محمد بن حسن صفار
محتویات
ولادت
در کتاب «معجم رجال الحدیث» به نقل از «رجال شیخ طوسى»، محمد بن حسن صفار از اصحاب امام حسن عسکرى علیهالسلام به شمار آمده است و از آنجا که حضرت در سال ۲۶۰ هـ.ق به شهادت رسیده اند و از طرفى صفار سؤالاتى به صورت نوشته از امام حسن عسکرى علیهالسلام جویا شده است، این کار به طور معمول مستلزم رشد سنى قابل توجهى (در حدود ۲۰ یا ۳۰ سال) است، مى توان حدس زد که محمد در حدود سال ۲۲۰ اوایل قرن سوم، پا به جهان گذاشته است.
عصر صفار
در قرن سوم که صفار مى زیست آسمان امامت منور به وجود چهار امام همام بود. طبق آنچه مبناى تولد محمد قرار گرفت، او زمان امام هادى علیهالسلام، امام حسن عسکرى علیهالسلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف را درک کرده است.
در مورد ملاقات حضورى او با یکى از این سه امام علیهمالسلام مدرکى به دست نیامد، اما با توجه به بعضى از قرائن مى توان گفت چنین ملاقاتى صورت نگرفته است. چون اولا: با این که صفار روایات فراوانى را نقل مى کند اما هیچیک از روایاتش در کتب حدیثى بدون واسطه از امام علیهالسلام نقل نشده است مگر آنچه را که امام حسن عسکرى علیهالسلام در جواب نامه هاى او نگاشته اند.
ثانیا؛ از آنجا که امام حسن عسکرى علیهالسلام در بازداشتگاه و تحت نظر بود و ارتباط شیعیان با ایشان به راحتى صورت نمى پذیرفت، این موضوع که صفار امام علیهالسلام را ملاقات نکرده است، تقویت مى شود.
در پاسخ به این سؤال که: ملاقات او با امام حسن عسکرى علیهالسلام ثابت نشده است، پس چگونه او را از اصحاب آن حضرت مى شمارند؟ باید گفت: این به دلیل سؤالات فراوانى است که او از محضر امام علیهالسلام از طریق نامه پرسیده است و در واقع مصاحبت و معاشرتى مکاتبه اى بین او و حضرت برقرار بوده است.
محمد بن الحسن در زمان حکومت بنى عباس و خلافت متوکل، منتصر، مستعین، معتز، معتمد و مکتفى عباسى مى زیست. جالب آن که در زمان صفار، صفاریان در برخى از مناطق اسلامى داراى قدرت و حکومت بودند. والى اوقاف و صدقات قم در آن زمان احمد بن عبیدالله بن خاقان از دشمنان اهل بیت علیهمالسلام بود. ۳۰ سال از عصر غیبت صغرى امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف را که همزمان با نیابت عثمان بن سعید عمروى بود، درک کرد و با راویانى از قم مانند محمد بن اورمة قمى، احمد بن محمد بن عیسى قمى و بسیارى دیگر معاصر بود.
ویژگیهاى فردى
نامش محمد و پدرش حسن بود. بسیارى نام نیاى پدرى او را فَروخ دانسته اند. لقب اصلى محمد «صفار» است. اما به لقب «ممولة» نیز معروف بوده است.
بعضى از عبارات موجب این پندار مى شود «سؤالاتى» که صفار به امام زمانِ خویش، امام یازدهم علیهالسلام نوشته لقب «مموله» گرفته اند هر چند برخى آشکارا به این پندار معتقدند. اما رجالى شناس بزرگ «کشى» در شرح زندگى یکى از راویان به نام ابى بکر حضرمى، آنجا که به مناسبت از محمد بن الحسن صفار سخن مى گوید، به وضوح بیانگر این مطلب است که خود محمد معروف به این لقب بود نه «مجموعه سؤالات» او.
احتمال دارد این نام ابتدا فقط لقبش بوده و سپس مجموعه سؤالات او نیز این نام را به خود گرفته اند و یا بالعکس. چنان که برخى از اسناد بحارالانوار نشان مى دهد احتمال دارد لقب «ابن معافا» نیز یکى از القاب او باشد.
کنیه محمد را «ابوجعفر الاعرج» گفته اند. این پسوند نشان مى دهد محمد از ناحیه پا دچار کجى بوده است. با توجه به این که لقب او صفار، رویگر بود، مى توان ادعا کرد که وى به رویگرى اشتغال داشته است و یا لااقل «رویگرزاده» بوده است.
او همپیمان و «مولاى» عیسى بن (موسى بن) طلحة الاشعرى مى باشد و با توجه به این که کلمه مولا در علم رجال به معناى «شخص عجم و غیرعربى که خود یا یکى از پدرانش بنده و غلام یک شخص عرب بوده و سپس آزاد شده است» بکار مى رود، محمد خود یا یکى از پدارنش از غلامان عیسى بن موسى اشعرى بوده اند. اما از آنجا که او را از چهره هاى برجسته و از بزرگان قم معرفى کرده اند، این احتمال در مورد شخص او بعید به نظر مى رسد.
وى از اصحاب امام حسن عسکرى علیهالسلام بوده و سؤالاتى را خدمت امام حسن عسکرى علیهالسلام نگاشته است. تا آنجا که نگارنده موفق شده در بررسى هاى خود در کتاب وسائل الشیعه و کتب اربعه ۳۴ مکاتبه او را بیابد. اگر هر نامه صفار محتوى یک سؤال باشد، در نتیجه حداقل ۳۴ بار از امام پاسخ دریافت کرده است.
شیخ صدوق در چند موضع از کتاب پر ارج خود «مَنْ لایحْضُرُهُ الفقیه» تصریح مى کند که: پاسخهاى امام علیهالسلام در جواب صفار که به خط خود حضرت علیهالسلام است نزد او موجود است. موضوع این نامه ها دَین، خیار حیوان (حق به هم زدن معامله در جایى که کالا حیوان باشد)، اجاره، وقف، وصیت، عده زن، حنث قسم (عمل نکردن به سوگند)، ارث، ضمانتِ امانت، غسل میت، مس میت و روزه قضاء میت.
صفار از دیدگاه بزرگان علم
ابوالعباس نجاشى، درباره وى کلماتى را بکار برده است که دلالت بر عظمت و منزلت رفیع صفار دارند. نجاشى از وى به عنوان چهره شناخته شده شیعیان قم، مورد اطمینان، بلندمرتبه، صاحب برترى و داراى خطاى کم در نقل روایت یاد مى کند.
علامه مجلسى نیز در آغاز بحارالانوار از او به عنوان، استاد مورد اطمینان و عظیمالشأن یاد مى کند. برخى دیگر از نویسندگان، روشنفکرى و فضلش را مشهورتر از آن دانسته اند که احتیاجى به بحث پیرامون شخصیت او ببینند.
مقام علمى
علماى علم رجال او را فقیهى جامع، محدثى موثق و مورد اعتماد دانسته اند. او روایات فراوانى را براى آیندگان بعد از خود در کتابهاى شریف حدیث به یادگار گذاشت به گونه اى که فقط به عنوان «محمد بن الحسن الصفار» در سند ۵۷۲ روایت واقع شده است و این احتمالاً غیر از ۱۸۸۱ حدیثى است که در کتاب معروف خود بصائرالدرجات به جاى گذاشته است. بنابراین مجموعاً ۲۴۵۳ حدیث از وى به یادگار مانده است.
این راوى نامور در فن حدیث صاحب نظر بود. به عنوان نمونه در روایت معروف «من جده قبرا او مثل مثالا فخرج عن الاسلام؛ هر کس قبرى را تجدید کند یا تمثالى را (نقاشى یا مجسمه اى را) به وجود آورد در نتیجه (این عمل) از اسلام خارج شده است» که از امیرالمومنین علیهالسلام نقل شده است. در بین علما درباره این که آیا روایت مذکور مشتمل بر کلمه «جدد» است؟ یا «حدد»؟ یا «جدث»؟ و یا «خدد»؟ و در هر صورت معناى آن چیست؟ اختلاف نظر وجود دارد.
در همین رابطه یکى از شاگردان صفار بعد از نقل این که فقها در این مورد اختلاف نظر دارند، مى گوید: محمد بن الحسن الصفار مى فرمود: عبارت صحیح «جدد» با جیم مى باشد نه غیر آن.
علاوه بر این وى فقیهى صاحبنظر بود، چنان که در لابهلاى کتب حدیث گاهى نظرات فقهى او به چشم مى خورد، مثلاً شیخ صدوق مى فرماید: یکى از فقها نظرش این است که دعاکردن به زبان فارسى در قنوت نماز جایز نیست. اما محمد بن الحسن الصفار مى فرمود: جایز است و فتواى من نیز همین است.
صفار انسانى پرتلاش بود و در زمان خلفاى عباسى با تمام فشارى که علیه اهل بیت علیهمالسلام بود، در زمینه دعا، زیارت، اخلاقیات و اعتقادات صاحب کتبی است. این کتب عبارتند از:
- الصلاة
- الوضوء
- الجنائز (احکام اموات)
- الصیام
- الحج
- النکاح
- الطلاق
- العتق (آزادسازى برده و کنیز)
- التدبیر (نوعى از آزادکردن غلام و کنیز)
- المکاتبه (نوعى دیگر از آزادسازى برده و کنیز)
- التجارات
- المکاسب (خرید و فروش)
- الصید والذبائح
- الحدود (پاره اى از مجازاتهاى اسلامى)
- الدیات(خونبها)
- الفرائض (ارث)
- المواریث (ارث)
- الدعاء
- المزار (زیارت)
- الرد على الغلاة
- الاشربة (نوشیدنى ها)
- المروة
- الزهد
- الخمس
- الزکات
- الشهادات (احکام گواهى دادن)
- الملاحم (جنگنامه، فتنه ها)
- التقیه
- المؤمن
- الایمان (والنذور والکفارات)
- المناقب (فضائل)
- المثالب (کارهاى ننگآور - معایب دشمنان شیعه خصوصاً گروه هاى خاصى از ایشان)
- بصائرالدرجات
- ماروى فى اولاد الائمه علیهمالسلام
- ما روى فى شعبان (روایات ماه شعبان)
- الجهاد
- فضل القرآن
معروف ترین کتاب صفار کتاب مشهور «بصائرالدرجات فى فضائل آل محمد علیهم السلام» است که کتاب طبق تصریح صاحب «وسائل الشیعه» داراى ۲ نسخه، یکى بصائرالدرجات صغرى و دیگرى بصائرالدرجات کبرى است. نسخه اى که اکنون در دسترس ما قرار دارد همان نسخه کبرى است. گویا بصائرالدرجات ابتدا کتاب کوچکى بوده و با کتاب موجود تفاوت داشته است و بعد مصنف به آن مطالبى افزوده و به صورت فعلى درآورده است.
کتاب شامل ۱۰ جزء، هر جزء شامل ابواب متعددى و هر باب شامل احادیثى است که یک دوره «امام شناسى در مکتب ائمه علیهمالسلام» را ارائه مى کند به استثناى مقدارى از آغاز کتاب که پیرامون اهمیت علم و شرافت عالم سخن مى گوید، مطالب حول محور ائمه علیهمالسلام دور مى زند.
استادان و شاگردان
تعداد اساتید و کسانى که محمد بن حسن صفار از آنان روایت نقل کرده است به ۱۵۰ نفر مى رسد و در مقدمه بصائرالدرجات به نام «سردالمقال» اسامى ۱۴۶ نفر از جمله احمد بن محمد بن عیسى قمى، زعیم قم و احمد بن محمد بن خالد برقى ذکر شده است.
آمار راویان از صفار به ۱۰ نفر مى رسد که از جمله ایشان ابن بابویه (پدر شیخ صدوق)، محمد بن یعقوب کلینى مؤلف اصول و فروع کافى و محمد بن حسن بن ولید هستند. البته شیخ صدوق در بعضى از احادیث روایت را مستقیماً از صفار نقل مى کند، حال آن که صدوق ۲۱ سال بعد از وفات صفار به دنیا آمد لذا به نظر مى رسد راوى بین او و صفار در استنساخ یا غیر آن ساقط شده است.
از قم تا کوفه
چند تن از اساتید صفار مانند حسن بن احمد بن سلمة الکوفى و حسن بن على الکوفى و محمد بن حماد الکوفى، اهل کوفه بودند. از این رو احتمال مى رود محمد مسافرت یا مسافرتهایى به این شهر داشته است. چنان که بسیار اتفاق مى افتاد یک راوى براى شنیدن روایت به شهرهاى زیادى سفر مى کرد تا حدیثى از احادیث معصومین علیهمالسلام را شنیده و ثبت کند.
ستیز با انحراف
محمد با چند جریان انحرافى خطرناک در درون تشیع روبرو بود، یکى از آنها جریان خطرناک غلوّ بود که تشیع را در معرض آلودگى به عقاید شرک آلود قرار داده و زمینه اى مناسب براى ضربه زدن دشمنان دیرینه آن پدید مى آورد. از نام کتابهاى صفار که یکى از آنان «الرّد على الغلاة» است و همچنین از باب ۹ جزء اول کتاب بصائرالدرجات چنین برمىآید که صفار در این جریانات بىتفاوت نبوده و به نوبه خود به مبارزه با تفکر انحرافى برخاسته است.
صفار در کتب دیگران
علامه مجلسى در ابتداى کتاب عظیمالشأن بحارالانوار آنجا که مصادر کتابش را برمى شمارد، از محمد بن الحسن به بزرگى یاد مى کند و صاحب وسائل الشیعه او را از مؤلّفین مدارک کتاب خود مى داند. چه آن که وى مى نویسد: مستقیماً از کتب صفار استفاده کرده و نیز به واسطه نقل دیگران از کتاب «دعا» او سود جسته است.
در پایان تعدادى از احادیثى که وى در سند آن قرار دارد، ذکر مى شود:
- قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: «السکوت ذهب والکلام فضّة؛ سکوت طلا است و سخن نقره».
- قال الصادق علیهالسلام: «شرف المؤمن صلاة اللیل؛ شرف و برترى مؤمن (به) نماز شب است».
- قال الصادق علیهالسلام: «اف للرجل المسلم لایفرغ نفسه فى الاسبوع یوم الجمعه لامر دینه فیسأل عنه؛ اف بر مرد مسلمانى که در ایام هفته، روز جمعه خود را براى امر دینش فارغ و خالى نکند. تا از امر دینش پرسش نماید».
- قال الصادق علیهالسلام: «تسبیح الزهرا فاطمه فى دبر کلّ صلاة احب الىّ من صلاة الف رکعة فى کلّ یوم؛ نزد من خواندن تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از هر نماز، از هزار رکعت نماز در هر روز محبوبتر است».
- قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «الغیرة من الایمان والبذاء من النّفاق؛ غیرت (نشانه اى) از ایمان است و ناسزا(گویى) و جهالت (نشانه اى) از نفاق».
فصل غروب
برخلاف بسیارى از راویان و مشاهیر که سال وفاتشان ثبت نشده است، سال وفات محمد بن الحسن الصفار را ۲۹۰ هجرى قمرى، عصر غیبت صغراى حجت بن الحسن العسکرى ثبت و محل وفاتش را قم ذکر کرده اند. با توجه به قمى بودن وى و وجود مرقد پاک حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم، احتمال مى رود او را در قم و در حرم آن حضرت دفن کرده باشند. رحمت خدا بر روان پاکش باد.
منابع
محمدمهدى حرّزاده، ستارگان حرم، جلد۲.
پيوندها