دعای پنجم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش چهارم)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِکرِ عَظَمَتِک، وَ فَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِی شُکرِ نِعْمَتِک، وَ انْطِلَاقَ أَلْسِنَتِنَا فِی وَصْفِ مِنَّتِک.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِک الدَّاعِینَ إِلَیک، وَ هُدَاتِک الدَّالِّینَ عَلَیک، وَ مِنْ خَاصَّتِک الْخَاصِّینَ لَدَیک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بارالها بر محمد و آلش درود فرست و سلامت قلوب ما را در ذکر عظمتت و آسایش بدنهامان را در شکر نعمتت و روانی زبان ما را در وصف عطایت قرار بده.
بارالها بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را در زمره دعوتکنندگان به سویت قرار بده و از جمله راهنمایانی که به تو دلالت و راهنمایی میکنند قرار ده و در حلقه خاصان از بندگانت درآر،ای مهربانترین مهربانان.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ سَلاَمَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِکرِ عَظَمَتِک، وَ فَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِی شُکرِ نِعْمَتِک، وَ انْطِلاَقَ أَلْسِنَتِنَا فِی وَصْفِ مِنَّتِک. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِک الدَّاعِینَ إِلَیک، وَ هُدَاتِک الدَّالِّینَ عَلَیک، وَ مِنْ خَاصَّتِک الْخَاصِّینَ لَدَیک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»:
بار خدایا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و سلامتى دلهاى ما را در یاد عظمت و بزرگى خود، و آسایش بدنهاى ما را در سپاسگزارى نعمت خویش، و حرکت زبانهاى ما را در بیان نعمت خود قرار ده". "الهى بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و ما را از دعوت کنندگان خود که به سوى تو مى خوانند، و از راهنمایان خود که به راه هدایت مى کنند، و از نزدیکان به رحمت خود که به تو نزدیکند قرار ده، اى رحم کننده ترین رحم کنندگان".
دعوت به حق:
اگر به آیات قرآن و روایات و اخبار و معارف روح پرور اسلامى مراجعه کنید، به این حقیقت اقرار خواهید کرد که کارى در این عالم بالاتر و برتر و سودمندتر از دعوت مردم به سوى خدا نیست.
دعوت به سوى حق کار انبیا و ائمّه و اولیاء الهى و عاشقان از جان گذشته در راه محبوب است. دعوت به سوى حق، حلاّل مشکلات، زداینده ظلمات،
علاج درد قلبها، زمینه ساز عدل و عدالت و بر پا کننده حق و حقیقت است. دعوت به سوى حق، افضل اعمال، از بهترین خصال و از نیکوترین کارهاى انسان است.
ایمان مؤمنان، اخلاق متخلّقان، نیکى نیکوکاران، عبادت عابدان، عشق عاشقان، بصیرت بیداران، بینائى بینایان، محصول دعوت به سوى حق است. مساجد روى زمین، مراکز تربیتى، بناهاى خیر، دارالأیتام ها، مدارس علمى و حوزه هاى فکرى، همه و همه نتیجه دعوت دعوت کنندگان به سوى حقّ است.
در روایات متعدّدى که حضرت صدوق در کتاب "عیون" نقل مى کند، آمده است: اسلام و ایمان عبارت است از: "اعتقاد به قلب و عمل به اعضا و اقرار به زبان". اقرار از باب افعال است، یعنى با تبلیغ و دعوت جاى پاى دین را در قلوب و در همه صحنه هاى حیات محکم کردن، که اگر کسى به این مرحله یعنى به مسأله اقرار عمل نکند از ایمان و اسلام آنچنانکه باید بهره ندارد.
مسأله دعوت به حق از چنان اهمیت و ارزشى برخوردار است که از یکى از اولیاء خدا که عمرش را در دعوت به سوى حق سپرى کرده بود در لحظات آخر عمرش در حالى که نفسهایش به شماره افتاده بود شنیدم: در خزانه هستى و در مملکت وجود، گوهرى پربهاتر، و عنصرى پرقیمت تر و با منفعت تر از تبلیغ و دعوت مردم به سوى حق نیست.
احترام عجیبى که خداوند مهربان در سوره مبارکه یس در آیات ۲۰ تا ۲۷ به حبیب نجّار گذاشته، محض این بوده که حبیب با بهره گیرى از تربیت پیامبران زمانش، داعى به سوى حق بود، و بر سر این وظیفه بسیار بزرگ جان شیرین خود را فدا کرد:
«وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ. اتَّبِعُوا مَن لاَ یسْأَلُکمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ. وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ. ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لاَ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیئاً وَلاَ ینقِذُونِ. إِنِّی إِذًا لَفِی ضَلاَل مُبِین. إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکمْ فَاسْمَعُونِ. قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ. بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکرَمِینَ»:
و مردى شتابان از دورترین نقطه شهر فرا رسید و گفت: اى مردم فرستادگان حضرت ربّ را پیروى کنید. پیروى و متابعت از اینان که براى رسالت و دعوت خود به سوى حقّ و حقیقت اجر و مزدى نمى خواهند و خود به راه حق هدایت یافته اند. و من براى چه آفریننده خود را عبادت نکنم، در صورتى که بازگشت همه خلایق به سوى اوست. آیا من به جاى حضرت او معبودى را انتخاب کنم که اگر حضرت رحمن بخواهد زیانى به من رساند، آن معبود نتواند به دفع زیان برخیزد و وسیله نجاتم را فراهم آورد؟! در این صورت معلوم است که در انتخاب معبود باطل از زیانکاران خواهم بود. از من بشنوید که به حقیقت و به درستى به پروردگارتان ایمان آوردم.
به این انسان با فضیلت و این مرد حق و حقیقت و این داعى الى اللّه گفته شد: داخل بهشت شو; گفت: اى کاش قوم من که از قبول دعوت سر باز زدند از این نعمت بزرگ آگاه مى شدند که خداوند چگونه در حقّ من مغفرتش را ارزانى داشت و مرا از گرامى داشته شدگان قرار داد!
شیعه به پیروى از انبیا و امامان معصوم، در هر عصر و زمانى و تحت هر شرایطى داعى به سوى حق بود، و در این راه به گرفتاریها و ناراحتى ها و مشقّات زیادى دچار شد و هزاران قربانى تقدیم حضرت دوست کرد، و اکنون هم که سال هزار و سیصد و شصت و هشت هجرى شمسى است از برکت انقلاب حضرت امام خمینى رضوان اللّه علیه که از مهم ترین و قوى ترین و خالص ترین داعیان به سوى حق بود، جهان را به حق دعوت مى کند.
شیعه دعوت به سوى حق را از اهمّ وظایف خود مى داند و در این راه از هیچ خطرى نمى هراسد و عاقبت صحنه زمین را با دعوت خود آماده حکومت صالحان خواهد کرد.
مردم جز از طریق تبلیغ دین حق، خدا و انبیاء و امامان و فرشتگان و کتب آسمانى و قیامت را نخواهند شناخت. رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود: ثواب هدایت کردن یک نفر در پرونده تو، از آنچه آفتاب بر آن مى تابد بهتر است.
مسأله تبلیغ و دعوت به سوى حق به اندازه اى مهم است که انبیاء و ائمه علیهم السّلام نفسهاى آخر خود را چنانکه در روایات آمده خرج دعوت به سوى حق کردند. اصحاب و اهل بیت حضرت سید الشّهداء در روز عاشورا تا قبل از اینکه به شرف شهادت نایل شوند، جنود ابلیس را به سوى حق دعوت کردند. بازگو کردن دعوت یک یک آنها و شرح و تفسیر دعوتشان هفتاد من کاغذ مى خواهد، براى نمونه به دورنمائى از موقف یکى از آنان نسبت به حق اشاره مى رود:
یزید بن ثبیط عبقسى از شیعیان و از دوستان ابوالاسود دُئلى بوده و در قبیله خود از اشراف قلمداد مى شده است. امام عصر علیه السّلام در زیارت خود به او سلام داده:
السَّلامُ عَلى یزیدَ بْنِ ثَبیط الْعَبْقَسِىِّ.
ابوجعفر طبرى مى گوید: ماریه سعدیه یا عبدیه دختر سعد یا منقذ در بصره از شیعیانى بود که در تشیع سخت و استوار بود. همواره خانه او مجمعى بود براى شیعه که در آن گرد آمده الفت مى گرفتند و حدیث بازگو مى کردند، سخن مى شنودند و مى سرودند. به پسر زیاد در کوفه خبر رسید که حسین علیه السّلام آهنگ عراق دارد. به کارگزار خود در بصره فرمان داد که دیده بانان بگمارد و راه را بر آینده و رونده بگیرد.
ابن ثبیط عبدى تصمیم گرفت که به قصد حسین علیه السّلام از بصره بیرون بیاید. ده پسر داشت و آنها را دعوت کرد که همراه او شوند و فرمود: آیا کدام از شما با من پیشاپیش بیرون خواهید آمد؟ دو نفر از آنها (عبداللّه و عبیداللّه) دعوت او را پذیرفتند.
پس با یاران و همگنان خود که با او در خانه آن زن بودند گفت: من عزم جزم کرده ام و خواهم رفت، از شما که با من خواهد آمد؟ آنان گفتند: ما از اصحاب پسر زیاد هراس داریم. این مرد بزرگ به آنان فرمود: امّا من به خدا قسم همین که ببینم پاى شترم به زمین سخت استوار و آشنا شود، دیگر باکى از تعقیب نخواهم داشت، هر که خواهد گو مرا دنبال کند.
این بزرگ با ادهم بن امیه و بلندهمّتان دیگر که با او همراهى کردند از بصره بیرون شتافتند. از بیراهه به مکه مى آید، از مکه بیرون آمد، راه بیابانهاى دوردست را پیش گرفت تا خود را به حسین رسانید. آرى راه بى سر و سامانى را پیمود تا به سامان رسید.
حسین علیه السّلام در مکه در قسمت ابطح منزل گرفته بود. وى پس از استراحت در بنه خویش آهنگ دیدار امام کرد. به قصد حضرت او بیرون آمده، به کوى حسین روان شد. از طرف دیگر امام هم از آمدن او خبر یافته بود و به جستجوى او رفته تا در بُنه و آسایشگاه او وارد شده و آنجا به انتظار او نزول اجلال کرده، به عرض او رسانده شد که وى به سوى منزل شما رفته، امام در بُنه او نشسته بود، (زهى مهر و یگانگى، زهى بزرگى و بزرگوارى)!
بارى ابن ثبیط عبدى به منزل حضرت که رسید و شنید که آن حضرت به سراغ او بیرن رفته است به منزل خود بازگشت و خطّ سیر امام را گرفت تا وقتى که رسیده، دید که امام علیه السّلام در منزل اوست، گفت:
«بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِک فَلْیفْرَحُوا»:(۱)
خواندن این آیه بدان ماند که به خود بگوید: من و این دولت؟!
باور از بخت ندارم که تو مهمان منى *** خیمه سلطنت آنگاه سراى درویش!
ترجمه آیه به فارسى چنین مى آید: "به فضل خداست و از رحمت اوست" یعنى نه از استحقاق "مى باید به این گونه فضل و رحمت خوشنود بود" خلاصه آنکه این نه از بخت ماست بلکه فقط از فضل خداست که یار در منزل ماست.
پس از قرائت آن آیه بر امام سلام کرد و روبروى حضرت او نشست، سپس امام را از قصد خویش خبر کرد، حضرت حسین علیه السّلام درباره او دعاى خیر کرد، سپس بنه و خرگاهش را ضمیمه خرگاه حضرت کرد.
چون حسین علیه السّلام دعاى خیر درباره او کرد، الحق خونش و کلیه شئونش به آن حضرت پیوسته شد. او به طور دائم با آن حضرت بود تا به کربلا آمد و در برابر چشم امام علیه السّلام کشته شد. خودش به مبارزه و دو پسرش در حمله اول که لشگر امام علیه السّلام صورت دفاع بر خود گرفتند شهید شدند.
این مرد شرافتمند از دعوتى که در ابتدا از همقطاران کرد و از پافشارى خود و سربرنتافتن از کوى حقیقت و از سفر دور و دراز خود به سوى حسین علیه السّلام و از تربت آرام خود پیامى مى دهد که: من چون منش اشرافیت را در پاى حقیقت انداختم به دولت همقطارى با شهیدان کوى حسین علیه السّلام رسیدم. در اقدامات خود به نفته و آرامى مى گوید: در راه قدردانى از مرد آئین و فرد فضیلت من آنقدر کوشیدم که هفت نفر را به همراه خود به توفیق دولت رساندم. رمزى مى آموزد که هراس و وحشت، جلوگیر راه مقصد نباید بشود، پیمودن بیابان دور و دراز و بى آب و بى آبادانى را در راه حقیقت بزرگ مشمارید، و به مانند سروشى مى گوید: براى موقع شناسى موقعى بهتر از فداکارى و صدق در راه (فرد حقیقت) نیست.
قرآن مجید از انبیاء حق به عنوان: داعى الى اللّه، هادى منذر، مبشّر، مجاهد فى سبیل اللّه، مبلّغ رسالات اللّه و... یاد مى کند. مسأله دعوت به سوى حق در درجه اى از ارزش و والائى است که حضرت سجّاد از حضرت معبود درخواست مى کند:
«وَجْعَلْنا مِنْ دُعاتِک الدّاعینَ إلَیک، وَهُداتِک الدّالِّینَ عَلَیک...»
زیرا که داعى به سوى حق و هادى به سوى حضرت محبوب که از برکت معرفتش آراسته به حقایق دعوت است از بندگان خاص حضرت ربّ العزّه در دنیا و آخرت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- یونس، ۵۸.
شرح این دعا به وقتى به پایان رسید که مؤذّن به اذان ظهر فریاد برداشت. این مسکین تهیدست و فقیر شکسته دل به یاد حضرت دوست مترنّم به مناجات هلالى شد که:
کردگارا به بى نیازى خویش *** به کریمى و کارسازى خویش
به سهى قامتان گلشن ناز *** به ملامت کشان کوى نیاز
به صفات جلال و اکرامت *** نظر خاص و رحمت عامت
به سلاطین مسند تحقیق *** سالکان مسالک توفیق
به اسیران و زارى ایشان *** به غریبان و خوارى ایشان
به نوازندگان عالم گل *** که هنوز ایمنند از غم گل
به سفر کردگان عالم خاک *** کز جهان رفته اند با دل چاک
به رسولى که نعت اوست کلام *** سیدالمرسلین علیه السّلام
نظرى جانب هلالى کن *** دلش از مهرِ غیر خالى کن
حشر او با رسول کن یا رب *** این دعا را قبول کن یا رب
در امان دار پیش آن مولى *** تا نبیند عقوبت عقبى
چون به عزم رحیل زین منزل *** به حریم فنا کشد محمل
در ره مرگ باشدش همراه *** هادى لا اله الا اللّه