توقیعات امام زمان علیه السلام
محتویات
لغت توقیع
در فرهنگ معین برای توقیع معانی زیر بیان شده است:
- توقیع به معنای نشان گذاشتن بر چیزی.
- نوشتن چیزی ذیل کتاب
- امضاکردن نامه و فرمان
- فرمان شاهی، طغرای شاهی
- دستخط.[۱]
توقیعات ائمه
در كتب روائى، فقهى و تاريخى شيعه قسمتى از مكتوبات ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان «توقيعات» آمده عمده آنها ـ از لحاظ كميت و كيفيت ـ توقيعاتى است كه از سوى امام زمان حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه صادر گرديده است و توقيعات صادره از ائمه ديگر بسيار كمتر بوده است.
توقیعات صادره از حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه
در کتابهای معروف شیعه و امامیه، همچون: کمال الدّین شیخ صدوق، غیبت شیخ طوسی، احتجاج طبرسی، بحارالانوار مجلسی و کتب دیگر، حدود هشتاد توقیع از ناحیهی مقدس امام زمان علیه السلام نقل شده است که برخی از آنها خطاب به سفرا و نواب خاص است، برخی خطاب به علما و فقهای شیعه، برخی دیگر در پاسخ به سؤالات است و در برخی به تکذیب و لعن و نفرین کسانی پرداخته شده که به دروغ، ادعای بابیت و سفارت از طرف آن حضرت داشتهاند.[۲]
توقیعات امام مهدی علیه السلام را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) توقیعات غیبت صغرا:
در دوران محدود غیبت صغرا (255ـ تا 329 ق. که تقریباً 74 سال میشود، توقیعاتی بهواسطه چهار نایب حضرت (عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمّد سمری) در جواب سؤالات و شبهات صادر میشد. مضمون اصلی چنین توقیعات، تعیین تکالیف برای شیعیان بوده و حضرت سعی میکرد که آنها را از سردرگمی نجات دهد.
ب) توقیعات غیبت کبرا:
در زمان غیبت طولانی حضرت مهدی علیه السلام، بدون شک ارتباط شیعیان با آن حضرت به طور غیرمستقیم برقرار است و یکی از راههای این ارتباط، صدور توقیعات شریف از آن حضرت به خواص و بزرگان شیعه است. در توقیعات زمان غیبت کبرا، دو نکته مهم وجود دارد:
اوّلاً، چنین توقیعاتی مگر در مواقع ضرورت قابل افشا نبوده و هر کسی نمیتوانست به مضمون چنین توقیعاتی دست یابد. ثانیاً، پاسخ به شبهات، جرح و تعدیل شخصیتها، تحلیل مسائل روز و... از محورهای اساسی چنین توقیعاتی است. توقیع صادره از آن حضرت خطاب به شیخ مفید رحمةالله علیه نمونه توقیعات آن حضرت در زمان غیبت کبری است.[۲]
ویژگی های توقیعات صادره از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف[۳]
اكنون به طور اجمال، بخش هايى از ويژگىها و مزاياى توقيعات مقدسه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف را بيان مىكنيم و به بررسى عمومى و كلى مسائل طرح شده در آنها مىپردازيم:
1) رابطه اعجاز با توقيعات، نظر به اين كه توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات و درخواست ها صادر مىشد، معمولاً ظرف سه روز انجام مىگرفت، شايد نتوان ادعا كرد همه آنها توأم با اعجاز بوده، گرچه نحوه صدور توقيعات و چگونگى ارتباط نواب خاص امام زمان با آن حضرت فاش نشده است، اما در بخشى از توقيعات، معجزهآميز بودن آنها كاملا مشهود است و به طور قطع مىتوان گفت صدور آنها به طور عادى صورت نگرفته است. (تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد)
مثلا در سال 312 ق، از سوى حضرت بقية الله در مورد گمراهى و انحراف ابن ابىعزاقر شلمغانى، توقيعى صادر گشت كه ناظران عينى گفتهاند: هنوز مركب آن تر بود و خشك نشده بود. (الغيبة، شيخ طوسى، 195 به بعد؛ بحارالانوار، 51/376)
و نيز محمد بن فضل موصلى شيعه بود ولى نيابت جناب حسين بن روح را قبول نداشت، روزى هنگام بحث با يكى از دوستانش به نام حسن بن على وجناء و به پيشنهاد او براى آزمودن نايب امام علیه السلام مطلبى را كاملاً محرمانه با هم توافق كردند و حسن بن على وجناء كاغذ سفيدى از دفتر موصلى جدا كرد و قلمى تراشيد و با آن بدون مركب مطالبى بر روى آن ورقه نوشت، سپس آن را مهر كرد و توسط خدمتكار نزد حسين بن روح فرستاد.
ظهر همان روز جواب نامه در همان ورقه ارسالى آمد كه فصل به فصل با مركب نوشته بود. (الغيبة، شيخ طوسى، 192ـ193 و مشابه اين اعجاز در كمال الدين، 2/488 به بعد) همچنين از ابوحسين اسدى روايت شده كه گفت: توقيعى توسط شيخ ابوجعفر محمد بن عثمان عمروى بدون اين كه من از او سؤالى كرده باشم به من رسيد، بدين عبارت: «بسم الله الرحمن الرحيم، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى كه درهمى از اموال ما را حلال شمارد».
اسدى گويد: به خاطرم رسيد كه اين توقيع درباره كسى است كه درهمى از مال ما را حلال شمارد، نه كسى كه حلال نداند و از آن بخورد، گويد به خدا سوگند كه چون بار ديگر در توقيع نظر كردم ديدم به همان مضمونى كه در دلم بود تغيير يافته است: «لعنت خدا و فرشتگان، و همه مردم بر كسى كه درهمى از مال ما را به حرامى بخورد».(الاحتجاج، 2/300 به بعد)
اين معجزات در مرحله صدور بود، اما در متن خود توقيعات موارد بسيار زيادى از معجزات مشهود است كه بيشتر به صورت خبرهاى غيبى از حوادث آينده كارها و مذاكرات خصوصى، شفاى بيماران، حاملگى و خصوصيات مولود و غيره مىباشد. (كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى، 1/194 به بعد؛ فهرست موضوعى توقيعات)
2) استدلال به توقيعات، علماى شيعه در رشتههاى مختلف اعتقادى، فقهى و اخلاقى به توقيعات حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف استناد و استدلال مىكنند، بعضى از علما اصل صدور توقيع را از آن حضرت، از جمله دلايل وجود شريف آن بزرگوار شمردهاند، مانند مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى در اين باره چنين گفته است: «تمامت اين توقيعات شريفه و مكتوبات منيفه ـ چنان كه در اول رقم دوم از توقيعات ذكر نمودهايم ـ از جمله دلايل بر ثبوت و اثبات وجود فائض الجود آن بزرگوار است، زيرا كه مكتوب و توقيع بدون كاتب و موقع، بلكه مطلق اثر بدون مؤثر نشود و نشايد». (العبقرى الحسان، 2/208)
در فقه نيز توقيعات را به منزله يك دليل و حجت شرعى مىشمارند و در استنباط احكام به آنها استناد مىكنند، اين كار با بررسى سند و ارزيابى راويان توقيع ـ از جهت ديانت و وثاقت ـ شروع مىشود، چنان كه قاعده برخورد با هر حديث و روايت همين است و پس از اطمينان يافتن از صحت سند، بر آن اعتماد مىكنند و به عنوان يك حديث معتبر با آن مواجه مىشوند، آنگاه دلالت آن را به بحث مىگذارند، و در صورتى كه در اخبار، معارضى براى آن يافت شود، طبق قواعد علم درايه و فقه، به چگونگى جمع بين هر دو، ترجيح نص بر ظاهر مىپردازند. (اخبار علاجيه، تعادل و تراجيح)
3) خط توقيعات، به طورى كه در چندين مورد راويان تصريح كردهاند، توقيعات مقدسه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف به دستخط شريف خود آن حضرت صدور مىيافته و جمعى از بزرگان محدثين و وكلاى حضرتش با آن آشنا بوده و آن را مىشناختند و عباراتى همچون: «فوقع بخطه، بخط اعرفه، رأيت التوقيع بخطه و...» دليل اين مطلب است (تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد؛ حكمة الامام المهدى، 1/399) و بنابر بعضى از روايات، خط مبارك امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به خط پدر بزرگوارش بسيار شباهت داشته است (مناقب، 3/533) و با توجه به اين كه در طول مدت نيابت نواب اربعه، اين توقيعات به طور يكنواخت ظاهر مىگشت شيوهاى كاملاً مطمئن براى يقين به صدور آنها از شخص امام علیه السلام بود و راه را براى افراد فرصت طلب و مغرض مىبست كه هرگز نتوانند نامههاى جعلى به نام آن حضرت درست كنند و مردم را به وسيله آنها فريب دهند.
البته توقيعات را به خط امام علیه السلام معمولاً بعضى از افراد معتمد مشاهده مىكردند. سپس از روى آنها نسخهبردارى و رونويسى مىشد، يا مضمون آنها را به ذهن مىسپردند ولى بعضى از توقيعات را به اقتضاى مصلحت در بين عموم شيعيان منتشر مىساختند.
4) همه توقيعات حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف توسط نواب خاص آن جناب براى افراد ظاهر مىگشت و ارتباط كتبى با حضرتش فقط از طريق ايشان انجام مىگرفت و حتى وكلاى آن حضرت كه در بلاد مختلف بودند، نامههاى خود و ديگر افراد را به بغداد نزد نايب امام مىفرستادند و از او پاسخ دريافت مىكردند، شيخ طوسى در كتاب الغيبه (صفحه 257) مىگويد: «و در زمان سفيران ستوده آن حضرت، جمعى از افراد مورد وثوق بودهاند كه از سوى سفراى منصوب شده اصلى، توقيعات بر آنان وارد مىشد...» و نيز صاحبنظران در شرح احوال و ذكر خصوصيات جمعى از وكلا، اين نكته را متذكر شدهاند. (كلمة الامام المهدى، 1/145 به بعد)
شايان تذكر است كه طبرسى در احتجاج (1/318 ـ 325) دو نامه از حضرت مهدى ارواحنا فداه به شيخ مفيد نقل كرده است، اين نامهها توسط شخص مورد اعتمادى به شيخ مفيد رسيده ولى نام آن شخص ذكر نشده است. چند تن از مؤلفين اين دو نامه را در شمار توقيعات آن حضرت آوردهاند. (مستدرك سفينة البحار، 8/341)
همچنين بعضى از معاصران پيامى كه از سوى آن حضرت براى مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، توسط مرحوم شيخ محمد كوفى شوشترى نقل شده، به عنوان توقيع ذكر كردهاند.
5) مدت خروج توقيع، توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات صدور مىيافت، به طور معمول ظرف دو تا سه روز مىرسيد، چنان كه از چند روايت استفاده مىشود و اين مدت در ذهن افراد متمركز بوده است و برنامه نايبان چنين بوده كه سؤالات و تقاضاهاى مراجعه كنندگان را در يك ورقه مىنوشتند، سپس جواب آنها يكجا مىآمد. (الغيبة، شيخ طوسى، 184، 190؛ تاريخ الغيبة الصغرى 435)
نحوه ديدار نايب امام با آن حضرت فاش نشده است. و گاه جواب سؤالى را شفاهى مىگفتند كه نايب شخصاً آن را ابلاغ مىكرد و بسا مىشد كه اصلا جواب نمىفرمودند، از جهت مصلحتى كه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف مىدانستند، مثلاً كسى از امام تقاضا دارد كه برايش دعا كند تا خداوند به او فرزند پسرى عطا فرمايد، ولى چون امام مىداند كه چنين چيزى نصيب آن شخصيت نيست پاسخى نمىدهد. (الغيبة، شيخ طوسى، 195)
و مانند شخصى كه جواب نامهاش نيامد، بعد معلوم شد كه از مذهب تشيع برگشته و قرمطى شده است (الارشاد، شيخ مفيد، 232) و اما توقيعاتى كه بدون سؤال و درخواست افراد صادر مىگشت وقت معينى نداشت و هر موقع كه امام عجل الله تعالی فرجه الشریف صلاح مىدانست، توقيعى مىنوشت و مطلبى اظهار مىفرمود.
6) مطالب مطرح شده در توقيعات، موضوعاتى كه در توقيعات حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است، شامل بسيارى از معارف و حقايق دينى و امور تربيتى و برنامههاى زندگى فردى و اجتماعى مىباشد، كه فهرست اجمالى آنها بدين قرار است:
- الف) مباحث عقيدتى، در زمينههاى مختلف توحيد، نبوت، امامت، معاد و...
- ب) امور اجتماعى، شامل مسائل اخلاقى، تربيتى، و شئون اقتصادى و مشكلات مالى
- ج) وظايف و تكاليف شيعيان در عصر غيبت، بيان چگونگى توجه به خداوند، ايجاد زمينههاى خودسازى، نحوه ارتباط با ايشان و پيروى از آن حضرت و آمادگى براى برپائى حكومت عدل گستر او
- د) بيان قسمتى از احكام و مسائل فقهى در مورد نماز، روزه، حج، نذر، خمس، نكاح و...
- ه) مطالبى در امور شخصى كسانى كه از آن حضرت درخواست مىكردند از قبيل نامگذارى فرزند، آزادى برده و كنيز، انتخاب دوست، اجازه سفر و...
- و) نصب و تأييد وكلا و نواب و ديگر امور مربوط به ايشان، افشاكردن تزوير مدعيان دروغين و طرد و لعن غلات و منحرفين.
7) دفع خطر از شيعيان، در آن عصر كه حكام ستمگر، براى شناسايى و شكنجه و آزار و نابودى شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت علیهم السلام كمر بسته بودند و احياناً نقشههاى ماهرانهاى طرح مىكردند تا بلكه بتوانند تمامى آنها را از بين ببرند، تنها راه خلاصى از دامهاى شيطانى بدخواهان، همين توقيعات بود.
به دو نمونه در اين باره توجه مىكنيم: اول يكبار كه در مورد وكلا و نمايندگان حضرت علیه السلام نزد خليفه غاصب سعايت شده بود، وى براى شناسايى و دستگيرى آنان چنين دستور داد افراد ناشناسى را همراه با پول نزد آنها به جاسوسى بفرستيد، اگر كسى از آنها چيزى پذيرفت او را دستگير كنيد. در اين هنگام از ناحيه مقدسه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به همه وكلا فرمانى صادر شد كه از هيچ كس چيزى نپذيرند و از گرفتن خوددارى كنند و خود را بىاطلاع نشان دهند. (كافى، 1/525)
دوم: در يك زمان از سوى حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دستورى صادر شد كه از زيارت كاظمين و كربلا نهى كرده بودند. پس از چند ماه معلوم شد خليفه در آن موقع دستور داده بود كه هر كس به زيارت رود، در كمينش باشند و او را دستگير كنند. (كافى، 1/525)
8) بيزارى از منحرفان، در عصر غيبت صغرى افرادى به عناوين مختلف و با مقاصد گوناگون به دروغ ادعاهايى مىكردند و سعى داشتند دوستان و پيروان ائمه علیهم السلام را به سوى خود جلب كنند و آنها را فريب دهند و گمراه سازند و با توجه به اين كه اين قبيل افراد كم و بيش در بين شيعيان آن زمان ـ و يا دست كم در بعضى از مناطق شيعهنشين ـ شهرت و احترامى داشتند و غالباً زير پوشش ادعاى نيابت و سفارت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف دامهاى خود را مىگسترانيدند، لذا خطر آنها براى شيعيان و مسلمانان، از خطر كفار مشركين بدتر بود و افشاى تزوير و كشف نقاب از چهره كريه ايشان و طرد آنها از جوامع دينى، ضرورت داشت. از همين روى توقيعات مهمى درباره اين افراد و بيزارى حضرت ولىعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از آنها، از سوى آن جناب صدور يافته و مايه رسوايى و انزواى آنها شده است.
9) توقيعات در كتابها و آثار بزرگان، نخستين كسى كه توقيعات را جمعآورى كرده است: محدث گرانقدر ابوالعباس عبدالله بن جعفر حميرى مىباشد. و از جمله اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السلام بوده، عصر غيبت صغرى را نيز درك كرده، و توقيعات را به خط امام عجل الله تعالی فرجه الشریف ديده است. (رجال، نجاشى، 152 به بعد؛ معجم رجال الحديث، 10/145)
از عبارت نجاشى برمىآيد كه توقيعات امام حسن عسكرى علیه السلام را تدوين كرده است، گرچه آقا بزرگ در (الذريعه، 4/401) گفته: «التوقيعات الخارجة من الناحية المقدسة...».
فرزندان او احمد و جعفر و حسين و محمد نيز همگى با حضرت ولى عصر ارواحنا فداه مكاتبه داشتهاند كه سه توقيع در پاسخ به سؤالات محمد بن عبدالله حميرى در كتاب احتجاج آمده است. همچنين زيارت معروف «آل يس» و دعاى بعد از آن، ضمن توقيعى خطاب به او صادر شده است.
همچنين در منابع اوليه حديث همچون كافى؛ كمال الدين؛ ارشاد؛ غيبت شيخ طوسى؛ احتجاج و غيره و نيز مجموعههاى بزرگ حديث و كتب معتبره متأخرين مانند: بحارالانوار؛ وسائل الشيعه؛ وافى؛ مستدرك الوسائل والصحيفة المهدية در فصل هاى خاص و يا به طور پراكنده، توقيعات بسيارى آمده است.
در عصر حاضر نيز آثار ارزشمندى در اين زمينه انتشار يافته است، از جمله: تاريخ الغيبة الصغرى؛ كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى و استدراك، نشر آفاق (تهران، 1407 ق)؛ توقيعات مقدسه، اثر جعفر وجدانى؛ مجموعه سخنان، توقيعات و ادعيه حضرت بقية الله، از خادمى شيرازى؛ نواب اربعه، راسخى نجفى.
10) يك نمونه از توقيعات، از محمد بن ابراهيم بن مهزيار نقل شده كه گفت: وارد عراق شدم در حالي كه شك و ترديد داشتم، پس اين توقيع برايم صادر گشت: «به مهزيارى بگو آنچه از سخنان دوستانمان در منطقه خودتان نقل كردى، دانستيم به آنها بگو: مگر سخن خداوند را نشنيدهايد كه فرموده: اى كسانى كه ايمان آوردهايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول و ولى امر خودتان را. (سوره نساء، 59) آيا جز اين فرمان كه تا روز قيامت وظيفه را مشخص كرده دستور ديگرى هست؟ مگر نمىبينيد كه خداى عزوجل برايتان پناهگاه هايى قرار داده تا بدانها پناه بريد و نشانههايى نهاده كه به وسيله آنها راه يابيد، از عهد آدم علیه السلام تا زمانى كه امام قبلى (حضرت عسكرى علیه السلام) ظاهر گرديد، هرگاه نشانه و روايتى ناپديد شد نشانه و پرچمى ديگر آشكار گرديد و هر زمان كه ستارهاى افول نمود ستاره ديگرى طلوع كرد و چون خداوند او را قبض روح فرمود پنداشتيد كه پروردگار عزوجل وسيله و واسطه بين خود و خلقش را قطع نمود، هرگز چنين نبوده و نخواهد بود تا روز رستاخيز فرارسد، و امر خداوند آشكار گردد و آنان را خوش آيند نباشد.
اى محمد بن ابراهيم در آنچه كه به سوى آن گام برداشتهاى ترديد به خود راه مده كه خداوند زمين را از حجت تهى نگذارد، مگر نه پدرت پيش از وفاتش به تو گفت: هم اكنون كسى را بياور كه اين سكههاى طلا را سنجش و قيمت گذارى كند و چون انجام اين كار به تأخير افتاد و پيرمرد ترسيد مبادا پيش از عملى شدن دستورش درگذرد، به تو گفت تو آنها را براى خودت قيمت كن.
آنگاه كيسه بزرگى بيرون آورد و به تو داد و سه كيسه و هميانى كه سكههاى مختلفى در آن بود نزد خود داشتى، پس آنها را ارزيابى كردى و در آن كيسه گذاشتى و پدرت با مهر خود آن را مهر كرد و به تو گفت تو نيز مهر كن پس اگر زنده ماندم خودم به آن سزاوارترم و چنانچه از دنيا رفتم از خداوند اول نسبت به خودت و بعد در مورد من بپرهيز و مرا خلاص كن و چنان باش كه به تو گمان دارم.
خداوند تو را بيامرزد، دينارهاى اضافى را كه بر مجموع سكههاى مربوط به منظور داشتهاى كه كمى بيش از ده دينار بود از آنها بيرون بياور، و از سوى خود باز پس گير كه زمانه از گذشته دشوارتر است. خداوند ما را كفايت مىكند و وكيل خوبى است. (كمال الدين، 2/486؛ بحارالانوار، 53/185؛ كلمة الامام المهدى، 1/362)