دروغ
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
دُروغ(کذب) مخالف راستی و به معنای بیان چیزی خلاف واقع و با علم به نادرست بودن آنها است. در دین اسلام دروغ یکی از گناهان کبیره به شمار می رود و جز در مواردی خاص به شدت از آن نهی شده است.
محتویات
سرچشمه ی گناهان
از آموزه های قرآنی و روایی اسلام چنین بر می آید که دروغ از گناهان کبیره و در میان گناهان کبیره از بدترین آنهاست. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «لَا سُوءَ أَسْوَءُ مِنَ الْكَذِب» هیچ بدی بدتر از دروغ نیست. [۱] و فرمودند: َ «أَعْظَمُ الْخَطَايَا عِنْدَ اللَّهِ لِسَانُ الْكَذَّاب»؛[۲] بزرگترين خطاها نزد خدا زبان دروغگو است.
زیرا دروغ سرچشمه سایر رذایل اخلاقی است و گشاینده مسیر نزول اخلاقی انسان است.امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: «جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ كُلُّهَا فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهَا الْكَذِبَ»[۳] همه پليدی ها و زشتی ها در خانه ای جمع شده اند و كليد آن خانه دروغ است.
در روایتی از امام علی علیه السلام آمده است: «إِيَّاكُمْ وَ الْكَذِبَ فَإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ»[۴]؛ دروغ انسان را به كارهاى بد مى كشاند و كارهاى بد هم سرانجام آدمى را به دوزخ مى برد
ريشه دروغ
سرچشمه دروغ گویی نقاط ضعف روحى و شخصیتی است که در انسان وجود دارد. گاهى انسان بخاطر ترس از فقر، پراكنده شدن مردم از دور او و از دست دادن موقعيت و مقام، دروغ مى گويد. زمانى بخاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و شهوات ديگرى زبان به دروغ مى گشايد و از اين وسيله نامشروع براى تأمين مقصود خود كمك مى گيرد. گاهى تعصبهاى شديد و حب و بغضهاى افراطى سبب مىشود كه انسان به نفع كسى كه مورد علاقه اوست يا به زيان كسى كه مورد نفرت و كينه او مىباشد بر خلاف واقع سخن بگويد.
زمانى براى آنكه خود را بيش از آنچه هست بنماياند و اظهار علم و اطلاع كند در مسائل مختلف علمى و تاريخى و امثال آن دروغ مى گويد. ولى در حقيقت تمام اين صفات رذيله كه ريشه صفت دروغ را تشكيل مى دهند از كمبود شخصيت و ناتوانى روح و ضعف ايمان ناشى مى گردد. كسانى كه به شخصيت خود مؤمن نيستند و داراى روحى ناتوان و زبون مى باشند براى نيل به مقاصد خود و فرار از ضررها به دروغ و تزوير و تقلب و خيانت متوسل مى گردند.
يكى ديگر از عوامل مهم دروغگويى احساس كمبود شخصيت و عقده حقارت است. كسانى كه گرفتار چنين عقدهاى هستند سعى مى كنند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتى كه در خود احساس مى نمايند جبران كنند[۵] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «لَا يَكْذِبُ الْكَاذِبُ إِلَّا مِنْ مَهَانَةِ نَفْسِهِ»[۶]دروغگويى از پستى روح ريشه مى گيرد.
آثار زيانبار دروغ
دورغ و ناراستی هم آثار زیانبار معنوی و هم تبعات مادی برای فرد و اجتماع با بار می آورد بخشی از این آثار عبارتد از
ویرانی ایمان
دروغ گویی در تضاد با ایمان است و به هیچ وجه با ایمان به خدا سازگاری ندارد. امام باقر عليه السّلام فرمود:« إِنَّ الْكَذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِيمَان»[۷]؛ دروغ ويرانكننده ايمان است. در روایاتی دیگر اهل ایمان به کلی از دروغ گویی برکنار دانسته شده اند. بلکه اساساً کسی که با دروغ میانه ای داشته باشد، طعم ایمان واقعی را نخواهد چشید. در روایت است که: «لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ»[۸]. هيچ بنده مزه ايمان را نچشيد تا دروغ را ترك كند چه شوخى باشد و چه جدى.
از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم پرسیدند:يَكُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً قَالَ نَعَمْ قِيلَ وَ يَكُونُ بَخِيلًا قَالَ نَعَمْ قِيلَ وَ يَكُونُ كَذَّاباً قَالَ لا» «آیا آدم با ایمان ممکن است ترسو باشد ؟ فرمود : آرى . پرسیدند : آیا ممکن است بخیل باشد ؟ فرمود : آرى . پرسیدند : آیا ممکن است کذّاب دروغگو باشد ؟ فرمود : نه».
البته درباره روایت اخیر باید توجه داشت که منظور از «كَذَّاب» کسی است که بسیار دروغ بگوید به گونه ای که دروغ گویی جزء عادت و خوی او شده باشد. چنانکه از امام صادق پرسیدند: «آیا کسی که دروغی بگوید «كَذَّاب» است؟» امام در پاسخ فرمودند: «نه, زيرا كسى نيست جز اينكه اين از او دروغی سر بزند؛ ولى مقصود آن كس است كه بدروغ عادت كرده است» [۹]
خواری و بی آبرویی
از آثار مستقیم دروغ گویی خواری و بی آبرویی است. چرا که دست دروغ گو عاقبت در میان مردم رو می شود و رازش فاش می شود. آنگاه هرگز مورد اعتماد کسی نخواهد بود. کسی او را به دوستی انتخاب نخواهد کرد و با او نشست و برخواست نخواهند کرد. در کسب و کار و تجارت به سخن و عهد او اعتماد نمی کنند و .... امام على عليه السلام می فرمایند: «الكاذِبُ على شرفِ مَهواةٍ و مَهانَةٍ» [۱۰].شخص دروغگو، بر لبه پرتگاه و خوارى و نیز می فرمایند : «ثَمَرَةُ الكذبِ المَهانَةُ في الدُّنيا و العَذابُ في الآخِرَةِ»[۱۱]؛ نتيجه دروغ، خوارى در دنيا و عذاب در آخرت است. و رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود:«ألا إنّ الكذبَ يُسَوِّدُ الوَجهَ»؛[۱۲] دروغ، روسياهى مى آورد.
فقر و کم شدن روزی
دروغ رزق و روزی انسان را کم می کند. و انسان را به فقر مبتلا می کند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند: «الكَذِبُ يَنقُصُ الرِّزقَ»[۱۳]دروغ، روزى را كم مى كند و امام علی علیه السلام می فرمایند:«اعتِيادُ الكِذبِ يُورِثُ الفَقرَ»[۱۴]عادت به دروغ گويى ، فقر به بار آورد.
نفاق
میان دروغ و نفاق رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد. نفاق دروغی بزرگ است و ثمره ی دروغ تثیت نفاق و دورویی در قلب و جان انسان است. قرآن کریم در مذمت گروهی از پیمان شکنان می فرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُون»؛[۱۵] «این عمل، (روح) نفاق را تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند و بخاطر آن است که دروغ میگفتند.» و این مفهوم روایتی از امام علی است که می فرمایند:«الکِذبُ یُؤَدِی الی النِفَاق »[۱۶]؛دروغ، به نفاق مى انجامد.
دروغ آرایش منافقان برای مخفی کردن زشتی باطن خود است. امام علی علیه السلام می فرمایند:«بالكِذبِ يَتَزيَّنُ أهلُ النِّفاقِ» [۱۷].منافقان با دروغ، خود را آراسته جلوه مى دهند.همچنین در روایتی دیگر دروغ دروزاه نفاق دانسته شده است. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «إنّ الكذبَ بابٌ مِن أبوابِ النِّفاقِ»[۱۸]؛ دروغ، درى از درهاى نفاق است.
محرومیت از هدایت الهی
چنانکه بیان شد اهل ایمان با دروغ گویی میانه ای ندارند و کسی که عادت به دورغ گویی پیدا کند قلبش از نور ایمان تهی و در نتیجه از هدایت الهی محروم خواهد شد. قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»؛ [۱۹]خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمى كند.
انواع دروغ
- جدی، كه حرام است.
- شوخی، كه دو صورت دارد: یکی شوخی بودن آن معلوم است، كه حرام نيست، ولی بايد به اندازه ای باشد كه باعث عادت به دروغ گويی نشود و آن كاری است بس مشكل. دیگری شوخی بودن آن معلوم نيست، كه حرام است، مثل دروغ گفتن به فرد ساده لوح خوش باور.
موارد جواز دروغ گفتن
در آموزه های اسلامی در بعضی از موقعیت ها دروغ گفتن جایز شمرده شده است از جمله:
دفع ضرر جانی یا مالی
برای دفع ضرر جانی یا ضرر مالى فاحش(نه کسب منفعت) يا برای حفظ آبروی مسلمان دروغ گفتن جايز است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «احْلِفْ بِاللَّهِ كَاذِباً وَ نَجِّ أَخَاكَ مِنَ الْقَتْلِ». [۲۰]؛ قسم دروغ به خداوند ياد كن و برادر مسلمانت را از مرگ نجات ده.
همچنین امام صادق (ع) فرمود: «فَأَمَّا الَّتِي يُؤْجَرُ عَلَيْهَا الرَّجُلُ إِذَا حَلَفَكَاذِباً وَ لَا تَلْزَمُهُ الْكَفَّارَةُ فَهُوَ أَنْ يَحْلِفَ الرَّجُلُ فِي خَلَاصِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ خَلَاصِ مَالِهِ مِنْ مُتَعَدٍّ يَتَعَدَّى عَلَيْهِ مِنْ لِصٍّ أَوْ غَيْرِه»؛ [۲۱] قسم دروغى كه كفاره ندارد بلكه براى صاحبش اجر و ثواب ثبت مى شود، قسمى است كه براى خلاصى جان يا مال مسلمانى از شر ظالمى مانند دزد و غيره ياد شود.
در اين مقام دو نكته را بايد متذكر بود يكى آنكه هر چند براى دفع ضرر مطلقا دروغ جايز است ليكن اگر ضرر مالى و قابل تحمل باشد مستحب است آن ضرر را قبول كند و دروغ نگويد چنانچه از امير المؤمنين (ع) است كه از نشانه ايمان راست گفتن در موردى است كه راستى ضرر داشته باشد و ترك كردن دروغ است. نكته ديگر اينست كه چون مشهور فقهاء در اين مقام توريه را لازم دانسته اند احتياط آنست كه اگر بتواند و حرجى نباشد ضرر را بتوريه دفع نمايد نه به دروغ صريح.[۲۲]
اصلاح ذات البين
یکی دیگر از مواردی که دروغ گفتن اشکال ندارد اصلاح بین مسلمانان و برطرف کردن کینه ها و دشمنی هاست.بلکه این گونه سخنان اصلاً دروغ به حساب نمی آید. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «المصلح ليس بكذاب» [۲۳]؛ اصلاح كننده كذّاب نيست.
ایشان در توضیح اصلاح فرمودند: «از كسى سخنى در باره ديگرى مي شنوى كه اگر آن سخن به او برسد بد دل مى شود، پس تو او را ديدار كنى و باو بگوئى: از فلانى شنيدم كه در باره خوبى تو چنين و چنان مي گفت، بر خلاف آنچه شنيده اى» [۲۴]
احادیثی درباره دروغ
- قال النبِيُّ صلی اللّه عليه و آله و سلّم كَبُرَتْ خِيَانَةً أَنْ تَحْدُثَ أَخَاكَ حَدِيثاً هُوَ لَكَ مُصَدِقٌ و َأَنْتَ بِِهِ كاذِبٌ؛ حضرت رسول صلی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: چه خيانت بزرگی است كه به برادرت چيزی بگويی كه او تو را تصديق كند و تو به او دروغ گفته باشی. (مجموعه ورام، ج1، ص114)
- ... وَأَعْظَمُ الْخَطَايَا عِنْدَ اللَّهِ لِسَانُ الْكَذَّابِ...؛ اميرالمؤمنين علی عليه السّلام فرمود: بزرگترين خطايا (گناهان) نزد خدا، زبان دروغ پرداز است. (كافی، ج8، ص82)
- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام لَايَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّی يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَجِدَّهُ؛ اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده اند: هيچ بنده طعم ايمان را نمی يابد، تا اين كه دروغ را چه شوخی و چه جدی آن ترك كند. (كافی، ج2، ص340)
- عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَی الْكَذَّابِينَ النِّسْيَانَ؛ امام صادق عليه السلام فرموده اند: از چيزی كه خدای متعال بر دروغگويان قرار داده، فراموشی است.
- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَأَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ صلی الله عليه و آله لِعَلِيٍّ عليه السلام قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الصَّلَاح وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِي الْفَسَادِ إِلَی أَنْ قَالَ يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَعِدَتُكَ زَوْجَتَكَ وَالْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ؛ حضرت رسول صلی اللّه عليه و آله و سلّم در وصيتی به اميرالمؤمنين علی عليه السلام فرمود: يا علی، خدای متعال، دروغ گفتن برای اصلاح را دوست دارد و راست گفتن كه سبب فساد شود، مبغوض خدا است؛ تا اين كه فرمود يا علی سه چيز است كه در آن ها دروغ گفتن نيكو است؛ حيله و چاره انديشی در جنگ با دشمن، وعده دادن به همسرت و اصلاح بين مردم. (وسائل الشيعه، ج12، ص252)
- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ و َعَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِمَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عليه السلام قَالَ قَالَ لِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا يَا بُنَيَّ انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ و َلَا تُحَادِثْهُمْ و َلَا تُرَافِقْهُمْ فِي طَرِيقٍ فَقُلْتُ يَا أَبَتِ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِيهِمْ قَالَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَاب يُقَرِّبُ لَكَ الْبَعِيدَ و َيُبَعِّدُ لَكَ الْقَرِيبَ وَ إِيَّاكَ وَمُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُكَ بِأُكْلَةٍ أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِيلِ فَإِنَّهُ يَخْذُلُكَ فِي مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ وَ إِيَّاكَ و َمُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنِّي وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ) (سوره محمد، 22-23) و َقَالَ: (الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ و َيَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ و َلَهُمْ سُوءُ الدّارِ) (سوره رعد، 25) و َقَالَ فِي الْبَقَرَةِ: (الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ)؛ (سوره بقره، 27)
امام زين العابدين عليه السلام به فرزندش امام محمد باقر عليه السلام فرمودند: (ای فرزندم با پنج نفر رفقات وهمنشينی و سفر نكن؛ گفتم پدر جان چه كسانی هستند؟ آن ها را به من معرفی كن؛ فرمودند:
- بر حذر باش رفاقت و همراهی با دروغگو، چون كه او مثل يك سراب می ماند كه دور را نزديك وانمود مي كند و نزديك را دور.
- بر حذر باش رفاقت و همراهی با فاسق، چون كه او تو را به يك لقمه غذا يا كمتر از آن می فروشد.
- بر حذر باش رفاقت و همراهی با بخيل، چون كه او موقع نياز به مالش (مثل قرض و غيره) از تو حذر می كند
- بر حذر باش رفاقت و همراهی با احمق، چون كه او می خواهد به تو نفع برساند ولی بجای آن، ضرر می رساند
- بر حذر باش رفاقت و همراهی با قاطع رحم، چون كه من سه بار او را مورد لعن در قرآن مجيد يافتم... .(كافی، ج2، ص641)
پانویس
- ↑ التوحيد (للصدوق)، ص: 74
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 83
- ↑ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج69، ص: 263
- ↑ الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 419
- ↑ زندگى در پرتو اخلاق، ص: 80
- ↑ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج69، ص: 262
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 340
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 341
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 341
- ↑ نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 118
- ↑ غرر الحكم و درر الكلم، ص: 329
- ↑ تحف العقول، النص، ص: 14
- ↑ نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص: 373
- ↑ الخصال، ج2، ص: 505
- ↑ سوره توبه آیه 77
- ↑ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 221
- ↑ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 220
- ↑ مجموعة ورام، ج1، ص: 114
- ↑ سوره غافر آیه 28
- ↑ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج8، ص: 301
- ↑ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص: 367
- ↑ گناهان كبيره، ج1، ص: 292
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 210
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 342
منابع
- ابن بابويه، محمد بن على، التوحيد (للصدوق)، 1جلد، جامعه مدرسين - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.
- ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق)، 1جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش.
- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
- مكارم شيرازى، ناصر، زندگى در پرتو اخلاق، 1جلد، سرور - ايران - قم، چاپ: 6، 1386 ه.ش.
- كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
- تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم (مجموعة من كلمات و حكم الإمام علي عليه السلام)، 1جلد، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: دوم، 1410 ق.
- شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
- ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.
- پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، 1جلد، دنياى دانش - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش.
- ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، 2جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش.
- ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، 2جلد، مكتبه فقيه - قم، چاپ: اول، 1410 ق.
- ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.
- طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، 10جلد، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
- دستغيب، عبدالحسين، گناهان كبيره، 2جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ايران - قم، چاپ: 22، 1388 ه.ش.