آیه 94 نساء
متن آیه
ترجمه آیه
اى كسانى كه ايمان آورده ايد چون در راه خدا سفر مى كنيد خوب رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما اظهار اسلام مى كند مگوييد تو مؤمن نيستى تا بدين بهانه متاع زندگى دنيا را بجوييد چرا كه غنيمت هاى فراوان نزد خداست قبلا خودتان نيز همين گونه بوديد و خدا بر شما منت نهاد پس خوب رسيدگى كنيد كه خدا همواره به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: در سبب نزول آيه اختلاف است: اول، عمر بن شبه گويد: درباره مرداس كه مردى از غطفان بود، نازل گرديد زيرا گروه مسلمين بر سر قبيله او فرود آمده بودند قوم او بر سر كوه رفته و موضع گرفته بودند ولى مرداس برجاى ماند و چون مسلمان بود، اسلام خود را آشكار ساخت ولى او را كشتند و آنچه با او بود، گرفتند.[۳]
دوم، ابوعمر و الواقدى[۴] و ابن اسحق گويند: درباره عامر بن الاضبط الاشجعى نازل گرديد كه سريه ابوقتادة به او رسيده بودند. او بر ايشان سلام داد. محلم بن جثامة بر او خشم گرفت و وى را كشت. سپس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از پيامبر خواست تا او را ببخشد و براى وى استغفار كند.
پيامبر فرمود: خدا تو را نيامرزد، اين مرد گريهكنان برگشت تا اين كه پس از هفت روز درگذشت او را دفن كردند. پس از دفن فرداى آن روز جسد او را در بيرون قبر يافتند. موضوع را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند، فرمود: زمين بدتر از محلم را هم قبول ميكند ولى خداوند خواسته كه حرمت و احترام شما را بزرگ شمارد سپس جسد او را در دامنه كوهى گذاشتند و سنگى بر روى آن نهادند و اين آية نازل گرديد.[۵]
سوم، ابن عباس گويد: عده اى به مردى برخوردند كه داراى گوسفندانى بود، آن مرد به اين عده سلام داد اينان او را گرفتند و كشتند و گوسفندان او را بردند سپس اين آية نازل گرديد.[۶]
چهارم، ابن عباس گويد: مردى در ميان قومى مسلمان شده بود وقتى كه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن قوم به جنگ پرداختند، آنها فرار كردند و اين مرد كه مسلمان بود، توقف كرد و فرار ننمود و به آنان به رسم مسلمانان تحيت و درود فرستاد كه از وى صرف نظر كنند ولى بعضى از آنها بر او شوريدند.
او را كه اسلام خود را آشكار ساخته بود، كشتند. سپس اين آية نازل گرديد چنان كه سدى نيز گفته است و نيز گويد: كه آن مرد بعد از سلام كردن «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه» گفته بود ولى اسامة بن زيد كه امير قوم بود بر او خشم گرفت و او را كشت و اين آية نازل شد.
عده اى گويند: صاحب اين سريّه مقداد بوده[۷] و ديگران گويند كه صاحب سريّه، ابن مسعود بوده است. هر يك از اسباب نزول مذكور ممكن است، درست باشد و نمى توان به يكى از آنها تكيه نمود.[۸]
پانویس
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 231.
- ↑ در تفسير على بن ابراهيم چنين نقل شده كه اين آية هنگامى نازل شد كه پيامبر از جنگ خيبر مراجعت فرموده بود و اسامة بن زيد را با عده اى به يكى از قراء يهود در ناحيه فدك فرستاده بود تا آنان را به اسلام دعوت نمايد. در ميان آن طايفه مردى به نام مرداس بن نهيك الفدكى بود وقتى لشكر اسلام را ديد اهل و عيال و اموال خود را در دامنه كوهى جمعآورى كرد و خود به طرف لشكر اسلام آمد و با اداء ذكر «اشهد ان لا اله إلّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه» اسلام خود را آشكار ساخت ولى اسامة به شهادتين او اعتنائى نكرد و او را به قتل رسانيد. وقتى كه مراجعت كرد قضيه را به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: پيامبر فرمود: چرا مردى را كه مسلمان شده بود به قتل رسانيدى؟ اسامه گفت: يا رسول الله اسلام آوردن او به خاطر اين بود كه خود را از كشته شدن رهائى بخشد. پيامبر فرمود: تو كه از ضمير دل او باخبر نبودى تا بدانى واقعا از ترس كشته شدن مسلمان شده است، اسامة از عمل خود پشيمان گشت و از آن به بعد قسم ياد كرد كه هيچ گوينده «لا اله الّا اللّه و محمدا رسول اللّه» را نكشد و به همين منظور هم از دستور امیرالمومنین على عليهالسلام سرپيچى نمود و از فرماندهى لشكرى كه امام به وى سپرده بود، معذرت خواست. صاحب مجمع البيان پس از ذكر اين داستان چنين افزوده و گويد چنين عذرى در قبال دستور امام مورد قبول نيست زيرا وظيفه اسامة ايجاب ميكرد كه از فرمان امام كه اطاعت آن واجب بود در محاربه و قتال با سركشان سرپيچى نكند با وجود بر آن كه خود با گوش خويش از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيده بود كه به على عليهالسلام فرمود: (يا على حربك حربى و سلمك سلمى).
- ↑ طبرى صاحب تفسير جامع البيان موضوع مرداس را از طريق سدى و همچنين عبد در تفسير خود از طريق قتادة و نيز ابن ابىحاتم در تفسير خود از طريق ابن لهيعة او از ابوالزبير او از جابر روايت كرده است و نيز ثعلبى در تفسير خود از طريق كلبى او از ابوصالح او از ابن عباس نقل نموده و اسم قاتل مرداس را اسامة بن زيد معرفى كرده است.
- ↑ طبرى در تفسير خود موضوع مزبور را با اختلاف در موضوع از عبدالله بن عمر نقل نموده و احمد و طبرانى و ديگران از عامه از عبدالله بن ابىحدرد الاسلمى با اندك اختلاف در موضوع، روايت كرده اند.
- ↑ در صحيح بخارى و صحيح ترمذى و نيز حاكم و ديگران از عامه از ابن عباس نقل نموده و مرد مقتول را از طائفه بنىسليم معرفى كرده اند.
- ↑ چنان كه بزار از ابن عباس روايت كرده و نيز از سعيد بن جبير هم نقل شده است.
- ↑ ابن منده از جزء بن الحدرجان روايت نمايد كه گفت: برادرم قداد از يمن نزد پيامبر مى آمد در بين راه سريه اى به او برخورد نمود. به آنها گفت: كه من مسلمانم از او گوش نكردند و وى را كشتند خبر به من رسيد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و قضيه را براى او نقل نمودم سپس اين آية نازل گرديد و پيامبر به من دية داد.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند.
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، انتشارات اسلامی، تهران، 1361 ش.
- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372 ش.