خضاب
«خِضاب»، رنگ کردن موى سر و صورت و نیز دست و پا با موادى نظیر «حَنا» است. در روایات اسلامی، خضاب کردن یکى از سنّتهاى پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله) معرفی شده و فواید و آثارى براى آن بیان گردیده است.
واژه شناسی
واژه «خضاب» از ریشه «خ ض ب» است به معناى حِنّا و کتَم و مانند آن که براى رنگ کردن بکار مىرود[۱] و مصدر آن به معناى «رنگ کردن چیزى» [۲] و مقصود از آن رنگ کردن موى سر و محاسن است.[۳] چون مادّه اصلى براى خضاب «حنا» است، غالباً حنا بستن مترادف خضاب کردن آمده است.[۴] فیومى توضیح داده است که براى رنگ کردن با حنا ریشه «خضب» و براى رنگ کردن با سایر مواد ریشه «صبغ» بکار مىرود.
خضاب در روایات
خضاب کردن پیش از اسلام رایج بوده است؛[۵] احادیث متعددى نیز درباره استحباب آن براى مردان و زنان،[۶] به جز مصیبتدیدگان[۷] روایت شده، تا آنجا که مجلسى خضاب کردن را سنّت مؤکد به شمار آورده است. در یک حدیث آمده که خضاب هدیه و سنّت پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم است، به ویژه خضاب موى سر و ریش براى مردان و خضاب موى سر و دست و پا براى زنان.[۸]
در روایات متعددى آمده است که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم خضاب مىکردند[۹] و پرداخت یک درهم براى خضاب را بهتر از انفاق هزار درهم مىدانستند و دیگران را براى احتراز از شباهت به یهود و نصارا بدان تشویق و از ترک آن منع مىکردند؛[۱۰] چون پیروان این دو دین خضاب نمىکردند.[۱۱]
همچنین فواید متعددى براى خضاب از آن حضرت روایت کردهاند، مثل خوشبو شدن، زینت دادن، موجب شادى مؤمنان و نیز افزایش عفاف و شمارى از آثار اخروى.[۱۲]
در روایات به ترتیبِ فضیلتْ رنگهاى سیاه، قرمز و زرد براى خضاب کردن ذکر شده است.[۱۳] حتى خضاب به رنگ سیاه، احتمالاً به سبب جلوه بیشتر آن، مصداق ایمان و موجب ترس دشمنان و از مصادیق «قوة» مذکور در آیه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» (سوره انفال، ۶۰) معرفى شده[۱۴] و گفته شده است که پیامبر سیاه را نیکوترین رنگ براى خضاب مىدانستند. اهل بیت آن حضرت نیز همین رنگ را برگزیده بودهاند.[۱۵]
از موادى که براى خضاب بستن در روایات بدان اشاره شده، حَنا است[۱۶] که خضاب کردن با آن را یکى از سنّتهاى پیامبران[۱۷] و آن را خضاب اسلام معرفى کردهاند و فواید و آثارى براى آن بیان کردهاند.[۱۸] گفته شده است پیامبر اکرم بانوان را به خضاب کردن ناخنها با حنا امر مىکرد.[۱۹] در روایات آمده است که برخى امامان شیعه هم از حنا جهت خضاب بستن استفاده مىکردند.[۲۰]
احکام خضاب
ظاهراً به دلیل کارکرد اصلى خضاب، یعنى حفظ آراستگى و ایجاد نشاط اجتماعى، خضاب کردن در برخى موارد نهى گردیده و این کار مکروه تلقى شده است.[۲۱]
دیگر این که خضاب بستن دستان براى بانوان توصیه شده[۲۲] و از طرف دیگر، طریحى (ذیل «خضب») تصریح کرده که دلیلى براى استحباب خضاب دست براى مردان نیافته است. مجلسى نیز خضاب کردن دست و پا را براى مردان مکروه شمرده است، چرا که این کار موجب شباهت مردان به زنان مىشده است.[۲۳]
همچنین احادیث متعددى درباره حکم خضاب براى زنِ مُحرم، با توجه به جنبه زینت داشتن آن، روایت شده که آراى فقهاى شیعه نیز درباره آن متفاوت است.[۲۴] شیخ طوسی[۲۵] خضاب زن هنگام احرام را اگر به قصد زینت باشد، منع کرده و اگر به قصد تبعیت از سنّت باشد، بى اشکال دانسته است.
پانویس
- ↑ جوهرى؛ ابن منظور، ذیل «خضب».
- ↑ رجوع کنید به فیومى، ذیل «خضب».
- ↑ ابنحجر عسقلانى، ج۱۰، ص۲۹۱؛ طریحى، ذیل «خضب».
- ↑ رجوع کنید به جوهرى، ذیل «حنأ».
- ↑ رجوع کنید به ابن ابى شیبه، ج۸، ص۳۳۵؛ عسکرى، قسم۱، ص۲۷؛ ذهبى، ج۲، ص۴۴۳؛ سیوطى، ذیل بقره: ۱۲۴.
- ↑ رجوع کنید به حرّعاملى، ج۲، ص۸۲ـ۸۵.
- ↑ همان، ج۲، ص۸۷ـ۸۸.
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، ۱۴۱۴، ج۱، ص۱۲۲؛ طبرسى، ص۹۱.
- ↑ رجوع کنید به مجلسى، ص۲۸.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۶۵؛ ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۹۷ـ۴۹۸.
- ↑ بخارى، ج۴، ص۱۴۵ـ۱۴۶؛ مسلم بن حجاج، ج۶، ص۱۵۶.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج۵، ص۵۶۷، ج۶، ص۴۸۰، ۴۸۲ـ۴۸۳؛ ابنبابویه، ۱۳۶۲ش، همانجا؛ طبرسى، ص۹۲.
- ↑ رجوع کنید به حرّعاملى، ج۲، ص۹۰ـ۹۲.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج۶، ص۴۸۰ـ۴۸۳؛ ابنبابویه، ۱۴۱۴، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ رجوع کنید به ابن سعد، ج۵، ص ۳۲۲؛ ابنماجه، ج۲، ص۱۱۹۷.
- ↑ رجوع کنید به ابنماجه، ج۲، ص۱۱۹۶ـ۱۱۹۷؛ حرّعاملى، ج۲، ص۹۴ـ۹۷.
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۴۲؛ همو، ۱۴۱۴، ج۱، ص۵۲؛ درباره اختلاف محدّثان در الفاظ این روایت رجوع کنید به طریحى، ذیل «حنأ».
- ↑ رجوع کنید به طبرسى، ص۹۱؛ حرّعاملى، ج۲، ص۷۳ـ۷۷، ۹۴ـ۹۵، ۳۵۵.
- ↑ طریحى، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج۶، ص۵۰۹.
- ↑ رجوع کنید به مفید، ص۵۸؛ طوسى، ۱۴۰۱، ج۱، ص۱۸۱ـ۱۸۲؛ درباره سبب این کراهت رجوع کنید به مفید، همانجا؛ بحرانى، ج۳، ص۲۷۴ـ۲۷۵؛ براى روایات دیگر رجوع کنید به حرّعاملى، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ رجوع کنید به حر عاملى، ج۲، ص۹۷.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج۸، ص۳۸؛ نیز رجوع کنید به ابوداوود، ج۲، ص۴۶۲؛ بیهقى، ج۸، ص۲۲۴.
- ↑ رجوع کنید به صابرى همدانى، ج۲، ص۳۱۴ـ۳۱۶؛ درباره نظر علماى اهلسنّت در این موضوع رجوع کنید به نووى، المجموع، ج۷، ص۲۱۹ـ۲۲۰.
- ↑ ـ۱۴۱۷، ج۲، ص۲۹۵.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، جلد ۱۵، مدخل "خضاب" از حمید باقرى.