حسین بن محمد حلوانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ابو عبداللّه حسين بن محمد بن حسن الحلواني از علمای شیعه در قرن پنجم است. کتاب مشهور «نزهة الناظر و تنبیه الخاطر» از آثار اوست.


ابن شهر آشوب (م 588) اين نام يعنى الحسين بن محمد بن الحسن را در کتاب معالم العلماء که به ذکر نويسندگان شيعه اختصاص دارد عنوان کرده است.[۱]

آثار و تألیفات

علامه مجلسی در باب (ما جمع من جوامع کلم امیرالمومنین علیه السلام) هنگام اشاره به کتاب هايى که برخى از احادیث درباره حضرت علي علیه السلام را در خود جاى داده اند از «نزهة الناظر» نام مى برد و آن را تأليف حسين بن محمد بن حسن مى داند.[۲]

سيد بن طاووس در کتاب اليقين احاديثى را در باب ناميدن علي علیه السلام به اميرالمؤمنين و خيرالوصيين آورده[۳] و منبع آن را «نهج النجاه في فضائل أميرالمؤمنين و الائمه الطاهرين من ذريته صلوات الله عليهم اجمعين» نوشته الحسين بن محمد بن الحسن بن نصر الحلوانى دانسته است.

شيخ آقا بزرگ در الذريعه نهج النجاه را از حسين بن محمد بن نصر الحلوانى مى خواند و به منقولات ابن طاووس از آن در اليقين اشاره مى کند.[۴]


استادان و مشايخ

الحلوانی فردى شناخته شده و مورد اعتناي عالمان عصر خود بوده است. او نزد الشريف محمد بن الحسن بن حمزه ابويعلي جعفرى ـ که از مراجع شيعه پس از شيخ مفيد و داماد و جانشين او بوده ـ[۵] درس خوانده و چون محل سکونتش[۶] محله کرخ بغداد بوده است از محضر عالمانى چون شيخ طوسی، سيد مرتضى و سيد رضی بهره برده است.

طريق روايى واقع در کتاب بشارة المصطفى اثر عمادالدين طبري،[۷] شاگردى او را از محضر سيد مرتضي در سال 429 ق به روشنى نشان مى دهد و سند واقع در کتاب ذيل تاريخ بغداد اثر ابن النجار البغدادي،[۸] استفاده او را از ابوالحسن على بن المظفر بن بدر (علامه بندينجي)[۹] در سال 425 ق اثبات مى کند.

ابوعبدالله حسين بن محمد حلوانى خود نيز در آخرين روايت کتابش که آن را مسنداً ذکر مى کند به استاد ديگرش که به احتمال از استادان اصلى وى بوده است اشاره مى کند. حلواني طريق خود را چنين آغاز مى کند: (أخبرنى الشيخ ابوالقاسم على بن محمد بن محمد المفيد رحمه الله) که حاکى از شاگردى او نزد فرزند شيخ مفيد است. بنابر آن چه ابن طاووس مي گويد حلوانى از او در کتاب ديگرش نهج النجاه نيز حديث نقل کرده است.[۱۰]

شاگردان حلواني

بر اساس طريق هاى روايى گذشته مى توان علي بن الحسين بن على الرازي و ابوزکريا يحيي بن على الخطيب التبريزي را از شاگردان حلواني دانست. افزون بر اين، بهره گيرى دانشمندان و نويسندگان از کتب او به ويژه عمادالدين طبرى مؤلف بشاره المصطفى و ابن بطريق از بزرگان قرن ششم نشان از استقبال عالمان از او دارد.

عصر مؤلف

بر اساس علم طبقات رجال و با توجه به سال وفات مشايخ حلوانى مي توان وى را از محدثان قرن پنجم قمری دانست. حلوانى در عصر طلایى فرهنگ و ادب مى زیسته و سخن نخست مجامع فرهنگى آن روزگار، فصاحت و بلاغت و سلاست بوده است. او به مانند سلف صالح خویش، سید رضى پا به میدانى نهاد که قهرمانى اش از آنِ سخنوران بود و در عرصه اى به طرح اندیشه هاى علوى و جعفرى و معارف اهل بیت علیهم السلام پرداخت که شعر و نثر و مقامه نویسى نشانه فضل بود.

در عصر او متعلمان، کتاب های جاحظ و ابن عبیده ریحانى و سخنان عتابى و اشعار ابان لاحقی را فرا مى گرفتند و در این میان اراده غالب حاکمان بر حذف و مهجور نهادن سخنان فصیح و نغز امامان معصوم شیعه علیهم السلام بود و این، زمینه را به نفع دیوانیان و به زیان شیعیان آماده مى ساخت. او فضاى معاصر خویش را چنین ترسیم می کند:

هرگاه از امیرمؤمنان علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام یاد می شود رنگ چهره دگرگون شود و اگر اندرزى نیکو یا حکمتى رسا و یا عبارتى برجسته و خطبه اى نمایان و نوشته اى شیوا روایت شود متغیر گردد و شنونده مى گوید من و امثال من چنین خبرى نشنیده ایم و من مى گویم اگر به دیده انصاف بنگرى و از زورگویى و مخالفت کناره بگیری خواهى دانست که آن چه شنیده اى نمى از یمى و کمى از فراوان است.

حلوانى سیاست هاى کهنه بنى امیه را زمینه ساز جریان هاى عصر خویش مى داند. او به سیاست عبدالملک بن مروان اشاره مى کند که همچون سلف بدکار خویش (معاویه) تمام تلاش خویش را در خاموش کردن نور علوى بکار برد و نیز به شواهدى همچون شیوه تحدیث حسن بصرى از امام علی علیه السلام که چون قصد داشت حدیثى از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل کند از بیم بنى امیه مى گفت: قال أبو زینب.

حلوانى استمرار این جریان را موجب نسبت دادن فضایل و مناقب و حتى سخنان شیوا و بلیغ اهل بیت علیهم السلام به رقیبان و دشمنان ایشان مى داند و سخنان ادبى ابن مقفع زندیق و جاحظ عثمانى و همگنان اینان را زمینه اى مى داند که کلمات گهربار علی علیه السلام و فرزندان بزرگوارش را به چنین اشخاصى نسبت دهند و شاید برخى از آنان هم در اقتباس آشکار و پنهان از سخنان علی علیه السلام متهم باشند.

او به صراحت اعلام مى دارد که قصد کلی، اطفاى نور الهى و انهدام آثار اهل بیت علیهم السلام است، اگر چه خدا از خاموش شدن نور خود ابا دارد. حلوانى سپس عبارت سید رضى را در تأیید گفته خود نقل مى کند که این دشمنان را به دو دسته جاهل و گمراه و فرو رفته در ظلمت از یک سو و آگاه از فضایل اهل بیت و عالم کاتم و حیله گر تقسیم مى کند که هر دو دسته به دنبال دنیاى خویش و روزى خوردن از قلم بى زخم و ریش خودند که نویسنده آن را در کف ندارد، بلکه سر به چرخش چشم و دست حاکمان دارد.

پانویس

  1. معالم العلماء، ص 78، رقم 273.
  2. بحارالانوار، ج 78، ص 36.
  3. اليقين، ص 111.
  4. همان، ج 42، ص 425، رقم 2224. گفتنى است شيخ آقا بزرگ در ادامه، اشتباه ابن طاووس را در مسأله تاريخ کتاب نهج النجاه گوشزد کرده و از اين رو مانع انتساب آن را به حلوانى زدوده است.
  5. ر.ک: رجال نجاشي، رقم 708؛ فرحه الغري، ص 125.
  6. مولد حلوانى، حلوان از شهرهاى عراق است، اما به جهت آن که بغداد، پايتخت و پايگاه علم بوده، به آن جا کوچ کرده است. حلوان نام چند مکان است و از جمله آن ها حُلوان عراق در شمال بغداد و در منطقه کوهستاني آن است. حلوان شهرى آباد و محل نشو و نماى عالمان متعددى بوده است ر.ک: معجم البلدان، ج 2، ص 290.
  7. بشاره المصطفي، ص 105.
  8. ذيل تاريخ بغداد، ج 4، ص 108.
  9. بندينجين از توابع بغداد و در ناحيه کوهستاني آن در سمت نهروان قرار داشته است و تنى چند به آن جا موصوفند. به گمانِ ما او ابوالحسن على بن المظفر بن بدر از مشايخ خطيب بغدادى و شاگرد ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعيد عسکرى مؤلف الزواجر والمواعظ از مشايخ صدوق است. ر.ک: تاريخ بغداد، ج 10، ص 146، رقم 5295؛ الذريعه، ج 12، ص 60، رقم 473.
  10. اليقين، ص 389.

پیوندها

منابع

دو ماهنامه آينه پژوهش، شماره 92