عبدالله بن خباب
عبدالله بن خباب بن الاَرَت، از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام و پدرش (خباب بن الارَت) از معذَّبین فى الله بوده، و اوست که خوارج نهروان در وقت سیرشان به نهروان عبورشان به نخلستان و آبى افتاد، عبدالله را دیدند که بر گردن خود قرآنى هیکل نموده، سوار بر درازگوشى است و با او است عیال او در حالتى که زوجه او حامله بود، عبدالله را گفتند: چه مىگوئى در حق على بعد از تحکیم؟ گفت: «اِنَّ عَلِیا اَعْلَمُ بِاللّهِ وَ اَشَدُّ تَوَقِیا عَلى دینِهِ وَ اَنْفَذُ بَصیرَةً؛ علی خدا را بهتر میشناخت و در نگهداری دین خود کوشاتر از همه بود و بصیرت کاملی داشت».
گفتند: این قرآنى را که در گردن دارى ما را امر مىکند که تو را بکشیم. پس آن بیچاره مظلوم را نزدیک به نهر آوردند و او را خوابانیدند و مثل گوسفند سر بریدند که خونش داخل در آب شد و هم زوجه او را شکم دریدند و چند زن دیگر را نیز به قتل رسانیدند.
اتفاقاً در آن نخلستان خرمائى افتاده بود یکى از ایشان یک دانه برداشت و در دهان گذاشت او را صدا زدند که چه مىکنى؟ او فوراً از دهان افکند. و (نیز) به خنزیرى رسیدند یکى از ایشان بزد و او را بکشت، گفتند با وى که این فساد است در زمین و انکار بر او نمودند.[۱]
پانویس
- ↑ مستدرک الوسائل، ۳/۸۲۰.
منابع
- حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاریخ حضرت علی علیه السلام.