوستان دل انگیز و معطّر روایات نقل شده از سوی حسن بن علی وشّاء می دوزد، چنان به وجد می آید که نمی داند کدام گل را به نظاره بنشیند و از او بهره ببرد؟ از میان این گل های زیبا، چند گل را به عاشقان اهل بیت علیهم السلام هدیه می کنیم:

1. هنگام سفر به خراسان

از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: هنگامی که مأمون دستور داد مرا از مدینه به خراسان ببرند، تمام نزدیکانم را جمع کردم و به آنان دستور دادم بر من گریه کنند، تا من بشنوم. سپس 12 هزار دینار میان آنان پخش کردم و به آنان گفتم: بدانید من دوباره به میان شما بر نخواهم گشت. کنایه از این که من در خراسان به شهادت می رسم.25

2. خبر شهادت امام رضا علیه السلام

حسن بن علی وشّاء می گوید:

امام رضا علیه السلام به من فرمود: من به زودی و مظلومانه به وسیله زهر به شهادت می رسم و کشته می شوم. هرکس مرا زیارت کند، در حالی که به حق و منزلت من معرفت داشته باشد، خداوند متعال تمام گناهان او را خواهد بخشید.26

3. ارزش سخاوت و بدی بُخل

حسن بن علی وشّاء می گوید: از حضرت رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: سخاوتمند، به خدا، بهشت و مردم نزدیک و از جهنّم دور است. بخیل از خدا، بهشت و مردم دور و به آتش جهنّم نزدیک است. سخاوت درختی است در بهشت که شاخه هایش در دنیا آویخته شده است. هرکس به یکی از آن شاخه ها چنگ زند، به بهشت داخل می شود... * *27

4. نشانه لطف خدا

حضرت صادق علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «اذا ارادَ اللّهُ بعبدٍ خیراً فقّهه فی الدین؛ اگر خداوند متعال اراده کند در حقّ بنده اش لطف و احسان کند، او را در شناخت دین، بینا و بصیر می کند.»28

5. روزگار ظهور مهدی علیه السلام

حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:

«قال اذا قام قائمنا وَضَعَ اللّهُ یَدَهُ علی رُؤُسِ العبادِ فَجَمَعَ بها عُقُولُهم و کَمُلَتْ به اَحْلامُهم؛ زمانی که قائم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم قیام و ظهور نماید، خداوند دست خویش را بر سرهای بندگانش می نهد تا این که عقل های آنان جمع و اندیشه های آنان کامل گردد.»29

6. ارزش علم و عقل

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «یا علیّ لافَقْرَ اَشَدُّ مِنَ الجهلِ و لامالَ اَعْوَدَ مِنَ العقل؛ یاعلی! هیچ فقری بدتر از نادانی نیست و هیچ ثروتی سودمندتر از عقل نیست.»30

7. مردم سه گروهند

امام صادق علیه السلام فرمود: «النّاس ثلاثه: عالمٌ و متعلّم و غُثاءٌ؛ مردم سه گروه هستند: 1. دانشمندان؛ 2. دانش طلبان؛ 3. خاشاک بر روی آب.»31

ارزش قناعت

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مَنْ سَأَلَنا اَعْطیناه و مَن اِستغنی اغناهُ اللّه؛ هرکس از ماچیزی بخواهد، به او می دهیم، ولی اگر قناعت کند و از مردم سؤال نکند، خداوند او را بی نیاز می کند.»32

تألیفات

وی با اینکه از نام آورترین روایتگران شیعه است، اما کتاب های زیادی از او به یادگار نمانده است. نجاشی می گوید: برای او کتابهایی است از جمله: کتاب ثواب، الحجّ، المناسک و کتاب النوادر.33

شیخ طوسی می نویسد: او کتابی نوشته است.34

علاقه به حدیث

شيخ طوسى روايت كرده از احمد بن محمد بن عيسى بن قمى؛ كه به جهت طلب حديث هجرت كردم به كوفه و ملاقات كردم در آن‌جا حسن بن على وشا را از او سؤال كردم كه كتاب علأن رزين و ابان بن عثمان را براى من بياورد، چون آورد گفتم به او دوست مى‌دارم كه اجازه دهى به من روايت اين دو كتاب را، گفت: خدا تو را رحمت كند! چه عجله‌اى دارى برو بنويس از روى آن‌ها بعد سماع كن، گفتم: كه از حوادث روزگار ايمن نيستم، گفت: اگر من دانستم كه از براى حديث مثل تو طالبى است هر آينه بسيار اخذ حديث مى‌كردم چه آن كه من درك كردم در اين مسجد نهصد تن از مشايخ را كه هر يك مى‌گفت: «حدَّثنى جعفرُ بْن مُحَمَّد».[۴]

مولف گويد: كه از اين روايت معلوم مى‌شود كه در سابق اهل قم چقدر طالب حديث بوده‌اند. از قم تا كوفه به طلب حديث و هم اعتماد ايشان به اصول بوده و روايت نمى‌كردند حديث را مگر با اجازه يا سماع از مشايخ و بالجمله: او از مشايخ اجازه و اجلاء اصحاب ائمه از او روايت مى‌كنند و اگر عثره‌اى از او سر زده در وقف او بر حضرت موسى عليه السلام تدارك كرده به رجوع او به حضرت امام رضا عليه السلام و قول به امامت آن حضرت و حجت بعد از آن حضرت.

علت ترک کردن مذهب حسن بن علی وشا

ابن شهر آشوب در (مناقب) روايت كرده از او كه گفت: نوشتم در طومارى مسائلى چند كه امتحان كنم به آن على بن موسى عليه السلام را پس صبح حركت كردم به سوى منزل آن حضرت، از بسيارى جمعيت كه بر در خانه آن حضرت بود نرسيدم به در خانه در اين حال خادمى را ديدم كه مى‌پرسيد: كيست حسين بن على وشاء پسر دختر الياس بغدادى؟ گفتم: اى غلام! آن كس كه تو مى‌جويى منم. پس نوشته‌اى به من داد و گفت: اين است جواب مسائلى كه با خود دارى! پس من به سبب اين معجزه باهره قطع كردم به امامت آن حضرت و ترك كردم مذاهب واقفيه را.[۵]

پانویس

  1. رجال شیخ، ص 371.
  2. رجال نجاشی، ص 28؛ فهرست طوسی، ص 54، ش 192.
  3. رجال نجاشی، ص 78.
  4. همان مأخذ.
  5. مناقب، ابن شهر آشوب، 4/370.

منابع

شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قسمت دوم، باب یازدهم: در تاريخ حضرت رضا عليه السلام