دعای ۳۱ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش هفتم)
اللَّهُمَّ إِنْ یکنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَیک فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِینَ، وَ إِنْ یکنِ التَّرْک لِمَعْصِیتِک إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِیبِینَ، وَ إِنْ یکنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّی لَک مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ.
اللَّهُمَّ فَکمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ، وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ، وَ حَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ، وَ وَعَدْتَ الْإِجَابَةَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِی، وَ لَا تَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیبَةِ مِنْ رَحْمَتِک، إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَی الْمُذْنِبِینَ، وَ الرَّحِیمُ لِلْخَاطِئِینَ الْمُنِیبِینَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، کمَا هَدَیتَنَا بِهِ، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، کمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تَشْفَعُ لَنَا یوْمَ الْقِیامَةِ وَ یوْمَ الْفَاقَةِ إِلَیک، «إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»، وَ هُوَ عَلَیک یسِیرٌ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
الهی اگر پشیمانی در پیشگاه حضرتت توبه است، پس من از همه پشیمانترم، و اگر ترک گناه بازگشت محسوب میشود پس اولین بازگشت کننده منم، و اگر استغفار سبب ریختن گناهان است پس من در برابرت از استغفار کنندگانم،
بارالها همانگونه که به توبه و بازگشت فرمان دادی و پذیرش آن را ضمانت فرمودی، و بر دعا ترغیب نمودی و نسبت به آن وعده اجابت دادی، پس بر محمد و آلش درود فرست، و توبهام را قبول کن، و از رحمتت نومید و مأیوسم باز مگردان، زیرا که حضرتت پذیرنده توبه گناهکاران، و بخشنده خطاپیشگانی هستی که از صمیم دل به تو بازمی گردند.
بار الها بر محمد و آلش دورد فرست همچنان که به وسیله او ما را هدایت فرمودی، و بر محمد و آلش درود فرست همچنان که به سبب او ما را رهایی کرامت کردی، و بر محمد و آلش درود فرست چنان درودی که در قیامت و در روز نیاز به تو از ما شفاعت کند، که تو بر هر چیز توانایی، و آن بر تو سهل و آسان است.
ترجمه آیتی
بار خدایا، اگر پشیمانى به درگاه تو توبه است من پشیمان ترین پشیمانانم و اگر ترک گناه بازگشت به توست، من نخستین بازگشتگانم و اگر استغفار است که گناهان را مى ریزد، من در زمره ى استغفار کنندگانم.
اى خداوند، همچنان که ما را به توبه فرمان داده اى و پذیرفتنش بر عهده گرفته اى، همچنان که ما را به دعا برانگیخته اى و وعده ى اجابت داده اى، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و توبه ى من بپذیر و به جایى که نومیدان از رحمت خود را باز مى گردانى باز مگردان. تویى آن که توبه ى گنهکاران مى پذیرى و با خطاکاران بازگشته از خطا مهربان هستى.
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست آنسان که ما را به سبب او راه هدایت نمودى. بر محمد و خاندانش درود بفرست آنسان که ما را به هدایت او نجات بخشیدى. بر محمد و خاندانش درود بفرست درودى که در روز بازپسین، روز بینوایى، شفیع ما به نزد تو باشد، که تو بر هر کارى توانایى. و هو علیک یسیر.
ترجمه ارفع
خدایا اگر ندامت توبه است هم اینک من از نادم ترین نادمانم و اگر ترک گناه توبه است من اولین توبه کننده ام و اگر درخواست آمرزش سبب ریختن گناهان است من از درگاهت جزء درخواست کنندگان آمرزشم.
بار الها همانطور که فرمان به توبه داده ای و قبولى آن را ضمانت کرده ای و بر دعا کردن تشویق فرموده ای و وعده اجابت داده ای پس بر محمد و آل او درود فرست و توبه مرا قبول کن و مرا با نومیدى از رحمتت بازمگردان زیرا که تو بر گنهکاران بخشاینده ای و بر خطاکاران که در حال توبه اند، مهربان مى باشى.
الها بر محمد و آل او درود فرست همانطور که به وسیله ى آن گرامى ما را هدایت کردى و بر محمد و آل او درود فرست چنانکه ما را به وسیله آن حضرت از گمراهى رهایى بخشیدى و بر محمد و آل او درود فرست آنچنان درودى که ما را در روز قیامت و در روز نیازمندى به تو شفاعت نماید زیرا که تو بر هر چیز توانایى و برایت آسان است.
ترجمه استادولی
خدایا، اگر پشیمانى، توبه به درگاهت محسوب مى شود من از همه پشیمان ترم، و اگر ترک نافرمانى تو بازگشت به سوى تو به حساب مى آید من نخستین بازگشت کننده ام، و اگر طلب آمرزش سبب ریختن گناهان است من به درگاه تو از آمرزش خواهانم.
خدایا، پس همان طور که دستور توبه دادى و قبول آن را ضمانت کردى، و بر دعا کردن برانگیختى و وعده اجابت دادى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و توبه ام را بپذیر، و مرا با نومیدى و تهیدستى از رحمتت باز مگردان، که تو توبه گنهکاران را پذیرایى، و به خطاپیشگان توبه کار مهربانى.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست چنان که ما را به سبب او هدایت کردى، و بر محمد و آل او درود فرست چنان که ما را به وسیله او رهانیدى، و بر محمد و آل او درود فرست درودى که روز قیامت و روز نیاز به تو شفیع ما گردد، که تو بر همه چیز توانایى، و این کار بر تو آسان است.
ترجمه الهی قمشهای
اى خدا اگر ندامت و پشیمانى از گناه توبه است و بازگشت به درگاه تست من از همه عالم نادم و پشیمان ترم (که بیش از همه بر سختى عقابت آگاهم و اگر (عزم) ترک معصیت انابه و رجوع است به آن درگاه باز من اول انابه کننده به حضرتت خواهم بود (که من صبح و شام به درگاهت به لابه و انابه مشغولم) و اگر استغفار و طلب آمرزش از حضرتت موجب محو گناهانست من هم از مستغفران و آمرزش طلبان درگاه توام.
اى خدا چنانکه (بندگان گنهکار را) امر به توبه فرمودى و قبول توبه آنها را ضمانت کردى و خلق را ترغیب و تحریص به دعا نمودى و به آنان وعده اجابت کردى پس اى خدا درود فرست بر محمد و آل پاکش و توبه ى مرا هم به کرمت قبول فرما و مرا به محل محرومى و ناامیدى از درگاه رحمت (بى انتهاى) خود بازمگردان که همانا توئى که بسیار (و بى نهایت) بر بندگان گناهکارت توبه پذیرى و در حق خطاکاران تائب و نالان به درگاهت بى حد مهربانى خدایا درود فرست بر محمد و آل پاکش (و این تحیت و ثناى ما بر آن حضرت سپاسگذارى ماست) زیرا به وجود آن بزرگوار تو ما امت را (به توحید معرفت و طاعت و سعادت ابد) هدایت فرمودى
و نیز درود فرست بر محمد و آل پاکش (باز بدین سبب بر او طلب درود و رحمت از تو مى کنم) که آن حضرت ما را (از ورطه جهل و شرک و ارجاس جاهلیت و ذلت و نکبت رهانید و از فقر مالى و فقر عقلى و اخلاقى و اجتماعى و فقر علمى و عملى) به واسطه آن وجود مبارک (که مظهر رحمت واسعه تست ما امت را نجات دادى و باز درود و رحمت فرست اى خدا بر محمد و آل پاکش چنان رحمتى که ما را (از قهر و عقاب و رنج و عذاب) روز قیامت نجات دهد که آن روز بیچارگى و فقر و حاجت جمیع خلائق است به حضرتت اى خدا همانا تو تنها بر کلیه ى اشیاء قادر و توانائى و این شفاعت به رحمتت از ما امت بسى بر تو سهل و آسانست (پس کرم کن و به شفاعت آل رسول گرامى که مظهر رحمت واسع تست ما امت مرحومه را از قهر و عقاب خود نجات ده و به رحمت ابد و بهشت سرمد مقام بخش).
ترجمه سجادی
خداوندا اگر پشیمانى، توبه به درگاه توست، پس من پشیمان ترین پشیمانانم و اگر ترک معصیت تو، بازگشت است، پس من نخستین بازگشت کننده ام. و اگر درخواست آمرزشْ سبب ریختن گناهان است، پس من به درگاه تو از آمرزش خواهانم.
خداوندا، پس چنانکه به توبه فرمان دادى و پذیرفتن را ضمانت کردى و بر دعا ترغیب نمودى و اجابت را نوید دادى، پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و توبه ام را قبول کن و مرا به ناامیدى از رحمتت بازنگردان. که تو توبه گنهکاران را مى پذیرى و بر خطاکارانِ توبه پیشه، مهربانى.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست، همچنانکه ما را به سبب او هدایت کردى و بر محمّد و خاندانش درود فرست، آنچنان که ما را به وسیله او نجات دادى و بر محمّد و خاندانش درود فرست، درودى که روز رستاخیز و روز نیازمندى به تو، ما را شفاعت کند. زیرا تو بر هر چیز توانایى و آن بر تو آسان است.
ترجمه شعرانی
خداوندا! اگر پشیمانى توبه است من از هر پشیمانى پشیمانترم و اگر ترک گناه بازگشت است من پیش از همه بازگشتم و اگر طلب آمرزش گناه را مى ریزد من از تو آمرزش مى خواهم
خدایا همچنانکه به توبه امر کردى و پذیرفتن آن را وعده فرمودى و به دعا ترغیب کردى و نوید اجابت دادى پس بر محمد و آل او درود فرست و توبه مرا بپذیر و مرا از رحمت خود ناامید بازمگردان که توبه ى گناهکاران را قبول مى فرمائى و نسبت به خطاکارانى که پشیمان شده اند مهربانى.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست چنانکه ما را به او راه نمودى و بر محمد و آل او درود فرست چنانکه ما را به سبب او رستگار فرمودى و بر محمد و آل او درود فرست، درودى که روز رستاخیز که روز نیازمندى ما است شفیع ما باشد. تو بر هر چیز قادرى و هر کار بر تو آسان است.
ترجمه فولادوند
بار الها! اگر «پشیمانى» در پیشگاهت، به سوى تو «توبه» به شمار رود، همانا من پشیمان ترین پشیمانانم و اگر ترک گناه بازگشت به سوى تو در حساب آید همانا من از نخستین بازگشت کنندگانم و اگر آمرزش طلبى مایه ى ریزش گناهان مى گردد پس همانا من پیش تو از استغفار کنندگانم.
بار خدایا! همانگونه که به توبه دستور دادى و پذیرش آن را تضمین فرمودى و بر دعا ترغیب کردى پس با درود بر محمد و خاندان وى، توبه ام در پذیر و از رحمت خود مرا به نومیدى باز مگردان، زیرا که تویى که توبه ى گناهکاران را مى پذیرى و بر خطاکاران مهربانى!
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، همانگونه که ما را به وسیله ى وى رهایى بخشیدى، و درود بر محمد و خاندان وى، چنان درودى که در روز رستاخیز و هنگام بینوایى به پایمردى ما بر خیزد، زیرا که تویى که بر هر چیز توانایى و خود آن بر تو آسان است.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا اگر پشیمانى به سوى تو توبه است پس من پشیمانترین پشیمانهایم، و اگر به جا نیاوردن گناه تو، توبه و بازگشت (به سوى تو) است پس من نخستین توبه کنندگانم، و اگر درخواست آمرزش سبب ریختن گناهان است پس من به درگاه تو از درخواست کنندگان آمرزشم
بار خدایا چنانکه به توبه فرمان دادى و پذیرفتن (آن) را ضمانت کردى و بر دعا ترغیب نمودى و وعده ى روا ساختن دادى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و توبه ام را بپذیر، و مرا به نومیدى از رحمتت بازمگردان، زیرا تو بر گنهکاران آمرزنده اى، و بر خطاءکاران توبه کنندگان مهربانى
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، چنانکه ما را به سبب او (به راه حق) راه نمودى، و بر محمد و آل او درود فرست، چنانکه ما را به وسیله ى آن حضرت (از جهل و نادانى) رهانیدى، و بر محمد و آل او درود فرست، درودى که ما را روز رستاخیز و روز نیازمندى به تو (از عذاب و کیفر جاوید) شفاعت نماید، زیرا تو بر هر چیز توانائى (قدیر هر چه را بخواهد انجام مى دهد از این رو جز خداى تعالى به این صفت وصف نمى شود) و آن (درخواست من) بر تو آسان است.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ إِنْ یکنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَیک فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِینَ وَ إِنْ یکنِ التَّرْک لِمَعْصِیتِک إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِیبِینَ وَ إِنْ یکنِ الاِسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّی لَک مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ
اَللَّهُمَّ فَکمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ وَ حَثَثْتَ عَلَى الدُّعَاءِ وَ وَعَدْتَ الْإِجَابَةَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ اقْبَلْ تَوْبَتِی وَ لاَ تَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیبَةِ مِنْ رَحْمَتِک إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَى الْمُذْنِبِینَ وَ الرَّحِیمُ لِلْخَاطِئِینَ الْمُنِیبِینَ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ کمَا هَدَیتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ کمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ صَلاَةً تَشْفَعُ لَنَا یوْمَ الْقِیامَةِ وَ یوْمَ الْفَاقَةِ إِلَیک إِنَّک عَلَى کلِّ شَیء قَدِیرٌ وَ هُوَ عَلَیک یسِیرٌ»:
"بارالها اگر پشیمانى از گناه و معصیت در پیشگاه والایت توبه است، پس من از همه پشیمانان پشیمان ترم، و اگر ترک گناه بازگشت به سوى تو محسوب مى گردد، پس اولین بازگردنده منم، و اگر استغفار سبب ریختن گناهان است، پس من در پیشگاهت از استغفار کنندگانم.
الهى همچنان که به توبه فرمان دادى و قبول آن را ضمانت نمودى، و بر دعا ترغیب کردى و وعده اجابت دادى، پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و توبه ام را بپذیر، و به نومیدى مرا از رحمتت باز مگردان. زیرا تو پذیرنده توبه گناهکاران، و بخشنده بر خطا پیشه گان دلدادگان به خود هستى.
بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، همچنان که به وسیله او ما را هدایت کردى، و بر محمّد و آل محمّد درود فرست همچنانکه به سبب او ما را رهائى دادى، و بر محمّد و آل محمّد چنان درودى فرست که در روز رستاخیز و روز نیاز و احتیاج به رحمتت دستگیر ما شود، زیرا که وجود مقدس تو بر هر چیز تواناست و آن بر تو آسان است".
عاشق آن است که چون داغ تمنّا سوزد *** همچو خورشید به یک داغ سراپا سوزد
شعله اش سرو شود فاخته گردد شررش *** هر که در آرزوى آن قد رعنا سوزد
دل ز تر دامنى نفس شود ز اهل جحیم *** روش هیزم تر نیست که تنها سوزد
نتواند چو گذشت از سر یک قطره چه سود *** که به لب تشنگى ما دل دریا سوزد
هیزم گلخن حُسن تو هم آن دل نشود *** که مدام از غم ناکامى دنیا سوزد
کرم ایزدیش باز نسوزد در حشر *** اگر امروز کلیم از غم فردا سوزد
باتوجه به متن دعائى که شرح و تفسیرش گذشت، و آیات و روایاتى که در ضمن توضیح جملات ملکوتى دعا نگاشته شد، این معنا به دست آمد که توبه از گناه از اعظم واجبات، و از بزرگترین عبادات، و وجوب آن از نظر فقهى فورى، و تحققش باعث آرامش دل، و آمرزش گناه و باز شدن درِ رحمت حق، و بسته گشتن درِ غضب الهى، و عامل نجات از عذاب، و باعث دخول در بهشت، و مورث جلب رضوان الهى، و نجات انسان از آلودگیها، و آراسته شدنش به حسنات و واقعیات است، و مشکلى از مشکلات نیست مگر آنکه توبه از گناه آن را حل کند.
در روایت بسیار مهمى در کتاب با عظمت "مجمع البیان" چنین آمده:
اِنَّ رَجُلا اَتَى الْحسنَ((علیه السلام)) فَشَکى اِلَیهِ الْجُدُوبَةَ، فَقالَ لَهُ الْحسنُ((علیه السلام)): اِسْتَغْفِرِ اللهَ، وَ اَتاهُ آخَرُ فَشَکى اِلَیهِ الْفَقْرَ، فَقالَ((علیه السلام)) لَهُ: اِسْتَغْفِرِ اللهَ، وَ اَتاهُ آخَرُ فَشَکى اِلَیهِ الْفَقْرَ: فَقالَ((علیه السلام))لَهُ: اِسْتَغْفِرِ اللهَ، وَ اَتاهُ آخَرُ فَقالَ لَهُ: اُدْعُ اللهَ اَنْ یرْزُقْنى اِبْناً فَقالَ((علیه السلام)) لَهُ: اِسْتَغْفِرِ اللهَ. فَقُلْنا: اتاک رِجالٌ یشْکونَ اَبْواباً وَ یسْأَلونَ اَنْواعاً فَاَمَرْتَهُمْ کلَّهُمْ بِالاِْسْتِغْفارِ؟! فَقالَ: ما قُلْتُ ذلِک مِنْ ذاتِ نَفْسِى اِنَّما اعْتَبَرْتُ فیهِ قَوْلَ اللهِ:(۱) اِسْتَغْفِرُوا رَبّکمْ اِنَّهُ کانَ غَفّاراً، یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکمْ مِدْراراً، وَ یمْدِدْکمْ بِاَمْوال وَ بَنینَ وَ یجْعَلْ لَکمُ جَنّات وَ یجْعَلْ لَکمْ اَنْهاراً:(۲)
مردى خدمت حضرت مجتبى((علیه السلام)) آمد و از قحطى و گرانى به آنحضرت شکایت کرد، حضرت به او فرمود: استغفار کن. مرد دیگرى آمد و به آن حضرت از فقر و تهیدستى شکایت کرد، حضرت به او هم فرمود: استغفار کن. و مرد دیگرى آمد و به آن جناب عرض کرد: از خدا بخواه دعا کن که حضرت حق فرزندى به من عنایت کند، به او هم فرمود: استغفار کن. به آن حضرت عرضه داشتیم: مردانى چند خدمت شما آمدند و از چیزها و گرفتاریهاى گوناگون شکایت داشتند و تقاضاهاى مختلفى نمودند و شما همه آنها را به استغفار و طلب آمرزش امر فرمودید؟! حضرت جواب دادند: من این را از پیش خود نگفتم، همانا در این مسئله از فرموده خداوند در قرآن استفاده نمودم که فرمود:
از خداوند مهربان و پروردگار خویش طلب آمرزش نمایید، همانا او بسیار آمرزنده است، تا آنکه از آسمان بر شما باران پشت سر هم بفرستد، و شما را به مال و ثروت و پسرها کمک و مدد دهد، و براى شما باغها و نهرها مقرر فرماید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ "مجمع البیان"ج۱۰، ص۳۶۱.
۲ـ نوح، ۱۰ ـ ۱۲.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم ان یکن الندم توبه الیک فانا اندم النادمین. و ان یکن الترک لمعصیتک انابه فانا اول المنیبین».
اناب الى الله، اقبل و تاب و رجع.
(یعنى:) بار خدایا، اگر باشد پشیمانى توبه و رجوع به سوى جناب کبریایى تو، پس من پشیمانترین همه ى پشیمانانم. و اگر باشد ترک معصیت و نافرمانى تو بازگردیدن -به سوى خداى عز و جل- پس من اول بازگردیدگانم.
«و ان یکن الاستغفار حطه للذنوب فانى لک من المستغفرین».
حطه، اى: مسقطا.
(یعنى:) و اگر باشد آمرزش خواستن مسقط گناهان، پس به درستى که من از آمرزش خواهندگانم.
«اللهم فکما امرت بالتوبه و ضمنت القبول و حثثت على الدعاء و وعدت الاجابه، فصل على محمد و آله، و اقبل توبتى».
حثثت -بالحاء المهمله و الثاءین المثلثین- اى: حرضت.
یعنى: بار خدایا، چنانچه امر فرموده اى به توبه کردن و ضامن قبول آن شده اى و تحریص کرده اى بر دعا و خواهشگرى و وعده داده اى اجابت کردن آن را، پس رحمت کن بر محمد و آل او، و بپذیر توبه ى من را.
«و لا ترجعنى مرجع الخیبه من رحمتک. انک انت التواب على المذنبین و الرحیم للخاطئین المنیبین».
و بازمگردان مرا بازگشتن ناامید از رحمت تو. به درستى که تویى پذیرنده ى توبه هاى گناهکاران و مهربان بر خطاکنندگان بازگردندگان.
«اللهم صل على محمد و آله، کما هدیتنا به. و صل على محمد و آله کما استنقذتنا به. و صل على محمد و آله، صلاه تشفع لنا یوم القیامه و یوم الفاقه الیک».
بار خدایا، رحمت فرست بر محمد و آل او، همچنانکه هدایت کردى ما را به سبب او. و رحمت کن بر محمد و آل او، همچنانکه خلاصى دادى و رهانیدى ما را از عذاب دوزخ به سبب شفاعت او. و رحمت کن بر محمد و آل او رحمتى که سبب شفاعت شود به سوى تو ما را در روز رستخیز و روز احتیاج.
«انک على کل شىء قدیر. و هو علیک یسیر».
به درستى که تو بر همه چیز توانایى. و آن بر تو آسان است.
شرح صحیفه (مدرسی)
یعنى: اى خداى من اگر بوده باشد پشیمان شدن از گناه توبه به سوى تو پس پشیمانترم از هر پشیمانى، و اگر بوده باشد ترک معصیت تو بازگشتن پس من اول بازگشته گانم، و اگر بوده باشد استغفار ریختن گناهان پس به درستى که من از استغفار کنانم.
اى خداى من پس همچنانکه امر فرمودى به توبه و ضامن شدى قبول او را و تحریص نمودى در دعا و وعده فرمودى بر اجابت، پس رحمت فرست بر محمد و آل او و قبول نما توبه ى مرا و برنگردان مرا به ناامیدى از رحمتت به درستى که تو قبول کننده ى بر گنهکاران رحیم هستى بر عاصین و بازگشتگان.
اى خداى من رحمت فرست بر محمد و آل او چنانکه هدایت فرمودى ما را به او، و رحمت فرست بر محمد و آل او چنانکه خلاص نمودى ما را به او.
و رحمت فرست بر محمد و آل او رحمتى که شفیع ما شود روز قیامت و روز حاجت به درستى که تو بر هر چیز قدرت دارى و بر تو هر کار سهل و آسان است.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
به دنبال این قسمت این بنده ى تائب از زاویه ى دیگرى وارد شده تا ثابت کند که به حقیقت توبه کار است، عرضه مى دارد: (بار خداوندا اگر پشیمانى پیش تو، توبه است من از همه پشیمانها پشیمان ترم) (اللهم ان یکن الندم توبه الیک فانا اندم النادمین).
(اگر ترک معصیت تو، انابه و بازگشت به حساب مى آید من نخستین انابه کنندگانم) (و ان یکن الترک لمعصیتک انابه فانا اول المنیبین).
(و اگر استغفار موجب ریزش گناهان است من پیش تو از استغفارکنندگانم) (و ان یکن الاستغفار حطه للذنوب فانى لک من المستغفرین).
و بالاخره در پایان این دعا تمام خواسته ها را به صورت فشرده اى بار دیگر تکرار کرده است عرض مى کند: (بار الها چون خود به توبه امر فرموده اى و قبول را ضمانت کرده اى و بر دعا و درخواست ترغیب نموده اى، و وعده ى اجابت داده اى) (اللهم فکما امرت بالتوبه، و ضمنت القبول، و حثثت على الدعاء، و وعدت الاجابه).
(پس بر محمد و آلش درود فرست توبه ام را بپذیر و مرا به نومیدى از رحمت خود بازمگردان) (فصل على محمد و آله، و اقبل توبتى، و لا ترجعنى مرجع الخیبه من رحمتک).
این را از این جهت مى خواهم که (تو، توبه پذیر از گناهکارانى و رحیم و مهربان نسبت به خطاکارانى هستى بازگشته اند) (انک انت التواب على المذنبین، و الرحیم للخاطئین المنیبین).
به دنبال این قسمت مخصوصا براى پیامبر اسلام دعا کرده و آنها را به نعمتهاى رسیده از جانب آن حضرت پیوند مى زند مى گوید: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست چنانکه ما را به وسیله ى او هدایت فرمودى) (اللهم صل على محمد و آله، کما هدیتنا به).
(بر محمد و آلش درود فرست همانگونه که به وسیله ى او ما را از وادى ضلالت و عذاب جهنم نجات دادى) (و صل على محمد و آله کما استنقذتنا به).
(و بر محمد و آلش درود فرست، درودى که روز قیامت، روز فقر و نیاز، به سوى تو ما را شفاعت کند) (و صل على محمد و آله صلاه تشفع لنا یوم القیامه و یوم الفاقه الیک).
این خواسته هاى فراوان بدان جهت است (که تو به هر کارى قادرى و انجام همه ى آنها بر تو آسان است) (انک على کل شىء قدیر، و هو علیک یسیر).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۴، ص:۴۷۹-۴۷۱
«اللّهُمَّ إنْ یکنِ النَدَمُ تَوْبَةً إلَیک فَأنا أنْدَمُ النَادِمینَ، وَ إنْ یکن الترْک لِمَعْصِیتِک إنابَةً فَأنا أوّلُ المُنیبینَ، وَ إنْ یکنْ الإسْتِغْفارُ حِطَّةً لِلذُنُوبِ فَإنّی لَک مِنَ المُسْتَغْفِرِینَ».
ندم ندما و ندامه -من باب تعب-: اذا فعل شیئا ثم کرهه.
و قیل: الندم: تمنى الانسان ان ما وقع منه لم یقع. و فى الحدیث: الندم توبه.
و اناب الى الله انابه: رجع الیه بالتوبه عن المعاصى.
و الحطه بالکسر: فعله من الحط بمعنى الوضع، کالجلسه من الجلوس و الرکبه من الرکوب.
و فى مجمع البیان: حطه: مصدر مثل رده وحده من رددت وحددت.
قال الخلیل: الحطه: وضع الاحمال عن الدواب.
و قال فى الاساس: و من المجاز: حط الله اوزارهم، و حط الله وزرک، و قولوا حطه، استحطوا اوزاکم.
و فى النهایه: فى قوله علیه السلام: من ابتلاه الله فى جسده فهو له حطه، اى: تحط عنه خطایاه و ذنوبه، و هى فعله من حط الشىء یحطه: اذا انزله و القاه.
فان قلت: «ان» الشرطیه تختص بالمستقبل المشکوک وقوعه، نحو: ان تکرمنى اکرمک، و کون الندم توبه و الترک للمعصیه انابه و الاستغفار حطه امر مجزوم مقطوع به، فما وجه هذا الشرط؟
قلت: قد نص ارباب البیان ان الاصل فى «ان» الشرطیه ان لا یجزم بشىء من طرفى الشرط، لکنها قد تستعمل فى مقام الجزم لنکته.
قال الطیبى فى التبیان: قد تستعمل «ان» فى الجزم، اما للاحتیاط کما اذا سئل العبد عن سیده هل هو فى الدار؟ -و هو یعلم انه فیها- فیقول: ان کان فیها اخبرک، فیحتاط بالتجاهل خوفا من السید، و اما لتقریر وقوع الجزاء و تحققه، نحو قول السلطان لمن هو تحت قهره: ان کنت سلطانا انتقمت منک، انتهى ملخصا بالمعنى.
و عباره الدعاء من هذا الباب، و النکته فیها اما الاحتیاط و هو ظاهر، و اما تقریر وقوع الجزاء و تحققه، حیث علق ندمه و انابته و استغفاره بکینونه الندم توبه و ترک المعصیه انابه و الاستغفار حطه، و ذلک امر محقق ثابت بالنص و الاجماع، فکان المعلق بها محققا ثابتا مثلها.
و الحاصل: انها قضیه شرطیه متصله، حکم فیها باتصال تحقق التالى بتحقق المقدم فى نفس الامر اتصالا على سبیل اللزوم، حتى اذا تحقق هذا فیه تحقق ذاک قطعا، لکن المقدم متحقق فالتالى مثله.
و قوله علیه السلام: «فانا اول المنیبین» عباره عن مسارعته الى الاتصاف بالانابه من غیر توقف و لا ابطاء، و الله اعلم.
الفاء: لترتیب مضمون الکلام على ما ینبىء عنه السیاق، من تحقق توبته و انابته و استغفاره.
و الکاف: اما للتعلیل عند من اثبتها له، و ما: مصدریه کقوله تعالى: «و اذکروه کما هداکم»، و التقدیم للقصر، اى: لاجل امرک بالتوبه و ضمانک القبول لا لغیره.
قال ابن هشام: و زعم الزمخشرى و ابن عطیه و غیرهما ان «ما» فى الایه کافه، و فیه اخراج الکاف عما ثبت لها من عمل الجر لغیر مقتض، انتهى.
و اما للتشبیه بجعله من وضع الخاص موضع العام، کما تقدم بیانه غیر مره، و التقدیم للاهتمام کقوله تعالى:«کما بداکم تعودون»، و هى فى محل نصب على النعت لمصدر محذوف، اى: اقبل توبتى قبولا مماثلا لامرک بالتوبه فى کونه احسانا و تفضلا.
و «ال» فى القبول و الاجابه: اما نائبه عن الضمیر المضاف الیه، اى: و ضمنت قبولها و وعدت اجابته، و ذلک عند من یرى نیابه «ال» عن الضمیر المضاف الیه، و هم الکوفیون و بعض البصریین و کثیر من المتاخرین، و خرجوا علیه «فان الجنه هى الماوى» اى: ماواه، و نسبه بعضهم لسیبویه، فانه نص على ان بدل البعض من الکل لا بد فیه من ضمیر، ثم فسر قول العرب: ضرب زید الظهر و البطن بقوله: ظهره و بطنه.
و اما للتعریف فقط عند من لا یرى ذلک، فیقدر «لها» فى الاول، و «له» فى الثانى، اى: و ضمنت القبول لها و وعدت الاجابه له، و کذلک قدره المانعون فى الایه، و قدروا «منه» فى المثال.
و الفاء من قوله: «فصل» فیها و جهان:
احدهما: کونها زائده عند من اثبت ان تکون الفاء زائده دخولها فى الکلام کخروجها، یعنى باعتبار اصل المعنى، و الا فکل زائد یفید دخوله التاکید و خروجه یخل بهذه الفائده، فلیس دخوله کخروجه بهذا الاعتبار.
و لهذا اجاب بعض العلماء و قد سئل عن معنى التوکید الذى یفید الحرف الزائد و لا یوجد مع حذفه، مع ان حذفه لا یخل بمعنى الکلام، فقال: هذا شىء یعرفه اهل الطباع، فیقولون: نجد انفسنا مع وجود الحرف الزائد على خلاف ما نجدها بحذفه، و قال: مثال ذلک مثل العالم بوزن الشعر طبعا، فاذا انکسر البیت قال: اجد نفسى على خلاف ما اجدها مع تمامه، لا یقدر ان یعبر عما یجده باکثره من هذا، فکذلک الحروف المعبر عنها بالزوائد تتغیر نفس ذى الطبع السلیم عند نقصانها، و یجد نفسه بزیادتها على معنى خلاف ما یجدها عند نقصانها، و من ثم اجمعوا على انه لیس فى القرآن حرف الا و له معنى، و لذلک سمى بعضهم الحرف الزائد صله، تفادیا من اطلاق الزائد على شىء من حروف القرآن، و على هذا فالکاف على القول بانها تعلیلیه متعلقه ب«صل»، لان الفاء زائده لا یمتنع عمل ما بعدها فیما قبلها.
الثانى: کونها عاطفه على محذوف عند من لا یثبت زیادتها، و التقدیر: لاجل امرک بالتوبه و ضمانک القبول وحثک على الدعاء و وعدک الاجابه تفضل فصل على محمد و آله و اقبل توبتى. و علیه فحرف التعلیل متعلق بالمحذوف لا بما بعد الفاء، لئلا یلزم عمل ما بعدها فیما قبلها، فقد اجمعوا على ان ما بعد واو العطف وفائه و غیرهما من حروف العطف لا یعمل فیما قبلها، لانها دلائل على ان ما بعدها من ذیول ما قبلها، فکره وقوع ما بعدها قبلها.
و على هذا الوجه خرج البدر الدمامینى ما حکاه سیبویه من قولهم: کما انه لا یعلم فتجاوز الله عنه، فقال: یحتمل ان یقال فیه: لیست «ما» کافه و انما هى مصدریه، و انه لا یعلم فاعل ثبت مقدرا، و الفاء عاطفه على محذوف، اى: لاجل ثبوت عدم علمه سامحه الله فتجاوز عنه، و حرف التعلیل متعلق بالمحذوف لا بما بعد الفاء، لئلا یلزم تقدم ما بعدها علیها.
قال: و انما فعلنا ذلک محافظه على عدم زیاده الفاء، لان سیبویه لا یرى زیادتها، انتهى بنصه.
و من الفواقر ما وقع لبعضهم هنا من ان الفاء فى «فصل» رابطه لشبه الجواب بشبه الشرط، کما فى الذى یاتینى فله درهم، فسبحان واهب العقول، و ان من کان ذلک مبلغه من علم النحو لجدیر ان یقعد مع صغار المتادبین، لا ان یتصدى لشرح کلام المعصومین.
قوله علیه السلام: «و لا ترجعنى مرجع الخیبه» یقال: رجع یرجع رجوعا -من باب ضرب-: اى انصرف، و یتعدى بنفسه فى اللغه الفصحى، فیقال: رجعته عن الشىء رجعا و مرجعا کمعقد و منزل اى: صرفته و ورددته، و بها جاء التنزیل قال تعالى: «فان رجعک الله» و هذیل تعدیه بالالف فتقول: ارجعته.
و خاب یخیب خیبه: لم یظفر بما طلب، و فى المثل: الهیبه خیبه. و مرجع الخیبه مفعول مطلق مبین لنوع عامله.
و من رحمتک: متعلق به او بتر جعنى او بالخیبه.
و التواب -من اسمائه تعالى-: هو الرجاع على عباده بالمغفره و الذى یکثر اعانتهم على التوبه.
و قال الغزالى فى المقصد الاسنى: التواب: هو الذى یرجع الى تیسیر اسباب التوبه لعباده مره بعد اخرى، بما یظهر لهم من آیاته، و یسوق الیهم من تنبیهاته، و یطلعهم علیه من تخویفاته و تحذیراته، حتى اذا اطلعوا بتعریفه على غوائل الذنوب استشعروا الخوف بتخویفه فرجعوا الى التوبه، فرجع فضل الله الیهم بالقبول و الرحیم: صفه مشبهه مبنیه من رحم بعد جعله لازما بمنزله الغرائز بنقله الى رحم بالضم کما هو المشهور.
و قیل: لیس بصفه مشبهه بل صیغه مبالغه، نص علیه سیبویه فى قولهم: هو رحیم فلانا، و قد سبق الکلام على الرحمه فى الروضه الاولى فاغنى عن الاعاده.
و تاکید الجمله لغرض کمال قوه یقینه علیه السلام بمضمونها، و الجمله تعلیل للدعاء و مزید استدعاء للاجابه.
تنبیه:
المراد بقبول التوبه: اسقاط العقاب المترتب على الذنب الذى تاب منه، و سقوط العقاب بالتوبه مما اجمع علیه اهل الاسلام، و انما الخلاف فى انه هل یجب على الله تعالى حتى لو عاقب بعد التوبه کان ظلما، او هو تفضل یفعله سبحانه کرما منه و رحمه بعباده؟
المعتزله على الاول، و الاشاعره على الثانى، و الیه ذهب الشیخ ابوجعفر الطوسى قدس الله روحه فى کتاب الاقتصاد، و العلامه جمال المله و الدین فى بعض کتبه الکلامیه، و توقف المحقق الطوسى طاب ثراه فى التجرید.
و مختار الشیخین هو الظاهر، و دلیل الوجوب مدخول، قاله العلامه البهائى فى شرح الاربعین.
تتمه:
قال بعض ارباب القلوب: التائبون المنیبون على انواع: تائب یتوب من الذنوب و السیئات، و تائب یتوب من الزلل و الغفلات، و تائب یتوب من رویه الحسنات و مشاهده الطاعات، و على هذا سئل بعضهم اى الاعمال ارفع ثوابا؟ فانشد:
اذا محاسنى اللاتى ادل بها * کانت ذنوبى فقل لى کیف اعتذر
کانه یشیر الى الحدیث المشهور: حسنات الابرار سیئات المقربین، و الله سبحانه اعلم.
الصلاه من الله تعالى: الرحمه.
و الکاف: تعلیلیه او تشبیهیه کما مر.
و المراد بالهدایه: الدعوه الى الحق و تعریف طریق الصواب.
و انقذه و استنقذه من الشر: خلصه عنه، و فیه تلمیح الى قوله تعالى: «و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها»، اى: بان ارسل الیکم رسولا هداکم للایمان و دعاکم الیه فنجوتم باجابته من النار.
روى ثقه الاسلام فى کتاب الروضه بسنده عن ابى عبدالله علیه السلام قال: کان ابوعبدالله علیه السلام: اذا ذکر رسول الله صلى الله علیه و آله قال: بابى و امى و قومى و عشیرتى عجبا للعرب کیف لا تحملنا على رووسها و الله عز و جل یقول فى کتابه: «و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها»، فبرسول الله صلى الله علیه و آله انقذوا.
و اسناد الشفاعه الى الصلاه مجاز عقلى لملابسه السببیه. و الفاقه: الحاجه، اى: وقت الحاجه، و العرب قد تطلق الیوم و ترید الوقت و الحین نهارا کان او لیلا، فتقول: ذخرتک لهذا الیوم، اى: لهذا الوقت الذى افتقرت الیک فیه.
و الجمله من قوله علیه السلام: «انک على کل شىء قدیر» مستانفه لتعلیل الدعاء، فان کمال قدرته تعالى على جمیع الاشیاء موجب لقدرته عز و جل على اجابه دعائه و انجاح ماموله و رجائه.
و قوله: «و هو علیک یسیر» جمله تذییلیه لمزید استدعاء الاجابه، اى: و ما سالتک علیک سهل یسیر لتحقق القدره التامه و قبول الماده او کل شىء علیک یسیر هین لا یصعب علیک لکمال قدرتک، و الله اعلم.
هذا آخر الروضه الحادیه و الثلاثین من ریاض السالکین، و قد وفق الله جلت قدرته لاتمامها و اقتطاف ازهارها من اکمامها، قبیل العصر من یوم الاربعاء لاحدى عشره خلت من صفر، ثانى شهور السنه الرابعه بعد المائه و الالف من الهجره النبویه، على صاحبها و آله افضل السلام و التحیه، و قد وقع الفراغ من نسخها فى الیوم الرابع عشر.