دعای پنجم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم)
درخواست از خدا و بینیازی از غیر او؛
اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِینَ بِهِبَتِک، وَ اکفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِینَ بِصِلَتِک، حَتَّی لَا نَرْغَبَ إِلَی أَحَدٍ مَعَ بَذْلِک، وَ لَا نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِک.
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کدْ لَنَا وَ لَا تَکدْ عَلَینَا، وَ امْکرْ لَنَا وَ لَا تَمْکرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لَا تُدِلْ مِنَّا.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنَا مِنْک، وَ احْفَظْنَا بِک، وَ اهْدِنَا إِلَیک، وَ لَا تُبَاعِدْنَا عَنْک، إِنَّ مَنْ تَقِهِ یسْلَمْ وَ مَنْ تَهْدِهِ یعْلَمْ، وَ مَنْ تُقَرِّبْهُ إِلَیک یغْنَمْ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ، وَ شَرَّ مَصَایدِ الشَّیطَانِ، وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
الها ما را به بخشش خود از بخشش دیگران بینیاز ساز و ترس گسستن دیگران را از ما با پیوستن ما به خودت کفایت فرما، تا با وجود عطای تو از دیگری نخواهیم و با احسان تو از احدی نهراسیم.
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و در هر کار به نفع ما چاره ساز و بر زیان ما چاره مساز و به سود ما تدبیر کن و به ضرر ما تدبیر مفرما و ما را چیرهگی ده و دیگران را بر ما چیره مساز.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و ما را از غضب خودت حفظ کن و به عنایت خویش نگاهدار، و به سوی خودت هدایت کن و از پیشگاهت دور منما، آن را که تو حفظ کنی سالم میماند و آن را که تو هدایت کنی، دانا شود و آن را که تو به خود نزدیک سازی، غنیمت بَرد.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از سختی مصائب زمان و شرّ دامهای شیطان و تلخی قهر سلطان حفظ فرما.
ترجمه آیتی
خداوندا، ما را به عطاى خویش از عطاى هر بخشنده اى بى نیاز گردان. به پیوند خویش وحشت تنهایى از ما دور بدار تا به بخشش تو به کس جز تو نگراییم و در پناه جود و احسان تو از کس نهراسیم.
بار خدایا درود بفرست بر محمد و خاندانش و به سود ما تدبیر کن نه بر زیان ما. به سود ما مکر نما نه به زیان ما. ما را پیروزى ده و پیروزى از ما مستان.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از خشم خود دور نگه دار و در پناه خود بدار. ما را به خود راه نماى و از خود دور مدار، که هر که را از خشم خود دور نگهدارى سلامت به دست آرد و هر که راه نمایى به دانش رسد و هر که را به خود نزدیک گردانى سود برد.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از سطوت حوادث زمان و شر دامهاى شیطان و تلخى قهر سلطان حفظ فرماى.
ترجمه ارفع
بار پروردگارا به بخشش خود ما را از بخشش اهل جود و کرم بى نیاز کن و نیز با بخشش خود ما را از نگرانى اینکه دیگران با ما قطع رابطه کرده اند بیرون بیاور تا به دیگرى رو نیندازیم و به فضل و کرم تو از هیچ کس هراس به خود راه ندهیم.
پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست، تدبیرت را به سود ما و نه به زیان ما اجرا فرما. براى مخالفین ما مکر کن و براى ما مکر مکن و ما را بر آنها غلبه بده و آنها را بر ما پیروز مکن.
خداوندا بر محمد و آل او درود فرست، ما را پناه ده و ما را به خود حفظ فرما و به سوى خود هدایتمان کن و ما را از خودت دور مفرما زیرا هر که را تو پناه دهى سلامت مى ماند و هر که را تو هدایت فرمایى آگاه مى شود و هر که را به خویش نزدیک نمایى بى نیاز مى گردد.
بار الها بر محمد و آل او درود فرست، ما را از تلخى حوادث زمان و شر وساوس شیطان و سختى ستم و غلبه اهل سلطه حفظ فرما.
ترجمه استادولی
خدایا، ما را به بخشش خود از بخشش بخشندگان بى نیاز ساز، و با پیوند خود از وحشت و تنهایى قهر دیگران نگاه دار، تا با وجود بذل و عطایت به هیچ کس میل نکنیم، و با وجود فضل و بخششت از هیچ کس نهراسیم.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و براى ما چاره سازى کن و بر ضد ما چاره سازى مکن؛ و براى ما مکر بورز و با مکر نورز، و براى ما دولت و اقبال بستان و دولت و اقبال را از ما مستان.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از (عذاب) خود نگاه دار، و به (نیروى) خود حفظ فرما، و به سوى خود ره نما، و از خود دور مساز، که هر که را تو نگاه دارى سالم ماند، و هر که را تو ره نمایى دانا شود، و هر که را تو به خود نزدیک سازى سود برد.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از تیغ تیز مصیبت هاى زمان، و شر دام هاى شیطان، و تلخى قهر و غلبه سلطان نگاه دار.
ترجمه الهی قمشهای
پروردگارا (درود فرست بر محمد و آل پاکش) و ما را به موهبت خود (و به لطف وجود و کرم بى حد و نهایت خویش) از عطاى اهل جود و سخاوت بى نیاز گردان و از وحشت و هراس آنکه خلق از ما بریدند ما را به عطا و احسان خود کفایت فرما تا آنکه ما با بذل و عطاى تو و فضل و کرمت ابدا راغب به عطاى هیچ کس نباشیم و (با وجود انس با تو) متوحش از احدى نشویم و (دائم به یاد تو و به احسان تو با تو انس گیریم و از قطع و دورى مردم وحشت نکنیم)
پروردگارا و تو تقدیر و تدبیر خود را به منفعت و سود ما قرار ده نه به ضرر و زیان ما و مکر و تدبیرت را بر له ما نه بر علیه ما مقرر فرما و دولت و حکومت را بر فتح و غلبه ما (بر دشمن) قرار ده نه بر شکست و خوارى ما
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل پاکش و ما را از قهر و غضب خود نگاهدار و به لطف و کرمت (از هر حادثه ى ناگوار) محفوظ بگردان و ما را به سوى حضرتت هدایت فرما و دور از درگاه عنایتت مگردان که اى خدا هر کس را تو نگهدارى کنى (از آفات عالم آسوده خاطر و) سالم خواهد بود و هر کس را تو هدایت کنى با علم و دانش (و سعادت) زیست خواهد کرد و هر که را تو مقرب درگاه خود گردانى این غنیمت (و فیروزى بزرگ) عالم است.
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل پاکش و شدت و سختیهاى حوادث عالم (و مشکلات روزگار) را از ما کفایت فرما و از شر و آسیب دامهاى شیطان (انس و جن) و تلخى صولت و قهر و اقتدار سلطان محفوظ دار (که هرگز از جانب سلطان به ما جور و آزارى و بیم و ستمى نرسد بلکه از صولت و اقتدار پادشاهان آسایش و امنیت و بهره و خیر نصیب ما گردان).
ترجمه سجادی
خداوندا ما را با عطاى خود، از بخشش بخشندگان بى نیاز کن و با پیوستن به خود، ما را از وحشتِ دورى کنندگان، نگهدار. تا با بخشش تو از دیگران درخواست نکنیم و با احسانت از کسى نهراسیم.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و به سود ما نه به زیان ما تدبیر کن و براى (نفع) ما مکر فرما و بر (ضرر) ما مکر نکن و چیرگى را براى (نفع) ما قرار ده و بر ضرر ما قرار نده.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را از (عذاب) خود حفظ کن و به وسیله خود نگهدارمان باش و ما را به سوى خود هدایت فرما و ما را از خود دور نکن. زیرا هر کس را که حفظ کنى، سالم مى ماند و هر کس را که هدایت کنى، دانا مى شود و هر کس را که به خود نزدیک سازى، سود مى برد.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را از سختى حوادث روزگار و شرّ دام هاى شیطان و تلخى قهر و غلبه پادشاه نگهدار.
ترجمه شعرانی
اى خداوند ما را ببخشش خود از بخشش بخشندگان بى نیاز کن و گسستن دیگران را از ما به پیوستن خود جبران فرما تا با بخشش تو سوى کسى نگرائیم و با احسان تو از منع دیگران نهراسیم
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و تدبیر تو موافق ما باشد نه بر خلاف ما، و در هر کار جانب ما گیر و ما را رها مکن و بر مخالفان پیروز کن و دیگران را بر ما مستولى مگردان
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و ما را از خشم خود حفظ کن و تو خود نگهدار ما باش و ما را راه نماى و از خود دور مکن که هر که را تو نگهدارى به سلامت ماند و هر که را تو هدایت کنى دانا شود و هر که را تو به خود نزدیک سازى غنیمت برد
خدایا درود بر محمد و آلش فرست و مصیبتهاى زمانه را از ما کفایت کن و شر دام شیطان را از ما بگردان و از تلخى قهر پادشاه ایمن کن.
ترجمه فولادوند
بار خدایا! ما را با دهش خود از بخشش بخشندگان بى نیاز گردان و با پیوند خود ما را از هراس قطع رابطه با دیگران کفایت فرماى تا با وجود دهش تو به بخشش دیگرى تمایل نورزیم و با وجود احسان تو از کس نهراسیم.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و به سود ما تدبیر کن نه بر زیان ما، و به سود ما ترفند به کار بر نه بر زیان ما.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى و ما را از خشم خود نگاهدار و در پناه خود سپار و به سوى خود رهنمون شو و ما را از خود دور مفرماى زیرا هر که را تو نگاهبانى به سلامت ماند و آن که را تو هدایت کنى بداند و هر کس را که تو به سوى خویش نزدیک کنى بهره مند گردد.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و ما را از قهر روزگار و شر دامهاى شیطان و تلخى هیبت سلطان نگاه دار.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا به بخشش خود ما را از بخشش بخشندگان بى نیاز گردان (هبه به معنى بخشش بى عوض است و معنى حقیقى آن جز درباره ى خداى تعالى یافت نمى شود، زیرا او است که نیاز هر نیازمندى را بدون عوض و غرضى مى بخشد) و با صله و پیوستن (احسان و بخشش خود) ما را از ترس کسانى که با ما قطع کرده دورى مى گزینند نگهدار تا با بخشش تو به دیگرى رو نیاندازیم، و با احسان تو از (دورى گزیدن) دیگرى نترسیم
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و به سود ما تدبیر فرما و به زیان ما کید منما (کید اراده ى زیان رساندن به دیگرى است از روى پنهانى و آن از خلق حیله و فریب است و از خداى تعالى تدبیر به حق و مجازات اعمال خلق است) و براى (دشمنان) ما مکر کن و با ما مکر مکن (مکر خدا بلا و گرفتارى از جانب او است به دشمنانش) و ما را (بر دشمنان دین) پیروز گردان و (آنها را) بر ما پیروز مگردان
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از (خشم) خود نگهدار، و به (لطف) خود حفظ فرما، و (به راه راست) به سوى خود راهنمائى کن، و از (رحمت) خود دور مگردان، زیرا هر که را تو (از خشم خود) نگهدارى (از هر پیشامدى) سالم و بى گزند مى ماند، و هر که را (به صراط مستقیم) راهنمائى فرمائى (به حقائق پى برده و) دانا مى شود، و هر که را به سوى (رحمت) خود نزدیک گردانى غنیمت و سود (نیکبختى همیشگى) مى برد
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از سختى پیشامدها و اندوههاى روزگار، و بدى دامهاى شیطان، و تلخى غلبه ى پادشاه حفظ فرما.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِینَ بِهِبَتِک، وَ اکفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِینَ بِصِلَتِک حَتَّى لاَ نَرْغَبَ إِلى أَحَد مَعَ بَذْلِک، وَ لاَ نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَد مَعَ فَضْلِک. اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ، وَ کدْ لَنَا وَ لاَ تَکدْ عَلَینَا، وَ امْکرْ لَنَا وَ لاَ تَمْکرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لاَ تُدِلْ مِنَّا»:
"الهى به بخشش خود ما را از بخشش بخشندگان بى نیاز گردان، و با صله و احسان خود ما را از ترس و وحشت از کسانى که با ما قطع کرده و دورى مى جویند کفایت فرما، تا با عنایت و لطف تو به دیگرى رو نیندازیم و دست حاجت نبریم، و با احسانت از دیگرى نهراسیم. بارخدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و به سود ما تدبیر نما و به زیان ما نقشه طرح مکن، و به نفع ما مکر فرما، و به زیان ما برنامه ریزى مکن، و ما را در همه امور و بخصوص بر دشمنان پیروز گردان، و راه پیروزى آنان را بر ما باز مگذار".
نیاز به خدا و بى نیازى از همه:
این مسأله صحیح است که انسان مدنى الطبع و اجتماعى آفریده شده و در امور زندگى و حیات به کمک و معاونت دیگران نیازمند است و زندگى و ادامه حیات بدون ارتباط با همنوعان برایش میسّر نیست، ولى این همه اقتضاى این را ندارد که انسان در تمام جوانب حیات، حتّى حالات و احوالات در گرو خواسته هاى بى حدّ و مرز دیگران برود، و به خاطر امور مادى و نیازمندیها بخصوص در مواقع گرفتارى که دیگران محض عواطف و احساسات یا اهداف دیگر به انسان کمک بلاعوض مى نمایند، آنان را بجاى حضرت مالک الملوک معبود خود گرفته و موجودیت خویش را در آنچه آنان مى خواهند خرج کند.
گاهى نیازمندیهاى انسان، سنگرى براى دشمنان خداست که اگر انسان توجه به حقیقت نداشته باشد از آن سنگر با ظاهرى فریبنده به انسان حمله مى شود و مغز و قلب به تصرف دشمن درآمده و آدمى عمله بى چون و چراى شیطان یا شیاطین مى گردد.
در این مسیر باید ابوذروار برخورد کرد، به وقت نیاز، عطاى دشمن را که براى به یغما بردن دین و ایمان انسان به کار گرفته مى شود با کمال شجاعت رد کرد و رنج تبعید به بیابان رَبَذه را پذیرفت و در آنجا در حال سلامت دین و الگو شدن براى مجاهدان فى سبیل اللّه در آغوش لطف و محبّت حضرت محبوب جان سپرد.
از دورى گزیدن آنان که قصد بَرده کردن انسان را دارند نباید وحشت کرد، و از تنها شدن از آنان که با حقیقت پیوند ندارند نباید ترسید. باید آنچنان در قید بندگى حق بود و عاشقانه در مدار عبادت راه پیمود که تدبیر الهى به سود انسان تمام شود، و به عبارت دیگر درهاى رحمت الهیه به سوى انسان باز شده و نعمتهاى ظاهرى و باطنى آنچنان به کار گرفته شود که محصول به کارگیرى نعمتها بهشت و رضوان حق شود، نه اینکه به صورتى هم آغوش با زندگى شد که چنگال گناه به همه نواحى حیات اتصال پیدا کند، آنگاه تدبیر الهى به مجازات همه جانبه انسان تعلّق گیرد.
آنچنان هماهنگ با حق و حقیقت باید زیست که مشکلات آسان شود و گره هاى کور بازگردد و نور واقعیت در قلب بتابد و به قول حضرت سجّاد علیه السّلام: مکر دوست به سود انسان شود، نه آنکه به خاطر تخلّف از حقیقت، و بغى و تجاوز و ستم، بدون اینکه انسان بفهمد، به تدریج دچار مشکلات گردد و گره ها به کار افتد و آدمى با مکر حق به چاه هلاکت و شقاوت سرنگون شود.
آنان که جز در صراط مستقیم دوست حرکت ندارند، آنان که قلبشان از عشق حضرت محبوب مى تپد، آنان که بار غمى جز بار غم یار بر دوش جان ندارند، آنان که منوّر به نور معرفت هستند، آنان که غیر عمل صالح عملى ندارند و جز اخلاق حسنه مایه و سرمایه اى براى آنان نیست، آنان که هماهنگ با حیات انبیا و ائمّه زیست مى کنند، و حقوق برادران و همنوعان را رعایت مى کنند، همیشه و همه جا بر دشمنان پیروزند و دشمن را تا آنچنانند بر آنها پیروزى نیست.
امام عارفان و اسوه عاشقان، و امیر پرهیزکاران، و نور دل محبّان، حضرت زین العابدین علیه السّلام در جملات بعد به این حقایق اشاره دارند:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ، وَ قِنَا مِنْک، وَ احْفَظْنَا بِک وَ اهْدِنَا إِلَیک، وَ لاَ تُبَاعِدْنَا عَنْک، إِنَّ مَنْ تَقِهِ یسْلَمْ، وَ مَنْ تَهْدِهِ یعْلَمْ، وَ مَنْ تُقَرِّبْهُ إِلَیک یغْنَمْ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ، وَ اکفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ، وَ شَرَّ مَصَائِدِ الشَّیطَانِ وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ»:
الهى بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و ما را با توفیق ترک گناه و روى آوردن به طاعت و عبادت و آراسته شدن به تقوا و فضائل و حسنات از خشم و سخط و غضب خود که مورث خزى دنیا و عذاب آخرت است حفظ فرما، و در پناه محافظت خود نگهدار.
الهى ما را به سوى خود هدایت کن، تا آنچنانکه هستى تو را بشناسیم و به اندازه قدرت و استطاعت خویش به بندگى تو قیام نمائیم و فرمانت را گردن نهیم و جز در صراط مستقیم حرکت ننمائیم.
الهى ما را از رحمت و عنایت و لطفت و محبّت و کرامت و مغفرت خود دور مکن و راه دور شدن از خودت را که جز گناه و آلودگى و عصیان و پلیدى چیزى نیست به روى ما ببند، که دورى از تو بدترین بلا و سنگین ترین مرض و شدیدترین عذاب است، چنانکه حضرت مولى الموحّدین در دعاى کمیل اشاره فرموده:
فَهَبْنى یا إلهى صَبَرْتُ عَلى عَذابِک فَکیفَ أصْبِر عَلى فِراقِک؟!
الهى، گیرم که بر عذاب دوزخت صبر کنم، امّا بر دورى و هجرانت چگونه طاقت بیاورم؟!
الهى هر کس را از خشم و سخط خود نگاهدارى، از هر پیشامد سوئى در دنیا و آخرت سالم ماند; و هر که را به لطف و عنایت خود هدایت فرمائى، به حقیقت پى برده و بینا و آگاه شود; و هر که را به مقام قربت ارتقا دهى غنیمت ابدى نصیبش گردد.
بار خدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و ما را از سختى پیشامدها و اندوههاى روزگار که محصول گناه یا جنایت اهل گناه به اهل ایمان است، و نیز شرّ دامهاى شیطان، و تلخى غلبه سلطان ظالم حفظ فرما.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم اغننا عن هبه الوهابین بهبتک».
یعنى: بارخدایا، بى نیاز گردان ما را از بخشش بخشندگان به بخشش خود.
«و اکفنا و حشه القاطعین بصلتک».
و کفایت حال ما بکن از رمیدن آن کسانى که به جهت فقر و احتیاج ما قطع رحم نمودند، به پیوستن خود.
«حتى لا نرغب الى احد مع بذلک، و لا نستوحش من احد مع فضلک. اللهم صل على محمد و آله».
اى: لا نسال احدا. لان «رغب» اذا تعدى، یکون بمعنى سال.
(یعنى:) تا آنکه رغبت نکنیم و سوال نکنیم از هیچ کس با بخشش تو، و تا وحشت نکنیم از کسى با فضل و احسان تو، و قطیعه ى رحمى نکنیم و همه کس را انعام و احسان توانیم نمود.
بار خدایا، رحمت فرست بر محمد و آل او.
«و کد لنا. لا تکد علینا. و امکر لنا. و لا تمکر بنا. و ادل لنا. و لا تدل منا. اللهم صل على محمد و آله».
الکید: المکر و الاحتیال و الخدیعه. و اذا نسب الى الله تعالى، فالمراد المجازاه علیه، کما فى الحدیث: «اللهم ان فلانا هجانى فاهجه» اى: جازه جزاء هجائه.
«و ادل لنا»، اى: و انتصر لنا. قال فى القاموس: ادالنا الله من عدونا. و الدوله: الانتقال من حال البوس و الضر الى حال الغبطه و السرور. و «لا تدل منا»، اى: لا تنتصر منا.
یعنى: اگر کسى کیدى و مکرى و خدیعه کند بر ما، جزا ده مکر او را. و کید مکن بر ما. و مکر مکن به ما- به مانند استدراج و غیر آن. یعنى اگر خطایى کنیم ما را به عطایى بنوازى که سبب ضلالت ما شود. و جمله ى «و امکر لنا» تاکید جمله ى اولى است. و انتقام بکش از براى ما از دشمنان ما. و انتقام مکش از ما. و دولت و غلبه ده ما را. و دولت و غلبه را از ما مبر.
بار خدایا، رحمت فرست بر محمد و آل او.
«وقنا منک. و احفظنا بک. و اهدنا الیک. و لا تباعدنا عنک. ان من تقه یسلم. و من تهده یعلم. و من تقربه الیک یغنم. اللهم صل على محمد و آله».
کلمه «من» فى هذه المواضع شرطیه او موصوله.
یعنى: نگاه دار ما را از معصیت خود. و حفظ کن ما را به طاعت خود. و راه نماى ما را به سوى خود. یا: ثابت ساز ما را بر هدایت. و دور مگردان ما را از جناب خود. زیرا که هر که را تو نگهدارى او کنى، به سلامت باشد، و هر که را تو راهنمایى کنى او را، بداند راه راست را، و آن کسى را که به درگاه خود نزدیک کنى، غنیمت شمارد آن را. چه، قرب به جناب الهى سبب قطع تعلقات از امور دنیه ى دنیویه است که موجب مثوبات اخرویه است.
بار خدایا، رحمت فرست بر محمد و آل او.
«و اکفنا حد نوائب الزمان، و شر مصائد الشیطان، و مراره صوله السلطان».
حد الرجل: باسه. و النوائب: جمع النائبه، و هى المصیبه. و المصائد: جمع المصید، و هو ما یصاد به. و المراره ضد الحلاوه. و صال علیه، اذا استطال. و صال علیه: وثب صولا و صوله.
(یعنى:) و کفایت کن از ما شدت و سختى مصیبتهاى زمانه، و از شر آن چیزى که شیطان به آن صید مى کند بندگان تو را و اغوا و اضلال مى نماید- یعنى ما را از دام شیطان برهان- و از تلخى تطاول و تکبر پادشاهان ما را کفایت کن.
شرح صحیفه (مدرسی)
و کان من دعائه علیه السلام لنفسه و اهل ولایته:
بوده است از دعاى آن بزرگوار از براى نفس شریف خود و دوستان، و یاران خود، ولایت به کسر واو به معنى سلطنت داشتن است و به فتح واو به معنى یارى نمودن است، و در اینجا به فتح واو هست و به معنى دویم است و اصل او از ولى به معنى قرب است و منه قوله تعالى: «قاتلوا الذین یلونکم من الکفار» اى یقربونکم اولیاء شیطان اقرباء او را گویند، بدانکه دعا نمودن و طلب حاجت از خداى معبود نمودن عبادتست و بندگى، و ترک او تکبر است و معصیت و موجب دخول جهنم است بلکه غرض از خلق نمودن خلق همین است که او بخواند خداى خود را بلکه از بعضى از روایات فهمیده مى شود که از افضل عبارات است و از آیه ى شریفه فهمیده مى شود اگر دعاء شما نبود منفعت در خلقت شما نبود.
بذل و هبه: بخشش و بخشیدن را گویند فرق ما بین ایشان مى شود در قبول و عدم قبول باشد، یعنى در هبه قبول متهب لازم است نه در بذل به عبارت اخرى در هبه طلب نمودن متهب است نه در بذل، کفاه اى اغناه.
وحشه: دورى دوستى از قلب و او مقابل انس است یعنى اى پروردگار رحمت نما تو بر محمد و آل محمد و بى نیاز کن ما را از بخشیدن بخشندگان به بخشیدن تو کفایه و کارسازى تو ما را از دورى نمودن جداکنندگان به وصل تو تا اینکه ما میل نکنیم به سوى کسى به بخشیدن تو وحشت نکنیم ما با فضل و کرم غرض آن است که بعد از اینکه عنایت و لطف و اکرام تو باشد حاجت نیست به عنایت عنایت کنندگان و لطف و اکرام دیگران و در لطف و اکرام و عنایت ایشان بعید نیست مگر ذلت و خوارى و منت گذاشتن به خلاف لطف و عنایت تو.
کید: حیله و دشمنى نمودن.
مکر: خدعه و فریب دادن.
اداله: غلبه نمودن و راه نمائى نمودن و این امور نسبت به ذات بارى به عنوان مجاز است نه حقیقت، زیرا که این امور صفت کسى است که او را قواى شهویه باشد بارى تعالى برى ء است از این صفت پس مراد جاى آوردن فعلى است که او را کاید و ماکر به جاى آورد، در مجمع البحرین در ماده ى مکر مى فرماید:
در دعاء «اللهم امکر لى و لاتمکر بى» اراده نموده است بمکر الله واقع ساختن بلاء و عذاب را خود به دشمنان او نه به دوستان او یعنى دشمنى کن تو از براى ما دشمنى نکن تو بر ما فریب و خدعه کن تو از براى ما، حیله و خدعه نکن به ما غالب شو تو از جهت ما، غالب نشو تو بر ما، و احتمال دارد که معنى آن باشد که یعنى راه بنما تو از براى ما نه اینکه راه نمائى تو به ما غرض از امثال این عبائر آنست که مرا در هر جهتى از جهات که خواهش دارم لطف فرما و جاى آور.
یعنى اى پروردگار رحمت بفرست بر محمد و آل محمد و نگهدار تو ما را از خود و حفظ نما ما را به خود و راه نما تو ما را به سوى خود و دور نکن تو ما را از خود. غرض از این مقال آن است که توفیق بده مرا که از زمره ى مطیعین باشم نه عاصین.
به درستى که کسى که تو او را نگهدارى نمودى سالم مى ماند، و کسى که هدایت نمودى تو او را عالم مى شود، و کسى که نزدیک نمودى تو او را به سوى خودت منفعت مى برد. بدان که کسى را که خدا او را عنایت نمود و مقرب خود ساخت نخواهد دور از فیض رحمت او شد آنانى که مطرود حق هستند و گم شده اند جهت آنست که عنایات و الطاف خداى شامل حال ایشان شده است و ایشان اعتناء به عنایات و الطاف ننموده اند پس خداى عزوجل عنایات و الطاف خود قطع نمود و ایشان داخل در گم شدگان و گمراهان و در افتادگان شده اند.
کفایت: نگهدارى نمودن.
نوائب: جمع نائبه و او عبارت است از مهمات و حوادثى که بر انسان وارد آید.
صولت: حمله نمودن و برترى نمودن.
حد: تیزى نمودن و بزرگى نمودن.
مراره: تلخى و زهره،
مصاید: جمع مصید محل صید.
یعنى خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل او و نگه دارى کن تو ما را از تندى و تیزى حوادث دنیا و شر ربودن شیطان و تلخى حمله نمودن پادشاه، بدانکه هر یک از امور سه گانه بالنسبه به انسان اعظم محن و بلایائى است بسا باشد که هر یک از آن انسان بیچاره را از مرتبه ى عبودیت بیرون آورد و داخل نماید در کفار و فجره و منافقان، پس لازم است بر بنده که از خدا مدد طلب نماید.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
در ابتداى دومین فراز از این دعا دو درخواست مطرح مى کند و چگونگى خواستهاى بعدى خود را با فراز اول به نحو دیگرى ادامه مى دهد زیرا در فراز نخست صفتى از صفات خداوند را بازگو مى کرد آنگاه درخواست درود بر محمد و آل و خواسته هاى دیگر را مى آورد ولى در این فراز، نخست بر محمد و آل درود مى فرستد، پس از آن خواسته هاى خود را به عرض مى رساند.
در جمله ى اول از این فراز از خداوند مى خواهد با بخشش و عطاى خود از بخشش دیگران بى نیازش سازد عرض مى کند: (بار خداوندا ما را با بخشش خود از عطا و بخشش دیگران بى نیاز ساز) (اللهم اغننا عن هبه الوهابین. بهبتک).
در دومین جمله از دعا مى خواهد که با پیوند و ارتباط با خداوند وحشت قطع رابطه دیگران را از او برطرف سازد مى گوید: (و وحشت و ترس بریدن دیگران از ما را با ایجاد ارتباط با خودت کفایت فرما) (و اکفنا وحشه القاطعین بصلتک).
به دنبال آن اضافه مى کند: این خواسته بدان جهت است (که با بذل و بخشش تو، به احدى تمایل پیدا نکنیم و با فضل و لطفت از احدى وحشت ننمائیم) (حتى لانرغب الى احد مع بذلک، و لا نستوحش من احد مع فضلک).
پس از این دو خواسته- همانطور که اشاره شد- خواسته هاى بعدى را با مقدم داشتن درود بر محمد و آلش مطرح مى سازد. نخست مى گوید: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و به نفع ما تدبیر فرما نه به زیان ما) (اللهم فصل على محمد و آله، وکد لنا و لا تکد علینا).
پس از آن مى افزاید: (و طرح و نقشه را به سود ما بکش نه بر زیان ما) (و امکر لنا و لا تمکر بنا).
و در سومین خواسته از این جمله مى گوید: (و امور را به نفع ما بچرخان نه به نفع دشمنان ما) (و ادل لنا و لا تدل منا).
در قسمت دیگر باز هم بر محمد و آل درود مى فرستد و حفظ و هدایت و قرب او را طلب مى کند مى گوید: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و ما را از خشم و بلاهائى که از ناحیه ى تو مى رسد نگهدار و خودت ما را از گزند حوادث حفظ فرما) (اللهم صل على محمد و آله، وقنا منک، و احفظنا بک).
پس از آن مى افزاید: (ما را به سوى خود هدایت فرما و از خویشتن ما را دور مساز) (و اهدنا الیک، و لا تباعدنا عنک).
به دنبال آن به دلیل این خواسته ها اشاره کرده مى گوید: (این بدان خاطر است که هر کس تو نگاهش دارى سالم مى ماند و هر کس تو هدایتش کنى آگاه مى گردد و هر کس را تو، به خود نزدیک سازى به غنیمت مى رسد) (ان من تقه یسلم، و من تهده یعلم، و من تقربه الیک یغنم).
و در بخش دیگر، از خداوند درخواست حفظ از مصیبتهاى زمان و شر شیطان و سلاطین جور مى کند و عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و خودت ما را نسبت به برندگیهاى سختیهاى روزگار کفایت فرما و از شر دامهاى شیطان دوردار و از تلخى قهر و ستم سلطان حفظ فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و اکفنا حد نوائب الزمان، و شر مصائد الشیطان، و مراره صوله السلطان).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۲، ص:۱۶۰-۱۵۰
«اللّهُمّ اغْنِنا عَن هِبَةِ الوَهّابِینَ بِهِبَتِک. وَ اکفِنا وَحْشَةَ القاطِعینَ بِصِلَتِک».
اغننا: من الغناء بالفتح و المد على وزن کلام بمعنى الاکتفاء یقال: غنیت بکذا عن غیره من باب تعب اذا استغنیت به، و الاسم: الغنیه بالضم فانا غنى به، و یتعدى بالهمزه فیقال: اغنیته.
و الهبه: العطیه بلا عوض، اصلها وهب، حذفت الواو و عوضت الهاء عنها.
قال بعض العلماء: الهبه هى العطیه الخالصه عن الاعواض و الاغراض، فاذا کثرت العطایا و الصلات سمى صاحبها وهابا. و لا یتحقق معنى الهبه الا فى الله تعالى لانه وهب کل محتاج ما یحتاج من غیر عوض.
کفى: تستعمل متعدیه لواحد و متعدیه لاثنین، فالاولى بمعنى: اجزا و اغنى تقول: کفانى الشىء اى: اغنانى، و الثانیه بمعنى: وقى کقوله تعالى: «و کفى الله المومنین القتال» اى: وقاهم.
و قیل: هى فى الایه بمعنى اغنى ایضا اى: اغناهم عن القتال، و تستعمل بهذا المعنى متعدیه لواحد و متعدیه لاثنین، و کلا المعنیین صحیحان هنا، اذ یصح ان یفسر قوله علیه السلام: «اکفنا» بمعنى: اغننا عن وحشه القاطعین، و بمعنى: قنا وحشه القاطعین.
و الوحشه: الانقطاع و بعد القلوب من المودات، و هو المراد هنا.
و قال الجوهرى: «الوحشه: الخلوه و الهم».
و المعنى الثانى صحیح هنا ایضا دون الاول و هى من الوحش و هو ما لا یستانس من دواب البر.
و القاطعین: جمع قاطع من القطیعه ضد الصله، یقال: قطع فلان صدیقه قطیعه: اذا هجره، و قطع رحمه قطیعه: اذا هجرها و صد عنها، و ذلک بترک البر و الاحسان الیها.
و الصله: ضد القطیعه. و الباء فى الفقرتین من قوله علیه السلام: «بهبتک و بصلتک»: للسببیه. و المراد بصلته تعالى: بره و احسانه، و رحمته ماخوذ من صله الرحم.
قال ابن الاثیر: «و هى کنایه عن الاحسان الى الاقربین، من ذوى النسب و الاصهار، و التعطف علیهم و الرفق بهم، و الرعایه لاحوالهم، و کذلک ان بعدوا او اساءوا، و قطع الرحم ضد ذلک کله یقال: وصل رحمه یصلها وصلا وصله، و الهاء فیها عوض من الواو المحذوفه، فکانه بالاحسان الیهم قد وصل ما بینه و بینهم من علاقه القرابه و الصهر» انتهى.
«حتى» هذه بمعنى «کى» التعلیلیه اى: کى لا نرغب، مثلها فى قوله تعالى: «هم الذین یقولون لا تنفقوا على من عند رسول الله حتى ینفضوا» و قولک: اسلم حتى تدخل الجنه.
و رغب الیه رغبا محرکه: ساله.
و البذل: العطاء.
و استوحش: وجد الوحشه. و مع بذلک: متعلق بنرغب و مع فضلک: متعلق بنستوحش.
و الفضل: الخیر و الاحسان و الافضال.
الکید و المکر: الخدیعه و هى ان ترى غیرک انک تفعل شیئا ثم تفعل خلافه.
قال بعض العلماء: «الکید اراده مضره الغیر خفیه و هو من الخلق الحیله السیئه، و من الله تعالى التدبیر بالحق بمجازات اعمال الخلق، و المکر من جانب العبد ایصال المکروه الى الانسان من حیث لا یشعر، و من جانب الحق هو ارداف النعم مع المخالفه و ابقاء الحال مع سوء الادب و اظهار الکرامات من غیر جهد» انتهى.
و قیل: المراد بکیده تعالى و مکره: صرف الکید و المکر او جزاء اهلهما. و التسمیه من باب المشاکله.
و قال المفسرون فى قوله تعالى: «و کذلک کدنا لیوسف» اى: علمناه الکید و اوحینا به الیه.
قال بعضهم: و الکید مبداه السعى فى الحیله و الخدیعه، و نهایته القاء الانسان من حیث لا یشعر فى امر مکروه لا سبیل الى دفعه. و امثال هذه الالفاظ فى حقه تعالى محموله على النهایات لا على البدایات، انتهى.
و قال ابن الاثیر فى حدیث الدعاء «اللهم امکر لى و لا تمکر بى»: مکر الله: ایقاع بلائه باعدائه دون اولیائه، و قیل: هو استدراج العبد بالطاعات فیتوهم انها مقبوله و هى مردوده و المعنى: الحق مکرک باعدائى لا بى انتهى.
و کل من هذه المعانى المذکوره للکید و المکر منه سبحانه یمکن حمل معنى الدعاء علیه کما لا یخفى.
و «على»: من قوله: «علینا» للاستعلاء المعنوى.
قال ابن مالک: «و منه المقابله للام المفهمه ما یحب کقوله: فیوم علینا و یوم لنا» انتهى.
ادل لنا: من الدوله بالفتح.
قال الجوهرى: «الدوله فى الحرب: ان تدال احدى الفئتین على الاخرى، یقال: کانت لنا علیهم الدوله، و الجمع: الدول، و الدوله بالضم، فى المال. یقال: صار الفىء دوله بینهم یتداولونه یکون مره لهذا و مره لهذا، و الجمع: دولات و دول، و قال ابوعبید: الدوله بالضم: اسم الشىء الذى یتداول به بعینه، و الدوله بالفتح: الفعل، و قال بعضهم: الدوله و الدوله لغتان بمعنى. و قال محمد بن سلام الجمحى: سالت یونس عن قول الله تعالى: «کى لا یکون دوله بین الاغنیاء منکم» فقال: قال ابوعمرو بن العلاء: الدوله بالضم فى المال، و الدوله بالفتح فى الحرب. و قال عیسى بن عمر: کلتاهما تکون فى الحرب و المال سواء، و قال یونس: اما انا فو الله ما ادرى ما بینهما. و ادالنا الله من عدونا من الدوله. و الاداله: الغلبه، یقال: اللهم ادلنى على فلان و انصرنى علیه» انتهى کلام الجوهرى.
و قال ابن الاثیر: الاداله: الغلبه، یقال: ادیل لنا على اعدائنا اى: نصرنا علیهم، و کانت الدوله لنا. و الدوله: الانتقال من حال الشده الى حال الرخاء، و منه حدیث ابىسفیان و هرقل: «ندال علیه و یدال علینا» اى نغلبه مره و یغلبنا اخرى انتهى.
قال الزمخشرى فى الفائق فى حدیث الحجاج: «یوشک ان تدال الارض منا» اى: یجعل للارض الکره علینا، تقول: ادال الله زیدا من عمرو مجازه نزع الله الدوله من عمرو فاتاها زیدا و فى امثالهم: «یدال من البقاع کما یدال من الرجال» اى: توخذ منها الدول انتهى.
و قال فى الاساس: «ادال الله بنى فلان من عدوهم»: جعل الکره لهم علیه.
اذا عرفت ذلک، فمعنى الدعاء: اجعل الدوله و الکره لنا على عدونا، و لا تنزعها منا فتوتیها غیرنا، و الله اعلم.
وقیت الشىء اقیه وقیا و وقایه: اذا صنته و حفظته من الاذى.
قیل: معناه وقنا من عذابک و سخطک، و هو مثل قوله صلى الله علیه و آله: «اعوذ بک منک».
و قال بعض العارفین فى قوله علیه السلام فى سجوده: «اعوذ بعفوک من عقابک، و اعوذ برضاک من سخطک، و اعوذ بک منک» انه حین امر بالقرب فى قوله تعالى: «و اسجد و اقترب» قال فى سجوده: «اعوذ بعفوک من عقابک» و هو کلام عن مشاهده فعل الله، فاستعاذ ببعض افعاله من بعض، و العفو کما یراد به صفه العافى قد یراد به الاثر الحاصل عن صفه العفو فى المعفو عنه کالخلق و الصنع، ثم لما قرب فغنى عن مشاهده الافعال و ترقى الى مصادرها و هى الصفات قال: «و اعوذ برضاک من سخطک» و هما صفتان متضادتان، ثم لما راى ذلک نقصانا فى التوحید اقترب و ترقى عن مشاهده الصفات الى ملاحظه الذات فقال: «و اعوذ بک منک» و هذا فرار الیه منه مع قطع النظر عن الافعال و الصفات فهذه ثلاث مراتب و المرتبه الثالثه هى اول مقام الوصول الى ساحه العزه ثم للسباحه فى لجه الوصول درجات اخر لا تتناهى، و لذلک لما ازداد صلى الله علیه و آله قربا قال: «لا احصى ثناء علیک» فکان ذلک حذفا لنفسه عن درجه الاعتبار فى ذلک المقام، و اعترافا منه بالعجز عن الاحاطه بما له من صفات الجلال و نعوت الکمال، و کان قوله بعد ذلک: «انت کما اثنیت على نفسک» کمالا للاخلاص، و تجریدا للکمال المطلق الذى به هو هو، عن ان یلحقه حکم لغیره و همى او عقلى انتهى.
فعلى هذا لیس هناک مضاف مقدر کسخطک و عقابک، بل هو من باب الترقى الى المرتبه الثالثه من المراتب الثلاث المذکوره التى هى ملاحظه الذات دون الافعال و الصفات، و الله اعلم.
و قس على ذلک قوله علیه السلام: «و احفظنا بک و اهدنا الیک و لا تباعدنا عنک» فلا حاجه الى تقدیر مضاف فى شىء من ذلک، کما قیل ان معناه: و احفظنا بحفظک و اهدنا الى صراطک المستقیم المدلول علیه بالاوامر الشرعیه، و لا تباعدنا عن رحمتک، و ان کان هذا المعنى فى نفسه صحیحا ظاهرا الا ان حمله على ذلک التحقیق الیق بمقام الداعى صلوات الله علیه.
هذا تعلیل لما قبله من طلب الوقایه و الحفظ و الهدایه و القرب على طریقه اللف و النشر المرتب، و ادرج الحفظ فى الوقایه لانهما بمعنى.
و بیان التعلیل: انه لما کان حصول الوقایه و الحفظ مانعا من دواعى التفریط و الافراط کان العبد مستقیم الحرکات على سواء الصراط، و ذلک هو السلامه من الزیغ و الوقوع فى هوى المهالک، و کذلک لما کان حصول الهدایه مانعا من الضلاله عن الصراط المستقیم کان العبد عالما بسلوک جاده سبیل الحق و ذلک هو العلم. و کذلک لما کان حصول القرب مستلزما للفوز بالسعاده الابدیه کان العبد فائزا بالغنى الحقیقى و الملک الابدى، و ذلک هو الغنیمه التى لا یقاس بها مغنم، فکانه قال: «اسالک الوقایه و الحفظ» المستلزمین للسلامه و الهدایه المستلزمه للعلم و القرب المستلزم للغنم.
و «من» هنا شرطیه، مثلها فى قوله تعالى: «من یعمل سوء یجز به» و محلها الرفع على الابتداء فیکون اسم ان ضمیر شان محذوفا و الاصل: انه من تقه یسلم، کقوله: «ان من یدخل الکنیسه یوما یلق فیها جاذرا و ظباء»، و انما لم نجعل «من» اسمها لانها شرطیه بدلیل جزمها الفعلین، و الشرط له الصدر فلا یعمل فیه ما قبله.
و سلم یسلم من باب تعب سلامه: خلص من الافات و المراد: السلامه من الافات النفسانیه و الاراء الفاسده و العقائد الباطله مثل: الکفر و الکبر و الحسد و النفاق فى الدنیا و من العقوبات فى الاخره.
و الهدایه: مطلق الارشاد و الدلاله على المطلوب بلطف، سواء کان معها وصول الیه او لا، و سواء تعدت الى ثانى المفعولین بنفسها او بالحرف. هذا هو الحق فى تفسیر الهدایه. و هدایته جل شانه للعباد على اربعه انواع مرتبه:
الاول: الهدایه الى جلب المنافع و دفع المضار بافاضه المشاعر الظاهره و المدارک الباطنه، و الیه الاشاره بقوله تعالى: «اعطى کل شىء خلقه ثم هدى».
و ثانیها: نصب الدلائل العقلیه الفارقه بین الحق و الباطل، و الیه یشیر قوله تعالى: «و هدیناه النجدین».
و ثالثها: الهدایه بارسال الرسل، و الیه ینظر قوله تعالى: «و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمى على الهدى».
و رابعها: الهدایه الى حظائر القدس و مقامات الانس بانطماس آثار التعلقات البدنیه و اندراس اکدار التعلقات الهیولانیه، و الاستغراق فى ملاحظه اسرار الجلال و مطالعه انوار الجمال، و هذا النوع من الهدایه یختص به الاولیاء و من یحذو حذوهم، و هو المقصود هنا کما یدل علیه قوله علیه السلام: «و اهدنا الیک» على ما مر تحقیقه، و لان هذه الهدایه هى التى یترتب علیها العلم ترتب الجزاء على الشرط اذ المعنى: و من تهده یحصل له العلم.
فان قلت: ما المراد بهذا العلم الذى یحصل بهدایته الیه سبحانه؟.
قلت: المراد به العلم الالهى و الحکمه اللدنیه المشار الیها فى الذکر الحکیم بقوله تعالى: «و من یوت الحکمه فقد اوتى خیرا کثیرا» فمن حصل له هذا العلم انتقش قلبه بالاسرار الغیبیه و الصور الکلیه و الجزئیه و کیفیه انشعابها و تفاصیلها، و استفاد بذلک الاحکام و الوقائع و الاخلاق و احوال المبدا و المعاد و غیرها من الفضائل الشرعیه و مقاصدها من الکتاب و السنه. و کان المتصف به هو العالم الذى هو على هدى من ربه المالک للحقیقه الانسانیه بالعقل و هى الوصول الى ما خلق الانسان لاجله من المعارف الالهیه و الطاعات البدنیه و الطهاره القلبیه الموجبه لکمال قربه و رفع درجته عنده تعالى و الخلوص عن کل ما یوجب البعد عنه جل شانه.
و قربه -بالتضعیف-: ادناه.
و غنمت الشىء: اغنمه کعلمته اعلمه، غنما بالضم: فزت به بلا مشقه. و الغنیمه: اسم لما یغنم.
و فى التهذیب: الغنیمه فى اللغه: الفائده.
و قیل: هى فى الاصل ما اصیب من اموال اهل الحرب و اوجف علیه المسلمون بالخیل و الرکاب، یقال: غنم یغنم اذا اصاب غنیمه و مغنما، ثم استعمل فى کل امر نفیس شریف.
و منه الحدیث: «الصوم فى الشتاء الغنیمه البارده».
قال ابن الاثیر: «انما سماه غنیمه لما فیه من الاجر و الثواب».
و المعنى: ان من تقربه الیک تحصل له الغنیمه او یتصف بکونه غانما، فان «غنم» و ان کان متعدیا ولکنه نزل منزله ما لا مفعول له، لان القصد الاعلام بمجرد اسناد الفعل الى الفاعل لابایقاعه على مفعول.
و کذلک قوله: «یعلم» من قوله علیه السلام: «و من تهده یعلم» فهو مثل قوله تعالى: «هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» اى: من یتصف بالعلم و من ینتف عنه العلم.
قال بعض المحققین: و القرب المذکور لیس بالمکان و لا بالزمان بل انما هو بحسب الذات قربا معنویا لاجل الشرافه و البراءه عن الدنیا و سرورها و نقائص المواد و آفاتها. و الله اعلم.
حد الشىء و حدته: باسه و شدته.
و النوائب: النوازل جمع نائبه و هى ما ینوب الانسان اى: ینزل به من الحوادث و المصائب نابه ینوبه نوبا: اذا نزل به، و اضافه النوائب الى الزمان یحتمل ان تکون بمعنى فى نحو: «مکر اللیل» و «تربص اربعه اشهر» اى: النوائب الواقعه فى الزمان اى: فى زماننا، و الا فکل نائبه لابد لها من زمان تقع فیه. و الاظهر انها بمعنى اللام اى: النوائب التى للزمان.
قال بعض العلماء: ان نسبه الشر الى بعض الازمنه کالخیر الى بعض آخر نسبه صحیحه لما ان الزمان من الاسباب المعده لحصول ما یحصل فى هذا العالم من الامتزاجات و ما یتبعها مما یعد خیرا او شرا. و الله اعلم.
الشر: السوء و الفساد.
و المصاید بغیر همز: جمع مصیده بکسر المیم و سکون الصاد و فتح الیاء، او مصید بحذف الهاء، و هى آله الصید، و انما لم تهمز لان الیاء فیها اصلیه کما تقدم بیانه فى ضابط هذا الجمع فى شرح السند عند ذکر الخزائن. و وقع فى بعض نسخ الصحیفه همزها، فان صح فهو على لغه من همز معائش و منائر تشبیها للاصلى بالزائد.
و المراد ب«مصاید»: الشهوات و اللذات الدنیویه التى یغر الشیطان بها الخلق فیوقعهم بها فى الهلاک، و استعار لها لفظ المصاید لمشابهتها ایاها فى استلزام الحصول فیها للبعد عن السلامه و الحصول فى العذاب، و هى استعاره تبعیه.
و یمکن ان یقال: انه شبه الشیطان بالمصاید فى احتیاله و اغتیاله و هى استعاره بالکنایه ثم اثبت له المصاید التى لا یکمل الاحتیال و الاغتیال الا بها تحقیقا للمبالغه فى التشبیه و هى استعاره تخییلیه کقوله: و اذا المنیه انشبت اظفارها.
و اضافه الشر الى المصاید الشیطانیه من باب اضافه النتیجه الى المقدمات.
و فى مواعظ ابى عبدالله علیه السلام لعبدالله بن جندب: «یا ابن جندب ان للشیطان مصائد یصطاد بها فتحاموا شباکه و مصائده، قلت: یا ابن رسول الله: و ما هى؟ قال: اما مصائده فصد عن بر الاخوان، و اما شباکه فنوم عن قضاء الصلاه التى فرضها الله تعالى» و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجه.
المراره: اسم من مر الشىء یمر من باب تعب و قتل ضد حلا، و هى حقیقه فى الکیفیه المخصوصه للاجسام استعارها علیه السلام لما یوجد من التالم بسبب صوله السلطان.
و الصوله: الحمله و الوثبه و السطوه و الاستطاله، یقال: صال الفحل یصول صولا: وثب، وصال على قرنه: سطا و استطال.
قال السرقسطى و من العرب من یقول: «صول» مثل قرب بالهمزه للبعیر، و «صال» بغیر همز على قرنه.
و المراد بصوله السلطان: قهره و باسه و سطوته، و السلطان هنا بمعنى الملک اى: صاحب السلطنه و الولایه، و قد یطلق على الولایه نفسها، و یحتمل حمله هنا على هذا المعنى ایضا، و الاول اظهر.